پنج نکته در باره ی روشنفکر و روشنفکری - مسعود نقره کار

نظرات دیگران
  
    از : ایران ایلخانی.

عنوان : به مسعود نقره کار،سخن نو آر که نو را حلاوتیست دگر.
از دیدگاه من،بَرندَ جهانی مقوله روشنفکر و روشنفکری چنگی به دل نمی زند،اگرم بزند ساز ناکوک می زند،بنابراین ناگفته پیداست که مقوله روشنفکر و روشنفکری،بخصوص از نوع شعاری آن در جوامع پیرامونی اصلا درخور اعتناء نیست،بحث و گفتگو که جای خود دارد؛چرا؟ چون مقوله روشنفکری شریک دزد و رفیق قافله است،شریک دزد و رفیق قافله هم که نباشد،دزد با چراغ است،تافته جدا بافته و خود شیفته ای است که اسیر عناوین پُرطمطراق خویش است و بنا به خصلت و ماهیت طبقاتیش کاری به جامعه و مناسبات و مشکلاتش ندارد،او رادیو گرامیست که با شنونده گان محترم بیگانه است،مهره معروفیست که در خانه شطرنجی اش نشسته است،جایگاهش معلوم و وظیفه اش مشخص و درآمدش کافی بغایت است و در جنگ بقا،امنیتش با پوست و گوشت و خون دیگران تضمین شده است و نیازی به ریسک و مداخله مستقیم ندارد؛فقط بنا به ضرورت بیانیه ای امضاء میکند و در سطح رتوریک قطعنامه پرشوری قرائت می کند و پیامبرگونه پند و اندرزی می دهد و تمام.

الغرض همه اینا را گفتم که بگم،مقوله روشنفکری،بخصوص از نوع شعاریش هرگز پیشرو نبوده و نیست،چون نمی تواند پیشرو باشد،چرا که بَند بَند وجودش عاریه ای و باسمه ای است،چرا که شناختش کاذب و اساس درک و فهمش بر منفعت و تصمیم‌گیریش بر مصلحتش استوار است و بلندی قد و درازی زبانش،ازکوتاهی قد و زبان فرودستان است،بنابراین تعجبی ندارد که چرا قبل از کارزار مماشات و همراهی و سکوت می کند و در هنگام کارزار با دیکتاتور همسو و همخوان می شود؛این نظر به ضرس قاطع، اکثریت«نظریه پردازان» و «منتقدین» و «مفسرین» و «پختگان» و «کارشناسان» و « تحلیلگران» و «نظریه پردازان» و «منتقدین» را در برمی گیرد.

از ایران ایلخانی گفتن بود،که گفت:لطفا مرا از جمع «روشنفکران»مِنها کنید که من رفیق کلامیم که آتش افروزد و نریزد آب سرد بر لهیب آتش.
۹۰۵۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۹ تير ۱٣۹٨