در قتلگاه مذاکره - حمید محصص



اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱ مرداد ۱٣۹٨ -  ۲٣ ژوئيه ۲۰۱۹


درز کردن خبر مذاکرات جمهوری اسلامی و چهار تشکل کردستان ایران (حزب دمکرات کُردستان ایران، حزب دمکرات کردستان، سازمان زحمتکشان کُردستان و سازمان انقلابی زحمتکشان کُردستان ایران) موجی از ناخرسندی و نفرت را برانگیخته است. هر چهار حزب جزیی از جریان بورژوا ناسیونالیسم کرد هستند که طی سال های اخیر برای پیشبرد منافع و اهداف خود به سیاست های قدرت های جهانی و مشخصا آمریکا دل بسته اند. برگزاری مذاکره اخیر، ابتکار یک نهاد غیرحکومتی NGO نروژی با نام مخفف «نورف» (مرکز نروژی برای خاتمه بخشیدن به درگیری ها) بوده و اوضاع خاورمیانه و منافع و روابط دولت های اروپایی و به طور کلی غرب را در مناسباتش با جمهوری اسلامی مد نظر داشته است. این نهاد نروژی که توسط وزارت امور خارجه آن کشور حمایت مالی می شود معمولا نقش دلال دولت های اروپایی را در چنین بند و بست هایی بازی می کند.
آنچه تا به حال مشخص شده این است که تماس ها و روند سازماندهی مذاکره از حدود یک سال و نیم پیش در خفا شروع شده است. اینک نیروهای مختلف اپوزیسیون بعد از خبردار شدن از ماجرا به افشا و محکوم کردن مذاکره و نیروهای درگیر آن پرداخته، می کوشند مخالفت خود را با هر نوع سازشکاری و تزلزل و خیانت در مبارزه علیه جمهوری اسلامی نشان دهند. مخالفت عمدتا با این استدلال صورت می گیرد که چرا این چهار حزب، مذاکره را پنهانی پیش برده اند. چرا با اینکه این چهار حزب مدعی نمایندگی مردم کردستان هستند و خود را بخشی از جنبش مردمی علیه رژیم اسلامی معرفی می کنند، حتی کلمه ای از کم و کیف و نتایج این مذاکره را به مردم و به سایر نیروهای اپوزیسیون بروز نداده اند. استدلال دیگری که در مخالفت با اقدام چهار حزب کردی ارائه می شود این است که اصولا مذاکره با جمهوری اسلامی جایز نیست چون این رژیم واپس گرا و ضدمردمی تغییری در سیاست های خود نخواهد داد. و همانطور که تجربه نشان داده از مذاکره برای فریب مردم، ضربه زدن به اپوزیسیون و وقت خریدن برای خود در شرایط بحران استفاده می کند. همه این نکات، صحیح و واقعی است و به حق مطرح می شود. و باید به روشنی انگیزه ها و اهداف چهار حزب کردی را از این اقدام در پرتو بررسی شرایط منطقه و موقعیت جمهوری اسلامی برملا کرد.
در بعضی سایت های خبری از جمله «العربیه نت» این نکته فاش شده که یکی از موضوعات مذاکره و شاید یکی از دغدغه های نماینده جمهوری اسلامی این بوده که اگر جنگ تازه ای علیه رژیم ایران در بگیرد، این چهار احزاب کجا خواهند ایستاد و چه خواهند کرد؟ به عبارت دیگر، آیا می شود روی آن ها برای «امن کردن» مرزهای غربی ایران حساب کرد یا خود قرار است آتش بیار معرکه شوند؟ جمهوری اسلامی که با فشار اوضاع انفجاری منطقه و روابطی پر تنش با دولت آمریکا روبرو است از این منظر کانون های بحران و مخاطرات احتمالی از جمله صحنه کردستان را زیر نظر دارد و از این زاویه می کوشد با اپوزیسیون بورژوا ناسیونالیست کرد بازی کند. هدفش پیشگیری از حرکات بی ثبات کننده احتمالی از طریق تفرقه انداختن در صف اپوزیسیون، منفعل کردن یک بخش و سرکوب آسان تر بخش های دیگر است.
در مقابل، احزاب بورژوا ناسیونالیستی که پا به اتاق مذاکره گذاشته اند موقعیت محکم و با ثباتی ندارند. ضعف و استیصال در سیاست های شان آشکار است و قادر نیستند تاثیر چندانی بر روند تحولات و بازی قدرت ها در منطقه داشته باشند. سیاست اردوگاهی و اتکاء به «منطقه امن» اقلیم کردستان عراق، سال ها است که بخش بزرگی از نیروهای سازمان یافته و متعهد این احزاب را در گوشه ای حبس کرده و به رکود کشانده است. پایگاه توده ای و نفوذ تشکیلاتی این نیروها در میان مردم کردستان ایران محدود شده است. در عین حال، این تصویر نباید ما را به اشتباه بیندازد و از نفوذ و توان افق و بینش بورژوا رفرمیستی و ناسیونالیستی (که چهار حزب کردی نیز نمایندگی اش می کنند) در فضای سیاسی ـ اجتماعی کردستان غافل شویم. همین بستر بورژوا رفرمیستی و ناسیونالیستی می تواند در شرایط به هم ریختگی شدید اوضاع و به وجود آمدن خلاء قدرت باعث شود که احزاب ضعیف امروز به شکلی غافلگیر کننده پایه بگیرند و نفوذ سیاسی و تشکیلاتی (و نظامی) بدست بیاورند. اگر چه بین موقعیت امروز چهار حزب کردی با وضعیت دیروز «اتحادیه میهنی» (درست پیش از جنگ اول خلیج میان ائتلاف تحت رهبری آمریکا و رژیم بعث عراق) تفاوت های واقعی و چشمگیر وجود دارد اما باید توجه کنیم که در آن مقطع «اتحادیه میهنی» هم تحت فشار شدید نظامی قرار داشت، نیروهایش در حال ریزش بود، و برای حفظ موقعیت خود وارد زد و بند با جمهوری اسلامی و همراهی با سپاه پاسداران شده بود. به محض شروع جنگ و به هم ریختن اوضاع و متزلزل شدن دولت عراق و ایجاد «منطقه پرواز ممنوع»، «اتحادیه میهنی» ناگهان رشد کرد و با حمایت مستقیم آمریکا و غرب و در کنار «پارتی دمکرات» بارزانی، قدرت سیاسی دست نشانده ای را در کردستان سر و سامان داد. بورژوا ناسیونالیست های کردستان ایران هم علیرغم نومیدی و «کم توقعی»شان که ناشی از دوران طولانی بن بست سیاسی و شکست های نظامی است از این الگو بدشان نمی آید؛ هر چند که تکرار آن تجربه در کردستان ایران خواب و خیالی بیش نیست.   
البته یک تجربه نزدیک تر هم وجود دارد. تجربه ای که نه فقط احزاب ناسیونالیست کرد و یا کل جنبش کردستان به آن توجه ویژه دارند بلکه جمهوری اسلامی نیز به نوعی درگیر آن است: تجربه جنبش کردستان سوریه و روابط متناقض و متغیرش با حکومت بشار اسد. جمهوری اسلامی تجربه رژیم اسد در تعامل و تقابل با جنبش کردستان سوریه را نمونه ای قابل تامل از سیاست مهار اوضاع، کاستن از فشارهای چندجانبه و حتی تبدیل «خطر به فرصت» در کشمکش با دشمنان و رقیبان منطقه ای و بین المللی می بیند. به موضوع اینطور نگاه می کند که اگر قدرت حاکمه ای در روزهای بی ثبات و پر تنش بتواند جنبشی مردمی را از پیشروی و «زیاده خواهی» باز دارد، بدون شک وقتی که آب ها از آسیاب افتاد خیلی راحت تر می توانند به آن ضربه بزند و کمرش را بشکند.
از طرف دیگر، بینش و سیاست عمل گرایانه بورژوا ناسیونالیستی نیز می تواند از ویراژ های رهبری جنبش کردستان سوریه اینطور نتیجه گیری کند که می توان با استفاده از تضاد و رقابت قدرت های بزرگ و دولت های منطقه، وارد فرایند «همزیستی» با حکومت مرکزی شد. می توان خطرات عاجل را از سر دور کرد و «خدا را چه دیدی» شاید این وسط بخت هم با ما یاری کرد و امتیازاتی که خوابش را هم نمی دیدیم به چنگ آوردیم. فراموش نکنیم که بورژوا ناسیونالیست ها در راه تحقق اهداف و تامین منافع طبقاتی و حتی خواب و خیال های تحقق نیافتنی خود، اگر لازم ببینند جنبش های مردمی را به قتلگاه می کشند و سر نیروهای انقلابی و مبارز را زیر آب می کنند.
اینجا یک مشکل جدی دیگر هم وجود دارد و آن موقعیت سایر نیروهای مطرح در جنبش کردستان ایران است. این واقعیتی است که حتی نیرویی مثل سازمان کردستان حزب کمونیست ایران که تلاش می کند مرز سیاسی خود را با چهار حزب سازشکار روشن کند و علیه مذاکرات پنهانی با جمهوری اسلامی موضع بگیرد، خود تحت همان شرایط و فشاری قرار دارد که ایده های سازشکارانه و عمل گرایانه را دائما تولید و بازتولید می کند. اینکه در شرایط کنونی منطقه و تناسب قوای نابرابر میان رژیم اسلامی و نیروهای اپوزیسیون، ایده «ضرورت یا امکان» مذاکره به ذهن مبارزان جنبش کردستان راه پیدا می کند باید همه را به فکر بیندازد. نمی توان از «تاکتیک مذاکره» حرف زد اما ربط مستقیمش را به یک تحلیل علمی و عمیق از تضادها و شرایط جامعه و منطقه مطرح نکرد. نمی توان از «تاکتیک مذاکره» حرف زد اما نشان نداد و اثبات نکرد که این «تاکتیک» به کدام استراتژی خدمت می کند. اینکه امروز از زبان بعضی سخنگویان کومله، این جمله خارج از زمان و مکان را می شنویم که «ما مذاکره را به طور کلی رد نمی کنیم»؛ اینکه می گویند به عنوان شرط مذاکره به نهاد نروژی گفتیم « جمهوری اسلامی این مسئله را به طور رسمی در نهادهای رسمی خودشون به عنوان یک سیاست اعلام بکنند مسئله مذاکره با ما را»* باید همه را به فکر بیندازد.
می دانیم که در جریان جنگ های واقعی میان ستمدیده و ستمگر، بارها می تواند شرایطی ایجاد شود که امکان و ضرورت مذاکره برای این یا آن طرف جنگ مطرح شود. گاه ضرورت رهانیدن خود از درگیری پر مخاطره و تعیین کننده که شکست در آن به معنی عقبگرد جدی و حتی نابودی یک ارتش است، یک نیرو را به قبول مذاکره از موضع پایین مجبور می کند. و طرف دیگر که دست بالا را دارد، بر حسب ارزیابی خود ممکن است پای میز مذاکره بیاید تا امتیاز بگیرد و موقعیت برتر خود را با پرهیز از دادن تلفات بیشتر تثبیت کند؛ یا با عدم قبول پیشنهاد مذاکره به حمله نهایی و تعیین کننده روی بیاورد. گاه ورود نیروها و رقبای جدیدتر و تازه نفس تر به صحنه جنگ، ضرورت مذاکره و مصالحه (و حتی تشکیل ائتلاف) بین نیروهای متخاصم قبلی را به هر دو طرف تحمیل می کند. اما تناسب قوای موجود بین نیروهای اپوزیسیون کرد و جمهوری اسلامی از آنچه گفتیم فاصله بسیار دارد. در کردستان ایران به جز پاره ای درگیری های نظامی گاه به گاه، اصولا سال ها است که جنگ جریان ندارد و بخش مسلح احزاب اپوزیسیون درگیر نبردهای تعیین کننده نظامی و الزامات آن نیستند. برعکس، آن ها از نظر سیاسی تحت فشار محدودیت های اعمال شده در اقلیم کردستان عراق و اقدامات امنیتی ـ نظامی رژیم جمهوری اسلامی قرار دارند. آن ها در صورت نشستن سر میز مذاکره، دست بالا را نخواهند داشت و تنها چیزی که می توانند عرضه کنند تبلیغ «ضرورت» همزیستی و همکاری با رژیم مرتجع مذهبی است و فراخواندن مردم کردستان به حفظ آرامش و تسلیم در صورت وقوع تلاطمات منطقه ای و بروز جنگ. طنز این است که یک اوضاع جنگی واقعی، همزمان با مخاطرات، فرصت های بالقوه ای را برای برپایی و گسترش مبارزات مردمی با استفاده از بی ثباتی و خلاء قدرت در بر دارد. اما چشم بند پراگماتیسم و فرصت طلبی بورژوایی و تنگ نظری ناسیونالیستی اجازه نمی دهد که از پس گرد و خاکی که امپریالیست ها و مرتجعین بر پا کرده اند افق های دور و فرصت ها و ظرفیت های انقلابی دیده شود.
خنثی کردن خطراتی که جنبش مردم در کردستان را به کمین نشسته، کار آسانی نیست. برای این کار، باید خلاف جریان آب شنا کرد و سیاست های عمل گرایانه و توهمات سازشکارانه را به چالش کشید. باید مرگبار بودن این سیاست ها را به مردمی که تحت فشار دنبال روزنه ای برای تنفس می گردند و ممکن است دنبال خواب و خیال پوچ بورژوا ناسیونالیست ها بیفتند، نشان داد. ما در جایگاهی نیستیم که برای نیروهای مبارز و صادق در درون جنبش کردستان تعیین تکلیف کنیم و استراتژی و راه خروج از این وضعیت بغرنج ارائه دهیم. اما این را می دانیم که بدون جهت گیری و دورنمای انقلاب اجتماعی در ایران، بدون پیگیری و پایداری اصولی و آگاهانه بر مواضع انقلابی و آشتی ناپذیر علیه دولت تئوکراتیک و نظام سرمایه داری جمهوری اسلامی، بدون مرزبندی و هشیاری در برابر اهداف و سیاست های قدرت های جهانی و منطقه ای، بدون بینش و رویکرد انترناسیونالیستی نمی توان به راه های واقعی برای خروج از بن بست کنونی و رفع مخاطرات اندیشید و به آن نزدیک شد. ترسیم استراتژی کسب انقلابی قدرت سیاسی در شرایط متحول و ناشناخته امروز جامعه نیز در گرو همین جهت گیری و دورنما و بینش است.

حمید محصص

نشانی وبلاگ: enghelabenovin.blogspot.com

ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
*رجوع کنید به فایل گفت و گوی رادیو پیام کانادا با جمال بزرگپور در یوتیوب (ژوئیه ۲۰۱۹)