تاریخ کماکان جاری است!


ایرج فرزاد



اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ۱۷ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۷ می ۲۰۰۷


به این عکس که نگاه میکنید، فکر میکنید که پلیس یک کشور "دمکراتیک"، عده ای از "اوباش" و مخل "نظم" را دستگیر کرده است. فکر میکنید اینها لابد جزو آن عده از جوانانی هستند که در روزهای تعطیلات آخر هفته چند آبجو نوشیده و احتمالا برخی مواد مخدر هم مصرف کرده اند تا با شکستن شیشه چند ایستگاه اتوبوس، دق دل خود را از بی آیندگی، بی ثباتی زندگی و دورنمای بیکاری، بر سر جامعه خالی کنند. فکر میکنید کسانی هستند که در مواجهه با بی مسکنی، بی پولی و سختی ادامه تحصیل، خشم خود را جائی دیگر خالی کرده اند و پلیس حافظ "نظم و امنیت" جامعه، آنها را بازداشت و دستانشان را از پشت بسته و در ملا عام روی اسفالت، دمر، دراز کرده است. شاید این تصویری از چگونگی رفتار دولتهای دمکراسی و پلیس و نهادهای خصوصی و دولتی امنیتی آنها، با مسائل و مصائبی است که گریبانگیر شهروندان است. شاید به نظر برسد که جوامع دمکراتیک و نظم مبتنی بر دمکراسی پارلمانی، به اتکا قدرت پلیس و نیروهای "حافظ قانون"، به این ترتیب نشان میدهند که نظم موجود، با تمام تبعیضات و نابرابریها و شکافهای طبقاتی اش، با حکومت اقلیتی ناچیز از سرمایه داران و صاحبان وسایل و ابزار تولید، قرار نیست دست بخورد، قرار نیست "بهم بخورد" و قرار نیست کسی، حتی در حال استیصال و یاس و سرمستی، گوشه ای از خشم خود را با "زیان رساندن" به "اموال جامعه"، بروز دهد. این نوع نا آرامیها، این نیروی همیشه معترضی که خشم خود در رودر روئی با امروز و فردای ناامن و نا روشن و پر از ابهام خود را به این شیوه های "آنارشی" و در میان موجی از "جرائم" بروز میدهد، نیروی ذخیره انقلاب آتی سوسیالیستی در جوامع امروزی اند. آنگاه که طبقه کارگر جامعه مدرن صنعتی، به میدان جدال سرنوشت ساز پا میگذارد و رسالت خود برای بنای یک دنیای مرفه، امن و مالامال از شکوفائی تمامی استعدادهای فردی و جمعی شهروندان را به سرانجام میرساند.

اما این عکس، تصویری از چنین صحنه هائی را که جزئی از یک رویاروئی همیشگی و گوشه ای از "شورش" و "تمرد" علیه نظم دمکراتیک سرمایه داری در کشورهای غربی است، نمایندگی نمیکند.
چند جوانی را که در عکس میبینید، مربوط به یکی از میادین "تالین" پایتخت کشور نو استقلال یافته و "رها" شده از اردوگاه شوروی سابق، استونی، است. این جوانان را دستگیر کرده اند و با این وضعیت اهانت آمیز "تحت کنترل" نظم نوبر دمکراسی در آورده اند نه بخاطر اینکه مست بوده اند، یا شیشه جائی را شکسته اند، و یا جیب بری کرده اند و یا احتمالا مزاحمت برای دختران بوجود آورده اند و آنان را تهدید جنسی کرده اند. خیر! این جوانان در جمهوری ملت "استونی"، به آن "اقلیت" "روسی تبار" تعلق دارند که به تصمیم مقامات حکومتی برای انتقال مجسمه برنزی بنای یادبود قهرمانان جنگ ضد فاشیستی به نقطه ای پرت و دور افتاده و بی اهمیت، اعتراض کرده و "شلوغ" کرده بودند. پلیس کشور نورسته استونی، به این ترتیب میخواهد هر خاطره ای از بزرگترین نبردها و قهرمانیها علیه فاشیسم را به عنوان "جرم" به تاریخی فراموش شده بسپارد. حکومت "آزاد شده" استونی به این ترتیب میخواهد به عالم و آدم بقبولاند که نه تنها با "ملت روس" هیچ ریشه مشترکی نداشته است، بلکه تمامی صفحات درخشان انقلاب اکتبر، و نبردها و حماسه آفرینیهای ضد فاشیستی را نیز از آن خود نمیداند. دنیای دمکراسی سعی و تلاش مزورانه ای بخرج داد که کل این تاریخ را به حساب استالین و استالینیسم بنویسد. ایدئولوگهای رنگارنگ مکتب منحط پسامدرنیسم و "دگر اندیشان" ی که در کشورهای شرق زده و اسلام زده با چند فاز اختلاف به این کمپ نه چندان خوشنام پیوسته اند، تمام افتخارات و شکوهمندی رزم و فداکاری و جانفشانی نسلهای پیشین ما را زیر ضرب اهانت بارترین حملات گرفته اند. اینها محصولات واقعی "پیروزی دمکراسی" و میراث دار جشن "پایان کمونیسم" اند. اینها به اردوی راهزنان تاریخ و به نیروهای سیاه و آن اراذل و اوباش "سیاسی" و ژاندارمهائی تعلق دارند که خمینی را به عنوان "رهبر انقلاب" و خاتمی را مظهر "اصلاحات و رفرم" برسمیت شناختند و زیر و کردن مدنیت جوامع، بمباران بلگراد و اشغال نظامی کشورها را به عنوان "عملیات آزاد سازی ملتها" جار زدند. اینها نیروهائی اند که در شک و تردید نسبت به هر حقیقت تاریخی، تاریخ بشر مدرن جوامع شهری دنیای امروز را به عالم جهالت و ارتجاع عشایر و سکتهای مهجور و مذهبی و بازسازی هویتهای موهوم و فراموش شده قومی، بخشیده اند.

و هیچ ملتی، هیچ جمعی از انسانها، بدون تکیه بر مبارزات تاریخی خود و ارج نهادن به قهرمانیهای نسلهای پیشن اش قادر به شکل دادن به مقدرات امروز و آینده خود نیست. فرانسه نمیتواند تاریخ انقلاب عظیم سال ۱۷۸۹ و پیامها و دستاوردهای آنرا در بارگاه نسبیت فرهنگی قربانی کند. نمیتواند روسو و ولتر و مونسکیو را در محضر بانیان تئوری "پایان تاریخ" به مسلخ ببرد و اعلامیه جهانی حقوق بشر را در اعلام پایان هر حق جهانشمول، هر اصل و پرنسیپ جهانی، به پای بی اعتمادی و شک به هر اصل آزادیخواهانه، به شعله های آتش بسپارد. بشریت نمیتواند قهرمانان مبارزه با انکیزیسیون و قدرت قاهره کلیسا و انقلاب علیه سلطه مذهب را در محضر نیروهای کثیفی که ابزارشان برای تکیه بر قدرت، کشتارهای سیاسی و قتل عامها و بنای گورهای دسته جمعی بی نام و نشان و "لعنت آباد" است، به دیالوگ" با جانورانی رهنمون شود که از قعر ویرانه های تاریخ، مخوفترین حکومتهای اسلامی و وحشتناکترین نیروی "جهاد" انتحاری را به عنوان "دولت"، و سیاستمدار و "جنبش محرومین" تولید کرده است. نمونه رفتار پلیس تالین با جوانان معترض به جابجائی پیکره و بنای یادبود به گور سپردگان فاشیسم هیتلری، قبل از هر چیز نمائی از خاستگاه دنیای "دمکراسی" نسبت به تاریخ همه ما، و تاریخ نسلهای پیشین ماست که در مصافی عظیم و شکوهمند، حافظ و مدافع سنتها و اصول و پرنسیپهای جهانشمول انسانی بودند.

برای ما شهروندان ایرانی، که خاطره قهرمانیهای بسیاری را در تاریخ معاصر خود داریم، برای ما که هنوز هم از محل دفن دهها و صدها زن و مرد مبارز و سوسیالیست و آزادیخواه بی خبر مانده ایم، برای ما که با حدس و گمان میتوانیم رد پائی از گورهای عزیزانمان که در کشتارهای سالهای ۶۰ و ۶۷ به خون کشیده شدند، بدست آوریم، برای ما که مبارزه برای پاره کردن زنجیر و قید و بند ستم بر زن به قیمت قهرمانیهای هنوز نگفته و نا آشنای زنان آزادیخواه و جسور این مملکت را به جائی رسانده ایم که همه نیروهای سیاسی و اجتماعی را ناچار کرده ایم به این اصل جهانشمول گردن بگذارند که مقام زن در هر جامعه بیان کننده میزان نزدیکی آن جامعه به آزادی و انسانیت است، تصویر تالین و رفتار پلیس آن بسیار گویا است.

باید به کسانی که وعده برپائی حکومتهای "دمکراسی" از نوع استونی را به ما میدهند، به نیروها و کسانی که قهرمانیهای نسلهای پیشین ما را به ریشخند میگیرند و آرمانها و حقیقتهای بزرگ انسانی را تحقیر و به استهزا میگیرند، یک نه محکم گفت. یک نه قدرتمند به عظمت و شکوه اراده و عزم انقلابی آنهائی که در شکنجه گاههای رژیمهای استبدادی سلطنتی و اسلامی در تاریکترین و سخت ترین لحظات تاریخ ایستادند، تیرباران شدند و در تپه های اطراف اوین و گورهای بی نام و نشان و لعنت آبادها و خاورانها، لنگر و سنگر اعتماد به انسانیت همه ما شدند. کسانی که اعلام کردند حقیقت جهانشمول وجود دارد، آنهائی که در برابر هر تبلیغات کر کننده ای که گفتند و میگویند هیچ اصل عام و جهانشمول وجود ندارد و همه چیز نسبی و مورد شک و تردید است، امید و اعتماد به آینده و چشم انداز پیروزی مبارزه امروز را برای ما به یادگار گذاشته اند. آنهائی که مرگ را بخاطر عظمت آرمانهای برابری طلبانه تحقیر کردند و در نبردهای بزرگ و مقاومتهای حماسی، در مقابل جمهوری اسلامی و نیروهای مرتجع و قلدری جریانات ناسیونالیست حرمت آزادی بی قید و شرط ابراز عقیده را پاس داشتند، شایسته بزرگترین احترام اند. این صف بزرگ انسانیت به همه ما میگوید که تاریخ جدال بشر برای تغییر شرایط نکبت بار و اسارت بار جامعه طبقاتی کماکان جاری است و نسخه بایگانی اعمال اراده انسان در زیرو رو کردن جامعه مبتنی بر بردگی مزدی و استثمار، و نسخه پایان حماسه های بزرگ فقط مزخرفاتی اند برای ازلی جلوه دادن و جاودانه بودن جامعه طبقاتی، تبعیض و نابرای و ستم و سرکوب و نظام بردگی مزدی.

تصویر جوانان کت بسته تالین که حتی سن شان قد نمیدهد که به عنوان شاهدان زنده نبردهای حماسی برای به شکست کشاندن فاشیسم گواهی بدهند، دارند به من و شما و به همه ما میگویند به تلاش بیست میلیون قربانی مقاومت جبهه ضدفاشیستی احترام میگذارند. پیام میدهند که در برابر دفن حماسه های بشریتی که تصمیم گرفته است به اسارت و ستم و فاشیسم و برتری نژادی و تبعیض و حکومت مافیاهای سرمایه داری گردن نگذارد، ساکت نمی نشینند. تالین و جوانانی که توسط پلیس محترم دمکراسی نورسته بر کف سرد آسفالت دراز شده اند، به همه ما میگوید تاریخ در اراده بشر برای تغییر و سر فرود نیاوردن در برابر قدرت قاهره دولتها، و پلیس و ژاندارم و پاسدار و ارتش و تفنگدار آنها، کماکان جاری است.

شرط به پیروزی رساندن مبارزه و مصاف ما با رژیم جنایتکاران اسلامی، طرد و منزوی کردن آن نیروها و گرایشات و باورهای خرافی و ارتجاعی است که به حماسه ها و قهرمانیهای پیشینیان ما، نیشخند میزنند ودر مقابل هر ایده آل بزرگ انسانی و مقاومت در برابر ستم و جنایت و آدم کشی، تخم یاس و شک و بدبینی میکارند. ما مجبوریم بر شانه های پیام آوران انقلاب کبیر فرانسه، بر دوش کمونارهای پاریس، میلیونها رزمنده جنگ ضد فاشیستی و مبارزه و اعتصاب شکوهمند کارگران شرکت نفت در سال ۵۷، سرسختی زنان در مبارزه برای حرمت و حق انسانی خود، نسلی از انسانها و اندیشمندان بزرگی که پیام آوران علم و دانش و عزت و احترام به حرمت انسانی اند، رسالت باشکوه و امر مقدس پرچم آرمانهای بزرگ بشری را کماکان برافراشته نگاه داریم.

۵ مه ۲۰۰۷

iraj.farzad@gmail.com
www.iraj-farzad.com
http://iraj-f.blogfa.com