"سارکوزی نژاد" برنده شد!


عماد بهاور


• برخی از ایرانیان چپ گرای مقیم خارج به کنایه نامزد راستگرای انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه را "سارکوزی نژاد" می خواندند. اینکه چه چیزی به ذهن ایشان خطور کرده است که سارکوزی را در کنار احمدی نژاد قرار دهند قابل تحلیل است. در واقع در نگاه اول این دو هیچ شباهتی با هم ندارند...با این حال به نظر می رسد که در پس نام "سارکوزی نژاد" معنایی نهفته است که تنها شاید برخی از ایرانیان خارج از کشور آن را درک و لمس کنند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
سه‌شنبه  ۱٨ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ٨ می ۲۰۰۷


برخی از ایرانیان چپ گرای مقیم خارج به کنایه نامزد راستگرای انتخابات اخیر ریاست جمهوری فرانسه را "سارکوزی نژاد" می خواندند. اینکه چه چیزی به ذهن ایشان خطور کرده است که سارکوزی را در کنار احمدی نژاد قرار دهند قابل تحلیل است. در واقع در نگاه اول این دو هیچ شباهتی با هم ندارند: یکی چپ گرا و دیگری راست گرا است؛ یکی نزدیک به شرق و دیگری نزدیک به غرب (آمریکا و بریتانیا) است؛ یکی طرفدار بنیادگرایی دینی و دیگری هوادار سکولاریسم است. یکی می خواهد اسرائیل را از صفحه روزگار محو کند و دیگری اعلام کرده که یکی از اولویت های وی برقراری رابطه «بسیار نزدیک» با کشور اسراییل است.
با این حال به نظر می رسد که در پس نام "سارکوزی نژاد" معنایی نهفته است که تنها شاید برخی از ایرانیان خارج از کشور آن را درک و لمس کنند. آن ها قراین و شباهت های این دو فرد را احتمالا در شیوه رفتارشان دیده اند که تبلورش در تبلیغات انتخاباتی بوده است. درحقیقت چپ های فرانسه نیز بخشی از حملات خود به سارکوزی را بر روی عمل و شیوه رفتار وی متمرکز کرده بودند. اینگونه بود که سگولن رویال بارها از واژه «خطرناک» برای تحلیل شرایطی که سارکوزی رییس جمهور باشد استفاده کرد. اما مگر سارکوزی چه رفتاری داشته است که اینگونه در اذهان نیروهای چپ خطرناک جلوه می کند؟
«آنکه هاگه‌دورن» از دویچه وله می گوید: «سارکوزی تاب تحمل هیچ رقیبی را ندارد، نه در میان مخالفان سیاسی‌اش و نه در میان جناح خودی. هرکس که در مقابل او قرار گیرد، پس زده می‌شود؛ بوده‌اند سردبیرانی که به دلیل منفی‌گویی درباره‌ی رئیس محافظه‌کاران مجبور به استعفا شده‌اند.» این را بسیاری دیگر نیز گفته اند که وی طمع قدرت دارد و از سال ها پیش در فکر رسیدن به ریاست جمهوری بوده است. سارکوزی را به عنوان کسی که مواضع افراطی دارد نیز می شناسند. مواضع او در قبال مهاجرین حاشیه نشین پاریس به حدی رادیکال بود که برخی از همگرایی وی با رهبر راست های افراطی «ژان ماری لوپن» سخن می گفتند. اگرچه او با زیرکی فاصله خود را از لوپن حفظ کرد و تنها آرای او را در سبد خود ریخت.
اینگونه است که مواضع افراطی، اراده معطوف به قدرت و عدم تحمل مخالفان، برخی را به این هوس می اندازد که وی را با احمدی نژاد مقایسه کنند؛ اما این ها تنها موارد شباهت این دو نیستند.
احمدی نژاد از دل محافظه کاران راستگرای ایران بیرون آمده است اما سیاست های چپگرایانه دارد. این را چگونه می توان توجیه کرد؟ به نظر می رسد که سیاست های اقتصادی وی بیشتر ریشه سیاسی داشته باشد تا اینکه واقعا بر اساس اصول اقتصادی چپ بنا شده باشد. وی در اقتصاد نیز همانند سیاست حذفی عمل می کند. این از خصوصیات محافظه کاران افراطی و عملگرا است که در عین راستگرایی، شعارهای چپ سر می دهند. این اتفاق به ویژه در زمان تبلیغات انتخاباتی بیشتر رخ می دهد. منتقدان سارکوزی ویژگیهایی از این دست را نیز در رفتار وی رصد کرده اند.
وزیر کشور سابق فرانسه را بسیاری نسخه بدل تونی بلر تلقی می‌کنند. اگر بلر با سرقت شعارهای راست و تمسک به شیوه‌های نوآورانه تبلیغاتی توانست در انتخابات پیروز شود، سارکوزی در نقطه مقابل با به خدمت گرفتن شعارهای چپ، رقبای خود را خلع‌سلا‌ح کرده است. راست‌گرایان معمولا‌ متمایل به محافظه‌کاری و حفظ وضع موجود هستند. این رضایت به وضعیت موجود عموما در تقابل با خواسته جامعه برای تغییر قرار می‌گیرد. راست‌ها در این شرایط با سرقت شعارهای چپ ‌مبنی بر تغییر و تحول، قطع دست‌های فاسد، مبارزه با فساد اداری، مالی، سیاسی و... خود را در جامه منتقد وضع موجود جا می‌زنند و بدین ترتیب با دادن شعارهایی به مراتب تندتر آنها (چپ ها) را خلع سلا‌ح می‌کنند. آن ها در عین پیوند اقتصادی با صاحبان سرمایه خود را نزدیک به طبقه کارگر نشان می دهند. این پارادوکس عجیب اوج هنر سیاستمداران راست‌گرا است. آنها در همان حال که به بازار و صنعت نزدیکند و در آن ریشه دوانده‌اند همزمان با شعارهایی فریبنده، از تقسیم ثروت می‌گویند و رقبای خود را به مبارزه با ثروت و سرمایه‌ای که می‌تواند تضمین اشتغال باشد، متهم می‌کنند. (اعتماد ملی- مهران قاسمی)
دومین مسئله در مقایسه احمدی نژاد و سارکوزی به تاکیدات استراتژیک آن دو بر مسئله «امنیت» و «خارجی ها» مربوط است که معمولا میان محافظه کاران رواج دارد. «کسانی که به سارکوزی رای می دهند در واقع می گویند مساله امنیت و خارجی ها مهم است. یعنی به نظر آنها یک اتوریته سیاسی و مملکتی باید وجود داشته باشد و به نوعی احساس نگرانی دارند و فکر می کنند با توجه به نگرانی هایی که در ارتباط با مساله اتحادیه اروپا یا در ارتباط با مسائل داخلی فرانسه به چشم می خورد، سارکوزی به این مساله بهتر جواب می دهد.» (اعتماد – مصاحبه با جلال ایجادی)
در واقع هر دو فرد مورد مقایسه مشکلات را از سر «خارجی ها» می دانند. اگرچه منظور سارکوزی از خارجی ها، مهاجرنشین های داخلی و منظور احمدی نژاد دولت های غربی است. اما هردو با هدف «غیرسازی» برای انداختن مشکلاتشان بر دوش دیگری و همچنین ایجاد دلهره و نگرانی از غریبه ها در بین مردم، به مقابله با «خارجیها» می پردازند. این خود دومین شعار استراتژیک محافظه کاران را نیز به دنبال دارد یعنی حفظ «امنیت». چیزی که باز هم هر دو بر روی آن تاکید دارند. حفط امنیت نیز نیاز به یک اتوریته و قدرتی برای اعمال سیاست های کنترلی بیشتر دارد. این همان چیزی است که چپ های فرانسه به عنوان نابودی آزادی از آن سخن می گویند.
نکته جالب دیگر در تشابه رفتار انتخاباتی این دو ، معرفی خود به عنوان فردی خارج از سیستم و فرافکنی مشکلا‌ت است. «نقطه اوج این سیاست را باید در دوران حضور ریگان در عرصه رقابت‌های سیاسی یافت. ریگان به راحتی موفق شد تا خود را یک «خارجی» [فردی خارج از سیستم حکومت و منتقد آن] نشان داده و بدین ‌ترتیب خود را از بار شکست‌های دولت های قبلی و حتی حزب خود در دوران گذشته برهاند. فرافکنی مشکلا‌ت هم شاخصه ویژه‌ای است که محافظه‌کاران همواره از آن بهره می‌برند. قلمداد کردن شکست‌های سیاسی و اقتصادی به عنوان ناکامی و میراث دولت‌‌های گذشته از این جمله‌اند.» (اعتماد ملی – مهران قاسمی)
با توجه به اینکه همه ما از تمایلات سارکوزی به دولت آمریکا و دولت اسرائیل خبر داریم (و این ظاهرا به طور کامل در تضاد با تمایلات احمدی نژاد است)، ذکر دو نکته در این میان خالی از فایده نیست. اول اینکه تمام شواهد حاکی از تقابل دولت احمدی نژاد با غرب و به ویژه آمریکا است. اگر چه سیاست خارجی جمهوری اسلامی انحصارا در دستان هیچ جناحی نیست، اما می توان گفت که هوس دولت احمدی نژاد در برقراری رابطه با آمریکا بیشتر از دولت های تکنوکرات هاشمی و اصلاح طلب خاتمی بوده است. دوم اینکه همه شواهد از خصومت شدید احمدی نژاد با اسرائیل خبر می دهند جز یکی و آن نیز سوال آن خبرنگار خارجی بود که از احمدی نژاد پرسید: «می گویند شما دوستان نزدیکی در اسرائیل دارید...» من شخصا تا کنون معنای این «تنها شاهد» را نفهمیده ام.
موارد فوق به اندازه کافی به ما اجازه می دهد که به افرادی که سعی می کنند از اصطلاح «سارکوزی نژاد» استفاده کنند، حق بدهیم. افراد دیگر نیز که با آوردن ده ها شاهد تفاوت های زیادی میان آن دو می بینند نیز حق دارند. به نظر می رسد که بیشتر می توان در تحلیل رفتار این دو، میانشان شباهت هایی یافت. تحلیل این شباهت ها و تفاوت ها می تواند در شفاف سازی و فهم رفتارها و سیاست ها مفید باشد. با این حال نکته اصلی اینجاست که سارکوزی هر چه باشد، در یک سیستم حکومتی مدرن مانند حکومت فرانسه نمی تواند خارج از خط مشی ها و سیاستگذاری های کلی عمل کند و یا تمایلات شخصی خود را بر کل سیستم تحمیل نماید. وی قطعا در داخل نظامی فعالیت خواهد کرد که در آن مسئولیت (Responsibility) و پاسخگویی (Accountability) کاملا تعریف و نهادینه شده است. همچنین مکانیسم های مهار و کنترل (Check & Balance) جلوی هرگونه انحراف را خواهد گرفت. روی کار آمدن سارکوزی آنقدرها هم که سگولن رویال شلوغش می کند خطرناک نیست. اما سوال اینجاست که چه کسی می خواهد احمدی نژاد را مهار کند؟