رحیم اکبری
نگاهی نو به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹
چپ ایران و رضا شاه

"قطعاتی برای تفکر"


• "چپ ایران و رضا شاه" بخش چهارم نوشته ی رحیم اکبری با عنوان "نگاهی نو به کودتای سوم اسفند ۱۲۹۹"، است. در این بخش نویسنده به بررسی مواضع چپ ایران در برابر رضا شاه در مراحل شش گانه ای که هر کدام شاخص برخی تحولات مهم هستند می پردازد. از جمله :چپ ایران در قبل از کودتا، پیشینه تاریخی چپ ایران و تشکیل حکومت انقلابی گیلان و تاسیس حزب کمونیست ایران، پایگاه اصلی رضا خان در جنبش جمهوریخواهی و نخست وزیرشدن او، تصویب " قانون ممنوعیت مرام اشتراکی، تشدید سرکوب کمونیست ها و گروه ۵۳ نفر ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۶ مرداد ۱٣۹٨ -  ۷ اوت ۲۰۱۹



 
چپ ایران در دورا ن بر آمدن رضا شاه (1299-1320 ) عمدتا تحت تاثیر چهار جریان اصلی زیر بوده است:

1- جریان چپ سوسیال دموکرات ایران       ( نماینده شاخص آن حزب سوسیالیست ایران برهبری سلیمان میرزا اسکندری )
2- جریان چپ سوسیالیست انقلابی- ایران ( نماینده شاخص آن احسان الله خان دوستدار )
3- جریان چپ کمونیستی ایران                ( نماینده شاخص آن حزب کمونیست ایران با دو رهبر سرشناس سلطان زاده و حیدر خان عمو اوغلی)
4- جریان چپ مارکسیستی ایران                   (گروه 53 نفر برهبری دکتر تقی ارانی )

روشهای مبارزاتی چپ ایران

می توان گفت کلیه اشکال ممکن مبارزاتی توسط جریانات چپ ایران در این دوره در مقاطع مختلف بکار برده شده است.
• روش مبارزات سیاسی و پارلمانی                                        (حزب سوسیالیست ایران)
• روش مبارزه مسلحانه ( چریکی)                                        ( گروه احسان الله خان )
• روش مبارزات مسلحانه (توده ای) و سیاسی و سندیکایی       ( حزب کمونیست ایران)
• روش مبارزات سیاسی و انتشاراتی و تبلیغاتی                      (گروه 53 نفر )

چپ ایران و رضا شاه

بررسی مواضع چپ ایران در برابر رضا شاه را در مراحل شش گانه زیر که هر کدام شاخص برخی تحولات مهم هستند   دنبال می کنیم:

1- چپ ایران در قبل از کودتا (فروردین – مهر 1299) پیشینه تاریخی چپ ایران و تشکیل حکومت انقلابی گیلان و تاسیس حزب کمونیست ایران و کودتای کمونیستی در حکومت انقلابی گیلان با عزل میرزا کوچک خان و حمله ناموفق برای فتح تهران با حمایت شوروی
2- چپ ایران در قبل از کودتا (مهر – اسفند 1299 ) تغییر سیاست انگلیس-شوروی در ایران با توجه به خروج قریب ا لوقوع آنان از ایران با رقابت تهاجمی دو تیم (استالین-حیدر خان عمو اوغلی) و (آیرونساید-رضا خان) برای تشکیل دولت مقتدر در ایران از طریق دیکتاتوری نظامی
3- چپ ایران و کودتای سوم اسفند 1299 سید ضیا-رضا خان
4- چپ ایران و رضا خان (1299-1305) بعنوان پایگاه اصلی رضا خان در جنبش جمهوریخواهی و نخست وزیرشدن رضا خان
5- چپ ایران و رضا شاه ( 1305-1310 ) از سلطنت رضا شاه تا تصویب " قانون ممنوعیت مرام اشتراکی در ایران "در سال 1310
6- چپ ایران و رضا شاه (1310-1320) تشدید سرکوبی کمونیست ها و گروه 53 نفر

پیشینه تاریخی چپ ایران و خاستگاه آن

قبل از انقلاب مشروطیت افکار چپ گرایانه و سوسیالیستی در ابتدا از آلمان و انگلیس و فرانسه و سپس از طریق سوسیال دموکراسی روسیه وارد ایران شده است. اولین اندیشه های نوع سوسیالیست غربی   را می توان در افکار میرزا آقا خان کرمانی پیدا کرد و افکار سوسیالیست روسی را در طالبوف که سالها در قفقاز اقامت داشته بود.
چپ ایران از همان ابتدا در جریان دو تحول بزرگ شکل گرفت:

• تحولات سوسیال دموکراسی روسیه و بویژه در مناطق مسلمان نشین قفقاز و باکو و انقلابات 1905 و 1917 در روسیه .
• انقلاب مشروطیت در ایران

مهاجرت -خاستگاه اصلی چپ ایرانی(چپ کمونیستی)

یکی از مهمترین مشخصه های چپ ایران (بویژه چپ کمونیستی ) همان خاستگاه آن است یعنی مهاجرت.
طبیعی است که این خاستگاه تاثیرات نیرومندی در نوع تفکر سیاسی و ایدئولوژیکی و تحلیل جامعه و نحوه تعامل و رفتار سیاسی با دیگر کنشگران اجتماعی و گروههای سیاسی دیگر و گرایش به شکل مبارزه (سیاسی-پارلمانی –مسلحانه توده ای-چریکی-تروریستی و آنارشیستی) و نگاه به مسئله قومی "ملیت-ملت –دولت" و تعیین اولویت "مبارزات محلی و منطقه ای رهایی بخش یا مبارزه سراسری و ملی " و نوع درک از دوگانه" ناسیونالیسم-انترناسیونالیسم" در سرتاسر تاریخ چپ ایران باقی میگذارد که دامنه و اثرات آن حتی تا به امروز قابل مشاهده است. برخی ویژگی های مهم مهاجرین و مهاجرت عبارتند از:

• عمدتا در میان " مهاجرین ایرانی قفقاز و باکو " بوده است که ایرانیان برای کار به آن جا مهاجرت کرده و یا تبعید شده و در معرض افکار سوسیال دموکراسی روسیه قرار گرفته اند.
• مهاجرین از لحاظ جغرافیایی عموما از سه استان شمالی ایران و هم مرز با روسیه یعنی آذربایجان/گیلان/خراسان برخاسته اند.
• از لحاظ طبقات اجتماعی بیشتر از کارگران بوده و در ردیف بعدی پیشه وران و معلمان و اصناف و تجار بوده اند. کارگران عموما دهقانان ایرانی بودند که برای کارهای فصلی و یا بعلت خشک سالی و قحطی و یا ظلم و ستم اربابان مجبور به مهاجرت شده و در آنجا به کار در میدان های نفتی باکو و یا صنایع کوچک و یا شغل های کاذب مشغول می شدند. در آن موقع هنوز پرولتاریای صنعتی در ایران وجود نداشت
• اکثریت این مهاجرین را از لحاظ ملیتی نخست آذری ها و سپس ارمنی ها تشکیل میدادند . ارمنی ها بیشتر حامل تئوریکی و نظریه پردازی جریان چپ بودند و و آذری ها بیشتر حامل عمل گرایی انقلابی و سازماندهی تشکیلاتی .
• زندگی سخت مهاجرت و خشونت رایج روس ها و بکارگیری برخی از گروههای ایرانیان مهاجر در انواع کارهای خلاف و غیر قانونی و یا "اعتصاب شکنی" رویهمرفته تاثیرات خودر را در میان ایرانیان مهاجر باقی میگذارد و آنها را مستعد اعمال خشونت آمیز می کند.
در بازگشت به ایران برخی جذب فعالیت های سیاسی و انقلابی میشوند. برخی در گروه های "ترور" و تسویه حساب های سیاسی بکار گرفته میشوند وبرخی بصورت "بادیگاردهای مسلح" اشراف و محافظه کاران استخدام می شوند و برخی بکارهای غیر مجاز و یا مجاز عادی روی می آورند.
پیشه وری که سالها در مهاجرت در قفقاز و باکو بوده است شرائط ایرانیان مها جر را اینگونه بیان میکند:
" قفقازی ها و اهالی محلی ایرانی را همشهری خطاب می کردند و او را پست و حقیر می شمردند....در رستوران ها و ترن ها و در محل تفریح اجتماعی راه نمی دادند. همشهری از برده و غلامان در دوره اسارت پست تر و حقیر تر بود. او مانند حیوانات کارگری برای کار کردن و زحمت کشیدن و کتک خوردن خلق شده بود."
( جعفر پیشه وری    تاریخچه حزب عدالت ص 15)

"در دوران تزار صد ها هزار تن از دهقانان فلک زده ایرانی اکثرا از آذربایجان از دست فئودال ها و قحطی و گرسنگی فرار کرده ودر شهر های روسیه (باکو تفلیس و ایروان وتاشکند و هشتر خان و... ) مشغول کارگری شدند. حتی دیده می شد در یکسال حدود دویست هزار نفر به روسیه ماجرت میکنند . اینان اکثرا مردمان زحمتکش و کارگر بودندو در نهضت انقلابی روسیه شرکت کرده و افکار انقلابی را نیز به ایران می آوردند ..اینان در انقلاب مشروطه و نهضت کمونیستی نیز نقش بسیار مهمی داشتند. ...مهاجر کلمه ای بود که ارتجاع استعمال میکرد و منظورش تحقیر آنان بود و می خواستند بگویند که اینها ایرانی نیستند... بین اینها عده ای دزد و غارتگر نیز بودند "
(خاطرات اردشیر آوانسیان ص 161)

در این سالها قریب نیمی از کارگران معادن نفت قفقاز از مهاجران ایرانی بودند . پنج درصد کارگان دیگر رشته های دیگر صنایع قفقاز نیز ایرانی بودند .بنا براین احزاب نامبرده کاملا با ترکیب پرولتری و بدست گروهی روشنفکران پرورده در مکتب سوسیال دموکراسی انقلابی بوجود آمدند.

از سال 1904 فعالیت های سیاسی مابین مهاجرین ایرانی در قفقاز و باکو افزایش می یابد. برخی از رهبران آنها انقلابیون ایرانی هستند که به حزب سوسیال دموکراسی روسیه پیوسته اند و برخی دیگر آذربایجانی های ایرانی الاصلی هستند که سال ها در روسیه زندگی کرده و از فعالین نامدار سوسیال دموکراسی آذربایجان هستند (نظیر نریمان نریمانوف –که بعد ها رهبر حزب کمونیست آذر بایجان گردید)

سوسیال دموکرات های ایرانی که در حزب سوسیال دموکرات روسیه فعال هستند تصمیم می گیرند که بر روی کارگران مسلمان مقیم قفقاز و باکو کارکنند. در نتیجه سازمان های" اجتماعیون- عامیون" و" باشگاه همت" به همین منظور تاسیس می شوند.

در ایران هم گروهای متعدد و کوچکی شکل میگیرد. می توان نخستین هسته های سوسیال دموکراسی انقلابی مانند سازمان "مجاهدان مشهد" (سپتامبر 1907 برابر شهریور 1286) و " مرکز غیبی "در تبریز (مهر 1286) را از لحاظ شعار ها وشیوه های مبارزاتی آنها بمثابه آغاز فعالیت های شبه حزبی در جنبش کمونیستی ایران دانست.

در واقع مهاجرت صد ها هزار نفر از کارگران ایرانی به قفقاز که بیشتر در معادن نفت باکو و مراکز صنعتی دیگر کار میکردند بک نوع پرولتاریای ایرانی بوجود آورده بود که سازمان های مارکسیستی "همت" و بعد ها "عدالت" از آنها فرا رویید. ایدئولوژی این سازمان ها تحت تاثیر حزب سوسیال دموکرات کارکری روسیه (بلشویک ها) شکل گرفت و این یکی از ویژگی های رشد نهضت کارگری در کشور ماست. در همین دوران ما با اولین تظاهرات مستقل پرولتاریا و یا عناصر ماقبل پرولتری روبرو میشویم مانند اعتصاب کارگران چاپ خانه های تهران برای تقلیل ساعت کار از 14 ساعت به 9 ساعت (دی ماه 1286)

در آستانه انقلاب مشروطیت اندیشه های سوسیال دموکراسی توسط چندین حلقه و محفل ایرانی نظیر سوسیال دموکرات های تبریز و سوسیال دموکرات های قفقاز در حزب دموکرات نفوذ می کند
سازمان های سوسیال دموکراسی ایران بمحض پیدایش با پراتیک عظیم انقلاب مشروطه روبرو شدند.

چپ ایران و انقلاب مشروطیت

چپ ایران فعالانه در انقلاب مشروطیت مشارکت می کند . بویژه نقش اجتماعیون-عامیون ایرانی در انقلاب مشروطیت چشمگیر است.

به گفته احمد کسروی اجتماعیون –عامیون یکسال قبل از انقلاب مشروطیت در باکو تشکیل شده و رهبر آن نریمان نریمانوف بوده است که بلافاصله اقدام به تشکیل سازمان هایی در ایران دست میزند و حیدرخان عمواوغلی موسس این سازمان در تهران می شود.
هنگام انقلاب مشروطیت پیامی با امضای " حزب سوسیال دموکرات ایران خطاب به مردم ایران منتشر می شود:
"سوسیال دموکراسی ایران بود که مشروطیت را گرفت. دفاع از تبریز را سازمان داد و در آن هنگام که استبداد خود را در همه جا پیروزمند میدانست و در صفوف آزادی خواهان ایران یاس و ناامیدی حکمفرما بود لشگرکشی به تهران را تهیه دید"
(نظری به جنبش کارگری و کمونیستی ایران    عبدالصمد کامبخش ص 17)

در واقع سه سازمان اجتماعیون- عامیون و "همت" و "فرقه عدالت" را می توان سرآغاز شکل گیری سه گفتمان متفاوت در "چپ ایران" ارزیابی نمود :گفتمان سوسیال دموکراسی /گفتمان سوسیالیستی/ گفتمان کمونیستی هر چند که هنور هر سه گفتمان هنوز "نابالغ "بوده و قوام نگرفته اند.

چپ ایران و آغاز جنگ جهانی اول

چپ ایران پس از شکست انقلاب مشروطه وارد دوره سرکوب و تبعید و یا مهاجرت شده ولی   با آغاز جنگ جهانی اول و اشغال ایران و افزایش روحیه ضد اشغال گری روسیه-انگلیس و رشد گرایشات ملی و رهایی بخش و موج اعتراضات معیشتی مردم جان تازه ای می گیرد:

• سوسیال دموکرات های ایران برهبری سلیمان میرزا اسکندری از پایه گذاران اصلی جنبش اعتراضی علیه اشغال ایران است که به مهاجرت گروهی از ملی گرایان ایرانی و تشکیل " دولت ملی مهاجرین" در کرمانشاه منجر می شود. که ایل سنجابی و گروهی ازافسران ژادنرمری ایران از دولت ملی حمایت میکنند.
سلیمان میرزا اسکندری سازمانده و رییس کمیته ملی است .انگلیسی ها پس از شکست دادن قوای عثمانی دولت مهاجرین را برانداخته و سلیمان میرزا را در بصره زندانی و سپس به هند منتقل میکنند که سه سال در زندان انگلیسی ها باقی می ماندو پس از کودتای سوم اسفند 1299 از زندان انگلیسی ها آزاد می شود ( بصورت معاوضه در برابر گروگان گیری دونفر انگلیسی در رشت به پیشنهاد احسان الله خان به میرزا کوچک خان )
• برخی چپ گراهای سوسیالیست انقلابی که قبلا در انقلاب مشروطه و در مبارزات مسلحانه شرکت داشته و
یا در "کمیته مجازات " عملیات ترور مستبدین را انجام میدادند برهبری احسان الله خان دوستدار جمع شده و با میرزا کوچک خان جنگلی متحد شده و به عملیات مسلحانه چریکی علیه روس ها و انگلیسی ها و قوای دولتی در جنگل های شمال ایران رو می آورند.
• دموکرات ها و روشنفکران و روزنامه نگاران چپ گرا دوباره جان تازه ای در تهران میگیرند و با امید های تازه به دولت سوسیالیستی شوروی می نگرند.
• جنبش گیلان قوت گرفته و در آستانه پیروزی قرار می گیرد
• شیخ محمد خیابانی فرقه دموکرات آذربایجان را در تبریز تشکیل میدهد .کلنل محمد تقی خان پسیان در راس نیروهای ملی ژاندارمی ایران قیام خود را در خراسان آغاز می کند.

در همین زمان و در سال 1916 کارگران انقلابی ایرانی مقیم باکو از حزب سوسیال دموکرات روسیه جدا می شوند تا بصورت مستقل بر روی کارگران ایرانی کار میکنند و بهمین منظور "فرقه عدالت" را تاسیس میکنند. و نماینده ای نیز به ششمین کنگره بلشویک ها در پطرو گراد می فرستند. رهبران این فرقه از سال 1906 با بلشویک های روسیه همکاری داشتند . اسد الله غفارزاده دبیر اول فرقه فارغ التحصیل دارالفنون و همدوره و همرزم سلیمان میرزا اسکندری (گروه چپ دارالفنون برهبری سلیمان میرزا اسکندری) بود. در انقلاب مشروطه فعالانه شرکت دارد و تحت تعقیب قرا رگرفته و به باکو میرود. در جنگ داخلی روسیه شرکت می کند و از سازماندهندگان قاچاق روزنامه ایسکرای لنین از اروپا به قفقاز از طریق ایران است.
آنها تعداد زیادی از فعالین خود را برای کار حزبی به ایران می فرستند که برخی از آنها در ایران دستگیر و زندانی می شوند.

فرقه عدالت در اردیبهشت 1297 (1918) هجده نفر از کادرهای خود را بهمراه اسدالله غفارزاده (رهبر فرقه عدالت) برای ملاقات با میرزا کوچک خان به ایران اعزام میکند. از این گروه غفارزاده و دو نفر دیگر موفق می شوند که به ایران وارد شوند. غفارزاده در شهر رشت شناسایی میشود و به قتل می رسد.
البته در این دوره در میان گروه های چپ ایران قدرت و نفوذ سوسیال دموکرات ها و سوسیالیست های انفلابی در
مقایسه با "چپ کمونیستی" بیشتر است و چپ ایران اصلا با "هویت کمونیستی " شناخته نمی شود.
اما این انقلاب اکتبر 1917 روسیه است که چپ ایران را کاملا تحت تاثیر خود قرار داده و متحول میکند و نقطه عطقی در تاریخ چپ ایران محسوب میگزدد و وزن "چپ کمونیستی " را در جریان چپ ایران آنقدر بالا می برد که میتوان گفت در اذهان مردم کلمه "چپ" مترادف با "کمونیسم" می شود و بدین ترتیب کمونیست های ایرانی مهر خودرا بر جنبش چپ ایران زده و آنرا منوپول خود میکنند و از این پس هژمونی کمونیست ها در جنبش چپ ایران برقرار می گردد.

پس از انقلاب اکتبر دومین حادثه تاثیر گذار در چپ ایران موضوع تصویب قرارداد 1919 انگلیس با ایران (قرارداد وثوق الدوله) بود که موج گسترده مخالفت با انگلیس و دولت وثوق الدوله را برانگیخت .وفضای جدید و مناسبی برای فعالیت سیاسی چپ ایران فراهم ساخت.که در این مرحله نیز نیروی محرکه اصلی چپ ایران را روشنفکران دموکرات و سوسیالیست و نمایندگان سوسیال دموکرات و مشروطه خواهان چپ گرا بعهده دارند.

سومین حادثه تاثیر گذار در تحولات ایران ورود ارتش سرخ شوروی به بندر انزلی پس از سقوط دولت مساواتی آذربایجان در سال 1920 بود که سبب شد آخرین پایگاه ضد بلشویکی در روسیه سقوط کند و نخستین دولت بلشویکی در مناطق مسلمان نشین قفقاز و باکو روی کار آید.

ورود ارتش سرخ به بندر انزلی نقطه عطفی در تحولات درونی جنبش چپ ایران است. که منجر به تشکیل حزب کمونیست ایران شده و اندکی بعد با "کودتای کمونیستی "علیه میرزا کوچک خان شده و برکناری وی نخستین "دولت ماورائ چپ ایران" در رشت برهبری احسان الله خان ( رهبر سوسیالیست های انقلابی) و حزب کمونیست ایران تشکیل می شود که شانزده ماه بر سر کار می ماند و در پایان در جریان یک "کودتای ضد کمونیستی" از طرف میرزا کوچک خان سرنگون می شود. خود وی در فاصله بسیار کمی از رضا خان سردار سپه شکست می خورد.

تمامی رهبران سرشناس جنبش جنگل سرنوشت تراژیکی پیدا می کنند:

حیدرخان عمو اوغلی ( انقلابی نامدار و افسانه ای انقلاب مشروطیت و دومین رهبر حزب کمونیست ایران پس از سلطان زاده که برای آشتی دادن و اتحاد کمونیست ها با میرزا کوچک خان به گیلان رفته بود در جریان یک کودتای ضد کمونیستی و توطئه از قبل طراحی شده توسط طرفداران میرزا کوچک خان دستگیر و تیر باران می شود.

خالو قربان (رهبر گروه کرد ها در جنبش جنگل و متحد قبلی میرزا کوچک خان ) که از توطئه طرفداران میرزا کوچک خان جان سالم بدر می برد به رضا خان تسلیم شده و علیه میرزا کوچک خان وارد جنگ می شود.

احسان الله خان با کمک و وساطت روس ها به باکو می گریزد و بعدها در جریان تصفیه های استالین تیر باران می شود.

میرزا کوچک خان پس از شکست در برابر رضا خان در جنگل آواره شد و از سرما یخ میزند. همرزم قبلی وی خالو قربان سر میرزا کوچک خان را برای نشان دادن به رضا شاه به تهران می برد که با واکنش منفی رضا خان روبرو می گردد.

سلطان زاده (اولین رهبر حزب کمونیست ایران و نظریه پرداز برجسته کمونیستی ) که با نظریات و تز های او   اوحزب کمونیست ایران در برابر میرزا کوچک خان قرارگرفته و منجر کودتای کمونیستی می شود کمتر از دو ماه بعد توسط کمینترن و جناح حیدرخان عمواوغلی از رهبری حزب کمونیست کنار گذاشته می شود هرچند وی در موقع شکست جنبش جنگل در شوروی بود و جان سالم بدر برد اما در جریان تصفیه های خونین استالین او نیز همانند احسان الله خان و دهها کمونیست ایرانی تیر باران می شود که بعد ها از آنها اعاده حیثیت به عمل آمد.

1- چپ ایران در قبل از کودتای سوم اسفند 1299


بررسی مواضع چپ ایران در برابر کودتای سوم اسفند 1299 و برآمدن رضا خان بدون بررسی تحولات گسترده بین المللی و داخلی ایران در این سال ناممکن است.
بدون شک سال 1299 سالی بی نظیر در تاریخ معاصر ایران است. مهمترین و تاثیرگذار ترین سال ها در تاریخ معاصر ایران در این سال اتفاق می افتد. نقطه آغاز این سال سرنوشت ساز با استقرار نیروهای ارتش سرخ شوروی در بندر انزلی بدنبال شکست و عقب نشینی نیروهای ضد اتقلاب روسیه و انگلیسی ها از باکو به انزلی آغازشده که به تشکیل جمهوری انفلابی گیلان منجر می شود و نقطه پایانی آ ن کودتای سوم اسفند99 12 سیدضیا-رضاخان است که آغاز تاریخ ایران مدرن محسوب می شود و سرانجام با امضای قرارداد دوستی و همکاری با شوروی و لغو قرارداد 1919 ایران و انگلیس همراه شده و به تخلیه نیروهای شوروی و انگلیس از ایران و تحولات بزرگ داخلی منجر می شود.

بررسی سیاست شوروی و انگلیس در برابر یکدیگر قبل از ورد ارتش سرخ به بندر انزلی

با پیروزی انقلاب اکتبر 1917و تشکیل نخستین دولت سوسیالیستی در جهان   این کشور در برابر محاصره نظامی و اقتصادی و سیاسی سرمایه داری جهانی برهبری انگلیس قرار میگیرد. علاوه بر این محاصره گسترده جهانی دولت جوان بلشویکی در داخل نیز با شورش های مسلحانه و مقاومت طرفداران تزار ی برهبری گارد های سفید رویرو است .
پیامد های دردناک جنگ چهانی اول همراه با خشکسالی و قحطی بزرگ و گرسنگی در شوروی تازه انقلاب کرده بیداد میکند.
لنین و یارانش هر گز تصور آنرا نداشتند که با یک چنین محاصره چهار جانبه گسترده جهانی برهبری انگلیسی ها قرار بگیرند. خطر جدی حکومت بلشویکی را از بیرون و درون تهدید میکرد.
آرمانگرایان سوسیالیستی جوان برای برون رفت از این بحران در هم شکستن محاصره اقتصادی و تامین نیازهای زندگی مردم نظریات گوناگون و متضادی مطرح می کردند.
از همان آغاز دو دیدگاه متفاوت در میان رهبری حزب کمونیست شوروی ظاهر می شود که در فاصله اندکی تمام بدنه احزاب کمونیست کشورهای دیگر را در بر میگیرد:

1- استراتژی " صدور انقلاب" به کشور های سرمایه داری و "انقلاب مداوم" برای شکستن حلقه محاصره امپریالیستی و حفظ حکومت شورا ها

2-استراتژی ساختمان " سوسیالیسم در یک کشور" و همزمان مقاومت در برابر محاصره امپریالیستی
در هردو استراتژی از " مداخله سرخ" و حمایت با همه وسائل ممکن از پرولتاریای جهانی برای یک ایجاد انقلاب اجتماعی حتی به "زور سرنیزه" ارتش سرخ" دفاع می شود.

تروتسکی نظریه پرداز اصلی و نامدار "انقلاب مداوم " بود و اعتقاد داشت که سوسیالیسم را نمیتوان در شوروی ساخت مگر آنکه یک سلسله انقلابات در کشورهای پیشرفته سرمایه داری صورت گیرد.
در واقع طبق نظرات مارکس انتظار آن بود که سوسیالیسم در ابتدا در پیشرفته ترین کشور های سرمایه داری (فرانسه و انگلیس و آلمان) به تواند پیروز شود که مناسبات سرمایداری در آن جا کاملا شکل گرفته و پرولتاریای صنعتی در حزب کارگری متشکل شده و آگاه به منافع طبقاتی خود است . طبعا پیروزی سوسیالیسم در کشور عقب مانده ای نظیر روسیه آنزمان (در مقایسه با اروپا) که دهقانان آن نزدیک به نود درصد جامعه راتشکیل میدادند از لحاظ ایدئولوژی مارکسیسم قابل تصور نبود.
اما در اینجا لنین وارد میدان می شود . مردی انقلابی و عمل گرا و خلاق در استراتژی و تاکتیک های کسب قدرت سیاسی.
او که سال ها در تبعید و در اروپا جنبش کارگری را دنبال کرده بود با شم بالای خود احساس میکرد که نمی تواند منتظر پرولتاریای اروپا بماند تا آنها نظام سرمایه داری را برچیده و محاصره امپریالیستی شوروی را به شکست کشانند.
روشن بود که مارکس زمانی آن جملات را می گفت و مانیفست کمونیست را بیرون میداد که مبارزات طبقاتی در اروپا بشدت حاد شده بود و طبقه کارگر ازبسیاری چیز ها محروم . و در واقع "پرولتاریا چیزی نداشت که از دست بدهد به جز زنجیر های خود"
نه در دورانی که پرولتاریا چیز های زیادی بدست آورده بود (ماشین/یخچال/ آموزش/کار/بیمه های اجتماعی/اتحادیه های کارگری قدرتمند/.....) که حاضر نبود آنها را به آسانی از دست بدهد و بعلاوه مشکلات فراوان ناشی از جنگ جهانی اول و روحیه ضد جنگ در مردم نیز مانع از بروز انقلابات دیگری در اروپا شده بود.
لنین در این زمان تمرکز را بر "ساختمان سوسیالیسم در یک کشور " میگذارد و توجیهات ایدئولوژیک آنر ا ارائه میدهد که بدعتی نودر مارکسیسم بشمار میرود ( همانند نحوه کسب قدرت سیاسی در انقلاب اکتبر) و از این لحظه است که ایدئولوژی "مارکسیسم" با دریافت های نوین لنین در تئوری و عمل به ایدئولوژی جدید "مارکسیسم-لنینیسم" تبدیل می شود.

تز "نگاه به غرب"

اما در ابتدای انقلاب بلشویکی روسیه هنوز تب انقلاب جهانی بسیار گرم است و کمونیست های جوان و آرمانگرا ی شوروی در پی برافروختن شعله های انقلاب در اروپاهستند و کمونیست های اروپایی نیز در شتاب و ذوق زدگی و شور انقلابی برای کسب قدرت سیاسی.
ارتش سرخ بکمک انقلابیون در لهستان و.. میرود تا انقلابات پی در پی را در اروپا تقویت کند. اما نتایج با شکست سنگینی به همراه است و دولت جوان شوروی نمی تواند امپریالیسم جهانی به رهبری انگلیس را در ارو پا زمین گیرکرده تا از محاصره کشورش دست بردارد.

تز" نگاه به غرب" در همان سال های اولیه شکست می خورد.
با شکست سیاست تهاجمی ارتش سرخ شوروی در یاری رسانی به انقلابات و شورش های پرولتری در اروپا انگلیس نیز سیاست تهاجمی تری را علیه شوروی اجرا میکند . این بار سیاست تنگ تر کردن حلقه محاصره بدور شوروی با ایجاد "کمر بند امنیتی و بهداشتی" برای پیشگیری از شیوع میکروب کمونیسم با ایجاد دیکتاتوری های نظامی ضد کمونیستی در فتلاند و لهستان و رومانی و بلغارستان و ترکیه و ایران و چین و ژاپن انتخاب می شود.
بنا براین ایران بعنوان کشور همسایه جنوبی شوروی با مرز های وسیع خود در کانون توجهات انگلیسی ها قرار میگیرد. بخصوص آنکه با فرا خواندن نیروهای روسی از خاک ایران قوای انگلیس سراسر کشور را اشغال کرده و در بندر انزلی و رشت پایگاه درست کرده و از آنجا برای اعزام نیرو و تسلیحات به مناطق مسلمان نشین قفقاز و باکو استفاده میکند جایی که در دست حکومت ضد بلشویکی آذر بایجان است.

سیاست جدید "نگاه به شرق"

دیری نمی گذرد که سیاست " نگاه به غرب" و انقلاب مداوم تروتسکی در حزب کمونیست شوروی رنگ می بازد. وسیاست تهاجم جدید علیه امپریالیسم جهانی با اولویت "نگاه به شرق" در سپتامبر 1920 از سوی لنین اعلام می شود.
" انقلاب سوسیالیستی –نه صرفا و نه عمدتا- مبارزه پرولتاریای انقلابی در کشور خود علیه بورژوازی خود نخواهد بود. نه. این (انقلاب سوسیالیستی) مبارزه تمامی مستعمرات و تمامی کشور های تحت ستم امپریالیسم وتمامی کشورهای وابسته علیه امپریالیسم جهانی خواهد
بود "
از نظر لنین " موفقیت در شرق شاید مسئله مرگ و زندگی انقلاب باشد"

مویسی پرسیس در کتاب خودچهار دلیل را برای این سیاست جدید عنوان می کند:

• پرولتاریای غرب علیرغم همه تلاشهای کمونیست ها "هر اقدام در حد توانایی انسان" پتانسیل انقلابی خود را از دست داده است.
• منبع انرژی انقلابی اکنون در کشورهای مستعمره و یا نیمه مستعمره قراردارد که ملت های آنان مبارزه آزادیبخش ملی را آغاز کرده اند.
• وجود بیش از یک میلیون مهاجر از کشورهای ایران و ترکیه و چین و کره که از قبل از انقلاب اکتبر آنمده بودند و احزاب کمونیست را تشکیل دهند و می توانستند مبارزات ملی را بسوی انقلاب سوسیالیستی بکشانند.
• وجود ارتش های ضعیف در کشور های مستعمره و نیمه مستعمره که نمی توانستند مانع از حمایت ارتش سرخ از انقلابیون شوند.
کمونیست ها سیاست جدید "نگاه به شرق" و تقویت جنبش های آزادیبخش ملی را که هر چند ماهیت سوسیالیستی نداشته و تحت رهبری بورژوازی ملی و خرده بورژوازی قرار دارد ولی در حقیقت امپریالیسم انگلیس را به چالش می کشد در پیش میگیرند. لنین در تزهای معروف خود در کنگره دوم کمینترن این نظریات را تئوریزه میکند.
کمونیست ها تلاش میکنند سیاست دفاعی در مقابل سیاست تهاجمی انگلیسی ها را کنار گذاشته و با تمام قوا به صدور انقلاب و تقویت مبارزات ضد انگلیسی در مناطق جنوبی روسیه و کشورهای مستعمره و یا نیمه مستعمره تحت نفوذ انگلیس به پردازند . و انگلیس را در کشورهای همسایه خود درگیر و زمین گیرکنند تا بتوانند مسیر امن برای عملیات مداخله گرانه آنها در خاک شوروی را ازبین ببرند.

"راه هند از ایران می گذرد"


با توجه بآنکه هندوستان مرکز اصلی قدرت استعماری بریتانیا در آسیا محسوب می شد و خود حاکم انگلیسی مستقل داشت. هدف استراتژیک روس ها دسترسی به هند و حمایت از جنبش استقلال طلبانه هندی ها بود.
اگر در دوران پطر کبیر هدف استراتژیک روسیه تزاری نفوذ به ایران و رسیدن به "آبهای گرم خلیج فارس "بود این بار
" رسیدن به هند " بعنوان تنها راه شکست نهایی امپریالیسم انگلیس و سقوط سرمایه داری جهانی تعریف شده بود که باید از طریق حمایت از جنبش ها ی آزادیبخش در کشورهای مسیر دنبال شود.

شوروی ها خیلی زود به این نتیجه رسیدند که "راه هند از ایران می گذرد" و لذا قبل از هر عملی ایران باید از دست انگلیس خلاص شود.و بگفته ترویانسکی بلشویک مشهور " این کلید حیاتی انقلاب شرق باید دردست ما باشد. ایران به هر قیمتی که شده نصیب ما شود. ایران باید متعلق به انقلاب کمونیستی باشد."
(انقلاب و شرق ترویانسکی1918)
و نریمان نریمانوف رهبر سرشناس حزب کمونیست آذربایجان میگقت که بیرون راندن انگلیسی ها از مشرق زمین از ایران آغاز میشود و حتی این شعار را مطرح میکرد که "به سوی غرب از طریق شرق".
در این مرحله روس ها تصمیم می گرند با ارسال سلاح و تجهیزات و نیرو های کمکی و مربیان نظامی از مبارزات مسلحانه و ضد انگلیسی ایرانیان دفاع کنند. نمایندگانی برای مذاکره با میرزا کوچک خان به گیلان اعزام میکنند. و بوی قول حمایت و پشتیبانی میدهند. یکبار نماینده بلشویک ها توسط انگلیسی ها در گیلان دستگیر و تیر باران میشود.

ب- روس ها از همیاری کمونیست های ایران مقیم روسیه برخوردار میشوند. در آن زمان نزدیک به 150000 نفر ایرانی مهاجر در مناطق نفت خیز باکو و قفقاز مشغول بکار بودند و کمونیست های ایرانی از سال های قبل از انقلاب 1905با حزب سوسیال دموکرات روسیه همکاری میکردند. تز تشکیل " ارتش سرخ ایران " در دستور کار کمونیست های ایران قرار گرفت . حزب عدالت و سازمان همت و بقایای گروه اجتماعیون-عامیون تعلیمات نظامی می بینند و آماده دفاع در داخل و خارج از حکومت بلشویکی در برابر تهاجم انگلیس می شوند. در آنزمان گارد سرخ انترناسیونال مرکب از دویست هزار نفر از داوطلبان ایران/ترکیه/یونان تشکیل میشود و در کنفرانس تاشکند که توسط کمونیست های ایرانی ( سلطان زاده-حیدر خان عمواوغلی) در مسجد مسلمانان تاشکند برگزار میشود هزاران ایرانی مهاجر وارد ارتش سرخ ایران میشوند و برای اعزام به ایران و مقابله با انگلیسی ها و شاه داوطلب میگردند.

ظاهرا همه چیز امیدوار کنند بنظر می رسید. ایران اولین کشور آسیایی بوده که یک انقلاب بزرگ دموکراتیک را انجام داده است(انقلاب مشروطیت) . و لنین از ایران بعنوان "پیشتاز جسور آسیا" نام می برد. کمونیست های آنها در میان احزاب کمونیست دیگر نسبتا متشکل تر و انقلابی تر بودند و در کمینترن صاحب نفوذ و اعتبار. مهم آنکه چندین سال بود که جنبش ضد انگلیسی میرزا کوچک خان در شمال ایران راه افتاده بود و همچنین جنبش های دیگر در آذر بایجان ایران و خراسان نیز در شرف وقوع بود . و ده ها هزار نفر ایرانی مهاجر و متمایل به بلشویک ها و اموزش دیده و مسلح نیروی بالقوه چنین انقلابی بودند. همه انتظار داشتند که نخستین انقلاب سوسیالیستی و ملی در جهان و پس از شوروی در ایران اتفاق افتد.

ایران خیلی زود به مرکز ثقل منازعات و رقابت های انگلیس-روسیه تبدیل می شود. اما اوضاع در مناطق جنوبی شوروی بویژه مناطق مسلمان نشین قفقاز و باکو و ترکستان (هم مرز با ایران) بشدت بحرانی است.
و دولت شوروی هیچگونه کنترلی بر آن مراکز ندارد. نخستین قیام بلشوریکی در آذربایجان سریعا سرکوب می شود و حکومت مستقل و ضد بلشویکی مساوات تا سال 1920 در آنجا حاکمیت دارد .

سیاست انگلیس در برابر شوروی

از طرف دیگر انگلیس سیاست "تهاجم نهایی و نظامی " برای درهم شکستن حکومت بلشویکی را آغاز میکند . انگلیس زمانی به این کار دست میزند که با خروج یکطرفه نیروهای شوروی از ایران راه برای اشغا ل کامل ایران توسط انگلیسی ها باز می شود. انگلیسی ها قوای خود از هند و بین التهرین را بسمت تواحی شمالی ایران اعزام میکنند. در بندر انزلی و رشت و قزوین پایگاه نظامی می سازند. کنترل کشتیرانی در دریای خزر را بدست میگیرند و شروع به اعزام قوای نظامی و اسلحه و مهمات و همچنین غله و مواد غذایی ایران   از طریق انزلی به باکو مینمایند .
خط دریایی انزلی-باکو مسیر لجستیکی بسیار مهم در تقویت حکومت ضد بلشویکی مساوات (در آذربایجان ) است.
از این پس ایران بعنوان بزرگترین همسایه جنوبی روسیه به "کانون اصلی منازعات" مابین انگلیس و روسیه شوروی تبدیل می شود.هر دو کشور با دقت تحولات منطقه را زیر نظر دارند. و سیاست خارجی هر دو کشور در این زمان نسبت به ایران برنامه ریزی می شود.

در مرداد 1297(1918) انگلیس در راس دولت های امپریالیستی و باکمک اس ار ها و مساواتچی ها و داشناک ها اقدام به دخالت مسلحانه در برابر نخستین دولت سوسیالیستی جهان میکند و نواحی جنوبی روسیه شوروی و بویژه مناطق نفت خیز باکو را اشغال میکند و اقدام به تیرباران دهها نفر از بلشویک ها میکند. و دولت دست نشانده مساوات تشکیل می گردد.
بزرگترین هدف انگلیسی ها در این مرحله درهم شکستن حکومت نوپای سوسیالیستی شوروی است که باید از طریق مداخله نظامی و پشتیبانی از مبارزات مسلحانه گارد های سفید (تحت رهبری ژنرال دنیکین ) در روسیه انجام شو و بنابراین باید از حکومت ضد بلشویکی آذربایجان بشدت حمایت گردد . ژنرال دنسترویل (فرمانده نیروهای انگلیسی شمال ایران) دائما مابین انزلی و باکو در حال رفت و آمد است . با توجه به این هدف اصلی انگلیسی ها تاکتیک های سیاسی زیر را در ایران دنبال می کنند:

• انگلیس به یک پشت جبهه امن برای مسیر لجستیکی از جنوب و غرب برای حرکت سربازان خود به سمت شمال ایران نیاز دارد.
" امنیت پشت جبهه" بویژه در شمال ایران آنچنان برای انگلیس استراتژیک است که نمی تواند کوچک ترین بی نظمی را در این مناطق تحمل کند. با توجه بآنکه از جند سال قبل میرزا کوچک خان جنبش مسلحانه چریکی را جنگل های شمال آغاز نموده و در جریان جنگ چهانی اول از خدمات مربیان نظامی آلمان (گائوک) و عثمانی و همچنین برخی روس ها برخوردار است نیروهای انگلیسی و دولتی ها چندین بار با جنگلی ها وارد زد وخورد میشوند. ژنرال دنسترویل که برای رساندن هر چه سریع تر نیرو و مهمات از انزلی به باکو بی تابی میکند و به امنیت این منطقه نیاز مبرم دارد سرانجام با کوچک خان وارد مذاکره میشوند و امتیازاتی رد وبدل میکنند و قرارداد صلح منعقد می سازند.

احسان الله خان جریان مذاکرات با انگلیسی ها را چنین بیان می کند:
" کنسول انگلیس برای دیدار با کوچک خا ن و من اظهار تمایل نمود و لذا به جنگل آمد. من خود را به مریضی زدم و د راین ملاقات حاضر نشدم کوچک خان تنها رفت. کوچک خا بعد بمن گف که کنسول با تاسف بسیار زیاد در باره مناسبات متقابل اگلیسی ها و جنگلی ها صحت میکرد وی اقدام علیه نیروهای اگلیسی از طرف جنگلی ها را اشتباه می خواند...وی سرانجام گفت آیا اطلاع دارید که بلشویک ها می خواهند به ایران حمله کنند؟ آیا نظر شما نسبت به آنها چیست؟ آیا از آنان حمایت خواهید کرد یا اینکه علیه آنان وارد عمل خواهید شد؟ کوچک خان از دادن پاسخ طفره رفت و گفت:کمیه هنوز راجع به این مسئله فکری نکرده است. ..کنسول انگلیس گفت: اگر جنگلی ها با دفاع از منافع ملت ایران به مقابله با بلشویک ها بپردازند انگلیسی ها تمام تلاش خود را به کار خواهند بست تا حکومت را به دست آنان بسپارند."
کنسول انگلیس در این ملاقات تاکید می کند که دولت و ثوق الدوله نقش خود را بازی کرده و از این به بعد دیگر نمی تواند برای دولت مفید واقع شود. "کنسول در پایان از کوچک خان خواست تا همه این مسائل مربوط به همکاری مشترک علیه بلشویک ها را مطالعه و بررسی کند و اضافه نمود اگر از پذیرفتن پیشنهاد من خودداری کنید در این صورت با بلشویک ها متحد شده و سازمان جنگلی ها را محو و نابود خواهیم نمود."
( خاطرات احسان الله خان دکتر متولی)
اما این قرارداد صلح انگلیس-کوچک خان از دوطرف با ناخشنودی همراه است:

• از یکطرف دولت ایران که تصور میکند اینکار بمعنی برسمیت شناختن کوچک خان بوده و مانع سرکوبی آنها میشود
• جناح چپ کمیته جنگل (برهبری احسان الله خان نیز از این قرارداد بشدت عصبانی است و آنرا سبب بی حیثیت شدن جنبش جنگل میداند و به کو چک خان توصیه میکند که بجای انگلیسی ها از شوروی ها برای کمک و اسلحه درخواست کمک شود)

احسان الله خان در خاطرات خود میگوید:
" در جلسه کمیته من عقیده خود را گفتم. امضای صلح با انگلیسی ها حیثیت و پرستیژ ما را در میان مردم خدشه دار نموده با نظر خائن بما نگاه خواهند کرد. واضح است که انگلیسی ها هم با توجه به اهداف ذیل خواستار امضای قرارداد شده بودند:
1- اگر برنامه اشغال قفقاز عملی شود پشت جبهه گیلان را برای خود داشته باشند.
2- بعنوان پایگاه تهیه ارزاق از استان گیلان استفاده کنند.انگلیس در این قرارداد انتخاب فرماندار رشت و اداره امور گیلان را به کمیته (جنگل) میدهد."
احسان الله خان که از دست میرزا کوچک خان ناراحت است می گوید:
" در همین جا گفتم بهترین محل برای کوچک خان به عنوان یک ملا قله کوه است. که در آنجا به دعا و نماز بپردازد و خود را درگیر سیاست زمینی نکند"
پس از امضای این قرارداد نیروهای سپهسالار به جنگلی ها حمله می کنند و همزمان با آن دولت در تهران اقدام به اعدام دونفر از دوستان احسان الله خان( حسین لله ) و کشتن دو نفر از موسسین "کمیته مجازات" یعنی منشی زاده و ابوالفتح زاده می کند.

                                                 ورود ارتش سرخ به بندر انزلی

                                  (آغاز تغییرات جدید در سیاست های انگلیس و شوروی)


سرانجام گارد های سفید با حمایت انگلیس از چهار طرف به بلشویک ها حمله میکنند و به 400 کیلومتری مسکو میرسند. همه در انتظار سقوط مسکو هستند. لنین بسیج همگانی اعلام می کند:
" حساس ترین لحظه وخیم برای انقلاب سوسیالیستی فرا رسیده است. " بلشویک ها برهبری تروتسکی سرسختانه مقاومت میکنند و ضد انقلاب بسختی شکست خورده و بسمت مناطق جنوبی و مسلمان نشین روسیه عقب می نشینند. کشتی ها و ناوگان دریایی آنها بسمت باکو حرکت میکند و ارتش ضد بلشویک ها در آذربایجان جمع شده و سنگر می گیرند.
ارتش سرخ شوروی نیز در تعقیب آنهاست و به باکو نزدیک می شود. خبر ها خیلی زود به تبریز و انزلی میرسد .
بلشویک ها قبل از عملیات باکو نمایندگانی مخفیانه به جنگل می فرستند تا میرزا کوچک خان را از عملیات قریب الوقوع خود آگاه کنند.
تروتسکی طی فرمانی به ژنرال راسکولنیکوف-فرمانده ناوگان شوروی- دستور میدهد:
"پاکسازی دریای خزر از ناوگان روس های سفید با همه وسائل ممکن باید به اجرا در آید. اگرییاده شدن در ساحل ضروری می باشد باید به این کار دست زد.(چون) ایران خود قادر به خلع سلاح کشتی های جنگی (رو سهای سفید) نیست."

نریمانوف در باره علت پیاده شدن نیروهای ارتش سرخ در انزلی می گوید:
" بر اساس خواهش میرزا کوچک خان و جماعتی از بلشویک های ایران که دارای این عقیده و بر علیه انگلستان و کابینه سابق بوده اند عده فرستادیم ...انگلیسی ها علاوه براینکه ایران را تحت نفوذ خود آورده اند به آذربایجان و گرجستان و ترکستان هم تجاوز کرده اگر اقدامات ما نمی شد تمام روسیه را متصرف شده بودند.لاعلاج عده به انزلی فرستادیم که آنها را از تجمع و تهاجم قوای انگلیس مصون داشتند. انگلیسی ها نتوانند ما را تهدید کنند."
(توفان بر فراز قفقاز کاوه بیات ص 330)
دولت ایران همزمان اعتراض خود را به پیاده شدن نیروهای ارتش سرخ به خاک ایران اعلام نموده و به جامعه ملل شکایت میکند و تهدید به قطع روابط میکند و از طرفی دیگر هیئتی را برای مذاکره به مسکو می فرستد.
چیچرین کمیسر خارجی در پاسخ میگوید:
" فرمانده نیروی دریایی بدون امر دولت سویت مرکزی یک اقدام احتیاط آمیز به عمل آورد که غرض از آن حفظ منافع روسیه و ایران و خاتمه دادن به حضور آخرین بقایای قوای نظامی و بحری دنیکین بوده است...همین که احتیاج نظامی مرتفع گردید و آزادی و صیانت کشتیرانی در بحر خزر تامین شد خاک ایران را تخلیه می کنند"
(شوروی و جنبش جنگل یقیکیان ص 73)
بلشویک ها وقتی به انزلی نزدیک می شوند اقدام به بمباران بندر غازیان مقر انگلیسی ها و روس های سفید میکنند. انگلیسی ها سراسیمه و بدون مقاومت جدی انزلی را ترک کرده و به رشت عقب نشینی میکنند. و سپس با تحویل 60 نفر از همراهان دنیکین و کشتی های جنگی آنها از رشت نیز بسمت قزوین عقب نشینی می کنند.

انگلیسی ها پس از سقوط حکومت ضد بلشویکی مساوات د رآذربایجان از وزارت جنگ (چرچیل) دستور دارند که به هیچوجه در مقابل قوای شوروی قرار نگیرند و پایگاههای خود را سریعا ترک کرده و بسمت قزوین عقب نشینی کنند چون هرگونه شکست از شوروی ها از لحاظ حیثیتی برای آنها بسیار سنگین خواهد بود.

همزمان با وقایع انزلی در تبریز نیز شورش بزرگی اتفاق می افتد. این جنبش برهبری شیخ محمد خیابانی خیلی زود جنبه ضد انگلیسی بخود می گیرد.

در 23 مه 1920 اورژنیکیدزه به مسکو اطلاع می دهد:
" گروه های مسلمان اردبیل را گرفته اند . ما میتوانیم بدون زحمت چندانی تمام آذربایحان ایران و تبریز را شعله ور کنیم. می ترسیم با تمام قوا وارد کارزار شده و دوباره توبیخ شویم (همانند قضیه انزلی) بنابراین خواهش میکنم فورا پاسخ دهید .نظر من: با کمک کوچک خان و کمونیست های ایرانی برپایی حکومت شوروی را اعلام کنیم . شهر ها را یکی پس ازدیگری بگیریم و انگلیسی ها را بیرون کنیم . این کار تاثیر فوق العاده عظیمی بر تمام خاورمیانه خواهد گذاشت . ظاهر قضیه نیز از بلیرون کاملا آبرومندانه خواهد بود." تلگراف اورزنیکیدزه به لنین و استالین و چیچرین)
(جمیل حسن لی استاد تاریخ دانشگاه دولتی باکو)

احسان الله خان ( نماینده جناح چپ جنبش جنگل برهبری میرزا کوچک خان)در خاطرات خود ماجرای ورود بلشویک ها به انزلی و تحولات بعدی آن تا تشکیل حکومت انقلابی و جو حاکم بر آن روزهارا اینگونه بیان می کند:

"در آغاز بهار نامه ای به امضای یک فرمانده بلشویک از پطروفسک دریافت کردیم بدین مضمون که بلشویکها به زودی باکو را اشغال خواهند کرد. با دریافت این نامه انگار روح تازه ای در کالبد اعضای سازمان دمیده شد. انگلیسیها شروع به ساختن استحکامات نموده، در ساحل دریا سنگر و خندق می کندند. معلوم بود که آماده دفاع می شوند. در ۱۷ ماه می، شب هنگام یک رفیق روسی خبر داد که در آینده نزدیک بلشویکها وارد انزلی خواهند شد. به گفته او بلشویکها مسیر حرکت خود را در طول ساحل دریا و از طرف آستارا قرار داده اند. از این رو ما سعدالدوله درویش و حاج محمد جعفر [کنگاوری] را به آستارا فرستادیم تا به دهقانان و سایر مردم آن منطقه بگویند که بلشویکها از دوستان ما هستند و در مقابل آنان مقاومت ضرورتی ندارد. با تصور اینکه انگلیسیها مجبور به عقب نشینی شده، مسیر حرکت آنان جاده انزلی ـ رشت ـ قزوین خواهد بود، به کوچک خان پیشــنهاد کردم که یک واحد را به ســیاه رود اعزام کنیم تا مانع عقب نشینی آنها بشود. کوچک خان با این پیشنهاد موافقت نکرد . وی هنوز مطمئن نبود که آیا با بلشویکها می تواند کار کند یا نه؟ قبل از اینکه وارد عمل شود باید بداند آنها چه کسانی هستند و چه هدفی را دنبال می کنند. وقتی ما افرادی را برای استقبال از بلشویکها به آستارا فرستادیم به کوچک خان پیشنهاد کردم اگر موافق اعزام نیرو به سیاه رود نیست در خمام موضع گیری نماید تا در صورت حمله بلشویکها، نیروهای ما هم آمادگی لازم را داشته باشند. کوچک خان با این پیشنهاد هم موافقت نکرد. سپس من به ابتکار خودم چند نفر را به رشــت و انزلی فرســتادم تا شایع نمایند که جنگلیها در خمام موضع گرفته اند. صبح روز ۱۸ ماه می ناوگان بلشویکها به انزلی نزدیک شد و شروع به تیراندازی به طرف غازیان نمود. کوچک خان و من همیشه با هم بودیم. با صدای شلیک توپ از خواب بیدار شدیم. از کوچک خان پرسیدم آیا صدای شلیک رفقایمان را می شنوید؟ او جواب مثبت داد و شروع به خواندن نماز صبح نمود و به من گفت لااقل یک بار نماز بخوان. من در جواب او گفتم: در تمام عمرم نماز نخوانده ام و تو هم اگر می خواهی با رفقای بلشویک دوستی بکنی بهتر است از دین دست برداری. به ما اطلاع دادند واحد قزاق که در فومن مستقر بود موضع خود را ترک کرده است. ما عازم فومن شدیم. قبل از خودمان چند نفر را برای تأمین حفاظت به پسیخان فرستادیم. صبح در فومن جلسه عظیم و گسترده ای تشکیل دادیم. جلسه در یک باغ تشکیل شد. من اجازه صحبت خواستم و گفتم: من راجع به گذشته صحبت نخواهم کرد. راجع به رفتار و عملکرد رفقایی که ما را تنها گذاشتند چیزی نخواهم گفت. راجع به خیانت حاجی احمد (کسمایی) و غیره چیزی نمی گویم. اما امروز باید با هم یکی باشیم. قلبهایمان صاف و مهربان، اعتقاداتمان محکم و به همراه بلشویکها به جلو خواهیم رفت و تهران را به دست خودمان خواهیم گرفت. اگر وقت را تلف کنیم خود و کشور را به نابودی کشانده ایم. ما اشتباهات سالهای ۱۹۱۹ و ۱۹۱۸ را نباید تکرار کنیم و وقت را از دست بدهیم. اگر ما الآن هم وقت را از دست بدهیم در مقابل انقلابیون بین المللی خیانت کرده ایم. روی سخن من شخصاً با کوچک خان است، و از ایشان به عنوان یک دوست درخواست می کنم که این ایده های صلح طلبی و آرامش جویی را کنار بگذارد و توجه به حرف اطرافیان نکند. من پیشنهاد کردم که تمام توجه خود را معطوف به گیلان نکند بلکه باید هر چه زودتر آماده انجام عملیات در تهران باشیم. به نظر من نباید کارمان را منحصر به یک استان بکنیم. بلکه باید جنبش خود را در همه جای کشور گسترش دهیم. پیشنهاد کردم که برای امور رشت دویست نفر از مجاهدان و کمیته اجرایی را اختصاص دهیم تا تهیه پول و کارهای مربوط به مرتجعان را عهده دار شود؛ و به هیچ وجه خود را در رشت معطل نکنیم. کوچک خان در صحبتهای خود با آنچه که من گفته بودم موافق بود اما به نظر او قبل از اینکه وارد عمل بشویم باید از نزدیک بلشویکها را بشناسیم و سپس با آنان قرارداد ببندیم و وارد کارهای مشترک بشویم. من مخالف امضای قرارداد بودم زیرا ما که دولت نبودیم بلکه انقلابی بودیم که می بایستی ابتدا تهران را بگیریم و بعد قرارداد ببندیم. من فکر می کردم که امضای قرارداد مطمئن ترین راه برای متلاشی شدن است. پس از بررسی همه جانبه مسئله ای که به آمدن بلشویکها مربوط می شد تصمیم گرفته شد که هیئتی برای انجام مذاکرات مقدماتی با بلشویکها اعزام شود. پس از چند روز هم کوچک خان با تعدادی از مجاهدان و سعدالدوله درویش برای ملاقات با بلشویکها عازم انزلی شدند. مردم انزلی از کوچک خان و رفقای همراه او با شور و شوق خاصی استقبال کردند. شهر نه چندان بزرگ انزلی به پرچمهای ملی و انقلابی مزین شده بود. مغازه ها تزیین و چراغانی شده بود. همه مردم بدون توجه به طبقات آنان، از هر صنف و طبقه که از آمدن بلشویکها به انزلی و نجات مردم از دست انگلیسیها خوشحال بودند، الحاق کوچک خان به بلشویکها را به وی تبریک می گفتند. کوچک خان پس از انجام مذاکره با فرمانده بلشویکها به همراه رفقایش به جنگل بازگشت. نتیجه مذاکره کوچک خان با روسها این بود که بلشویکهای روس قول دادند بر اساس پیشنهاد کوچک خان در امور داخلی جنگلیها دخالت نکنند. کوچک خان در جلسه اظهار داشت که به عقیده او بلشویکها با هدف حمایت از جنگلیها به ایران نیامده اند بلکه به خاطر از بین بردن گارد سفید که از انزلی عقب نشینی کرده اند و همچنین برای برقراری ارتباط و مناسبات با دولت ایران آمده اند. من از این حرف کوچک خان زیاد متعجب نشــدم و گفتم که تلاش بلشــویکها برای ایجاد مناســبات متقابل با سایرکشورها برای آنان که فاتح جنگ میهن بوده و دولت کارگری به وجود آورده اند امری طبیعی است و ما باید تمام تلاش خود را به کار گیریم تا تهران را اشغال کنیم. در این صورت بلشویکها به جای برقراری روابط با دولت فعلی با دولت انقلابی مرتبط خواهد شد. کوچک خان حرفهای مرا شنید و خواهش کرد که تصمیم نسنجیده نگیریم؛ ابتدا به دقت تعمق و تفکر کنیم، سپس تصمیم گیری نماییم. به محض اینکه بلشــویکها انزلی را اشغال کردند حدود پانزده نفر از گارد سفید در جنگل آفتابی شده از ما پناهندگی خواستند. کوچک خان آنان را پذیرفت. این اولین اختلاف نظر بین ما بود که پس از آمدن بلشویکها بروز می کرد. من به او گفتم که ما نمی توانیم با بلشویکها کار کنیم در حالی که افراد گارد سفید، یعنی دشمنان آنان را نزد خود مخفی کنیم. علاوه برآن افراد گارد سفید، دشمن ما هم هستند. آمدن این افراد به جنگل موجب گزارش فعالیتهای ما به دولت شاه و انگلیسیها می شود. من به کوچک خان گفتم که او همان اشتباه سال ۱۹۱۸ را مرتکب خواهد شــد. یعنی موافقت کرد تا سلاحهایی را که از همدان می آوردیم، به بهانه رفتن به نزد یک نفر ارمنی به کمیته نظامی ـ انقلابی تحویل دهیم. کوچک خان گفت این افسران بیچاره به ما پناهنده شده اند. آنان هرکس که باشند ما طبق آئین خودمان باید به آنان کمک کنیم. اعتراضات من مبنی بر اینکه قوانین مبارزات انقلابی در یک خط روشن سیاسی باید بالاتر از آداب و عادات ما باشد کماکان مورد قبول کوچک خان واقع نشد. افراد گارد سفید در جنگل ماندند و تا آخر انقلاب گیلان به حیات خود در کنار ما ادامه می دادند. از این تاریخ به بعد بود که جاسوسان دولت و انگلیسیها به داخل نهضت جنگل نفوذ داده شدند. کوچک خان، من و چند نفر از رفقا به پسیخان رفتیم و بلافاصله با حاکم گیلان، احمدخان [اشتری] و ملتزمین رکابش و نمایندگان تجار، مالکین و روحانیت دیدار کردیم. همه آنان به این جهت آمده بودند تا از کوچک خان درخواست کنند تا به رشت بیاید. من متوجه شدم که این افراد علاوه بر گفتگوی آشکار، دائم با کوچک خان در گوشی صحبت می کنند. آنان کوچک خان را علیه بلشویکها کوک می کردند و آنان را قانون شکن، راهزن و غارتگر می نامیدند. ما شب با کوچک خان به نزدیک ترین روستا رفتیم. در اینجا رضا خواجوی که در سال ۱۹۱۸ به عنوان فرماندار لاهیجان با ما کار می کرد با یکی از رفقا به عنوان نماینده مردم تهران نزد ما آمد و پیشنهاد نمود که بی درنگ به تهران حرکت کنیم. رضا خواجوی به ما گفت که در حال حاضر اوضاع تهران برای عملیات انقلابی بسیار مساعد است؛ چون زمینه برای این کار با توجه به قرارداد ایران و انگلیس و عملکرد وثوق الدوله آماده است. ما با کوچک خان در این روستا ماندیم و این مسئله را بررسی کردیم. من به کوچک خان اصرار کردم علی رغم قولی که به نمایندگان رشت داده ما به رشت نیاییم و گوش به حرف این سخن چینان درباره بلشویکها ندهیم و به او یادآوری کردم که آنان چگونه علیه ما تبلیغات سوء کرده اند و ما را قانون شکن، دزد و غیره نامیده اند. به او پیشنهاد کردم تا سلاحهای موجود را در اختیار مردم قرار داده و به سرعت و در عین حفظ روابط تنگاتنگ با بلشویکها به سوی تهران حرکت کنیم. تمام شب را گفتگو می کردیم اما سرانجام کوچک خان گفت که باید به رشت برویم و اوضاع را در محل بررسی کنیم و سپس در آنجا مقدمات حمله به تهران را فراهم نماییم. من خوابیدم. صبح با ارتش خود به سوی پسیخان در عینک به راه افتادیم. وقتی به عینک رسیدیم، مردمانی را که از رشت به استقبال ما آمده بودند دیدیم. به سوی رشت حرکت کردیم. کوچک خان و من فرماندهی افراد را به عهده داشتیم. خالو قربان و حسن خان نیز اداره امور افراد را به عهده داشتند. ورود ما به رشت مملو از پیروزی بود. جمعیت در طول راه ابراز شادمانی می کردند و با شعارهای زنده باد احسان االله، زنده باد کوچک خان از ما استقبال می کردند. شهر رشت چنین تظاهراتی را به خود ندیده بود. ما وارد شهر شدیم و در میدان مرکزی شهر یعنی همان سبزه میدان توقف کردیم. میدان مملو از جمعیت بود. در گوشه میدان چند افسر قزاق مراقب رفتار و عملکرد ما بودند. کوچک خان از من خواست تا صحبت کنم. من از طرف ارتش انقلابی به فقیران و تهیدستان گیلان و همه ایران تبریک و تهنیت گفتم. پیشنهاد کردم تا آماده حمله به تهران باشند؛ به جایی که در حال حاضر مرکز ظلم، استبداد، بی قانونی، مرکز نفوذ گارد سفید روسیه و نیروهای انگلیسی می باشد؛ تهران یعنی همان شهری که دولت ما خود را به روس و انگلیس فروخته است؛ شهری که در آنجا رفقای ما را به بند کشیده اند. من اطمینان دادم که به همراه بلشویکهای روسیه، ارتشی که از کارگران و دهقانان تشکیل خاطرات احسان االله خان دوستدار ۷۷ ۷۶ میرزا کوچک خان جنگلی ۷۷ ۷۶ شده، ارتشی که ظلم سیصد ساله تزارها را از بین برده دوشادوش هم علیه دشمن وارد جنگ خواهیم شد و پیروز از این جنگ بیرون خواهیم آمد. با شعار به سلامتی ارتش سرخ، انقلابیون سرخ و رهبر آنان لنین سخن رانی خود را به پایان رساندم. سپس کوچک خان سخن رانی کوتاهی کرد. صحبت او علیه دولت و انگلیسیها بود و شروع ً سخن ران خوبی انقلاب را به مردم گیلان تبریک و تهنیت گفت. صحبت او کوتاه بود چون اولا نبود و ثانیاً صحبتهای طولانی را دوست نداشت. در این مراسم ضمن معرفی جمهوری شوروی، جمهوری گیلان نیز اعلام موجودیت کرد. در همین جا تلگرام ذیل تهیه و ارسال شد: جمهوری سوسیالیستی فدرال روسیه شوروی رفیق لنین: موفقیت بزرگ و درخشانی را که در مبارزه علیه دشمنان نظام سوسیالیستی به دست آورده اید به شما و همه رفقای شما تبریک و تهنیت می گویم. ما انقلابیون ایران نیز از مدتها قبل این امیدواری را به خود داده ایم و مدتها است که علیه ظالمان انگلیس و ایران مبارزه می کنیم. اکنون آن ساعت خوشحال کننده و ساعتی که مدتهای زیادی در انتظارش بودیم فرا رسیده تا جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را در مقابل همه جهانیان اعلام کنیم. ضروری می دانیم توجه شما را به این مسئله جلب کنیم که در قلمرو ایران جنایتکارانی از قبیل ظالمان ایرانی، بازرگانان و دیپلماتهای انگلیسی وجود دارند که توسط نیروهای ا نگلیسی حمایت می شوند. تا زمانی که این دشمنان ملت در خاک ایران هستند ما نخواهیم توانست در همه جای ایران یک نظام عدالت خواه به وجود بیاوریم. به نام انسانیت و برابری، همه ملتها، جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران از شما و همه سوسیالیستهای بین المللی درخواست می کند برای آزادی ما و همه ملتهای تحت ستم از یوغ ستمکاران ایرانی و انگلیسی اقدام نمایید. بنا به اتحاد برادری و تفاهم کامل که بین ما به وجود آمده از ملت آزاد روسیه درخواست می نماییم که جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران را تأیید نماید. از آنجا که باید همه ملتهای آزاد شده از یوغ سرمایه داری برادرانه متحد شوند، تقاضا داریم قلب ملت ایران را که قرنها تحت ستم بود به این اتحاد برادرانه وصل کنید تا با این اتحاد ما بتوانیم انقلاب مقدس خود را به سرمنزل مقصود برسانیم. به طور قطع اطمینان داریم که به زودی همه جهان با نظام ایدئولوژیکی واحد یعنی اینترناسیونال اداره خواهد شد. رئیس جمهوری شوروی سوسیالیستی ایران که در رشت اعلام شده ـ احسان االله خان (خاطرات احسان االله خان دوستدار به کوشش دکتر متولی ص ۷۹ ۷۸)
پس از پایان این مراسم به همراه نیروهای خود به ساختمانی که برای اقامت ما تعیین شده بود، عزیمت نمودیم. در طول مسیر، انبوه جمعیت را مشاهده کردیم که وفاداری خود را نسبت به اهداف انقلاب ابراز می کردند. می توان با اطمینان گفت که در صورت حمایت مردمی ما می توانیم در کار تاریخی انقلاب موفق و پیروز باشیم. متأسفانه ما در اولین روزها وقت گرانبها را تلف می کردیم به طوری که در ساختمانی که ستاد و دولت مستقر بود یک میهمانی ترتیب داده شده بود و مردم طبقات مختلف برای تبریک اعلام جمهوری به آنجا می آمدند. بدین شکل کار ما که باید صرف تحکیم موقعیت جمهوری می شد به تأخیر می افتاد و اثرات آن بعدها ظاهر شد...

                  تشکیل حکومت انقلابی در گیلان برهبری میرزا کوچک خان جنگلی



جنبش جنگل را می توان بزرگ ترین و در عین حال طولانی ترین جنبش محلی و منطقه ای در ایران دانست که پس از شکست انقلاب مشروطیت و شروع جنگ جهانی اول و اشغال ایران توسط قوای روس و انگلیس آغاز می شود. این جنبش توسط برخی جوانان پر شور و انقلابی و مذهبی   که در مشروطیت مبارزه و فداکاری کرده بودند برهبری میرزا کوچک خان شکل می گیرد. با انگلیسی ها و روس ها و قوای دولتی در جنگل های انبوه شمال به جنگ و گریز می پردازد.
مدتی بعد با پیوستن گروه چپ گرا و رادیکال برهبری احسان الله خان و همچنین گروه کرد های مشروطه طلب ناراضی برهبری خالو قربان بصورت یک "جبهه سیاسی" گسترده تبدیل شده   و می تواند کنترل استان گیلان و حتی بخش هایی از مازندران را نیز در دست بگیرد.

هرکدام از سه نیروی اصلی جنبش جنگل پایگاهها و مناطق نفوذ خاصی داشته و در آنجا با حفظ استقلال های سازمانی خود متمر کز شدند.

میرزا کو چک خان و نیروهایش در فومن و کسما
احسان الله خان: در لاهیجان
خالو قربان: در رشت و انزلی

هنگامی که ارتش سرخ در تعقیب گارد های شکست خورده سفید و انگلیسی ها در 28 اردیبهشت 1299 به بندر انزلی میرسند. سه روز پس از ورود آنها میرزا کوچک خان بدیدار سران ارتش سرخ میرود در ملاقات آنها در تاریخ 31 اردیبهشت 1299 (که احسان الله خان نیز همراه است) توافق میکنند که "حکومت جمهوری انقلابی موقت " در گیلان تا قبل از تاسیس مجلس موسسان در تهران تشکیل شود و همچنین از اجرای اصول کم.نیزم از جهت مصادره اموال و الغای مالکیت خودداری شده و و تبلیغات کمونیستی ممنوع شود. و همچنین دولت شوروی در امور ایران دخالت نکند. با عقب نشینی نیروهای انگلیسی از شهر رشت در 14 خرداد 1299 جنگلی ها وارد رشت می شوند. میتینگ بزرگی در سبزه میدان بر گزار میگردد. کاژانف به نمایندگی از طرف دولت شوروی می گوید:
" طبقات زحمتکش ملل آسیا باید به گرد رفیق میرزا کوچک خان جمع شده و انگلیسی ها شاه و سرمایه داران و مالکین را نابود ساخته و آزادی و استقلال خود را تامین کنند. " میرزا کوچک خان و احسان الله خان سخنرانی می کنند و به لنین درود می فرستند.

انگلیسی ها که انزلی را ترک کرده و در شهر رشت پناه می گیرند. راسکو لینکوف-فرمانده ناوگان سرخ شوروی در مصاحبه ای می گوید:
"پس از اشغال انزلی ما با کوچک (خان جنگلی) باب مذاکره را گشودیم و او را به پیشروی بسوی رشت تشویق کردیم .همین که انگلیسی ها از این خبر مطلع شدند با شتاب شهر را ترک گفتند و بسمت بغداد عقب نشستند. (در قزوین مستقر می شوند) "میرزا کوچک خان دو دور مذاکرات با راسکولنیکوف فرمانده ناوگان شوروی در دیای خزر انجام میدهد. در دور اول نمایندگان حزب عدالت باکو نیز شرکت دارند که آنان بوظیفه اصلی جنبش را تبلیغات مرامی و مصادره اموال و املاک تجار و زمین داران و خوانین میدانستند ولی میرزا که میانه رو بود مخالف تبلیغات ایدئولوژیکی و بویژه ضد مذهبی بود و همچنین مخالف مصادره زمین و اموال مردم.

در دور دوم و روز بعد طرفین بر مواد زیر و بخصوص بر نظرات میرزا کوچک خان توافق می کنند:
عدم اجرای کمونیسم و ممنوع بودن تبلیغات مسلکی – احترام به مالکیت و عدم مصادره اموال و املاک -تاسیس حکومت انقلابی و سپردن قدرت به آن-عدم مداخله شوروی و عدم ورود نیروی نظامی جدید از باکو مگر به تصویب حکومت انقلابی ایران. و در نتیجه حکومت موقت انقلابی گیلان برهبری میرزا کوچک خان اعلام می گردد.

حکومت میرزا کوچک خان که از حمایت جدی ژنرال راسکولنیکوف ( فرمانده ناوگان دریایی شوروی در خزر) و
اورژنیکیدزه (بلشویک برجسته که سالها در ایران بود) و کاراخان برخوردار بود که انقلاب ایران را ملی دانسته و از کوچک خان بعنوان رهبر آن پشتیبانی میکردند. حکومت موفت میرزا کوچک خان با وجود آنکه از لنین و انقلاب اکتبر پشتیبانی میکرد ابدا رنگ و لعاب کمونیستی نداشت و هیچ کمونیستی از فرقه عدالت و مهاجرین ایرانی در آن عضویت نداشت. حتی جناح چپ جنبش جنگل(احسان الله خان و خالو قربان) در ابتدا عضو کمیته نبوده و مدتی بعد وارد کمیته موقت شدند.
مطابق توافقات مابین میرزا کوچک خان با راسکولنیکوف و اورژنیکیدزه آنان " ارتش سرخ ایران" را تشکیل داده و در اختیار میرزا کوچک خان قرار میدهند.
در ابتدا احسان الله خان فرمانده آن میشود ولی اندکی بعد ژنرال سابق ارتش تزاری که با بلشویک ها همکاری میکند (ژنرال کار گارتلی(شاپور) فرمانده آن میشود اما بسرعت مشخص می شود که تشکیل ارتش واحد میرزا کوچک خان ناممکن است زیر سه قشون متفاوت قبلی ( گروه میرزا کوچک خان-گروه احسان لله خان- گزوه خالو قربان ) بهمراه قوای جدید ارتش سرخ حاضر به ادغام تحت یک فرماندهی و تشکیلات واحد نیستند ولی در چند هفته اول با هماهنگی یکدیگر عمل می کنند.
کوچک خان در این زمان در اوج محبوبیت بوده و جنبش جنگل در حداکثر قدرت خویش از آغاز. اینک آنان بخوبی مسلح شده و آموزش جنگی دیده اند و در حال تغییر از چارچوب گروه چریکی   کوچک و محدود به ارتش جنگی هستند. قرار بود ماشین های زرهی و هواپیما و توپخانه کوهستانی و مسلسل نیز بزودی از باکو برسند.
کوچک خان در شهر آزاد شده رشت وارد می شود .از پنج کیلومتری شهر در دوطرف جاده مردم به استقبال جنگلی ها می آیند . در کنار نماینده شوروی در میدان شهر می استد. سخنان پرشوری ایراد میکنند و میرزا به لنین درود می فرستد و نماینده شوروی را در آغوش می گیرد.
جنگلی ها رویای فتح تهران و اخراج انگلیسی ها از سراسر ایران را خیلی نزدیک احساس میکنند.
درنتیجه اولین جمهوری سوسیالیستی در گیلان بر قرار میشود که کابینه آن در تقلید از سیسم بلشویکی خود را " شورای کمیسر های خلق" می خواند. در کابینه اش یکنفر کمونیست نیز نبود و برنامه این جمهوری" مبارزه مسلحانه با انگلستان و شاه- حمایت از مالکیت خصوصی و اسلام- برابری همه نژاد ها ی بشری و ابطال تمام پیمان های نابرابر تحمیل شده بر ایران (بویژه قرارداد 1919) بود "
(بلشویک ها و نهضت جنگل مویسی پرسیتس حمید احمدی ص 36)

بنظر میرسید که جنبش جنگل بمثابه یک انقلاب بورژوا-دموکراتیک در گیلان برهبری میرزا کوچک خان پیروز شده است. و از حمایت شوروی نیز برخوردار شده و خود را برای فتح تهران آماده می کند.
روز 16 خرداد کمیته انقلابی اطلاعیه ای صادر میکند:
" قوه ملی جنگل به استظهار کمک و مساعدت عموم نوع پروران دنیا و استعانت از اصول حقه سوسیالیسم داخل در مرحله انقلاب سرخ شده و خود را بنام جمعیت سرخ ایران معرفی می نماید ." و الغای اصول سلطنت و اعلام جمهوری و حفظ جان و مال عموم اهالی گیلان و لغو تمام قرارداد های دولت مرکزی با بیگانگان اعتماد به تساوی حقوق همه افراد بشر و حفظ شعائر اسلام را اعلام نمودند.

مقایسه برنامه حکومت موقت جمهوری با برنامه اولیه جنبش جنگل حا کی از تغییرات بزرگ در دیدگاه رهبران جنگل است.

در برنامه اولیه بر قانون اساسی و "اطاعت از سلطان مشروطه خواه" و حفظ نظام مشروطه تا کید می شود در حالیکه در برنامه جدید از انقراض سلطنت و اعلام نظام جمهوری سخن گفته می شود.
اما جبش گیلان و حکومت موقت بهیچ وجه یک د ست و یک پارچه نیستاز همان ابتدا ی حکومت موقت انفلابی سه استراتژِی مختلف در جنبش گیلان در حال رقابت هستند که نشان از عمق اختلافات حاد و تضادهای درونی این حکومت موقت میدهد:
استراتژی میرزا کوچک خان- استراتژی احسان الله خان- استراتژی فرقه عدالت(کمونیست ها) .

استراتژی میرزا کوچک خان

در دوره دوم مذاکرات میرزا کوچک خان با راسکولنیکوف و اورژنیکیدزه میرزا کوچک خان استراتژی خود را برای آینده بدین شکل مطرح میکند:

1- هدف نهایی او تحقق سوسیالیسم است البته با درک خاص خودش از آن و همچنین حمایت از اسلام و مالکیت خصوصی و برابری همه نژاد هاو ابطال همه پیمان های نا عادلانه که به ملت ایران تحمیل شده است و عدم تبلیغات کمونیستی
2- در ابتدا تنها باید یک شعار مطرح شود و آنهم " خروج انگلیسی ها از ایران"
3- اولین اقدام انقلابی آنها فتح تهران خواهد بود ( سقوط سلطنت قاجاریه)
4- برای فتح تهران به کسب حمایت خان ها نیاز است و لذا نباید شعار "انقلاب ارضی" تا فتح تهران مطرح شود.
5- پس از فتح تهران که نیاز به حمایت خان ها کاملا از بین رفته باشد سپس شعار "انتقال زمین به دهقانان را مطرح خواهد کرد
( مویسی پرسس ص 36)

استراتژی میرزا کوچک خان بسیار هوشمندانه و بر اساس شناخت واقعی از اوضاع گیلان و مازندران و ایران بنا شده است. میرزا کوچک خان بخوبی واقف است:

• تجار بزرگ و متوسط و کوچک در گیلان نقش مهمی دارند و پایگاه اصلی تامین مالی و لجستیکی جنبش جنگل از شروع آن در سال 1294 بوده اند . باتوجه به آنکه گیلان در آن زمان مسیر اصلی تامین غلات و خشکبار و سایر مواد از ایران برای روسیه بود که درگیر جنگ و خشکسالی وقحطی در نتیجه پیوند های محکمی مابین این تجار گیلانی با تجار روسی فراهم شده بود. با اشغال شمال ایران توسط انگلیسی ها آنان مایل نبودن دیگر صادرات ایرانی به روسیه تحت محاصره ارسال شود و طبعا تجار گیلانی در موضع ضدیت با انگلیسی ها قرار میگرفتند و بنوعی جانبداری از روس ها .
می توان گفت روحیه ضد انگلیسی در بسیاری از تجار گیلانی و ایرانی وجود داشت که میرزا کوچک خان بر روی آن حساب ویژه ای باز کرده بود.

• خان های گیلانی و مازندرانی

خان های گیلانی و مازندرانی پس از پایان گرفتن جنگ های ایران و روسیه و اشغال شمال ایران توسط روسها اکثرا خودرا تحت تابعیت روس های تزاری در می آوردن تا بتوانند در مقابل دولت مرکزی ساپورت شوند و املاک و اموال شان از تصرف دولت مرکزی و شاه و دربار محافظت شود. بنابراین آنها بیشتر به روس ها متکی بودند تا به انگلیسی ها و دولت مرکزی . با انقلا ب اکتبر و خروج سربازان تزاری ازایران آنها از این ساپورت محروم شدند ولی بنا به پیوندهای دیرین با روس ها نوعی مرکز گریزی و روحیه ضد انگلیسی در برخی از آنان وجودداشت بگونه ای که از میرزا کوچک خان بعنوان سپر حفاظتی در برابر انگلیسی ها و مرکز استفاده میکردند.
در انقلاب مشروطه برخی از همین خان های پر قدرت در پیشا ییش مشروطه طلبان تهران را فتح کردند.
. از طرف دیگر بورژوازی ملی ایران هم در آن زمان از زمین داران از لحاظ اقتصادی و سیاسی جدا نشده بود . همچنین یک طبقه جدید نیمه تاجر –نیمه مالک بوجود آمده بود بگونه ای که بورژوازی تجاری سرمایه انباشته خودرا نه در صنعت(که در مناطق شمالی ایران هنوز پا نگرفته بود) بلکه در خرید زمین سرمایه گذاری میکرد که خصلت های این طبقه جدید با زمین داران سنتی کاملا متفاوت بود.

• روحانیون و مراجع مذهبی:

برخی از مراجع و روحانیون مذهبی پرنفوذ که از مشروطه نیز پشتیبانی میکردن از حامیان مهم میرزا کوچک خان محسوب می شدند. میرزا کوچک خان با پرچم "اتحاد اسلام" حرکت خود را شروع کرده بود. اگر آنها همگی دور شعار " اخراج انگلیس ها از ایران" و "فتح تهران" جمع می شدند و شاید هم اکثریت آنها از شعار " سرنگونی شاه" نیز حمایت کنند ولی با قطعیت می توان گفت که هیچ کدامشان از شعار " انقلاب ارضی و تقسیم زمین میان دهقانان" حمایت نکنند.
نفوذ معنوی مراجع و رواحانیون مذهبی در میان دهقانان بسیار بالا بود و در وحدت با خوانین ستمگر گاه دیده می شد که حتی بسیاری از دهقانان تصرف زمین های اربابی را " حرام" دانسته و مخالف مصادره آن بودند و در برابر شعار های کمونیست ها نظیر " حتی یک مثقال برنج هم به اربابان ندهید" و یا " زمین برای دهقان " روی خوش نشان نمیدادند.

• جناح چپ جنبش جنگل برهبری احسان الله خان نیز بجز در لاهیجان و لنگرود در مناطق دیگر پایگاه چندانی نداشت.و بعلاوه این جناح ها در تشکیلات و فرماندهی مستقل عمل میکردند. خالو قربان و گروه کرد نیز در اساس مذهبی بودند. آنها را هرگز نمی توان همچون احسان الله خان چپ گرا تلقی کرد بلکه حدا کثر "چپ دوست" و تماین آنها بهمکاری با چپ ها بیشتر بود تا با جناح مذهبی جنبش جنگل
بنابراین میرزا کوچک خان با در نظرگرفتن همه این موارد " تشکیل جبهه متحد ملی و ضد انگلیسی " را شرط اصلی موفقیت جنبش و تقویت آن میدانست

استراتژی جناح چپ جنگل برهبری احسان الله خان

1- فتح تهران ( اخراج انگلیسی ها و سرنگونی سلطنت )
2- انقلاب دهقانی( تقسیم اراضی مابین دهقانان)
3- مصادره اموال تجار بزرگ

بدون شک احسان الله خان دوستدار را میتوان مظهر چپ افراطی و رادیکال و با ترکیبی از آرمان های سوسیالیستی-آنارشیستی دانست . او در کمینترن بعنوان "باکونین ایران " معروف بود (رهبر سرشناس آنارشیست های روسیه)
احسان الله خان دوستدار در سال 1263 شمسی در ساری متولد شد. پدرش پزشک تجربی بود. پد رو مادرش هر دو بهایی بودند.
احسان الله خان مدتی کوتاه در مدرسه دارالفنون تهران درس خواند و زبان فرانسه آموخت . ر انقلاب مشروطیت همراه با مجاهدین در فتح تهران شرکت میکند. در دوران انقلاب مشروطه با دوتن از افراد شاخص کمیته مجازات ابوالفتح خان (از پایه گذاران کمیته مجازات) و حسین خان لله و همچنین حیدر خان عمو اوغلی آشنا میشود.
اما ملاقات احسان الله خان با میرزا کوچک خان است که مسیر ا نقلابی او را تغیر میدهد .
بهترین منبع برای شناخت روحیات و افکار و اعمال احسان الله خان کتاب خاطرات اوست که حال و هوای آنزمان را بخوبی تصویر می کند:
"جنگ جهانی در سال 1293(1914 ) آغاز شد . در اولین روزی که از خانه خارج شدم کوچک خان را در میدان توپخانه دیدم و به او گفتم :" رفیق جنگ آغاز شده آیا حاضر به انتقام از امپریالیست ها و دولت خودمان هستید او پاسخ داد:"بله" .البته از من دعوت کرد تا روز بعد بوی مراجعه و در مورد برنامه های خودمان برای عملیات آینده صحبت کنیم.... من با بررسی اوضاع باین نتیجه رسیدم که در چنین وضعیتی فقط میتوانم با کوچک خان کار مشترکی را آغاز نمایم.....در این ملاقات اشتباهاتی را که انقلابیون در طول نهضت مرتکب شده بودند و در نتیجه موجبات پیروزی آریستوکرات ها و سپس استبداد روس و انگلیس را فراهم آورده بودند مورد بحث و بررسی قرار دادیم. برنامه تنظیمی ما شامل دو قسمت بود:

1- مبارزه علیه شاه و دولت
2- مبارزه علیه امپریالیست های روسیه و انگلیس

لبته تنظیم برنامه در باره بعضی از مسائل مم بدون بحث و جدل نبود. چون کوچک خان بند مربوط به مبارزه با روحانیون موافقت نمی کرد و همچنین در باره اداره حکومت با به کار بردن لفظ " مبارزه برای جمهوری" موافق نبود و پیشنهاد می کرد که فقط مسئله " تغییر رژیم" مطرح شود. ...کمیته ای تشکیل دادیم. و با جمع آوری کمک مالی تعدادی اسلحه و مقداری فشنگ تهیه کردیم. ... ضمنا تصور ما این بود که در تهران نمی توانیم برای مدت طولانی به فعالیت خود ادامه دهیم زیرا همه ما تحت نظر و مراقبت پلیس قرار داشتیم. لذا تصمیم گرفتیم حوزه فعالیت خود را به استان ها بکشیم و گیلان را انتخاب کردیم. قرار شد من برای جلب همکاری و استخدام رفقای دیگر در تهران بمانم و مسئله مربوط تهیه سلاح و مهمات را نیز دنبال کنم "
خاطرات احسان الله خان به کوشش دکتر متولی)

پس از آن احسان الله خان به همدان میرود و دوستانش را گرد هم جمع آورده و آنطور که میگوید حدود سیصد نفر را مسلح و سازماندهی میکند. در انموقع در همدان هفتصد نیروی قزاق در شهر بود و حدود یکصد نیروی ژاندارمری . احسان الله خان با فرمانده ژاندارمی که با آلمانی ها نیز در ارتباط بود توافق میکنند که مشترکا به قزاقخانه تحت حمایت افسران روسی حمله کنند . آنها به سربازخانه حمله میکنند و قزاق ها را شکست میدهند. همچنین احسان الله خان مامور تصرف بانک انگلیس و ضبط پول های آنجا میشود.

در همین زمان ( آبان 1294 )نوامبر 1915 در تهران کابینه مستوفی الممالک از مذاکره با بلوک روس و انگلیس برای اقدام علیه آلمان و ترکیه خودداری میکند . و روس ها سفیر ترکیه در تهران را دستگیر میکنند. دوازده نفر از نمایندگان مجلس بهمراه سفیر آلمان و وابسته ترکیه بعنوان اعتراض به دخالت های روس و انگلیس تهران را ترک کرده و به قم مهاجرت میکنند و در آنجا "کمیته دفاع ملی" تشکیل میدهند . از طرف دیگر سپاه روس نیز از انزلی بطرف قزوین حرکت کرده و برای اشغال همدان به حرکت در میاید. روسها در همدان ابتدا گروه احسان الله خان راشکست داده و سپس با نیروهای دفاع ملی روبرو میشوند.
مهاجرین ناچار به عقب نشینی بسمت کرمانشاه شده و در آنجا "دولت مهاجرین " را تشکیل میدهند. در آنزمان در ایران دو دولت وجود داشت یکی دولت در تهران و دیگری دولت مستقر در کرمانشاه
دید گاههای افراطی احسان الله خان و همچنین اقدامات همزمان وی در مبارزه با روس و انگلیس و مبارزه با فئودال ها و مصادره املاک و اموال مالکین بزرگ باعث ایجاد اختلافات مابین او و مهاجرین میگردد

احسان الله خان در کمیته مجازات

در همین دوره است که احسان الله خان با رهبران گروه "کمیته مجازات" آشنا شده و روش آنان را در مبارزات سیاسی بیشتر پسندیده و برای برای همکاری به توافق میرسند
کمیته مجازات سازمان تروریستی بود که توسط منشی زاده و ابوالفتح زاده تشکیل شده بود و هدف آنها ترور خائنین به کشور بود.
"در آوریل 1917 من و حسین خان لله وارد کمیته مجازات شدیم. این کمیته وضعیت کشور را برای ما تشریح کرد. روشن بود که اتحاد با قئودال ها و امپریالیست ها فقط میتواند به کار انقلابیون لطمه بزند. پس کمیته تصمیم گرقت که از طریق نفوذ و استیلا به طبقه کشاورز و صنعتکاران و سربازان و روشنفکران و تجار کوچک و همچنین از طریق ترور و قیام مسلحانه حکومت شاه را سرنگون کند."
(خاطرات احسان الله خان به کوشش دکتر متولی ص 30)

کمیته مجازات تصمیم میگیرد که در درجه اول ماموران برجسته انگلیس را ترور نماید. 4 نفر از لیست ترور کشته میشوند . کمیته مجازات مجهز به آزمایشگاه ساخت بمب بود
نقل برخی از خاطرات ترور کنندگان بخوبی روحیه و افکار و انگیزه های تروریست های انقلابی کمیته مجازات را نشان میدهد:
ترور میرزا محسن مجتهد (داماد آیت الله بهبهانی) در بازار حلبی ساز های تهران

" احسان الله خان و رشیدالسلطان و من (حسین خان لله) از جانب کمیته مامور ترور میرزا محسن شدیم.و هر وقت ترور آخوند ها به ما ارجاع می شد ما از شادی در پوست خود نمی گنجیدیم . جون برای من و دوستان من کشتن یک آخوند یا یک سید بزرگترین خدمت به آزادی و وطن به حساب می آمد...

ما امروز به در خانه میرزا محسن رفتیم و تحقیق کردیم . معلوم شد از منزل خارج نشده است. قبلا در محلی مقداری عرق نوشیدیم و سپس من (حسین خان لله) به اتفاق احسان الله خان در کمال چالاکی حرکت کردیم... رسیدیم به جلو مسجد شاه که میرزا محسن سوار بر الاغ در معیت جمعی از مریدانش در حرکت بود....نزدیک سه راه احسان الله خان از من سئوال کرد : بزنم؟ من به او جواب مثبت دادم و اسلحه برونیک را بیرون آوردم و شلیک نمودم .تیر اول خارج نشد و من تا رقتم فشنگ را از برونیک خارج کنم احسان الله خان از پشت سر من میرزا محسن را هدف گلوله قرار داد."

اقدامات کمیته مجازات آنچنان وحشتی در تهران بوجود آورده بود که بسیاری از اشراف و محافظه کاران اقدام به استخدام بادیگارد های مسلح(عموما از میان مهاجرین قفقازی) کرده بودند. نصرت الدوله فیروز فرمانفرما که در لیست کمیته مجازات قرار داشت برای حفاظت از خود اقدام به تشکیل "کمیته ایران" میکند و نکته قابل توجه آنکه احسان الله خان بعنوان یک عنصر نفوذی نیز وارد آن کمیته می شود
اندکی بعد اختلافات درونی مابین اعضای کمیته مجازات شدت میگیرد . بیشتر آنها دستگیر و برخی مخفی میشوند و همچنین در دو مورد کمیته ترور درون سازمانی انجام میدهد و سرانجام کمیته مجازات منحل میگردد.
احسان الله خان در خاطرات خود سوابق رهبران کمیته مجازات را اینگونه شرح میدهد:

"ابوالفتح زاده یک افسر قزاق بود. او قبل از سال ۱۹۰۶ با جهانگیرخان و سایر انقلابیون مراوده داشت. بعد از آن در جلو قزاقها در تظاهراتی علیه دولت ایران ونفوذ روسها و سرهنگ لیاخوف شرکت می کرد. بعد از اینکه سخن رانی وی تمام شد سردوشیها و درجه خود را کند و شمشیرش را انداخت. چند افسر دیگر از وی تبعیت نموده و به همین نحو عمل نمودند. در میان آنان افرادی مانند منشی زاده، حسن خان، [دو اسم ناخوانا] هم بودند. بعد از این قضایا او کار خود را با پارلمان و انجمنها شروع کرد. در سال ۱۹۰۶ او عضو کمیته محرمانه و مشاور نظامی بود. و حمله به تهران تحت نظر و رهبری او صورت گرفت. در هنگام جنگ و زد و خورد، خود را به عنوان بهترین انقلابی چپی و مبارز شجاع و جسور نشان داد. در تهران وارد حزب دمکرات شد و همواره موضع چپ داشت. بعد از سال ۱۹۱۱ به علت نارضایی از سیاست راست گرایانه دمکراتها، از حزب خارج شد. در سال ۱۹۱۵ به همراه دیگران از تهران مهاجرت کرد و در نبرد علیه انگلیسیها و روسها شرکت کرد. اما همواره از انقلابیون چپی که علیه همکاری با فئودالها و آلمانها و ترکها مبارزه می کردند، حمایت می کرد. در سال ۱۹۱۹ به همراه منشی زاده که تمام عمر انقلابی خود را با او سپری کرده بود، بین دامغان و سمنان تیرباران شد.

منشی زاده معلم زبان روسی مدرسه ای بود که من تحصیل می کردم. به همراه ابوالفتح زاده که در آن زمان افسر بود میتینگ را ترک و به گیلان فرار کرد. در آنجا به عنوان صندوق دار شورای نظامی انقلابیون مشغول کار شد. در سال ۱۹۱۶ در تهران ماند تا به فعالیت زیرزمینی ادامه دهد. با تشکیل کمیته مجازات به عضویت آن درآمد.

حسین خان لله که از خانواده فقیری برخاسته بود، از اوایل سال ۱۹۰۶ آشکارا کار خود را با انقلابیون آغاز نمود. وی سید عبداالله بهبهانی اولین رئیس پارلمان را که به عنوان خیانتکار به حساب می آورد به قتل رساند. او را در طول فعالیتش به دستور ناصرالملک و سپهسالارکراراً دستگیر نمودند و در سال ۱۹۱۹ به فرمان وثوق الدوله به دار آویخته شد.

حاج علی اصغر، کارگر انبار کتاب بود. وی در زمان اقامت خود در تفلیس وارد حزب سوسیال دمکرات شد. در سال ۱۹۰۶ به تهران برگشت و همه دوره های لازم آزمایشگاهی انقلابیون را گذراند. کار این آزمایشگاه ساختن بمب بود. در سال ۱۹۰۷ به همراه چند نفر دیگر از طریق انداختن بمب به جان محمدعلی شاه سوءقصد نمودند که متأسفانه این سوءقصد نافرجام ماند. حاج علی اصغر چند بار توسط عوامل دولتی دستگیر شد. او از سال ۱۹۱۵ برنامه هایش را از همدان شروع کرد و تا مراجعت به تهران که تا سال ۱۹۱۷ طول کشید به طور مداوم در مبارزه علیه انگلیسیها و روسها شرکت می کرد. سپس دستگیر و تا سال ۱۹۲۱ در بازداشت بود. در سال ۱۹۲۲ پس از آزادی از زندان به تبریز رفته و فعالیتهای انقلابی خود را از سر گرفت. در سال ۱۹۲۵ به علت نامعلومی درگذشت.

رشیدالسلطان فرزند حسینقلی خان مجاهد پیر بود که در نهضت انقلابیون شرکت می کرد. عوامل دولتی و انگلیسی او را مکرر بازداشت می کردند. وی در زمان جنگ جهانی در مبارزه علیه روسها و انگلیسیها شرکت می کرد. در سال ۱۹۱۶ توسط انگلیسیها دستگیر شد اما به کمک بختیاریها آزاد گردید. در سال ۱۹۱۷ وارد کمیته شد. وی به دستور کمیته کریم را به قتل رساند. وی در سال ۱۹۱۹ دستگیر و به دار آویخته شد.

سید مرتضی، کارگر از صنعتکاران باکو بود. او انقلابی بی باک و متخصص بمب بود. از سال ۱۹۰۹ در تمام مبارزات علیه فئودالها و دولت شرکت می کرد. در سال ۱۹۱۷ وارد کمیته شد و سرانجام به همراه رشید السلطان دستگیر گردید. در سال ۱۹۱۸ از زندان آزاد و عازم جاده کجور شد اما در راه به علت ابتلا به مالاریا درگذشت.

کریم از دوران طفولیت در شهر و یا درکارهای کشاورزی نوکری می کرد. در سال ۱۹۰۷ مأمور قتل ملاشیخ وارد جنبش انقلابی شد. پس از بمباران پارلمان بنا به دستور کمیته مامور قتل شیخ فضل االله شد. پس از انجام سوءقصد دستگیر شد. سپس تصمیم به اعدام او گرفتند، اما شیخ فضل االله جلوی این اعدام را گرفت و بعد از مدتی آزاد شد. در سال ۱۹۱۰ وارد حزب دمکرات شد. در سال ۱۹۱۵ به علت نارضایتی از دمکراتها از این حزب خارج و وارد کمیته شد. عملیات کمیته پایتخت را به لرزه درآورده بود. دولت و سرویس جاسوسی انگلیس تمام تلاش خود را به کار بردند تا کمیته مجازات را کشف نمایند اما همه کوششهای آنها بی نتیجه ماند. سرانجام خیانت یکی از اعضا باعث کشف و انهدام این کمیته شد. یک روز قبل از سوءقصد به جان وثوق الدوله، هنگامی که برنامه ترور وی تهیه و توسط کمیته تصویب شده بود، بهادرالسلطنه در قبال دو هزار تومان برنامه را فروخت و محلهای همه اعضای سازمان را لو داد. در این زمان من در حاشیه شهر نو بودم. به من اطلاع دادند که همه اعضای کمیته به استثنای حسین خان لله و چهار نفر دیگر دستگیر شده اند. کمیته متلاشی شد. کسانی که دستگیر نشده بودند برای مدت سه روز در خارج از شهر مخفی شدند و تصمیم به قتل رئیس پلیس گرفتند. دو نفر از رفقا بدون آمادگی قبلی عازم خانه رئیس پلیس شدند اما به خاطر وجود سگ نتوانستند مخفیانه وارد منزل شوند ولذا عملیات عقیم ماند. بعد از این حوادث تصمیم گرفتیم که به مازندران برویم؛ پس در سال ۱۹۱۷ عازم این دیار شدیم. این آخرین سفر من از تهران بود."
(خاطرات احسان لله خان به کوشش دکتر متولی)

اتحاد میرزا کوچک خان و احسان الله خان

میرزا کوچک خان که پس از آخرین ملاقات با احسان الله خان در سال 1293 و قرار همکاری مبارزاتی دیگر احسان الله خان راندیده بود و البته در طی این دوره چند بار نمایند ه نزد او فرستاده و کمک های مالی و تسلیحاتی از احسانلله خان دریافت کرده بود از دیدار با رفیق گذشته شادمان شده و استقبال بسیار گرمی از او نمود.و از این زمان ببعد مهمترین فعالیت های احسان الله خان در شمال ایران آغاز می شود.
اتحاد میرزا کوچک خان (پایه گذار "اتحاد اسلام" و سازمانده جنگ مسلحانه در جنگل های شمال ایران ) و احسان الله خان (چپ گرای رادیکال و آنارشیست   و ضد ملا ) و معتقد به جنگ مسلحانه چریکی و عملیات
تروریستی از جمله موارد کم نظیر در جنبش های ملی و آزادیبخش ایران محسوب می شود. یکنوع اتحاد مبارزاتی که پر از چالش های گوناگون بود و سرنوشت تلخ و تراژیکی داشت.

مهمترین چالش های مابین ایندو عبارت بود:

1- ترکیب هیئت رهبری جنبش جنگل (اتحاد اسلام) : احسانلله خان براین باور بود که میرزا کوچک خان جزو جناح چپ جنبش است و باید افراد راست گرا (قئودال ها و تجار کوچک و بزرگ و ملا ها ) را از رهبری جنبش جنگل خارج کند چون آنها با روس و انگلیس و شاه و دربار سازش خواهند کرد
2- جنبش جنگل باید در محیط تحت کنترل خود اقدام به مصادره زمین و املاک و اموال فئودال ها زده و آنرا میان دهقانان و برای تامین هزینه های جنبش استفاده کند تا پایگاه محکمی میان دهقانان بدست آورد. که میرزا کوچک خان این اعمال را زود هنگام و به زیان جنبش میدانست.
3- چالش دیگر در مورد تاکتیک های جنگی و مبارزاتی بود که پیشنهادات احسان الله خان بشرح زیر بود:

• تمرکز بیشتر بر جنگ و گریز های چریکی با قوای دولتی و انگلیسی ها
• اجرای تاکتیک "گروگان گیری" در مورد انگلیسی ها بعنوان مثال دستگیری کنسول انگلیس در رشت (که بتوانند در مقابل آزاد کردن آنها برخی خواسته های خود برسند) و همچنین فئودال ها و تجار (برای دریافت پول در مقابل آزاد کردن آنها)
• " مصادره بانک" در رشت و انزلی برای تامین هزینه های جنبش جنگل
میرزا کوچک خان برخی از این پیشنهادات را اجرا نمود و بر اساس پیشنهاد احسان لله خان یک سروان ضد جاسوسی انگلیس که هنگام بازگشت از باکو در انزلی توسط آنها دستگیر شده بود در مقابل آزادی او جنگلی ها خواستار آزادی سلیمان میرزا اسکندری شدند که بیش از سه سال نزد انگلیسی ها در هند زندانی بود.

4- وجود مستشاران و مربیان نظامی : در آغاز جنبش جنگل ( در جریان جنگ جهانی اول) برخی از مربیان نظامی از طرف آلمان(گائوک) و ترکیه بطور مخفیانه وارد شمال ایران شده و نیروهای میرزا کوچک خان را آموزش میدادند. احسان الله خان از این مسئله ناراحت بود و از میرزا خواها ن اخراج آنها و استفاده از بلشویک های جدید شوروی بود .
5- نحوه برخورد با قرارداد صلح با انگلیس و دولت ایران :   وقتی که ارتش انگلیس به فرماندهی دنسترویل تصمیم میگیرد کلیه قوای خود در شمال ایران را از طریق عبور از گیلان واز انزلی به باکو اعزام کند تا در آنجا از حکومت ضد بلشویکی مساوات دفاع کند و در تهاجم بزرگ ارتش ضد انقلاب روسیه برای سرنگونی حکومت بلشویکی مشارکت کند احسان الله خان پیشنهاد جنگ با انگلیسی ها در مسیر عبور را میدهد. چندین مرتبه جنگ و گریز با انگلیسی ها انجام میدهند و سرانجام انگلیسی ها برای خاتمه دادن عملیات و ایجاد امنیت در مسیر عبور خود به جنگلی ها پیشنهاد صلح میدهند.
احسان الله خان پیشنهاد صلح را توطئه ای میداند که هدفش تامین امنیت عبور قوای انگلیس از گیلان بوده و موجب بی اعتباری و تضعیف نهضت جنگل در میان مردم میشود و البته بمحض آنکه انگلیسی ها و دولتی ها فرصت یابند به نهضت حمله خواهند کرد. از طرفی احسان الله خان میگوید که باید مانع از آن بود که انگلیسی ها بتوانند بلشویک ها در باکو شکست دهند چون در آینده نزدیک بلشویک ها مطمئن ترین پشتیبان نهضت جنگل خواهند بود.
در میان اعضای کمیته اتحاد اسلام، افرادی طرفدار صلح با انگلیسیها بوده، از عملیات نظامی فعال علیه آنها امتناع می کردند.
" در جلسه (کمیته اسلام) من عقیده خود را گفتم که امضای صلح با انگلیسی ها حیثیت و پرستیژ ما را در میان مردم خدشه دار نموده با نظر خائن بما نگاه خواهند کرد." وی از میرزا کوچک خان برای پذیرش معاهده صلح با انگیسی ها شدیدا انتقاد میکند و از اینکه میرزا کوچک خان تصمیمات مهم را پس از استخاره می گیرد کاملا دلخور است .
" در همانجا گفتم بهترین محل برای کوچک خان به عنوان یک ملا قله کوه است که در آنجا به دعا و نماز بپردازدو خود را درگیر سیاست زمینی نکند "
در اواسط جولای مسئله بازپس گیری رشت از انگلیسیها مطرح شد. چون این شهر در گذشته به عنوان منبع مالی و پایگاه سیاسی در بین مردم به شمار می رفت، تصمیم حمله به رشت تصمیم دلچسب و جالبی بود. حاجی احمد و برادرش با این تصمیم مخالفت می کردند. آنها برای جلوگیری از تیره تر شدن روابط با انگلیسیها از برخوردهای مسلحانه پرهیز داشتند. به علاوه ما برای این کار نیروی کافی نداشتیم. من با این پیشنهاد به شدت مخالفت کردم. فکر می کردم که باید حداکثر تلاش را به کار ببریم تا جلوی انگلیسیها را برای پیشرویهای بعدی چه در ایران و چه در قفقاز بگیریم. چون اگر انگلیسیها بلشویکها را از قفقاز بیرون می کردند وضع در ایران وخیم تر هم می شد. اعضای شورای جنگلی نظریات مرا به مسخره گرفته، با تمسخر از من سوال می کردند که آیا بلشویکهایی را که می خواهی کمک کنی در کجا هستند؟ در پاسخ به آنها می گفتم که فعلا آنها توانایی اظهار وجود ندارند اما آینده مال آنهاست. با همه مخالفت ها تصمیم حمله به رشت گرفته شد

استراتژی فرقه عدالت (حزب کمونیست ایران) برهبری سلطان زاده

1- " سوسیالیستی کردن و ماهیت طبقاتی دادن " به جنبش گیلان از طریق مصادره زمین (انقلاب دهقانی) و مصادره اموال تجار بزرگ و گسترش تبلیغات کمونیستی و سازماندهی نیروهای انقلابی و مسلح کردن آنها
2- تلاش برای اعمال هژمونی حزب کمونیست و چپ ها در جنبش جنگل و جایگزین میرزا کوچک خان
3- فتح مسلحانه تهران و آغاز انقلاب سوسیالیستی در ایران

کمونیست های افراطی ایرانی که در باکو مستقر بودند از همان ابتدا با توافق میرزا کوچک و راسکولنیکوف و اورژنیکیدزه مخالفت داشتندزیرا که رهبری میرزا کوچک خان را در انقلاب ملی ایران برسمیت می شناخت. آنان خواهان عبور از میرزا بودند . برای آنکه عمق دیدگاههای کمونیست های افراطی ایران در آن زمان روشن تر شود کافی است به سخنان بهرام آقایف ( رهبر فرقه عدالت که پس از کشته شده غفارزاده انتخاب گردید) و از کمونیست های باتجربه و پرسابقه ایرانی است که سال ها از ایران بدور بوده و در باکو زندگی میکرد با ماموریت تدارک اولین کنگره فرقه عدالت بهمراه پیشه وری بهمراه سربازان شوروی وارد انزلی شده و در عرشه کشتی خطاب به جمعیتی که برای استقبال آمده بودند چنین میگوید:
"پایان دوره ملاکان و زمین داران فرا رسیده است. و به زودی کمونیست ها در ایران مبارزه علیه طبقه بورژوازی را که سزاوار کشته شدن و نابودی هستند شروع می کنند."
بهرام آقایف از همان آغاز از میرزا کوچک خان بعنوان " دنیکین آینده ایران" نام می برد.
آقایف هنگامی این سخنان را اطهار میکند که چند روزی است که میرزا کوچک خان و جنگلی ها با راسکول نیکوف و اورژنیکیدزه پیمان اتحاد بسته اند و حکومت موقت انقلابی در گیلان مستقر شده است. و او پس از سال ها مهاجرت هنوز ایران را ندیده است و نمی شناسد.

راسکولنیکوف طی تلگرافی به تروتسکی که رونوشت آنرا به لنین و چیچرین می فرستد خواستار دیپورت آقایف به باکو می شود و همچنین خواستار تحت نظارت گرفتن پیشه وری می گردد. بعد ها کمیته مرکزی جدید حزب کمونیست ایران نیز رابطه خود را با آقایف قطع میکند و " تاکتیک های آقایف را برای جنبش انقلابی کنونی در ایران زیان بار میداند."
(بلشویک ها و جنگل مویسی پرسیس ص 44)

بهرام آقایف یک فرد ساده حزبی نیست . او رهبر فرقه عدالت است و دیدگاههایش آنقدر اولترا چپ و آنارشیستی است که حتی سلطان زاده و احسان الله خان نیز آنرا نمی پذیرند.
اما کمونیست های فرقه عدالت میخواستند که هر چه سریع تر انقلاب سوسیالیستی را از گیلان شروع کنند.آنان سریعا به تبلیغات کمونیستی دست زده و دعوت به مصادراه اموال و املاک و انقلاب دهقانی را آغاز کردند . با وجود آنکه کمونیست ها در کابینه حضور نداشتند ولی بسرعت با ایجاد کمیته های حزبی و شورایی در رشت و انزلی و بخصوص نفوذ در ارتش سرخ ایران قدرت موازی کابینه میرزا کوچک خان بوجود آوردند و خیلی زود "حاکمیت دوگانه" در گیلان شکل گرفت:
• نخست شورای کمیسر های خلق که مدیریت اجرایی جمهوری گیلان را بعهده داشت ( تحت رهبری میرزا کوچک خان)
• دوم کنترل کامل ارتش سرخ ایران و تشکیل شورای جنگ انقلابی ( تحت رهبری کمونیست ها)

کمونیست ها سعی کردند با احسان الله خان و خالو قربان را به خود نزدیک کنند و جبهه خود را وسیع کرده و کنترل اکثریت قوای نظامی گیلان را در دست بگیرند (غیر هر قوای میرزا کوچک خان)

تغییر سیاست شوروی و انگلیس در برابر یکدیگر و ایران پس از ورود ارتش سرخ به انزلی

با ورود ارتش سرخ به بندر انزلی در ایران دولت شوروی با چهار مسئله مهم زیر روبرو است:

• آغاز دوران جدید نظام دوقطبی در جهان


پیروزی قطعی سوسیالیسم در کشور شوروی با در هم شکستن انگلیسی ها و روس های سفید طرفدار تزار و آغاز دوران جدید نظام و تثبیت نظام سوسیالیستی در شوروی

• افزایش اعتبار شوروی در میان انقلابیون جهانی


درمیان ملل مستعمره و انقلابیون جهانی و بویژه در ایران با لغو یکطرفه قرارداد های استعماری تزاری که سطح توقعات و انتظارات را از این دولت جوان انقلابی افزایش داد.

• استقرار در بندر انزلی و مذاکرات با انگلیسی ها از موضع قدرت برای تخلیه نیروهای انگلیسی از خاک ایران

انگلیسی ها ی شکست خورده از انزلی و رشت بسوی قزوین عقب نشینی کرده و در آنجا در پایگاه های خود میمانند. و شوروی در انزلی و رشت. دو طرف ناظر حرکات یکدیگر بوده و در انتظار پیشرفت مذاکرات صلح مابین خودشان و خرو ج نیروهایشان از خاک ایران میباشند و لزوما ایجاد توافق شوروی با انگلیس از لحاظ منافع ملی آن کشور اولویت اول است و سپس توافق با دولت ایران و در عین حال حمایت از جنبش جنگل . همانگونه که برای انگلیسی ها نیز قرارداد صلح و همکاری بازرگانی با شوروی و خروج نیروهای شوروی از ایران و عدم مداخله در امور ایران اولویت اول بود و سپس امضای قرارداد 1919 و مسئله دولت مرکزی و شاه . بهمین دلیل طبق دستورات چرچیل قوای شکست خورده انگلیسی اجازه برخورد نظامی با ارتش سرخ را نداشتند ( کابینه بریتانیا هرگونه درگیری را که به شکست و بی اعتباری حیثیتی آنها منتهی می شد کاملا ممنوع کرده بود ) و قوای انگلیسی انزلی و بخصوص شهر رشت را بدون هیچ گونه مقاومت و وحشت زده و سراسیمه ترک کرده بودند و در قزوین هم حاضر نبودند از بریگاد قزاق دفاع کنند.

برای شوروی ها ماندن در انزلی تا رفتن انگلیسی ها از قزوین و خاک ایران یک مسئله حیاتی بود زیرا از ان می ترسیدند درصورت خروج آنها از انزلی انگلیسی ها مجددا به آنجا برگشته و با شوروی هم مرز شوند.

• آغاز مذاکرات با دولت ایران (دولت-دولت)


با ورود ارتش سرخ به انزلی دولت شوروی برای اولین بار با دولت ایران همسایه شده و لذا علاوه بر انگلیسی ها با دولت ایران نیز مذاکرات رسمی را با هدف عدم اجازه ایران برای استفاده از خاک آن کشور علیه کشور دیگر و عدم پشتیبانی از مخالفین داخلی هر کشور و عدم مداخله در امور یکدیگر آغاز می کند.

• پشتیبانی از جنبش جنگل


با توجه به مغایرت این مورد با دو مورد دیگر دولت شوروی برای اولین بار در دیپلماسی خود رابطه دولت-دولت را با رابطه حزب-حزب تقکیک میکند . حزب کمونیست آذر بایجان و دولت آذربایجان را مسئول میز ایران میکند. انتخاب آذربایجان بدان علت است که آذربایجان بالغ بر صد هزار ایرانی مهاجر را پذیرفته است و اکثریت کادرهای حزبی و فعالین سیاسی ایران در آنجا اقامت دارند و شبکه های حزبی کمونیست های ایرانی هنگام دفاع از آذربایجان در حزب کمونیست آنجا وارد شده بودند.بنا براین حزب کمونیست شوروی و دولت شوروی مسئول پیگیری سیاست رسمی شوروی هستند و دولت آذربایجان و حزب کمونیست آذربایجان مسئول سیاست "غیر علنی و رسمی" پشتیبانی از جنبش های ملی کشور ها.
در واقع با این سیاست دولت شوروی پشت سر دولت آذربایجان مخفی می شود و جوابگوی اقدامات آنها نمی گردد تا قدرت مانور برای آنها در مذاکرات وجود داشته باشد و از آن گاهی نیز بعوان اهرم فشار و امتیاز گیری استفاده کنند.

" ارتش سرخ به انزلی میرود و دیپلماسی به تهران"


در حالی که دولت شوروی سرگرم مذاکرات رسمی با انگلیس و ایران است و قرار داد های همکاری اقتصادی و سیاسی بسته می شود حزب کمونیست و دولت آذربایجان مشغول کمک رسانی نظامی و اسلحه و مهمات و اعزام داوطلبان ایرانی از باکو به گیلان می کنند. تناقض بین این دو سیاست کاملا آشکار است و بزودی مخالفت ها شروع می شود.

تروتسکی تصمیمات رهبری حزب کمونیست شوروی را به شرح زیر ابلاغ می کند:
"نخست اینکه هیچ گونه مداخله نظامی تحت پرچم روسیه یا بوسیله نیروی نظامی اعزامی روسی صورت نگیرد. بر عدم مداخله ما (در امور داخلی ایران) تاکید قطعی شود. د.م اینکه با اعزام تعلیم دهندگان و داوطلبان و اعطای پول و غیره کمک های همه جانبه به کوچک خان داده شود. و قلمورو تحت اشغال ا به او واگذار شود. سوم اینکه چنانچه برای موفقیت آینده کوچک خان شارکت کشتی های جنگی ضروری باشد این کشتی ها باید تحت پرچم جمهوری آذربایجان قرار گیرند و کمک به کوچک خان به طورکلی از سوی این جمهوری صورت بگیرد."
دستورات تروتسکی در چارچوب " دیپلماسی قانونی و آشکار" دولت جوان روسیه شوروی است که تازه وارد منازعات سیاسی جهانی می شود. وی مسئولیت اقدامات غیر قانونی و مداخله جویانه را بر عهده جمهوری آذربایجان میگذارد تا بتواند در مذاکرات با انگلیسی ها قدرت مانور داشته و مدعی شود که آنها بعنوان یک " دولت مستقل " اینگونه اقدامات "خود سرانه" را انجام میدهند و دولت شوروی تلاش خواهد کرد تا آنها را از ادامه اینکار باز دارد!
از طرف دیگر تروتسکی دستورات "محرمانه" دیگری تا آنها را در فعالیت های روسها در ایران در نظر بگیرند نظیر:

• به حاکمان انگلیسی ها گفته شود که ما حاضریم عدم مداخله در امور ایران را بنحو موثری تضمین کنیم.و در روابط خود با انگلستان در شرق کاملا مسالمت آمیز عمل کنیم.
• نباید هیچ گونه سوئ ظنی در مورد فعالیت شوروی ها در ایران وجود داشته باشد. " ما باید کاملا در سایه باشیم"
• بطور محرمانه جهت تشکیل یک سازمان وسیع شورایی و نگه داشتن آن در ایران کمک کنید . تروتسکی تاکید می کند مهم آنست که "شکل شورایی" داشته باشد نه آنکه "محتوی شورایی" آن نظیر روسیه شوروی باشد.
تروتسکی یاد آوری می کند " تزریق محتوای سوسیالیستی به داخل شکل شورایی" در آینده آسان تر خواهد بود.

نگاهی نو به کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ _ بخش 1
www.akhbar-rooz.com
نگاهی نو به کودتای سوم اسفند۱۲۹۹ _ بخش ۲
www.akhbar-rooz.com