قبول واقعیتها و راه چاره


بیژن کریمی



اخبار روز: www.iran-chabar.de
آدينه  ۲٨ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۱٨ می ۲۰۰۷


مخالفت با رژیم حاکم برایران حتی پیش ازبه قدرت رسیدن آن آغازگشت. روانشاد دکتر شاهپور بختیاراولین وشاید تنها شخصیت برجسته سیاسی ایران بود که خطرخمینی زدگی را بخوبی دید ودربرابر آن موضع گرفت. این درحالی بود که اکثریت قریب به اتفاق شخصیتهای سیاسی ایران براحتی دردام خمینی افتادند وکشوررادودستی تقدیم اووافکارواطرافیان واپسگرایش نمودندومردم را تشویق به رای دادن به جمهوری اسلامی که نه تعریفی ازآن موجود بود ونه نمونه ای ازآن دردست بودنمودند. ازآن زمان حدود ٢۸ سال میگذرد واین اشتباه تاریخی موجب واردآمدن مصیبت های فراوانی برکشورگشته است که برای مدت زیادی وقت پژوهشگران را به بررسی وکشف وگزارش آنها اختصاص داده وخواهد داد.

برای مدت مدیدی هم حرکتهای ایدئولوژیک همچنان درراس حرکت آزادیخواهی به چشم میخوردند تا اینکه کم کم این حرکتها هم که درمصاف بارژیم ناموفق بودند رنگ باختند وقدرت جذب نیروی خودراازدست دادند. دراین میان برخی گروهها به فکرقراردادن قدرت برتری در مقابل رژیم افتادند وسعی نمودند جامعه جهانی رادربرابررژیم قراردهند. این حرکت که برخی بازده ها را بخصوص درچندسال گذشته داشته است نیز درحال رنگ باختن است. درحال حاضر بنطرمیرسد که قدرتهای جهانی نه به فکر کمک رسانی به آزادیخواهان، برکناری رژیم، واستقرار دموکراسی درایران بلکه بدنبال راهی برای کنارآمدن بارژیم وپرهیز ازدرگیری هائی هستند که ممکن است مشکلات آنها را افزایش دهدومنافع اقتصادی آنها را به خطراندازد. اگراین روندادامه یابد میتوان گفت که اتخاذاین سیاست دراپوزیسیون هم به شکست انجامیده است. حتی درصورت موفقیت هم کنترل دردست قدرتهای خارجی قرار میگیردمگرآنکه اپوزیسیون بتواند درخارج از کشورسازماندهی ومرکزیت ودرداخل کشورازخودتوانائی بسیج توده مردم را نشان دهد.

علیرغم حرکتهای خودجوش مردم که بیشتردرجهت کسب خواستهای صنفی بوده است، حرکتهای روشنفکری ودانشجوئی، وحتی بحرانهای جهانی که رژیم با آن دست وپنجه نرم کرده است، وبا وجود تبلیغات زیادی که ازسوی اپوزیسیون برای بازتاب حتی حرکتهای چند ده نفره ویاحتی فردی صورت گرفته است، خبرنگاران خارجی که ازایران دیدن کرده اندوتحلیلگران اوضاع ایران اثری ملموس ازحرکتی که رژیم را به چالشی واقعی درحد ویا نزدیک به ترک قدرت نموده باشد ندیده اند وگزارشی دراین زمینه نداده اند. حرکتهای قومی هم بیشتر بصورتی محلی ویا حتی بصورت جدائی طلبی بروزیافته اند و هیچگونه اثری ملموس ازحرکتی که آزادی را برای تمامی ایران بخواهدوتوده ها را به حرکت درآورد درآنها دیده نمیشود. دامن زدن به اختلافات قومی هم به امید فراهم آوردن وسائل سرنگونی رژیم کاری بسیارخطرناک است که عواقب آن میتواند بس مصیبت بارباشد.

آنچه که بطورمرتب گزارش میگردد وجود نارضایتی های اجتماعی واقتصادی شدید درمیان عامه مردم وافزایش سریع قیمت کالا ها میباشد. این واقعیت موجب گشته است که برخی به حرکت خود جوش مردمی دل ببندند وبه دوصورت مختلف آنرا مورد بررسی قراردهند. یکی اینکه درجریان این حرکت خود رهبرویا رهبرانش را خواهد یافت ودیگراینکه وقتی مردم به حرکت آمدند آنگاه برخی گروهها ویا افرادکه تا آنزمان درواقع نظاره گربوده اند رهبریـت را بدست بگیرند. درپاسخ باید گفت که امکان چنین حرکت خودجوشی درحد سرنگونی رژیم بسیاربعید است با توجه به اینکه بلائی نیست که رژیم برسرمردم نیاورده باشد وچنین حرکتی ایجاد نشده است و عدم وجودنقطه اتکا انجام چنین کاری را تقریبا غیرممکن میسازد. حتی اگرچنین حرکتی هم ایجاد شود چاره ای نداردجزاینکه درمیان پروازگلوله ها وبدون سازماندهی وشناخت قبلی ودرمحیطی تب آلود دست به تعیین رهبری خودبزند که نتیجه آنرا هم ازقبل میتوان پیش بینی کرد. به آنان هم که به امید دراختیارگرفتن این رهبریت درآنزمان نشسته اند هم بایدگفت که حرکت خودبخودی مردم حرکتی مشخص وجهت دارنیست که بتوان آنرا به سادگی کنترل نمودومیتواند به هرسوئی روان وبتوسط هرفرد ویا گروه وحتی قدرتهای خارجی مورد سوء استفاده قرارگیردوچه بسا گروههای مختلف مردم ویا گروههای سیاسی وقومی مختلف رودرروی یکدیگرقرارگرفته وخطرجنگ داخلی افزایش یابد.

بسیاری ازمردم هم خروج خود وفرزندان خوداز کشور را به رودر روئی با رژیم ترجیح میدهند. حتی بسیاری ازفعالین سیاسی وآزادیخواهان هم خروج ازکشور را انتخاب کرده اند وما هرروزشاهد مواردی جدید دراین زمینه هستیم. پس ازخارج شدن این فعالین ازکشورآنها هم به خیل دیگرخارج نشینان میپیوندند وعلیرغم ایجاد حرکت ویا هیاهوی چند ماهه به سرعت به خیل شعاردهندگان ومقاله نویسان وتارنمانگاران پیوسته وارتباطات خوددر داخل را هم ازدست داده وعملا درجامعه جدید خودحل شده و به فکربقای خود درمحیط جدید میافتندکه البته چاره ای هم ندارند.

ازآنجا که تلاشهای ناپیوسته دراپوزیسیون بازده لازم را نداشته است برخی ازمبارزین به فکر پیوندزدن گروهها به یکدیگر وایجاد جبهه ای متحد ومنسجم افتاده اند. این حرکت که چند سالی است شکل جدی تری بخود گرفته است موجب نزدیکی بسیاری منفردین که خود را ازخواستهای ایدئولوژیکی گروهی وقومی تا حدودی رها ساخته اند گشته است. این حرکت قابل توجه واحترام میباشد ودرصورت اجرای مدبرانه آن میتواند کمک زیادی به حرکت آزادیخواهی درایران بنماید. این حرکت علیرغم ایده بسیار والای نهفته دربطن آن ازپراکندگیها وکاستی هائی درحال حاضر رنج میبرد که باعث کندی آن گشته واگراین کاستیها برطرف نشوند میتوانند درنهایت موجب سرخوردگی افرادومردم ازاین حرکت گردند. ازجمله این کاستی ها عدم استمرار درعملکرد وهمسوئی، عدم وجود برنامه وهدف مشخص، عدم وجود مرکزیت، مشکلات مالی، و تزهائی است که برخی افراد درهمین حرکت میدهند که دلالت بر کنارآمدن بارژیم ونوعی مدارا باآن رازمزمه میکند. حتی این حرکت هم بدون ایجاد مرکزیتی شناخته شده برای مردم باید راهی بس طولانی را برای ایجاد حرکت درمیان توده ها طی کند. اپوزیسیون تاکنون نشان نداده است که قدرت،شکیبائی، منابع لازم، واستمرارضروری برای اجرای برنامه های طولانی مدت را دارد. درعین حال کشوردر موقعیتی نیست که بتوان برای تغییری اساسی سالهای طولانی به انتظار نشست. ایجاد پیوند دراپوزیسیون گرچه بسیارمهم است ولی به خودی خود موجب حرکت درمیان توده ها نخواهد گشت مگراینکه ازمرکزیتی قابل قبول وشناخته شده درحدی برخوردار باشد که توده مردم حاضر به پشتیبانی ازآن باشند.

بررسی مجموعه تلاش های اپوزیسیون وبرآیند آن دلالت براین دارد که برکناری رژیم وبستر سازی برای دموکراسی بهترین شانس را درحال حاضر درقالب یک رهبریت پابرجاو شناخته شده بتوسط توده مردم که حرکتی مستمررابرای برکناری رژیم پایه گذاری کند دارد تا بتواند موجب حرکت گسترده مردمی درداخل ایران گردد. پشتیبانی "حرکت درراه اتحاد نیروها" ازاین رهبریت میتواند افق سیاسی ومبارزاتی درراه نجات ایران را به فراز جدیدی صعوددهد. بدون حرکت گسترده مردمی درداخل ایران امید چندانی به برکناری این رژیم نیست. ضعف وافر گروههای سیاسی درداخل وخارج ایران بخودی خودحاکی ازآن است که برکناری رژیم بتوسط آنها قابل انجام نیست ودرآنصورت مقوله دموکراسی درایران هم چندان مفهومی پیدا نمیکند. تنهااین توده مردم خواهد بود که میتواند چنین کاری را به سرانجام برساندوحرف آخررابزند.

ولی برای به حرکت درآوردن توده مردم باید آنچه را که توده مردم میتواند باآن ارتباط و پیوند ذهنی واحساسی برقرارکند به آن ارائه نمود. مردم ایران نشان داده اند که درخفقان موجوددرایران امکان پیوندخوردن باگروههای سیاسی را چندان ندارند وبه فراخوانهای آنها هم وقعی نمیگذارند وواکنش واحساس چندانی هم به دستگیری، شکنجه، وحتی اعدام اعضای آنها هم به خرج نمیدهند. یکی ازدلایل واحتمالا مهمترین آن این است که نقطه اتکائی برای مردم وجودندارد. احتیاج به رهبریتی شناخته شده درمیان مردم هرروز ازروز پیش ملموس تر میگردد. اپوزیسیون درطی ٢۸ سال گذشته قادربه تولید چنین رهبریتی نبوده است واقداماتی هم که دراین خصوص به عمل آمده بدلایل مختلف وازجمله تنگ نظری های مسلکی ورسوخ عوامل مذهبی به بیراهه رفته اند.

حتی آنهائی هم که به فکرگرفتن قدرت سیاسی درآینده ایران هستند ونجات ایران برایشان در ارجحیت نیست باید ببینند که تنها راه گرفتن آن قدرت فکرنکردن به آن درحال حاضر وکوشش بی شائبه وهمکاری بادیگران برای نجات کشوراست. تنها افرادوگروههائی شانس اختصاص دادن رای مردم درآینده را بخود دارند که با چنین کارنامه ای وارد عرصه سیاست آینده ایران گردند مگرآنکه بازهم چون خمینی با دروغ وریا به فریب مردم دست بزنند که آنهم پس ازتجربه خمینی دیگرچندان امکانی برایش نیست.

حتی ایجاد حرکت دموکراسی خواهی درمیان توده مردم هم درگروحرکتی منسجم درراه برکناری رژیم است. تنها این حرکت با رهبریتی شناخته شده بتوسط مردم است که جاذبه لازم برای بردن مقوله دموکراسی دربین توده مردم را دارد. بحث مجرد مقوله دموکراسی دراپوزیسیون بدون پیوند آن با حرکتی منسجم برای سرنگونی رژیم بصورت مبحثی روشنفکرانه تنها درمیان اپوزیسیون برای مدتی طولانی باقی خواهد ماند. بزرگ نمودن حرکتهای کوچک درداخل و رجزخوانی بر مزار بزرگان سیاسی ومبارزاتی ایران هم گرچه تسلی بخش است ولی راهگشا وسودمند نیست.

آنچه که باید به آن اندیشید ایجاد رهبریتی شناخته شده برای مردم درقالب یک شورا برای هماهنگی مبارزات درجهت سرنگونی رژیم است. هرچیزی کمترازآن درحال حاضربنظر کار سازنمیرسد. ایجاد این مرکزیت الزاما تناقضی با فعالیتهای گروهی، حرکت درراه اتحاد نیروها، وایجاد فراکسیون های مختلف ندارد. اگر سعی در مقایسه بسیاری برنامه هاو حتی قانونهای اساسی ارائه شده ازجانب افراد ویا گروه های مختلف بنمائیم میبینیم که بسیاری ازآنها تقریبا یک چیز را درقالبهای مختلف میگویند وتکرار میکنند. مشکل ما عدم وجود برنامه نیست بلکه عدم جذب توده ایست که به آن برنامه پیوند بخورد، ازآن پشتیبانی کند، وبه آن پاسخ دهد.

پهنه سیاسی- مبارزاتی ایران درحال حاضر بیشتر همچون کویری صاف است که نقطه اتکائی برای چشم ایجاد نمیکند. تنها معدودی ازشخصیتها هستند که برفراز تپه هائی تا حدودی قابل رویت هستند وازمیان آنها هم عده بسیار معدود تری هستند که توجه توده مردم را میتوانند به خود جلب کنندوازمدارا بارژیم سرباززده اند. باید این عده بسیارمعدود اخیر دست به ایجاد این شورا زده وبا کمک رایزن های روشن بین،روشن اندیش، ومصلح حرکت مردمی را بوجود آورند و کشورراازاین آفت گرفتار شده به آن نجات دهند.   

بیژن کریمی
۱۸ ماه می ٢٠٠۷