منطق اشغالگری

گزارشاتی دگرگونه از عراق


حمید دادیزده


• منطق اشغالگری از ناتوانی ذهنیت ملت تحت اشغال در پاسخ گویی به معضلات خویش شکل میگیرد. پروژه های اشغالگری به نوعی از اندیشه سلطه جویی و هژمونی طلبی نشئت مییابد و به سخنی این شیوه لشکر کشی تداوم پارادایم استعمار در دوران کنونی است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
يکشنبه  ۱۴ فروردين ۱٣٨۴ -  ٣ آوريل ۲۰۰۵


منطق اشغالگری از ناتوانی ذهنیت ملت تحت اشغال در پاسخ گویی به معضلات خویش شکل میگیرد. پروژه های اشغالگری به نوعی از اندیشه سلطه جویی و هژمونی طلبی نشئت مییابد و به سخنی این شیوه لشکر کشی تداوم پارادایم استعمار در دوران کنونی است. اشغال گری نظامی ابتدا اندیشه اشغال روانی و روحی جامعه را می پروراند، و نوعی امید واهی ایجاد میکند و روان ملت تحت اشغال را مسموم میکند،ذهنیت یاس و ناتوانی را در ملتی تقویت میکند و با بهانه تراشی بر طبل جنگ میکوبد.منطق اشغالگر بعد، جو اطلاعات و اخبار را مخدوش میکند. آتمسفر کاذبی پدید می آورد و تنها بر قدرت نظامی خود تکیه می کند، آن گاه طعمه خود را حقیر و کوچک میشمارد و ذهن و روان ملت تحت اشغال را تسخیر میکند. در منطق اشغال گری جقوق بشر رنگ می بازد و منافع مهاجمان در صدر قرار میگیرد.اشغال گری انسانیت انسانی ملتی را نشانه میرود و کرامت و مناعت خلقی را خورد میکند. بنا بر این هر گونه اشغال گری، چه نظامی، چه فرهنگی، هستی و هویت ملتی را می شکند و جراحات روانی عمیق بر جای می گذارد.جامعه ای وقتی با نیروی نظامی اشغالگران اشغال میشود، به مرور فضای اندیشه ورزی از شهروندان نیز گرفته میشود. چرا که این شهروندان مرز و بوم خودی نیستند که برای سرنوشت خویش می اندیشند، بلکه بیگانگان فضای اندیشه سیاسی اجتماعی را نیر با انبارهای فکری خویش پر میکنند. نیروی اشغالگر به عنوام نمایندگان جهان مدرن حساب می شوند و مردم تحت اشغال در زاذگاه خویش به درجه دوم سقوط میکنند .اشغالگری چون نوعیتجاوز هم قلمداد میشود بنا بر این در روان مردم نوعی شکست روحی نیز بر جای میگذارد. با تکمیل پروژه اشغال و منهزم شدن دیکتاتور باز این مردم بومی هستند که باید هزینه سنگین بازسازی ویرانه های به جا مانده از اشغال گران را بپردازند. مخافت با اشغال نظامی ب به معنای همسویی با دیکتاتوری صدام در عراق نیست اما زندگی ملت عراق در دوران اشغال نظامی چه کیفیتی دارد؟

• زندگی مردم تحت حاکمیت اشغال گران

اشغال گری چون در تمام شکلهایش غیردموکراتیک است، بنابراین زندگی مردم نیز در دوران اشغال نظامی بیگانه هر گز شکوفا نمی شود و برای مردم نشاط آور نیست. به تحقیق هلنا کوبان تاریخ از زندگی مردم در دوران اشغال نظامی داستانها دارد، چه در دوران ترسناک اشغال نظامی نازیها و چه در دوران اشغال نظامی سنگین متفقین. در یک کلام دوران اشغال نظامی دورانی است کشنده و غیر دموکراتیک. خاک فلسطین چهل سال است که اشغال شده و زندگی مردم در این دوران اشغال توسط ارتش اسراییل و حمایت امریکا دوران بغایت سختی بوده است. هنوز به سخن کوبان مردم جهان اطلاعی دقیق ندارند که اشغال گران اسراییلی و امریکایی چه بلایی به سر مردم عادی آورده اند. اینک خاک عراق به مرکز فعالیت شرکتهای چند ملیتی امریکایی تبدیل شده و تمام ثروت حاصله از این معاملات ، نه برای بهبود زندگی در عراق، بلکه به خارج از عراق منتقل میشود حال انکه بیمارستانهای عراق از ابتدایی ترین وسایل پزشکی تهی هستند. به اظهارات چند شهروند عراقی در مورد زندگی در تحت اشغال نظامی توجه کنید:

﴿چیزی در درونم شکست. احساس غم و اندوه میکنم. صفای زندگی از من دور شده است.

بیگانگان در خانه تو قدم میزنند....طوری عمل میکنند مثل اینکه آنها صاحب خانه هستند .و تو نمیتوانی به آنها بگویی که اینجا چه میکنید؟ کی شما را به اینجا آورده است؟

_با چه حقی وارد خانه من میشوی؟

نه، تو حق نداری بگی که بالای چشمتان ابروست. امروز، آنان ارباب خانه اند و کلام آنها تنها حرفی است که باید اطاعت مطلق شود."

وقتی ارتش اندونزی تی مور شرقی را برای بیست و چهار سال اشغال نظامی کرد و امریکا نیز کمک تسلیحاتی نمود، بیش از تخمینا دویست هزار نفر از کل جمعیت هشتصد هزار نفری آنجا کشته شدند. تمام خاک کشور غارت شد و به ویرانه ای تبدیل گشت. روندی که در عراق نیز رخ میدهد.

اشغال نظامی اعلان جنگ تحمیلی بر ملتی است. ومنطق جنگ کشتار است و ویرانی و حاصل اشغال نظامی کینه توزی است و افزایش ناامنی. فرقی هم نمی‌کند این وضعیت در کجا رخ بدهد. در جو جنگ و آتمسفر اشغال نظامی هم، نیروهای اشغالگر از قانونی پیروی نمی‌کند و فقط اوامر نظامیان و منافع اشغالگران در صدر اهداف آنهاست . جو روانی اشغال نظامی این دیدگاه را در سطح جامعه پدید می‌آورد که مردم بومی چون لیاقت دفاع از خود در برابر مستبدین را نداشتند، ناچار ناجیان بیگانه سررسیده‌اند تا به مردم آزادی و امنیت بدهند. منطقه را آرام سازند. جو روانی جامعه تحت اشغال نظامی همواره درحال جوش و خروش و ناآرام است. ملتی که خود را لگدمال چکمه‌های بیگانه و تانک‌های نعره زن خارجی می بیند، ابتدا از نظر روانی خود را ملامت می‌کند و این مرحله «حقیر شماری» خود به یاری اشغال گران می‌انجامد.

اشغال نظامی در روح و روان مردم نوعی روحیه یاس و شکست و از سویی در بخشی از مردم روحیه مقاومت منفی و کینه می‌آفریند. ملت تحت اشغال هرگز اشغالگر را به عنوان نجات دهنده نمی‌بیند و این وضعیت روانی حالت عام دارد و مختص عراق نیست. ملت تحت اشغال نظامی با اشغالگر متحد نمی‌شود، هرچند که آماج اشغال گران نوید آزادی باشد. اشغالگری نظامی روحیه ملتی را می‌آزارد و غرور ملی و هویت تاریخی آنها را خدشه دار می‌کند.

طبق چندین نمونه زنده اشغال نظامی که در سه دهه اخیر توسط شوروی سابق و امریکا در جهان صورت گرفته، نتایج و پیامدهای اشغال نظامی در ابعاد مختلف روشن است. چه زمانی که افغانستان تحت اشغال نظامی بود و نجیب اله ها حاکم کشور بود و چه پس از اشغال آمریکا که حمید کرزای حاکم شد جو روانی جامعه تنها زیر چکمه‌های نظامی و نعره‌های تانک‌های آمریکا ساکت گردید وگرنه نوعی سرکوب ذهنی و روحی مردم توانست جامعه را مدتی در اعتدال نگه دارد.

اینک اشغال خاک عراق نیز روح و روان مردم این کشور را دچار نوعی شکست و یاس کرده است و از سویی مقاومت قوی و پرتوان مردمی در برابر اشغالگران پدید آمده است حال این پدیده را چگونه باید دید؟

در جو اشغال نظامی جامعه چهره جنگ دارد. همه مردم، درخاک اجدادی خویش نوعی «خطر موهوم» به نظر می‌آیند و در نتیجه اشغالگر از نظر روانی و روحی خود را قادر مطلق می‌داند تا منطق اشغالگر را در جامعه پیاده کند. بنابراین در همچو جوی اشغالگر خود را حق به جانب می‌داند چون که داعیه آزادسازی دارد و چنین فکر می‌کند که چون برآن است جامعه را آزاد کند و به قول آموزشگران «انسان‌های وحشی را اهلی نماید»، اطلاعات را نیز در کنترل خود قرار می‌دهد. خبرنگاران را خود برمی‌گزیند، مرکز اخبار درست می‌کند و گزارش گران را نیز برآن می دارد تا از هر آن چه اشغالگر می‌خواهد، گزارش تهیه کنند و بر موضوعاتی اصرار می‌ورزند که خواسته اشغالگران است. از همه جالب‌تر وضعیت فیلم برداران و عکاسان است. در جو اشغال هرگز آزادی نمی‌روید. در آتمسفر اشغال نظامی اندیشه ورزی قطع می‌شود و فقط سوظن، ترور، زندان، کشتار و شکنجه مردم حکم می‌راند. فیلم برداران هرگز از مردم و از خواسته‌های آنان حق تهیه گزارش پیدا نمی‌کنند. جو اشغال سانسور مطلق را موجب می‌شود و سانسور به شیوه نظامی عمل می‌کند. حال جامعه‌ای را در نظر بگیرید که اشغالگر تانکی را که می‌راند، هلی کوپترهای راکت انداز و هواپیماهای بمب افکن را که پرواز می‌دهد و شهر و روستا را هدف قرار می‌دهد، این همه عملیات را نوعی «آزاد سازی» می‌بیند و در نتیجه به عملیات نظامی خود نیز نام آزاد سازی می‌گذارد. در این جو اشغال است که فیلم بردار هم واداشته می‌شود که از تفنگ اشغالگر نوعی تصویر دهد که برای بیننده چهره مهربانی ساخته شود که در فکر رهایی مردم تحت اشغال است.

درجو اشغال نظامی، نظامیان هرگونه قدرتی دارند که با مردم غیر نظامی برخورد کنند. بدترین جنایات جنگی علیه بشریت در جو اشغال نظامی پدید می‌آید. در همچو جوی هرگونه مخالفت با اشغالگر نوعی «شورش تروریستی» محسوب می‌شود. یعنی مقاومت در برابر اشغال نظامی هرگز برای اشغالگر مقبول نیست. اشغالگر با این اندیشه تانک‌های خود را بر شهرها و روستاها حاکم می‌کند تا مردم را قانع کند که به منطق اشغال گر تن در دهند و چون اشغالگر خود را داعیه دار آزادی می‌داند، مخالفت مردم را برنمی‌تابد و آن را نوعی شورش افراد بیگانه و یا ترویست قلمداد کرده، به هرچه سوظن پیدا کند دستگیر می‌کند. شکنجه زندانیان جهت اعتراف گیری نیز از مقتضیات اشغالگران است. اشغالگران از آن رده‌های بالای فرماندهی تا پایین، با این اندیشه خطر می‌کنند که قصد آزاد سازی دارند و بنابراین خود را محق می‌دانند که با مردم تحت اشغال به هر طوری منافع‌شان ایجاب می‌کند، برخورد کنند. زندان ابوقریب و تصاویر تکان دهنده شکنجه افراد غیر نظامی از همین نمونه است. زندانبانان با روحیه نظامی و حق به جانب و عاری از هرگونه احساس انسانی و حقوق بشری، قربانیان بی دفاع خود رابه اشکال غیر انسانی شکنجه می‌کنند. در واقع اشغالگران افراد مخالف خود را نه انسان‌های صاحب حقوق بشر، بلکه کسانی می‌بینند که با اشغال نظامی مخالفند. از گزارشاتی که جان پیل گر از زبان خبرنگاران در سی آوریل دوهزار و سه از عراق می‌دهد می‌توان به حقایقی دست یافت.

خبرنگار بریتانیایی که در بغداد توسط «آتش دوستانه» جنگنده‌های آمریکایی زخمی شده با مادر خویش در انگلستان صحبت می‌کند. این خبرنگار که شاهد مرگ هیجده نفر بیگناه در عراق است در حالی که تلفن را بالای سرش نگه داشته تا صدای هواپیماهای امریکایی را دریافت کند، در تلفن می‌گوید «مادر گوش کن، آن که می‌شنوی صدای آزادی است.» سپس او به روزنامه آبزرور اشاره می کند و به سرتیتر خبری که ژوزف هیلر نوشته بود می‌پردازد «لحظه‌ای که عمر جوان بهای آزادی را دریافت.» نویسنده می افزاید: ّدقت کنید این خبر بزدلانه همراه تصویری است از یک سرباز امریکایی که به یک پسر جوان به نام عمر نزدیک شده و مشغول آرام کردن اوست. این سربازی که اینک مشغول آرام سازی و «مهرورزی» به بچه پانزده ساله است، لحظاتی قبل در حین یک عملیات پدر، مادر، دو خواهر و یک برادر عمر را در خانه خویش قتل عام کرده بود، یعنی در آن عملیات شرکت داشت. خبرنگار آزاد چنین تصویر می‌کند «حمله به خانه امن خانواده‌ای، بی آنکه از آن خانه تحریکی انجام شده باشد، نقض صریح ابتدایی‌ترین حقوق جوامع مدنی است.»

در روزنامه‌های بریتانیا حتی آزادترین و لیبرال‌ترین روزنامه این کشور ، یک سرخط عادلانه و درستی هم چاپ نشده، با آنکه گزارش همه روشن بود. آبزرور هرگز ننوشت «این سرباز آمریکایی کل اعضای خانواده عمر را به قتل رساند.» درحالی که هم عکس عمر و هم عکس پیکرهای خون آلود این مادر و پدر و پسر و دختر در حمامی از خون در خانه، در دسترس بود. روزنامه آبزرور هرگز تصویری از پیکرهای به خون تپیده و قطعه قطه شده خانواده عمر را چاپ نکرد. او می‌نویسد «سربازان آمریکایی با سلاح‌های اتوماتیک خانه عمر را سوراخ سوراخ کردند.» اما تصاویر عکاسان رسمی جنگ از همان آغاز اشغال نظامی عراق فقط در روزنامه‌ای آمریکایی و انگلیسی «چهره‌های مهربان سربازان آمریکایی را نشان می‌دهد که پس از کشتار به یاری قربانیان «آزاد شده» شتافته‌اند و به آنها عطوفت می‌کنند.»

جان پیل گر می‌نویسد «چرا از دهکده فرات تصاویری نشان نمی‌دهید. دهکده‌ای که در آن هشتاد زن و مرد و کودک با راکت قطعه قطعه شدند. چرا این همه نشریه و روزنامه هرگز تصاویری از کودکان ونوجوانان را نشان نمی‌دهند که پس از ویرانی خانه‌هاشان آنها رادر ویرانه‌ها محاصره کرده، دستانشان را در حالت ترور روحی بالا نگه داشته‌اند درحالی که ّجانیان بوشّ باقیمانده را مجبور کرده‌اند در خیابان‌ها زانو زنند و سربلند نکنند؟ آیا این وضعیت را می‌توانید در یک خیابان و یا شاهراه بریتانیا انجام دهید؟ این نموداری از فاشیسم است و ما حق داریم که آن را ببینیم.» (از گزارش جان پیل گر)

این نویسنده با اشاره به وقایع تاریخی و دادگاه نورنبرگ می‌نویسد «طبق گفته قاضی‌های دادگاه نورنبرگ که رهبران نازی‌ها را دادرسی می کردند، آغاز هر نوع تهاجم نظامی نه تنها جرم بین المللی است، بلکه یک جنایت بزرگ جهانی است و فرقش با دیگر جنایات جنگی در این است که این نوع تهاجم در درون خود شرارت کل جنگ را هم انباشته می‌کند.» در دادگاه نورنبرگ قاضی‌هابا این استدلال، این بحث و سخن آلمانی‌ها که «ضرورت» سبب حملات پیش گیرانه علیه سایر ممالک می‌شود را رد و مردود دانستند.

گزارشگر ادامه می‌دهد «هیچ چیزی این حقیقت را که بوش یا بلیر و فرزندان بمب خوشه‌ای آنان در عراق کردند و جنایت آفریدند، عوض نخواهد کرد. حتی رسانه‌های گروهی و روزنامه‌ها و مطبوعات نیز که با آنها همراه شدند، باز از خصلت جنایت نمی‌کاهد. امروز اسناد و حافظه تاریخی مورد نظر است و اکثریت بشریت این جنایات را می‌فهمند. هرچند که کسانی که می‌خواهند از جانب ما صحبت کنند، نظر دیگری دارند. همان گونه که دنیس هالیدی فردی که معاون دبیرکل جامعه ملل متحد بود و برنامه «نفت برای غذا» را در عراق در سال هزار و نهصد و نود و شش سازمان دهی کرد ولی وقتی او فورا فهمید که سازمان ملل به «عنوان ابزاری برای حمله قتل و عام آمیز علیه یک ملت بزرگ» قرار گرفته، از شغلش استعفا داد. او می‌گوید «سیاست تحریم امریکایی بریتانیایی علیه مردم عراق در کتاب‌های تاریخ به عنوان برنامه قتل و عام مردم ثبت خواهد شد. قبل از دنیس هالیدی نیز همتای او در سازمان ملل یعنی هانس ون اسپونک نیز از شغل خود استعفا داد و نوشت: برنامه تحریم عراق از سوی امریکا و انگلیس تنبیه شرم آور جنایت بار یک ملت است.»

اما جو اشغال نظامی و آتمسفر جنگ همان گونه که ذکر شد هرگز اجازه نداد نام این افراد ذکر شود و علت استعفای آنها بیان گردد. نام و اقدامات این انسان‌ها ازمتن روزنامه‌ها و مطبوعات حذف شد. گزارشگر جان بیل‌گر که در ویتنام نیز خبرنگار آزاد بود می‌نویسد «آمریکایی‌ها حملات یک جانبه خود را علیه مردم ادامه می‌دهند، مردمی که بی دفاع و بیگناه‌اند. جنگی که نژاد پرستانه است، حتی کاهی مردم رابه عنوان عرب از دیگران جدا می‌کنند و به عملیات کشتار جمعی خود عملیات آزاد سازی نام می‌دهند. از برخی از گزارشاتی که خبرنگاران تهیه کرده و به مراکز نظامی داده‌اند و بعضی از آنها درحالت همان اولیه و ادیت نشده باقیمانده، عمق فاجعه نشان داده می‌شود و روشن می گردد که چگونه گزارشات را سانسور می کنند: «آنها اعضای بدن زنان و جمجمه‌های کودکان را منفجر کردند. به صدای افسران که در ویدیوهای ادیت نشده وجود دارد توجه کنید (از متن سند) «ما این گه‌ها را تکه تکه کردیم.» قربانیان فاجعه آنها بیمارستان‌ها و مرده شورخانه‌ها را پر کرده است. بیمارستان‌هایی که خالی از دارو و مواد ضروری است.»

گزارش ادامه می‌دهد «بریتانیایی ها در عوام فریبی و دروغ پردازی از مهارت زیادی برخوردارند. در تبلیغات ماشین جنگی اشغالگران هر که در برابر امریکا مقاومت کند «تروریست» «جیب بر» و «نوکران حزب بعث» و یا فداییان قملداد می‌شوند. آنها در این گزارشات مردم واقعی نیستند، مردمی با فرهنگ و اندیشه ورز به حساب نمی‌آیند. آنها عرب هستند. این نوع بی احترامی نژاد پرستانه طوطی وار هرروز از رسانه‌های اشغالگران تکرار می‌شود. گزارش از عملیات ارتش بریتانیا در بصره تکان دهنده است. نیروهای «نجات بخش» مردم را تروریزه می‌کنند، روح و روان آنان را سرکوب می‌کنند، بیگناهان را قتل عام می‌کنند. منطق اشغالگری همین است. نژاد آنگلوساکسون با استاندارد مضاعفی عمل می‌کندو جنگ نژاد برتر راه می‌اندازد. این همان منطق نژادپرستانه است که با اندیشه مبارزه خیر با شر و «نیروی صمیمی و مهربان» با شرورها همچنان ادامه دارد و برآنند تا همین منطق را در ایران، کره، سوریه، کوبا و چین عملی سازند.

دال‌یل که عضو مجلس عوام است گفته است که نخست وزیر انگلستان یک جنایتکار جنگی است و او را باید به دیوان لاهه واگذار کرد. تمام کسانی که در روند اشغال عراق دست به جنایت زده‌اند باید به دست عدالت سپرده شوند.

اشغالگری منطق دموکراسی را برنمی‌تابد. در جو اشغال نظامی، نظامیان خود را فعال مایشا می‌دانند و فقط در پی منافع خویش‌اند. اشغالگر برآن است تا منابع زیرزمینی ملتی را تاراج کند و اصلا برای اشغالگر مهم نیست که مردم بیگناه کشته می‌شوند و تمدن بشری آسیب می‌بیند. منطق اشغالگران امریکایی، انگلیسی در عراق چهره واقعی خود را در زندان ابوقریب نشان داد. رییس جمهوری آمریکا در این برنامه حمله به عراق که نوعی چتر حمایت رژیم شارون نیز هست، تنها از منطق غارت و تجاوز حمایت می‌کند، مهمترین شاهرگ حیاتی عراق یعنی نفت مطلقا در دست آمریکاست. مردم عراق که بنا به درآمد نفت و با استناد به مدارک از بهداشت و آموزش رایگان برخوردار بودند، اینک از سویی در گرسنگی به سر میبرند وهویت خود را نیز لگدمال می‌بینند. اشغالگری خلاف قوانین بین المللی است و به این جهت با هرگونه استدلالی مردود است. جای تاسف است هنوز هستند کسانی که از اشغال عراق و پیامدهای ویرانگر آن درس نگرفته و هنوز منطق اشغال گری و ذهنیت نیروی بیگانه را درک نمی کنند. هستند کسانی که هنوز بر آن سرند تا جامعه ایران توسط نیروی بیگانه اشغال گردد تا آنان به مطامع شوم خود برسند . منطق اشغالگری تجاوز و ویرانی است. نابودی منابع زیر زمینی و شکست کرامت انسانی است . اشغال گر قبل از اینکه اقدام به ارسال نیروی بیگانه کند، روح و روان مردم را زیر ضرب می گیرد. امروز مردم آزاده جهان با هرگونه اشغال گری مخالفند، چرا که اشغال گران تاراج کنندگان هستی ملتهایند. کسانی که در رویاهای خود اندیشه اشغال را می پرورانند، در واقع نوعی به روان پریشی مزمن دچارند .به ویژه بقایای رژیم مستبد سابق که در یک حالت از خود بیگانگی و با نوعی هیستری و جنون قدرت طلبی از منبع تاراجهای خزانه مردم ایران ارتزاق می کنند و ذهن و منطق و کرامت انسانی خود را در گرو اندیشه اشغالگران نهاده اند.اینان مصداق طابق النعل این مثل ترکان ̃ذربایجان هستند که {امیر بازاری یانسین، فاطی یه بیر تومان اولسون }بازار پارچه فروشانی بسوزد اما تنبانی به ،،،،،برسد.

اما اشغال گری نظامی به شیوه عراق در آیینه تاریخ چگونه نمایان خواهد شد.؟ خوب ،فتوحات شاهان، خونریزیهای آنان و نیز داستان لشکرکشیها و کشور کشایی ها که در دوران استعماری کم نبودند و اینک به عنوان اوراق تیره در تاریخ بشر قلمداد میشوند،این اشغالگریها نیز به همان صورت رقم زده خواهدشد. با این حال چهره مذموم دیکتاتورهایی چون صدام نیز همیشه به عنوان تاراجگران ملتی در لابلای تاریخ ثبت خواهد گردید.


منبع:
www.informationclearing.info