•
در سفره بنه بره بریان و غیره
پیمانه بده بر من و مهمان و غیره
دیریست که کار دل سرگشته گذشته است
از دکتر و از دارو و درمان و غیره
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
يکشنبه
۱٣ خرداد ۱٣٨۶ -
٣ ژوئن ۲۰۰۷
در سفره بنه بره بریان و غیره
پیمانه بده بر من و مهمان و غیره
دیریست که کار دل سرگشته گذشته است
از دکتر و از دارو و درمان و غیره
در این سر دنیا دل من کرده بهانه
آن کشمکش مردافکن قوچان و غیره
کو نغمه آوازی و کو زخمه سازی
افسرده دل از احمد گریان و غیره
امروز زیارتگه ما قمبل عظیم است
افتاده ز مد شاه خراسان و غیره
کمتر بزن ای شیخ ریاکار ز نخوت
بر خلق خدا تهمت و بهتان و غیره
انسان شو اگر طالب فیضی که در آن دهر
فرقی نبود بین مسلمان و غیره
چو می نزنی عالم مستی نشناسی
کم طعنه بزن حالت مستان و غیره
با خلق خدا آنچه که این طایفه کردند
با کس نکند غول بیابان و غیره
بی شبهه بود بهره شخص دگراندیش
آب خنک و گوشه زندان و غیره
با نیم نگاهی دل ما را ننوازند
خشکیده ز بن چشمه ی احسان و غیره
در باور بیهوده ی این کهنه گرایان
انسان شده همپایه حیوان و غیره
از فتنه دوران نفسی نیز نخفتیم
در سایه ی آن سرو خرامان و غیره
در نیمه شبان زورق خورشید برآمد
با سن چوبرون کرد زتنبان و غیره
ای کاش که باز این لب من بوسه ستاند
از لعل سخاوتگرجانان وغیره
بر دوش من ای کاش فتد امشب و هرشب
آن مرمر صیقل زده ران و غیره
لرزد دل من چون ژله هرگاه که بیند
لرزیدن آن با سن لرزان و غیره
ای کاش شوم کودک و من شیر بنوشم
زآن منبع زاینده پستان و غیره
تا ساغر می در کف و جانان به کنار است
منت نبرم از خود سلطان و غیره
دست تو وآن ضربه نرم ادب آموز
دست من وآن چاک گریبان وغیره
مهمان تودارد سرگلگشت شبانه
درخلوت آن باغ اناران و غیره
خواهم که شبی می زده پنهان زرقیبان
من باشم وآن نیمه ی پنهان وغیره
آن سنبل گیسوی سمن بوی زرآگین
برشانه ی عریان شده رقصان وغیره
همیاری ما نقطه ی پایان زند آخر
بردفترغمنامه ی هجران وغیره
گفتم به دونالی که زجانانه چه خواهی؟
گفت آن تن شهوانی عریان وغیره
|