سخنی در باره قناعت
طاهره شیخ الاسلام
•
از آنجا که حیات سرمایهداری در گرو تولید هر چه بیشتر است و این تولیدات مصرفکننده میخواهد و مصرفکنندگان همان دولتمندان و نیمه دولتمندانی هستند که در بسیاری از مواقع به دلیل حرص و یا چشم و هم چشمی با یکدیگر، و نه نیازهای اضطراری و حیاتی، خریدار کالاهای عرضه شده هستند، می توان دید که قناعت، از طریق مهار زدن به نیازها ما را به نوعی نیز به مبارزه با سرمایه داری فرا می خواند
...
اخبار روز:
www.iran-chabar.de
شنبه
۱۹ خرداد ۱٣٨۶ -
۹ ژوئن ۲۰۰۷
قناعت از فضایلی است که در ادبیات ما جایگاه ویژه ای را به خود اختصاص داده است. سعدی در این رابطه بابی در کتاب گلستان خود گشاده و در آن به ما توصیه می کند که چون او به نان خشک و لباسپارهی خود قناعت کنیم و برای خوراک چرب و لباس گرم منت از کسی نکشیم.
"به نان خشک قناعت کنیم و جامهی دلق
که بار محنت خود به که بار منت خلق"
و حافظ نیز حاضر نیست که حتی به خاطر سیصد کیلو طلا منت آدمهای فرومایه را بکشد:
"چو حافظ درقناعت کوش و زین دنیای دون بگذر
که یک جو منت دونان به صد من زر نمیارزد"
در جامعه فقیر و نابرابر ما که فاصله طبقاتی زیاد بوده و قانونی نیز از توده محروم حمایت نمی کرده است مذاهب و مکاتب اخلاقی توانمندان را به دستگیری از بینوایان، به نوعی که غرور و مناعت آنان جریحه دار نگردد یعنی کمکی بدون منت، توصیه می کرده اند تا عدالتی را که سیستم اجتماعی قادر به برقراری آن نبوده تا اندازه ای برقرار کنند و حتی المکان نگذارند ناداران از گرسنگی تلف شوند. اما از آنجا که کمک بدون منت گذاری علاوه بر دارا بودن ویژگی سخاوتمندی، مستلزم داشتن روحی بزرگ است که همگان واجد آن نبوده اند، به فقرا نیز توصیه میشده است که تا آنجا که می توانند قناعت پیشه کنند و دست پیش هر کسی برای یک لقمه نان بیشتر از نیاز خود دراز ننمایند.
همانگونه که می دانیم این نصایح و توصیه ها هر چند بسیار انسانی، اما در کشورهای مدرن مفهوم و معنا و کاربرد چندانی ندارند. چرا که نه تنها اکثریت مردم از حداقل یک زندگی معقول برخوردارند بلکه در این جوامع ثروت اندوزی بی رویه از نوعی که در کشورهای مشابه کشور ما متداول است براحتی امکان پذیر نیست. علاوه بر آن دولتهای این جوامع بخشی از مالیاتی را که از شهروندانشان می گیرند به بیمه بیکاری و سایر حوایج آندسته از مردم اختصاص می دهند که بهر دلیلی قادر به تامین زندگی خویش نیستند. چنین است که در این کشورها کسی محنتی نمیبیند که مجبور شود به زیر بار منتی رود و کسی آنچنان گرسنگی نمیکشد که به خاطر آن مجبور به گذشتن از عزت نفس و غرور خویش گردد و دست خود را پیش هر کس و ناکس دراز کند.
در اینجا مایلم عبارت معروف "توانگری به قناعت به از توانگری به بضاعت" که یکی از معروفترین توصیه ها در رابطه با قناعت است را مورد بررسی قرار دهم. ضرب المثلی که هم قناعت و هم ثروت را عامل قدرت در انسان می داند اما اولی را به دومی ارجحیت می دهد.
بعبارت دیگر ضعف انسان در نیاز اوست و نیاز را از دو طریق می توان برطرف کرد یکی از طریق به حداقل رساندن آن یعنی قناعت و دیگری از طریق ارضای آن یعنی بضاعت.
طبیعتا در شرایطی که امکان کار وتلاش فراهم نیست اگر مردم به آنچه که دارند قانع نباشند، علاوه بر اینکه از درون رنج می برند ممکن است آنچه را که میخواهند از طریق کارهای غیر اخلاقی همچون گدایی و دزدی یعنی تجاوز به حقوق دیگران بهدست آورند.
اما اگر شرایط اجازه دهد بهتر است که نیازها را با تلاش و کوشش و بعبارتی کسب بضاعت ارضا نمود. اما این توانگری نیز به کمال خود نخواهد رسید مگر با قناعت، چرا که باز به قول سعدی "نعمت روی زمین پر نکند دیده تنگ". بعبارت دیگر فرد دولتمندی که قانع نباشد همواره نیازمند است و نیاز یعنی ضعف و ضعف همان ناتوانی است. و چون نیاز بشر بی انتهاست اگر او نخواهد در جایی حرص و زیاده طلبی خود را متوقف کند همچنان ضعیف و نیازمند باقی خواهد ماند. از آنجا که حیات سرمایهداری در گرو تولید هر چه بیشتر است و این تولیدات مصرفکننده میخواهد و مصرفکنندگان همان دولتمندان و نیمه دولتمندانی هستند که در بسیاری از مواقع به دلیل حرص و یا چشم و هم چشمی با یکدیگر، و نه نیازهای اضطراری و حیاتی، خریدار کالاهای عرضه شده هستند، می توان دید که قناعت، از طریق مهار زدن به نیازها ما را به نوعی نیز به مبارزه با سرمایه داری فرا می خواند. متأسفانه بسیاری از ما که در بیان، ادعای مبارزه با سرمایه داری را داریم در عمل با مصرف بیرویه خود آن را تغذیه میکنیم. با نگاهی به کالاهایی که در منازل هر یک از ما وجود دارد و بدون آنها نیز میتوان زندگی کرد صحت این گفتار را می توان دریافت.
از طرفی اگر توانگری را توانائی کمک به دیگرانی بدانیم که بهر دلیل نمی توانند از پس گذران زندگی خود و خانواده شان بر آیند، و هم چنین کمک به جامعه از طریق احداث سد، مدرسه، کتابخانه، بیمارستان و سایر کارهای عامالمنفعه، می بینیم که توانگری حاصل از قناعت یک فرد نادار، اگر توجیهی برای تنبلی او نباشد، تنها به خودش محدود می شود، اما اثرات مثبت قناعت یک فرد توانمند همنوعان او را نیز در بر می گیرد. بعبارتی به فعل درآوردن ویژگیهای انسانی چون سخاوتمندی و مهر و کمک به همنوع بدون داشتن بضاعت امکان پذیر نیست.
نکته ای را که مایلم در این بخش به آن اشاره کنم تفسیرهای نادرست طرفداران بعضی از مکتبهای سیاسی و ایدئولوژیها از سرمایه داری و القای آن به جامعه است. این افراد به جای مخالفت با سیستمهایی که اجازهی ثروتاندوزی بیرویه به افراد میدهند، به خودِ ثروت تاختند و بدنبال آن افراد ثروتمند را از طریق نوشتهها، مطبوعات و فیلمها موجوداتی نادرست و بعضاً خیانتکار به جامعه معرفی کردند و این استنباط غلط را در بسیاری بهوجود آوردند که شرف و درستی و انسانیت در فقر تجلی می نماید و ثروت عامل شرارت و خیانت و فساد است. مقوله ای که باعث گردید بسیاری دست از تلاش بیشتر در جهت یک زندگی بهتر برای خود و به تبع آن جامعه خویش بردارند.
آری توانگری واقعی هم بضاعت می طلبد و هم قناعت و البته توانگری مورد نظر در این نوشتار توانگری مثبت و انسانی است و نه توانگری منفی که حاصل بضاعتی است که در آن جای قناعت را زیاده طلبی و حرص گرفته است و باعث شده است که سرمایه داران داخلی برای بیشتر کردن سرمایه خود مردمشان را استثمار کنند و سرمایه داران جهانی به جان کشورهای فقیر بیافتند، محیط زیست را نابود کنند و جهان را بسوی انهدام و نیستی بکشانند.
برگرفته شده از کتاب در اسارت فرهنگ بقلم همین نویسنده. این کتاب در انتظار دریافت مجوز برای چاپ است.
|