روزنامه های ایران چه می نویسند؟



اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲۶ خرداد ۱٣٨۶ -  ۱۶ ژوئن ۲۰۰۷


خطر تکفیرگرایی؛ تقسیم بندی و تمایز شهروندان
عراق تبدیل به بهشت تروریستها شده است
افراط گرایی تا تخریب و نابودی همه چیز و همه کس پیش می تازد
هنوز امکان آن وجود دارد که عراق از پرتگاه سقوط رهایی یابد
جنایت سیاسی در زمانی که نشانه های مثبت دیده می شود
چالش بر سر دارایی مقامات و مسئولان نظام
مصوبه کنگره آمریکا اشغال سرزمین دیگران رابه رسمیت نشناخت

سرمقاله اغلب روزنامه های دیروزتهران به انفجار در سامرا اختصاص یافته بود. روزنامه کیهان با عنوان: آن سوی واقعه پیداست نوشته است: انفجار تروریستی در عراق ظاهرا چیزی است که دیگر باید به آن عادت کرد. هر روز در عراق آزاد شده ده ها نفر کشته می شوند، چند ساختمان بر سر ساکنان بی گناهش فرو می ریزد، تاسیسات زیربنایی منفجر می شود و همه آنها که به نوعی این ماجراها به آنها مربوط است، با خونسردی همه چیز را یا تکذیب می کنند یا محکوم. عراق تبدیل به بهشت تروریست های جهان شده است و این از صدقه سر کسانی است که گوش فلک را کر کرده اند از این ندا که ما در حال جنگ با تروریسم هستیم.
سال گذشته وقتی تروریست ها با خیال راحت وارد حرم دو امام بزرگوار و غریب شیعه در سامرا شدند، دست ها و پاهای خادمین حرم را بستند، آنها را به بیرون محوطه حرم بردند، با کمال آرامش و خونسردی در چند جای رواق داخلی مواد منفجره جاسازی کردند، از حرم خارج شدند و با کار گذاشتن چند دستگاه خمپاره انداز در چند ده متری حرم شروع به گلوله باران گنبد آن کردند (و حتی به گفته بعضی منابع، سرحوصله و فرصت، چند گلوله هم از باب قلق گیری شلیک کردند)، مدتی داخل عراق این بحث به راه افتاد که چه کسی مقصر است. اما از آنجا که جواب سوال روشن بود نگذاشتند بحث خیلی ادامه پیدا کند. همه چیز به گردن تروریست ها انداخته شد و آمریکایی ها گفتند اتفاقا همین موارد نشان می دهد حضور ما در عراق برای جنگ با تروریسم چقدر واجب و ضروری است. سوال های آزاردهنده و سماجت آمیزی مانند این که سربازان آمریکایی چرا چند ساعت بعد از قصه سر رسیدند، یا این سوال که تروریست ها در حالی که می دانستند امنیت منطقه سنی نشین سامرا مستقیما دست آمریکایی هاست آن همه آرامش و طمأنینه حین انجام عملیات را از کجا آورده بودند، بی پاسخ ماند و به فراموشی سپرده شد. مدتی بعد برخی آگاهان از وضع و حال درون عراق خبر آوردند که از این حادثه اصلا تعجب نکرده اند و اساسا از چند ماه قبل منتظر بوده اند چنین حادثه ای رخ بدهد. پرسیدیم چطور؟ گفتند آمریکایی ها به مناسبتی دولت عراق را تهدید کرده بودند که اگر به چند درخواست آنها تن ندهد القاعده را در عراق رها خواهند کرد. سفیر آمریکا در عراق در جلسه ای به عراقی ها گفته بود، حالا که شما فلان کار را نمی کنید، ما هم القاعده را در عراق رها می کنیم به مامورانتان بگویید جمعش کنند! چند هفته بعد حرم عسکریین(ع) در سامرا منفجر شد.
سرخط تروریسم در عراق دست خود آمریکایی هاست. این جمله زمانی یک تحلیل بود. تحلیلی که البته انبوهی از استدلال های ریز و درشت آن را پشتیبانی می کرد. امروز اما آنقدر شاهد و بینه در دست داریم که بگوییم این جمله یک خبر است. خبری مطابق با امر واقع. به یاد بیاورید. وقتی جلال شرفی وسط شهر بغداد ربوده شد، هیچ کس مسئولیت این اقدام را نپذیرفت، حتی آمریکایی ها هم گفتند کار کار تروریست هاست و ما هم متاسفیم. چند ماه بعد وقتی مرزبانان ایرانی۱۵ نظامی انگلیسی را دستگیر کردند و اشغالگران احساس کردند در عراق تحت فشارند، ناگهان شرفی آزاد شد. ایران به اشغالگران فشار آورد، جواب را از تروریست ها گرفت. معنای این قضیه چیست؟ این هم از آن سوال هایی است که کسی از آمریکایی ها نپرسید. جهاد مقدس علیه ترور ادامه دارد!
تروریسم در عراق نه فقط به نفع آمریکا بلکه پروژه آمریکاست. آمریکا با در دست داشتن ابزار تروریسم در عراق می تواند هر وقت که خواست فشار بر دولت قانونی عراق را افزایش دهد، دولتی که از ابتدا هم گزینه آمریکا برای حکومت بر عراق نبود و میانه خوبی با آن ندارد. دولت عراق به این ترتیب تا هر زمان که لازم باشد، گروگان آمریکا باقی خواهد ماند. این دولت اساسا فاقد توان دفاع از خود و ملت خویش در مقابل تروریسم آمریکایی است. پلیس، ارتش و نیروهای امنیتی وفادار به دولت عراق به طور سیستماتیک از جانب آمریکایی ها کنترل می شوند تا همواره هم به لحاظ آموزش، هم به لحاظ امکانات و هم از حیث اشراف اطلاعاتی نسبت به تروریست ها دست پایین را داشته باشند. به این ترتیب آمریکا می تواند همچنان به تبلیغات خود در این باره که حضورش در عراق واجب است، عراق را به تروریست ها تحویل نخواهد داد، خروج نیروهای آمریکایی از عراق موجب هرج و مرج و ناامنی وسیع خواهد شد و. . . ادامه دهد. مبارزه ای هم اگر هست به آن تروریست هایی که به مردم بی پناه، زیرساخت ها و اماکن مقدس هجوم می برند ربطی ندارد. حداکثر این است که آمریکایی ها تلاش می کنند با کسانی که سربازهاشان را می کشند بجنگند، چیزی که البته در آن هم کاملاً ناموفق بوده اند. داغی که دیروز در سامرا بر دل های مومنین نشست حضور آمریکا در عراق را با یک پارادوکس بزرگ مواجه خواهد کرد. اگر آمریکایی ها در عراق هستند که امنیت برقرار کنند پس این قبیل حوادث چرا رخ می دهد و اگر ناتوان از برقراری امنیت در عراقند -که هستند- پس چرا در عراق مانده اند، چرا نمی روند و کار عراق را به خود عراقی ها نمی سپارند؟ آمریکا دیگر نخواهد توانست از زیر بار این سوال های سهمگین جان به در ببرد.نکته آخر اما تاکیدی است بر یک حقیقت بارها گفته شده. سرویس های امنیتی غربی چند ماهی است جداً تلاش می کنند اختلاف نظرهای تاریخی ـ کلامی شیعه و اهل سنت را بدل به نبردهایی خونین بکنند. به این ترتیب نیروهای مسلمانان صرف درگیری با هم خواهد شد و محیط منطقه را برای دشمنانی چون آمریکا و اسرائیل هرچه امن تر خواهد ساخت. در مقابل این طراحی آشکار ـ که تا امروز البته شیعه قربانی آن بوده است ـ وظایف ظریفی برعهده همه امت اسلامی است. علمای اهل سنت باید با قاطعیت و شدت اینگونه جسارت ها را محکوم و عاملان را خارج از اسلام اعلام کنند. از این سو شیعه هم باید خویشتنداری بورزد و خود را در دامی که دشمن پهن کرده نیفکند. بلی، دشوار است ایستادن و این همه نامردمی را تاب آوردن، اما نه از شیعه ای که با استخوان در گلو و خار در چشم زیستن بخشی از هویت آن است.

تقسیم بندی و تمایز شهروندان
روزنامه هم میهن با عنوان: هشداردرباره خطر تکفیرگرایی نوشته است: تخریب دوباره حرم دو امام شیعه در سامره، خطر بلایی را که با نام تکفیرگرایی و یا سلفی گری در سراسر دنیای اسلام رو به رشد گذاشته است، به همه جوامع اسلامی گوشزد می کند. درباره عوامل تخریب حرم امامان دهم و یازدهم شیعیان و هدف آنها از این اقدام جنایتکارانه و غیر انسانی، پیش از این در کشور ما تا اندازه ای بحث شده است، بنابراین، اینک بهتر است که درباره ریشه های فکری جریان تکفیرگرایی و هشدار نسبت به احتمال ظهور جریان هایی مشابه آن در کشورمان بحث شود.اصولا هر جنبش فکری و سیاسی صرف نظر از نیات خیرخواهانه بنیانگذاران آن، اغلب در گذر زمان مورد تفسیر و تعبیرهایی قرار می گیرد که با اهداف نخستین خود در تعارض می افتد و دستمایه نیروهای افراطی قرار می گیرد. در تاریخ اسلام، ابتدا خوارج نهروان بودند که با تفسیر خاص خود از اسلام در مقابل امیرالمومنین علی(ع) قد علم کردند و او را به دلیل پذیرش حکمیت، به خروج از دین متهم ساختند و تکفیر کردند.امام علی البته از اینکه با قومی کوته فکر مواجه شده بود، می نالید، اما ناله او آنگاه بلندتر شد که خوارج مسلمانان عادی را نیز تکفیر کردند. از این رو، امام خطاب به خوارج می فرماید؛ گیرم که من به دلیل پذیرش حکمیت کافر شده باشم، پس چرا شما جامعه مسلمین را تکفیر می کنید؟
خوارج بر خلاف سنت پیامبر کسی که صرفا شهادتین را بر زبان جاری می کرد، مسلمان نمی دانستند و مسلمانی را به ایمان قلبی نسبت می دادند. اما چه کسی جز خداوند از آنچه در قلوب آدمیان می گذرد، با خبر است؟
خوارج ولی در همین نقطه متوقف نشدند. آنها عمل دقیق به تمام تعالیم و ظواهر دینی را شرط مسلمانی اعلام کردند و سپس چون دیدند که پیروان علی نیز به تمام تعالیم دینی عمل می کنند، اعتقاد به تفسیر کوته بینانه خود از امر سیاست و حکومت را شرط مسلمانی دانستند و به همین دلیل، به جز اعضای فرقه خود، همه مسلمانان را تکفیر و ریختن خونشان را مباح اعلام کردند.آنها از قضا، برای ریختن خون مسلمانانی که فقط برداشت دینی آنها از سیاست و حکومت را قبول نداشتند، چنان حریص بودند که مدتی زندگی را بر اهل کوفه و اطراف آن به جهنم تبدیل کردند و حتی از دردیدن شکم زن مسلمان حامله ای شرم نکردند. تاریخ اسلام البته سرشار از تکرار تجربه خوارج نخستین است.
بسیار نحله های فکری و سیاسی در تاریخ اسلام ظهور کردند که خود را متر و میزان مسلمانی شمردند و ریختن خون پیروان سایر نحله های اسلامی را مجاز شمردند. متاسفانه جنبش نوزایی اسلامی در قرون اخیر نیز از آفت گرایش به تکفیر مصون نبوده است. به نظر می رسد جنبش نوزایی اسلامی با اقدام حسن البنأ برای پایه گذاری گروه اخوان المسلمین در اواخر دهه ۱۹۲۰ میلادی در مصرصورت نهادینه به خود گرفت و پس از آن به سرعت گسترش یافت.از این رو، اخوان المسلمین را می توان مادر بسیاری از جنبش های اسلامی معاصر در سراسر دنیای اسلام دانست. اخوان المسلمین در مجموع جنبشی متعادل و میانه رو بود اما با گذشت زمان، شاخه های افراطی از بطن آن سر در آورد. گروه الجهاد که دکتر ایمن الظواهری ریاست آن را به عهده دارد، یکی از گروه های انشعابی از اخوان المسلمین است.
الجهاد اینک بخشی از سازمان القاعده است و عملکرد القاعده به خودی خود گواه آن است که الجهاد مصر امروزه در چه مسیری در حرکت است. گروه جماعت المسلمین معروف به گروه التکفیر و الهجره اما نمونه درس آموزتری از الجهاد است. این گروه توسط برخی از اعضای اخوان المسلمین در سال ۱۹۶۵ در زندان های مصر پایه گذاشته شد و از قضا متاثر از تعالیم سید قطب بود.
التکفیر و الهجره بر این بارو است که چون جوامع مسلمان به حکومت غیرشرعی دولت های خود تن در داده اند، بنابراین از زمره مسلمانی خارج شده و کافر محسوب می شوند. آنها حتی زندگی در میان مسلمانان را - که آنان را کافر می دانند ـ جایز نمی دانند و هجرت از این جوامع را واجب می شمارند.
بدبختانه، تفکر تکفیری این گروه، در بسیاری از جنبش هایی که به نام دین در دنیای اسلام فعالیت می کنند، رسوخ کرده و از آنان موجوداتی به غایت بی رحم و غیر انسانی ساخته است. برای نمونه در زمان اشغال افغانستان توسط اتحاد جماهیر شوروی، گروهی با نام القرآن و السنه در افغانستان علیه ارتش سرخ می جنگید و پس از آنکه ارتش سرخ از افغانستان عقب نشست، این گروه علیه دولت دکتر نجیب الله وارد جنگ شد.
گروه القرآن و السنه معتقد بود مردمی که در شهرها و روستاها تحت لوای حکومت نجیب الله زندگی می کنند، به دلیل تن دادن به حکومت غیرشرعی، از دین خارجند. به همین علت، اعضای این گروه وقتی به روستایی شبیخون می زدند، همه مردان مسلمان را از دم تیغ می گذراندند و زنان و دخترانشان را به بردگی می گرفتند تا به خیال خود قانون فتوحات را رعایت کرده باشند! این نوع تفکر، بعدها در رژیم طالبان نیز تا حدودی خود را نشان داد و سبب قتل و غارت بسیاری از افغان های مسلمان شد.
در الجزایر، گروه مسلح اسلامی با اندیشه تکفیری، بیش از یک دهه روستائیان بی گناه را صرفاً به دلیل تن دادن به حکومت سکولار الجزایر با داس و تبر قتل عام کرد و از قضا با تکرار تجربه خوارج جنین زنان حامله را از شکم آنان بیرون کشید و کشت.
در عراق، جریان تکفیری که با القاعده پیوند خورده است، به طور روزانه در کوچه و بازار و خیابان در میان مردم بی گناه بمب می گذارند و آنان را قتل عام می کنند و عجیب اینکه برای انجام چنین جنایت هولناکی از فدا کردن جان خود در عملیات انتحاری نیز دریغ نمی کنند.
این جریان، برای نیل به اهداف سیاسی خود، حتی از بی حرمتی نسبت به حرم امامان، مساجد و معابد فرقه های مختلف اسلامی نیز ابا ندارد که نمونه ای از این بی حرمتی را می توان در دوبار بمب گذاری در حرمین عسکریین(ع) در سامراء مشاهده کرد. متاسفانه پای این گروه ها اکنون به لبنان و فلسطین نیز باز شده است.
گروه های فتح الاسلام و جندالشام در لبنان در حال بحران آفرینی اند و گروه هایی به نام ارتش اسلام و شمشیرهای حقیقت در نوار غزه نیز با آدم ربایی و تهدید زنان بدون نقاب در برنامه های تلویزیونی به بریدن بیخ تا بیخ گلویشان عملاً در جهت لوث کردن آرمان فلسطین حرکت می کنند.
جریان تکفیر البته تا کنون در ایران همانندی نداشته است، اما از چندی پیش نغمه هایی از سوی برخی از جریان های سیاسی ساز شده است که اگر تعدیل و کنترل نشود، خواه ناخواه به ظهور تکفیرگرایی در جامعه ایران منتهی می شود. در روزهای اخیر، برخی افراد که از قضا دستی هم در حکومت دارند، اقدام به تقسیم جامعه به سه قشر مذهبی، نیمه مذهبی و غیرمذهبی می کنند و دقیقاً بر مبنای تفکر تکفیری ها، مذهبی بودن را نه بر مبنای پایبندی افراد به احکام دینی بلکه به وفاداری آنها به تلقی خاصی از سیاست و حکومت نسبت می دهند.
قاعدتاً برای انجام یک مطالعه جامعه شناسانه، می توان افراد یک جامعه را بر اساس نسبت آنها با مذهب تقسیم بندی کرد، اما اگر همین تقسیم بندی مبنای تمایز شهروندان از سوی حکومت قرار گیرد، بدون شک به تکفیرگرایی رسمی منجر می شود و دودمان جامعه ایرانی را به باد می دهد.
متاسفانه زمینه این نوع تفکرات، در دو دهه گذشته بر اساس منافع سیاسی برخی از جناح ها فراهم آمده است و با یکپارچه شدن قدرت گمان می رفت که عمر این نوع گرایش ها هم در سطح رسمی کشور به پایان برسد.
اما افراط گرایی گویا به قول علما حد یقف ندارد و تا تخریب و نابودی همه چیز و همه کس پیش می تازد.
به یاد داشته باشیم که رهبران گروه های تکفیری و پیروان آنان عموما دانش اندکی از دین دارند و برای فقیهان بلندپایه مذهب خود احترام و حرمتی قائل نیستند. آنان نه بر مبنای تعقل و خرد که بر پایه عواطف مهارناپذیر هیستریک عمل می کنند و این عواطف را به مثابه نوعی عرفان و تقرب به خداوند معرفی می نمایند.
آنان در عین حال تمام ظرایف و لطایف دینی را به امر سیاست و قدرت تقلیل می دهند به گونه ای که در دستگاه فکری آنان، هر که با مرام سیاسی آنان همراه است، مسلمان تلقی می شود و در غیر این صورت، کافر است و ریختن خونش مباح. تهدید این نوع نحله فکری برای جامعه ایرانی، واضح تر از آن است که نیازی به بحث مفصل داشته باشد، از همین رو، از همه بزرگانی که دغدغه ایران را دارند انتظار می رود که اجازه ندهند در عرصه رسمی کشور و از زبان حکومت، اندیشه های متمایل به گرایش تکفیری مطرح شود.

اخلال در مسیر برقراری امنیت
روزنامه اعتماد با عنوان باز هم ضرورت هشیاری نوشته است: در جنایت سیاسی دیگری در عراق، حرمین امامان هادی وعسکری علیهماالسلام درسامرا، دوباره هدف انفجار واقع شده است. اول بار تروریست ها در روز۱٨ فروردین ۱٣٨۴ بودکه در این حرمین بمب گذاری کردند و در انفجار تازه در آن که صبح چهارشنبه ۲٣ خرداد ٨۶ به وقوع پیوست، بخش های باقی مانده از حرم در انفجار اول، بنابربرخی اخبار ویران شد. انفجار در حرمین امامان هادی و عسکری علیهما السلام را که مقام معظم رهبری در دقیق ترین و گویاترین تعبیر در پیام شان در پی انفجار اول، آن را جنایت سیاسی توصیف کردند، باید ادامه توطئه ها علیه جهان اسلام دانست که عراق متأسفانه امروزه یکی از عرصه های آن شده است.
اشتباهات آمریکا در اشغال عراق وادامه آن، موجب شده تروریست ها و اشغالگران هم در استراتژی و هم تاکتیک همسو با هم قرار بگیرند. نگاه واقع بینانه به مسایل عراق به مانشان می دهد،دامنه خشونت هادراین کشور تمام اساس های دولت داری را از بین برده است. آنچه این روزها در عراق می گذرد همه نشانه های فروپاشی را در خود دارد و تردیدی نباید داشت که اگر روند کنونی خشونت ها ادامه یابد، کل نظام کشور در آینده یی نه چندان دور در هم می ریزد و عراق چند پاره یی خواهد شد که هر تکه آن صلح وامنیت نه تنها منطقه، که جهان را به خطر خواهد انداخت.
جنایت سیاسی تازه در عراق درست به مانند دفعه قبل زمانی رخ می دهد که نشانه های مثبتی از روند حل مسائل داخلی این کشور با نزدیکی بیشتر گروه های قومی و سیاسی عراق به دولت مرکزی دیده می شود. ازنگاه آمریکایی ها و در چارچوب سیاست ادامه اشغال عراق که تروریست ها نیز با آن هم جهت هستند، فشار همزمان بر شیعیان و سنی ها در این کشور با حمله به مقدس ترین اماکن مذهبی که پیش تر نیز هزاران قربانی گرفته است، می تواند پیروان دین اسلام در عراق را وارد مجادله یی خونین کند تا هم دولت بغداد مطابق خواسته کاخ سفید عمل کند و هم اهداف راهبردی آمریکا از اشغال عراق که همانا تسلط بر منابع وموقعیت های راهبردی منطقه و برتری همه جانبه رژیم صهیونیستی است، تامین شود.
ازنگاه استراتژیست ها عمده ترین دلیل تلاش امنیت در عراق ادامه اشغال این کشور وحضور نیروهای خارجی در آن است که درطول این سال ها نشان داده برای عراق امنیت نیاورده و نمی آورد و هر استراتژی برای اعاده امنیت درعراق باید مبتنی بر خروج اشغالگران از آن براساس یک جدول زمان بندی شده، تقویت دولت عراق و قبول سهم هر یک ازگروه های عراقی درحکومت براساس میزان اعتماد عمومی به آنها و پذیرش نگرانی هایی باشد که همسایه های عراق ازوضعیت این کشور دارند.
رهبران آمریکا به خوبی می دانند که عراقی ها به خصوص اگر ائتلافی ازشیعیان وکردها با همراه کردن گروه هایی از اهل سنت، شکل بگیرد که در گذشته درباره آن رایزنی کرده اندو الآن زمینه های آن کاملاًوجود دارد، قادر خواهند بود امنیت کامل را بدون دخالت نیروهای بیگانه و حتی ضرورتی به آنها، در سرتاسر این کشور برقرار سازند. آنچه مانع این امر تاکنون شده و در مسیر آن اخلال می شود، نگرانی آمریکا از قوت گرفتن شیعیان که اکثریت جمعیتی را دارند و تاثیر آن در معادلات و تعاملات منطقه یی از جمله در لبنان و کشورهای حوزه خلیج فارس است و از همین رو است که رهبران آمریکا به ویژه در ماه های اخیر وبه خصوص بعد ازمرگ صدام، تمامی تلاش خود را متوجه تضعیف دولت عراق و شخص نوری المالکی نخست وزیر کرده اند تا فضا را هم برای کنار گذاشتن او و هم علیه ایران در برابر اهل سنت عراق و منطقه آماده سازند که مقام رهبری با شناخت همین مهم، اخیراً کشورهای منطقه را برای آگاهی در برابر شیطنت های آمریکا و اهداف آن مورد خطاب وهشدار قرار دادند.
اگرچه با توجه به شواهد وقرائن خوش بینانه است، ولی می توان امید داشت که هنوز امکان آن وجود دارد که عراق از پرتگاه سقوط رهایی یابد و این مهم نیازمند تلاش های همزمان فراوان هم در عراق و هم در سطح بین المللی است. اعاده عراق! همان گونه که پدی اشدان ، عضو سابق حزب لیبرال دموکرات انگلیس و نماینده ارشد سابق سازمان ملل متحد در بوسنی ـ هرزگوین ، این هفته توصیه کرد در گرو عمل به سه اولویت ۱) استقرار امنیت ۲) احیای خدمات و ٣) بهبود هر چه سریع تر وضعیت اقتصادی است. آمریکا دراشغال عراق به هیچ یک از تجربیات تاریخی در اشغال سرزمین های دیگر اعتنا نکرد. یکی از آن اشتباهات فاحش آمریکا، تاخیر در استفاده از کمک کشورهای همسایه عراق مانند ایران و سوریه بود که در ثبات عراق نقش بزرگی دارند و در گزارش کمیسیون بیکر ـ همیلتون موسوم به گروه مطالعه عراق نیز برای طراحی استراتژی آمریکا در عراق توصیه شده بود و بوش به آن در همان زمان اعتنای لازم را نکرد و نگرش ناهماهنگ و متناقض خود را که براساس آن، آمریکا دفاع ازمنافعش در عراق را امری مجاز می داند اما چنین حقی را برای کشورهای همسایه عراق مثلاً ایران، قائل نیست، ادامه داد.

چالش بر سر دارایی مقامات
روزنامه شرق درگزارشی با عنوان چالش برسر دارایی مقامات و مسئولان نظام نوشته است: به رغم گذشت ۲٨ سال از تدوین قانون اساسی، تصویب قانون عادی برای اجرایی یکی از اصول این قانون همچنان محل چالش است. این اصل، اصل ۱۴۲ قانون اساسی است که می گوید دارایی رهبر، رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور، وزیران و همسر و فرزندان آنان قبل و بعد از خدمت توسط رئیس قوه قضائیه رسیدگی می شود که برخلاف حق افزایش نیافته باشد. به عبارت دیگر دارایی و اموال مقامات و مسوولان نظام براساس این اصل باید مورد سنجش قرار گیرد. نمایندگان برای اجرای این اصل، طرحی را با عنوان صیانت جامعه از مفاسد اقتصادی تدوین کردند که به رغم تصویب فوریت آن، بلافاصله کلیات اش رد شد. نمایندگان از تکاپو نیفتاده و طرح دیگری را صراحتاً با عنوان طرح رسیدگی به دارایی مقامات و مسوولان و کارگزاران نظام تدوین کردند. این طرح که از ابتدای تدوین نیز حساسیت برانگیز بود، بالاخره پس از یک سال، دیروز در دستور کار صحن علنی مجلس قرار گرفت. اما از قرار، دولت خوابی دیگر دیده بود. زیرا دقیقاً در جلسه دیروز لایحه ای را در همین راستا و با عنوان شفاف سازی و رسیدگی به اموال و دارایی های مسوولان کشور پس از پیروزی انقلاب با امضای رئیس جمهور و با قید یک فوریت به مجلس فرستاد. نمایندگان که کلیات طرح خود را به تصویب رسانده بودند از ارائه نابهنگام لایحه دولت گله مند شدند اما محمدرضا باهنر که ریاست جلسه را بر عهده داشت، بررسی لایحه دولت را به رغم اعتراضات نمایندگان به جریان انداخت. اما نمایندگان با ارائه ۹٣ رای مخالف در مقابل ۵٣ رای موافق و ۱۶ رای ممتنع از مجموع ۱۹۵ نماینده حاضر با فوریت لایحه دولت مخالفت کردند تا آن به صورت عادی در دستور کار مجلس قرار گیرد. باهنر که در حمایت از لایحه دولت ناکام مانده بود بلافاصله از جانب خود و برخی نمایندگان موافق دولت، درخواست مسکوت ماندن طرح مجلس را به مدت یک ماه مطرح کرد. وی در توجیه این اقدام خود که کاملاً مشهود بود در حمایت از دولت و لایحه آن است، گفت؛ با مسکوت ماندن یک ماهه این طرح، می توانیم طرح نمایندگان و لایحه دولت را مدیریت کنیم و از منافع هر دو بهره مند شویم تا با هم پوشانی این دو موضوع، نقاط ضعف را هم از بین ببریم. وی افزود؛ در حال حاضر لایحه دولت را اعلام وصول کرده ایم و کلیات طرح مجلس نیز به تصویب رسیده است؛ بنابراین اجازه دهیم با مسکوت ماندن این طرح، این امکان فراهم شود که هم از مزایای لایحه دولت استفاده کنیم و هم شبهه ای را که در مورد بار مالی این طرح وجود دارد، رفع کنیم. با رای منفی دوباره نمایندگان به این درخواست باهنر، تلاش های وی بی نتیجه ماند و بررسی جزئیات طرح مجلس بار دیگر در دستور کار صحن علنی قرار گرفت.
دیروز نمایندگان با ۱٣۲ رای موافق در برابر ٣۱ رای مخالف و ۱۷ رای ممتنع به کلیات طرحی رای دادند که براساس آن۲۷ عنوان از مسوولان کشوری برحسب جایگاه مسوولیتی و شرایط مدیریتی رده بندی شده بود. اعضای مجلس خبرگان رهبری، حقوقدانان شورای نگهبان، نمایندگان مجلس، فرماندهان نیروهای مسلح، معاونان دستگاه قضایی و روسای سازمان ها و دستگاه های وابسته به این قوه، رئیس، دبیرکل و معاونان بانک مرکزی، روسای دفاتر سه قوه و مشاوران شان، دبیر و اعضای شورای عالی امنیت ملی از جمله مسوولان مشمول این طرح هستند. همچنان که در اصل ۱۴۲ قانون اساسی آمده در ماده ۲ طرح رسیدگی به دارایی مقامات و مسوولان و کارگزاران نظام نیز قید شده است که رهبر، رئیس جمهور، معاونان رئیس جمهور و وزیران موظفند صورت دارایی خود و همسر و فرزندان خود را قبل و بعد از خدمت به رئیس قوه قضائیه اعلام کنند. همچنین رئیس قوه قضائیه و سایر مقاماتی که از سوی رهبری منصوب می شوند موظفند دارایی خود، همسر و فرزندان تحت تکفل خود را قبل و بعد از خدمت به مرجعی که رهبری تعیین می کند اعلام کنند. گفتنی است که براساس ماده شش این طرح صورت دارایی افراد شامل کلیه اموال غیرمنقول و حقوق متعلق به آنها، مطالبات و دیون، سرمایه گذاری و اوراق بهادار، موجودی حساب های مختلف در بانک ها و موسسات اعتباری و هرگونه منبع درآمدی دیگر و اموال منقول باارزش آنها می شود. مقامات مشمول این طرح همچنین در طول خدمت خود از هرگونه فعالیت تجاری و اقتصادی منع شده اند و در صورت تخلف، انفصال از خدمت خواهند شد. لازم به ذکر است که هدایای باارزشی که مقامات و مسوولان مشمول این قانون به اعتبار مسوولیت ناشی از مقام خود دریافت می دارند، متعلق به دستگاه متبوع خواهد بود. در صورت تصویب این طرح قوه قضائیه ظرف دو ماه برای تمامی مقامات و مسوولان اظهارنامه ای خواهد فرستاد و آنها ظرف حداکثر یک ماه باید این اظهارنامه ها را بار دیگر به این قوه تسلیم کنند. چنانچه دارایی مقامات مشمول این طرح در طول مدت دوره مسوولیت خود دارایی هایشان افزایش یافته باشد باید با رای دادگاه صالح با آنها برخورد شود.
گفتنی است که طرح نمایندگان برای رسیدگی به دارایی مقامات و مسوولان در صورت تصویب نهایی تنها شامل مقامات و مسوولان فعلی و آتی خواهد شد. اما دولت در لایحه خود مسوولان سابق نظام را نیز مشمول آن کرده بود. مشمولان طرح مجلس و لایحه دولت یکسان بودند و همان مقامات و مسوولانی که براساس طرح مجلس باید لیست اموال خود را به دستگاه قضایی ارائه دهند، در لایحه دولت نیز مورد اشاره قرار گرفته بودند، اما اختلاف این طرح و لایحه در آن بود که در طرح مجلس گزارش از دارایی های مقامات و مسوولان باید مستقیماً به دستگاه قضایی تقدیم می شد اما در لایحه دولت هیات هفت نفره ای تعریف شده بود که گزارشهایی ابتدا به این هیات ارائه شده و در صورت مشاهده تخلف به دستگاه قضایی ارائه می شد. این هیات متشکل از یک نفر به انتخاب هیات وزیران، معاون اول قوه قضائیه، دادستان کل کشور، دو نماینده به انتخاب مجلس و وزیر دادگستری تحت مدیریت معاون اول رئیس جمهور و با مسئولیت وی می شدند.

مصوبه کنگره آمریکا
دکترعطاءالله مهاجرانی درمقاله ای با عنوان مصوبه کنگره آمریکا در روزنامه کارگزاران نوشته است: در پس شعار دموکراسی و آزادی و قانون گرایی و حقوق بشر و احترام به حقوق ملت ها، که ترجیع بندتمامی خطابه های رئیس جمهور آمریکا و نمایندگان کنگره و سران احزاب جمهوریخواه و دمکرات است گاه اتفاقی می افتد که همه این حرف ها رامثل غباری از پیش پا یا از برابر چشم می زداید. همان داستان مشهور که گفت به چشمان گریانش نگاه نکن، دست های خون آلودش را بنگر. مجلس نمایندگان آمریکا درروز پنجم ژوئن (پانزدهم خرداد) مصوبه ای دارد که از جهات مختلف شایسته توجه است. در این مصوبه: اولاً اشغال و یکپارچگی بیت المقدس تایید شده است. از اسرائیل ستایش شده که چقدر خوب از حقوق دیگران، مسلمانان و مسیحیان حمایت کرده است. دوم: از پیروزی اسرائیل درجنگ شش روزه ۱۹۶۷ تمجید شده است. و سوم: از رئیس جمهور آمریکاخواسته شده که برای انتقال سفارت آمریکا به بیت المقدس اقدام کند. پیش نویس این مصوبه توسط توم لانتوس نماینده دموکرات که رئیس کمیسیون روابط خارجی کنگره است، تهیه شده و به امضای پانزده نماینده دیگر رسیده است. اکثریت امضاکنندگان پیش نویس از حزب دموکرات هستند. کارگردان پیش نویس هم یک صهیونیست شناخته شده است. توم لانتوس یهودی است که اصالتاً اهل مجارستان است. در جوانی در کمپ نازی ها اسیر بوده است. دوبار گریخته، اسپیلبرگ فیلم روزهای بعد رابراساس خاطرات لانتوس ساخته است. پیش از این هم لانتوس در متوقف کردن طرح نقشه راه سهم بسزایی داشته است. رئیس جمهور آمریکا را وادار کردند که هیچ گاه از برنامه زمان بندی عقب نشینی ارتش اسرائیل در مناطق اشغالی حمایت نکند. مفهوم این سخن این است که نقشه راه متوقف یا لغو شود.
مصوبه شماره ۱۵۲ کنگره آمریکا، تایید اشغال تمامی سرزمین هایی است که در جنگ شش روزه توسط ارتش اسرائیل اشغال شد:
۱ـ سینا و غزه (با پیمان کمپ دیوید اسرائیل از سینا عقب نشینی کرد. مصر هم دیگر سخنی از غزه به میان نیاورد.)
۲ـ قدس شرقی و کرانه غربی از اردن
٣ـ ارتفاعات و منطقه جولان از سوریه
به عبارت دیگر کنگره آمریکا اشغال سرزمین دیگران با نیروی نظامی را به رسمیت شناخت.
پس آن همه قطعنامه های ۲۵۲، ۲۶۷، ۲۷۱، ۲۹٨، ۴۷۶ و ۴۷٨ چه شد؟ بند ۵ قطعنامه ۴۷٨ از همه دولت ها می خواهد که الحاق قدس شرقی به اسرائیل را به رسمیت نشناسند.
روزنبرگ که مدیر مرکز بحث درباره اسرائیل در واشنگتن است، در نقد این مصوبه به نکته مهمی اشاره کرده است: هر وقت به اسرائیل می روم، از قدس شرقی بازدید می کنم. دوستان اسرائیلی ام می گویند، دیوانه شده ام که به قدس شرقی می روم آنجا فلسطین است، واقعیت این است که در قدس شرقی فقط سربازان اسرائیلی و خبرنگاران را می توان دید. درخیابان صلاح الدین و خیابان نابلس، هیچ اسرائیلی دیگری دیده نمی شود.
طنز غریبی است حتی کنیسه اسرائیل هم چنین موضعی در چهلمین سال جنگ شش روزه نگرفت.
مصوبه ۱۵۲ مجلس نمایندگان آمریکا عیار جدیدی است برای سنجش حقوق ملت ها و نشان دادن ریشه های طرح صلح خاورمیانه ای آمریکا. قصیبی نویسنده و شاعر و سیاستمدار برجسته عربستان، در جشنواره جنادریه شعری خواند. نام شعر کبوتر صلح بود. در مصرعی از شعر خواند: کبوتر صلح! آرزو دارم تکه تکه ات کنم!
در توضیح شعرش گفت: این کبوتر صلح آمریکایی، لاشخوری است که منتظر است در گوشت و خون ما چنگال فرو کند. مصوبه کنگره غیر از این است؟

فتنه در عراق
روزنامه هم میهن با عنوان : پشت صحنه حوادث خون چکان منطقه به قلم صادق خرازی نوشته است:
حادثه ناگوار و حمله تروریستی به حرم امامین عسکریین در روز قبل نیازمند تحلیل واقع بینانه از مجموعه واقعیات تلخ کشورهای اسلامی و سرزمین به خون پیوند خورده عراق است. نمی توان به سادگی از پشت صحنه حوادث درحال وقوع دنیای اسلام و خاورمیانه گذشت.
طی چند ماه اخیر عراق، لبنان، فلسطین، افغانستان و پاکستان شاهد سلسله تنش های دردآوری هستند که در پس آن هم نقش گمراه کننده اشغالگران دیده می شود و هم جهل و نادانی قومی و دینی که در خاستگاه استعمارگران تجلی یافته است.
فتنه جدال شیعه و سنی در عراق، جنگ شهری گروه های فلسطینی در این چند کیلومتر خودمختاری، پدیده بحران های خشونت آمیز در لبنان، تحریک منافقانه برخی از سران عرب میان ایران و ممالک اسلامی وحتی تحریک برخی از علمای شیعه در منطقه و ایران همه حکایت از یک واقعه دردآور دارد.
این جنایت ها گهگاه با جنگ داخلی یا تروریسم، خشونت و اغتشاشات قومی و قبیله ای دست و پنجه نرم می کند و ابرهای تیره ای از ناآگاهی و جهل و نفاق بر فراز این سرزمین های مقدس پرتوافکن کرده است. دو نکته بسیار مهم در اینجا مطرح است: اول موضع گیری دولت های اسلامی و علمای شیعه و دوم نقش اشغالگران در پایان دردآور این فتنه ها و بحران هاست.
بی تردید مواضع علمای شیعه که برخاسته از اخلاص و درک نیازهای موجود و ضرورت پشتیبانی از دولت عراق در رویارویی با عوامل فتنه و چالش با نقش استعمار در منطقه است، از اهمیت برخوردار است. از زمانی که شیعه توانست نقش جدی در مبارزه علیه استعمار و استیلای هویت از دست رفته امت اسلامی کند، موجی از فتنه ها آگاهانه علیه این ظرفیت و استعداد خفته بسیج شد.
آن روزی که شیعه در نفی حضور خروج اشغالگر در افغانستان تلاش جدی کرد. از زمانی که شیعه در لبنان عزت امت اسلامی و عربی را بازگرداند و از زمانی که تشیع دریک روند دموکراتیک خواهان نقش درکشورهای خود از جمله عراق، اردن، بحرین، عربستان سعودی و کویت بودند توطئه قدرت های فرامنطقه ای توام با جهل برخی از کشورهای منطقه سازمان یافت.
اینک دولت عراق و علمای شیعه و سنی در برابر معادله سیاسی، حساس و مهمی قرار دارند و تلاش هوشیارانه و دقیق براساس آموزه های اسلامی بهترین اصل در مواجهه با این پدیده هاست و باید با تحقق یک حرکت بنیادی در عراق برای ایجاد رابطه مستحکم دولت و مردم عزت و همبستگی عراق را به نمایش بگذارند.
حضور اشغالگران درعراق واقعیت های تلخی را بر منطقه تحمیل کرده است. اقدام دولت بوش در اشغال عراق این کشور را با بحران های جدی سیاسی، اقتصادی، امنیتی و معیشتی روبه رو کرده است. گرچه خواسته دولت بوش در سقوط رژیم بعث و صدام حسین به نتیجه رسید، ولی اهداف غیرواقعی بینانه آمریکا درعراق از جمله صدور دموکراسی آمریکایی از این کشور به ممالک خاورمیانه دست نیافتنی شدند.
این جنگ اشغالی نتیجه ای جز بحران منطقه ای و بین المللی برای کشورهای همجوار و همسایه عراق و البته دولت جمهوریخواه آمریکا در برنداشت. آمریکا در عراق لازم است واقعیت سیاسی را به رسمیت بشناسد. آمریکا به دلیل غرور خود فاقد برنامه های منسجم و هماهنگ در منطقه برای سرنگونی دولت صدام بود. واقعیت امروز عراق این است که آمریکا نمی داند که چگونه به این وضع پایان دهد.
آمریکایی ها جنگ را آغاز کردند، ولی بی هدف ماندگار شدند. هیچ طرح و جدولی برای خروج نیروهای خود ارائه نکردند این همان مساله جدی و اساس درک این بحران است. اگر آمریکا بخواهد از خود حسن نیت نشان دهد و در حمایت از ساختن یک جامعه مدنی در عراق جدی باشد، بایستی عوامل و پارامترهای مهم منطقه ای و همسایگان عراق را در نظر بگیرد.
آمریکایی ها با نگاه و انگیزه خود نتوانستند، اجماع مهمی حتی در آمریکا نسبت به سیاست های خود در عراق به وجود آورند. این درحالی است که فقط خط مشی منافع حزبی خود را دنبال کردند. آمریکا به جای سرسختی در سیاست های شکست خورده و غیرواقعی باید با تغییر استراتژی خود در قبال عراق و انعطاف در گفت وگو با ایران از ظرفیت های بی نظیر جمهوری اسلامی برای جدول خروج خود از عراق تلاش و با جمهوری اسلامی اعتمادسازی کند و برای مهار بحران دامنه دار در منطقه گام های جدی تری بردارد.
آمریکایی ها باید در سیاست های دوگانه خود در قبال القاعده و حزب بعث تجدیدنظر کنند و نسبت به حمایت سرویس امنیتی عرب منطقه در عراق و بهره برداری هایی که عملاً به توسعه و رشد تروریسم القاعده و حزب بعث می شود، هوشیار و شفاف باشند.
تنها راه مهار و کنترل بحران درعراق از سوی اشغالگران و دولت آمریکا، واقع بینی و تشخیص منافع درازمدت آنهاست. غرور بی جای رهبران و تصمیم سازان آمریکا به پیچیده ترشدن وضع آنها در عراق خواهد انجامید. وگرنه تنها استدلالی که برای یک خط مشی شکست خورده باقی می ماند از دست رفتن آبرو و اعتبار آمریکاست. در چنین وضعیتی هوشیاری کشورهای منطقه می تواند در خنثی کردن نقشه های خونبار بیگانگان موثر باشد.

منبع: روزنامه اطلاعات بین المللی