سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

رابطه قاهره- مدیسون


نوام چامسکی - مترجم: بابک پاکزاد


• مسیرهای مبارزات کارگری در مصر و در ایالات متحده در جهت های مختلفی پیش می رود: در مصر به سوی کسب حقوق، و در آمریکا در راستای دفاع از حقوقی که زیر حملات شدید و سنگینی قرار گرفته است. هر دو مورد ارزش بررسی نزدیک و دقیقتر را دارند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٨ فروردين ۱٣۹۰ -  ۲٨ مارس ۲۰۱۱


در بیستم فوریه، کمال عباس، رهبر اتحادیه کارگری مصر و از چهره های برجسته در جنبش بیست و پنج ژانویه، برای کارگران ویسکانسین پیامی فرستاد: "همان طور که شما کنار ما ایستادید، ما نیز کنار شما ایستاده ایم".

کارگران مصری سالهاست که برای کسب حقوق اساسی خود که ازسوی رژیم مبارک (که آمریکا حامی آن بود) انکار شده مبارزه کرده اند. حق با کمال است که سخن از همبستگی می گوید که سالها نیروی محرکه جنبش کارگری در سطح جهان بوده است و مبارزاتشان برای حقوق کار و دمکراسی را مبنایی برای مقایسه قرار می دهد.

این دو به شکل نزدیکی با هم قرینند. جنبشهای کارگری همواره در خطمقدم دفاع و حفاظت از دمکراسی و حقوق بشر ووسیع کردن گستره اشان بوده اند، درست به همین دلیل است که آنها همواره بلای جان نظام های قدرت، چه دولتی و چه خصوصی بوده اند.

مسیرهای مبارزات کارگری در مصر و در ایالات متحده در جهت های مختلفی پیش می رود: در مصر به سوی کسب حقوق، و در آمریکا در راستای دفاع از حقوقی که زیر حملات شدید و سنگینی قرار گرفته است. هر دو مورد ارزش بررسی نزدیک و دقیقتر را دارند.

بارقه قیام بیست و پنج ژانویه از سوی جوانان پرشور فیس بوکی جنبش شش آوریل زده شد. بر اساس مشاهدات ندا مطا تحلیلگر مسایل کارگری، این جنبش در بهار دو هزار و هشت در مصر در "همبستگی با کارگران نساجی اعتصابی در محالا" شکل گرفت.

خشونت اعمال شده از سوی دولت، اعتصاب و اقدامات برای همبستگی را درهم شکست اما همان طور که مطا می گوید "محالا به سمبل قیام وبه چالشی برای رژیم بدل شد". اعتصاب به ویژه زمانی برای دیکتاتوری جنبه تهدید کننده پیدا کرد که تقاضای کارگران از خواسته ها و دغدغه های محدود گذر کرد و آنان خواستار یک حداقل دستمزد برای تمام مصری ها شدند.

مشاهدات مطا از سوی جوئل بینین، مسئول آمریکایی در امور کارگری مصر، تایید شده است. بینین گزارش می دهد که طی سالها مبارزه، کارگران به پیوندها و همبستگی هایی شکل داده اند و می توانند به سرعت به حرکت و جنبش درآیند.

هنگامی که کارگران به جنبش بیست و پنج ژانویه پیوستند، تاثیر آن تعیین کننده و سرنوشت ساز بود و ارتش، مبارک را به راهی که رفت فرستاد. این پیروزی بزرگی برای جنبش دمکراسی مصر بود اگر چه موانع بسیاری برجا مانده، چه داخلی و چه خارجی.

موانع خارجی کاملا مشهود هستند. ایالات متحده و همپیمانانش نمی توانند به راحتی عملی شدن و تحقق دمکراسی در جهان عرب را تحمل کنند.

برای نمونه، می توان به نتایج نظرسنجی ها در مصر و سراسر خاورمیانه نگاهی انداخت. اکثریت قاطع مردم منطقه، آمریکا و اسرائیل را تهدید عمده تلقی می کنند و نه ایران را. در عمل، اکثریت فکر می کنند که در صورتی که ایران سلاح هسته ای داشته باشد منطقه وضعیت بهتری خواهد داشت.

می توانیم پیشبینی کنیم که واشینگتن کماکان سیاست سنتی اش را در پیش گیرد: دمکراسی تنها تا آنجایی قابل تحمل است که با اهداف اقتصادی-استراتژیک مطابقت داشته باشد. این که ایالات متحده از اشتیاقش برای دمکراسی افسانه پردازی می کند را نیز برای ایدئولوگ ها و تبلیغات چی ها کنار بگذارید.

دمکراسی در ایالات متحده بر پاشنه دیگری گردیده است. پس از جنگ جهانی دوم کشور از رشد بی سابقه ای بهره مند شد که در ابعاد وسیعی شکل متوازن و تساوی طلبانه ای داشت و همراه با قوانینی بود که بخش اعظم مردم از آن منتفع می شدند. این گرایش در سالهای ریاست جمهوری ریچارد نیکسون که مهر پایانی بر دوره لیبرالی زد نیز ادامه داشت.

طولی نکشید که واکنش به تاثیرات دمکراتیزه کننده اقدامات فعالان اجتماعی در دهه شصت و همچنین خیانت طبقاتی نیکسون بروز یافت: افزایش گسترده لابی گری برای شکل دادن به قوانین، تاسیس موسسه های مطالعاتی دست راستی به منظور فتح سپهر ایدئولوژیکی و اقدام های متعدد دیگر.

اقتصاد نیز بشدت به سمت مالی سازی و صدور تولید جهت یافت. همچنین به بهای ثروت سربه فلک کشیده یک درصد بالایی مردم- یا حتی کسر کوچکتری که عمدتا به اعضای هیات مدیره شرکت ها، مدیران گرانقیمت و نظایر ان محدود می شد- نابرابری ها به اوج رسید.

برای اکثریت، درآمدهای واقعی دچار رکود شد. بسیاری راه چاره را در افزایش ساعات کاری، قرض و تورم ارزش دارایی و مایملک دیدند. بعد نوبت حباب هشت تریلیون دلاری مسکن رسید که از سوی خزانه داری فدرال و تقریبا تمام اقتصاد دانانی که مسحور دگم بازار کارآمد بودند نادیده گرفته شده بود. هنگامی که حباب ترکید، اقتصاد برای کارگران بخش تولید و دیگران تا سطحی نزدیک به بحران سقوط کرد.

تمرکز درآمد، قدرت سیاسی را با خود به همراه آورد که به تبع آن منتهی به وضع قوانینی شد که کسب بیشتر امتیازات برای سوپرثروتمندها را مد نظر داشت که از جمله می توان به سیاست های مالیاتی، مقررات زدایی و بسیاری از موارد دیگر اشاره کرد.

به دنبال این دور باطل، هزینه های کمپین های انتخاباتی به شدت افزایش یافت و هر دو حزب سیاسی را به حامل سیاستهای شرکت های بزرگ (گاریچی) تبدیل کرد- جمهوری خواهان با انعطاف پذیری با این موضوع برخورد کردند و دمکرات ها (که اکنون بسیار شبیه جمهوری خواهان میانه رو در سالهای اولیه هستند) چندان از آنها عقب نمانده اند.

در هزار و نهصد و هفتاد و هشت، هنگامی که این روند جهش خود را آغاز کرد،دوگ فریزر، رئیس اتحادیه کارگران اتوموبیل سازی، راهبران شرکت های بزرگ را متهم کرد که "در این کشور جنگ طبقاتی یک طرفه ای براه انداخته اند، جنگی علیه کارگران،بیکاران،فقرا،اقلیت ها،هر پیر و جوان وحتی بخشی از طبقه متوسط در جامعه امان" آنها "عهد نانوشته و شکننده ای که پیشاپیش در دوره رشد و رونق وجود داشت را شکسته و دور انداخته اند."

وقتی کارگران در دهه سی موفق به کسب حقوق اولیه خود شدند، راهبران شرکت های بزرگ نسبت به"خطر خیزش قدرت سیاسی توده ها برای صاحبان صنایع" هشدار داده و برای اقدامات اضطراری جهت عقب راندن تهدید فراخوان دادند.آنها درست مانند مبارک درک کرده بودند که اتحادیه ها نیرویی عمده در پیشبرد حقوق و دمکراسی هستند. در ایالات متحده ، اتحادیه ها نیروی مخالف عمده در برابر استبداد شرکتی محسوب می شوند.

تا امروز ،اتحادیه های بخش خصوصی ایالات متحده به شدت ضعیف بوده اند.اتحادیه های بخش دولتی نیز اخیرا زیر حمله شدید مخالفان راست گرا قرار گرفته اند که به شکلی منفعت طلبانه از بحران اقتصادی بهره برداری می کنند. بحرانی که عمدتا توسط صنعت مالی و مجموعه روابط و کارگزارانش در دولت ایجاد شد.

سویه خشم مردمی را باید از عاملان بحران مالی و کسانی که از آن سود می برند منحرف کرد.برای مثال مطبوعات اقتصادی گزارش می دهند گلدمن ساچز "در حال دریافت هفده و نیم میلیارد دلار برای جبران سال گذشته است "این در حالی است که لوید بلنک فین ،مدیر عامل ،دوازده میلیون و ششصد هزار دلار پاداش دریافت کرده و حقوق پایه اش به بیش از سه برابر افزایش یافته و به دو میلیون دلار رسیده است.

به جای آقای لوید بلنک فین ،تبلیغات باید معلمان و دیگر کارگران بخش عمومی را با حقوق های چاق ومستمری های گزافشان سرزنش کند-همه این ادعاهای جعلی و ساختگی بر اساس مدلی کاملا آشنا ساخته و پرداخته می شود. برای اسکات واکر ،فرماندار ویسکانسین، و برای دیگر جمهوری خواهان و گروهی از دمکرات ها شعار این است: ریاضت باید تقسیم شود-البته با توجه به برخی استثناهای درخور توجه.

تبلیغات به خوبی موثر واقع شده است. واکر می تواند حداقل روی اقلیت قابل توجهی برای حمایت از تلاش بی شرمانه اش برای نابودی اتحادیه ها حساب کند.به میان کشیدن موضوع کسری به عنوان بهانه چیزی بیش از یک نمایش مضحک نیست.

به این ترتیب به شیوه های متفاوت، سرنوشت دمکراسی در مدیسون، ویسکانسین، کمتر از میدان تحریر در خطر نیست.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۰)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست