سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

بهائیان و مدارس مدرن
معرفی کتاب


نوشین شاهرخی


• "مدارس فراموش‌شده" نام کتابی است به قلم دکتر سلی شاهور استاد بخش مطالعات خاورمیانه در دانشگاه حیفا که در این کتاب به موضوعی تازه و تقریبا ناشناخته یعنی مدارس بهائی در سال‌های ۱۸۹۹ تا ۱۹۳۴ میلادی در ایران می‌پردازد. ویژگی این مدارس که جزئی از نخستین مدارس مدرن در ایران به شمار می‌روند آنست که اغلب آن‌ها مدارس دخترانه‌ است که در ایران یکصد سال پیش اقدامی انقلابی بشمار میآمد. ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۲ بهمن ۱٣۹۲ -  ۲۲ ژانويه ۲۰۱۴



 "مدارس فراموش‌شده" نام کتابی است به قلم دکتر سلی شاهور استاد بخش مطالعات خاورمیانه در دانشگاه حیفا که در این کتاب به موضوعی تازه و تقریبا ناشناخته یعنی مدارس بهائی در سال‌های ۱٨۹۹ تا ۱۹٣۴ میلادی در ایران می‌پردازد. ویژگی این مدارس که جزئی از نخستین مدارس مدرن در ایران به شمار می‌روند آنست که اغلب آن‌ها مدارس دخترانه‌ است که در ایران یکصد سال پیش اقدامی انقلابی بشمار میآمد.   
شاهور که خود پژوهشگری غیربهائی‌ست، در مقدمه‌ی کتاب متذکر می‌شود که در انتشارات رسمی ایران و نیز غالب متون تحقیقی از سوی غیربهائیان، مدارس بهائی نادیده انگاشته شده‌اند. اگر هم از تعداد کمی از مدارس بهائی یاد شده، از وابستگی آئینی آنان سخنی درمیان نبوده است.
حذف بهائیان از تاریخ ایران و فقدان دسترسی رویدادنگاران به اسناد درباره‌ی بهائیان، همواره مانعی بوده و هست برای مطالعه‌ی تاریخ آئین بهائی و رابطه و تأثیر آن بر جنبش تجددخواهی و اصلاح‌طلبی پیش از مشروطیت تا به امروز ایران. به خاطر این کمبود مولف به ناچار بیشتر از منابع بهائی برای ثبت تاریخی این مدارس بهره جسته است.
لیست مدارس بهائی همراه با دست‌اندرکاران و برخی از دانش‌آموزان، تاریخ تأسیس و سبب بسته شدن آنان و دیگر اطلاعات در چهار پیوست این‌ کتاب ۵۱٨ صفحه‌ای درج شده و همچنین عکس‌های دانش‌آموزان دختر و پسر این مدارس آذین‌بخش این پژوهش خواندنی است.
کتاب به سه پرسش اساسی پاسخ می‌دهد:
۱ـ چرا مظفرالدین شاه پادشاه شیعه قاجار با به مخاطره انداختن حکومتش اجازه‌ی گشودن مدارس بهائی را صادر می‌کند؟
۲ـ چرا شخصیتی ملی‌گرا و تجددخواه چون رضاشاه پهلوی در سال ۱۹٣۴ این مدارس را می‌بندد؟
٣ـ مدارس بهائی در ظهور آموزش و پرورش مدرن در ایران چه نقشی ایفا می‌کنند؟
• جنبش‌های اجتماعی در قرن نوزدهم
از نظر مولف دو جنبش عامل اصلی تحول در دوران قاجار است. یکی جنبش بابی که از آن آیین بهائی برمی‌خیزد و دیگری جنبش اصلاحات با ویژگی‌های مشترک که در توسعه‌ی مدارس و آموزش و پرورش نوین در آن دوران نقش‌ آفرینند. و نیز تأثیر متقابل آموزش و پرورش نوین بر افکار اصلاح‌طلبانه‌ی ایرانیان سکولار و روشنفکران بهائی.
مولف از بهاءالله پیامبر آئین بهائی و دیگر رهبران این دین به عنوان روشنفکر نام می‌برد و عقاید آنان را از روشنفکران غیردینی هم‌زمان خود همانند ملکم‌خان و آخوندزاده پیشرفته‌تر ارزیابی می‌نماید.
در نیمه‌ی دهه‌ی ۱٨۴۰ جنبش‌ بابی و دو دهه پس از آن آئین بهائی نه تنها دینی جدید، بلکه خردگرایی، تجدد و اصلاح اجتماعی را در ایران طرح کردند. "...جنبش بابی به تدریج اولین جلوه‌ی مخالفت در ایران نوین شد که از نظر تئوری و عملی، مشروعیت مذهب شیعه و سلطنت قاجار را به چالش می‌طلبید."(ص٣۹)
باب در سال ۱٨۵۰ اعدام می‌شود و پس از سوءقصد به جان ناصرالدین شاه در سال ۱٨۵۲ بسیاری از بابیان یا کشته و دستگیر می‌شوند و یا به خارج از ایران می‌گریزند.
آئین بهایی با تأکید بر محبت، تعلیم و تربیت، حکومت عادلانه و حفظ شهروندان از ظلم و بی‌عدالتی و نیز عدم مداخله‌ در احزاب سیاسی به منبعی از تجدد مذهبی، اخلاقی و اجتماعی در ایران زمان قاجار تبدیل می‌شود و تا پایان قرن نوزدهم جامعه‌ی بهائی در ایران به حدود ۱۰۰ هزار نفر بالغ می‌گردد که به نسبت جمعیت نه میلیونی آن زمان ایران جامعه‌ای بزرگ را تشکیل می‌دهند. از جامعه‌ی بابی تا شیعیان، زردشتیان و یهودیان به این دین گرویده بودند.
شاهور تأکید می‌ورزد که مخالفت با حکومت استبدادی، لزوم عدالت و نیز آموزش و پرورش نوین در آثار متفکرین سکولار ایرانی و بهائیان این دوره دیده می‌شود. در بسیاری موارد بهائیان از اصلاحات عمیق‌تری دفاع می‌نمودند، بویژه در حوزه‌ی زنان و اقلیت‌ها.
در برابر این گروه صف علما و پیروان آنان و متحدین سنتی‌شان بودند.
• جنبش تجددخواهی
تجددخواهی به نهضتی تبدیل می‌شود که خواهان حقوق مدنی و امنیت است. این جنبش نه‌تنها در حوزه‌های نظامی و اداری، بلکه بر نظام آموزشی و سیاسی نیز اصرار می‌ورزید و مدارس نوین ـ در تضاد با مکتب‌خانه‌ها و به طور کل مدارس قدیمی که تحت تسلط روحانیون بودند ـ از دست‌آوردهای فرهنگی این نهضت بشمار می‌رود.

در آئین بهائی آموزش و پرورش نقشی اساسی دارد و نیز قشری به نام روحانیت موجود نیست و هر فرد بهائی خود باید مفهوم تعالم آئین خود را دریابد. روشنفکران سکولار آموزش و پرورش نوین را در تضاد با دین می‌دیدند و بهائیان آن را جزئی جدایی‌ناپذیر از دین بهائی می‌دانستند.
سوای بهائیان، روشنفکران آن زمان که بیماری عقب‌افتادگی ایران را ریشه‌ای می‌دیدند، همراه با ریشه‌کن شدن عقاید سنتی و جایگزینی افکار اصلاح‌طلبانه، آموزش و پرورش را مهمترین راه در این مهم می‌شمردند و کتاب به تأکید روشنفکران بر آموزش و نیز حمایت برخی از آنان از آموزش زنان    اشاره دارد. و در این میان بهاءالله آموزش دختران را حتی از پسران مهمتر می‌داند مرد و زن را به دو بال مرغی که تمدن و پیشرفت نام دارد تشبیه می کند و با ترویج وحدت رجال و نساء می‌نویسد: "تا دو بال متساوی نگردد مرغ پرواز ننماید." وی همچنین آموزش زنان را با صلح عمومی در ارتباط می‌بیند، چراکه اگر زنان در مقام‌های کشوری مشارکت داشته باشند، راضی به قربانی کردن پسرانشان در جنگ نمی‌شوند و بدینگونه "بنیان جنگ و جدال برافتد".
• مظفرالدین شاه و فضایی کمی باز
مظفرالدین‌شاه خود زبان فرانسه می‌دانست و با افکار غربی و شیوه‌ی تدریس در غرب آشنا بود و از نظر شاهور وی نیاز به عملی ساختن اصلاحات را درک می‌کرد. حکومت وی تحت فشار روسیه، بریتانیا، تجددخواهان و سنت‌طلبان راهی میان سنت‌گرایی و تجددخواهی برگزید.
البته هیچگاه اجازه‌ی کتبی از سوی دولت مظفرالدین شاه به جامعه‌ی بهائی برای بازگشایی مدارس صادر نشد، چرا که تفاوت بهائیان با دیگر اقلیت‌های مذهبی در این بود که هیچگاه به رسمیت شناخته نشدند، اما افراد بهائی بدون ذکر دین‌شان در مدارک رسمی، اجازه‌ی افتتاح مدارس را دریافت می‌کردند.
• نخستین مدارس بهائی
نخستین مدارس بهائی مکتب‌خانه‌های بهائی بودند که بر اثر ابتکارات شخصی شکل گرفته بودند و رسمیت نداشتند. آغاز سلطنت مظفرالدین شاه، آغاز شکوفایی مدارس در ایران است و حمایت او جنبش اصلاحات آموزشی را تقویت نمود.
نخستین مدرسه‌ی نوین بهائی در سال ۱٨۹۹ تأسیس شد و پس از آن مدارسی در شهرهای گوناگون کشور موجودیت یافتند. مدارس دخترانه پس از گشایش چندروزی بیش دوام نمی‌آوردند و با مخالفت روحانیون بسته می‌شدند و تنها مدارس دخترانه‌ی خارجی موجود بودند. "مدارس دخترانه‌ی بهائی در هر جا معمولا از اولین مدارس دخترانه در آن نقاط بود، برای آن که مخالفت‌های شدید عناصر سنتی را برانگیزد کافی به نظر می‌رسید."(ص۱۹۲) از سال ۱۹۰۹ گشایش مدارس دخترانه امکان‌پذیر گشت و بزودی مدارس دخترانه‌ای بویژه از سوی زنان بهائی تأسیس گردید.
کتاب با برشمردن نمونه‌های متعدد گشایش مدرسه‌های بهائی در شهرهای گوناگون ایران به مشکلاتی اشاره می‌کند که دست اندرکاران مدارس بهائی باید با آنها دست و پنجه نرم می‌کردند. پروسه‌ای سخت تا مدارس گشایش یابند، پس از گشایش بلافاصله با مخالفت علما و تحریک مردم از سوی آنان بسته شوند و یا از بالا دستور بستن آنها صادر گردد. بهائیان هم بیکار نمی‌نشستند. یا از طریق مقامات اقدام به شکایت می‌کردند و یا حتی با سنگربندی از مدرسه دفاع می‌کردند. نمونه‌ی آن در سال‌های ۱۹۱۰ و ۱۹۱۱ در نجف‌آباد است که دوسال با سنگربندی در برابر جمعیت مسلح به پتک و کلنگ از ویرانی مدرسه جلوگیری کردند.
مدارس مدرن از سویی تهدیدی برای منبع درآمد روحانیونی که معلم مکتب‌خانه‌ها بودند بشمار می‌آمد، از سوی دیگر گسترش دین بهائی موجودیت روحانیت را در کل به خطر می‌انداخت، چراکه در این دین قشری به نام روحانیت رسمیت ندارند. بنابراین طبیعی به نظر می‌رسد که روحانیت با تمام قوا علیه این دین بجنگد.
اما با تمام فشاری که بر بهائیان بود، افراد زیادی از کارگزاران حکومت گرفته تا روشنفکران و مردم از تمام طبقات اجتماعی در جامعه‌ی بهائی حضور داشتند. در ضمن چون گشایش مدارس تحت نام آئین بهائی نبود و گاه این مدارس به عنوان شعبه‌ی مدرسه‌ی تربیت تهران طرح می‌شدند و نیز دیگر اقلیت‌های مذهبی هم مدارس خود را داشتند، دولت اجازه‌ی تأسیس این مدارس را صادر کرد.
• کیفیت بالای مدارس بهائی
مدارس بهائی حتی بر مدارس خارجی نیز مزیت داشتند، چراکه منطبق با اصول آموزش نوین اروپا بودند.
در مدارس بزرگتری که مرکزیت داشتند، در کنار مواد آموزشی تعیین‌شده از سوی وزارت معارف، آواز و موسیقی، زبان‌های خارجی، نقاشی، خیاطی، گلدوزی، آشپزی، بافتنی، ورزش و تئاتر نیز تدریس می‌شد.
به دلیل سطح بالای این موسسات آموزشی، غیربهائیان نیز در این مدارس ثبت نام می‌کردند. بسیاری از مقامات دولتی، روشنفکران و یا حتی گاه روحانیون شیعه فرزندان خود را به مدارس بهائی می‌فرستادند. برای مثال محمدرضا پهلوی و شمس و اشرف از دانش‌آموزان مدرسه‌ی تربیت بودند. مدرسه پسرانه و دخترانه تربیت از بالاترین مقام در مدارس ایران برخوردار بودند.
هم‌چنین چند کودکستان بهائی در شهرهای بزرگ و کوچک تأسیس گردید. مواد آموزش کودکستان‌ها از جمله کاردستی، نقاشی، موسیقی، داستان‌سرایی، بهداشت و مهربانی با حیوانات بود. برخی از کودکستان‌ها هم به مانند مدارس بهائی در پایان سال ۱۹٣۴ بسته شدند. ‌
• رضاشاه و دستور تعطیلی مدارس
مدارس بهائی روز ۶ دسامبر ۱۹٣۴ برابر با سالروز تیرباران باب را تعطیل کرده بودند، در صورتی که این روز در روزهای رسمی تعطیل کشور نبود و این بهانه‌ای به دست دولت رضاشاه داد تا مدارس بهائی تعطیل شوند.
از یک سو شوقی افندی، رهبر بهائیان وقت، دستور می‌دهد که مدرسه را در آن روز ببندند. وی بر آن نظر است که بهائیان به عنوان بزرگ‌ترین جامعه‌ی مذهبی غیراسلامی در کشور باید رسمیت یابند و همانند دیگر اقلیت‌های مذهبی روزهای تعطیل و یا حق اجرای احکام خاص خود در رابطه با ازدواج، طلاق و ارث را داشته باشند.
از سوی دیگر رضاشاه که هیچ مخالفتی را با وحدت‌گرایی و یکسان‌سازی خود برنمی‌تابد، این عمل را نوعی استقلال‌طلبی ارزیابی می‌کند. دلایل دیگری نیز شاهور برای صدور بستن مدارس بهائی از سوی رضاشاه می‌آورد: تأسیس محفل روحانی ملی بهائیان در همان سال؛ اعتقادات بهائیان از جمله آئین جهانی، وحدت نوع بشر و یا زبان بین‌المللی که می‌توانست با نگاه رضاشاه مبنی بر ایجاد یک حکومت ملی هماهنگی نداشته باشد؛ قربانی کردن بهائیان پیش از نهضت رفع حجاب تا هم روحانیون خشنود نگاه داشته شوند و هم رضاشاه به خاطر رفع حجاب به بهائی بودن متهم نشود؛ و سرانجام تقلید از مدل آموزشی ترکیه که با سیاست‌های ملیت‌گرا، متمرکز و سلطه‌جوی رضاشاه هماهنگ بود.
با بستن مدارس بهائی از سوی دولت بهائیان برخی شهرها نیز دچار آزار و اذیت شدند و به دستور دولت برخی از کارمندان بهائی کار خود را از دست دادند. با این همه تاسیس مدارس مدرن برای پسران و دختران در ایران با نام بهائیان و این نهضت ترقیخواه همراه شد.
کتاب تنها به مدارس بهائی نمی پردازد بلکه تاریخچه‌ی جالبی از مدارس دیگر اقلیت‌های دینی که توسط مسیونرهای مذهبی تاسیس گردید دارد، مثل مدارس آسوریان در ارومیه، مدارس یهودیان در همدان و کاشان و مدارس مسیحیان در شهرهای مختلف. اما تاکید اصلی نویسنده بر مدارس بهائی است و این مهم را با آوردن بیش از ۵۰ عکس از شاگردان و معلمین این مدارس و اطلاعات دقیق شامل نام معلمان، مدیران و ناظمان، تعداد شاگردان و تاریخ تاسیس و تعطیل هر مدرسه بخوبی برآورده است.

* مدارس فراموش‌شده، بهائیان و آموزش و پرورش نوین در ایران ۱۹٣۴ ـ ۱٨۹۹م.، نگارش: سلی شاهور، برگردان: حوریوش رحمانی، ویراستار متن فارسی: فریدون وهمن، نشر باران ۲۰۱٣

تصاویر:
۱ مدرسه دخترانه تهران
۲ مدرسه تائید همدان
 


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲۵)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست