سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

تبعیض نژادی و عرب ستیزی در ایران (۱) - یوسف عزیزی بنی طرف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
نظرات جدیدتر
    از : peerooz

عنوان : راسیست
جناب یوسف عزیزی بنی طرف ،
من نمیدانم که قسمت های آینده نوشته شما چه چیزرا در بر میگیرد و شاید کامنت من قضاوت زود رس باشد اما تا همین جا هم من انتظار خیلی بیشتری از شما داشتم.

از همین جا شروع کنم که فرمودید " و با لهجه عرب های جزایر خلیج وبنادر جنوب ایران فرق دارد. زیرا لهجه اینان، خلیجی است.".
من فکر کرده بودم که این موش خلیج "عربی" را ابلهی چون عبدالناصر دوانده بود که برای تحریک احساسات و منافع بی ارزش زود گذر، بین همسایگان و هم مذهبان ، بنفع دشمنان و به کوری چشم دوستان ، تفرقه بیاندازد ، که انداخت. هیچ آدم منصف و دانشمندی حتی اگر ایرانی هم نباشد خلیج فارس را "خلیج" و "خلیجی" نمی نامد. انشاالله این مورد عمدی نبوده و گرنه باید حدیث مفصل از این مجمل خواند.

دیگر آنکه مطمئنم شما به همان اندازه در ادبیات عرب تبحر دارید که در ادبیات فارسی. ممکن است لطفا کمی هم از آنچه در ادبیات عرب در باره فرس و کافر و ایرانی و مجوس و مغ نوشته اند ذکر بفرمائید؟ منطقی نیست که فقط فرس ها راسیست بوده و عربها با آنهمه غرور و فخر از آن بی نصیب باشند.
٣۷۹٨۰ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : رامین برنا

عنوان : ملت نجیب
با افتخار می نویسم که نجیب تر از ملت ایران در تاریخ وجود ندارد. هیچ ملتی را سراغ نداریم که متجاوزین به کشور و زن وبچه خود را در کنار خود تحمل کند وچه بسا هنوز هم مورد تنفر او باشد ودر موقع حمله دشمن به استقبال او نیز برود.
در تاریخ ایران هیچگاه شاهد قوم کشی نبوده ایم. وقتی به تاریخ همسایگان خود می نگریم شدت حب وبغض را نسبت به قوم های دیگر می بینیم که چگونه به قتل عام آن ها پرداختند
من هیچ کشوری را سراغ ندارم که قومی از جمعیت آن در برابر دیگر صاحبان مملکت ویا بهتر بگویم صاحبان اصلی آن بایستد وبه او دهن کجی کند و تاریخ پر افتخار آن رابه سخره بگیرد و مثلا خلیج فارس را به نام دیگری بخواند.
آقای بنی طرف بهتر است از اعراب خوزستان بخواهد که خود را با فرهنگ وآداب مردم ایران هماهنگ کنند ودر کنار آنان کشوررابسازند. وگرنه انگشت گذاشتن بر بعضی عکس العمل های غیر عرب ها در خوزستان در قبال بی فرهنگی عرب ها دردی را دوا نمی کند.
٣۷۹۷۹ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : امیر صادقی

عنوان : عدالت در فهمیدن و درک کردن
اقدام اقای یوسف عزیزی بنی طرف در واکاوی یک مساله ملی یعنی نوع بر خورد با قومیت ها و در این مورد خاص اعراب اقدام جالب و بسزا می باشد ولی با نگاه بسیار تنگ نظرانه و جانبدارنه ایشان بعید می نماید که دستاورد قلمی ایشان از حیطه گله گذاری از قوم غالب فارس و گستاخی به ادبیات فارسی با ارجاع به بعضی از ابیات و نویسندگان و سرایندگان ان فراتر رود.
مشکل این گونه برخورد از انجا اغاز می شود که نویسنده چشمش را به تمامی ضعف ها و کل تاریخ زمینه ساز چنین نوع برخوردهایی از طرف قوم خودش یعنی اعراب به یکباره ببندد و فقط در مقام یک شاکی و مدافع حق بجانب خود بگوید و خود تصدیق کند و خود شادمان از سرای قاضی بازگردد.
اقای بنی طرف ادیب خوبیست و دستی خوش در قلم دارد ولی با اعلام وجود شش میلیون عرب در مصاحبه هایش در حدود دوازده سیزده سال قبل معلوم کرد که از چه زاویه ای به مسائل قومی و قبیله ای ایران می نگرد.
ان شش میلیون ان سالها باید الان قریب ده میلیون باشند و با توجه به امار وجود دیگر اقوام پس اساسا هیچ فارسی زبانی در ایران وجوددندارد. اگر وجود ۳۵ تورک و ۱۵ کرد را هم قبول کنیم ووو
اساسا نگاه ایشان بی طرفانه نیست. اقای بنی طرف به خشونت به زنان و اطفال در میان اعراب نمی پردازد و اصلا به ان کاری ندارد. ایشان توضیح نمی دهند که اساسا شیوه اداره قوم و قبیله و عشیره و شیخ ان عشیره و افراد مسلح قبیله در قرن بیست و یکم مدنیت چیست?
ایشان در فکر برابری حقوق افراد قبیله و شیوخ قبیله و زنان ان قبیله نیست که نیست و فقط و فقط در فکر انست که چرا فلان دکتر شاعر احساساتش را انگونه که که خواسته بیان کرده است.
اقای بنی طرف به تاریخ اشنایی ما و اعراب و نوع ان اشنایی(با شمشیر البته!) نمی پردازد و اساسا مساله او نیست.
او به خشونت ایسلامی عربی حاکم بر ایران و عربیزه شدن جامعه با زور سر نیزه حکومت نمی پردازد و مساله او نیست.
او به قوانین قضایی دیه, حد, تعزیر عرب ها که از سنت انان به ما حاکم شده نمی پردازد.
او به حمله عراق عرب, پشتیبانی کل اعراب از صدام حسین در ان سالها نمی پردازد. او به استقبال اعراب هویزهدو محمره خرمشهر از قوای صدام در روزهای اول جنگ.
او اساسا به این مساله نمی پردازد که چرا جوامع عربی از خوزستان تا اردن و تا مصر و تا لیبی و الجرایر بطور یکدست جوامعی خشونت گرا هستند و در انها دمکراسی هیچگاه پای نخواهد گرفت.
بلی, ایشان فقط گله مند است و بس و از دیدن نقص های اعراب در اینه هم واهمه دارد و فقط به چند گفته شاعران و چند جوک و غیره گله می کند که در میان تمام اجنتماعات بشری و حتی اروپا هم علیه دیگر اقوام همسایه به کار می رود و به نوعی یک عمل بد و فراگیر بشریست.
٣۷۹۵٨ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

    از : صدا

عنوان : عرب و عربیت درذهنیت ایرانی
نقد کار خیلی خوبیست اما صرف نقادی به ایجاد فضای سازنده و پیشرو برای تغییر و تحول مفاهیم نمی انجامد. چه بسا هم که نقدی که بدون اشنائی و توجه و حتی میشود گفت نادیده گرفتن عمدی پس زمینه‍ی تاریخی پدیده ای که به نقد کشیده میشود عنوان شود به کج فهمی و سوءاستفاده‍ی منجر شود. در به نقد کشیدن نگاه و برداشت شخصیت های ادبی ای نظیر صادق هدایت و بزرگ علوی و ..... صرف نقل قول کردن ازانان برای تبیین اینکه "عرب" درنگاه آنان که بوده کافی نیست. "عرب" و "عربیت" و اسلامیتی که در نگاه این نویسندگان و متفکرین محکوم شده و ازآن دیوسازی میشود باید از نگاه تاریخی ملتی که خود را مقهور قلع و قمع وحشیانه‍ی قومی غریبه (از بسیاری نظرات) که سرزمینش را غارت کرده و به زور شمشیروحشیانه برآن حکومت کرده است دیده شود. تنفر از خدای مدینه (خدای اعراب و اسلام) هم به همین بدیل باید دیده شود. این حافظه‍ی تاریخی یک قوم است ه چنین عمل میکند. این حافظه‍ی تاریخی در شرایط حکومت جمهوری اسلامی که مرکزیت عقل و عمل و زیبائی و هر آنچه که از آن زایش و رویشی امکان است پدید آید را در وجود و حضور قومی و خدائی (بخوان عرب و اسلام) که چنین سابقه‍ی تاریخی غیر قابل انکاری در حافظه مشترک مردم ایران دارد دوباره تلنگر خورده است.
٣۷۹۵۲ - تاریخ انتشار : ۹ خرداد ۱٣۹۰       

  

 
چاپ کن

نظرات (۲۴)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست