سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

شفتالو - فریدون احمدی

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : سیما سرابی

عنوان : برخورد به گذشته!
آقای مانی فرزانه من به شما درود می فرستم. منهم نه شما را می شناسم ونه روزبه را و آقای وارطان را هم که نمی شناسم، در همین راستا در حرکت می بینم و بسیار شادمانم که همصدایانی در این برهوت پیدا کرده ام و باور دارم که ما بیشمارانیم و اگر آن دیگران هم بانگ بردارند و با اعتنا به ضرورت ایجاد فضای سالم و نابیمارگونه به ما بپیوندند و با بهره گیری از همین رسانه ها ی جهانی، به بحثهای انتقادی سازنده، فارغ از تنگ نظری های گروهی دامن بزنند؛ ما سر انجام گوشهای شنوایی در ساسر جهان خواهیم یافت که خواستار برخورد انتقادی به گذشته ی چپ و راست به منزله ی یک گفتمان باشند.
منهم مثل شما ورود آقای مهاجرانی به "باغ" را بفال نیک رامی گیرم و ایشان را همواره بخاطر ایجاد نشر اندیشه و فراهم آوردن امکان انتشار کتابهایی بسیار مفید ستایش می کنم. اما از ایشان انتظار دارم که جانانه ( من از کاربرد قیدهای مردانه و شاهانه شرم دارم!) جو سال ۶۷ را تشریح و صادقانه از خود انتقاد کنند که سکوت کرده اند. من تردیدی ندارم که دست ایشان شخصا به خون آلوده نیست و باصطلاح آخوندی نه آمر بوده اند و نه عامل. آقای سروش اما با کوشش در توجیه مسائل و از این شاخه با آن شاخه پریدن سعی کرده اند که ا ز زیر بار پرسش اصلی شانه خالی کنند. ایشان هم اخلاقا و هم قانونا یکی از عمده ترین مسوولین " انقلاب فرهنگی" هستند و باید از ادبیات شاعرانه دست بر دارند و به "اشتباهات " خود رسما اعتراف کنند و از استادان، دانشجویان و مردم پوزش بخواهند. پوزش ایشان از خدای ناشناخته ی شان را ما عوام ماستمالی می نامیم!
منتظر مکه صدای شما و آن یاران دیگر را اینجا و آنجا بشنوم. سیما
۱۷۱۲۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨٨       

    از : مراد اشتری

عنوان : قدم هائی در راه ترویج دروغ
مقاله جالب و خواندنی بود ومتشکریم.

مشگل ما در ایران اما چیز دیگریست.در ایران به خاطر وجود حاکمیت دین راه هرگونه تعقل و اندیشه وازادی به روی مردم بسته شده است و هر توع تفکر و
اندیشه و فکری ساده در ذهن با عقوبت سخت الهی روبرو میشود.

در ایران ازای جنسی فقط بخاطر دین اسلام وجود ندارد و راه سرکوب و ارضا از راههای دیگر است.نبود ازادی جنسی هر انسانی را میتواند به هر خفت و خواری بکشاند.معیار ازای جنسی انهم برای مردان بر اساس شرع است و در طول ۱۴۰۰سال حاکمیت سیاه اسلام همه مسلیمن زن و مرد در ارزوی ازادی جنسی و لذت بردن از این جهان رفتند. تجاوزات جنسی در زندان در حقیقت بیدار شدن ان احساس جنسی ولی تحقیرشدن ادمیان است که با تائید شرع انور و حلال بودن عملی میشود.این شعر گویا منسوب به مولاناست ..نفس اژدرهاست او کی خفته است /از غم بی التی افسرده است.یعنی اگر امکان بوجود اید این نفس اژدر ها خواهد شد ان هم از طریق شرع انور. این دین مانع اموزش جنسی است و بسیار ازهم سالان من در سن ۱۲ سالگی نمیدانستند که نوزاد چگونه متولد میشود.

روح سیاه ولی مقدس دین در خانواده از یک سو و نادانی دولتها از سوی دیگر
نیاز های جنسی مردم ایران ر ا اجازه نداند شکوفاشود.

در این خفقان جنسی روشن است که به پسر همسایه تجاوز میشود و دختر ی
خودرا از ترس بالا امدن شکم در درون چاه می افگند.

هنوز هم در گشور ما طرح مشگلا ت جنسی گناه و با خنده و مسخره بازی رهنگی مطلق بر گزار میشود. یعنی که احساس جنسی دستخوش فرامین شرعی وتعصبات خانواده و خنده و تمسخر خود مردم است.

من بر این باور هستم که ما ایرانیان بجای انقلاب باید انقلاب جنسی انجام میدادیم.
در پرتو انقلاب جنسی ما بهتر میتوانستیم فکر کنیم که هدف ما از انقلاب سال ۵۷ چیست.چرا ما مشگلات جنسی خود را فدای انقلاب و دین و دیگر چیز ها کردیم پاسخ را در شرم و حیای کاذب و دروغین و تزویر دینداران و تعصب و نادانی و کور ذهنی باید جستجو کرد.متاسفانه این جنایت مخفی و هولناک هنوز در ایران و بویژه در سازمان اسلامی مجاهدین ادامه دارد. چرا در این سازمان همه مردان و زنان
خود را از داشتن رابطه جنسی محروم کردند?
من نه ضد مجاهد بلکه از دیگاه ازادی جنسی میگویم.چرا خود را از داشتن فرزند و رابطه عاطفی و دوست داشتن محروم کردید?
شما به عنوان مسلمان ایا حق چنین کار ی داشتید در حالیکه در قران الله شما را
در بهشت به زنان و پسران زیبا وعده میدهد ودر قران زنا ن مزارع شما به حساب میایند.انچه در زندا نهای اسلام روی داد نتیجه محرومت اجتماعی اقشار معین و قوانین اسلام است.
۱۷۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨٨       

    از : فرح اسلام گریز

عنوان : بیماران جنسی در راس یک مملکت
این خاطراتی که بیان شده است گوشه ای از سرشت اسلام را بیان کرده است. چیزهایی که بعدتر به طور عمومی خود را به نمایش گذاشت. آخوندهایی که در تلویزیون با بیان مسائل دینی شهوت خود را به نمایش می گذاشتند و مشابه آن. این فرهنگ امروز در میان آخوندها محدود نمانده است. نظامیانی که با استفاده از ایدئولوژی دینی در پی استقرار یک حکومت دیکتاتوری بدون پرده پوشی هستند، از آنجا که از درون این تربیت و فرهنگ بیرون آمده اند، آن را در سطح کشور به رذیلانه ترین شکلی پیاده می کنند. رادان یکی از جنایتکاران کهریزک سال گذشته در مورد برخورد با زنان به خاطر حجاب گفته بود که چکمه پوشیدن زنان باعث تحریک مردان می شود. بیماران جنسی در راس یک مملکت!!
۱۷۱۰۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : خشم و درفش نمیش
ما در مجموع تعلق به یک از دو سیستم زیر داریم:
یک . سیستم پذیرش آزادی و دمکزاسی = تحمل یکدیگر و احترام متقابل - تعیین حقوق و وظایف افراد از بالاترین مقامات تا پائین ترین شهروند ساده + آموزش و آگاهی + انتخابات دوره ای و مشارکت مردم + قانون گرائی و..و.. تلاش برای بر طرف کردن نا هنجاری های اجتماعی..... ترویج انتقاد گرائی و شهامت پذیرش خطا

دو. سیستم اعمال دیکتاتوری = تمرکز قدرت در دست فرد یا گروه خاص - موروثی - حقوق و اختیارات تعریف و محدود نشده- تحمیق و عوام فریبی - خشونت و فساد اداری و هزاران مورد دیگر- اکثریت مردم «مطیع»

گروه ها و شخصیت های سیاسی بستگی به تعلق داشتن ,یه کدام یک از سیستم های فوف قابل ارزیاب هستند.

امروز سیستم شماره یک بیش از همیشه در ایران ریشه یافته ست
- دیگر خامنه ای و حکومت مذهبی اکثریت مردم را مثل ۳۰ سال پیش با خود ندارد در بهترین حالت همین لایه های حاشیه ای که فریدون احمدی توصیف کرد با آنها وفادار خواهند بود که معلوم ست چرا ! «قابلیت » ها و «شایستگی« های ممتاز دارند. ما که حسود نیستییم صحبت اینست که باید این قاعده را بپذیرند و با ۱۰یا ۲۰ در صد از مردم «مومن» و «مرید» خود قناعت فرمایند.

در باره ی بقیه مردم که حماسه ی ۲۲ خرداد و ادامه ی آنرا خلق کردند. واقعا آماری نیست که مردم چه علقه های سیاسی دارند این بر آمد ۸۸ علیه تقلب در «انتخابات» در ادامه ی زندگی و چند دوره ی انتخابات آزاد مشخص خواهد کرد که مردم به کدام نمایندگان اعتقاد دارند.

متاسفانه عادات های گذشته و پای بند بودن به فرهنگ هاپی که راه حل های از پیش ساخته در آستین داشتند هنوز میخواهد با «احستت» و «تکبیر» سر و ته قضیه را در بیاورد.

با احترام وافر به نقش آقای مهندس موسوی و جناب مهدی کروبی و تمام ایرانیان اعم از حکومتی و غیر حکومتی که تا پای جان و با خون خود در برابر «اقتدار» ایستادند و آنهائی کّه بعضا دیر تر به این جنبش پیوستند. فکر می کنم امروز هنوز زود ست که من نوعی «دادگاه» تشکیل دهم . می بایست در درون خود و با خودمان بحث کنیم و این موضوع را برای خودمان روشن کنیم که در کدام چبهه قرار داریم . رهبران اول انقلاب در یک شرائط بحرانی در راس جنبش قرار گرفتند. از خمینی تا مخالفین او !
هنوز بعضی از رهبران آن دوره بدون پپشتوانه ی مردمی مدعی هستند- همین طور سران حکومت پیش !


نه روزبه را می شناسم و نه سیما را و میخواهم برای این هموطنان بگویم که وقتی امروز در اخبار روز خواندم کّ دکتر مهاجرانی در باره ی سکوت ۶۷ و کشتار ناجوانمردانه ی فرزندان ایرانیان زمین از آیت الله منتظری تجلیل کزده تردیدی ندارم که این موج روشنگرایانه ادامه خواهد یافت و امیدوارم آنقدر عمیق شود که بازماندگان حکومت گذشته هم به آین اطلاعات رسانی ها ملحق شوند.

در یک بستر بحث و گفتگو بسیاری از نیروها که در گذشته شائبه های داشتند به این موج خواهند پیوست. باید این زمینه را فراهم کرد با خشم و درفش نمیش
۱۷۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما سرابی

عنوان : بازهم برخورد با گذشته
آقای روزبه، من از شما سپاسگزاری می کنم. درباره گذشته ی حزب توده و سازمانهای اقمارش و شاهکارهایشان بویژه در رابطه با همکاری با ج.ا. و باصطلاح "لو دادن" انقلابیون بسیار خوانده ام و شنیده ام، اما بیشتر از سوی مخالفان این سازمان ها. از کنگره اکثریت و انتقاداتشان و آنچه که شما فرار به جلو تلقی می کنید خبر ندارم.از کل سازمان فداییان اکثریت من تنها با نام آقای فرخ نگهدار آشنایی دارم و بس. ایشان هم از بس دربرابر انتقادات و شاید تهمت های دیگران سکوت کرده اند این شائبه را دامن میزنند که شایدآن گفته ها حقیقت داشته باشد. من سعی می کنم که کسی را محکوم نشناسم تا اشتباهش برایم روشن شود و این درصورتی محقق می شود که متهم حرفش را بزند و امکان داوری مستقل و همه سویه فراهم شود.گویا همانطوریکه شمت گفته اید باید آرزوی دست یافتن به حقیقت را با خود بگور ببرم!
تعریف من از خیانت با تعاریف متعارف تفاوت دارد. من اتفاقاتی را که بر اثر عدم اطلاع و ناآگاهی می افتد، اگرچه ممکن است نتایج بسیار اسفباری داشته باشد به حساب خیانت نمی گذارم. اما تکرار اشتباهاتی که نتایج مخرب آنها آشکار شده باشد خیانت است. توجیه اشتباهات و کتمان آنها خیانت است. زیرا توجیه زمینه را برای خیانتهای تازه فراهم می کند. اشتباه قابل بخشش است اما خیانت نه. از نظر فلسفی خط کشی دقیق و کاملا روشنی میان خیانت و اشتباه وجود دارد، اما ازنظر حقوقی نه. حقوق پدیده ای طبقاتی و فلسفه مقوله ای انسانی است. ضرورتی ندارد که در این باره توضیح بدهم. فکر می کنم شما انسان دقیقی هستید و با همین اشاره مطلب را تا آخر می خوانید. کسانی که از توضیح اشتباهات خود سر باز می زنند تفاوت اشتباه را از منظر حقوقی و فلسفی نمی دانند. و نیز تز مرتب جبری که سیستم بر انسان اعمال می کند خبر ندارند. انسان جایز الخطاست و کسی اشتباه می کند که حرکت کرده باشد.
فقط مردگان اشتباه نمی کنند و اگر عناصر سیاسی در پهنه ی عمل اصلا اشتباه نکرده اند باید فاتحه آنان را خواند!
خاستگاه خیانت آگاهی و خاستگاه اشتباه، نا آگاهی است. گذشته از این وقتی سازمانهای سیاسی زیر سرپوش خفقان حرکت می کنند بلافاصله به پنهانکاری روی می آورند و پنهانکاری هم افراد و هم سازمانها را به ورطه ی اشتباه در می غلطاند. نتیجتا بسیاری ازاشتباهات در شرایط کار مخفی اجتناب ناپذیر است. الان فرصت ندارم ولی اگر کسی بخواهد می توانم بعدا نظرم را در این زمینه باز ترکنم.
برای ما امروز بسیار آسان است که فلان حرکت حمید اشرف را خیانت ارزیابی کنیم. اما برای من بسیار دشوار است باور کنم کسی که جان خود را سردست گرفته و بقول خاقانی شروانی "ازبن دندان" برای مردم مبارزه می کند همان مردم را بگلوته ببندد.
من به سکوت فداییان اکثریت بیشتر انتقاد دارم تا به اعمالشان. و تا اعمالی را که مورد انتقاد است حلاجی نکنند، نه افراد بیطرف آن انتقادات را کان لم یکن تلقی می کنند و نه تاریخ آنان را خواهد بخشید.
اگر این جمله شما حتی پاره هایی از حقیقت را با خود داشته باشد وای به حال طرفداران این سازمانها:

"همان افرادی که (داغ) سنگ رژیم را به سینه می زدند در بیشتر مسئولیتهای خود ماندند و به قول معروف روز از نو روزی از نو."

من در این زمینه حرفهای بسیاری دارم که این جا و آنجا، در بخش نطرها آنها مطرح می کنم. هنوز فکر می کنم که گوش شنوا بسیار است.
من نیاز به همفکر دارم. آزادی و پیروزی مردم وطنم آرزوی من است.
۱۷۱۰۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ مهر ۱٣٨٨       

    از : ناصر مستشار

عنوان : مقاله ائی با صراحت ،صداقت ،صلابت ،صمیمیت که بسیار تحسین انگیز و قابل تقدیر است.
هجمه اسلامی همه تار و پود جوامعی را که اسلام بر آن حکومت می راند نابود ساخته است.اولین نهادی که به وسیله حکومت های اسلامی نابود شده اند ،نهاد زناشوئی ،عشق ورزیدن،تابوی آمیزش زن و مرد است.در ایران قبل انقلاب اسلامی ،علیرغم حکومت شاه اما حکومت اسلامی حاکم بود بی آنکه خود آنرا احساس کرده باشیم.حکومت اسلامی از طریق روحانیت بر تمام تار و پود جامعه تسلط و نفوذ داشت.حتی شاه مملکت به مکه و مشهد می رفت تا از گزند روحانیت در امان باشد.
۱۷۰۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما سرابی

عنوان : برخورد با گذشته
گرچه تیر از کمان همی گذرد
از کماندار بیند اهل خرد!

آقای احمدی گرامی، من بخوبی میدانم که در سالهای جوانی من وشما خفقان آریامهری عرصه را برای آگاهی به غایت تنگ کرده بود و شناخت ما از مسائل سیاسی در آن سالها در سطح بسیار نازلی بود.
از سویی به نارسایی های رژیم پهلوی، وابستگی آن و نا آگاهی توده ها و خرافاتی بودنشان که عوامل اصلی پیدایی این رژیم تبهکار است و مسولیتش مستقیما به سلطنت پهلوی بر می گردد آگاهی دارم. پرسش من اینست:
من شما را نمی شناسم و نمیدانم که براستی در کادر فداییان اکثریت فعالت می کردید یا نه، اگر این چنین است چرا شما یا رفقای شما به گذشته برخورد نمی کنند و منتقدانه تحلیلی از آن بدست نمی دهید. هواداران سلطنت با انکشت گذاشتن روی اشتباهات و خیانتهای حزب توده و وابستگانش می خواهند محمد رضاه شاه و رضا شاه را تبرئه کنند. اما در میان خوانندگان شما افراد صادقی هم هستند که می خواهند درکی درست و بدون توجیه و بویژه دست اول از تاریخ معاصر و سازندگان آن داشته باشد. من آقای علم وزیر سابق دربار را ستایش می کنم که بمنزله شخصیتی مسوول در دستگاه پهلوی، ما را با شخصیت شاه و گوشه هایی از آنچه که در دربار می گذشت آشنا کرد.
برخورد صادقانه با گذشته هم برای اکنونیان و هم برای آیندگان آموزنده است.
۱۷۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨٨       

    از : علی تهرانی

عنوان : تاخیر ۳۰ساله !
متاسفانه یک ۳۰ سالی دیر شده برای گفتن این حرفها ! مثل اینکه دشمنی با شاه چشمهای خیلی را کور و گوشها را نیز کر کرده بود. دکتر کیانوری هم وقتی مزه عدل اسلامی را در اوین چشید به ناگهان متوجه شد که این حکومت اوباش است
۱۷۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨٨       

    از : روزبه

عنوان : با همه اینها شما در خط آنها بودید
خوب است که آقای احمدی ماهیت پلید این آخوندها را می دانست وگرنه حتما او و رفقایش که در رهبری سازمان اکثریت بودند حتما بیشتر در خط امام و دنبال آخوندها می افتادند! لابد در سالهای اولیه ۶۰ آقای احمدی بیماری فراموشی گرفته بود که فکر می کرد آخوندهای شهوتی و لواط کار انقلابی و به قول آنها "ضد امپریالیست" شده باشند و امید به شکوفایی این شبه انسانها داشتند!
۱۷۰٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨٨       

    از : سیما سرابی

عنوان : سپاس
آقای احمدی، درود بسیار بر شما. شرح خاطراتی از این دست آگاهی ما را از اسلام ناب محمدی در "عمل" تعمیق می کند.
اگر فرهیخنگان دیگر بویژه زنان خاطرات و مشاهدات خو را از برخوردهایی این چنین، در بخش اداری زندانها، دادگاهها وادارات دولتی به رشته ی تحریر در آودند. بیماری جنسی آخوند ها فصل جدیدی در روانشناسی فرویدی خواهد گشود.
پیروز باشید.
۱۷۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣٨٨       

  

 
چاپ کن

نظرات (۱۰)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست