سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

منشاء آنارشیستی
اول ماه مه، روز بین المللی مبارزات زحمتکشان
- نادر تیف

نظرات دیگران
اگر یکی از مطالبی که در این صفحه درج شده به نظر شما نوعی سوءاستفاده (تبلیغاتی یا هر نوع دیگر) از سیستم نظردهی سایت می‌باشد یا آن را توهینی آشکار به یک فرد، گروه، سازمان یا ... می‌دانید لطفا این مسئله را از طریق ایمیل [email protected] و با ذکر شماره‌ای که در زیر مطلب (قبل از تاریخ انتشار) درج شده به ما اطلاع دهید. از همکاری شما متشکریم.
  
    از : آشنای آشنا

عنوان : تقدیر و تشکر
بدینوسیله از انشای بسیار آموزنده آقا یا خانم آشنا ( که گمان می رود آقا باشند چون از بانوان مارکسیست نقل قول نکرده اند) کمال تقدیر و تشکر را داریم که نشان دادند حفظیات از چه اهمیت والایی در انشانویسی برخوردارند. زیاده عرضی نیست
۶٨۲۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : رضا جاوید

عنوان : آنارشیست ها
با دورد به دوستانی که نظر خود را داده اند
دوستان بجای ردیف کردن کلمات قصار مارکس و انگلس و... بهتر است نظر خود را به دهند .با این همه تجربه جهانی چه آموخته ایم و چه چیزی را نقد می کنیم .اگر قرار بود با آن کلمات قصار مسئله ای را حل کنیم وضع جنبش گارگری حال روز بهتری داشت.انصاف را رعایت کنید و شما به نقد خود بنشینید
با تشکر از شما
۶٨۱۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : آشنا ...

عنوان : رهنمائی کی توانی , ای که ره را خود ندانی(۲)
در این دو بازگوئی از انگلس به روشنی اهمیت شناخت، نیروی آگاهی و نقش انسان آگاه در مقابل حرکت کور اقتصادی روشن است. انگلس به روشنی چه قبل از انقلاب سوسیالیستی و چه بعد از آن به نقش برنامه ریزی انسانها، به نقش عامل آگاهی و شناخت برای به زیر سلطه در آوردن هرج و مرج اقتصادی سرمایه داری و تحول آن به سمت سوسیالیسم تکیه می کند . بدون عامل آگاهی به مفهوم نقش انسانها و حزبیت ، تحول اقتصادی به سوسیالیسم منجر نمی شود و این تحول از بن بست فروپاشی و تکرار پیمودن راه پر رنج و دردآلود مجدد سرمایه داری خارج نمی گردد. این سخن درستی است که یا سوسیالیسم پیروز می شود و یا بربریت حاکم می گردد. مارکسیسم هرگز نگفته است خانه نشین شوید تا سوسیالیسم مستقر شود. تسلط بربریت ناشی از تسلیم شدن به قانون کور اقتصاد و تمکین در مورد مطلقیت اقتصاد است، درحالیکه سوسیالیسم، شناخت این قوانین و مهار کردن آنها، برای رهائی آنهاست. مارکس امکان پیروزی سوسیالیسم را منوط به مبارزه و موفقیت در این مبارزه کرده است و شکست در این مبارزه را، استقرار بربریت سرمایه داری می داند که به اظمحلال جامعه منجر می شود. این شرط در سخنان مارکس، همان قایل بودن تفاوت میان اهمیت دادن به نقش توده ها و عنصر آگاه سیاسی و سجده کردن در مقابل اقتصاد کور است. کسی که در مقابل اقتصاد سجده می کند و از آن بُتی برای فرمانبری و پرستش ساخته است، همواره تسلیم عنصر خودبخودی بوده و نافی نقش حزب طبقه کارگر در مبارزه طبقاتی و ستایشگر خود روئی در جنبش کارگری است. این منحرفان همیشه خود را در پشت "توده ها"، "طبقه کارگر"، "شوراها" و یا عبارات نفهمیده ای تحت عنوان "آزادی طبقه کارگر کار خود طبقه کارگر است" که با طنین "مرگ بر کمونیستها" به گوش می رسد، برای دشمنی با سوسیالیسم پنهان می کنند.
کسی که این رابطه دیالکتیکی مارکسیستی را نفهمد، در عمل فقط دچار سردرگمی بوده و در عرصه سیاسی به تئوری های ارتجاعی متوسل می شود و در عمل با عبارت پردازی های چپروانه به جنبش کارگری خیانت می کند. هستند کسانی نظیر آنارکو سندیکالیستها، و یا پیروان نظریه سجده به جنبش خودبخودی و دنباله روی از طبقه کارگر، که با مطلق کردن امر اقتصاد و محدود و عمده کردن تضاد تمام جوامع به تضاد کار و سرمایه، در تحلیل جوامع به نفی استقلال کشورها، به بهانه تعیین کننده بودن تحولات اقتصادی رسیده و آشفته فکری خویش را به همه سرایت می دهند. ارتجاع جهانی نیز به آنها میدان می دهد تا زمینه مبارزه را مسموم و آلوده کنند. این عده که همه مسایل اجتماعی را به ساده نگری صرف بدل کرده اند، حل همه مسایل را از طریق حل تضاد کار و سرمایه می بینند. البته اگر فرضا تضاد کار و سرمایه به نفع عنصر کار در عرصه جهان حل شود، دنیا بهشت خواهد شد، ولی برای حل این تضاد باید مراحل گوناگونی را طی کرد. حل این تضاد بر متن جامعه ای پیچیده و متاثر از تضادهای متقابل صورت می گیرد. نمی توان از روی واقعیات و مراحل گوناگون تکامل پرید. مسائل را باید یک بیک و مرحله به مرحله حل کرد و به جلو گام برداشت. نمی شود واقعیت جهان را آنقدر پیچ و خم داد و نادیده گرفت تا در قالب تئوری های من در آوردی و ضد مارکسیستی لنینیستی بگنجد. چکهای بی محل کشیدن اگر ناشی از خرابکاری و سوء قصد در جنبش کمونیستی ایران نباشد، از بی خردی و نفهمی خرده بورژوائی ناشی می شود.
۶٨۱۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : آشنا ...

عنوان : رهنمائی کی توانی , ای که ره را خود ندانی!(۱)
سوسیالیسم تخیلی که محصول ذهنیت انسان بود بتدریج در تکامل خود به صورت سوسیالیسم علمی در آمد. سوسیالیسم علمی برای نخستین بار تاریخ را به صورت علم در آورد. این سوسیالیسم علمی بود و هست که نشان می دهد رویدادهای تاریخی خود بخود و ابتداء به ساکن صورت نمی گیرند، بلکه دارای ریشه های عمیق اقتصادی و سیاسی و اجتماعی هستند. برای شناخت علمی باید به عمق تحولات جامعه به نوع شیوه تولید و قدرتهای سیاسی حاکم و مبارزه مردم رجوع کرد.
در بیانیه حزب کمونیست می آید که تاریخ همه جوامع، تاریخ مبارزه طبقاتی است. به مفهوم دیگر این خلقها و توده ها هستند که تاریخ را می سازند و نه سلاطین و یا قهرمانان. این یک اصل علمی است که مارکس و انگلس بدان دست یافتند و از آن تاریخ، این مشعل فروزان، راه کمونیستها را برای نیل به جامعه انسانی روشن می کند.
در این مبارزه آنچه مهم است مبارزه سیاسی است. البته تحولات اجتماعی ریشه در تحولات اقتصادی دارند، ولی مارکسیسم هرگز با مطلق کردن اثرکردِ اقتصاد موافق نیست و این نوع شیوه برخورد را ضد علمی می داند. زیرا مطلق کردن نقش اقتصاد، نقش انسانها، نقش مبارزه طبقاتی در شکل سیاسی و یا تاثیر روبنا را بر زیر بنای جامعه نادیده گرفته، آنرا به صفر رسانده و به آن جنبه تشریفاتی می دهد و آنرا بیک امر ضد دیالکتیکی بدل می کند که در سیاست در خدمت ارتجاع قرار دارد.
اگر ما نقش اقتصاد را مطلق کنیم به بیماری جبرگرائی اقتصادی دچار می شویم که از آن به عنوان دترمینیسم اقتصادی سخن می گویند و به آن مفهوم است که به سبب قطعیت تحولات اقتصادی و نقش تعیین کنندگی نهائی آن، نیازی به مبارزه سیاسی نیست و انسانها باید بدون مبارزه و با روحیه انتظار و تسلیم سرنوشت شدن، خانه نشین شوند و بر تکامل و تحولات اقتصادی نظارت کنند و به آنها مانند تقدیر و سرنوشت از آسمان نازل شده برخورد نمایند، تا در اثر مرور زمان "سوسیالیسم" بخودی خود مستقر شود. بنابراین استقرار سوسیالیسم نیازی به مبارزه بیرحمانه طبقاتی که مملو از عقب نشینی، شکست و پیروزی است، ندارد. البته چنین سوسیالیسمی هرگز در دنیا مستقر نمی شود و تنها در مغز مخترعان خود ادامه حیات می دهد.
به این جهت مارکسیسم به نقش کار آگاهگرانه تکیه می کند و سوسیالیسم را به مثابه علم می داند، که باید به میان طبقه کارگر برده شود. طبقه کارگر بخودی خود سوسیالیست نمی شود و علم یاد نمی گیرد. دانش همیشه از بیرون بدرون طبقه کارگر می رود و به نیروی مادی بدل می شود. این نظریه مارکس در عین حال، ضد جریانهای اکونومیستی است که می خواهند با دست "توده کارگر" و بدون نقش عامل رهبری کننده و آگاهی بخش حزب طبقه کارگر، قدرت سیاسی را بدست آورده و جامعه را رهبری کنند. آنها عوامفریبانه "توده پرستی" و "کارگر پرستی" را تبلیغ می کنند تا زمان اسارت آنها را افزایش دهند و آنها را از راه درست مبارزه منحرف نمایند. این مبارزه در شکل دشمنی با حزبیت در میان جریانهای خرده بورژوائی خود را نمایان می سازد.
رهنمائی کی توانی
ای که ره را خود ندانی...
انگلس در اثر ارزنده اش آنتی دورینگ می نویسد: "نیروهای فعال اجتماعی درست مانند نیروهای طبیعت عمل می کنند: سرکش، قهر آمیز و مخرب، البته تا زمانیکه ما آنها را نشناسیم، آنوقت تنها بستگی به ما دارد که آنها را تحت اراده خود در آوریم و از طریق آنها به هدف خود برسیم. و این به خصوص در مورد نیروهای مولده عظیم امروزی کاملا صادق است. مادامی که ما سرسختانه از شناخت طبیعت و خصلت نیروهای مولده سرباز زنیم- همچنانکه شیوه تولید سرمایه داری و مدافعانش در برابر این درک مقاومت می کنند- تا آن زمان این نیروها، علیرغم ما و علیه ما عمل می نمایند. و همانطور که مشروحا توضیح دادیم ما را تحت سلطه خود در می آورند. اما اگر یک بار طبیعت آنها شناخته شود، می توانند در دست تولید کنندگان متحد از حالت حاکمان خبیث به خدمتگزاران مطیع تبدیل شوند...
بر پایه چنین برخوردی به نیروهای مولده امروزی یعنی برخورد بر پایه شناخت طبیعت آنهاست که یک برنامه ریزی اجتماعا تنظیم شده که هم نیازهای عمومی و هم احتیاجات فردی را برآورده می کند، جایگزین هرج و مرج تولید می شود."(آنتی دورینگ چاپ فارسی صفحه ۲۷۲).
انگلس در صفحه ۲۸۶ می نویسد: "فقط جامعه ای که تنها مطابق یک برنامه، نیروهای مولده اش را به نحو موزونی در ارتباط با یکدیگر قرار دهد می تواند به صنعت امکان آنرا دهد، تا خود را با چنان گستردگی در سطح تمام کشور مستقر سازد که کاملا متناسب با تکامل اش و همچنین متناسب با حفظ و تکمیل دیگر عوامل تولید باشد."
۶٨۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

    از : هاشم صادق

عنوان : متشکریم آقای تیف
ما کارگران از آقای تیف متشکریم که به ما اجازه دخالت در سیاست را دادند و ما " میتوانیم در سیاست دخالت کنیم" فقط باید فکر کنیم وقتی از دست احزاب خلاص شدیم چطور از دست آنارشیستها خلاص شویم.
ما حیرانیم آخر چه وقت این دوستان ما روی دو پایشان می ایستند.
۶٨۱۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ ارديبهشت ۱٣۹۴       

  

 
چاپ کن

نظرات (۵)

نظر شما

اصل مطلب

   
بازگشت به صفحه نخست