پژاک و چالش‌هایی که برانگیخت


همن سیدی


• حمله به پژاک نه‌تنها از سنگینی این مسئولیت‌ها کم نکرد و بی‌تجربگی سپاه را درعرصه سیاسی و اقتصادی نپوشاند که نگاه‌ها را به ناکارامدی سپاه در اصلی‌ترین تخصص آن یعنی عرصه نظامی جلب کرد. در واقع پژاک جدی‌ترین چالش را برای سپاه ایجاد کرد. اما این چالش‌ها تنها به سپاه ختم نشد. این نوشتار تلاش می‌کند به اختصار به پژاک و چالش‌هایی که برای خود و دیگران برانگیخت، نگاهی بیافکند ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
شنبه  ۲ مهر ۱٣۹۰ -  ۲۴ سپتامبر ۲۰۱۱


پذیرش تدریجی آتش‌بس از سوی سپاه، قابل پیش‌بینی بود. آنها هم در توان و قابلیت‌های پژاک دچار اشتباه شده بودند، هم در میزان توانایی‌های خود دچار توهم. شاید بخشی از این، به مسئولیت‌های بزرگ سپاه بر‌ می‌گردد، سپاه اکنون مسئول‌ترین نهاد در ایران است، حتی مسئولتر از نهاد رهبری، خام اما زیاده خواه و پرنام. حمله به پژاک نه‌تنها از سنگینی این مسئولیت‌ها کم نکرد و بی‌تجربگی سپاه را درعرصه سیاسی و اقتصادی نپوشاند که نگاه‌ها را به ناکارامدی سپاه در اصلی‌ترین تخصص آن یعنی عرصه نظامی جلب کرد. در واقع پژاک جدی‌ترین چالش را برای سپاه ایجاد کرد. اما این چالش‌ها تنها به سپاه ختم نشد. این نوشتار تلاش می‌کند به اختصار به پژاک و چالش‌هایی که برای خود و دیگران برانگیخت، نگاهی بیافکند.

چالشی برای "مبارزات بدون خشونت"

در چند سال اخیر هژمونی این نوع از مبارزه بر اپوزیسیون داخل و خارج سنگینی می‌کرد. اندیشمندان و فعالین این عرصه توانستند اعتبار روش‌های قدیمی‌را زیر سوال ببرند (بقای درازمدت جمهوری اسلامی، آفتاب ادعایشان بود) اما آنها نتوانستند آلترناتیو خود را جایگزینی مناسب و موثر نشان دهند. اکنون معلوم شده که روش مبارزه در ایران نباید "تک فرمولی" باشد. آنها اکنون متهم به فرصت‌سوزی هم شده اند. واقعیتی است شوری که پس از انتخابات ٨٨ برپا شده بود، با "افراط در میانه‌روی" از دست رفت. پارادوکس بنیادی آنها زمانی عیان شد که نتوانستند در مورد قیام مردم لیبی، از منظر اندیشه خود، موضع بگیرند. آنها از تحولات لیبی استقبال کردند اما آنچه در لیبی روی داد، مبارزه به‌دور از خشونت نبود. آمیخته‌ای بود از قیام مردمی، مبارزه مسلحانه و حمایت بین‌المللی. بخش سوم این ترکیب، یعنی حمایت بین‌المللی، می‌توانست به حمله نظامی هم ختم نشود اگر مبارزه مسلحانه، قوی‌تر می‌بود. اما به هر حال طرفداران مبارزه بدون خشونت اذعان دارند که معمر قذافی با فریادهای پشت‌بام و اسکناس‌نویسی سقوط نمی‌کرد. یک جریان منسجم چریکی -که اگر تنها محدود به یک منطقه نباشد هم بهتر- در تحولات آینده ایران می‌تواند پشتیبان قیامی مردمی باشد.
اگر تجربه لیبی چالشی خوش‌فرجام بود که ائتلاف تاکتیکها را یاد داد، سوریه نمونه‌ تراژدی این ناکارامدی است. مردم سوریه مبارزه بدون خشونت انجام می‌دهند اما هزینه مبارزه مسلحانه را می‌پردازند، بدون آنکه دستاوردهای چنین مبارزه‌ای را هم داشته باشند. بشار اسد به مدافعان این روش ثابت کرد که گریز از خشونت، لزوما گریز از پرداخت هزینه نخواهد بود. شاید اگر واقعا مردم سوریه به موازات قیام خود، به مبارزه مسلحانه هم می‌پرداختند، نه بشار اسد چنین گستاخ می‌شد و نه تا کنون ٣۰۰۰ قربانی می‌دادند. اگر کردهای سوریه، پژاکی برای خود داشتند، نه چنین بی‌برنامه و پرهزینه عمل می‌کردند و نه ترکیه جرات می‌کرد به حذف آنها از موزائیک سیاسی آینده بیاندیشد.

چالشی برای روابط بین الملل

در چند ماه گذشته پژاک توانست مبارزات خود را در بین اخبار مهم جهان جای دهد، این البته همه حادثه نبود، هر خبری، تحلیلی درپی خواهد داشت: این که پژاک چه خواسته‌هایی دارد؟ تفاوت و زاویه‌اش با تروریسم چیست و آیا اصولا تفاوتی هم دارد؟ دشمنانش چه می‌گویند و متحدش کدام است؟ خواسته‌هایش مشروع است یا زیاده‌خواهی؟ جمهوری اسلامی چگونه در سطح جهانی، سهم‌خواهی می‌کند اما از پس پژاک بر نمی‌آید؟ ترکیه چگونه می‌تواند دایه مهربان ملت فلسطین باشد اما ملتی را در کشور خود انکار می‌کند؟ بررسی و تحلیل این سوالات چالش‌های بزرگی را در سطح منطقه و حتی در سطح روابط بین‌الملل ایجاد می‌کند. اهمیت استراتژیک قندیل، این سوال را مطرح کرده: اگر دست ایران به آن منطقه برسد، آیا کانالی مستقیم بین ایران و سوریه باز نخواهد شد، تسلط ترکیه بر قندیل آن را به بام امپراطوری نوین عثمانی تبدیل نخواهد کرد؟ در مجالی دگر سعی خواهد شد به بررسی بیشتر این اگرها پرداخته شود.

پژاک نیز بی‌چالش نخواهد بود

تاکنون از چند وچون پژاک، تنها چندش معلوم شده و نه چونش. معلوم شده که پژاک وجود دارد، هست و وزن و اهمیت چشمگیری هم دارد اما هنوز کیفیتش، ساختارش، اهدافش کاملا مشخص نیست. هر‌چند در این آخرین نزاع، علیرغم تلاش سپاه، پژاک به دام تروریسم نیافتاد اما این عنوان - حداقل در حد اتهام- هنوز بر پژاک باقی است که سایر احزاب کردستان ایران چنین نیستند. پژاک حوزه فعالیتش معلوم نیست، روابطش با پ‌کاکا شفاف نیست. این ابهامات و عدم شفافیت دیری نخواهد پائید چرا که پژاک خود را در کانون توجهات قرار داده. اگر معلوم شود که پژاک ساختار و عملکردی تروریستی دارد، بی‌درنگ منزوی خواهد شد. جهان، سازمانهای تروریستی قوی‌تری را به خود دیده که در نهایت، صدای انفجاراتشان، صدای خواسته‌هایشان را خفه کرد و این هیچ ربطی هم به امپریالیزم خبری و سلطه جهانی سرمایه‌داری و... ندارد. کشتار غیر‌نظامیان و ایجاد رعب و وحشت، مدعیان را از خواسته‌های مشروع هم محروم خواهد کرد.
مخاطبان پژاک باید همه مردم ایران باشند نه فقط مردم کردستان، جریانات استقلال‌طلب شاید بتوانند فعالیتشان را به منطقه‌ای مورد علاقه خود محدود کنند اما پژاک چنین ادعایی نکرده است تا اکنون چنین کند، پس در برابر همه مردم ایران مسئول است.
روابط پژاک و پ‌کاکا تنها به پژاک و پ‌کاکا مربوط نیست. ضمن آنکه نفس رابطه محکوم نیست، عدم شفافیت اما محکوم است.
این روابط هر چه شفافتر باشد به نفع دو طرف و مخاطبانشان خواهد بود. بخشی از این مخاطبان، جریانات سیاسی کردستان هستند که آنها هم از چالش‌های پژاک در امان نبوده‌اند. احزاب سنتی کردستان نتوانسته‌اند حیرت خود را از دستاوردهای پژاک پنهان کنند. اوجگیری پژاک با افول آنها همزمان بوده. افول در همه عرصه‌ها. در دورانی که انشعابات و اختلافات احزاب کردستان، اهم اخبار آنها را تشکیل می‌دهد، چریکهای پژاک بدون اختلاف و انشعاب، دشمن دیرینه کومله و دمکرات را به تنگ آورده اند. اگر مسئولان آنها حضوری چند دقیقه‌ای در استودیوی رسانه‌ها را تمنا می‌کنند، پژاکی‌ها، رسانه‌های جهان را به میدان رزم خود کشانده‌اند. این اصلا برای متوهمین رهبری کردستان خوشایند نیست. رقابت این احزاب با هم چنان مبتذل شده که یکی، دیدار هیاتی آمریکایی را به رخ می‌کشد و آن‌دیگری مژده دیدار مشابه را می‌دهد. این احزاب اگر تکانی نخورند در پس این چالش‌ها یا فسیل خواهند شد یا فاسد.
پژاک و مبارزه مسلحانه‌اش، به تهدیدی جدی برای بقای جمهوری اسلامی تبدیل نشده است اما توانسته برای اپوزسیون پراکنده، بی‌برنامه و سرخورده جمهوری اسلامی، چالش‌هایی را برانگیزد که اگر به آنها پرداخته شود، می‌تواند افق‌هایی برای تاکتیکهای نو، ائتلافهای موثر و در نهایت براندازی باز کند.