تزهائی پیرامون نظریه‌ها و پارادایم‏ها - بهروز خلیق

نظرات دیگران
  
    از : mohsen tajfar

عنوان : مردم
اقای خلیق عزیز فرمایشتان درست ولی بچب چب یابراست راست با مردم یا بر مردم مرشد ما میگوید چب یعنی مردم راست یعنی بر مردم کائوتسکی و برنشتاین ازمردم برگشتند ومرتد شدند انشااله که شما با مردم باشید!!
۵٨۲۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ آبان ۱٣۹۲       

    از : پویان ارس

عنوان : :)
آقای بهرنگ ایرانی عزیز
شانس آوردم شما بهرنگ ایرانی هستید و اینطوری حریف ایرانی تان را با خاک یکسان میکنید. اگر بهرنگ خارجی بودید چکار با من میکردید؟
راستش از چنین شیوه های برخوردی واقعا تنم کهیر نمی زند عین واقعیت این است که دستگاه گوارشم دچار اخلال میشود. به سبب این نقص دستگاه اگر لازم باشد از شما عذر بخواهم بیان بفرمایید اقدام میکنم.
ممنون که ماجرای بنفشه ها را تبیین فرمودید اما در بین این کامنتها مگر کسی به اینکه چرا مثلا نویسنده مقاله مورد تایید شما دچار همزمانی کشف علمی با دیگری شده اظهار شبهه کرده بود؟ ضمنا لگد کردن بنفشه های خوشبو هم اشاره ای علمی مربوط به لباچفسکی و اقلیدس میشود یا منظور مشخص دیگری داشته اید؟
خوب است جنابعالی طبعی میانه و روحیه ای دمکرات دارید و بخاطر دو خط مخالفت با الفاظ صریح کینه ورز ،سبک سر ،خودخواه و اشارات تلویحی دیگر نواخته اید اگر نداشتید این روحیه را چه میفرمودید؟
.....
لحن استاندارد کننده و بیان عمیق شما از عمق ضمیر و روحیه و رفتار و روانشناسی و پاتولوژی و .... بیان شیوایی دارد.
اگر اشکال ندارد میتوانم از شما بخواهم کمی ظرفیت درک طنز و روحیه دگر پذیری و اپسیلونی ایجاد این روحیه که شاید زبانم لال طرف مقابل منظور دیگری جز اینکه "من" آن را برداشت کرده ام را بفرمایید "دیگران" در خودشان ایجاد کنند. شما که البته متکاملید.
ضمنا از دوستان اخبار روز برای درج مقاله خوب "درباره­ ی پیش­گفتار مارکس بر ویراست اول سرمایه" در این ستون سپاسگذارم.
۵۷۷٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : عالم بی علم

عنوان : جناب مسعود بهبودی نمونه کامل یک دگماتیست
جناب بهبودی_ اقای داود نوائیان ادعا کرده اند که در عصر استالین توسط بکار گیری تئوری و نطریه های سیبر نتیکی مارکسیسم را دگماتیک کردند و شما به ایشان ایراد گرفته بودبد که در زمان استالین علم سیبر نتیک وجود نداشته است و بعدا اقای فرویدن بی بیان بدرستی توصیح داده اند که کتاب ریاضیدان نابغه ای به نام نوربرت وینر در سال ۱۹۴۸ منشتر شده بود که بعدا شما ایرادات وارده بر داود نوائیان را بر سر ایشان خالی کرده اید. اینکه در زمان اسنالین شدیدا به تئوری های علمی توجه نشان داده می شد شکی نیست و همانطوری که احسان طبری هم چندین مقا له در علم سیبرنتیک و نشانه شناسی و غیره به رشته تحریر در آورده اند. سیستم شوروی از بهترین مغز های متفکر عصر خود حد اکثر استفاده را می کرد و اگر آنها توانایی ساخت بمب های اتمی و هیدرو÷نی را در دهه ۱۹۵۰ را داشته اند بی شک از علومی مانند سایبرنتیک هم بی خبر نبوده اند و چه بسا ریشه همچو تئوری هایی در خود شوروی بوده باشند -- مانند توری های فیزیک لیزر--- برای اینکه اولا: ریاضیات دوران شوروی در جهان در رتبه اول بود. ثانیا: در ان دوره به دو دلیل دست آورد دانشمندان و ریاضیدانان شوروی در غرب نشاخته می ماند. دلیل اولش این بود که خود حکومت شوروی نمی خواست بعضی از دست اورد هایشان بدست رقیبان غربی بیافتند و دلیل دوم هم این بود که خود غربی ها نمی خواستند که دست اورد های دانشمندان شوروی را تبلیغ کنند و آنها را نادیده می گرفتند. من می توانم در ایم باره رفرنس هایی برایتان فراهم کنم. نمونه اش کتاب دانشمند برجسته روسی ورنادسکی بود که در سال ۱۹۲۷ همزمان با کتاب " هستی و زمان" هایدگر منشتر شده بود و لی بعد از هفتاد سال بزبان انگلیسی ترجمه شد. این دانشمند در دهه ۱۹۲۰ تئوری سیمبایوسیس- همزیستی ارگانیسم های زیستی مختلف در کنار هم و در نتیجه ادغام آنها ---- را کشف کرده بودند که دکتر لین مارگالس در آمریکا بعد از ۶۰ سال دوباره کشف اش کردند و اگر این خانم مارگالیس تلاش نمی کردند آن کتابی که در سال ۱۹۲۷ در شوروی به چاپ رسیده بود الان هم در دسترس خواننده گان انگلیسی زبان نمی بود.
با احترام
۵۷۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ مهر ۱٣۹۲       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : از کوزه برون همان تراود که در اوست.
در تاریخ علم ،آمده است که در زمانهای گذشته گاهی یک تئوری علمی همزمان بوسیلهء دو دانشمندی طرح می شده که بدلیل سطح نازل ارتباطات در آن زمان ها ،فرصت ارتباط گیری و بحث و تبادل نظر با هم را نداشته اند.این مسئله در برخی موارد،موجبات سوء تفاهم بین طرفداران آنها می شده که گویا تئوری مورد نظر را یکی کشف کرده و دیگری به نحوی تقلب کرده و به نام خودش مطرح کرده.بعد ها آنها که از تاریخ و فلسفهء علم آگاهی داشتند،مسئله را اینطور حل کردند که واقعا می تواند یک نظزیه همزمان بوسیلهء افراد مختلفی پیداشود بدون اینکه این دو نفر هیچ ارتباطی باهم داشته باشند.و برای تحکیم چنین استدلالی می گفتند که "در بهاران بنفشه ها همه جا یک باره می رویند" و منظورشان هم این بود که وقتی زمان و بستر برای رویش بنفشه فراهم گردید در جاهای مختلف می تواند همزمان بنفشه بروید.(این داستان در کتاب هندسه های نا اقلیدسی ترجمهء م.ه شفیعیها به تفصیل توضیح داده شده است.)واقعیت امر این است که پویان ارس بدلیل داشتن نگاه متعصبانه از آنجا که از شنیدن "باز تعریف چپ "تنش کهیر می زند،و فکر می کند که هرچه خوبان همه دارند ایشان یکجا دارند،هر دیدگاه دیگری را حتی اگر این دیدگاه موضوع مورد مطالعهء طیف گسترده ای از فعالان این عرصه هم با شد با یک اشارهء ابرو به کناری می زند و مطابق با باورهای خودخواهانه اش این بنفشه را با بنفشهء دریاکنار اشتباه می گیرد و کینه ورزانه و سبک سرانه ،دیگران را دعوت به مشارکت درحال خودش می کند.حقا که از کوزه برون همان تراود که دراوست.
۵۷۷۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : فریدون بی بیان

عنوان : نعل واروی بهبودی
سئوالات حکیمانه ء خود را از کسانی بپرسید که دردهه ۶۰ میلادی در قطعنامه های خود اعلام کردند که دوران گذار از سرمایه داری به سوسیالیسم با موفقیت آمیز انجام شده و برگشت ناپذیر می باشد.
۵۷۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : وابستگی طبقاتی و عواقب زیانبار آن
دلایل بعضی ها خیلی قوی اند، اگر حتی کیف کشی از راه نرسد:
چون دانشجو بوده اند و کتابی راجع به سیبرنتیک خوانده اند، پس «خیلی از نظریه پردازان چپ، از سیبرنتیک حداکثر بهره برداری را کرده اند، و نظریه های مارکس و انگلس و، لنین استالین، مائو … را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیدند و آب تطهیر و تقدس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریختند.»
در سال ۱۹۴۸ اتحاد شوروی و چین تازه از جنگ ویرانگر دوم بیرون آمده بود و بخش اعظم کشور خرابه ای بیش نبود.
تهیه نان حتی مسئله تعیین کننده ای بود چه برسد به دگماتیزه کردن ماشینی تئوری مارکس و لنین و این و آن.
وابستگی طبقاتی توان تفکر را حتی از بنی آدم می گیرد.
حالا که جنابعالی خیلی از سیبرنتیک خبر دارید ، لطف کنید و بفرمایید سیستم های سیبرنتیکی چه خصوصیاتی دارند و روابط شان با زیرسیستم ها از چه قرار است.
به عبارت دیگر تفاوت رابطه زیرسیستم ها با سیستم در سیستم های سیبرنتیکی و غیر سیبرنتیکی از چه قرار است وبعد لطفا توضیحی راجع به فوت و فن دگماتیزه کردن مثلا تز درک ماتریالیستی تاریخ مرحمت فرمایید.
۵۷۷۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : پویان ارس

عنوان : دریا کنار اومد...
آقای بهرنگ ایرانی
بازتعریف چپ ! با رونویسی ناشیانه از تکستهای درسی فلسفه علم و روش شناسی بدون عمیق شدن در مفاهیم و برخورد فله ای با قضایا اگر شدنی است پس بشود.
البته چپی اینچنین بود و نبودش واقعا تفاوت زیادی هم ندارد. مشغولیتهای فراوان و فرهنگ شفاهی و درک از مسئولیت سیاسی به مثابه عضویت در کلوپ به همراه برخی روحیه ها و موقعیتهای دیگر عزیزان سابقا چپ رفتاری بهتر از این را اقتضا نمیکند.
...
این نگاه رمانتیک شما و این تمثیل بنفشه و لگد و این داستانها که ظاهرا مورد هجوم قوم یاجوج ماجوج مخالف "علم" واقع شده اند. و این کینه ضد علمی این قوم نیاز به این دارد که گفته شود:
....کاش تو هم حال مرا داشتی
سینه ای از کینه جدا داشتی...
....
بالاخره بازنگری در چپ هم خودش مشغولیت مهمی است که اعضای کلوپ را تا مدتها میتواند سرگرم کند. چرا که نه
با امید دلخوشی دوستان
بدرود
۵۷۷۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : بهرنگ ایرانی

عنوان : بنفشه ها را لگد نکنیم
پاستور هم در زمان خوش وقتی ادعا کرد که عامل بیماری "میکرب" است ،با تمسخر و آزار کسانی مواجه شد که به صورتی جزم گرایانه و حق به جانب بر اطلاعات غلط و غیر علمی اشان پافشاری می کردند و چیزی جز کلیشه های گذشته را برنمی تابیدند.گالیله و برونو هم چنین سرنوشت غمباری داشتند.و جرمشان این بود که اسرار هویدا می کردند.حقیقت قضیه این است که آنچه را که آقای خلیق تحت عنوان "تزهایی پیرامون نظریه ها و پارادایم ها" ارائه نمودند ،بخشی از تلاش دامنه داری است که در آستانه و بعد از فروپاشی "سوسیالیسم واقعا موجود!"برای باز تعریف جنبش چپ در جهان در حال صورت گرفتن است.و مطالب طرح شده در این مقاله به احتمال قریب به یقین کشف شخصی آقای خلیق نیست و رد آنها را می توان در مقالات و کتابهای بسیاری دنبال کرد.از ایرادات املایی و نگارشی بعضی از دوستان که بگذریم،برداشت "خودکشی سیاسی" برای نویسنده از چنین نوشته ای،تنها به این دلیل که درک نویسندهء مقاله از "چپ" منطبق با درک ایشان نیست،به گمانم خود را "مرکز عالم پنداشتن" و تعطیل کردن اندیشه است.مگر مضمون مطلبی که از آقای نادر عصاره در صفحهء نخست "اخبار روز" و بعد از مقالهء آقای خلیق آمده تقریبا همان چیزی نیست که ایشان ادعایش را دارند؟مگر مضمون نوشتهء آقای شیدان وثیق تحت عنوان "سهم...."که در قسمت دیدگاه "اخبار روز" هست خیلی با نظرات آقای خلیق تفاوت دارد یا به نظرات چپ سنتی نزدیک است؟می گویند "در بهاران بنفشه ها همه جا یکباره می رویند."حتی اگر بوی بنفشه آزارت می دهدچاره کار به هیچ وجه لگد کوب کردن بنفشه ها نیست.این که کارایی هندسه های نا اقلیدسی در حوزه های خاصی ،کارکرد هندسهء اقلیدسی را در حوزهایی که صحتش را به ثبوت رسانده زیر سوال نمی برد،بلکه فقط عدم کارایی اش را در حوزهء دیگر نشان می دهد،موضوعی علمی است و به گمانم قابل تعمیم به کل تئوری ها در راستای جلوگیری از جزم شدن آنهاست.
۵۷۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : قریدون بی بیان

عنوان : ببخشید استاد بهبودی
نگارنده در زمان دانشجوئی کتاب سیبرنیتیک، نوربرت وینر (N.Wiener) نشر سال ۱۹۴۸ را به انگلیسی خواندم و در دهه ۵۰ بفارسی هم ترجمه شد که در بین روشنفکران ایران استقبال شد.
زمینه کاری نوربرت از ۱۹۳۹ تا ۱۹۴۵ بیشتر روی شبکه‌های الکتریکی و ماشین‌های محاسبه به خصوص در ارتباط با محاسبه‌های بالیستیکی بود.

حال اگر شما فکر می کنید دنیا طور دیگری بوده قابل اثبات نیست.
۵۷۶۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : مسعود بهبودی

عنوان : الهی نوائی
«خیلی از نظریه پردازان چپ، به ویژه در دوران استالین، شاید با توجه زمینه هایی که وجود داشت، و در راستای ادعاهای شان، از این تئوری (سیبرنتیک) حداکثر بهره برداری را کرده اند، و نظریه های مارکس و انگلس (و، لنین، استالین، مائو … را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیدند و آب تطهیر و تقدس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریختند.»

جل الخالق!
در زمان استالین سیبرنتیک نبود تا نظریات مارکس و انگلس و لنین و غیره را بکمک ماشین های دولتی دگماتیزه کنند.
ضمنا چگونه می توان نظریه ای را بکمک ماشین خصوصی و یا دولتی دگماتیزه کرد؟
در زمان لنین و استالین محاصره کشور شوراها بوسیله ۱۴ قدرت بیگانه وجود داشت و جنگ داخلی بی رحمانه ای که قصد نابودی اولین دولت زحمتکشان را بر سر داشت.
دولت شوراها هنوز بر عفریت جنگ داخلی پیروز نگشته بود که سر و کله بربریت فاشیسم پیدا شد که علیرغم بستن پیمان عدم تجاوز کشور تازه نفس زحمتکشان «بی همه چیز» را مورد حمله بربرمنشانه قرار داد و بخش اعظم کشور را خاکستر ساخت و ۲۰ میلیون انسان شریف را شقه شقه کرد و میلیون ها نفر را علیل و مجروح ساخت.
کدام دگماتیزه کردن نظریات مارکس.
در زمان استالین دهها میلیون انسان هنوز توان خواندن و نوشتن نداشتند و می بایستی آموزش ببیند و خواندن و نوشتن بیاموزد.
ضمنا پیشرفت علمی و فنی در رشته های علوم طبیعی چه ربطی به مارکسیسم ـ لنینیسم دارد؟
عوام فریبی برای چیست؟
حالا که دیگر سنگ ها همه بسته اند.
۵۷۶٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ مهر ۱٣۹۲       

    از : داوود نوائیان

عنوان : حداقل، ۲۱ سال تاخیر
درود به دوست فرزانه و عزیزمان بهروز، به خاطر مقاله خوب اش

با ۲۱ سال تاخیر!

در قرن نوزده، دوره ی که مارکس اندیشه هایش را طرح می کرد و مقالات اش را می نوشت، به احتمال زیاد، نظرات او و افراد دیگر، چون انگلس و …، فقط یکی از گفتمان های زمان، البته، جدی تر و گسترده تر از نظرات دیگران، بود.

از ده ی چهل، قرن بیستم، در پی فرا گیر شدن تئوری «سیبرنتیک»،(Cybernetik)، خیلی از اندیشه ورزان و دانشمند دوران، به این نتیجه رسیده اند، که با کمک این تئوری و با تعمیم و گسترش آن به حوزه های مختلف، می توانند روند و نتیجه ی حرکت، همه ی پدیده ها و پروسه ها، در عرصه های مختلف طبیعی و اجتماعی، را به دقت پیش بینی و آنها را هدایت کنند و
خیلی از نظریه پردازان چپ، به ویژه در دوران استالین، شاید با توجه زمینه هایی که وجود داشت، و در راستای ادعاهای شان، از این تئوری حداکثر بهره برداری را کرده اند، و نظریه های مارکس و انگلس (و، لنین، استالین، مائو …) را، البته با کمک ماشین های دولتی شوروی و چین …، جزمیت ویژه ای بخشیداند و آب تطهیر و تقدس بر تمام تئوری ها و نظرات شان ریختند.

در سه ده آخر قرن بیستم (به ویژه ده هشتاد و ...)، با کشف یک سری ‪رویداد‬های مهم علمی در زمینه های مختلف، از جمله فیزیک و ستاره شناسی، اندیشه ورزان و دانشمندان به این نظریه رسیده اند که پایداری و هدایت یک سیستم، غیر ممکن است، مگر در مقیاس بسیار ، بسیار کوچک!
و در همین زمان بود که تئوری هرج و مرج (Kaosteorin)  به وجود آمد.  
و در سال ۱۹۹۱ آقای  (Tur Norretranders)، سوئدی،  به این جمعبندی رسید که:
« آدمی هرگز نمی تواند، پیش بینی کند که خودش و یا انسان دیگری در آینده چه خواهد کرد، زیرا، لازمه چنین پیشگویی، داشتن و دسترسی به تمام اطلاعات دقیق، از گذشته و حال، در باره ی خویش یا انسان دیگر می باشد، و این غیر ممکن است، زیرا بیشتر کنش و واکنش های انسان آگاهانه نیست» 
نام کامل این تئوری، ( teorin om deterministiskt kaos ) می باشد، و این تئوری ادعا می کند، حتی تحولات در سیستم های طراحی شده، نیز، کاملا قابل پیش بینی نیستند.  
… ...

با مهر فراوان

داوود نوائیان
۵۷۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : امیر

عنوان : نظرات زمینی
نظرات اقای خلیق گرچه دیر هنگام اما هنوز جای خوشحالی است که سازمان برای پیدا کردن جایگاه چپ معقول٬(چپی که سعی دارد٬ بر ای مقولات عدالت٬ ازادی٬به مفاهیمی زمینی و قابل حصول برسد)در تلاش است.باشد که این دیدگاهها خود را در برنامه اینده سازمان نشان دهد تادیگر شاهد برنامهای خیالی و غیر قابل حصول ولی پر طمطراق نباشیم.
۵۷۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : عیسی صفا

عنوان : گریز از گذشته
آقای خلیق با رفرانس به شناخت شناسی « پسا مدرن» می گویید که « قرائت» های مختلفی از مارکس وجود داشته و وجود خواهد داشت. بله اگر به دانشگاه ها در رشته های علوم انسانی مراجعه کنیم با هزاران قرائت از مارکس روبرو خواهیم شد. اما اگر به تاریخ جنبش کارگری نگاه کنیم در قرن بیستم با دوگرایش عمده روبرو می شویم : خط احزاب کمونیست و انترناسیونال سوم و خط سوسیال دمکراسی که اکثر احزاب آنها در جنگ اول جهانی از جنگ دفاع کرده بودند. سازمان چریک های فدایی خلق در ایران با میزان زیادی مسامحه به ادبیات خط کمونیستی نزدیک بود و هیچ عنصر دفاع از خط سوسیال دمکراسی در آنها دیده نمی شد. ادامه همین خط بود که سازمان را تا حد وحدت با حزب توده ایران پیش برد. سازمان فداییان اکثریت قبلن قول داده بود« خط سوم» را تحت عنوان « سوسیالیسم دمکراتیک» ارایه دهد. تا کنون خبری از این قول دیده نشده است ولی برعکس همین نوشته خلیق نشان می دهد که خط سوسیال دمکراسی و حتی سوسیال لیبرال در سازمان مسلط است. منتهی افرادی مثل خلیق کوشش می کنند هم از گذشته سازمانی خود بدون جوابگو بودن بگریزند و هم بار تجربه منفی سوسیال دمکراسی را به دوش نکشند.
۵۷۶۶۰ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : میم حجری

عنوان : تأملی در این مقاله جناب بهروز خلیق
رویاروئی های ایدئولوژیکی هر روزه (۴۹)

http://hadgarie.blogspot.de/۲۰۱۳/۱۰/۴۹.html
۵۷۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ مهر ۱٣۹۲       

    از : دوست

عنوان : تز یا خلاصه کتاب؟
سلام
تاکنون تصور می کردم اطلاق"تز" به اندیشه و تحلیلی است که تازگی دارد. مثلا تزی درباره انقلاب ایران که تحلیل و نگاه نوینی را ارائه کند اما به عنوان یک دانش آموخته علوم اجتماعی متاسفانه مطلب شما خلاصه ناشیانه ای از کتابهای "چیستی علم" اثر چالمرز و" انقلابات علمی" کوئن و درسنامه های "نظرات جامعه شناسی" مانند کتاب ریتسر است. ای کاش صبور بودید و یک مجموعه مطالعه را به پایان می رساندید و بعد تز هایتان را ارائه می دادید یا حداقل تحت عنوان خلاصه ای از چند کتاب این مطلب را تنظیم می کردید.
۵۷۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : در باره "تز"هایشان:
۱-پارادایم چیست ؟:کوهن می گوید که علوم با تکامل تدریجی به پیش نمی روند بلکه این انقلابات دوره ای (پارادایم) است که موجب پیشرفت آن می شود. پارادایم یک علم تا مدتها تغییر نمی کند و دانشمندان در چارچوب آن باقی می مانند. به عنوان مثال :- نسبیت گالیله ای که موجب بی اعتباری فیزیک ارسطویی شد؛ -کشف بیضوی بودن مدار سیارات توسط کپلر؛ - بنیان گذاری فیزیک نو توسط نیوتون؛ - نسبیت عام و خاص اینشتن را می توان پارادایم های علم فیزیک نامید.
۲- ریاضیات ، فلسفه و منطق بر روش عقلی- استدلالی و علم بر تجربه (مشاهده ، آزمایش) متکی هستند. ازاین رو با آن که گفته می شود که فلسفه علم تفکر در مورد اساسی ترین موضوعات جهان هستی است ولی فلسفه علم نیست. ریاضیات هم همینطور.
۳- اصل اقلیدسی: از یک نقطه خارج از یک خط تنها یک خط موازی آن می توان رسم کرد، در همین ابعاد زمینی و نه کهکشانی بوسیله هندسه لباچفسکی و ریمانی مردود اعلام شد. کوتاهترین فاصله بین دو نقطه هم در همین کره زمین ، خط منحنی است. ما اگرهندوانه را با ترازوی طلا وزن نمی کنیم، نشانه بی اعتباری ترازوی طلا در میوه فروشی نیست.
۴-در فیزیک و مکانیک : مبانی اصلی فیزیک نیوتونی در همان اوایل قرن ۲۰ با نسبیت خاص و مکانیک کوانتوم اعتبار خود را از دست داد. کسی که می گوید: "مکانیک نیوتونی در مقیاس کوچک صادق است ، تئوری نسبیت در فضا و سرعت‏های بالا و تئوری کوانتوم در نور"، عدم آشنایی خود را با مباحث این علم به نمایش می گذارد. سی سال جدال اینشتین ( نه انیشتین .مثل این است که به دیوار بگوییم دیفال) با بور و هایزنبرگ و دیگر پیروان اصل عدم قطعیت در مکانیک کوانتوم برای آن بود که هرکدام نظریات خود را جهانشمول می دانست. بحث "کوانتوم و نور" که اصلا به اول قرن ۲۰ و تحقیقات ماکس پلانک و خود اینشتین مربوط می شود و ربطی هم به آنچه در دهه ۲۰ به عنوان فیزیک کوانتوم شکل گرفت ،ندارد.
۵- علم خود یعنی احتمال و قطعیتی در کار نیست. پوپر ابطال پذیری را مشخصه تئوری علمی می داند. ولی همه علوم از جمله علوم اجتماعی ا ز زمانی علم نامیده می شوند که بتوان قوانین نسبتا پایداری را در آن ها شناسایی و جمعبندی کرد. از این رو می گویند که علم ، پیشبینی پذیر است و هرج ومرج برآن نمی تواند حاکم باشد.
۶- وقتی کسی می گوید که: "این و یا آن پارادایم وجوهی از پدیده‏(اجتماعی) را تبیین می‏کنند و به برخی مسائل پاسخ می‏دهند." ، چرا منکر این می شود که می توان این وجوه پارادایم های مختلف را به هم وصل کرد و به نظریه کامل تری رسید؟
۷-این "تز" هارا که به زحمت می توان در آن یک جمله بی نقص یافت و به نظر می رسد که نگارنده تنها وحی آسمانی را که پس از رقص و سماء بروی نازل شده ، به روی کاغذ آورده است، می بایست همچنین به عنوان یک "شاهکار" ادبی به ثبت رساند. به عنوان مثال به این جمله توجه کنید: "نشاندن پارادایم‏ها در جایگاه واقعی خود و اسطوره‏زدائی از آن ها به معنی کم بهاء دادن به پاردایم‏سازی نیست. پیشرفت علوم طبیعی و اجتماعی تنها در انباشت فاکت‏ها نیست، بلکه در پاردایم‏سازی هم است. پارادایم‏سازی را نباید به مشاهده‏گری و انباشت فاکت تقلیل داد. انتزاع، مفهوم‏سازی و پاردایم‏سازی مرحله‏ای از پژوهش علمی است".
۵۷۶۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣۹۲       

    از : محسن جمالی

عنوان : جدلی کهنه از زبانی نو
تاریخ فلسفه‍ی دوقرن اخیر پر ازبرداشت های متضاد از نظریه های مارکس و انگلس لنین است، همه‍ی آنها را البته نمیتوان منتسب به تئوری توطئه یا وابستگی به سرمایه داری دانست.اماسازمانهای اهریمنی سرمایه داری و امپریالیسم نیز فیلسوف نما های مزدور خود را دارند تا مارکسیسم را از نظر تئوری خلع سلاح کنندو با سقسطه گری در اذهان کمو نیستها ونیروهای برابری خواه، ایجاد شبهه و تردید کنند. کژراهه های احسان طبری و... تازگی خود را از دست داده .اینک بدون شلاق و شکنجه و پای سفره‍ی رنگین امپریالیسم ، نابهنگام ، از کسی که کار اصلی و خبرگی اش ، فلسفه نیست و در گرماگرممبارزه‍ی حادسیاسی روز، چنین بر داشت هائی عجولانه، پراز تپق( پارادایم) سر میزند، در نشریه‍ی مطرح اخبار روز منتشر میشود که چه بشود؟ آیا این راست روی ها پاسخ به چپ روی های چریکی چهل سال پیش و برای تبری از جنبش پویای چپ کلاسیک نیست؟ آیا این رفتار را بایدباشرکت در انتخابات اخیر رهبران سازمان فهمید؟ یا اگر شکی در اصالت آن نیست، اینک چرا؟ اینجا چرا ؟
۵۷۶۲۰ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۲       

    از : پویان ارس

عنوان : ابتدا
آقای بهروز خلیق محترم
تشکر میکنم از بیان افکارتان
....
شما نمیتوانید "هر پارادایمی را که قادر به تبیین پدیده معین نیست بدون تعصب کنار بگذارید" چون تغییر پارادایم(در بیان همانها که این واژه را به کار گرفته اند مثلا توماس کون در ساختار انقلابات علمی) ساز و کار خود را دارد و این به خواست شما یا آن دیگری بر نمیگردد.
خوب است که حالا شروع به مطالعه مبانی تحقیق اجتماعی و روش شناسی کرده اید کمی هم شیوه نگارش محققانه و بیان ارجاعات و ادعاها را هم تمرین بفرمایید. مثلا انجا که نوشته اید:"مارکسیست ـ لنینیست‏ها آن چنان ایمانی به الگوهایشان دارند که در مقابل واقعیت‌های متعارض با الگوها، حاضر به تن دادن به هیچ تغییر و تعویض در الگوها نیستند"
و بقیه ادعاهایی از این دست
این حداقل با بخش دیگر همین متن خودتان تناقض دارد که مارکسیست - لنینیست ها را به چندین بخش افراز کرده اید اما اینجا همه را با هم جمع بسته و متخلق به چنین خلقیاتی میکنید .
...
پیشنهاد میکنم اگر فرصتی داشته باشید کمی در روش شناسی مارکس مطالعه بفرمایید. مارکس ( و کسانی که متوجه مفاهیم او بوده اند و از جمله لنین)هیچگاه ادعا نداشته که همه نظریات مارکسیستی از جامعیت و عامیت برخوردار هستند.
...
باید بگویم از این مطلب شما بسیار آموختم و باعث شد کمی بیشتر در اینکه در کجای جهان ایستاده ایم نظری دوباره کنم.
به امید پیشرفت برای این کشور محنت زده
۵۷۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۲       

    از : محسن درزی

عنوان : من از این مقاله آموختم!
من از این مقاله آموختم! با حوصله‌‌ ۲ بر آن را خواندم، و می‌بایست چند بار بخوانم،،،معین است که زحمت زیادی کشیده شده،و روی آن کار شده.اما دوست عزیز ؛ در این مطلب نه چندان بلند ۴۷ بار واژه " پارادایم " بکار رفته شده. برایم مزاحم بود ،و تمرکز از من می‌گرفت . " پارادایم " مثل میخ تو اعصابم فرو میرفت . بر هر حال سپاسگزار .
۵۷۶۰۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۲       

    از : خسرو صدری

عنوان : خودکشی سیاسی!
آقای خلیق و همفکران اکثریتی شان که پس از بمباران لیبی توسط ناتو ، زمان را برای علنی کردن بحث های درگوشی خود، مبنی بر ضرورت پذیرش هژمونی آمریکا برجهان و کشاندن سازمان اکثریت به بازی در لیگ سرمایه داری ، مناسب دیدند و برخلاف نیروهای مترقی ( نه الزاما چپ) جهان ، ازتغییرات لیبی اظهار خرسندی نمودند، احتمالا با ناکامی آمریکایی ها در تکرار همان فجایع انسانی و سیاسی در سوریه، که بیش ازپیش سمتگیری در استقرار نظمی چند قطبی را در جهان نوید می دهد، به تشویش دچار شده و برای هموار نگاه داشتن روند استحاله سازمان اکثریت ، اینک با تکرار ایرادات گردو خاک گرفته به مارکسیسم ، تلاش دارند تا شاید موقعیت شکننده خود را در منحرف کردن راه وروش سازمان به مثابه نیروی چپ ،تحکیم بخشند. برای آنانی که همه تخم های خود را در ماهیتابه سرمایه داری جهانی خاگینه کرده اند ، حرکت به سمت نظم چند قطبی یک تهدید و نه فرصت محسوب می شود.
نگارش چنین مقالاتی به منزله اقدام به خودکشی سیاسی است و پیش از هرچیز ازنادانی نویسنده نه فقط از آنچه در دنیای علم می گذرد حکایت دارد بلکه در کمال شگفتی نشان می دهد که چگونه می توان کسانی را یافت که با چند جمله عدم درک خود از اندیشه ای را اثبات می کنند که عمری از آن دفاع کرده اند.
این وظیفه افراد ذی صلاح و متخصص ( که خوشبختانه کم هم نیستند)می باشد که نسبت به این سبک وزنی ها واکنش در خور نشان دهند. در غیر این صورت ، بالاجبار کم دانانی چون من به سخن خواهند آمد.
۵۷۶۰۲ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣۹۲