«آموزش به زبان مادری حق طبیعی هر انسان است» - احد واحدی

نظرات دیگران
  
    از : همشهری

عنوان : همشهری
آقای واحدی عزیز رو دعوت می کنم یک با دیگر کامنتهای آقایان سرابی، آلبرز و ئاواره را بخوانند!
اما من سوال آقای سرابی رو به شکل دیگه از آقای واحدی می پرسم که آیا فرزندان شما در آلمان حاضر بودند به مدرسه ترکی زبان بروند اگه در آلمان مدرسه ترکی زبان بود؟ من معتقدم صد در صد نه و عاقلانه هم نه! چراکه این بچه بدون تعصب های تاریخ گذشته و دکان های فرسوده سیاسی فکر می کنند و موفقیت و پیشرفت خود را در تسلط به زبان آلمانی وا استفاده از دانشگاها و امکانات وسیع آلمانی می بینند.
۷۰٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۴ مهر ۱٣۹۴       

    از : عباس سرابی

عنوان : فرزندانتان به چه زبانی تحصیل می کنند؟
از نویسنده محترم یک پرسش دارم:
شما در آلمان زندگی می کنید. بیش از ۴ میلیون ترک در این کشور ساکن بوده که غالبا ملیت آلمانی نیز دارند. حال بفرمایید با توجه به چنین جمعیتی و در چنین کشوری، فرزندانتان به چه زبانی تحصیل می کنند؟ فرزندان ترک های مقیم فرانسه و آلمان، که شهروند این کشورها هستند به چه زبانی تحصیل می کنند؟ چه گامی در راستای احقاق حقوق خود در کشوری که در آن زندگی می کنید و فرزندانتان در آن رشد کرده اند نموده اید؟ اگر این حق است، چرا برای احقاق آن برای فرزندانتان گامی بر نداشته اید؟! پیش از نظر در مورد دیگران، آیا ضرورت ندارد اول خود به دنبال احقاق حق خود و فرزندانتان در کشوری که تابعیت آنرا دارید باشید؟!
۷۰٣٣۴ - تاریخ انتشار : ۲ مهر ۱٣۹۴       

    از : البرز

عنوان : اجرای آموزش به زبان مادری در مدارس کشور
آقای واحدی گرامی، بدونِ هیچگونه تردیدی حق به جانب شماست، تدریس به زبانِ مادریِ به کودک کمک شایانی در یادگیری متون درسی می کند. و در بابِ علتِ عدم اجرای آموزش به زبان مادری در مدارس کشور، بحثهای زیادی صورت گرفته است. در اینجا میخواهم، عدم اجرایی شدنِ این طرحِ خوب و انسانی را با استنادِ به نوشته شما توضیح دهم.

شما می نویسی؛ «...در کشور ما ...با جانبداری از نوعی شووینیسم زبانی، هژمونی زبان مشخصی (زبان فارسی) پیش برده می شود...»
شاید جالب باشد که بدانیم، تا پیش از انقلاب مشروطیت یعنی چیزی حدود صد و هفت سال پیش که تجددِ غربی، و به همراه آن، مفاهیمی چون کلاس و مدرسه به مفهوم امروزی شروع به گسترش یافت، کودکان به مکتبخانه می رفتند. و در آنجا علوم دینی و نوشتن به زبان فارسی را می آموختند. و کتب تدریس عبارت بود از قرآن، کلیات سعدی، شاهنامه فردوسی، خمسه نظامی و کمی هم در باره ضرب و تقسیم و جمع و تفریق.
بنابراین زبانِ پهلوی، پارسی و یا فارسی همواره زبانِ کتابت و گفتار رسمی در ایران بوده است، خواه ساسانیان در قدرت بودند، یا سلجوقیان، یا صفویان و یا قاجاریان، و این مطلب ربطی به شووینیسم ندارد.

همچنانکه فوقاً نیز یاد کردم، با وقوع انقلاب مشروطه و ورود افکار ترقیخواهانه به کشور، به تدریج اندیشه تحصیل به زبانِ مادری نیز پا گرفت. و در وصف تأثیر آن در یادگیری محصلین قلمهای بسیاری به زیبایی بکار گرفته شد.

اما اینکه چرا، این طرحِ خوب و زیبا تاکنون اجرایی نشده، قبل از هر مطلبی بخاطر آن است که، بواسطه آشفته گیهای موجود در کشور در طول و عرض سده اخیر، این طرحِ زیبای فرهنگی بواسطه کشمکشها تبدیل به موضوعی سیاسی شده است.

برای خروج از این پیچ و کلافِ سردرگم، و کم کردن از بارِ سیاسیِ به ناحق بار شده بر این طرح زیبای فرهنگی، انشای شما، آنجا که می نویسی؛ «...کسانیکه امروزه ...صحبت کردن از زبان مادری[را]، نشانه تجزیه طلبی و جدایی[می دانند] ، باید قبل از هرچیز به یک روانپزشگ مراجعه کنند...»، نه تنها کمکی به موضوع نمی کند، بل به بغرنج تر شدنِ موضوع هم می افزاید.

در دنیای متمدن امروز رجوعِ به روانپزشک قُبح شصت یا هفتاد سال پیش را ندارد، و افراد با رضا و رغبت به روانپزشک مراجعه می کنند.
اما وقتی شما مخالفینِ اندیشه خود را به مطبِ روانپزشک ارجاع می دهی، این یعنی بستنِ درب بر روی یک بحث علمی و منطبق بر منافع ملی کشور.
بی تردید در طرز نگاهِ مخالفین اندیشه شما هم کژی هایی وجود دارد. و از قدیم هم گفته اند؛ بار کژ یا کج به منزل نمی رسد.
برای روبراه کردنِ این بار، چاره ای جز، دست برداشتن از ارجاع مخالف اندیشه خود به روانپزشک، و ایجادِ بحثهایی علمی و منطقی به منظور پیرایش این طرحِ زیبای فرهنگی برای اجرایی شدنش نداریم.
۷۰٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۴       

    از : ئاواره

عنوان : به بهانه درگذشت «یاشار کمال» نویسنده مبارز ترک ( احد واحدی- آرشیو اخبار روز)
اقای یحیایی و احدی سالی چند بار و به مناسبتهای گوناگون در اخبار روز حضور بهم می رسانند و از بیداد رفته بر زبان مادریشان شکوه و ناله سر می دهند. البته من نیز کردم و خواهان حق تدریس بزمان مادری، ولی خواهان حقی برای همه و نه صرفا برای زبان مادری خودم. ولی ظاهرا این دو اقای محترم ، مخالف محروم کردن کردهای ترکیه از زبان مادریشان نیستند، زیرا از محصول و ثمره این محرومیت، یعنی ترک نویس شدن یاشار کمال، ذوق زده شده اند و دوست ندارند قبول کنند که پروسه اسمیله کردن کردها در کشور همزبانشان ترکیه، هیچ راهی و امکانی برای یاشار ادیب نگذاشته بود تا ایده ها و اندیشه ها و ذوق و شوق خود را بزبان مادری درمانهایش بازتاب دهد. بنابراین اگر کسی با زور قساوت آنچنانی که شهر عالم و آدم است، در زیر سرنیزه ترکهای فاشیست، ترکی نویس شده است، ترک نیست. خود کمال نیز بر سر ابراز هویت کردیش مجبور شد کشور ترکیه را به مقصد سوئد ترک کند.
در زیر هر دو مقاله آقایان، کامنت گذاران به هر دوی این اقایان که هر دو تیتر زده بودند: یاشار کمال نویسنده ترک!!!! یاداوری کردند که نخیر ایشان کرد بودند و نه ترک !!! از آنجا که هیچکدام از این دو مدافعین سر سخت حق تحصیل بزبان مادری، در جواب کامنت گذاران حاضر به قبول این حقیقت نشدند، بنابر انتخاب تیتر نویسنده ترک برای این نویسنده کرد تصادفی نبوده است و بیان گرایش عاطفی و احساسی هر دوی این اقایان است. معلوم نیست اگر کمال ترک باشد، چه ارج و احترامی به زبان ترکی میبخشد و کتمان این حقیقت چه منفعتی برای این دو مدافع سرسخت و سازش ناپذیر زبان مادری دارد. تا انجا که به یاشار کمال مربوط است، یافتن و گفتن حقیقت زیباترین امر زندگی است، او با نوشتن به زبان ترکی در پی اثبات زیبایی و اهمیت زبان ترکی نبود، بلکه این تنها روزنه و امکانی بود که او می توانست با آن حقیقت زندگی مردم کرد را و اینجه ممدرا، روح شورشگر و عاصی کرد را بازتاب دهد.
گویا ارسطو گفته است که افلاطون معلم من است ولی من حقیقت را بیشتر از افلاطون دوست دارم. لطفا کمی در این گفته تامل کنید، یا حداقل ارتباطی بین ادعا و عملتان برقرار کنید!
کتمان حقیقت یاشار کمال چیزی به عظمت و شکوه زبان ترکی نمی افزاید، ولی کتمان کنندگانش را بی اعتبار می سازد.
۷۰٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱ مهر ۱٣۹۴