تعمقی بر استراتژی های تشویق و تحریم
از روزنه سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی


مجید تمجیدی


• در شرایط عادی سیستم سیاسی مبتنی بر انتخابات مشروعیتی از کانال تجدید بیعت هر چه باشکوه تر تعضیف نمیشود. برعکس با تقویت مشروعیت خویش قویتر و مستحکم تر میشود. نمیشود از یک طرف با شرکت توده ای در انتخابات یک سیستم مبتنی بر سیستم انتخابات مشروعیتی مشروعیت یک سیستم را تایید و تقویت کرد و از طرف دیگر انتظار داشت که آن رژیم تضعیف شود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۵ اسفند ۱٣۹۴ -  ۲۴ فوريه ۲۰۱۶


خارج از مدار مسئولین نظام جمهوری اسلامی عمدتا دو جریان در سالهای اخیر در حول و حوش انتخابات در ایران فعال بوده اند. جریان تشویق به شرکت در انتخابات و جریان تحریم. استدلال جریان تشویق به شرکت در انتخابات عمدتا این بوده است که شهروندان ایران با استفاده از حق رای خویش، هسته سخت جمهوری اسلامی، در راس آن ولی فقیه، را تضعیف کرده و به تقویت بخش ناراضی و اصلاح طلب رژیم کمک میکنند و این را بستری برای گسترش دموکراسی در ایران معرفی کرده اند. جریان تحریم نیز با افشاگری علیه جمهوری اسلامی و با تمرکز بر عملکرد ٣۷ ساله رژیم مردم را به تحریم انتخابات فراخوانده است. منطقا دغدغه اصلی هر یک از این دو جریان پس از گذشت ٣۷ سال از آزمایش استراتژی های خویش می باید این باشد که آیا استراتژی درستی را اتخاذ کرده اند؟ آیا در رسیدن و یا نزدیک شدن به عملی کردن اهداف اعلام شده خویش موفق بوده اند؟ جریان تشویق در این ٣۷ ساله تا چه اندازه موفق به تضعیف هسته سخت جمهوری اسلامی شده است؟ جریان تحریم تا چه اندازه موفق به جلب آراء مردم برای تحریم انتخابات شده است؟ آیا هیچکدام از این دو جریان قرار نیست در روش و نوع نگاه خویش به انتخابات جمهوری اسلامی ایران تجدید نظر کند؟ صورت مسئله این است که ولی فقیه و نهادهای تحت سیطره او هیچگاه در جمهوری اسلامی ایران، حتی در مقایسه با زمان خمینی که نفوذ کلام مطلق داشت، تا این حد قدرتمند نبوده است. بخش ناراضی جمهوری اسلامی در این ٣۷ سال از سنجابی و بازرگان و سامی به علی مطهری و ری شهری تغییر یافته است و ناراضیان درون رژیم مجبور شده اند در لیست نامزد های انتخاباتی خود، موحدی کرمانی، که خواستار اشد مجازات برای موسوی و کروبی بود، را بگنجانند. آیا حتی اگر با صرف معیارهای پراگماتیستی نیز به این مسئله نگاه کنیم، این استراتژی شکست نخورده است؟ از طرف دیگر با وجود کاهش نسبی تعداد شرکت کنندگان در انتخابات در مقایسه با انتخابات اولیه در جمهوری اسلامی، مستقل از انگیزه شرکت کنندگان، اکثریت مطلقی در این انتخابات شرکت میکنند. آیا جریان تحریم نتیجه ای از تمرکز بر افشاگری علیه رژیم گرفته است؟ آیا با تعویض کلمه تحریم به تحریم فعال و بالا بردن دوز افشاگری جریان تحریم موفق به جلب نظر تعداد بیشتری از مردم شده است؟ تلاش من در این نوشته این است که با برجسته کردن چند منظر کمتر حاضر در این مباحث به بخشی از پاسخ چرایی شکست این دو استراتژی نزدیک شوم. امیدوارم با تقویت پرسشگری در میان هر دو این جریانات به این پرسش کلیدی از مناظر مختلف دیگری نیز پرداخته شود.

حقوق فردی

بنا به دلایل مختلف تاریخی، اجتماعی، سیاسی و فرهنگی تقدم یک جانبه هویت و منفعت جمعی بر هویت و منفعت فردی در ایران به قیمت قربانی شدن دومی تمام شده است. گویا همیشه قرار است فرد شهروند به خاطر مملکت، دین، ایدئولوژی، مقابله با دشمن اصلی، دفع خطرعلیه قبیله، قوم، شهر و وطن صحبتی از امیال و هویت فردی خویش نکند. در این سنت اجتماعی رسوخ کرده در اعماق جامعه، و نیز درمیان قشر روشنفکر و احزاب سیاسی، ما کمتر شاهد تصمیم فردی در مقابل تصمیم گروهی و جمعی هستیم. حتی در میان جریانات منتقد سنت های جاری تصمیم های فردی مبتنی بر منفعت فردی کمرنگ است. بر بستر این سنت بود که حداقل صدها هزار شهروند چپ ایران در اوایل انقلاب با وجود داشتن هزاران آرزو، خواست و علاقه فردی مغایر با بانیان جمهوری اسلامی به عنوان زن و همجنسگرا و مخالف حکومت مذهبی متاسفانه با توسل به یک استدلال جمعی یعنی الویت مبارزه با امپریالیسم تمام آرزوها و امیال فردی خویش را قربانی "منفعت عمومی" کردند. اگر توجه به حقوق و منافع فردی بخشی از سنت اجتماعی بود، یک فرد معتقد به دین بهایی و یا یک دگرجنسگرا و یا کمونیست فقط با استدلال عدم برسمیت شناخته شدن هویت خویش توسط حکومت و قانون میتوانست تا تحقق آن از شرکت در هر انتخاباتی امتناع کند و مورد سرزنش و موضوع اقناع گروهی قرار نگیرد. عدم احترام به این انتخاب فردی و برجسته نبودن آن در میان گروه های مختلف فعال در انتخابات امر تصمیم فردی در ایران را به پدیده ای نادر و غیراجتماعی تبدیل کرده است. من به اهمیت هویت های جمعی و گروهی در یک جامعه و الویت منفعت جمعی بر منفعت فردی در ابعاد کلان کاملا واقفم. اما وقتی این هویت اهمیت یک جانبه ای پیدا میکند این تعلق گروهی بیشتر بر سنت جوامع پیشامدرن انجام می گیرد. در تقویت قربانی کردن امیال و خواستهای فردی بویژه جریان تشویق به شرکت در انتخابات، که اساسا با توسل به ایجاد ترس و اضطراب از آینده و بدتر شدن اوضاع وعده تضعیف هسته سخت جمهوری اسلامی و بهبود اوضاع را داده و جایگاهی برای خواستهای فردی قائل نیست، نقش اصلی را در این سالها داشته است. از طرف دیگر جریان تحریم با تمرکز یک جانبه بر عملکرد جمهوری اسلامی و برجسته کردن جنایات این رژیم در مقاطع مختلف، نقش منافع، خواستها و نیازهای روزمره ای که هر یک از شهروندان بر اساس آن در رابطه با انتخابات تصمیم میگیرند را دست کم میگیرد. با اینکه افشاگری علیه جمهوری اسلامی، بویژه عملکردهای کلان آن مثل کشتارهای دهه ۶۰ و یا قتلهای زنجیری جزیی مداوم از افشاگری علیه این رژیم است اما الزاما همان جایگاه را در تصمیم گیری شهروندان در هر مقطع انتخاباتی ندارد. بازبینی تمرکز بیش از اندازه به افشاگری علیه عملکرد رژیم و غافل شدن از خواستهای روزمره فردی در هر مقطع جریان تحریم را به جریانی غیرپویا که به "تکرار مواضع" و بازگویی "حرفهای صد بار گفته شده" مشغول است تبدیل کرده و توجه شهروندان را به خود جلب نمی کند.

سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی

یکی از دلایل شکست استراتژی تشویق به شرکت در انتخابات (با فرض صداقت در بیان اهداف اعلام شده از اتخاذ این استراتژی) داشتن درک سطحی از ماهیت انتخابات در جمهوری اسلامی ایران است. از طرف دیگر عدم شناخت کافی جریان تحریم از مکانیزمهای انتخابات در جمهوری اسلامی، بویژه محلی بودن آن و موضوع رقابت در حوزه های محلی، این جریان را در پاسخ به پرسش چرا مردم در انتخابات شرکت می کنند ناتوان کرده است. شناخت از سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی قدم اول بازبینی این استراتژی ها است.
با انتخابات فروردین ۱٣۵٨ و با تک پرسشی "جمهوری اسلامی آری یا نه"، نوع معینی از سیستم های انتخاباتی در ایران متولد شد که انتخابات مشروعیتی بهترین نام آن است. در این انتخابات مردم به سیستمی رای دادند که در آن قرار نبود منتخبین مردم مفسرین و وضع کنندگان قانون باشند. مردم به سیستمی رای دادند که مرجع تفسیر قانون بدوا باید مرجع دینی باشد. شورای نگهبان و مجلس خبرگان و مجمع تشخیص مصلحت و در راس آن ولی فقیه با داشتن آزادی مطلق در ایجاد ابزارهای مالی و نظامی برای پیشبرد سیاست های خود محتوی بسته ای بود که مردم به آن رای آری دادند. انتخابات مجلس خبرگان که مظهرالشمس است حتی در انتخابات مجلس شورای اسلامی نیز قرار نیست مردم نمایندگانی را انتخاب کنند که نظرات آنان را نمایندگی کنند. امر موثر بودن نماینده در این انتخابات از قبل منتفی است. انتخابات در جمهوری اسلامی نمایش تجدید بیعت با ولی (خلیفه) و نمایش مشروعیت رژیم است. اینکه جمهوری اسلامی محدودیتی برای شرکت در انتخابات نمیگذارد و رای همگانی است و خامنه ای مخالفین نظام را نیز به شرکت در انتخابات فرا میخواند، اینکه جمهوری اسلامی اصل برگزاری منظم انتخابات را رعایت کرده است، به دلیل وجود سیستم انتخابات مشروعیتی است. این دو اصل مغایرتی با انتخابات مشروعیتی ندارد. اینکه انتخابات سالم نیست، اینکه همه شهروندان واجد شرایط کاندید شدن نیستند، اینکه حتی همه کاندیداهای مورد تایید نهادهای ماورایی از حقوق و امکانات منصفانه و یکسانی برخوردار نیستند و اینکه سپاه در انتخابات دخالت میکند و ... نیز جزیی از سیستم انتخاباتی مشروعیتی است. نمایش مشروعیت از جمله در نمایش قدرت و ابزارهای نظامی و قدرقدرتی "خلیفه" است. چنین سیستمی را، مگر در شرایط بسیار استثنایی بحران سیاسی، نمیشود از طریق کارزار انتخاباتی و ارسال نماینده منتقد و معترض دور زد. اگر مقصود گول زنی دیگران نباشد این خود گول زنی و ساده لوحی محض است که متاسفانه بعضا توسط کسانی که مویشان را در سیاست سپید کرده اند تکرار میشود. سیستم انتخاباتی جمهوری اسلامی هم بنا بر ماهیت و هم بنا به شهادت ٣۷ سال تاریخ خود نشان داده است که هم ظرفیت استفاده از جناح ناراضی برای تقویت مشروعیت خویش، با هدف "هر چه با شکوه برگزار کردن انتخابات" و نمایش تجدید بعیت را دارد و هم ظرفیت نهادینه کردن و تحکیم ساختارهای خویش. اگر همین روند پیش رود مشوقین شرکت در انتخابات باید در انتخابات بعدی در رقابت میان صادق لاریجانی و شاهرودی مردم را تشویق به شرکت در انتخابات برای رای دادن به دومی کنند. از طرف دیگر جریان تحریم بدون درگیر شدن با مسائل و نزاع های واقعی و روزمره ای که در اقصی نقاط ایران که اقشار مختلف مردم حول آن صف بندی می کنند و بدون داشتن کنشگران محلی که نماینده پیشبرد امیال و خواستهای مردم، و مهمتر از آن، کنشگرانی که روش و چگونگی پیشبرد این خواست ها را به مردم نشان میدهند، از حد جریان افشاگر، و نه آگاهگر و کنشگر، فراتر نرفته و فراخوان های آن با اقبال عمومی روبرو نمیشود.

جمهوری اسلامی چگونه عقب نشینی میکند؟

در شرایط عادی سیستم سیاسی مبتنی بر انتخابات مشروعیتی از کانال تجدید بیعت هر چه باشکوه تر تعضیف نمیشود. برعکس با تقویت مشروعیت خویش قویتر و مستحکم تر میشود. نمیشود از یک طرف با شرکت توده ای در انتخابات یک سیستم مبتنی بر سیستم انتخابات مشروعیتی مشروعیت یک سیستم را تایید و تقویت کرد و از طرف دیگر انتظار داشت که آن رژیم تضعیف شود. مستقل از سطح تحلیلی نتایج ٣۷ ساله اتخاذ استراتژی تشویق به شرکت در انتخابات شاهد این ادعا است. چنین سیستمی بطور عادی وقتی عقب مینشیند که مشروعیت و تداوم قدرت خویش را در خطر ببیند. علاوه بر سطح تحلیلی عقب نشینی های جمهوری اسلامی، از جمله در پذیرش صلح در سال ۶۷ و تن دادن به طرح برجام در سال ۹۴ بر اثر به خطر افتادن مشروعیت و قدرت آن در میان مردم بود. خمینی به گزارش فرار دسته جمعی سربازان توسط سران سپاه و رفسنجانی و ناتوانی رژیم از ادامه جنگ و خامنه ای به خالی شدن انبارهای مواد تولید و محدودیت هایی که تحریم های بین المللی ایجاد کرد بیشتر از نق و نوق نارراضیان درونی رژیم که همیشه در قوای اجرایی وجود داشته اند گوش کردند. استدلال مبنی بر اینکه رژیم فقط در مورد فشار وارده از خارج عقب مینشیند استدلال محکمی نیست زیرا که این ابزار از طرف نیروهای داخلی کمتر مورد استفاده قرار گرفته است. به نظر نگارنده اگر در یکی از انتخابات جمهوری اسلامی اکثریت مردم شرکت نمیکردند و از این طریق عدم مشروعیت رژیم را به نمایش میگذاشتند رژیم در مقابل خواست مردم نیز چندین بار جام زهر را نوشیده بود. برای تحقق چنین اتفاقی بازبینی دو استراتژی تاکنون اتخاذ شده یعنی تشویق به شرکت در انتخابات و تحریم به گونه ای که عمل شده است، شرط اولیه است.