چاله فیل* - کاوه بنایی

نظرات دیگران
  
    از : ک پرهام

عنوان : دانش سیاسی با توهمات مطابقت ندارد
آقای نوایی ! بهتر بود بعد از توهینی که به جمعییت آگاه و کثیر رای دهندگان با این مقاله کرده اید. خوب بودبه انتقادات بجا و مدلل دوستانی که در این حاشیه نوشته اند توجهی می کردید.تفاوت کسی که حداقل ازحصر واز همه چیز رهبر پشتیبانی می کند با کسی که با حصر موافق است و به روشنی با بیشتر سیاست های ولی فقیه زاویه دارد، در امر سیاست تفاوتی ساده نیست که شما آنرا به سادگی قلم ز ده اید.بعد از آن بحران ها و قهرمانئ هایی که به قول خودتان از سر گذرانده اید انتظار میرود که نگرشی دقیقتر به رویدادها داشته باشید، نه همه چیز را یکسان و خارج از رنگ و اختلاف. در همین شماره ی اخبار روز به مقاله ی نوام چامسکی مراجعه کنید. به درستی تغییرات کوچک در قدرت را با اهمییت بزرگ ارزیابی میکند.دانش سیاسی متاسفانه همیشه با خواستهای عجولانه و اغلب فاجعه آمیز ما مطابقت ندارد
۷٣۱۷۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : کیا ارجمند
با نگرش نسبیتی شما در برخورد با مسائل ،با شما همراه و همگامم و تاکنون تلاش براین بوده در برخورد با مسائل چنین شود. که این نگرش فرد را می تواند از غلطیدن در اعمال افراطی رهائی دهند و شاید از اعمال فاجعه بار اوجلوگیری کند. با سپاس از شما
۷٣۱۶۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : پاسخی به هموطنی که در اعمالش شعارگوئی پررنگ است
گاهی وقتها مطرح کردن مسائلی انسانی می تواند سنگری باشد برای پنهان کردن نیات و خواسته های دیگر. که تحقق آن نیات و خواسته ها هم می توانند مقدمه ی اعمال ضد انسانی بعدی گردنند.باید گفت : گاهاً در اعمال و رفتار گروهی نشان از دفاع از مسائل انسانی با پر رنگی خاصی نمود پیدا می کند که این نمود؛ به مرحله ای می رسد که رنگ بوی شعاری می یابد . این افراد به نکته ای که توجه ندارند اینست : فعالیت در حوزه حقوق بشری با فعالیت در حوزه سیاست و سیاست ورزی تفاوت دارد: یکی تند می خواهد حرکت کند یکی کند می تواند حرکت کند؛ اگرچه شاید در نهایت به هم برسند.
۷٣۱۶۶ - تاریخ انتشار : ۱٣ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : آن که اسب داشت غبارش فرونشست! سیف فرغانی
جناب مسعود م عزیز اگر خوب متن نوشته را بخوانید پاسخ خود را دریافت می کنید. دو نفر را بازخرید کردید چند تا جنایت کار تازه نفس را پیشمرگ و به مجلس فرستادید.اگر این کارتان با دادن رآی شما را قانع می کند , مختارید .
۷٣۱۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ اسفند ۱٣۹۴       

    از : مسعود م.

عنوان : فکر کربلایی قادر به درک هیچ تغییری نیست.
آقای بنایی ارجمند!
متاسفم که جمجمه های ترکیده را با چشم دیده اید اما نمی توانم قهرمانی شما را که با یوز پلنک دویده اید تحسین نکنم.با اینهمه نه تاسف من و نه قهرمانی شما دلیلی برصحت و سقم شرکت یا عدم شرکت در انتخابات نیست.رد یا قبول انتخابات نه به روزگار سیاه من و نه به شجاعت و قهرمانی شما بستگی دارد.آنچه مهم است نتایج حضور یا عدم حضور در انتخابات و تغییراتی است که در فضای سیاسی ایران ایجاد کرده است.آیا نشستن در خانه
مویی از ریشویی در حاکمیت کند؟هیچ فکر سالمی نیست که از نیامدن خون از دماغ آنهایی هم که در خانه نشستند خوشحال نباشد.تغییرات اجتماعی نباید حتما خونین و کربلایی باشد و در آن بی برو برگرد سرهای بریده و گلوهای پاره دید.تا من پس از آن بنشینم و نوحه ی خون و شیون شهید سر دهم و دیدن جمجمجه های شکافته را افتخار خود کنم.میشود و دیدیم که میشود با تدبیر، ریش امٹال یزدی را گرفت و با حقارت از مسندش فرود آورد.کاری که بی تدبیر از توان هزاران تن باروت و خون هزاران تن انسان ساخته نبود.وهمین خردمندی آرزوی بسیاری ازسرداران سپاه و ریشداران قم را که در آرزوی سوریه ای کردن ایران هستند ،بر باد داد.با آرزوی بر چیده شدن کربلا و بساط آن.
۷٣۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : آب حیوان تیره گون شد خضر فرخ پی کجاست؟؟
جناب مسعود م عزیز
جمجه های ترکیده را هم دیده ام. و با یوزپلنگ ها دویده ام . زندگی در بحران به امثال من آموخت هوشیار باشیم. محاسبه من درست یا غلط فقط ۷ اسفند روز " بچه های اکبر" تعیین نمی کند. تهران عزیز ما چه حماسه ئی آفرید؟ نگاهی به رآی آقای عارف نفر اول بیاندازید و از ۸ میلیون واجد شرایط رای در تهران بپرسید روز ۷ اسفند کجا بودند. عزیز من آنانی که باید از دماغشان خون بیاید در انتخابات شرکت نکردند. قربان شما کاوه
۷٣۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کیا

عنوان : برد نسبیتی!
امیر جان این برد‌ها نسبیتی میباشند و به ناظر بستگی دارد ،که کجا ایستاده است.

درمورد برد سوم من بر این باور هستم:

بیطرفی و مخالفت در ایران مانند غرب نیست که بی‌ هزینه باشد .

این گرو یا ترد شده از طرف رژیم هستند و یا حاضر به پرداخت هزینه آن میباشند و گروهی ظاهرا بیتفاوتی میباشند که میتوانند در شرایط مناسب ضربه اصلی‌ را به نظام وارد کنند!
۷٣۰۹۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : مسعود م.

عنوان : همواره با استعاره های کلیله و دمنه ای نمیشود تحلیل سیاسی کرد
وقتی منطق به سستی می گراید زبان توهین و تمسخر دور بر می دارد.ظاهرا نویسنده ی محترم بر آشفته از این است که در این انتخابات خون از دماغ کسی نیامده است. معلوم نیست اگر ایشان جمجمه های ترکیده بر آسفالت و چشم های از حدقه در آمده ی امٹال ندا ها و جنازه های خونین جوان و پیر و کودک را در خیابان می دید از نتایج آن راضی میشد یا نه. شاید اگر چنین فاجعه ای اتفاق می افتاد،آنگاه ایشان چنین شعور جنک پرهیز مردم را به حماقت فیل تشبیه نمی نمودند و قلمشان سرشار از حماسه و رزم و شهید و شادی می شد.نمی شود فهمید در محاسبات ایشان قیمت تعویض یک ریشو در مجلس خبرگان جان چند جوان است.اما می توان حدس زد سرتیب جعفری و سردار نقدی اگر هوشیاری همین فیل هوشمند نبود حاضر بودند نه تنها تهران که سراسر ایران را بخون بکشند.
۷٣۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : مسئله تنها مسئله انسانیت هست نه شعار دادن
جناب امیر ایرانی، نه من خود را تافته جدا بافته از دیگر انسان ها (البته نه آنانکه ظاهری انسانی دارند ولی در باطن از مسلمین ناب محمدی- یعنی از انسان کش ها قهار) میدانم و نه خواستم شعار بدهم و برای خودم دکانی دست و پا کنم. من تنها یک انسان هستم و همانند یک انسان از زجری که دیگر انسان توسط لشگریان اسلام (معبودان برادر پیروز که مرتب در این سایت بجای آدمکشان اسلامی حرافی میکند و بی محتوی) میکشند، به ستوه آمده ام و از اینکه میلیون ها انسان در سرزمینم انسانیت را بیک باره تف کرده اند و مسخ شده بدنبال وحوش حاکم بر سرزمینم راه میروند و به هر جه نشانی از انسانیت هست میخندند بس دلگیر و خشم ناکم. این "دمکراسی" بازی درامردن های ایده آل برادر پیروز نه تنها مسخره و احمقانه هست بل مقایسه تعزیه اسلامی در ایران با عربستان یا دیگر ممالک اسلامی نشان از بی خردی محض هست. قبل از اینکه طرفدار این یا آن ایده شویم ابتدا میباید انسان باشم و تمرین انسانیت کنیم و نه تمرین "دمکراسی!!" اسلامی. من تنها خواستم به شما بگویم اگر ایرانی هستید در ابتدا باید برای یک کودک، زن، مرد و پیر و جوان ایرانی قلب تان بطپد نه آدمکش های اسلام و همین و بس. نه من بیش از شما هستم و نه شما بیش از من
۷٣۰۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : سه برد که وفقط یک برد را می توان دید
جناب کیا ارجمند سه برد را مطرح می کند. درمورد سه برد می توان گفت:۱)برد اول:باخت است. آنهم دنباله همان باخت هایی است که مقاوم ولایت از دوخرداد۷۶دچار آن شد وتابه اینجا رسید. که خود بحث طولانی دارد. ۲) برد دوم :برد است . جزئیات بماند. ۳)برد سوم: نه معلوم است برداست ونه معلوم است باخت است. چون گروهی از آنان تحت هیچ شرایطی اهل رای دادن نیستند در عالم دیگری سیر می کنند. گروهی دیگر از آنان باز هم اهل رای دادن نیستند چون منتظر یک منجی یا زمینی یا آسمانی هستند که در پناه او گذر عمر را به پیش ببرند و رای ورای بازی هم در عالم منجی خواهی آنان بی معنی است.اما گروهی دیگر از آنان در عالم هپروت برتری بودن و تک بودن سیر میکنند و بقیه را قبول ندارندو....
۷٣۰٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : امیر ایرانی عزیز...
با تشکر از پوزش شما از خر !
۷٣۰٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : سخنی با آقای بهروز الف
از اینکه چنان خودرا می نمایانی که سخت نگران سرنوشت کشورت هستی و از رواج فرهنگ و روشهایی بدور از خصلتهای انسانی در بین گروهی از هموطنانت ناراحتی ونگران، قطعاً! از دیدگاه هر ایرانی قابل ستایش و قابل توجه است!.اما وقتی در نوع برخوردت با مسائل و پررنگ کردن آنان به شیوه شعارگونه عمل می کنی و بسمت یک مرزبندی خاص با مخاطبت می روی و مخاطبت را در جبهه ای قرار می دهی و خود را در مقابل آن تعریف می کنی که در این تقابل در تلاشی شعارگونه هویت مبارزاتی خاصی را هم برای خود می خواهی بیآفرینی این نوع اعمال پرسش برانگیز می شود؛ که این شخص با این هویت مبارزاتی ساختن آنهم گاهاًپرخاشگرانه و طلبکارانه چه چیزی را می خواهد نشان دهد و ثابت کند؟
۷٣۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : پوزش از خر عزیز
قبل از هرچیز باید از خر عزیز پوزش خواست. ای خر عزیز از اینکه نام مبارکت برحالتی و نوع رفتاری از غیر خران قرار داده شده قطعاًدر عالم خریت ،از این نوع برخورد با نوعت ناراحت می شوی. اما نمی دانم توی بزرگ چکار کرده ای که ما تورا بعنوان مظهر چیزی خاص می نامیم؟ وبگونه ای عمل می کنیم که با موضوعیت تو، می توانیم یک حزب فراگیر وحتی جهانی که باید گفت تنها حزبی است که در تمام جوامع چه جامعه استبدادی وچه غیر استبدادی وجود دارد و هیچ نیازی به مجوز ندارد. این حزب خران اساسنامه و مرامنامه آن نیز بجای در جیب بودن در درون همه ما قرار دارد. اما ای خر عزیز بعضی ها، خود را مبرا از هر وابستگی به تو می دانند و اگر به آنها تلنگری زده شود که توهم به خر عزیز ربط پیدا می کنی، سخت ناراحت می شوند. البته باید گفت: ای خر عزیز،بجای اینکه تو ناراحت بشوی آنان ناراحت می شوند. این ناراحت شدن آنان خود حکایت جالبی است!.
۷٣۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : peerooz

عنوان : " این کجایش تمرین دمکراسی است؟ " پایان نقل قول.
س از " قیام " حسین بن علی, به روایت تاریخ نویسان شیعه, و شکست او از یزید ملعون , هرساله پس از ده روز عزا داری, سرانجام مراسم محرم, با " شام غریبان " پایان می یابد تا سال دیگر و مراسم دیگر. و این نه تنها داستان شیعه, بلکه داستان " اوپوزیسیون " ایران و مراسم " تحریم انتخابات " است و خوشبختانه این " روضه خوانی " در شرف پایان است.

".....در آرامش کامل انتخابات برگزار شد. نه بمبی ترکید, نه ستادی به آتش کشیده شد نه اهل خیابانی دستگیر! چرا که ۲۵۰ هزار پلیس آماده باش, به همکاری با ۳۰۰ هزار ناظر انتخاباتی, در ۴۳۰ شهر, ۵۴۹۱۴۲۴ میلیون نفر, ملت ِ واجد شرایط رای دادن را تحت کنترل داشته تا بتوانند انتخابات خود را پیش ببرند." پایان نقل قول.

روی سخن با " تحریمیون " است. میپرسم آیا مگر نه در چین و آمریکا, دو قطب " سوسیالیسم " و " کاپیتالیسم " دنیا, جز اینست؟ دو ابر قدرت " پیشرفته " جهان پیش کش, اوضاع کشورهای مسلمان از غرب الجزیره تا شرق اندونزی در چه حال است؟ آیا سعودی و شیخ نشین ها " دمکرات " تر از ایران اند؟ عراق و سوریه و لیبی و افغانستان چطور؟ اسرائیل " دمکرات " است؟

سوال دیگر, آیا سگ این " انتخابات " با همه بدی های آن, به اکثر " انتخابات " دوران پهلوی شرف ندارد؟ آیا شرکت این همه مردم به هر منظوری بسیار بهتر از " انتخابات " دوران پهلوی نیست؟ اگر این تمرین دمکراسی نیست, پس ۳۷ سال در خانه نشستن و " روضه تحریم خواندن ", دمکراسی و تمرین و اجرای آن است؟ آیا تا این ریشه نمایش " انتخابات " در آب ست و ۳۳ میلیون " اسیر " آنرا آبیاری میکنند امید ثمری نیست؟
۷٣۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کیا

عنوان : هنر نزد ایرانیان است و بس!
سرزمین عجایب !

برد اول:" رهبری"

انتخابات ،چالشی که میرفت ولایت را به زمین بکوبد با عقب نشینی تاکتیکی ولی‌ "مدبرانه ، فرزانه" از طریق معامله و زمینه سازی با مهندسیهای بغرنج و علنی قبل ،در میا‌‌ن و بعد از انتخابات با دادن امتیازات در مجلس شورا که مسلما در فرصت بعدی برای پس گیری آن اقدامات مناسب صورت خواهد گرفت،بقیمت تثبیت مجلس خبرگان با جابجایی دو یا چند ریشوی دهان گشاد, برد است.

برد دوم: اکثریت مردم با رای سلبی بخصوص سبز ها.

انتخابات که تا نیمهروز ظاهرا به مرض کسادی مبتلا بود با پرتاب و بمباران صندوقهای رای به دیوار حصر و زندان‌ها خلاصه رونق گرفت و نتیجه یی نسبتا رضایت‌بخشی را موجب شد.

برد سوم:تحریم کنند گان

تحریم کنندگان به سبب پراکندگی در فرم و تشکل در حاشیه ماندند ولی‌ با ۳۰ ،۴۰ درصد‌شان و بخصوص حفظ استقلال میتوانن در آینده با رفع نقاط ضعف ،به نیرویی تعیین کننده تبدیل شوند.
۷٣۰۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : بهروز الف

عنوان : آقای ایرانی پرسش شما ابدا برجسته نیست
اقای ایرانی نمیدانم شما هم همانند حکومتیان که موقع برپا کردن تغزیه شان برای پر کردن محلس شان از آدمکش ها هستند، یا "ایران" و "ملی" می افتند هستید که نام خود را "ایرانی" گذاشته اید و یا خیر؟ شما چگونه نام ایرانی بر خود میگذارید که بر اشغال سرزمین ایران توسط لشگریان اسلام خرسند هستید؟ کسانی که بر سینه خود میکوبند و زنجیر بر پشت میزنند، سفر ابوالفضل پهن میکنند، گریه و زاری و شیون برای دو طفل مسلم میکنند، ولی یک سرسوزن دلسوزی برای میلیون کودک ایرانی که در خیابان ها ولو هستند از سر فقر و نداری خانواده ندارند و به مسولین این بدبختی این کودکان رای میدهند. کسانی که صف میکشند تا بخت برگشته ای را اعدام کنند تا نشئه گی اسلام عزیز از خون ریزی ارام بگیرد. کسانی که صف میبندند که ضریح طلای میلیارد دلاری فلان جاهل بادیه نشین را رهسپار کربلا کنند. کسانی که ناظر ساختن مدرسه، درمانگاه، بیمارستان، یتیم خانه در لبنان و عراق هستند ولی کودک بیمار ایرانی چون والادینش پول ندارند، بخیه اش باز شود و کسانی........ نه تنها ایرانی نیستند، بل ذره ای از انسانیت در آنها یافت نمیشود. نادان خطاب کردن این جماعت بنوعی احترام گذاشتن به آنها ست
۷٣۰۵۷ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : نه نمی دانم!
م.ناظر گرامی در این رابطه هیچ چیز خاصی نشنیده ام. فقط می دانم کشور سوئیس حافظ منافع آمریکا در ایران است.
۷٣۰۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : کاوه بنائی

عنوان : مبرا از خریت؟؟
جناب امیر ایرانی ,اگر با همین روشی که شما اشاره کردید پیش بروید و توانستید در میهن مجوز تاسیس "حزب خران" را فراهم کنید , من حتما عضو می شوم. چیزی که بیشتر به رویا شباهت دارد از زمان برادران توفیق مجله فکاهی "توفیق"
۷٣۰۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۰ اسفند ۱٣۹۴       

    از : امیر ایرانی

عنوان : مبرا بودن از هر نوع خریت
پرسشی که در جوامع استبداد زده خود را برجسته می کند اینست: چرا گروهی در شکل و شمایل مبارز تلاش دارند نشان دهند که دیگران همیشه بازیچه اند و نادان، اما خویشتنِ خویشش مبرا از هر نوع خریت؟
۷٣۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۴       

    از : م. ناظر

عنوان : اگر میدانید اطلاع رسانی کنید
این داستان ورود ناگهانی و بسیار کوتاه رئیس جمهور سوئیس در روز انتخابات، ورود علی اُف درست روز قبل انتخابات و تلفن او به روحانی فردای همان روز چه بود؟
۷٣۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۹ اسفند ۱٣۹۴