نگاهی بیرونی به اختلاف هایی درونی


عیسی سحرخیز


• به تصور من اعضای اتحاد جمهوریخواهان ایران در نشست سال جاری خود پیش از همه چیز باید این نکته را روشن کنند که تابع منش ها و روش های اصلاح طلبانه هستند و در پی تغییر تدریجی در ساختار سیاسی ایران، و یا به دنبال سرنگونی حاکمیت ایران به هر شیوه و برنامه ممکن؟ ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
دوشنبه  ٣۱ ارديبهشت ۱٣٨۶ -  ۲۱ می ۲۰۰۷


در آستانه ی برگزاری سومین همایش "اتحاد جمهوریخواهان ایران" شاهد ریزش فزاینده ی آتش تهیه هایی هستیم که حجم و دامنه ی آن طی روزهای آینده نه تنها می تواند به "فراکسیون های غیررسمی و اعلام نشده" ضربه بزند، بلکه موجودیت این نهاد سیاسی متشکل خارج از کشور را به خطر اندازد.
   برای روزنامه نگارانی چون من که یک عمر دلمشغولی سیاسی داشته اند، "اوج و افول" و "مرگ و حیات" چنین نهادهای سیاسی مسلما بیش از یک دستاوردی تجربی در جمعبندی یک قرن فعالیت های سیاسی احزاب درون و بیرون کشور خواهد بود.
   این بحث های قلمی و یا آتش تهیه های سیاسی که با هدف تاثیرگذاری بر تصمیم گیری ها و انتخابات نشست هفته آینده اتحاد جمهوریخواهان ایران در آلمان صورت می گیرد، خود بیانگر خصلت هایی است که می تواند گوشه چشمی به کسب قدرت سیاسی و به دست گرفتن هژمونی سیاسی سازمانی داشته باشد؛ خصلت هایی که در ربع قرن اخیر با شدیدترین وضع خود را نشان داده و تا حذف خونین رقیب پیش رفته است. اگرچه تحولات دهه ی اخیر رگه هایی از رفتار دموکراتیک را در میان نیروهای سیاسی شکل داده است، اما به نظر می رسد رسوبات یک عمر مبارزه ی مسلحانه و فعالیت سیاسی براندازانه – پیش و پس از انقلاب- می تواند کماکان در برهه هایی خاص روش ها و منش های دموکراتیک را تحت الشعاع قرار دهد.
    متاسفانه این نوع رفتار در نسل دهه ی ۲۰ و ٣۰ بیشتر از نسل جدید است. هنوز که هنوز است در بسیاری از موارد می توان این حقیقت تلخ را بیان کرد که در بین کنشگران سیاسی سابقه دار ایران کمتر فرد یا جریانی را می توان یافت که با افزایش تعداد "از دو به سه"، فکر انشعاب شکل نگیرد. به این دلیل است که اختلاف نظرها و مباحث مطرح شده در مورد "اتحاد جمهوریخواهان ایران" به همان شدت و حدت در میان دیگر نیروهای سیاسی و احزاب و گروه های داخلی و خارجی نیز به چشم می خورد، چه جمهوریخواهان دموکرات و لائیک مستقر در خارج باشد، و چه احزاب و گروه های اصلاح طلب و محافظه کار داخل ایران. ظاهرا این مباحث در جریان های سیاسی خارج کشور، به ویژه جریان هایی که دغدغه شان بیش از منافع ملی و مصالح ملت، کسب قدرت و احیانا رسیدن به حکومت در آینده است با آب و تاب بیشتری مطرح می شود. و به این دلیل است که هراز چندگاه شاهد ارائه طرح ها، برنامه ها و نظریه ی جدید و تئوریزه کردن آنها هستیم و متعاقب آن امکان ائتلاف و اتحاد با یک گروه و یا دوری و مقابله با گروه دیگر مطرح می گردد. در این میان، گاه چون گذشته، برای از دور خارج کردن رقیب امتناعی از زدن برچسب های ناچسب دیده نمی شود. باز جای شکرش باقی است که دیگر نه سلاح پیشین در دست است و نه قوه و بنیه جوانی، وگرنه بعید نبود که برای برخی باز حذف فیزیکی نیز در کنار حذف حیثیتی و شخصیتی در دستور کار قرار گیرد.
    اجازه دهید به عنوان فردی که در این سال ها از منظر روزنامه نگاری تحولات سیاسی کشور را زیرنظر داشته و بیشتر از آنکه خود در میانه میدان باشد، از دور دستی بر آتش داشته است، قضاوت خود را بیان کنم و در این میان اگر شد پیشنهادی ارائه دهم. همانگونه که پیش از این گفتم، باور من این است که این مباحث بیش از هرچیز ریشه در برتری طلبی فردی یا سازمانی دارد که در این سال ها وجود داشته و در آستانه ی برگزاری همایش سوم، و حاد شدن شرایط داخلی و خارجی و انتظار برای رسیدن به "روز موعود"، نمود و بروز ویژه یافته است.
    به تصور من اعضای اتحاد جمهوریخواهان ایران در نشست سال جاری خود پیش از همه چیز باید این نکته را روشن کنند که تابع منش ها و روش های اصلاح طلبانه هستند و در پی تغییر تدریجی در ساختار سیاسی ایران، و یا به دنبال سرنگونی حاکمیت ایران به هر شیوه و برنامه ممکن؟ به عبارت دیگر، در این جایگاه راهبرد اصلی آنان "تغییر نظام به هر وسیله " است یا "تغییر رفتار حاکمان و ساختار سیاسی کشور با روش های اصلاح طلبانه "؟ ویا به صورت روشن تر، از منظر آنان اولویت با"برکناری حاکمان، برگزاری رفراندوم، تشکیل مجلس موسسان و نوشتن قانون اساسی جدید" است یا مانند اکثر فعالان سیاسی مقیم داخل "گذار از مرحله ی کنونی و رسیدن به آزادی و حکومت دموکراتیک مبتنی برقانون" را امری "تدریجی، مسالمت آمیز و دمکراتیک و در نهایت مبتنی بر نافرمانی مدنی" می دانند؟
    طبیعی است که در شرایط کنونی که اکثر قریب به اتفاق اعضای اتحاد جمهوریخواهان ایران ترجیح    می دهند در خارج از کشور زندگی کنند- به جز اندک افرادی که گاه رفت و آمدی به ایران دارند- و از دور سکان فرماندهی سیاسی کشور را در دست داشته باشند، نگاه غالب در میان این افراد، دیدگاه مبتنی بر براندازی و تغییر نظام خواهد بود و استفاده از هر ابزاری مباح! اما اجازه دهید به عنوان روزنامه نگاری که "نگاهی بیرونی به اختلاف های درونی" دارد، بر اساس تجربه ای هرچند تاکنون ناموفق در داخل، نکته ای را مطرح کنم. به نظر می رسد یکی از عوامل بروز چنین اختلاف هایی مشکل ساختاری اتحاد جمهوریخواهان باشد که از یک سو شخصیت حقیقی افراد را مبنای عضویت دانسته، اما در عمل این فرصت را فراهم آورده است که افراد در جایگاه حقوقی خود در تصمیم سازی ها و تصمیم گیری ها ایفای نقش کنند و در مواردی برنامه های حزبی و گروهی خود را از طریق آرای متشکل سازمانی بر دیگران بقبولانند! طبیعی ست که در چنین شرایطی، در پاره ای از موارد مهم و سرنوشت ساز، فراکسیون های نانوشته حزبی با آرای سازمان یافته خارج از جلسات و نشست های رسمی، به ایفای نقش و هدایت برنامه ها خواهند پرداخت و طبیعتا اعتراض ها و نارضایتی های پیدا و پنهانی را دامن خواهند زد. طبیعی است که در این میان زمینه برای بروز و ظهور پیشنهاد تشکیل فراکسون رسمی و یا رفنن در مسیر انفعال یا انشعاب فراهم آید.
    تجربه فعالان سیاسی درگیر در تاسیس "جبهه دموکراسی و حقوق بشر" که دست کم در نوشتن منشور و اساسنامه جبهه موفق عمل کرد، نشان داد که در تشکیل چنین نهادها و ائتلاف های سیاسی از یک سو باید میان شخصیت های "حقوقی" و "حقیقی" تفاوت اساسی قائل شد و درضمن اولویت دادن به شخصیت های "حقوقی"، به این نکته نیز توجه داشت که افراد دارای یک هویت سازمانی در نهایت همانند "شخصیت های حقیقی" بیش از یک رای نمی توانند داشته باشند. درضمن، فارغ از گرایش های سیاسی و نگاه به چگونگی حضور یا عدم حضور در حاکمیت – یا با نگاه اپوزیسیون خارج از کشور تغییر نظام، یا تغییر رفتار نظام- و یا شرکت یا عدم شرکت در "انتخابات"، مسئله کنونی جامعه ایران "دموکراسی و حقوق بشر" در داخل و "صلح و تنش زدایی" در خارج است.
    آیا نمی توان در کنار فعالیت رسمی در درون احزاب و گروه های شناسنامه دار سیاسی و پرهیز از کشاندن اختلاف های سازمانی به درون اتحاد جمهوریخواهان ایران، با تغییر "ماموریت" و اولویت دادن به "دموکراسی، حقوق بشر و صلح خواهی" نقش موثرتر و مفیدتری در آینده سیاسی ایران بازی کرد؟

                                                                                                                      ٣۱/۲/٨۶