از : آرمان ایرانی
عنوان : پاسداران رژیم جهل و جنایت
در رژیم آدمکشان یک بازجو و آدمکشی مانند پاسدار شکنجه گر شریعتمداری کیهان را به تریبون نفرت تبدیل می کند. قوچانی این مفتش فرهنگی نیز وفادار به همان رژیمی است که انسان والامقام و نویسنده انقلابی سعید سلطانپور را به قتل رساند و او بعد از سالها ی زیاد هنوز سلطانپور را لایق به قتل رسیدن می داند! با یک موجود پلید مانند او نمی توان و نباید گفتگو کرد بلکه او را باید رسوا کرد. بلاخره دوران سیاه این رژیم آدمکشان به پایان خواهد رسید و بی شرمی مانند قوچانی خفه خون خواهد گرفت. در دمکراسی آنان که نفرت پخش می کنند از امکانات مردمی برای انتشار بی شرمی و پلیدی خود محروم هستند!
٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ بهمن ۱٣٨۶
|
|
از : مجید امید
عنوان : اعتراض
دوست گرامی، یاسر عزیزی
مطلب شما با عنوان مفتش فرهنگی را خواندم.
با درود به اندیشه ی معترض تان،
در همین راستا شعری را که برای اخبار روز فرستادم از درج آن خود داری شد.
در نهایت تاسف، ما دچار یک نوع اخلاق گرائی خاضعانه در به اصطلاح چهار چوب ِ رفتار دمکرات منشانه، بی هیچ گونه فاصله گزاری و حدی در عدم برخورد با عوامل ِ مشخصی چون محمد قوچانی ها شده ایم.
با درود، مجید امید
در ذیل شعری که برای سایت اخبار روز فرستادم را ملاحظه میکنید.
-------------------------------
امروزبباید
به مزدوران ِ مفتش ی چون "محمد قوچانی" و...
بی گمان
پنهان بباید
لاشه ی پندارت
در حضور باد
مباد
ذرات حماقتت را
هر کسی
تواند شنید
امروز
این به سود توست
کرکسان بی ترحمی نهادین
تنها
انفاس مرده را
آهنگ می کنند
که بر دوامشان
جز این
راهی نیست
فردا بباید
به همانان
-----
بی گمان
عیان بباید
لاشه ی پندارت
در حضور باد
تا ذرات حماقتت را
هر کسی
تواند شنید
فردا
این به سود ما
پسینیان
بی ترحمی سزاوار
تنها
پیشینیان را آهنگ می کنند
چرا که
نیازمند پاسداری یاده های
سر رسیده اند
به راه نو
______________________________________________
مجید امید، ژانویه ۲۰۰۸، سیدنی
٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ بهمن ۱٣٨۶
|
|
از : رامتین ح
عنوان : ...
چه نثر زشتی!
۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣٨۶
|
|
از : محمود داوودی
عنوان : خشونت کلامی
من هم موافق محمد قوچانی نیستم ولی نوشته شما هم خیلی چکشی و قاصم الجبارینی بود. این خشونت شما مرا از اینده ترساند.
۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۱ بهمن ۱٣٨۶
|