سیاسی دیدگاه ادبیات جهان - مقالات و خبرها بخش خبر آرشیو  
   

مفتش فرهنگی، مخبر امنیتی سیاسی هم بوده است!


یاسر عزیزی


• باری مفتش تنها بخشی از حمایل ایشان را به وصف نشسته است! چه ایشان بر هیبت مخبر امنیتی پیشتر از رسوایی در جریان "پرونده سازی" برای کانون، خوش خدمتی خود به کانون خشم و سرکوب را نیکو ادا نموده بود و قلب چپ را به زعم خویش نشانه رفته بود ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
چهارشنبه  ۱۰ بهمن ۱٣٨۶ -  ٣۰ ژانويه ۲۰۰٨


"کتابِ رسالت ما محبت است و زیبایی است
تا بلبل‌های بوسه
بر شاخ ارغوان بسرایند
شوربختان را اینک فرجام
بردگان را آزاد و
نومیدان را امیدوار خواسته‌ایم
تا تبار یزدانی انسان
سلطنت جاویدانش را
بر قلمرو خاک
برویاند
کتابِ رسالت ما محبت است و زیبایی است
تا زهدان خاک
از تخمه‌ی کین
بار نبندد." (الف.بامداد)

کانون نویسندگان ایران هجوم لیبرال منشانه "محمد قوچانی" سردبیر دلال "شهروند امروز" به آن نهاد مستقل فرهنگی و ادبی - که شرف و حیثیت بی بدیلش هرگز به گندآب هیچ کاسب مسلکی و دلال مشربی آلوده نشد - را بی پاسخ نگذاشت، تا در مطلبی که آغاز و پایان پاسخ خود می داند، شرافت سخن و حیثیت نویسندگی را، حتی در جهان ژورنالیسم، به اخلاق مداران ِ لیبرال، که قطب نمای جیب شان راهبر کاریزمای عقل و خردشان است، نشان دهد و وامداران هرزه گی قلم را زین پس به خود واگذارد.
پاسخ "کانون نویسندگان ایران" به شب نامه رسمی روزنویسان "شهروند امروز" چنان صلابتی داشت که تنها خود شرح خویش است و بس. در این نوشتار تنها مدخل سخن را بر این اشاره نهادم تا رازوری خود پنداشته "قوچانی" که زین پیشتر به تکرار، رسوا شده بود و با این پرده برداری کانون، دیگر مجال دخیل بر آستان روسپی گری فرهنگی را به مزد، خالی از نگاه آگاه اهل راستین اندیشه و قلم نمی یابد در همه حوزه ها نشان دهیم.
عنوان مفتش! به حق زیبنده "دلالان رسوایی"ست که چرخ روزگار از چرخ اعتبارشان عقب افتاده است تا سیرت قلم در را، به عترت کلم سر بفروشند و نقاب چهره شان را به بالاترین قیمت! "مفتش" اما تنها مدال اینان نیست. چه بوالعجب روزگاری که معمار اتاق شیشه ای برای شیخ "هاشمی" در روزگاری چند پیش، بنکدار دکان هم او شده است و سر در آخور هم او. اینها همه به کناری، چه نفع پرستی فردی به تعبیر هم کیشان ایشان "بدیل ندارد".
خوانندگان دائمی نشریات به خاطر دارند که چندین شماره از دور جدید انتشار شهروند امروز به "چپ" در ایران پرداخت و اگر در شماره اشتباه نکنم، شماره ۵ شهروند امروز از گسترش چپ در دانشگاهها سخن آورد و بدان هشدار داد. شماره معروف ۱۹ شهروند با تیتر عنوانی "ما را چه به چه؟" - که رفقای بسیاری حق سخنش را ادا کردند - و سرمقاله فاضلانه جناب"قوچانی" در آن، اتمام حجت ایشان با همه نیروهای ِ سیاسی بود که خطر چپ را تنها به نظاره نشسته اید و میدان داری چپ را تحمل می کنید؟ اگر یاد داشته ام یاری کند، در همان شماره فرمان حمله صادر شد. چه دیدیم و دیدید، در اینهمه هجمه و سرکوبی که بر چپ تحمیل شد، چقدر لیبرال مآبانه چشم فرو بستند و جوهر لیبرال خویش را سیقل دادند.
باری مفتش تنها بخشی از حمایل* ایشان را به وصف نشسته است! چه ایشان بر هیبت مخبر امنیتی پیشتر از رسوایی در جریان "پرونده سازی" برای کانون، خوش خدمتی خود به کانون خشم و سرکوب را نیکو ادا نموده بود و قلب چپ را به زعم خویش نشانه رفته بود، و ریشه های چپ را به خام خیالی خویش، در کانون می جست و آتش به دست، سوختن آن ریشه ها را می کاوید، زهی خیال باطل که افق چپ با هر خیال سوختن برافروخته تر می شود و سوز هاست که بر دل و دماغ نو کیسه هایِ هرزه می نشاند. بر همه نیروهای مبارز و آزادیخواه است که هرزه پویی های اینچنین را برنتابند، چونان پیام بران "کانون نویسندگان ایران" فرصتی برای تنفس و فضل فروشی ِ هم پیالگان سرکوب و ترور فراهم نیاورند تا در سکوتشان "لی لی پوتی ها" قد برافرازند، که:
"جای آن است که خون موج زند در دل لعل/ زین تغابن که خزف می شکند بازارش"

........................................................
*.حمایل، آویزه ایست که بر نشان خوش خدمتی به نوکران و اجیران می داده اند.

منبع: http://azizi61.blogfa.com


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۴)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست