از : الف فرزاد
عنوان : حق با شماست
شما به اصل بسیار مهمی انگشت نهاده اید که شایسته تامل است. این اصل از دیر باز ، از عهد باستان ، در یونان شناخته شده بود و به اجرا در می امد . نماشنامه نویسان یونانی - به مصداق نظریه هنر برای هنر - برای این نمایشنامه نمی نوشتند که فقط که یک اثر هنری بوجود آورده باشند و آن آمفی تاتر های بزرگ و پر خرج که ویرانه ها و یاز مانده های بسیاری از آنها را امروز هم میتوان دید برای این بوجود نیامده بودند که صرفا یک " اثر هنری " را به تماشاگران عرضه کنند و با آن ،باصطلاح "سر مردم ر ا گرم کنند" . آنها که برای تماشا می رفتند برا ی " تزکیه نفس " یا باصطلاح یونانی " کاتارزیس " به تماشای تراژدی های سوفوکل و اویریپید و احیانا دیگرانی که آثارشان بدست ما نرسیده میرفنتد.یعنی برای تحکیم مبانی و اصول اخلاقی حاکم بر جامعه ، برای تثبیت " هستی آگاه " یا بقول آلمانی زبان ها " بووست زاین " اجتماعی خویش به دیدن تماشای نمایش می رفتند. یعنی آن " هستی آگاهی " که جامعه آنرا پذیرفته و علاقمند به ترویج و تحکیم آن بود . یونانی ها پس از حمله اسکنر مقدونی به ایران و تسلط چند ساله خود بر میهن ما به ترویج مظاهر فرهنگ خویش در ایران نیز پرداختند که گر چه آثار مشهودی از آن بر جای نمانده ، اما شاید بتوان داستان های تراژیک شاهنامه را متاثر از آن بذر افشانی ها دانست که در سده های بعد ببار نشست . میوه ای شایسته ببار آورد که بقول صاحبنظران حافظ وحدت قومی ما و زنده ماندن زبان فارسی گشت. تعزیه که طبق اسناد موجود پیدایش آن به عصر آل بویه باز می گردد نمونه دیگری از توجه به نقش اجتماعی نمایش و " تراژدی" در تحکیم باور های اجتماعی است. اشکال گوناگون این پدیده تا امروز هم در جامعه ما حضور موثر دارد. بیاد می آورم در گفتگوئی با استاد مرحوم عبد الجواد فلاتوری که در موسسه شرقشناسی دانشگاه کلن تدریس می کرد و خود از معتقدان و مبلغین تشیع و خواستار اصلاح آن بود پرسیدم آیا روضه خوانی ، سینه زنی ، قمه زنی و .... بخشی از تشیع محسوب میشود و با نظرات اصلاحگران مذهبی هم آهنگ است _؟ پاسخ داد : نه .او در این مورد با دو نفر از زعمای مذهبی ( که اسمشان را فراموش کرده ام ) در مشهد نیز گفگوئی داشته پاسخ آنها این بوده که " اگاهی عامه از " حقایق اسلام " ناچیز است و آنها با کمک همین اشکال مذهبی است که وابستگی خود را به مذهب تحکیم می کنند و اگر این را هم از آن ها بگیریم دیگر چیزی برایشان نمی ماند " . آقای آیت الله خمنی نیز پس از انقلاب تاکید کرد که این نوع مراسم باید تمام و کمال بر جا بماند و به اجرا در آید . این نمونه ها و البته نظرات فلاسفه و متفکرانی که شما از آنها نام برده و به گفته های آنان استناد کرده اید موید این نظر است که " سمبول " ها نقش بی تردید در حفظ و تحکیم مبانی اعتقادی افراد و تهییج آنان دارند و برای بر انگیختن آنان به کنش ها و تلاش های اجتماعی ضروری هستند و این آن نکته ایست که به نظر من شما بدرستی بر آن انگشت نهاده اید و توجه کنشگران سیاسی را که خواستار تحول در جامعه ما هستند به آن سوق داده اید . نوشته شما برای من آموزنده بود و از این بایت از شما سپاسگزارم
۱۵۵٨ - تاریخ انتشار : ۷ تير ۱٣٨۷
|