گاهی خدا شدم، صخره شدم، اژدها شدم - منوچهر جمالی

نظرات دیگران
  
    از : م. شاهد

عنوان : ممنونم ...
سیامک عزیز ، از اینکه درست ِ شعر را نوشته اید ممنونم ، چون باید با شعر و کلاً آثار دیگران با حساسیت بر خورد کرد. و اگر کسی شعری را درست و دقیق نمی داند یا تردید دارد ، همان به که ننویسد.
ضمن تشکر از شما باید عرض کنم منظور من از آوردن آن شعر این دو نکته بود - عیب و هنر - منظورم این بود که اگر ما در دیدن عیب این همه هنر داریم ، در دیدن هنر چشم خود را نبندیم و در نتیجه هردو را ببینیم.
اسم مطلب را چه باید گذاشت؟ این سئوال مربوط به من نمی شود زیرا من بحثم در مورد آن مطلب نیست. این سئوال را بهتر است خود جناب جمالی جواب دهند.

سخن من این است که در این آشفته بازار تقلید و گرگر نوشتن ، نوشته هایی که صدها بار با کلمات دیگر نوشته شده ، من از جمالی تازگی فراوان دیده ام ، این تازگی در کار جمالی به دو بخش است : یکی تازگی تئوریک است و دیگری تازگی در سخن.
برایتان قبلاً به عنوان نمونه نوشتم: مثلاً نظر ایشان در باب دمکراسی ، یا فرهنگ و شبه فرهنگ و ...

و تازگی در سخن جمالی دلپذیری خاصی دارد. او افسانه های کهن را نه بی سرو ته بلکه بسیار زیبا و ریشه ای با اشعار مولانا جلال الدین بلخی به تفسیر می نشیند ، یا واژه های گم تاریخ و زبان را با مراجعه به اندیشه ی خود و زبان های کهن ایرانی همچون کردی ، تالشی ، سغدی و ... می شکافد و بر کف دست می نهد. من نمی گویم چرا عیب او را می بینید ، اگر شما عیب بین ها نباشید من و جمالی در جا می زنیم ، شما هشدار می دهید و ما را بیدار می کنید ، این کارتان بی نهایت زیباست ، من اما می گویم: بیایید همه ی جوانب را ببینیم تا حقی این میان زیر پا نیفتد ، خرف من این است.
۱۹۵۴ - تاریخ انتشار : ۲٨ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : چرا جمالی منی میکند و مجنونست !
جمالی ، بی آنکه خودش بگوید این نوشته ، چه مقوله ایست، خود خوانندگان برغم دشمنی نسنجیده با محتویاتش که آرزوی خود آنها نیزهست، آنرا ناخود آگانه « شعر» تلقی کردند. یکی گفت منیت است . دیگری گفت جنون است . بلی جمالی
هردو هست منی میکند یعنی برپایه خرد انسانی خودش میجوید و میاندیشد و به حسب تعریف عطار ازجنون ، دیوانه است چون گستاخی گفتن چیزهائی را دارد که چرت همه را پاره میکند . دراین شک نیست که آنچه گفته در تعریفاتی که در اذهان معاصر ایران ازشعرهست، نمیگنجد و این تعاریف تنگ شعری را درهم میشکندو چرت شعرا را ازهم پاره میکند . پس هم من است( خداوند اندیشه و یکی ازنوع بشر است ) و هم منی میکند و نمیگذارد که خدا یا مارکس یا لنین یا محمد یا هایدگر برای او بیندیشندریال، وهم مجنونست و این دیوانگان هستند که همیشه برضد معیارهای رایج دربازارو اجتماع سخن میگویند. اینکه من ، تو هستم ، این یک واقعیت هست، چون تو در ربان اصلی « تو م = تخم = اصل » هست . به خدا همیشه میگویند : «تو». این برترین احترام است که هرانسانی هم منست و هم تو . اینکه چرت همه را پاره میکند، این را هم بیدارکردن مینامند و جمالی ازاین پورش میخواهد که چرت هارا پاره کرده است
۱٨۹۹ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : سیامک راد

عنوان : پاسخ
جناب شاهد من نمی دانم اگر اینها شعر نیست پس چیست؟ اسمش را پژوهش هم که نمی توان گذاشت ، مقاله و نوشته هم که نیست، به قول شما شعر هم که نیست، فقط شما بگویید که چیست. در ثانی اینکه خانم برزگر می گوید مطلبی یا شعری از ایشان ترجمه بشود منظورش این نیست که فقط ترجمه بشود، بلکه منظورش این است که ترجمه بشود، خوانده بشود، استقبال بشود. وگرنه ما مهاجران که هرکدام ده، بیست سالی هست که در خارجیم بالاخره کمی زبان بلدیم و می توانیم یاداشت هایمان را ترجمه کنیم . سایت ها که می بینید ... هرچه به دستشان برسد چاپ می کنند. ویکی پدیا هم امتیاز بزرگی نیست هرکس چهارتا مقاله توی اینترنت داشته باشد، اسمش را ثبت می کند و استاد هم که هزار ماشاالله پر کار هستند
در ضمن آن شعر را هم گویا باید می نوشتید: عیب می جمله چو گفتی هنرش نیز بگوی نه عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگوی
۱٨۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : خلاصه مطب نوشته ِ جمالی
خلاصه مفاد این سرود که فوری میتوان فهمید آنست که باید رفع ازخود بیگانگی کرد و « خود شد » . باید از خداشدن و ناپلئون و لنین و عیسی ... شدن ، دست کشید.
غایت شادی آنست که انسان، خودش بشود . خودشدن ، با منیت به معنای تکبرو خود پرستی کاری ندارد . ازاینگذشته، واژه « منیت و منی کردن » ، یکی از خطرناکترین واژه هاست که یک روشنفگر نباید بکار ببرد . چون این واژه را برای خوارشمرد ن خرد و تفکر مقلوب ساخته اند . « من » و « منو » که به معنای خداوند فکر واندیشیدنست . منی کردن ، هم دراوستا وهم درسانسکریت معنای اندیشیدن برپایه پژوهیدن دارد . برای تحقیر ارزش خرد انسان، معنای این واژه را معکوس ساخته اند . کسیکه میاندیشد ، میخواهد انباز خدا شود . درست این سرود جمالی، وارونه این حرف را میزند .
۱٨۹۵ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : خلاصه مطب نوشته ِ جمالی
خلاصه مفاد این سرود که فوری میتوان فهمید آنست که باید رفع ازخود بیگانگی کرد و « خود شد » . باید از خداشدن و ناپلئون و لنین و عیسی ... شدن ، دست کشید.
غایت شادی آنست که انسان، خودش بشود . خودشدن ، با منیت به معنای تکبرو خود پرستی کاری ندارد . ازاینگذشته، واژه « منیت و منی کردن » ، یکی از خطرناکترین واژه هاست که یک روشنفگر نباید بکار ببرد . چون این واژه را برای خوارشمرد ن خرد و تفکر مقلوب ساخته اند . « من » و « منو » که به معنای خداوند فکر واندیشیدنست . منی کردن ، هم دراوستا وهم درسانسکریت معنای اندیشیدن برپایه پژوهیدن دارد . برای تحقیر ارزش خرد انسان، معنای این واژه را معکوس ساخته اند . کسیکه میاندیشد ، میخواهد انباز خدا شود . درست این سرود جمالی، وارونه این حرف را میزند .
۱٨۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : منوچهرجمالی ، پدر فرهنگ نوین ایران
یزخی از سرودهای جمالی از یک خانم شرقشناس آلمانی که با فلسفه آشنائی کامل دارد، به آلمانی ترجمه شده است و در دسترس اهل فهم میباشد. در ویکی پیدیا میتوانید آنها را بیابید . مقاله « اصل اندازه ، به عنوان بنیاد آفریننده جهان » درشاهنامه ، به زبان آلمانی هم درجلد دوم زال زز یا زرتشت چاپ ونشرشده استو هم درسایت jamali.info میتوان آن را خواند . هم مقاله دیگر درباره ریشه اندیشه های مولوی در فرهنگ ایران، به زبان آلمانی در همان سایت هست .
چند ماه دیگر نخستین اثر فلسغی منوچهرجمالی درباره فلسفه اصیل ایران به زبان آلمانی در دسترس همه قرارخواهد گرفت
۱٨۹۰ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : نسرین برزگر

عنوان : احمد فردید سکولار
در حقیقت می شه گفت که پروفسور جمالی همان احمد فردید "سکولار " شده است که خودشان هم به این امر آگاهند که حتی خودشان هم خودشان را نمی فهمند.
۱٨٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : نسرین برزگر

عنوان : ازمایش ساده
من برای اثبات ادعای خودم مبنی بر جنون بدون نبوغ پروفسور جمالی یه ازمایش ساده را پیشنهاد می کنم. لطفا این شعر و یا نوشته و یا هر اسمی که می خواهید برایش بگذارید را به زبانهای مردمی که میانشان زندگی می کنید------ مانند هلندی ها و آلمانی ها و فرانسوی ها و انگلیسی ها و هندی ها و آمریکایی ها و چینی ها و ÷اپنی ها و کره ای ها و غیره--- ترجمه کرده و باصدای تقریبا نیمه بلندی که رهگذاران بتوانند به شنوند در معابر شلوغی به خوانید و اگر در کمتر از نیم ساعت توسط پلیس بخاطر هذیان گویی با آمبولانس به اسایشگاه روانی منتقل نشدید من پیام قبلی ام را پس گرفته و از همین امروز مانند شاگردی پیش استاد پروفسور جمالی به دریافت علم و دانش خواهم پرداخت.
۱٨٨٣ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : م. شاهد

عنوان : در ضمن ...
در ضمن من هرکز ادعا نکرده ام که کار دانشمند ایرانی منوچهر جمالی بی نقص است. انسان زنده کارش نقص نیز دارد ، اشتباه هم می کند. آنچه اما در سخن جمالی شور بر می انگیزد اندیشه ی نوین اوست. دوستان عزیز نظریه ی ایشان را لطفاً در مورد مقولات مختلف ، مانند دمکراسی ، شبه فرهنگ و ... با دقت بخوانید ، آنوقت می بینید چگونه این رند تاریخ در تلاش است که خواننده اش را بیدار کند تا اصل را با سایه اشتباه نگیرد. بیشک ایشان هم حتماً در نوشته های خود کمی و کاستی هایی دارد ، اما تازگی تئوری های ایشان را در حال حاضر کمتر کسی دارد ، می ترسم بگویم کسی ندارد.
آنچه را جهان آلوده ی ما تلاش می کند به عنوان فرهنگ به ما بخوراند ، مرد یک تنه و تنها آمده و گفته : نقل به مضمون است ، از این سم ننوشید و در گسترش آن نکوشید زیرا این شبه فرهنگ است و شبه فرهنگ = ضد فرهنگ است. و این نظریه مثل چشمه های کوهستان بوی تازگی می دهد.
منظور من هرگز این نبوده و نیست که کار جمالی هیچ اشکالی ندارد. سخن من این است که آن شاعر بزرگ گفته:

"عیبش چو بگفتی هنرش نیز بگوی"
۱٨۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : اندیشه هائی که میانگیزند
آیا جمالی ادعا کرده است که این شعر است ؟
چه کسی معیار در نهادن ِ تعریف شعر است ؟
۱٨۷۶ - تاریخ انتشار : ۲۶ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : ازآثار جمالی پانزده سال پیش
آیا اسب وشتر و اژدها و ریباس و گیاه شدن ، منیت است ؟
آیا خودشدن ، منیت است؟
منی کردن در اصل به معنای اندیشیدن درجستجو کردنست .

این نوشتجات منوچهرجمالی در پانزده یا شانزده سال پیش است .
۱٨۷۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : م. شاهد

عنوان : سلام جناب سیامک راد
من در باره ی این شعر سخن نگفته ام و خانم نسرین هم سخنش در باره ی شعر نیست ، لطفاً نوشته ی خانم نسرین را دوباره بخوانید سپس لطفاً نوشته ی مرا بخوانید و آنگاه نوشته ی خود را بخوانید و لطفاً وکیل من هم باشید و سپس با بردباری قضاوت کنید . حیفم می آید که وقت عزیز را ما باید برای توضیح روشنترین مطالب صرف کنیم.
۱٨۷٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : نظر نادر امیرابراهیمی درباره جمالی
Nader Ebrahimi wrote
Dear Dr. Jamali,
I love your writings and enjoy reading them. You have opened a new window in front my eyes. I look at Persian mythology in a different way than what I used to. I had to throw away much untrue and misleading interpretations and understandings of Persian mythology and learn my culture and my identity as an Iranian the correct way, the way that you teach us.
۱٨۷۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : نظر نادر امیرابراهیمی درباره جمالی
Nader Ebrahimi wrote
Dear Dr. Jamali,
I love your writings and enjoy reading them. You have opened a new window in front my eyes. I look at Persian mythology in a different way than what I used to. I had to throw away much untrue and misleading interpretations and understandings of Persian mythology and learn my culture and my identity as an Iranian the correct way, the way that you teach us.
۱٨۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : سیامک راد

عنوان : حقیقت گویی
به نسرین برزگر عزیز نتازید. فکر می کنم عده ی بسیاری هستند که از این نوشته ها و شعرهای استاد سر در نمی آورند. آنها که می گویند انسان های صادقی هستند آنها که نمی گویند از دشمن دشمنترند.
باز نوشته های استاد قابل تحمل تر از شعرهای ایشان است . من که اصلاً اینها را شعر نمی دانم و هرکس هم که بداند شعرشناس نیست. بیایید کمی حقیقت گو باشید و اگر خودتان جرئت این کار را ندارید، کسی را که جرئت دارد منکوب نکنید. داشتن جرائت خودش هنر است.
۱٨۶۷ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : م. شاهد

عنوان : که بوستاندار خربزه را
خانم نسرین عزیز
اگر شما در پروفسور بجز جنون ندیده اید دلیل بر این نیست ، که استعداد ژرف و کم نظیر در او نیست. بجای اینکه به این شکل به قضاوت بنشینید ، چقدر خوب بود ، گه گاه به نگاه خود نیز شک می کردید ، وگرنه خودگرایی ، همان چیزی که دارید بر علیه اش می نویسید شمارا خواهد بلعید ، از امروز از خود بترسید ، این وحشت ممکن است که شما را به خود بیاورد و دیگر هرگز زود قضاوت نکنید. شاید شما او را نخوانده اید ، شاید خوانده اید اما درست نخوانده اید.
آیا ندیده اید که مرد گُمترین واژه ها را می شکافد چنان که بوستاندار خربزه را!؟
۱٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : ج- جمشید

عنوان : دمانس یا جنون؟
اگرخانم نسرین نظرشان نقل نبود حتمن میتوانستند توضیح بدهند که چرا شعر استاد جمالی نشانه جنون ایشان است. نظر ایشان به مانند داستان ظهور واژه ؛خرافه؛ است. خرافه در حقیقت نام شخص عربی بوده که اتفاقن بسیار با هوش بوده است و چیزهایی را که میگفته اطرافیان از درک آن عاجز بودند. در نتیجه از آن پس هر حرفی که درک آن مشکل مینموده است با تداعی از شخص خرافه ؛خرافه؛ اصطلاح کردند. اگر جسارت نکرده باشم شاید خانم نسرین بجهت کم فهمی یا ناتوانایی در قضاوت دچار دمانس؛Dementia؛ شده اند که دیگران را به جنون متهم میکنند.
۱٨۶۴ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : ج- جمشید

عنوان : خود و غیر خود
از آنجایی که کم و زیاد با نوشته ها و گونه برخورد و فکر استاد جمالی آشنایی دارم به جرات میتوانم بگویم که ایشان در عین این که در این شعر ؛منیت؛ و یا خود بودن را تاکید میکند هرگز از دیگری بودن و اتفاق و هم آهنگی و انبازی با غیر غافل نبوده و نیستند. ذوب در دیگری و غرق در خود شدن هر دو فاجعه بار است. اما آن چه که باید تاکید کرد- اول خود شناسی بعدن خداشناسی است. ارتقای خودآگاهی و شعور در شناخت کاینات شروع کار است. تا از مرحله تصور و احساس به مرحله معقولیت و فرای معقولیت اوج نگیریم به درک صحیح واقعیات کوانتومی کاینات و تاویل تجربیات رفیع عرفانی و دینی نایل نخواهیم آمد. با توجه به رفتار و شرایط منفعل انسان امروزی تاکید بر ارتقای؛منیت؛ و خود اتکایی بی جا نیست.
۱٨۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : نسرین برزگر

عنوان : جنون و نبوغ
گفته اند که جنون و نبوغ همزاد یکدیگر اند ولی من از این پروفسور فقط شاهد جنون بوده ام. حتما که بعدا نبوغ شان را اشکار خواهند کرد
۱٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۲۵ تير ۱٣٨۷       

    از : سایه

عنوان : علیرضا بلاغی گرامی
یادداشتتان حاوی مطالبی آموزنده بود و فکر میکنم حرفی را که من میخواستم بزنم، زدید، که "منیت" مهم است ولی تاکید بیش از حد بر آن نیز درست نیست و در واقع آن روی سکه نفی فردیت است. بعضی ها متاسفانه عادت دارند به جا و بی جا تعریف و تمجید کنند. البته به افرادی مثل من هم میشود انتقاد کرد که چرا بیشتر ایراد میگیریم. ولی به نظر من انتقاد، سازنده تر از به به و چهچه های بیجاست و بیشتر به کار افراد می آید.
۱٨۴۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ تير ۱٣٨۷       

    از : علیرضا بلاغی

عنوان : اصالت فرد انسانی
نوشته های آقای منوچهر جمالی را نزدیک به ۱۵ سال است که دنبال می کنم ... و پروسه ی رشد و شکل گیری اخیر ایشان و خط فکری و بینش ایشان را و از همه مهم تر شیوه ی نگرش ایشان را درک می کنم ... انتقاد هم به سبک نگارش (گاهی زیاده از حد تحمل و نیاز خیلی انتزاعی و تکراری ) ایشان هم دارم ... چندین بار خواستم با ایشان در میان بگذارم « آقا جان ! بزبان معمولی بنویس ! » ولی چه زیبا اینبار لب مطالبش را در این چند خط به ساده ترین کلمات بیان کرده است ...

اعتماد به « منی یت خویش خود » ... و گوش دادن به « دلگویه های خویش » و حرکت در جهت « واقعیت بخشی تصورات و ذهنیات » ...
نتیجه اش میشود خلاقیت ...
این را من هم میدانم ... تو هم میدانی
ما خالقیم ...
آری خدایان بزرگ کوچک زمینی ...
با قیف های جلوی صورتمان بسته ...

اما
منوچهر جان ! گام بعدی را بردار !
با همه ی منی یت هایت برای خودت ، برای من یک توی ساده هستی نه بیش و نه کم ...
و من هم با تمام اصالت فردی شخصی شخصیتی ام برای خودم ، یک تو و یا یک او برای تو ....

من های من و تو ... بالاخره به ما ئی ( با تمام تحدید ها و ... سوء تفاهم ها) کشش دارند ...

قدم بعدی نزدیک کردن حرکت های عملی مان است ... برای کشف هزاران شاخ تو در توی جنگل ابهام تبادل افکار ... تشریک مساعی ... هم پرسی ، همآهنگی ، همضربی ... همترازی... هم سری ... همسرائی ...

تو با منی یتت ، خودت
من با منیتم ، خودم
میتوانیم یک منیت ، مائی هم خلاقانه خلق کنیم ...

زنده باشی !
و سر حال ...

ع. ب. / هامبورگ
۱٨٣۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷       

    از : ایراندوست ایرانی

عنوان : زرشک
بهرحال همه چیژ کشور باید به هم بیاید. این هم از دانشمندش.
۱٨٣۰ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : روشنفکر دینی و عثل تابع
روشنفکردینی، ازنورالله و قرآن روشن میشود وعقلش تابع آنهاست
روشنفکران لائیک، یا ازنورمارکس و کاپیتال روشن میشوند
وعقلشان تابع مارکس وکتابهایش، یا تابع فیلسوفی دیگرازغربند
روشنفکرزرتشتی، ازنوراهورامزدا و گاتا روشن میشود
و عقلش تابع اهورامزدا وگاتاست
فرهنگ ایران، برضد اندیشیدن با «عـقـل تابـع » هست
و آنرا کـوری میداند
عـقـل تـابـع ، عـصـای کــورانـست
روشن شدن ازخود، گوهرخرد درفرهنگ ارتائی ایرانست
منوچهرجمالی
۱٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : دشمن اندیشیدن
ازکیست که باید بپرسیم؟

این پرسش ، برترین دشمن اندیشیدن است
۱٨۲۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷       

    از : منوچهر جمالی

عنوان : توانائی ملت و فرهنگش
فرهنگ هرملتی، درتوانائی افرادآن
برای هماندیشی وهمکاری آنها باهم
پیدایش می یابد
۱٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۲٣ تير ۱٣٨۷       

    از : سایه

عنوان : واقعا که
واقعا که چه شعر فروتنانه ای!
۱٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣٨۷       

    از : م. شاهد

عنوان : درود
درود فراوان به دانشمند بزرگ ایران.
۱٨۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۲ تير ۱٣٨۷