نقدی بر «بیانیه سیاسی جنبش جمهوری‌خواهان دموکرات و لائیک» - ب. بی نیاز (داریوش)

نظرات دیگران
  
    از : جواد قاسم آبادی

عنوان : داریوش عزیز اینطور که معلوم است جنابعالی را در بروکسل نخواهیم دید!
هم میهن محترمی که از نامشان جنسیتشان را تا امروز تشخیص نداده ام در نوشتهء خود در چهار "بند" بیانیهء سیاسی "ج ج د ل ا" را به نقد کشیده اند. جهت اختصار اعلان می کنم که بی بی عزیز من بند چهارم انتقادات شما؛ و کاملا بی ارتباط به این "جریان سیاسی" که خود را جنبش می داند و شما آن را حزب می نامید؛ را بی کم و کاست قبول دارم!

هیچ عجیب نیست چون در این بند شما بی کم و کاست حقیقت را مطرح می کنید. حقایقی که هیچ ربطی به این جنبش ندارد. حقایقی کلی. ممنون از بیان این حقایق ِبی ربط به جنبش جمهوریخواهان. حال برویم سر سه اصل اول که به "جنبش" خاص ما پرداخته فرموده اید و متاسفانه کم هم به بی راهه نرفته فرموده اید!

از آنجائی که سه بند نخست متن شما در رابطه با این جنبش بسیار "ژلاتینی" است و بدجوری به لغزش در آمده است ناچارم جهت اطلاع خوانندگان محترم لیست وار به تصحیح اغلاط بچردازم. در رابطه با بند اول:

۱- هم میهن گرامی "جمهوریخواهان دموکرات و لائیک ایران" از فردای بیانهء سیاسی هویت "جنبش" نیافتند! این هویت در دومین نشست سراسری در شهر هانوفر آلمان و با تاخیر و تعمقی دو ساله نسبت به نشست موسس در سپتامبر دو هزار و چهار (حدود دو سال پیش!) به تصویب رسید و اعلان گردید. از قرار شما نام "جنبش" را اخیرا شنیده اید. این بحث شما در این زمینه نادرست می باشد.

۲- باز هم در همین بند اول بدرستی معتقدید:

"مثلاً ما می‌توانیم از جنبش مدنی شهروندان، جنبش چریکی، جنبش صلح، جنبش کارگری، جنبش حفاظت از محیط زیست و غیره صحبت نمائیم، زیرا این‌ جنبش‌ها، مفاهیم کلی هستند که به زیرمجموعه‌های گوناگون با کیفیاتِ سیاسی متفاوت تقسیم می‌شوند که هر یک می‌تواند نام خاص و پروژه‌ی سیاسی خاص خود را داشته باشد"

در همین استدلال محکم شما بروشنی فرموده اید هر حرکت عمومی اجتماعی که مفاهیم کلی را ارائه دهد و زیر مجموعه هائی با هویت سیاسی متفاوت تقسیم شود "جنبش" نامیده می شود. ای ممنون از قلم شما که تا امروز کسی جنبش را به این روشنی، خوبی و خلاصگی تعریف نکرده بود. حتی خود همراهان این جنبش. ممنون از شما با تعریف دقیق و مختصری که شما از جنبش ارائه داده اید و خود به زیبائی ثابت کرده اید که این حرکت سیاسی که مفاهیم "کلی"؛ جمهوری، دموکراسی و لائیسسته؛ را ارئه می دهد و به زیر مجموعه های متفاوت سیاسی تقسیم می شود، یک "جنبش" می باشد. ممنون در ارائهء منطق درست در اثبات "جنبش" بودن این حرکت سیاسی آنهم با این فشردگی و منطق روشن!

۳- در قسمت بعدی همین بند اضافه می فرمائید که ما در فردای "جمهوری اسلامی"، چون دانشمندان "اتحاد جمهوریخواهان" یک جمهوری "ناروشن"، نمی خواهیم، بلکه "جمهوری دموکراتیک و لائیک" می خواهیم!

چه کشف تاریخی از چه جنایت سنگینی! آری ما در فردای این حاکمیت مذهبی که خود را "جمهوری" می نامد یک کشک دیگری چون جمهوری لائیک و غیر دموکراتیک ترکیه و یا جمهوری لائیک و موروثی در آذربایجان و یا صدها نوع "جمهوری" غیر دموکراتیک با دولتی ایدئولوژیک برای فردای ایران را نمی خواهیم. آیا تنها همین است جرم ما؟!

ما این را بارها و سال هاست که در سر منابر و معابر می گوئیم که دو شرط اساسی استقرار و باز تولید ِحاکمیت جمهور مردم در سراسر ایران دموکرات بودن و لائیک بودن این "جمهوری" می باشد. بی بی جان ما بر این باوریم که در شرایط خاص ایران؛ و نه سوئد؛ حاکمیت جمهور مردم ایران با اسقرار دموکراسی و در انداختن دولتی مدرن (غیر ایدئولوژیک) "باز تولید" خواهد گردید.

۴- در همین بند اول شما ادامه می دهید که این بیانه که خواستار برچیدن تمامیت این نظام به مثابه پیش شرط دموکراسی در ایران می باشد به چه طریقی به خواست جامهء عمل خواهد پوشاند؟ متاسفانه این جا کمی بیشتر مقرضانه می نویسید:

"ولی چگونه و از چه طریقی؟ از طریق کودتا؟ از طریق انقلاب؟ یا از طریق بسط و گسترش جنبش‌های مدنی در ایران؟"

بی بی جان در این رابطه هم شما به این بیانیه کم لطفی می کنید هم به خواننده. شما به بیانه بی لطفی می کنید زیرا این بیانیه و سایر اسناد این جنبش همواره از راه سومی صحبت می کنند که بدون هر گونه دخالت دولت های خارجی و بدست توده های مردم آزادیخواه و مساوات طلب سراسر ایران و از "پائین" هموار خواهد گردید. این بی لطفی را نکنید که در عدم آشنائی کافی با اسناد این جنبش، خوانندگان دور از این حرکت را به وادی سطحی گری و انتقادات ژورنالیستی بی پایه در می غلطانید.

حال می رویم سراغ قسمت دوم کوشش شما در بی هویت کردن این جنبش!

یکم: شما می فرمائید:

"ناسیونالیسم راست حاکم بر بیانیه". آفرین. اگر دو نظری که "ج ج د ل ا" جهت حل مسالهء ملی در اسناد پایهء خود ارائه می دهد ناسیونالیسم راست است بیائید با هم پیدا کنیم "پرتقال فروش" را! بیائید با هم پیدا کنیم ناسیونالیسم چپ را؟!

من از شما می پذیرم که پس از پذیرش ستم ملی در سراسر ایران، پس از پذیرش چند ملیتی بودن این فلات پهناور، پس از دیدن اینکه این کشور چند ملیتی موزائیکی از اقوام گوناگون و رنگارنگ می باشد، این جنبش که از اتحاد داوطلبانهء مردم سراسر ایران در درانداختن آزادی و حاکمیت مساوات طلبانهء "جمهور" مردم ایران دفاع می کند بشود ناسیونالیسم راست، حتما برنامهء "هر کس در هر کجای بدنبال کار خویش" (حق تشکیل دولت های "مستقل" بورژوازی ملل تحت ستم! بر علیه منافع کارگران و زحمتکشان ملل هم سرنوشت ایران!)، بعبارتی یوگسلاوی سازی و تجزیهء نئولیبرالی ایران بنفع سرمایه های گلوبال، در قاموس شما؛ بی بی جان؛ ناسیونالیم چپ نامیده خواهد شد!

دوم: در همین بخش دوم شما از عدم استقرار مساوات (بویژه در رابطه با زبان مادری) و دموکراسی در مناطق مختلف ایران شکوه سر می دهید. در این زمینه خوانندگان عزیز و بویژه خود شما در رابطه با استقرار دموکراسی در فردای ایران بهتر است لطف بفرمائید و یکبار دیگر به اسناد پایهء این جنبش مراجعه فرمائید، چه حتما برایتان آموزنده خواهد بود در این اسناد؛ حداقل از چهار سال چیش؛ ما به صراحت و روشنی در بارهء استقرار دموکراسی می گوئیم:

" سازمانیابی قدرت سیاسی و دستگاه اداری با رعایت اصل تمرکززدائی و تکیه بر توسعه‌ی دموکراسی محلی. در هر محل و منطقه، تصمیم‌گیری در امور محلی و منطقه‌ای می‌بایست به نهادهای منتخب ساکنان (انجمنها، شوراها، و...) سپرده شود"

http://www.tabja.com/sanadha/mataleb/sanade۲۰siasi.htm

در این سند ما شکلگیری قدرت از پائین و عدم تمرکز قدرت سیاسی در فردای ایران را هر چه بیشتر و "انستیتوسیونالیزه" (حول نشوید به ناسیونالیزم راست ربطی ندارد! منظور "نهادینه شده" می باشد) می خواهیم.

پس در یک کلام ما زیر بار تجزیهء ایران به مناطقی با حکومت های موروثی (همچون جمهوری "علی اف"!)، حکومت های "مستقل" وابسته به امپریالیسم (چون حکومت های اطراف "خلیج الایران"!) و حکومت های لائیک دیکتاتوری (همچون ترکیه و سوریه و عراق قبل از عمل، بعداز عمل و امثالهم) "نه" خواهیم رفت.

آری هم میهن، عناصر تشکیل دهندهء این جنبش حداقل در پنجاه سال گذشته نشان داده اند که زیر بار زور نمی روند حتی اگر زور چر زور باشد! حتی اگر زور امام راحل باشد. حتی اگر پر زور ترین زور جهان معاصر، زور گلوبالیزاسیون سرمایه های جهانی باشد.

این مجموعه اسمش را هر چه می خواهید بگذارید (برای من یکی هیچ فرقی نمی کند) هنگامی که منافع عمومی مردم سراسر ایران؛ همچون امروز؛ در خطر قرار بگیرد حتی یک قدم به عقب نشینی دست نخواهند زد.

همراهان ِاین مجموعه روزی که همه چیزشان را در ایران بجا گذاشتند و برای حفظ جان خود و خانواده هایشان از دست رژیم ِدگراندیش کش ِجمهوری اسلامی به "گریز نا گزیر" از ایران دست زدند برای عقب ننشستن در دفاع از این منافع سراسری بود. هدفی که این مجموعهء "خاص" (از نظر شما!) تا امروز کماکان بر سر آن پای می فشارد.

اما در بخش سوم شما می کوئید:

«بیانیه سیاسی» به جای این که انرژی خود را صرف چگونگی مبارزه‌ی مدنی در حال حاضر نماید، تمام این دو صفحه را پر کرده است از «تحلیل» و «برنامه‌های آینده» (که بیشتر شبیه به برنامه‌های حزبی است)"!

بی نیاز عزیز امیدوارم این بخش را از من به دل نگیرید. این چند خط را دوستانه و بعنوان یکی از خوانندگان جهت ارتقای مقالات مفید شما می نویسم. مرا در رکّ و پوست کنده گفتن ببخشید. بنظر من شمائی که بنا حق در آغاز بحثتان فرموده اید که ما اینجا سره را رنگ می کنیم تا این "حزب" را با بزک و دوزک کردن "جنبش جا بزنیم" و به نام بلبل بفروشیم نه تنها جنبش را نمی شناسید، بلکه تفاوت های ماهوی امروز با سال های آغازین نود میلادی درک نمی کنید، حتی تفاوت های ماهوی "جمهوری اسلامی" با "جمهوری" های جداشده از سوسیالیزم واقعا "ناموجود" را نمی فهمید، نه تنها بین سرمایه داری دولتی ِسوسیالیزم واقعا "نا" موجود با "سوسیالیزم" تفاوتی قائل نیستید، بلکه در رابطه با "پرداختن" به قدرت که آنرا امر "سیاست" می نامیم دچار مشکل "مقولاتی" هستید!

آخر کجای دنیا و در کدام کتاب تا امروز نوشته شده است که فقط احزاب به مسالهء قدرت سیاسی بایستی بپردازند و بقیه در رابطه با قدرت بایستی سماق بمکند؟ شما این علم را از کجا یافته اید که هر کسی راجع به قدرت می خواهد بیندیشد، بنویسد و عمل نماید یا "حزبی" است و یا در حال احداث حزب می باشد؟

شما را بخدا در این روزگار قبل از دست به قلم بردن همین سایت "اخبار روز" را کمی بیشتر بخوانید:

حداقل "بهشت نیاز به دولت، و انقلاب نیاز به حزب ندارد" از روسیا روشن را

http://iran-chabar.de/article.jsp?essayId=۱۶۹۷۰

بعنوان مقدمه و زمینه ای در همین بحث مطالعه بفرمائید.

آخر در این نظر جزمی شما یک "جبهه" حق شرکت در قدرت را ندارذ؟ آیا یک "جبههء مردمی" همچون کنگرهء ملی آفریقا متشکل از احزاب و افراد نمی تواند به قدرت بپردازد؟ آیا یک فوروم حق دخالت در امر قدرت را ندارد؟ آیا حتی افراد مستقل و "لاحزب" (منفردین ِبدون حزب و تشکل) حق پرداختن به قدرت سیاسی را نخواهند داشت؟ دوست غزیز از قرار شما هم چون آقای "کشتگر" (چون از قرار نمی توانید "خود" بمانید و از حقوق حقهء همهء میهنان تمام و کمال دفاع کنید) در دفاع از بهائی ها بناچار بهائی شده اید و معتقدید دخالت در سیاست کار "احزاب از ما بهترون" است و نه کار دیگران! بویژه این مجموعه از ایرانیان متشکل و غیر متشکل در سازمان های سیاسی که خود را "جنبش جمهوریخواهان" برای استقرار آزادی، استقلال، مساوات، عدالت و از جمله استقرار دولتی مدرن، غیر متمرکز و غیر ایدئولوژیک تنها با ارادهء جمهور مردم ایران می داند را از دخالت در قدرت "نهی" می فرمائید!

اما در باب بخش چهارم بحثی را ارائه داده اید که هم آموزنده است و هم اساسا ربطی به جنبش جمهوریخواهان ایران ندارد. امیدوارم که نویسندگان متنی که مورد انتقاد شما قرار گرفته است همچون من از این فرمایشات درست و عمومی شما در تکمیل این متن استفاده بنمایند.

بی بی نیاز عزیر حال که سایت اخبار روز به شما (بر عکس اینجانب) عنایت ویژه دارد و مطالب شما را بی تردید و پشت سرهم (درست بر عکس مطالب اینجانب که هرگز در این سایت منتشر نمی گردند) منتشر می نماید لطفا وقت بیشتری برای مطالعه در باب هر موضوع بگذارید تا وزن مضامین مطروحه در آثارتان کمی بالاتر برود و خوانندگان از همهء "بند"های شما؛ در آزادی؛ همچون آخرین "بند" استفاده کنند.

حومهء پاریس، روز انتشار متن اصلی در اخبار روز

javad.ghassemabadi@no-log.org
٣۰۰۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ شهريور ۱٣٨۷