از : طا لب
عنوان : اعتماد بنفس زیادی همان خودشیفتگی بر پایه هیچ است
توصیه به کمی مطالعه حتی برای شما با این سطح از دانش خالی از لطف نیست.
برای دستگرمی به لینک زیر در همین سایت سری بزنید:
http://www.iran-chabar.de/article.jsp?essayId=۱۷۳۹۱
٣۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای طالب محترم
مارکس را اگر ما احترام می کنیم چون خودش آدم بزرگی است و این ربطی نه به شما دارد و نه به بنده تازه مگر با احترام و به نیکی از کسی یاد کردن گناه است . همین است که در پاسخ آقای قاسم آبادی گفته ام تعصب انسان را از پرسش و اندیشیدن باز می دارد . طالب عزیز بدرستی فهمیده اید که من اعتماد به نفس زیادی دارم و دقیقاً به همین خاطر است در بحث هایم نه به کسی توهین می کنم و نه از کلمات نا صواب اسفاده می کنم زیرا این را به دور از خوی انسانی می دانم . موفق باشید
٣۶٨۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای موسوی
هموطن محترم مطلبی را که من گفته ام بحث مارکس و انگلس در مانیفست حزب کمونیست است در صفحه ۵۴ این کتاب که از انتشارات پکن است چنین می آید(نزدیکترین هدف کمونیستها همان است که دیگر احزاب پرولتاریای در پی آنند: یعنی ساختن پرولتاریا بصورت یک طبقه، سرنگون ساختن سیادت بورژوازی و احراز قدرت حاکمه پرولتاریا.) حال اگر شما جمله مرا مسخره می کنید اشکال از من نیست باید از مارکس و انگلس ایراد بگیرید. بعد از اینجانب اشکال می گیرید که آشی درست کرده ام .هموطن محترم این کشورها ئی که من نام بردم رهبران مبارزاتیشان خود را کمونیست خوانده اند اگر آنان اشتباه کرده اند مقصر من نیستم ولی واقعیت اینست اینها با این ایدئولوژی بر علیه حکومتگران خود مبارزه کرده اند و خود یجای آنان مستبد شده اند. در ضمن من هیچ جا ادعا ی روشنفکری نکرده ام که شما فرموده اید من ادای روشنفکری در می آورم ، بنده عددی نیستم که خواسته باشم اظهار روشنفکری کنم ولی یک چیز را از برخورد شما متوجه شدم که شما متاسفانه تاب نظر مخالف را ندارید چون اگر داشتید اینطوری برخورد نمی کردید. من هم اگر از مارکس ستایش کرده ام بدلیل آنست که ایشان بدرستی ماهیت روابط سرمایه داری و طبقه کارگر را باز نموده است ولی این ستایش من از این بزرگوار دلیل آن نیست که همه بحث او را قبول داشته باشم از آنجمله برقراری حکومت طبقه کارگر توسط کمونیستها و ناروشنی این مسئله که چه ابزاری بوجود خواهد آمد که تضاد ها از بین می روند و کمونیستها مستبدین جدیدی نمی شوند همانطوریکه در عمل شدند. این را هم می دانم که منشویکها و برخی از احزاب کمونیستی اروپا با لنین مخالف بوده اند و تروتسکی و یارانش هم برخی مخالفتها با لنین داشتند این مسئله ای را عوض نمی کند. آقای موسوی با این نوع بحث کردن نمی توانیم به راهی برسیم و از اصل بحث طفره برویم. بار دیگر اعلان می دارم در عمل دیده ایم که احزاب کمونیست خود مبدل به دیکتاتورهای نوین شده اند فرقی هم نمی کند این احزاب لنینی باشند یا تروتسکی. هر دین و تئوری که مبدل به ایدئولوژی شود باید از طریق آخوندی یا رهبری یا پیشوائی هدایت شودهمین افراد بت میشوند وسپس از مردم جدا میگردند و در نهایت مبدل به یک مستبد میشوند که کوچکترین انتقاد و نظر را در ابتدا با توهین و هنگامی که به قدرت رسیدن و قدرتشان هموار شدمنتقدین خودرا سر می برند. تاریخ تمام اینها را بخوبی نشان داده است بنابراین فکر کنیم که چگونه می توانیم از تولد مستبدین جدید جلوگیری به عمل آوریم تا ابناء بشر زندگی را در صلح وصفا و با عشق بهمدیگر سپری نمایند. موفق باشید
٣۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ مهر ۱٣٨۷
|
از : طا لب
عنوان : فرق بحث با تخمه شکستن!
پیش از هر چیز باید از خود بپرسیم اینکه بدون ادای احترام فرید راستگو به مارکس چه بلایی به سر مارکسیسم می آمد؟
بعضی ها واقعا اعتماد به نفس بسیار سالم و قوی ای دارند. فرید جان پیاده شو با هم بریم.
برادر شما واقعا با کدام شناخت ساختار سیاسی آلمان شرقی و ویتنام را با ولایت فقیه مقایسه می کنید.
حرف یکمقدار احساس مسئولیت هم دارد تخمه که نمی شکنیم!
٣۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : اردوان موسوی
عنوان : راهنمائی کی توانی ؟
فرید راستگو خیلی با شلختگی می نویسد و تشبیهاتش تهوع آور ست بعنوان مثال گفته : ما یک تئوری کمونیست در جهان بیشتر نداریم و این تئوری معتقد به پیاده نمودن آن از طریق طبقه کارگر به رهبری حزب طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست است. این تئوری در عمل غیر اجرا بوده و تا بحال نتیجه آن نوعی ولایت مطلقه فقیه شده است و بجز این راهی نه دارد نه خواهد داشت.
اسم مهم نیست مهم محتوا است و متاسفانه محتوای این تئوری در نهایت افلاطونی - ارسطوئی است و نتیجه اش دیکتاتوری پرولتاریا نوعی ولایت فقیه می باشد.(پایان نقل قول )
تا اینجا داشته باشید که «حضرتش » الفبای مفاهیم سیاسی و فلسفی را فقط بلغور می کند.
ایشان امان هم نمی دهد و آش شله قلمکاری را می پزد که توش همه چیز قل قل می کند و میشود این:
برایتان نمونه می آورم ویتنام- آلبانی- کره شمالی- چین- کوبا- شوروی سابق-کامبوج-آلمان شرقی و دیگر کشورهای اروپای شرقی. (پایان نقل قول)
بعداز این همه پرت وپلا گوئی ژست «روشنفکری» بخود میگیرد و میگوید:
من برای مارکس همچون دیگر فلاسفه اخیر احترام بسیارقائل هستم و ایشان اولین تئوریسینی است که توانست با شاهکار خودبدرستی ماهیت سرمایه داری راباز نماید ولی ایدئولوژی ایشان غیر قابل اجرا است. ( پایان نقل قول)
اگر فرید راستگو واقعا علاقمند به مطالعه می باشد بهتر ست به تاریخ مبارزات کمونیستهای اروپا در قرن نوزدهم و اوائل قرن بیستم مراجعه نماید تا ببیند چگونه بعداز ۱۹۰۵ و درجربان جنگ اول جهانی سوسیال دموکراسی در اروپا و روسیه متشنج شد و از درون آن انقلاب اکتبر روسیه شکل گرفت.
برخلاف برداشت فرید بسیاری از کمونیستهای روسیه -اروپا و جهان از قبل و بعداز انقلاب اکتبر انتقادات جدی به لنین داشتند این طور هم نیست که فرید خیال می کند . درست آنست که بگوئیم که بر پایه لنینیسم یک جامعه ای چون روسیه که اصلا برای گذار به سوسیالیسم مناسب نبود راهی را رفت و شاخ وبرگ هائی هم داد ولی راه به جائی نبرد. بیش از این ادامه نمی دهم چون فرید باید برود اول مطالعه کند بعد از آگاهی و تبحر ما را ارشاد فرماید.
٣۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای قاسم آبادی و دیگران
در پاسخ به سئوال شما بایدعرض کنم ما یک تئوری کمونیست در جهان بیشتر نداریم و این تئوری معتقد به پیاده نمودن آن از طریق طبقه کارگر به رهبری حزب طبقه کارگر یعنی حزب کمونیست است. این تئوری در عمل غیر اجرا بوده و تا بحال نتیجه آن نوعی ولایت مطلقه فقیه شده است و بجز این راهی نه دارد نه خواهد داشت. اسم مهم نیست مهم محتوا است و متاسفانه محتوای این تئوری در نهایت افلاطونی - ارسطوئی است و نتیجه اش دیکتاتوری پرولتاریا نوعی ولایت فقیه می باشد. برایتان نمونه می آورم ویتنام- آلبانی- کره شمالی- چین- کوبا- شوروی سابق-کامبوج-آلمان شرقی و دیگر کشورهای اروپای شرقی. من برای مارکس همچون دیگر فلاسفه اخیر احترام بسیارقائل هستم و ایشان اولین تئوریسینی است که توانست با شاهکار خودبدرستی ماهیت سرمایه داری راباز نماید ولی ایدئولوژی ایشان غیر قابل اجرا است. فرویدهم توانست روانشناسی را تئوریسه کند و دیگر روانشناسان همچون کارن هورنای و یا اریک فروم و دیگران آمدند و برخی از نظرات او را رد کردنداین رد کردن چیزی از فروید بعنوان تئوریسین روانشناسی کم نمی کند. دوست و هموطن محترم چگونه شما وقتی علاقه ندارید زود واقعیت های موجود را مسائل قرن گذشته می دانید. من هم مثل شما معتقد هستم آن چیزی که در شوروی بود سرمایه داری دولتی بود و این را قبول دارید که لنین شرایطی را پایه گذاری کرد که جانشین اش استالین شود و جانشینان استالین هم سرمایه داری دولتی ای را به وجود آورند که نتیجه اش را دیدیم، همانطوریکه خمینی شرایطی را بوجود آورد که امروز مردم ایران در زندانی به وسعت ایران بسر می برند. آری آقای قاسم آبادی عزیز گفته ها زیاد هستد ولی متاسفانه در حوصله این صفحه نیست که خواسته باشیم بحث گسترده کنیم. ما باید آنقدر کندوکاو کنیم تا راه سعادت بشریت را پیدا کنیم. من خود در سطح توانم سعی می کنم این عمل را انجام دهم و می دانم رو گرداندن از یک نظر،امید و یا یک ایدئولوژی کاریست بس دشوار زیرا ما با این عمل ماهیت خود را زیر علامت سئوال می بریم و با خود به مقابله می پردازیم ولی نباید تبعیت ها نا سنجیده باشند همانطوریکه رد یا قبول هر آموزه ای.تبعیت از هر نظر، جهانبینی و فکری اول باید سنجیده شود و سپس پذیرفته یا رد شود. تعصب در هر وابستگی یعنی ناتوانی در پرسش، در اندیشیدن و کندوکاو کردن البته هموطن عزیز من نظرات خود را ارائه می دهم و قصد هیچگونه توهینی به کسی ندارم . در پایان عرض می کنم ازهر چیزی که بتوان در برقراری استبداد و علیه مردم چه در ایران و چه در دیگر نقاط جهان استفاده کرد بنده هراسانم. برای من هیچ آموزه ای مقدس نیست اگر در خدمت انسانها و سعادت آنان قرار نگیرد حتی اگرآنان آیه های غیر شیطانی باشند. موفق باشید
٣۶٨۱ - تاریخ انتشار : ۱٣ مهر ۱٣٨۷
|
از : جواد قاسم آبادی
عنوان : یک سئوال از یک راستگو!
آقای راستگوی عزیز برغم توافق عمومی با نظرات ِشما، شما از شکست
"کمونیست" سخن می گوئید. لطف کنید بیشتر توضیح بفرمائید که این شکست کی، کجا و چگونه صورت پذیرفته است؟
امیدوارم منظور نظر شما هم میهن ِراستگو از شکست "کمونیست"، شکست سرمایه داری دولتی واقعا موجود و استحالهء آن به یک نظام مافیائی در روسیهء قرن گذشته نباشد که بحثی تکراری، غیر علمی، غیر قابل استناد و بویژه "غیر کمونیستی" می باشد.
موفق باشید.
٣۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : تشکر از فرید راستگو بخاطر دخالت در بحث شیرین ِ"گنج،گنجی، گنج طلب و نهایتا گنج بخش"!
با سلام مجدد و تشکر از فرید عزیز؛
بحث در بارهء مقالهء این حضرت؛ که من او را بخاطر مواضع روشن سیاسی اش "جنگ بخش" می دانم؛ برای درک مجموعه هائی که ایشان با آن ها همکاری می نموده اند و امروز می نمایند بسیار مفید می باشد.
بر عکس هم میهنان عزیزی که اعتقاد دارند به پروسهء تغییر و تحول سیاسیون نباید پرداخت، من نیز چون شما بشدت معتقدم که در برخورد به نظرات (اگر ارزش مضمونی برخورد را داشته باشند) شایسته است تا مستقل از شخصیت نویسنده، خوانده شود و مورد ارزیابی قرار گیرد.
اما در همین راستا و در این آزادی های بدون قید و شرط معتقدم هنگامی که فردی به شیوه ای پلیسی از متحدین خود سئوال سرگشاده می فرماید و در حقیقت از ایشان؛ در رد سوسیالیسم و تقدس سرمایه؛ سین جیم می فرماید شایسته است تا خوانندگان با شخصیت این "کمیسر" سیاسی - تشکیلاتی ِتشکلی که برای دفاع بی چون و چرا از نظام سرمایه داری، دامن زدن به تفرقه و ترویج فرهنگ ِفرهیخته سالاری در بین جمهوریخواهان ایرانی می گردد، بیشتر آشنا شویم.
از آنجائی که در سال های هفتاد میلادی که این حضرت در دبیرستانی در شمال شهر تهران مشغول تلمذ بوده است اینجانب در دانشگاه کالیفرنیای جنوبی مشغول مهندسی علمی در زمینهء تولید انرژی پاک بوده ام و طبیعتا نظام سرمایه داری جهانی را بیشتر و بگونه ای دیگر از ایشان می شناسم، در همین چند کلام حاشیه نویسی عرض می کنم، از روز نخست بر این باور بوده ام که تشکلی که خود را "سازمان فدائیان خلق ایران - اکثریت" می نامد با این حضرات و دیگر حضراتی که اتحاد نا میمون و تفرقه برانگیز جمهوریخواهان را پی ریخته اند "همخونی" سیاسی و در نتیجه همگرائی تشکیلاتی نخواهند یافت.
تجربهء تا امروز نشان می دهد که "خانوادهء اکثریت" در اکثریتش قادر به دست کشیدن از آرمان های "هویتی" خود و پذیرش "پیشنهادات"ی چون پیشنهادات آقای داریوش همایون نمی باشد. همچنین حضرات "جمهوریخواهان ملی ایران"؛ همچون آقای "جنگ بخش"؛ نیز قادر به عدم دفاع ِ"بی چون و چرا" از نظم نوین امپریالیستی (گلوبالیزاسیون سرمایه های جهانی) نمی باشند و همچنین بازماندگان "حزب دموکراتیک مردم ایران" نیز دست از بستن دخیل به زلف یاران "اصلاح طلب" خود بر نخواهد داشت.
پس بر اکثریت ِ"اکثریت" است که با این همین مقالهء استفتاء آمیز کاملا و در شش وجهش بخود بیایند، دست از این اتحاد ناهنجار با "کمیسر"ها و بازجویان نظام نوین امپریالیستی و "اصلاح طلبان" ِنظام غیر قابل اصلاح ِ"اسلامی" بردارند و در نتیجه به تجزیهء غیر دموکراتیک طیف جمهوریخواهان ایران خاتمه دهند. این اکثریت یا در انتخاب اکثریت ِمتحدین خود تجدید نظر خواهد نمود و یا تا "ابد النا آباد" مجبور به پاسخگوئی به سئوالات متعدد کمیسر های نظام سرمایه داری جهانی؛ بویژه در زمینهء بند هفدهم حداقل های منشور جهانی حقوق بشر؛ خواهد بود.
می گوئید نه این ما، این سال آیندهء "تحصیلی" و این آیندهء ملال آور مجموعهء "اتحاد جمهوریخواهان" برای ایجاد تفرقه در بین جنبش عمومی باز، علنی و فراگیر جمهوریخواهی در سراسر ایران!
٣۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : در صد
متاسفانه علامت در صد بعد از نوشتن و ارسال مطلب عقل توجیه گر به سایت پاک شده است لطفاً برخی اعداد مطلب عقل توجیه گر را با در صد بخوانید.
متشکرم : راستگو
٣۶۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : در صد
متاسفانه علامت در صد بعد از نوشتن و ارسال آن به سایت پاک شده است لطفاً برخی اعداد را با در صد بخوانید.
متشکرم : راستگو
٣۶۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : فرید راستگو
عنوان : عقل توجیه گر
از قدیم گفته اند تا مرد سخن نه گفته باشد عیب و هنرش نهفته باشد.دوست محترم نمی دانم هدف شما از نوشتن این مقاله چه بوده است. درست است شما مواضع گذاشته خود را ترک کرده اید که این حرکت از نظر عقل آزاد هیچ اشکالی ندارد. اما در زمانی که خود تئوریسنهای سرمایه داری مدعی بی عدالتی این سیستم هستند و اذعان دارند در این سیستم فقر و بیکاری روز افزون شده است چگونه از دیگران ایراد می گیرید. من حرف از فقر در کشورهای آفریقا، آسیا، اروپا و آمریکای جنوبی نمیزنم از همان آمریکائی که شما در آن زندگی می کنید مثال می آورم و از آمارهای امروزین که قدر مسلم تضاد طبقاتی و بی عدالتی گسترده تر شده آمار نمی آورم من از۱۵ تا ۲۰ سال قبل آمارمی آورم که هنوز مردم آمریکا زیر سیطره دستگاه بنیان بر کن آقای بوش نبوده اند.در بهار ۱۹۹۲ اداره آمار آمریکا گزارش می کند که شمار کارگران شاغل تمام وقت که دستمزدشان زیر خط فقر است میان سالهای ۱۹۷۹ تا ۱۹۹۰ بشدت افزایش یافته است. روز نامه نیویورک تایمز بعد از این گزارش می نویسد : در صد تمام آمریکائیانی که تمام وقت کار می کنند و در آمدشان پائین تراز خط فقراست در ۱۳ سال گذشته ۵۰ افزایش یافته است و ادامه می دهد در سال ۱۹۹۲، ۱۸ کاگران شاغل تمام وقت در آمدی کمتر از ۱۳۰۹۱ دلار در سال داشته اند در حالیکه این رقم در سال ۱۹۷۹، ۱۲ بوده است و در صد کارگران جوان ۱۸ تا ۲۴ ساله با دستمزد ۵/۶ دلار در ساعت(۱۳۰۹۱ دلار در سال) از ۲۳ در سال ۱۹۷۹ به ۴۷ در سال ۱۹۹۲ افزایش یافته است ( نیویورک تایمز ۳۱ مارس ۱۹۹۴ صفحه ۱۸ ). کسانی همچون الگور معاون کلینتون برای حفظ مجیط زیست فیلم ساخته اند. آیا کارخانه سرمایه دارن وسرمایه داری لجام گسیخته باعث آلودگی محیط زیست میشود یا کارخانه فقرا و زاغه نشینهای دوره شهری. دوست محترم شما زمانی با عقل توجیه گرتان جنایات استالین و مائو و....را توجیه می کردید امروز هم با همان عقل سیستم به بن بست رسیده سرمایه داری را توجیه می کنید. بجای این همه توجیه گری اگر فکری برایمان مانده است فکر کنیم که چگونه جامعه انسانی را بسوی عدالت و آزادی سوق دهیم. کمونیست شکست خورد سرمایه داری در تمام اشکالش چه اسلامی چه دولتی چه نئولیبرالیش و..... رو بزوال است. زمینه آینده نیکو را اگر بتوانیم ما بایدبرای نسلهای آینده پی ریزی کنیم پس توجیه گر نابودکنندگان ونابودی بشریت نباشیم. در مورد رعایت حقوق بشر در جهان( که فکر می کنم سیستم سرمایه داری بر آن غالب است) شما را به گفتار مدافعین حقوق بشر رجوع می دهم. مطمئن باشید اگر ترس از مردم ، مطبوعات و افراد پیشرو نبود دیگران هم مثل آقای خامنه ای میشدند همانطوریکه آقای پوتین تلاش کرد بشود.
٣۶۶۷ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : ضد جهل
عنوان : بر ... مگس مجلس لعنت
باز سروکله این بی مزه پیدا شد. بابا اسرائیل هم به ایران حمله نمی کند مستشار. همه خوابهایت باطل شد. دست بردار!
٣۶۶۶ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : داد بی صدا
عنوان : خانواده؟
پریسا خانم اکثریت خانواده است؟ یعنی روابط فامیلی در آن حاکم است؟ شما ممکن است حق داشته باشید اما می دانید هنگامی در یک سیستم بجای تشکیلات احساسات و روابط طایفه ای حاکم باشد، آن مجموعه بسیار عقب افتاده و بنوعی یک محفل فامیلی (مافیایی) است.
٣۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ مهر ۱٣٨۷
|
از : پریسا ا
عنوان : به باز شدن بحث کمک کنیم
من ارتباط بند ۱۶ اعلامیه حقوق بشر را با نامه به مادران نفهمیدم!! شاید اشکال از درک من است ولی ایکاش آقای گنج بخش در این مورد توضیح می دادند. در ضمن دوستان خیلی بهتر بود به نکاتی که ایشان اشاره کردند پرداخته می شد نه به روند زندگی ایشان!!! یک عضو خانواده اکثریت
٣۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : تشکر
از طالب و اردوان موسوی بخاطر بحث روشن، قابل فهم و آموزندهء ایشان آنهم در این زمینهء حساس، زنده باشید.
٣۶۵۹ - تاریخ انتشار : ۱۱ مهر ۱٣٨۷
|
از : اردوان موسوی
عنوان : با کدام برهان
برای اسدی یا سوادکوهی !
خوشبختانه یا شور بختانه بنده هم در سوئد زندگی میکنم ولی دلیلی ندارد که سطح موضوع را نامعین و عامیانه در حد شاگرد مدرسه های سوئد پائین بیاورم. بلکه خوشحالم که در اینجا آموختم در این کشور سوسیال دموکراسی و چپ توانستند طی دهه ها مبارزه و انتقاد از سیستم سرمایه داری آنرا تعدیل نمایند و جامعه ای در سطح بالای رفاه اجتماعی و با استاندارد بالا بنا نمایند که آرزو ی اغلب سوسیالیست های کشورهای دیگر جهان می باشد و برعکس همیشه مورد سرزنش قدرتهای بزرگی چون آمریکا و انگلستان بوده ست. نیروهای ترقیخواه سوئد می دانند که نئو لیبرالیسم در دهه ۹۰ چه لطمه ای به زیر بنای رفاه اجتماعی سوئد وارد نمود که در ادامه سوسیال دموکراسی سوئد نتوانست با موجی که حزب کارگر بلر و سوسیال دموکراتهای آلمان پرچم دار آن بودند دربرابر تعرض راست ها مقاومت نمایند و در نتیجه روند تعدیل سرمایه داری در سوئد دچار چرخش شدیدی شد که بحران سرمایه داری در این کشور را مجددا عمیق نمود.
آنچه مهم ست برنامه ی سوسیال دموکرات های سوئد برای تحقق یک جامعه ی سرمایه داری دموکراتیک می باشد که بزرگترین نیروی متشکل در برابر احزاب راست را دارا می باشند.
انواع نیروهای چپ سوئد مانند دیگر کشورهای اروپائی هم بصورت پارلمانی و خارج از پارلمان برای
آرمان سوسیالیسم فعالیت می کنند بر خلاف آقای گنج بخش هیچ دلیلی ندارد که چپ ها و سوسیال دموکراتها از مبارزه علیه سرمایه داری دست بر دارند.
برخلاف نظر آقای گنج بخش کمترین حسن مبارزات چپ ها و سوسیال دموکراتها علیه سرمایه داری وادار کردن کاپپیتالیست ها به مراعات بیشتر قواعد و قوانین اجتماعی بوده و دقیقا میزان دموکراتیک بودن جوامع اروپائی به وزن کمی و کیفی نیروهای چپ این کشورها دارد.
هنوز در اروپا کسی جرات نمی کند از چپها خرده بگیرد که چرا از سرمایه داری انتقاد می کنند و برای سوسیالیسم مبارزه می کنند.
صد البته برای کشورهای آسیایی وآفریقائی و آمریکآی لاتین که هنوز زخمهای کاری دیکتاتورها بر این جوامع التیام نیافته موعظه های نیروهای میانی و راست و مذهبی علیه سوسیالیسم خیلی بچه گانه می باشد. من پپشنهاد می کنم که آقای گنج بخش انتقاداتش را به سازمان اکثریت به زبانهای دیگر از جمله انگلیسی -آلمانی - فرانسوی و بقیه ترجمه نمایند تا نسل دومی های ایرانی با متفکران وکشورشان آشنا شوند .
جماب سوادکوهی می داند که در سوئد همیشه چپ ها در پارلمان بوده و با با دولت سوسیال دموکرات هم همکاری داشته منتهی در ایران ما از این حرفها خبری نبوده و نیست و سرمایه داری دولتی نفتی از رصاخان تا احمدی نژاد از جامعه ی مدنی و حقوق شهروندی بیزار بودند. چپ ها با انتقاد از این جمعه ی درب و داغون همیشه سر خود بر دار دادند.
من فکر می کنم یک سو تفاهم بزرگ هم صورت گرفته و آن برخ کشیدن دستاوردهای سرمایه داری ست که ربطی به فضاحت های قرون وسطائی ایران ندارد. در ایران آنقدر ناهنجاری وجود دارد که نمی توان آنرا با سوئد و اروپا مقایسه کرد و چون در اینجا ساهد پیشرت هائی هستیم پس به آقای خامنه ای و سرمایه داری آنجا تخفیف بدهیم و برایشان دسته گل بفرستیم.
" ماشالله "
٣۶۴۶ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۷
|
از : طا لب
عنوان : به آقای اسد
این لالایی ها را ما زیاد شنیده ایم. شما هم وارد بحث شوید و فاکت های خود را رو کنید تا بنده و شاید دیگران از شما بیاموزیم.
شما شاید هنوز در حال و هوای تسلیم هستید. از این فضا خارج شوید اگر واقعا هنوز چپ هستید. و اگر با چپ وداع کرده اید که این دیگر خجالت ندارد.
٣۶۴٣ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۷
|
از : ه اسدی سوادکوهی
عنوان : بسیار جای نومیدی است
با درود
بسیار جای نومیدی است که افرادی که نظر دیگرن را میخوانند شور بختانه آنچنان سطحی به حمله شخصی میپردازند که منه خواننده حاضر نیستم بیشتر از ۲ سطر نظر آنها را بخوانم. من که خود را چپ میدانم و ۲۰ سال در خارج ایران و در کشور سرمایداری زندگی میکنم شرمنده میشوم که خود را چپ بنامم. یک دانشاموز دبستانی سوئد میتواند بهتر از فاکتها در مورد سیستم سرمایداری بده و منطق این دوستان کمتر از ۱ دقیقه در برابر کودک دبستانی تاب نخواهد آورد. ما با این منطق خمینی را کمک کردیم، با همین منطق خواستیم مشکلات ایران را حل کنیم و با همین منطق کشور خود را به ویرانی دادیم.
٣۶۴۱ - تاریخ انتشار : ۱۰ مهر ۱٣٨۷
|
از : یک دوست
عنوان : "اتحاد" جمهوری خواهان نه "سازمان" جمهوری خواهان!
آقای روزبه زرین نعل گرامی حرف دل بنده را مطرح کرده اید،خیلی بجا و زیبا ممنون!
سوالی که از این آقای گنج بخش باید پرسید اینکه اتحاد جمهوری خواهان یک سازمان سیاسی است یا اتحادی بین احزاب و شخصیت های جمهوری خواه؟
اگر یک سازمان سیاسی نیست، چرا ایشان از اعضای سازمان اکثریت بعنوان هم سازمانی های خود نام می برد؟
و دیگر اینکه در جبهه های اینچنینی احزاب و افراد حول مبرم ترین خواست های مشترک خود جمع می شوند و این بدان معنا نیست که همه احزاب پذیرای یک جهانبینی و ایدئولوژی (بزعم گنج بخش سرمایه داری) باشند.
پس این چه انتظاری است که ایشان از سازمان اکثریت دارد. آیا این سازمان باید بحرمت اتحاد نیمه جان جمهوری خواهان سایر وظایفش را بر زمین بگذارد و به مسئولیت های خودش در برابر اعضا و هوادارانش عمل نکند؟
این درک ایشان از دمکراسی و حقوق بشر است؟ که حتی برای متحدین میان مدت خود فضای آزاد سیاسی را نمی خواهد؟
٣۶۲٨ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۷
|
از : جیج غانی
عنوان : آقای روزبه زرین نعل از بهروزی خود سیر شده اید؟
آقای روزبه زرین نعل هشدار! مگر از جانتان سیر شده اید؟
مگر از بهروزی خود سیر گشته اید که از آقای "دکتر" امیر حسین گنج بخش مبتکر کبیر "اتحاد جمهوریخواهان" سئوال می فرمائید؟
اصلا چگونه ممکن است کسی ایرانی باشد، در اپوزیسیون باشد و حضرت دکتر امیر حسین را نشناسید؟
اصلا دکتر امیر حسین، دکتر در چه نیستند؟
ایشان از نظر من دکتر در همه چیز هستند.
ایشان تا قبل از عزیمت به ینگه دنیا؛ بر حسب اطلاعات محدود من؛ به دکتراهای متعددی در اروپا دست یافتند.
در حقیقت زندگی یکسره "دکتر" شدن ایشان از دوران کودکی و نوجوانی بمثابه یک بچه مرفه شمال شهر تهران، با بپایان رساندن دبیرستان رازی (می توانید بخوانید از خود راضی های شمال شهر تهران) آغاز شد!
دوران جوانی و غرورهای ناشی از این دوران را ایشان با دریافت دکترای دفاع بی شائبه از "آرمان" های سازمان پیکار در راه آزادی طبقهء کارگر دریافت نمودند!
چند صباحی از این مدافعات پرشور و دریافت دکترا در دفاع از تزهای "سه جهنمی" در این سازمان نگذشته بود که بدلیل انحلال این "سازمان" ایشان به دریافت تز دکترای خود در دفاع بی چون و چرا از حداقل های اعلامیهء جهانی حقوق بشر در تشکیلات حقوق بشر ایرانیان مقیم فرانسه و همراهی با مهاجمین طرفدار آقای دکتر شاهپور بختیار به نیروهای اپوزیسیون در سیته یونیورسیتهء پاریس اقدام نمودند.
چند ضباحی نگذشته بود که ایشان مبارزات دموکراتیک - حقوق بشری خود را به سطح سیاسی ارتقاء دادند و به کسب دکترای پشت هم اندازی در حزب جمهوریخواهان ملی ایران پرداختند.
ایشان در این ایام از یک طرف به بهانهء دفاع تمام و کمال از حقوق بشر و تمامیت ارضی ایران حقوق اقوام و ملل ایرانی را انکار می فرمودند و از طرف دیگر با رهبر حزب دموکرات کردستان ایران، بمثابه یک "دکتر"، نرد اتحاد می زدند!
در همین ایام میکونوسی پیش آمد و ایشان هم تحصیلات "مجانی" خود در زمینهء فیزیک را در یکی دانشگاه های فرانسه به "پایان" رساندند. ایشان پس از دریافت یک دکترای علمی دیگر و برای چیدن ثمرهء این همه "زحمات" مجانی دوران شباب به ینگه دنیا؛ "سرزمین آزادی و برکت"!، عزیمت فرمودند.
ایشان از بدو ورود به ینگه دنیا، بمثابه مدینهء فاضله، به کسب دکترا در دفاع بی قید و شرط از لیبرالیسم نوین و برنامهء گلوبالیزاسیون سرمایه های جهانی پرداختند.
کوششی که شما در این مختصر از ایشان ملاحظه می فرمائید از سلسله "رسالات کوتاه و سئوالی" ایشان در دستیابی به مقام دکتری در این زمینهء بسیار "علمی" می باشد.
من از شما و سایر هم میهنان خواهشمندم مزاحم وقت شریف ایشان نشوید و اجازه دهید تا ایشان در پروسهء دریافت دکترای ترویج فلسفهء نئولیبرالیسم به متحدین خود در "اتحاد جمهوریخواهان"، در اسرع وقت، حالی کند که جایشان یا در یک سازمان سوسیالیستی آزادیخواه است و یا در کنار ایشان در "اتحاد جمهوریخواهان"!
ایجاد این فراغت برای این "آقای دکتر" هم بنفع من و شماست، هم بنفع متحدین ایشان است در اتحاد جمهوریخواهان، هم بنفع تشکل های متحدین ایشان است و از همه مهمتر بخاطر رفع زحمات ایشان و متحدینشان از سازمان های مدافع آزادی و سوسیالیسم، بنفع "جقوق" مردمی خواهد بود که از این گلوبالیزاسیون سرمایه های جهانی هیچ نفعی بجز یک جهنم گلوبال عایدشان نخواهد گردید.
موفق باشید.
٣۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : تقدس مالکیت خصوصی و برتری آن بر آزادی و حقوق انسانی
حال که این جناب امیر حسین خان دو فقره سوال کرده است پس اجازه بدهیم ما هم از او دو سه فقره سوال کنیم.
۱. آیا می شود این جناب امیر حسین خان بفرمایند که "دکتر" چه هستند؟ آیا او پزشک است یا دکتر افتخاری یا دکتر فلسفه؟ از کدام دانشگاه و در چه سال دکترای خود را گرفته اند؟
امیدوارم ایشان این سوال را دلیل بر جسارت بنده ندانند اما با جنجالی که با دکترای قلابی افتخاری وزیر محترم کشور پیش آمد دیگر باید احتیاط را رعایت کرد!
۲. ایشان از سازمان اکثریت نقل کرده اند که: " سرمایهداری سرچشمه ستم طبقاتی، بیعدالتی، بهرهوری غارتگرانه از طبیعت، جنگ و بیکاری تودهای و منشأ بسیاری از نابسامانیها و ناهنجاریهای اجتماعی است. سرمایهداری در آستانه قرن بیست و یکم آشکارا ناتوانی خود را در پاسخگویی به معضلات بشر که خود موجد بسیاری از آنها بوده است، نشان میدهد."
آیا این جناب دکتر امیر حسین خان اخبار ورشکستگی بانکها و شرکتهای مالی سرمایه داری آمریکا را دنبال نمی کنند و نمی دانند که چه تعداد مردم آن کشور خانه خراب شده اند و از خانه و آشیانه بی نصیب گشته اند؟ آیا در فرهنگنامه آقای دکتر به این گونه موارد نابسامانی و ناهنجاری اجتماعی گفته نمی شود؟ شاید آقای دکتر در عالم خودش است و زیادی گل جمهوری خواهیش گل کرده که دنیای سرمایه داری را حتی اگر آب ببره ایشان را خواب ناز و زیبای سرمایه داری را می برد؟!
۳. اینکه او می گوید که:"البته من تاکنون چنین تبیینی از نظام سرمایه داری از رادیکالترین مخالفان این نظام هم ندیده ام. این سخن از جانب افرادی که در دهات یا شهرستانهای کوچک، بدون دست رسی به وسأیل ارتباط جمعی نظیر اینترنت، زندگی میکنند، قابل فهم است، اما از طرف کسانی که سالهاست در غرب زندگی میکنند و برای مثال پنجاه در صد وسأیلی که امروز استفاده میکنند، ۳۰ سال پیش وجود نداشته است، تعجب آور است."
آیا آقای دکتر در دیسنی لند زندگی می کنند که فکر می کنند بقیه از شهرستانهای کوچک تشریف آورند که این وسائل سرمایه داری را نشان از رحمت نظام برده داری می دانند؟!
"بی جهت هم نیست که در نامه به مادران کوچکترین اشاره ای به اعلامیه جهانی حقوق بشر نمیشود، زیرا در اعلامیه جهانی حقوق بشر در اصل ۱۷ به روشنی مالکیت خصوصی که شامل مالکیت خصوصی بر ابزار تولید هم میشود هم چون حقی در حد آزادی بیان و اجتماعات آورده شده است. ماده ۱۷ از این قرار است:
الف/ هر شخص منفردا یا بطور اجتماع حق مالکیت دارد."
آیا جناب دکتر امیر حسین خان نمی داند که این اعلامیه را سرمایه داران لیبرالی نوشتند که در بسیاری از کشورها مانند شیلی و غیره همین اعلامیه ناقص الخلقه خود را به فراموشی می سپارند و فقط تقدس "مالکیت" بهره کشی آن اعلا میه را به یاد می سپارند؟!
آیا این آقای دکتر تازه از پشت کوه تشریف آوردند که این سوالات حق به جانب را می پرسند؟! پس چرا دوستان سرمایه دار و لیبرال او که زمام امور بسیاری از کشورهای جهان را در دست داشته و دارند با این اعلامیه به مانند یک ورق پاره بی اهمیت رفتار می کنند؟ چرا یادی از این موارد در این رنجنامه خود نمی کنید, آقای دکتر؟!
۴. اما در مورد این روضه خوانی دکتر که: "البته هم تجربه و هم تحلیل از دستگاه فکری سوسیالیسم نشان داده است که این سیاست فقط به درد دوران اپوزیسیون میخورد، و به محض به قدرت رسیدن، تمام وعده ها در بارهٔ آزادیهای بدون قید و شرط فراموش میشود و الزامات ”ساختمان سوسیالیسم” و مقابله با “دسیسههای امپریالیسم” دستگاه سرکوبی را میسازد که اولین قربانی آن همانا اردوی کار بوده است. هنوز استثنایی بر این قاعده نیامده است. ترفند جدیدی هم که رایج شده است، ارجاع به حقوق بشر به طور عام (مثلا سوسیالیسم حقوق بشری!)، و نه اعلامیه جهانی حقوق بشر است. فقط با کند و کاو میتوان دریافت که “حقوق بشر” مورد نظر، حقوقی است که توسط خود این سازمانها نوشته شده و مسلما شامل ماده ۱۷ نمیشود."
آیا همین رجز خوانی جنابعالی شامل کشورهای که سرمایه داران زمام امور آنها را در دست داشته و دارند نمی شود؟! آیا باید لیست این کشورها را برای جنابعالی یاد کنم تا با چشمان تنگ نظر خود ببینید که آنها فقط "مالکیت خصوصی" سرمایه داران را از این اعلامیه قبول داشته و دارند و آزادی و حقوی انسانی را اصلا مغایر با وجودی خود می دانند؟ این را چگونه توضیح می دهید دکتر جان؟!
٣۶۱٨ - تاریخ انتشار : ۹ مهر ۱٣٨۷
|