از : هوشتگ زمردی
عنوان : فراکسیون بادبادک
(((آقای دکتر امیرحسین گنج بخش از فراکسیون جمهوریخواه مستقل در بحث روشنگرانه ای ضرورت اسطوره زدائی از تاریخ و پذیرفتن مسئولیت را یادآور شدند و گفتند برای تفاهم و همکاری لازم نیست افراد در همه چیز هم نظر باشند یا از عقاید خود دست بردارند. ))))
شما که در کنگره حزب مشروطه خواهان ایران ( رستاخیز سابق) شرکت کردید . آیا هزگز فکر کرده ای که چگونه «دشمنان مشروطه» شدند مشروطه خواه و آیا اگر فرض کنیم که بعضی از آنها واقعا مشروطه خواه شدند و از گذشته خود فاصله گرفتند.
آیا بقیه نیروهای ایرانی که مخالف رژیم مطلقه ی پادشاهی بودند و امروز مخالف حکومت فقاهتی اسلامی هستند مشروطه خواه نیستند؟
امثال آقای گنج بخش بهتر ست از فعالیت سیاسی فاصله بگیرند که بیشتر برای ممکت و مردم مفید ست. واقعا نه پرنسیبی و نه تعهدی
به هر طرف که باد بوزد تعیین مسیر میدهند.
۴٨۶۱ - تاریخ انتشار : ۹ آذر ۱٣٨۷
|
از : بیژن محمودی
عنوان : کاشفان فروتن شوکران
یشایائی :در شماره ۶۳ مجله شهروند امروز (۲۴/۶/۱۳۸۷) آقای جلال توکلیان در معرفی کتاب «چریکهای فدائی خلق» تالیف محمود نادری که باستناد اسناد و مدارکی که از بایگانی «ساواک شاه» بهدست آمده نوشته شده است، توضیحات و اظهارنظرهایی کردهاند که خالی از اشکال نیست و از انصاف بدور است.
قبلاً لازم است بگویم من با بیژن جزنی از دوران نوجوانی تا کشتنش بهدست رژیم پهلوی در تپههای اوین دوستی و همکاری نزدیک داشته و جریان چریکهای فدائی خلق را از دیدگاه او میشناسم و خودم بهلحاظ خصوصیات فردی و نوع اعتقاداتم اصولاً با تکروی و اقدامات خشونتبار و توسل به اسلحه از روی احساسات و اقداماتی از این دست مخالف بودم و این موضوعی بود که بیژن و دوستان مشترکمان بهخوبی میدانستند و بههمین لحاظ آنها هرگز درصدد یارگیری با من برنیامدند و هیچگاه مرا برای عقاید یا روحیهام تحقیر و تهدید نکردند.
با اینکه آقای جلال توکلیان جریان بیژن جزنی و دوستانش را در تفاوتی مشهود با افراد و گروههای تشکیلدهنده سازمان فدائیان خلق بررسی کردهاند ولی در تحقیر و توهین همه را یک کاسه کرده و چیزی کم نگذاشتهاند. توصیههای حکیمانه ایشان به افراد برای انتخاب «قالبهای مشخص زندگی فردی» و لابد فراموش کردن تعهدات اجتماعی محل ایراد و بحث مفصل است که نه در این مقاله میگنجد و نه به آن مربوط میشود. اما امروزه دیگر جای شک نیست، آنچه بهعنوان اقدامات مسلحانه سیاسی در شکل سازمانهای کوچک یا کمی بزرگتر از افراد عموماً روشنفکر جوان از ایران و یمن گرفته تا دیگر شهرهای آسیا، آمریکای لاتین، آفریقا، اروپا، ژاپن و هر کجای دیگر تشکیل گردیده بهوجود آمده و عمل کردهاند، تفکری آرمانگرایانه، بیحاصل و شکست خورده بوده و هست و خود بر بطلان خود گواهی دادهاند.
ولی گویا آقای جلال توکلیان فرصت نکردهاند نگاهی به وضعیت جهان در آن سالها بیاندازند. سالهایی که بچههای دبستانی شهر خودمان نام «چهگوارا» را با گچ بر تخته سیاه مدارس مینوشتند و جوانان سعی میکردند به شکل و قیافه «فیدل کاسترو» درآیند. نهضتهای رهاییبخش در الجزایر و فلسطین توسل به اقدام مسلحانه را با افتوخیزهایی به یک روش موثر بدل کرده بودند. گروههای «بادرتیهوف» در آلمان «بریکاد روسو» در ایتالیا، ارتش سرخ ژاپن و بسیاری از جریانات چریکی و تروریستی دیگر ذهن اکثر جوانان جهان را بهخود مشغول داشته بودند. نظام جهانی امپریالیسم و دولتهای دستنشانده آنها آنچه را رنگ و بویی از شرافت و انساندوستی، آزادیخواهی و دفاع از حقوق ملتها داشت، بیمحابا به شدت و سرعت سرکوب میکردند و بهقول بیژن جزنی فقط صدای تفنگ میتوانست نشان اعتراض باشد که البته آن هم بهجایی نمیرسید همانطور که نرسید.
آقای توکلیان در پایان مقاله خود گفتهاند «چریکهای فدائی خلق نیز مانند بسیار کسان دیگر انتخاب خود را که همانا مشی مسلحانه، بود کرده بودند.» من دیگر چریکها را نمیشناسم، ولی میدانم انتخاب «مشی مسلحانه» بر بیژن و تفکر او تحمیل شده بود، او همه راهها را بسته میدید، او تاکید میکرد بالاخره در مقابل این همه ظلم و بیدادگری و خفت و زبونی نظام ستمشاهی کسی باید چیزی میگفت. سلطهجویان نظام استعماری و نوکران آنها باید میدانستند در میان ملت ما، مردان و زنانی هستند که فریاد میکشند و تسلیم نمیشوند. آنها باید میدانستند که ملت ما چون گوسفندان زبان بسته به مسلخ نخواهد رفت هرچند جوانان خود را در این راه قربانی خواهد کرد تا نشانی از شرف و اعتبار تاریخ خود را در برابر چشمان جهانیان به نمایش بگذارد.
بهگواهی نوشتههای همین کتاب و مشاهده شخصی من ناچیز دوستان جزنی و یارانش در هر فرصتی در فریاد مشترک مردم علیه استبداد شرکت میکردند و در واقع در سالهای ۱۳۳۹ تا خرداد ۱۳۴۲ از فعالترین گروهها لااقل در جریان چپ بودند و شاید بههمین دلیل در معرض انتقامجویی «ساواک شاه» قرار گرفتند تا اقدامات مسلحانه انجام نشده و بیحاصل خود. بهنظر بنده همه جوانانی که آرمانگرایانه با هر تحلیل و دیدگاهی برای اینکه حقانیت ملت ایران را بهگوش جهانیان برسانند جان فدا کردند، با همه اشتباهات، تندخوئیها و گاه بداخلاقیهای خود قابل احترام و ستایش هستند.
از نواب صفوی و یارانش که بهوسیله دژخیمان نظام شاهی تیرباران شدند تا بیژن جزنی و گروهش که در تپههای اوین بهخاک و خون افتادند تا جوانان بینام و نشان که گلولههای خود را نه بر سینه دشمن که بر آسمان ایران و گاه بر سینههای خود شلیک میکردند تا فریاد ظلمی که بر ملت ما میرود در فضای سرزمینمان طنینانداز شود و پژواک آن از جنگلهای سیاهکل به اقصا نقاط ایران برسد و شهیدانی که دلاورانه در هشت سال جنگ تحمیلی صدام از آرمانهای خود و مرزهای میهن ما دفاع کردند، همه و همه فرزندان شریف ملت ایران هستند و بر حقانیت مردم ما در مبارزه با امپریالیسم و نظام سلطه شهادت میدهند.
بیتردید حضور حماسی مردم و رهبری داهیانه امام خمینی در بهمنماه ۵۷ تداوم مبارزه طولانی همه نسلهای فداکار و ازخودگذشته بوده است و این فریاد پیروزی ملت ما که یکصدا از زبان امام خمینی بهگوش جهانیان رسید تاریخ آینده ایران را ساخت و میسازد. تعجبآور است چگونه آقای جلال توکلیان در مقاله خود فرمودهاند «منظور من تخفیف آنان نیست بلکه منظور تبیین غلبه «شور مبارزه» بر «ایدئولوژی» در آن دوره است.» حرفی که رهبران حزب توده در ساخت و باخت دائمی با رهبران شوروی آن روز مرتباً در مورد فعالیتهای دیگری بهجز آنچه خودشان گوش بهفرمان میکردند بر زبان میراندند و شور مبارزه جوانان ما را در مقابل بیتدبیری و حرفشنوی بیچونوچرای خود تخطئه میکردند.
ایراد و گلهمندی اساسی من از آقای توکلیان ادبیات بهکار رفته در این مقاله و مطلب مورد بحث است. نکته مهم دیگر اینکه فقط با استناد به گزارشات مامورین «ساواک شاه» نمیتوان تاریخ ملت ایران یا مقطعی از آن را نوشت، این اسناد هر چقدر هم قابل مراجعه و استناد باشد گویای حدیث پر خون ملت ایران در پیمودن راهی طولانی از استبداد تا استقلال و آزادی نیست. در خاتمه برای اینکه دلیلی باشد در اینکه این صفات شایسته بیژن جزنی و سایر جوانان مبارز و از جان گذشته ما نیست جریان آخرین ملاقات خود را با بیژن جزنی در زندان شهربانی شهر قم یادآور میشوم. من و همسرم بعد از بارها مراجعه و التماس و پارتیبازی موفق شدیم بیژن را در زندان قم ملاقات کنیم، آن روزها بیژن در زندان نقاشی میکشید و درباره کارش بهما توضیح میداد و مأمور شهربانی بالای سر ما ایستاده بود و حرفها ما را گوش میکرد.
ضمن صحبتها همسر من به بیژن گفت انشاالله بهزودی آزاد میشوید و بالای سر خانه و زن و فرزندانتان میروید، بیژن بلافاصله رو به همسرم گفت امیدی به آزادی ما و بیرون آمدن از زندان نداشته باشید، همسرم که بیوقفه گریه میکرد رو به آسمان گفت خدا فرجساز است ناامید نباشید. یکی دو هفته قبل از این ملاقات یکی از دوستان مشترکمان در حادثه رانندگی جاده چالوس جان بهجان آفرین تسلیم کرده بود. من به بیژن گفتم سرنوشت خراسانی را شنیدهای، بیژن تاکید کرد شنیده است و رو به همسرم که هنوز بهشدت گریه میکرد گفت خیال کنید من هم مثل در جاده چالوس کشته شدهام برای او هم اینهمه زاری میکردید تازه او تصادفاً کشته شد، و ما برای چیزی میمیریم. بیان این خاطره در جواب اینهمه ناسزا بود که آقای جلال توکلیان قلم زدهاند، ما به تهران برگشتیم و من بعد از آن تا امروز یک لحظه بدون آن خاطره زندگی نکردهام.
دانستم که این «کاشفان فروتن شوکران» با نثار جان خود نه سروری و پیروزی خود در عمل یا اثبات آن در ایدئولوژی را تحقق نیافتند بلکه بر حقانیت مبارزه ملت ایران علیه نظام ستمشاهی مهر تایید زدند. کمترین ادای دین من به بیژن جزنی، حسین ضیاء ظریفی، مشعوف کلانتری یعنی کسانی که آنها را نه در مسیر مبارزه مسلحانه بلکه در جریان زندگی میشناختم و همه کسانیکه در جریان مبارزه و جنگ تحمیلی بهشهادت رسیدند این است که برایشان رحمت الهی آرزو کنم و به روان پاک آنها درود بفرستم و یادآور شوم آنها جان فدای رهایی ملت ایران از ظلمات نظام شاهی بودند و از جمله شریفترین انسانیهایی که میشناختم و میشناسم میباشند.
۴۶۹۹ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷
|
از : محقق دکترا از آکسفورد!
عنوان : برنامه های پنج ساله
در یک جلسه سخنرانی یکی از اعضای حزب کمونیست خطاب به کارگران گفت : ببینید رفقا بعد از اتمام برنامه پنجساله اول هر خانواده میتواند صاحب یک خانه مستقل شود! بعد از اتمام برنامه پنجساله دوم هر کارگر می تواند یک اتومبیل داشته باشد! و در خاتمه برنامه پنجساله سوم هر خانواده میتواند یک هواپیما داشته باشد! یک از کارگران از میان جمعیت پرسید : هواپیما به چه دردمان میخورد؟ رفقا انگار درست متوجه نشدید! مثلا در شهرستانی که زندگی میکنید با کمبود سیب زمینی مواجه هستید خب سوار هواپیمایتان میشوید و به مسکو میروید و سیب زمینی میخرید!
۴۶۹۴ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷
|
از : سطحی
عنوان : سانسور حقایق و رویدادهای جنایت آمیز کمونیسم روسی به نفع کیست و چرا چپ اینقدر از بیان آنها واهمه دارد
من نمی دانم چرا تمام زشتی های جوامع سرمایه داری همیشه توسط چپ های ایران با آب و تاب و عمدتا با بزرگنمایی در همه متون و مقالات و خبر ها و وبسایت های چپ می آید و با بیرحمی کامل انتقاد می شود که البته فی نفسه کار بدی نیست چون خود جوامع سرمایه داری هم حتی در رسانه های اصلی شان این کار را با شدت کمتر می کنند اما از آنطرف هر چه واقعه مسلم و خرابکاری افتضاح و حتی جنایت در سمت چپها که چه عرض کنم حتی این روسیه پوتینی سرمایه داری میمونی اتفاق می افتد کاملا سانسور می شود۰ اگر هم نظردهنده گمنامی مثل بنده سوالی بپرسد فورا چماق بدستان توده ای با انواع فحاشی و تهمت زنی در صحنه حاضر می شوند و جماعت دیگری از آنها نیز با پز شبه وشنفکری و دست بالا می گویند که چپ وامدار هیچ کجا نیست و روسیه سرمایه داریست و شوروی سابق هم کمونیست نبوده۰ خوب اگر اینطورست چرا سانسور می کنید و جبهه می گیرید یکی دو مقاله هم شما بنویسید و منصفانه این رویداد ها را تحلیل کنید۰
مثلا کشتار و تصفیه نژادی استالین در اوکراین۰
خبر سالگردش که اینجاها نیست ۰ حتی روسیه امروز هم آنرا جنایت می داند۰ ولی شرمنده است که آنرا قتل عام نژادی بداند۰
در سایت بی بی سی آمده
-در هفتاد و پنجمین سال این قحطی مراسم ویژه ای در سراسر این کشور برگزار شد. ویکتور یوشچنکو، رئیس جمهوری اوکراین در کی یف از جهانیان خواست تا این کشتارها را به عنوان قتل عام به رسمیت بشناسند.
-دیدگاه عمومی در کی یف بر این فرض استوار است که مقامات شوروی سابق عمدا میلیون ها نفر از مردم اوکراین را به گرسنگی واداشتند تا جنبش ملی گرایانه را در میان مردم آن از بین ببرند
-روسیه این رویداد را به عنوان یک فاجعه انسانی به رسمیت می شناسد اما می گوید که در دوران استالین تعداد بسیار زیادی از مردم ملیت های مختلف از جمله روس ها کشته شدند.
http://www.bbc.co.uk/persian/world/۲۰۰۸/۱۱/۰۸۱۱۲۲_an_ukraine_famine_anniv.shtml
۴۶٨۹ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷
|
از : اصغر انجیلاسی
عنوان : اعتراف به قتل
با سپاس از سایت وآقای گنج بخش
امروز نه هرچند به عیان نتیجه استبداد رژیم پهلوی وسیاست چپ و سازمانهای
مسلح روشن شده است.هر دو هم رژیم پهلوی در خطا بود وهم مخالفان مسلح او. اکنون این امکان وجود دارد که بتوان در مورد جریانات مسلح داوری کرد.البته باید اعتراف کرد که شگست چپ عامل این امکان باز یابی شده است. بنظر من این آغاز راه دشوار برخورد به گذشته میباشد. جریاناتی همچون مجاهدین وحزب دمکرات نیز روزی به این اعتراف خواهند رسید.نا گفته نماند حساب حزب توده به عنوان عامل سرسپرده دولت روس جدااست.سخن از اعدام چند توده ای نیست بلکه مسئله مهم
بزیر مهمیز رفتن مردم ایران وتسلط روس بر ایران است.حزب توده آگاهانه اعضا خود وچپ ومجاهدین را به دم تیغ آخوند ها فرستاد.
سازمان های چریکی اکنون باید گذشته خود را بدون ا ما واگر مورد نقد وبرسی قرار دهند.آنچه بیش از همه بنظر این راقم مهم بنظر میرسد همکاری فدائیان با حزب توده وهم کاری نزدیک این دو جریان با جمهوری اسلامی است.شرط لازم در آینده
افشا ان وعده ها است که به فدائیان داده شده بود .
من هنوز ان فریاد ها واعتراض ها را در گوش دارم که میگفنند به آخوندها سرویس ندهید.با توده ای ها همکاری نکنیند. خلخالی را نامزد ریاست جمهوری نگنید.
پاسخ های توده ای هنوز ادامه دارد.عوامل امپریالسیم/تفاله های ضد انقلاب ووو.
در برابر انچه ما به عنوان ایرانی ونه به عنوان چپ از دست دادیم به زبان و نوشته هرگز نخواهد امد.هفتاد ملیون ایرانی اسیر توهمات کمونیستها و آخوندها شده اند.
اعتراف به گناه یعنی به قتل نه تنها بد نیست بلکه نشان رشد عقلی و مسئولیت
در برابر اعمال ما میباشد.هیچ قانونی ما را ملزم به قتل نفس نمیکند وناگفته نماند که پرونده هیچ قتلی بسته نخواهد شد.به زبان دیگر هرکس میتواند وباید از حزب
توده وهمه جریانات چریکی بخاطر قتل عمد به دادگاه شکایت کنند. طفره رفتن ویا قبول نکردن قتل های انجام شده هرگز شامل گذشت زمان نخواهد شد. دفاع از قتل برای منافع نا مشروع و قتل بدون دلیل همواره قاتلان را تحت تعقیب قانون زمان قرار خواهد داد.البته روشن است که قتل هر چند در رابطه با اهداف سیاسی باشد غیر قابل قبول است وحقوق سیاسی جداگانه بررسی میشود.
به این شروع باید تبریک گفت .شاید این آغاز کوچک بتواند راهی به اینده باز کند.
۴۶٨۵ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : آزاده کارگر
عنوان : فیلم « معضل بادرماینهٌف» ، فیلم بدی است.
نقد فیلمهای روی پرده
«معضل بادرماینهُف»
Badder-Meinhof Komplex
نوشته و ترجمه فرهاد مجد آبادی
فیلم « معضل بادرماینهٌف» ، فیلم بدی است. بد است چون از یک ماجرای جدی و بسیار مهم سیاسی و اجتماعی ، برداشتی سطحی دارد و ساختارش چیزی شبیه فیلمهای اکشن درجه دو آمریکائی است. با صحنه های فراوان از انفجار و کشتار – با تمام جزئیات – و با حضور چند تن از معروفترین هنرپیشگان امروز آلمان. انگار از قبل می دانسته اند که قرارست این فیلم از طرف آلمان به عنوان کاندیدای اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی زبان معرفی شود. «معضل بادرماینهف» فیلم بدی ست، چون به قصد و به طور مشخص می خواهد اسطوره «بادر- ماینهف» و RAF* را درهم بشکند. در صفحه اول مجله اشپیگل (شماره ۳۷ به تاریخ ۸/۹/۲۰۰۸) که این فیلم بر اساس کتابی نوشته سردبیر سابق و نویسنده فعلی آن اشتفان آوست Stefan Aust ساخته شده زیر عکس هنرپیشگان اصلی فیلم این تیتر درشت به چشم می خورد: « بس کنید دیگر، که آنها را آنگونه که نبوده اند ببینید.» و زیر آن نوشته شده است : « یک فیلم، اسطوره RAF را ویران می کند». همین یکی-دو جمله به عنوان کلید اصلی برای شناخت فیلم و نظر سازندگانش، کافیست. بخصوص که در آخرین صحنه، قبل از کشتن هانس مارتین شلایر** از دهان یکی از اعضای گروه RAF یعنی بریگیته مونهاوپت Brigitte Mohnhaupt که خودش در ربودن «شلایر» دست داشته است، همان جمله « بس کنید دیگر، که آنها را آنگونه که نبوده اند ببینید»، به عنوان آخرین جمله فیلم شنیده می شود.
برای آشنائی با نظر سناریست و کارگردان فیلم در مورد RAF و اعضای آن، صحنه های زیادی را می شود مثال زد اما در اینجا فقط به دو صحنه اشاره می کنم. یکی صحنه ای است که آندره آس بادر همراه دوستانش سوار بر دو ماشین در دل شب در یکی از خیابانهای شهر(به گمانم برلین) به سرعت و شوخی کنان پیش می روند. صحنه ای که مشابه آن را در فیلمهایی مثل شورش بی دلیل (با بازی جیمزدین)، آمریکن گرافیتی (ساخته جورج لوکاس) و بازگشت به آینده (رابرت زمیکس) که همه آمریکائی هستند و فیلمهای دیگر دیده ایم. در جائی از این صحنه بادر برای «تفریح» با اسلحه ای که دارد به جائی در تاریکی دوبار شلیک می کند و بلند بلند می خندد؛ خنده ای که شبیه شادی بچه ای بازیگوش پس از نوعی شیطنت است. این نوع معرفی از شخصیت بادر و یارانش درصحنه های دیگر به اشکال مختلف تکمیل میشود و اوج آن صحنه ای است که آنها برای آموزش عملیات چریکی به یکی از کمپ های فلسطینی ها در اردن رفته اند. در این جا برخلاف مقررات کمپ که زن ها و مردها باید در سالن های جداگانه به سرببرند، آنها مصرانه و بی توجه به دستور فرمانده کمپ، همگی به یک ساختمان می روند، که نشان دهنده بی توجهی به مقررات و یاغیگری بی دلیل است. آن هم جایی که آنها قرارست تعلیم ببینند. این تعلیم ناپذیری چند لحظه بعد تکمیل می شود. بادر هنگامی که مانند سایر رزمندگان برای تمرین باید روی خاک سینه خیز پیش برود و از زیر سیم خاردار بگذرد، به اعتراض بلند می شود و می گوید ما چریک شهری هستیم و برای جنگ در بیابان نیامده ایم. و البته مسخره تر از آن فرمانده کمپ است که به این رفتار نادرست بادر تن در می دهد. اما هنوز مسخره ترین و مطمئناً بی اساس ترین بخش این صحنه مانده است. در کمپ مبارزین فلسطینی، (مبارزین عرب و عمدتاً چپ ها) بادر و سایر مردان همراهش با بالاتنه برهنه روی پشت بام ساختمان ایستاده اند و زنان گروه (اولریکه ماینهوف ، گودرون اسلین و یکی دیگر ) همگی کاملاً برهنه در حال آفتاب گرفتن، راه رفتن و شوخی و خنده هستند. و این در حالی ست که مبارزان کمپ که ما فقط مردان آنها را می بینیم، با ناباوری اما با چشمان حریص به این بدنهای برهنه و زیبا خیره شده اند. در اینجا هم وقتی فرمانده اردوگاه از آنها می خواهد که لباسهای خود را بپوشند، باز آندره آس بادر معترضانه و با لحنی تمسخرآمیز اعلام می کند که آنها به آزادی و زندگی طبیعی یا همچون چیزی اعتقاد دارند و دلیلی نمی بینند که لباسشان را بپوشند!
علاوه بر این صحنه های ناخوشایند و به احتمال زیاد غیر واقعی، تقریباً کلیه ترورها و عملیات بمبگذاری بدون مقدمه چینی لازم و تحلیل سیاسی و با شدت و خشونتی مرگبار انجام می شود. همه این ها نشانده ی عملیاتی بی هدف، خرابکارانه، و نابخردانه است. در واقع فیلم «معضل بادرماینهف» به تماشاگر امروزی – به ویژه جوانها، که هیچ اطلاعی از آن دوره و زیربنای عملیات گروه RAF ندارند- تصویری تخریب کننده و نادرست نشان می دهد.
در مورد این فیلم با توجه به موضوع مهمی که دارد و بودجه کلانی که برای آن سرمایه گذاری شده است، نقدهای زیادی نوشته شده است که در اغلب آن ها به بازاری بودن فیلم و اکشن سازی به سبک هالیوود، اشاره شده است. در قسمت بعدی، ترجمه بخشی از یکی از این نقدها را می خوانید.
-----------------------------------------------------------------------------------------------------
* RAF (Rote-Armee-Fraktion)
** هانس مارتین شلایر Hans-Martin Schleyer ( ۱۹۱۵-۱۹۷۷) رئیس اتحادیه کارفرمایان آلمان
اکشن، تیراندازی و خشونت در فیلمی درباره RAF
نوشته: الویرا لاوشر
موضوعاتی وجود دارند که موقعیت یک نسل یا حتی یک ملت را نشان می دهند. ده سال حضور RAF در آلمان یکی از این موضوعات است. آیا یک فیلم ۱۵۰ دقیقه ای سینمائی برای این موضوع کافی ست؟
«معضل بادرماینهف»، فیلم جدید آیشینگر (سناریست و تهیه کننده) ، فیلم کم خرجی نیست. بنابراین باید تماشاگران زیادی به دیدن آن بروند. به همین دلیل پیش از آغاز نمایش فیلم(۲۵ اکتبر۲۰۰۸) تعداد زیادی پیش آگهی و مصاحبه های متعدد با هنرپیشگان، تهیه کننده و نویسنده کتاب اصلی و کارگردان از فرستنده های مختلف تلویزیونی پخش شد یا در روزنامه ها به چاپ رسید. و البته چنین موضوع مهمی کنجکاوی آدم هارا هم برمی انگیزد. اما فیلم خیلی چیزها را رها می کند و ظاهراً خود را به عنوان فیلمی مستند گونه ، جدی و گزارشگر معرفی می کند.
فیلم در آرامش و بی خطر آغاز می شود. در ساحلی برای طرفداران «فرهنگ آزادی بدن» FKK کودکان مشغول بازی هستند، زنی که بعداً می فهمیم اولریکه ماینهوف(با بازی مارتینا گدک) است، کتاب می خواند و در عین حال خود را مادری خوب نشان می دهد. گرچه بعداً می بینیم که عشق مادری او چندان هم باورکردنی نیست. از همین جا اولین مشکل فیلم شروع می شود. گروهی از ستارگان برجسته سینمای آلمان از جمله مارتینا گدک، موریتس بلایب تروی، برونو گانس، یوهانا ولانک و نادیا اول در فیلم حضور دارند. اگرچه گفته می شود که دلیل انتخاب این هنرپیشگان آن بوده که افرادی شبیه کارکترهای واقعی عهده دار نقش ها باشند، و در مورد گریم آن ها هم بسیار کوشش شده اما این واقعییت را هم که هرکدام از این هنرپیشگان ، چهره هایی شناخته شده ( و احتمالا پولساز در سینمای آلمان- م) هستند، نمی توان نادیده گرفت. و این مسئله در طول نمایش فیلم خود را به این صورت نشان می دهد که تماشاگر از موضوع منفک می شود و به حد و اندازه بازیگری، هنرپیشگان فکر می کند.
صحنه های سرگردان کننده، کنایه ها و ادعاها
اگر مسیر صحنه های فیلم سرراست و قابل فهم بود، این دورشدن تماشاچی از موضوع خیلی اشکال نداشت. اما فیلم به گونه ای است که اگر کسی کتابی را که فیلم براساس آن ساخته شده نخوانده باشد، بعضی از پرش های موضوعی را نمی فهمد. در صحنه ساحل زن موبوری دیده می شود که در نگاه اول فقط به درد آن می خورد که به یک پارتی دعوت بشود. او روزنامه ای را می خواند که در آن مقاله ای از اولریکه ماینهف در مورد سفر شاه (ایران) به آلمان نوشته شده است. سفری که به عنوان زمینه ساز ایجاد RAF تلقی می شود. بعد مردی (شوهر یا«همزندگی» اولریکه ماینهف)وجود دارد که بعد از یک عشقبازی با زنی دیگر کنار گذاشته می شود و (اولریکه) مرد دیگری را جایگزین او می کند. تماشاگر باید همه این ها را بدون هیچ توضیح یا تعمیق روانشناسانه ای فقط به سادگی بپذیرد. و یا به دفعات از روی موضوعات مختلف بپرد. مثلاً تماشاگر ناگهان و بدون هیچ پایه ای، با نسل دومِ (RAF ) که بریگیته مون هآوپت به آن تعلق دارد، روبرو می شود و اصلاً نمی داند این نسل دوم کی، کجا و چگونه به وجود آمده است.
روانشناسی در این فیلم نقش مهمی ندارد.
زمان زیادی برای تعمیق روانشناسانه در فیلم « معضل بادرماینهف» وجود ندارد. اولی ادل Uli Edel کارگردان فیلم، در توضیح روانشناسی شخصیت های فیلم صرفه جوئی کرده و به جای آن ترجیحاً یک صحنه تیراندازی افزوده است. این که اولریکه ماینهف که راه نوشتن متن و تحریک را انتخاب کرده، چرا ناگهان راهش را به سوی خشونت عوض می کند، در فیلم بی جواب می ماند. او ظاهراً بدون هیچ انگیزه ای بعد از تیراندازی ۱۴ مای ۱۹۷۰ در موسسه مرکزی مسائل اجتماعی آلمان و فراری دادن آندره آس بادر از پنجره به بیرون می پرد و کاملاً به طور ناگهانی تصمیم می گیرد که برخلاف وجود کودکانش به کاری خشونت آمیز بپردازد. و این درحالی ست که در جای دیگری از فیلم تضمین کرده بود که هرگز کودکانش را رها نخواهد کرد.
کمبود روانشناسی و به جای آن صحنه های خشونت در نمای نزدیک
اما صحنه های فراوانی خشونت RAF را در نزدیکترین نماها نشان می دهند. صحنه های زد و خورد درتظاهرات علیه شاه، کشته شدن بنو اونه زورگ Benno Ohnesorg و همچنین رگبار گلوله ها در صحنه ربودن شلایر با تمام جزئیات نمایش داده می شود. هیچ دست و پای له شده و شکسته یا بدن متشنج از اصابت گلوله ها نادیده گرفته نمی شود. البته این که نمایش این گونه صحنه ها واقعا باعث همدردی تماشاگر با قربانیان می شود و یا آنها را علیه خشونت برمی انگیزد، خود آنها باید بگویند. البته یک کمبود همچنان وجود دارد: و آن اینست که روی مسئله روانشناسی تروریستها درست کار نشده است.
۴۶٨۲ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : محقق دکترا از آکسفورد!
عنوان : رفیق استالین برای دوران کودکی زیبایی که به من تقدیم کردی متشکرم!
در راهپیمایی با شکوه روز اول ماه مه پیر مردی یهودی پلاکاری را در دست داشت که رویش نوشته شده بود : رفیق استالین برای دوران کودکی زیبایی که به من تقدیم کردی متشکرم! یکی از حزب الله ای های حزب کمونیست به پیرمرد گفت این چیه ؟ حزب ما را مسخره کرده ای؟ همه میدانند که وقتی تو بچه بودی رفیق استالین هنوز به دنیا نیامده بود! پیرمرد گفت : این دقیقا همان چیزی است که من برایش متشکرم!
۴۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : محقق دکترا از آکسفورد!
عنوان : بهترین رهبر معلم ودوست خلق!
استالین دارک را احضار کرد و گفت من میدانم که تو در باره من جوک میسازی این درست نیست! دادک : چرا ؟ چون هر چه باشد من بهترین رهبر معلم و دوست خلق هستم! دادک : نه این جوک را من نساخته ام!
۴۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : محقق دکترا از آکسفورد!
عنوان : حقیقت آئینه ای است که بر زمین افتاده تکه تکه شد و هر تکه ای از آن نزد کسی است!
اندیشیدن بعد از آن آغاز میشود که ما احساس کرده باشیم که آن عقلی که از سده ها پیشی تاکنون بزرگ و محترم داشته و اصیل شناخته شده خود سرسخت ترین دشمن اندیشیدن است!
۴۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : محقق دکترا از آکسفورد!
عنوان : پرولتاریای جهان ببخشید!
کارل مارکس به شوروی بازگشت کارخانه ها - بیمارستان ها - شهر ها - روستا ها و خلاصه همه جا را به او نشان دادند بالاخره مارکس تقاضا کرد که به او اجازه بدهند که در تلویزیون صحبت کند دفتر سیاسی ترسیده بود که او چیزی بگوید که آنها نتوانند جمع و جورش بکند ! مارکس قول داد که فقط یک جمله بگوید دفتر سیاسی تحت این شرایط موافقت کرد کارل مارکس به تلویزیون رفت و گفت : پرولتاریای جهان ببخشید!
۴۶۷۲ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : ایرج رشتی
عنوان : استالین آدم کش بود
آقای امیر نوشتندحزب "چپ ها " اینک در آلمان به عنوان سومین حزب است. شما مثل اینکه زیاد دقت نمی کنید که چی میگید؟ اولین حزب تو آلمان فعلن (بتناسب رای که آوردند و در مجلس آلمان هستند) حزب سوسیال مسیحی است, دوم هم سوسیال دموکراتها, سوم هم سبزها , چهارم هم لیبرال دموکراتها ( اندازه رای ها نزدیک هم هستند) , پنجم در سطح آلمان چپ نو(دموکرات سوسیالیستها) هستند . تازه همین دموکرات سوسیالیتها طرفدار قانون اساسی آلمان هستند و از سرنگونی سر مایه داری با وجود بحران های سیکلی سرمایه داری خبری نیست.
البته این هم ربطی به بحث تروریسم ندارد. برادران و خواهران تروریستهای وطنی را باید تو گروه "بادر ماینهف" آلمانی پیدا کرد که ایده تروریستی فاشیستی داشتند و از بین رفتند, یکی از رهبران این گروه همان هورست مالر است که الان یکی از رهبران گروه فاشیستی در آلمان است و از طرف فاشیست ایرانی احمدی نژاد به کنفرانس هولوکاست تهران دعوت شده بود.
مثل اینکه نمی دانید ادبیات مسموم استالینیستی را کدام حزب تو ایران رواج داده. چون شما در دفاع از حزب توده و حمله سطحی به آقای گنج بخش نوشتید:
"حزب توده مستقیم کارگزار خارجی بوده" ... چیزی نیست جز تنزل دادن سطح بحث های سازنده به ادبیات " شعبان بی مخی" و شریعتمداری."
اگر حزب توده کارگزار و جاسوسی نمی کرده , شما برای مثال مدرک بیاورید که قتل و عام سالهای ۳۰ میلادی در شوروی و اعدام رفقای خودشان را مثل بوخارین , سینونیو ....و هزاران اعضای حزب کمونیست شوروی را که به اتهامات واهی جاسوس امپریالیسم و یا ترتسکیسم اعدام کردند , حزب توده این جنایات را بعدن افشاه کرده است .بگذریم از سوسیالیستهای ایرانی که در اردوگاهای استالین کشته شدند. بر عکس حزب توده بعنوان یک حزب استا لینیستی برای مثال بارها جزوه های تبلیغاتی در رابطه با مخالفین استالین از جمله تروتسکیستها چاپ کرده. و هر گز هم از جنایات استالین در ایران چیزی ننوشت, بلکه دم فرو بست. این یعنی بنظر من "کارگزار خارجی" بودن. بگذریم از اینکه سوسیالیسم در یک کشور امکان ندارد و آن هم در یک کشور عقب افتاده با فرهنگ پائین وگرسنه.
آن ها هم که در یک شوی آلمانی , آلمانها ارادت خودشان را به مارکس نشان دادند , به این معنی نیست که حتمن کتابهای مارکس را مطالعه کردند و یا طرفدار کمونیست هستند و یا چپ هستندو به او رای مثبت دادند. نه خیر آنها از دید ناسیونالیستی به مارکس رای دادند چون یک آلمانی بوده. حتمن تو ایران هم در یک چنین شوی به جای ادنائر(اولین صدر اعظم آلمان)که بیشتر از مارکس رای آورد به مصدق رای خواهند داد.
تمام
۴۶۶۵ - تاریخ انتشار : ۲ آذر ۱٣٨۷
|
از : بیژن دبیران
عنوان : آقای گنج بخش ، ادعای دفاع از آزادی با رفتار ، کلام و منطق شما سازگار نیست !
درود دوستان ! سلسله مقالات آقای گنج بخش و دوستان دیگری از دست ، ربط چندانی به نقد جنبش چریکی ، یا نقد خشنونت ، و ... ندارد ! نگاهی به ادبیات ایشان ، خشنونت کلام و رفتار و تهمت و افتراء و احکام صادره توسط ایشان نشان می دهد ، که برخورد ، نگاه و منطق ایشان ربطی به دفاع از آزادی ندارد ! متاسفانه دعوا ایشان و آقای براتی و چهره های از این دست را باید با جاه طلبی این دوستان و مسائل مرتبط با اتحاد جمهوری خواهان توضیح داد .
۴۶۵٨ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : آ ر
عنوان : شب شعر و یا بحثی اصولی
آقای امیر گرامی، به نظر من باید نوشته های شما را "از هر دری سخنی" نام گذاری کرد. اینکه "شاهزاده" و یا شخص دیگری چه میگوید، اینکه به ایران حمله نظامی بشود یا نشود، اینکه بانگ جرس برسد یا نرسد بر گوش چه ربطی به این بحث دارد؟
این بحث بر مبنای موضع گیری گروه و یا گروههایی است که دو دوزه بازی میکنند. از یک سو صحبت از عدالت اجتماعی و سوسیالیسم دموکراتیک و اعلامیه جهانی حقوق بشر مینمایند و از سوی دیگر سنگ مارکسیسم و کمونیسم را به سینه میزنند. این دو با هم خوانایی ندارد. ارادت اروپایی ها به کارل مارکس (که از قرار معلوم از چند برنامه تلویزیونی تفهیم شما شده) هیچ ربطی به برنامه های سیاسی اجتماعی حکومتهای مبتنی بر مارکسیسم که از سال ۱۹۱۷ میلادی تا کنون شاهد آن هستیم ندارد. شما که بنابر فرمایش خودتان تعلق خاطری به کمونیسم ندارید. آیا همچون دیگر سوسیالیستهای دموکرات قبول دارید که پایه اقتصاد یک کشور بر اساس مالکیت خصوصی است؟ اگر چنین است پس این همه سنگ افکار مارکس را به سینه زدن برای چیست؟ عنوان این مطلب که آلمانها فکر میکردند بولشیویکها آدم خور هستند چه ربطی به مسئله مطرحه در زمینه دو دوزه بازیهای مارکسیست ها دارد؟ (بولشیویکها البته آدم خور نبودند ولی جنایاتشان هم کمتر از آدمخوران نبود)دوست عزیز، امروز بروید و نظر شهروندان کشورهای سابق بلوک شرق را در مورد این دشمنان آزادی و دموکراسی جویا شوید. از ایشان بپرسید که چرا بعد از دو سه نسل زندگی در زندان مارکسیسم سرانجام رو بسوی دموکراسی و اقتصاد آزاد آوردند و همچنان نیز بنابر شواهد و قراین به این سیستم پایبند هستند! شما که به تماشای مستندات تلویزیونی و نظر سنجی ها اعتقاد دارید، کمی هم در این زمینه جویای نظرات انسانها شوید. دوست گرامی من "نشسته در تاریکی" نمیگویم چرا فلان کس گوشش دراز و یا پایش کج است! بحث من آن است که عملکرد مارکسیستها در طول دورانی که فرصت زمامداری کشورهایی را داشتند، حکایت از دشمنی آنها با بدیهی ترین حقوق انسانی را دارد و باز بنابر شواهد و مدارک موجود (که مطمئنن در رسانه های گروهی آلمان نیز میتواند در دسترس شما باشد) سوسیالیستهای دموکرات و آزاد منش، علی رغم مخالفتشان با محافظه کاران، هرگز اجازه نداده اند افکار آزادمنشانشان تحت تاثیر تئوریهای ناکارآمد مارکسیسم واقع شود.
۴۶۵۶ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : در جواب سرکار خانم آ.ر
من کجا تعلق خاطرم را به "کمونیسم" بیان داشتم؟ شما نیز اگر مثل من و دیگر دوستان جلای وطن کرده اینجا بودید متوجه عرضم میشدید و خرده نمیگرفتید که مارکسیسم همان کمونیسم است پس چرا اروپایی ها به مارکس ارادت نشان میدهند ولی اکثرا از نام " کمونیسم" چون جن ار بسم الله وحشت دارند. فقط کافیست بگویم که طبق فیلم های مستندی که خودم در تلویزیون های آلمان دیدم ، بسیاری درآلمان تا زمان سقوط نازی ها کمونبست ها و بلشویک هارا " کانیبال" میپنداشتند. من معتقد به عدالت اجتماعی هستم و به تمام طیف های این گرایش فکری احترام میگذارم.
هیچ فکر کرده اید که چرا بسیاری از جمله آقای نویسنده مقاله شرم دارند از اینکه بگویند که خود کیستند و چه در سر دارند؟
شما میتوانید ماسک به چهره زده و در تاریکی بنشینید و به زندگان در حال حرکت و پویایی خرده بگیرید که چرا پاهات ت کجه ، گوشت ذرازه و... ولی اگر خود اندام بنمایی معلوم میشود که چه تحفه ای هستی. همه این طرفندها برای آن است که بانک جرس میرسد به گوش. و دیگر به راحتی نمیتوان از حمله نظامی به ایران و امکان دوباره شاه شدن شاهزاده صحبت کرد. ولی میتوان در روی صورت بشاش زندگان خالی برای خالی کردن تشویش و عقده دل پیدا کرد.
۴۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : آ ر
عنوان : سوسیالیست دموکرات و مارکسیسم
آیا این آقای امیر خودش هم میداند که چه میگوید؟ از یک سو میگوید کارل مارکس محبوب ترین شخصیت در آلمان است و از سوی دیگر میگوید کمونیزم رای نمیآورد! مشکل ما همانا دو دوزه بازیهای این آقایان و خانمهای کمونیست است. از یک سو میخواهند خود را در بین صفوف سوسیال دموکراتها (یا سوسیالیست دموکراتها و یا هر چیز دیگری که نامش را میگذارید) جا بزنند و از سوی دیگر هنوز سنگ مارکس و لنین و استالین را به سینه میزنند. آقای محترم! شما صحبت از دموکراسی و آزادی میکنید. هیچ نظام کمونیستی (دقت بفرمایید، میگویم کمونیستی و نه صرفن سوسیالیستی) با آزادی و دموکراسی آنگونه که در اعلامیه جهانی حقوق بشر تاکید شده، هماهنگی ندارد. سوسیالیستهای اروپایی نیز همچون دیگران مالکیت خصوصی را به عنوان پایه و اساس اقتصاد جامعه قبول دارند و این درست برخلاف دستورات حضرات مستطاب لنین و مارکس و استالین و مائو و غیره است. قطعن در اروپا نیروهای سوسیالیست آزادیخواه نقش مهمی در ارائه جامعه ای هدفمند مبتنی بر عدالت اجتماعی داشته و دارند واین هیچ ربطی به کمونیستها ندارد. دوست عزیز، همانطور که خودتان میفرمایید نباید چشمها را بست و مثل طرفداری از استقلال و پرسپولیس حرف بی اساس زد. بیخود سعی نکنید کمونیستها را در صف طرفداران عدالت اجتماعی و سوسیالیست دموکرات جا بزنید. همه دنیا میزان مخالفت کمونیست ها را با "نظام زر و زور محور" در بلوک شرق سابق و در کوبای فعلی ناظر بوده و هستند. همانطور که میدانید، کمونیستها هرگز نتوانسته اند جایی در بین رای دهندگان دنیای آزاد پیدا کنند.
۴۶۵۱ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : کارل مارکس هنوز محبوب ترین
در پاسخ به آقای امید : اینجا در آلمان، ۳-۴ سال قبل، در دو نظر سنجی تلفنی تلویزیونی ، مارکس با حدود ۲.۵ میلیون رای یک بار محبوب ترین و یک بار دومین در عرصه سیاسی اجتماعی شد. " کمونیسم" اگر به رای گذاشته شود مسلما درصد خیلی کمی نسبت به آن دید مثبت دارند. با دلیلش هم کاری نداریم.
حزب "چپ ها " اینک در آلمان به عنوان سومین حزب ، در حال بهم زدن تمام معادلات سیاسی دهه ها در این کشور است. آن ها سوسیال دمکرات نیستند. سویسالیست دمکرات هستند و معتقدند که " سوسیالیسم خیلی هم بدرد میخورد".
البته نه برای جر و بحث کردن بلکه برای کمک به خیل عظیم آسیب دیدگان از نظام "زر و زور محور".
برای پیروان " عدالت اجتماعی" در ایران مانند دیگر نقاط جهان ، یافتن زبان مشترک مهم است نه نقاط افتراق. شرایط هم البته با دهه های قبل تفاوت کرده است و تعهد به "دمکراسی" و "آزادی" ، بسیار مهم است.
تفاوت ماهوی است بین طرفداران عدالت اجتماعی و کسانی که " بازار آزاد" را حلال مشکلات میدانند.( البته مشکلات سرمایه داران آن هم از نوع دانه درشت).
با خلط مبحث تنها عقده ای ها هستند که با کمی فحش چارواداری به این و آن کمی خود را سبک میکنند و بس.
۴۶۴۵ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : روزبه زریننعل
عنوان : امید های واهی
به قول ضرب المثل ایرانی یکی را توی دهات راه نمی دادند سراغ کدخدا را می گرفت!
حال به امید مسخره جدا کردن به انسانهای که می دانند دنیایی بهتری میسر است و ابلهانه حساب برای خود باز کردن فقط خنده دار است. یکی نیست به این طرفداران نظام فقر و فساد سودجویان بگوید که چرا اینقدر وحشت کرده اید و به از موردی داد و فریاد می زند وجود ندارد اینقدر گلایه می کنید؟ خودشان هم می دانند که نظام متعفن دلالان و سودجویان باعث تمام مشگلات انسان می باشد و دوام نخواهد داشت!
۴۶۴۰ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : غلامرضا زنگنه
عنوان : آقای گنج بخش به اتحاد در اتحاد جمهوری خواهان اعتقاد ندارد.
با درود بر شما آقای گنج بخش !
از نوشته شما مشخص است سازمانی را که سال ها پیش با انشعابات پی در پی از خشونت فاصله گرفت بر نمی تابید .از یک سو قصد دارید که نشان دهید که خشونت چه مصیبتی است از سوی دیگر با تاختن به چپ هابه طور کلی با قلم خویش خشونت را ترویج می کنید.چپ مدرن ایران از درون مبارزه سر بر آورده است و مسلما" در مسیر تحول و دمکراتیزه شدن ، درحال مبارزه با گذشته خود نیزهست .شاید بهتر بود که شما و آقای عباس پهلوان مثلا"با سازمان چریک های فدایی خلق وارد مجادله می شدید و یا جریانات دیگری را که در فکر مبارزه مسلحانه هستند به راه راست هدایت می کردید .
البته شک دارم که زبان شما زبان سازنده باشد.
موفق باشید
۴۶٣۹ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : امید
عنوان : حساب چپ دموکرات از کمونیسم جداست
پاسخ آن آقای لمپن را به پزشک معالجش حواله میکنم!
در پاسخ به آن گروه که از محبوبیت چپ ویا سوسیالیسم صحبت میکنند باید بگویم که بحث ما بر سر سوسیالیسم و یا چپ نیست. چپها بارها در اروپا به قدرت رسیده اند و باز هم میتوانند چنین کنند. بحث ما بطور مشخص در رابطه با کمونیستهاست. هیچ دلیل و مدرکی در مورد محبوبیت مارکسیستها در بین جوامع غربی (و یا کلا در بین جوامع بشری) وجود ندارد. در بهترین حالت در کشورهایی چون فرانسه و یا ایتالیا، که کمونیستها کمی بیشتر از دیگر کشورهای غربی محبوبیت دارند، بیش از ۵ ویا ۶ درصد آرا به مارکسیستها تعلق نمیگیرد. حساب چپ دموکرات از کمونیسم جداست.
۴۶٣۵ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : طرفداران سوسیالیسم در اروپا روبه افزایش هستند
آدم احساس میکنه لباس شخصی ها حمله کردن.
من از آمریکا خبر ندارم . در ایران چپ ها نیروهای عمده اپوزیسیون محسوب میشوندو اینجا در اروپا احزاب طرفدار سوسیالیسم چند سالی است که به سرعت در حال رشد هستند. کمی به آمار رسمی توجه کنید.در بین دانشجویانی که اصولا به سیاست علاقه دارند، گرایشات چپ رایجترین است. این ها تازه مربوط به قبل از اوج گیری بحران های مالی اخیر است . مسلما سال دیگر همین موقع به نرخ این گرایشات تا حد بسیار زیادی افزوده خواهد شد.
بعضی از هموطنان گویا راجع به تیم استقلال و پیروزی بحث میکنند . چشمشان را میبندند و یک چیزی میپرانند و ظاهراکاری هم با آنچه در دنیا میگذرد ندارند.
۴۶٣۴ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : امید
عنوان : ماهیت واقعی
قبل از هر چیز باید بگویم که این جناب م. آشنا کمی خود را با ادب و تربیت "آشنا " کند!
در یک مورد باید به دوستان نظردهنده گوشزد کرد که حساب چپهای دموکرات (دموکرات، سوسیال دموکرات، سبزها و طرفداران محیط زیست، طرفداران برابری اقلیتهای قومی و نژادی، هواداران خدمات اجتماعی و هواداران آزادی زنان) از کمونیستها جداست. نسل چگوارا ها (بقول آقای آشنا) و مارکسیستهای نسل پیش از آنها چهره واقعی کمونیسم را به همه دنیا نشان داده اند. همه مردم کمابیش به ماهیت واقعی مارکسیسم لنینسم واقفند.
۴۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : باقری
عنوان : تاریخ
این جملات مقاله را رفیق آشنا م یکبار دیگر بخوانند:
باید یکبار برای همیشه چپ کمونیست ایران را، همچون اسلامیون (شامل مجاهدین خلق هم میشود) از اتهام آزادی خواهی تبرئه کرد. مسلما سازمان اکثریت واقف است که هر سند جدیدی که در باره سازمان فداییان منتشرشده و میشود کمک زیادی به بهتر شدن تصویر این سازمان نمیکند و بالعکس حقایقی را برملا میکند که حتی اگر نصف آن حقیقت باشد فاجعه است (کتاب اخیر وزارت اطلاعات).
با حمله به عباس پهلوان (هر که هست) تاریخ عوض نمی شود.
۴۶۲۶ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : آشنا م
عنوان : عباس آقا
جناب پهلوان! اگر همان عباس آقای پهلوان مطبوعاتچی قدیمی خودمان باشید! باید خدمتت عرض کنم چپ (در اصطلاح البته) علم سیاست است و سابقه تاریخی در تاریخ معاصر ایران و جهان دارد، با این تعاریف و ساده نگری ها نه آبروی خودت را ببر و نه زحمت ما بدار.
آن آقای خدایی سمت چپ رویه سیاسی و جهان بینی ی خود شما است! که ساده نگری و جنگولک باری محض است.
شما اگر چند روزی از آن حال و هوای سبک رسانه ای لوس انجلسی ات جدا شوی، شاید دریابی که چرا زمانی که اوج کار مطبوعاتی ات در تهران دهه چهل و پنجاه بود، امثال شاملو ها کاه به کلاهت پیمانه نمی کردند. عجبی نیست که هنوز در این اواخر عمر در عوالم سلطنتی و هرگز هم "چه گوارا" و آن نسل را درک نمی کنی. باش تا صبح دولتت بدمد، پیرمردی که جوان هم بودی پیر بودی.
۴۶۲۴ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : عباس پهلوان
عنوان : توجیه اعمال
مقاله جالبی بود.
یکی از خصوصیات منحصر بفرد چپیها تصورات خیالی و توجیه اعمالشان است.
یکی از این تصورات از هم پاشیدن سیستمهای دموکراسی در دنیای غرب بدنبال مشکلات مالی است و دیگری توجیه کارهایشان در قبل و بعد از انقلاب از فبیل:
- انقلابی دو آتشه شدن در بدو ورود به دانشگاه در سن ۱۸ سالگی با خواندن دو تا کتاب در حالیکه کمترین آشنای با جامعه شان نداشتند .
- آدم کشی در زمان شاه بنام مبارزه.
- آدم فروشی در زمان خمینی به اسم حمایت از مواضع ضد امپریالیستی.
نمونه آخر آن هم شخصی بنام علی خدایی است که درسایت راه توده به تفصیل هنرنماییهای این حزب را در حمایت از مواضع ضد امپریالیستی امام در اوایل انقلاب شرح میدهد.
به جوانانی که در پی سیاسی شدن و بخصوص چگوارای معاصر شدن میگردند خواندن آنرا توصیه میکنم.
شاید اگر محمد رضاه شاه از روی نادانی و جهالت جلوی حرف زدن این نوابق را در طول سلطنتش نمی گرفت امروز ما وضعی بهتر از این داشتیم. شاید......
۴۶۲٣ - تاریخ انتشار : ۱ آذر ۱٣٨۷
|
از : بهمن دشتبان
عنوان : سرابی بنام سوسیالیسم
با دورود
سلسله مقالات در باره فدائیان بنظر من همه جنبش چپ را در نظر دارد. در حالیکه فدائی برای کارهای خود پاسخ گو میباشد ایراد اساسی به بنیاد فلسفه مارکسیسم
وعملکرد انقلابی لنین وبلشویک ها ودیگر کمونیستها در سر تاسر جهان است.
این اندیشه انقلابی اندیشه ای در عمل علیه خود طبقه کارکر و دهقان ودیکر اقشار وطبقات جامعه است. تجربه شوروی ودیکر گشورهای سوسیالیستی و
بهای گرانی که مردم روسیه وهمسایگان ان پرداختند بیش از حد سنگین وخون الود بود.پرسش این نیست چرا وچگونه سوسیالیسم شکست خورد.نه .
پرسش اساسی این است آیا این حق وجود دارد عده ای بنام طبقه گارکر نظام کهنسال اجتماعی را با جنگ وخشونت در هم بریزند وبرای رسیدن به اهداف خود
همچون بلشویک ها در شوروی سابق مرتکب ملیونها قتل وغارت ونابودی گشور خود شوند ?
البته هر عقل سلیمی به پرسش بالا پاسخی منفی خواهد داد
پرسش اساسی این است
آیا باید به هر قیمتی عدالت اجتماعی برقرار کرد?
باز هم پاسخ منفی میباشد بنا بر این
چپ در شوروی و بویژه در گشور ما ایران مرتکب این خطای مرگ آور شد که نه
حق داشت ونه نمایندگی از سوی طبقه ویا قشری که آنرا را نمایندگی کند . بنا بر فلسفه ویا دکترین مارکس جنگ ویا مبارزه طبقانی یک اصل است.
این فلسفه هم مخالف آزادی ودمکراسی است وهم مخالف هم زیستی
سالم طبقات در جامعه میباشد.
آزمایشگاه بربریت سوسیالیسم را ما در شوروی سابق دیدیم.
آیا میتوان ادعا کرد رهبران بلشویک به اندازه تودهای ها ویا فدائی و و و انقلابی نبودند?
آنها برای اهداف خود جهان سوسیالیسم ,را به جهنمی غیر قابل تصور تبدیل کردند.
آیا کمونیست های توده ای ودیگران همان راه بلشویک را میخواهند بروند .آیا
تجربه این راه طی شده برای ما بحد کافی آموزنده نیست?
در یک دمکراسی نیرومند همه حق حیات وزندگی وبالندگی دارند.
در یک نظام سویسالیستی هم انگونه که دیدیم فقط وفقط رفقا حق حیات وزندگی
مرفه وذارای امتیازات بودند.
چپ ایران باید میان بردگی و یاآزادو سربلند زیستن از آزادی دفاع کندچر اکه در
یک فضای باز بهتر میتواند عقاید اجتماعی خود را تبلیغ کند صرف نظر از درست ویا
خطا بودن آن.
چپ باید شاکر نظام استبدادی پهلوی وجمهوری اسلامی باشد برای اینکه
این دو نظام مردم ایران را از رویداد های خونین وگشتار های ملیونی بلشویک ها
در روسیه دربی خبری گذا شتند وعده ای از جوانان این گشور بنا بر حس انسان
دوستی وعدالت خواهی قربانی فریب توده ای هاشدند.
گارنامه چپ چیزی جز دورغ وفریب وقتل و توطعه وهمکاری نزدیک با جمهوری اسلامی
نبوده است انهم به طمع تسخیر قدرت از طریق کودتا ویا جنگ داخلی بهترین راه حل برای لنینیست ها
متاسفانه مردم ایران امکان این را ندارند که در آزادی نمایندگان خود را انتخاب کنندوچپ نمیتواند ادعای حتی نمایندگی کار گران را داشته باشد
انچه امروز به عنوان مخا لفان میبینیم گرک هائی هستند که برای قدرت وفقط قدرت به این در و آن در میزنند.برای آزادی و دمکراسی در ایران ما نه نیاز به ایده
ولوژی داریم ونه به اسلحه وخشونت ونه به بیگانه .با احترام
۴۶۱۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : darbedar ghorbat
عنوان : آرمان سوسیالیسم به دردی دیگر هم خورده است؟
«آقا! بچه میخری؟»
«خانوم! بچه میخری؟»
«خانوم! یه دقیقه صبر کن، ببینش، بچه خوبیهها ...»
«آقا با توام، نگاش کن»!
«دو میلیون، فقط ۲ میلیون تومن
۴۶۰۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : . .
عنوان : گر نباشد ترکه قاضی ز پی میکند زنگی مست در کعبه قی
.
۴۶۰٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : امیر /
عنوان : به مسئول محترم اخبار روز!
جای چنین " ادبیات" مسمومی بهتر است در همان سایت های همفکران این عالیجنابان باشد.
هدف از اینکه مثلا گفته شود: "حزب توده مستقیم کارگزار خارجی بوده" ویا " فساد رهبری حزب توده پس از سالها زندگی در نکبت سوسیالیسم" و... چیزی نیست جز تنزل دادن سطح بحث های سازنده به ادبیات " شعبان بی مخی" و شریعتمداری.
اینکه این ها چنین ناشیانه و هیستریک با لجن پراکنی ،درک واقعی خود از مفهوم " آزادی" را به نمایش میگذارند خود گویا تر از هر نقدی است ولی از سوی دیگر اگر با تذکر و اخطار به رعایت حرمت قلم مجبور نشوند در اینجا نیز همان خواهند کرد که " زنگی مست در کعبه " میکند.
۴۶۰۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : اردشیر _۲۰ شمالی
عنوان : آرمان سوسیالیسم به چه دردی می خورد
روی صحبتم به آن دوستانی است که به این نوشته برخورد کردن و با سوال به این که چرا چنین مطلبی نوشته شد . دوستان این یسیار طبعی اسن که اینگونه نوشته باید در بیاد و اتفاقا تازه شروع شد و این هم فقط گنج بخش نیست که اینگونه مینویسند مثلا حبیب تبریزی هم دقیقا در بر خورد به تحلیل سازمان فدائیان (اکثریت) به بحران کنونی همینگونه برخورد کرد.
بحران در جهان سرمایه داری پیش می آید و همه متجصصین اقتصاد و حتا آنهائی که در همین علم جایزه نوبل گرفتند اعتراف دارند که دلیل این بحران در ذات این ساختار است و حالا این آقایان چپ را که خودشان می گفتند که مرد و بر سر قبرش شادمانی ها کردنند و شراب لذت نوشیدند و رقصان میگفتند که دیگر تمام شد و دنیا بکام شد .
باز می بینند که لذتشان و سرمستی حاصل از شراب نابشان از سر پرید و پایکوبشان تمام شد این چپ باز دارد بر خلاف حواست این آقایان در ایران و در جهان قد راست میکند و این است که این آقایان که کم هم نیستند باید چپ را و تاریخ چپ را تحریف کنند. آیا فکر میکنید که کیومرث نویدی لمپنیسم طراز نوین را به گفته خودش سالهل پیش نوشت میرود پیدا میکند و فیثاغورس وار فریاد میآورد یافتم -یافتم میکند و آن را چاپ میکند.آیا فکر میکنید که در سایت ایران گولابل تجمع این آقایان و خانم ها همینجوری که شروع میشود و مطالب تحریف شده ار جپ ایران و جهان سلسله وار میآید.
۴۶۰۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : احمد بی طرف
عنوان : هدفتان چه بود؟
نفهمیدم هدف شما از نوشتن این مطلب چه بود. می خواستید سازمان اکثریت را نقد کنید؟ در نظر داشتید که به سر تا پای چپ، از مارکس گرفته تا حمید اشرف و از پیکاری گرفته تا توده ای ....ید؟ سوسیالیسم را رد کنید؟ کفش و کلاه کرده اید تاآرمانگرائی را تحقیر کنید و یا چه گورا و چریک های فدائی را با بن لادن درهم کرده، یکی جلوه دهید و یگانه معرفی کنید. به راستی شما باور دارید که آن آرمانگرائی که برای خودکشی روی نارنجک خم می شد تا به مردم آسیب نرسد با آنان که با بمب مردم را هدف قرار می دهند تفاوتی ندارند؟من فکر نمی کنم آقای دکتر گنج بخش شما این را درک نکرده باشید. به نظرم می دانید ولی خلاف گوئی می کنید. شما نمونه های کاملا استثنائی را اصل گرفته اید و از تک موردها قاعده ساخته اید. این همه بی انصافی برای چه بود؟ چرا و به چه دلیل چنین اختیار زبان و قلم از کف داده اید! البته بگویم که همان تک موردها هم امروز ما را شرمگین می کند. نه تنها قابل دفاع نیست که محکوم کردن آنها وظیفه چپهای سوسیالیست است.
آقای گنج بخش شما خود را مدافع حقوق بشر معرفی می کنید. از اتحاد دم می زنید. ادعا می کنید که حرمت انسان را ارج می گذارید. اگر چنین است چرا با نزدیک ترین متحدان خود در اتحاد جمهوریخواهان چنین خشن و زهرآگین سخن می گوئید. شما فکر می کنید خشونت فقط از لوله تفنگ بیرون می آید؟ آیا اگر به جای قلم در دست شما اسلحه بود و مطمئن می شدید که به خاطر عواقبش گرفتار نمی شوید آیا همین متحدان خود را به رگبار نمی بستید؟ همین کاری که امروز با قلم کرده اید.
دوست عزیز مطلب شما نقد نیست، افشاگریست. آنهم با روش و منش ماکیاولیستی. من دوست داشتم سوسیالیسم را تعریف کرده و آن را رد می کردید. دلایلتان را در اثبات سرمایه داری که چنین شیفته اش شده اید، بازگو می کردید. شما اینگونه نکردید. فحش داده اید. با کمال معذرت و با پوزش بسیار باید بگویم که آگاهانه خواسته اید که چپ را و گذشته و حال و آینده آن را به .... بکشید.
شما می دانید که این رسم گفتگو نیست. نوشته تان بیشتر به عقده گشائی تنه میزد، ازاینرو منتظرم که لحنتان را اصلاح کنید و حرمت کلام را نگهدارید و سنجیده وارد یک نقد شوید.
۴۶۰۰ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : شیوا شیوا
عنوان : صد رحمت به اکثریتی ها!
آقای گنج بخش به علت ابتلا به بیماری فرصت طلبی از آن ور پشت بام افتاده ! موضع گیری های این آدم در طول زندگی " سیاسی " اش تعجب آور نیست , خنده دار است, اشکال بزرگ اتحاد جمهوری خواهان غیر از اکثریتی توده ای ها , فرصت طلبان بی مایه ای ازنوع گنج بخش هم هست !درست میفرمایند , وقتی امثال بوش و گنج بخش سیاست می کنند , سوسیالیسم بهتر است گورش را گم کند!
۴۵۹۹ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : باخته
عنوان : فحاشی بدیگران یعنی تجاوز به حقوق دیگران
آقای افشار شما بد فهمیدید.آقای ایرج رشتی نوشتند: " فقط در یک سازمان سیاسی می توان عضو بود" و شما عجولانه نوشتید که ایشان
" خواهان حذف نیروها و جریانات سیاسی از فضای سیاست فعال" است.
در پایان برای رعایت حقوق بشر بدیگران پرخاش و توهین نکنید تا مزدوران رژیم از آب گل آلود سوء استفاده نکنند.
۴۵۹٨ - تاریخ انتشار : ٣۰ آبان ۱٣٨۷
|
از : باباشمل .
عنوان : آدمکش کیست؟
چه گوارا آدمکش بود و رهبران آمریکا و اسرائیل حتما فرشتگان الهی هستند و زندان گوانتانامو و ابوغریب هم بهشت موعود. بمب اتم روی سر هیروشیما و بمب های ناپالم و خوشه ای هم میوه های آسمانی نازل شده بر سر مردم ویتنام و عراق و لبنان و فلسطین است.
تمام آنانی که چکمه بوش و امثالهم را با زبان مبارک برق می اندازند با این سوال ساده پته به آب میدهند:
علت اشغال عراق چیست؟
۴۵۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : آشنا م
عنوان : شرم
اقای ایرج رشتی! به راستی شرم نمی کنید؟ شما که خود را طرفدار حقیقت جا می زنید، چرا اینقدر نیشتر به جان راستی و حقیقت می زنید؟ شما چگونه می توانید از اخبار روز که سایتی چپ و آزادی خواه است تعریف کنید، و امکان آزاد نوشتن و احترام به آزادی و دمکراسی در این سایت را ستایش کنید، اما در همان نوشته خواهان حذف نیروها و جریانات سیاسی از فضای سیاست فعال شوید؟ شما چگونه شور و نشاط و جوانی ی جاودان چه گوارا را که با رزم و رنج و انسانیتش تاثیری شگفت انگیز بر همیشه جوانان جهان گذاشته، آدمکشی می نامید و او را آدم کش خطاب می کنید؟ اُف بر شما، که سیاهکارید و دغل و دشمن آزادی و عدالت. هر چند بیش از همه ی این ها، جاهلید و بی خبر، و همین مسبب اخذ این مواضع از جانب شما شده است. هرکس که بویی از آدمیت برده باشد و نظرات شما را بخواند، شما را لعن و تحقیر می کند.
۴۵٨۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : آشنا م
عنوان : شرم
اقای ایرج رشتی! به راستی شرم نمی کنید؟ شما که خود را طرفدار حقیقت جا می زنید، چرا اینقدر نیشتر به جان راستی و حقیقت می زنید؟ شما چگونه می توانید از اخبار روز که سایتی چپ و آزادی خواه است تعریف کنید، و امکان آزاد نوشتن و احترام به آزادی و دمکراسی در این سایت را ستایش کنید، اما در همان نوشته خواهان حذف نیروها و جریانات سیاسی از فضای سیاست فعال شوید؟ شما چگونه شور و نشاط و جوانی ی جاودان چه گوارا را که با رزم و رنج و انسانیتش تاثیری شگفت انگیز بر همیشه جوانان جهان گذاشته، آدمکشی می نامید و او را آدم کش خطاب می کنید؟ اُف بر شما، که سیاهکارید و دغل و دشمن آزادی و عدالت. هر چند بیش از همه ی این ها، جاهلید و بی خبر، و همین مسبب اخذ این مواضع از جانب شما شده است. هرکس که بویی از آدمیت برده باشد و نظرات شما را بخواند، شما را لعن و تحقیر می کند.
۴۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : آشنا م
عنوان : شرم
اقای ایرج رشتی! به راستی شرم نمی کنید؟ شما که خود را طرفدار حقیقت جا می زنید، چرا اینقدر نیشتر به جان راستی و حقیقت می زنید؟ شما چگونه می توانید از اخبار روز که سایتی چپ و آزادی خواه است تعریف کنید، و امکان آزاد نوشتن و احترام به آزادی و دمکراسی در این سایت را ستایش کنید، اما در همان نوشته خواهان حذف نیروها و جریانات سیاسی از فضای سیاست فعال شوید؟ شما چگونه شور و نشاط و جوانی ی جاودان چه گوارا را که با رزم و رنج و انسانیتش تاثیری شگفت انگیز بر همیشه جوانان جهان گذاشته، آدمکشی می نامید و او را آدم کش خطاب می کنید؟ اُف بر شما، که سیاهکارید و دغل و دشمن آزادی و عدالت. هر چند بیش از همه ی این ها، جاهلید و بی خبر، و همین مسبب اخذ این مواضع از جانب شما شده است. هرکس که بویی از آدمیت برده باشد و نظرات شما را بخواند، شما را لعن و تحقیر می کند.
۴۵٨۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : ایرج رشتی
عنوان : اشکال کار در خود اتحاد جمهوری خواهان است
اقای گنج بخش عزیز,
. شما فرمودید" که چرا تعداد قابل ملاحظه ای از اعضای اکثریت که عضو اتحاد جمهوری خواهان هم می باشند و منشور اتحاد جمهوری خواهان ایران را که به روشنی از دمکراسی لیبرال و مالکیت خصوصی (ماده ۱۷ اعلامیه جهانی) دفاع می کند امضا کرده اند، حاضر شده اند در بیانیه سازمان اکثریت درباره این ماده سکوت کنند."
این اتحاد با هجوم افراد فرصت طلب "توده ای و اکثریت" در همان نطفه خفه شد و نتیجه هم رو گردانی عظیمی از جمهوری خواهان از ا ین "اتحاد" شد, بویژه در رابطه با جانب داری یک طرفه از خاتمی. بهنود سلام می رساند.
این چیزه مسخر ه ای است که بیشتر "رهبران" این اتحاد در دو سازمان عضویت دارند. بهتر است با یک تغییر اساسنامه ای " فقط در یک سازمان سیاسی می توان عضو بود" جلوی نفوذ این همه :توده ای ها و اکثریتی ها" را گرفت که بیشتر شان هم در این مدت به نافشان بسته بودند و باعث در جا زدن و رکود این "اتحاد" شده اند.
وب سایت ها باید دموکراتیزه تر شوند تا در "گفتگو و بحث و تبادل نظر آشکار" شود و مثل اخبار روز نظرات مخالف و موافق درج شوند. کاری که اخبار روز بدرستی انجام می دهد و گنجینه ای برای خواننده شده.
در نوشته خوب شما تاثیر (جای) چه گوارای آدم کش بر تروریستهای وطنی خالی است.
شاد باشید
۴۵٨۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : محقق دکترا از آکسفورد!
عنوان : توجه توجه اعلامی که مشاهده میگردد! علامت وضعیت سفید است! به پناهگاه خود برگردید!
زنده باد دمکراسی زنده باد جهان آزاد!
۴۵۷۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : محقق از آکسفورد!
عنوان : توجه توجه علائمی که مشاهده می فرماید!( حذف نوشته آقای گنج بخش)اعلام خطر یا علامت قرمز است! از پناهگاه ها خارج شده علیه دیکتاتوری پرولتاریا متحد شویم!
چرا نوشته آقای گنج بخش ناپدید شد؟ چرا توده ای اکثریتی های اتحاد جمهوری خواهان تحمل مخالف را ندارد؟ آیا حذف نوشته آقای گنج بخش بمعنای همزیستی همه گرایشهای سیاسیت؟ شرایط دمکراتیک یعنی چه؟ آیا جمهوری دمکراتیک خلق ایران! چیزی شبیه به جمهوری دمکراتیک خلق کوبا و خلق کره نبست؟ چیزی شبیه احزاب برادر؟ آزادی یعنی چه؟ دمکراسی غربی یا دمکراتیک خلق!؟ اما عدالت اجتمای یعنی سوسیالیسم! سوسیالیسم یعنی رفاه و رفاه یعنی تولید!
۴۵۷٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : بیژن دبیران
عنوان : آقای گنج بخش ،باورهای کنونی شما ، آن روی سکه باوری دیروزین شما ست !
با درود ! من خوشحالم که سازمان فدائیان ( اکثریت ) ، به مقالات و مطالبی از این دست پاسخ نمی دهد ! حداقل حسن عدم پاسخ به چنین مطالبی این است ، که این خود شفتگان ، جری تر ، گستاخ تر ، پرخاشگرتر شده و سیمای واقعی خود را نشان می دهند ! در مورد آقای گنج بخش ، همین بس که ایشان ، از سیاست جانبداری از بوش و حمله نظامی به ایران ، به یکباره و بدون هیچگونه توضیحی طرفدار آقای اوباما شده اند ! بد نیست ایشان کمی در باره سابقه ی چپی که ایشان جانبدار آن بودند ، هم توضیحی دهند !
۴۵۷۰ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : بایک مهرانی
عنوان : مغایر بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران
با سلام به یاران ارجمند.
چون برخورد آقای گنج بخش بدلایل متعددی انتقاد از نوع مخرب می باشد و معمولا این قبیل برخوردها در فرهنگ سیاسی provacation یا تحریک آمیز نامیده میشود که بقول معروف به تخریب نسبی اعصاب خواننده منتهی میشود. بعنوان یکی از امضا کنندگان بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران ، نظر علاقمندان را به مطالعه اهداف اولیه امضا کنندگان جلب مینمایم تا بهتر بتوانند نسبت به برخوردهای نفاق افکنه ی آقای گنج بخش پی ببرند. :
«ما امضاءکنندگان زِیـر، با دیـدگاههای اجتماعی و سابقههای سیـاسی گوناگون که به ارزشهایـی چون گفتگو، شکیـبایـی ، تحمل مخالف، حکومت قانون و آشتی ملی - بمعنای هـمزیـستی هـمه گرایـشهای سیـاسی درشرایط دمکراتیـک - پایبندیـم، این متن را برای اتحادی گستردهتر میان جـمهوری خواهان ایران منتشر میسازیم تا از راه گفتگو و بحث و تبادل نظر آشکار، در درون و برون کشور، ترمیم و تکمیل گردد و امکان تدقیق راهبرد مشترک سیاسی و هـماهنگی در اقدامات عملی را فراهم آورد.
ما دیدگاههای خود را به شرح زیر اعلام میداریـم:
۱ ـ مناسبترین شکل تحقق مردم سالاری در ایران نظام جـمهوری پارلمانی بر اساس تفکیک قوای سه گانه و تضمین حقوق و آزادیهای فردی و اجتماعی مندرج دراعلامیه جهانی حقوق بشر و میثاقهای ضمیمه آن است. اصل تناوب قدرت و انتخابی بودن سران کشور و دولت، هرگونه ادعای امتیاز موروثی ، دینی و مسلکی را در امر حکومت بی اعتبار میسازد.
۲ ـ نظام جـمهوری بر اساس جدایی دین و مسلک از حکومت استوار خواهد بود، بدون آنکه مانع حضور و مشارکت پیروان هیچ مذهب و مسلکی در عرصه سیاست باشد. این جدایی امکان همزیستی دموکراتیک پیروان همه ادیان و مذاهب و عقاید را در کنار یکدیگر فراهم میآورد و دولت را از دخالت در عرصه خصوصی و زندگی شخصی شهروندان باز میدارد.
۳ ـ دوام دموکراسی بدون رفع تضییقات و محرومیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ممکن نیست. آزادی، عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی لازم و ملزوم یکدیگرند. ما طرفدار توسعه پایدار، ایجاد امنیت اجتماعی و فرصتهای برابر برای دسترسی هـمگان به مسکن و بهداشت، آموزش و فرهنگ و امکانات رفاهی هستیم.»
با تو جه با نقل قسمتهائی از بیانیه اتحاد جمهوریخواهان ، نویسنده ی این سطور خاطر نشان مینماید که یا آقای گنج بخش ، بیانیه ی اتحاد جمهوری خواهان را نخواند و نفهمیده امضا کرده ، یا اصولا برداشت دیگری از مندرحات بیانیه در مخیله خود دارد. با توجه به فراز های این بیانیه که تا حد روشنی به پرینسیب های پلورالیستی وفادار بوده و به تفاهم و تسامح احترام گذاشته ، آقای گنج بخش پیش از اینکه بیشتر در موضع لجوجانه خود به اتحاد جمهوری خواهان لطمه بزند ، بار دیگر نظر خویش را نسبت به مفاهیمی عامی که در ذیل آمده صریحا ابراز نماید. شاید
ایشان تعریف دیگری از چنین مفاهیمی دارند.
.... با دیـدگاههای اجتماعی و سابقههای سیـاسی گوناگون .....
....تحمل مخالف، حکومت قانون و آشتی ملی - بمعنای هـمزیـستی هـمه گرایـشهای سیـاسی درشرایط دمکراتیـک - پایبندیـم،...............
....دوام دموکراسی بدون رفع تضییقات و محرومیتهای اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی ممکن نیست. آزادی، عدالت اجتماعی و توسعه اقتصادی لازم و ملزوم یکدیگرند...........
وظیفه ی اتحاد جمهوری خواهان می باشد که نسبت به رفتار ایشان را که بنظر من مغایر بیانیه و اهداف این جریان می باشد باید برخورد مقتضی صورت گیرد.
بایک مهرانی
امضا کننده بیانیه اتحاد جمهوری خواهان ایران
۴۵۶۹ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|
از : ح حقیقت جو
عنوان : نقد کینه توزانه چرا؟
دوست ارجمند آقای گنج بخش
مطلب شما را خواندم. از این همه کینه و نفرت که در لابلای نوشته تان موج میزد حیرت کردم. زبان شما زهر آلود است. من در فرصت بعدی می کوشم ادعایم را اثبات کنم و توضیح دهم که انسانهای مطلق نگر چگونه همیشه یا شیفته اند و یا نفرت در دل می پرورانند. شما به نظر می رسدخود یکی از شیفتگان چپ آنهم از نوع نامرغوب آن بودید روشن نیست چرا امروز از همان چپ نفرت پیدا کرده اید. شما نگفته اید که آن زمان که چپ بودید خود چه کرده اید. نگفته اید برای همان کسانی که به قول خودتان آدم می کشته اند چگونه هورا میکشیده اید. بسیار مایلم بدانم شما که تا دیروز از آمریکا نفرت داشتید چرا امروز اینگونه قلمتان در رابطه با آمریکا نرم و مهربان شده است.
متاسفانه مطلب شما به دلیل خشم و کینه تان نسبت به چپ و سوسیالیسم مرا چنان آزرده کرده است که اساسا نتوانستم روی حرف هایتان مکث کنم. من نوشته چریکهای فدائی به قلم یکی از ماموران ساواما را نرم تر و منصف تر از نوشته شما دیدم. و در خاتمه بگویم که من اکثریتی نیستم و در پی اینم که گذشته را بررسی کنم، اشتباهات و انحرافات آن را بشناسم و از گذشته برای ارتقا و حرمت انسان ها بیاموزم. متاسفم که نوشته شما هیچ کمکی به من برای پیشروی نکرد.
۴۵۶۵ - تاریخ انتشار : ۲۹ آبان ۱٣٨۷
|