میلانی: استالینیست ها نمی گذاشتند منتشر شود
مدیر انتشارات آگاه: تکذیب می کنم!
- گزارش

نظرات دیگران
  
    از :

عنوان : از خودم به خودم
خودم عزیز!
باتشکر از تو
این سازمان در این راه، از یک طرف به خاطر ترس، و از طرف دیگر به خاطر غیر وابسته نشان دادن برخورد هایش با ناصر زرافشان ها و شیرین عبادی ها، از عناصر به اصطلاح «مستقل» خود استفاده می کند.
مثلاً از عناصری که برای لو نرفتنشان، یا مطلبی از آن ها در نشریه مجاهد چاپ نمی کند، یا وقتی در نشریه مجاهد از آن ها مطلب همراه با عکس و تفصیلات چاپ می کند که مثلاً یکیشان در باره یکی از مخالفان تجاوز نظامی به ایران «مقاله» ای نوشته باشد با عنوان «در شناخت توله سگ و اخلاقیات او». که چون شناسانیدن این توله سگ مخالف با تجاوز نظامی نیازمند مورد تهاجم همه جانبه قرار دادن اوست، مخصوصا از طرف افراد «مستقل» وابسته، این مورد ـ استثنائاً ـ قابل قبول است.

استفاده از «نویسنده» و شناساننده «توله سگ و اخلاقیات او» ـ در این مورد معین ـ در نشریه مجاهد و تمام سایت های رسمی مجاهدین مثل افشاگری، همبستگی ملی، همراه با تمثال بی مثال ایشان کاملاً مجاز است. چون توله سگ مخالف تجاوز نظامی را به راحتی نمی شود از میدان به در کرد و باید دسته جمعی و با هر تهمتی به او پرید.
اما در بقیه موارد، باید مطالب این «شاعر و نویسنده» و شناساننده «توله سگ و اخلاقیات او» را فقط در سایت های نیمه رسمی مثل سایت اداره شونده به وسیله یک عضو شورا و سایت اداره شونده به وسیله یک فرد اخراج شده از جریان سیاسی شادروان بختیار (در پی کشف شبکه نفوذی های رژیم در آن دستگاه ـ با ارتباط یا بی ارتباط با این موضوع) که یکسره به نزد مجاهدین رفته است منتشر ساخت. گاه همراه با چند عکس مختلف در فیگور های مختلف از او در یک صفحه نیم وجبی سایت.

و این موضوع باید تا همین دو سه ماه پیش ادامه پیدا کند و فقط چون دو سه ماه پیش، این فرد «مستقل» چندکلمه در مورد نگرانی از وضعیت یکی از افراد جدا شده از مجاهدین با رعایت انواع احتیاط و با تأکید بر «دست از مبارزه کشیدن» او و امثال او نوشت، در پی این گستاخی، در همان دو سه ماه پیش (نه زودتر) توصیه شود که کمی با چاپ نکردن مطالبش او مورد تنبیه موقت قرار گیرد.

و هر چند که این فرد رسماً به خاطر گستاخی خود، از مسئول آن فرد جدا شده، در قالب یک پرسش و پاسخ با سایت دوست خود عذرخواهی کرد، و هرچند از آن پس بر شدت اظهار ارادتش به مجاهدین افزود و وبلاگش را پر از شعر و نوشته در ستایش آن ها ساخت ظاهراً هنوز آن گناه بزرگ او مورد عفو قرار نگرفته است و تا زمانی که لازم تشخیص داده شود وظیفه او باید همین طلب بخشش های مکرر در قالب ستایش های مکرر از مجاهدین باشد به امید روزی که رحمت و عفو سازمان شامل حال او شود، و مثل تا دو سه ماه پیش دوباره برایش مستمراً تبلیغ شود، یا باز هم برای نوشتن «مقاله» ای دیگر، این بار باز هم «در شناخت [همان]توله سگ [قبلی] و اخلاقیات او» یا یک «توله سگ دیگر» مخالف جنگ و تجاوز نظامی آمریکا مورد مصرف قرار گیرد...

البته از انتشار نوشته های آن فرد «مستقل» دیگر چون تا حدودی توانسته است در اینجا و آنجا نفوذ کند باید کاملاً در سایت های رسمی و غیر رسمی سازمان خودداری کرد. او وظایف مهم دیگری به عهده دارد که هر کس به آن وظایف اشاره کند «دایی جان ناپلئون» خواهد بود.
منظورم همان کسی است که اخیراً با استفاده از همه «زرنگی» هایش، در نوشته ای که یک نفر (احتمالاً خودش) لینک آن را در این ستون آورده است، و یک یا دو نفر (احتمالاً بازهم خودش) قسمت هایی از آن را هم در این ستون نقل کرده اند، به ناصر زرافشان حمله ور شده است. یعنی آقای ایرج مصداقی.

آقای ایرج مصداقی، به صورت پی گیر در هر جا (با مناسبت یا بی مناسبت) هر گونه هتک حرمتی را که چیزی جز بیان هراس مریم پاک رهایی از شیرین عبادی و نتایج ملموس فعالیت های او نیست، نسبت به این بانوی بزرگوار روا داشته است. در مورد ناصر زرافشان و در مورد فریبرز رییس دانا هم همین طور.

ایشان پارسال مصاحبه مفصلی هم خودش با خودش ترتیب داده بود در باره ضرورت تحریم همه جانبه مردم ایران تا به لب اوردن جان آنان. خطی که تنها مجاهدین خلق، و بخشی از کثیف ترین سلطنت طلبان افراطی مروج آن هستند.
در همان زمان، سایت روشنگری پاسخی بسیار مستدل و محکم به او داد که به راستی خواندنی و به راستی روشنگر است. نمی دانم آیا می توان آن مقاله را در آرشیو آن سایت یافت یا نه.

آقای ایرج مصداقی، قبل از آن هم مطالب دیگری نوشته بود حاوی این نکته که نباید از هرج و مرج و ویرانی و قتل و کشتاری که حمله آمریکا به ایران ایجاد خواهد کرد نگران بود. چون این ها «هزینه» های مبارزه است.

ایشان در این اواخر، در پی سر و صدایی که پیرامون فشار هایی که مجاهدین بر جدا شدگانشان در قرارگاه «اشرف» وارد می آورند به پا شد، باز هم مطابق معمول به عنوان یک فعال «مستقل» حقوق بشر مقاله ای نوشت حاوی چندین نکته از جمله نکات زیر:

ـ رهبران مجاهدین، فرشتگان نجاتی هستند که در تمام این چند سال مشغول تلاش بی وقفه و شبانه روزی برای کمک به این افراد بوده اند.

ـ اکثر آن هایی که در قرارگاه اشرف از مجاهدین جدا شده اند یا از اول برای کسب و کار یا پناهندگی، به خارج آمده بودند نه برای مبارزه. یا از اول نفوذی رژیم بوده اند. یا بعداً مأمور رژیم شده اند. یا فاسدند و کارشان پورنوگرافی است.

ـ علت این که آمریکایی ها در کمپ تیف (کمپی که در قرارگاه اشرف، برای بعضی از جداشدگان از مجاهدین برپا شده بود و به دست آمریکایی ها اداره می شد) تعدادی از این بچه ها را وحشیانه شکنجه کرده اند و حتی دست و پایشان را شکسته اند، «تخلف» این بچه ها از «مقررات» کمپ بوده است که آمریکایی ها را مجبور به «تنبیه انضباطی» آن ها کرده است.

ـ آنچه در مورد زندان گوانتانامو گفته می شود دروغ است. مثل آنچه در مورد زندان ابوغریب و زندان های دیگر «ضد تروریستی» آمریکا گفته می شود.
و مطالب دیگری از این نوع.
مبادا شک کنید و بگویید که فردی با این خصوصیات نمی تواند نفر مجاهدین نباشد.

با تشکر دوباره از خودم که فقط به زحمتکشان می اندیشم و بس. یادتان نرود که در لابلای نوشته های من، حرف های اصلی من از قبیل مشکوک بودن ناصر زرافشان، و امنیتی بودن کانون و... را خوب بگیرید و بفهمید. اگر در کامنت های گذشته من هم متوجه حرف های اصلی من نشده اید می توانید با مرجعه به آرشیو سایت و آن کامنت ها کوتاهی خود را جبران کنید.
۴٨٣۷ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨۷       

    از : فرید راستگو

عنوان : حق افراد شریف را پایمال نکنیم
تکذیب را خواندم ،دوست عزیزم آفای حسین خانی جوابش مشخص است. ایشان بهر دلیلی علاقه به ادامه کار با آقای میلانی ندارد. آیااین جرمی است یا این ابتدائی ترین حق دمکراتیک یک انسان عاقل و بالغی است که می خواهد خودش بر سرنوشت و اعمال خودش حاکمیت کند. آیا این حق طبیعی هر انسان آزاده ای نیست؟
آقای میلانی چه دمکراتی است که می خواهند با زور کسی را مجبور به انتشار کتابش کنند. آقای حسین خانی یکی از با شرفترین خدمتگذاران به ادب و فرهنگ ایران است که سالهاست در ارتقاء فرهنگ ایرانی و ایرانیان تلاش بی وقفه می کنند. نتیجه اتهامات آقای میلانی به آقای حسین خانی ۱ = پاپوش درست کردن برای ایشان و ۲ = پایمال کردن حق انسانهای شریف وخدمتگذار به مردم ایران است.البته آقای میلانی از طرفی شاید حق داشته باشد چون در سالهای اخیر بدنبال همکاری با برخی از محافل مشکوک و افشای این روابط از طرف ایرانیان طرفدار خط آزادی ، استقلال و حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش خسته و بی حوصله شده اند و تهاجم را بهترین دفاع یافته اند.
۴٨٣۵ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨۷       

    از :

عنوان : اگر می خواهید دایی جان ناپلئون نباشید
اگر می خواهید دایی جان ناپلئون نباشید لطفاً در موارد زیر شک نکنید:
۱ ـ مطالبی که آقای ایرج مصداقی علیه ناصر زرافشان و علیه فریبرز رییس دانا و علیه شیرین عبادی می نویسد، هیچ ارتباطی با مبارزه این ها با خط تهاجم نظامی به ایران، و با خط تحریم همه جانبه مردم ایران ندارد.
۲ ـ خطوط نامبرده هیچ ربطی به رهبری مجاهدین ندارند.
۳ ـ مخالفت های ناصر زرافشان و فریبرز رییس دانا و ... در داخل ایران، و شیرین عبادی در داخل و خارج ایران، دستکم بر ایجاد نفرت از تلاش های پی درپی رهبری مجاهدین برای تحریم همه جانبه مردم ایران (که مساوی هستند با رژیم ایران) و حمله آمریکا به ایران، مطابق فرمول راه حل سوم مریم رجوی، کمکی نمی کند. اصلاً این رهبری چنین تلاش هایی نکرده است که نگران این موضوع باشد.
۴ ـ اگرکسی از مخالفت فعال ناصر زرافشان با تحریم مردم ایران و افشای چهره تجاوزگر آمریکا دفاع می کند، معنایش این است که در دعوای میان او و آقای عباس میلانی هم حتماً طرف زرافشان را می گیرد و در همه موارد دیگر هم با زرافشان همعقیده است.
۵ ـ چون ناصر زرافشان در داخل ایران حرف هایی می زند که در تضاد با ایدئولوژی حاکم است ولی با وجود این کسی کاری با او ندارد باید به او شک کرد. (ولی این حرف را قاطی حرف های دیگر به خورد کامنت خوانان داد).
۴٨٣۴ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : مرزهای ما... پاسخ به سین
عنصر قوی اومانیستی در افکار تو ،مانع تحلیل سیاسی واقع بینانه میشود توضیح میدهم:
-اگر قرار باشد " ما " نباشد که اصولا جبهه ای تشکیل نمیشود. جبهه عبارت است "ما" در کنار "شما" و در تضاد با" آنها". در کنار "شما" یعنی در اتحاد عمل های قراردادی با همه آن هایی که در حال حاضر با "ما" مسیر واحدی را می پیمایند .و در مبارزه با آن هایی که سد راه "ما" و "شما" در مسیر توافق شده هستند.این اتحادها میتواند پایدار یا موقتی باشد. ولی هیچ سازمان سیاسی ورزیده ای از اول نمیگوید که " شما" چون هم پیمان موقت هستی پس برو پهلو دست "آنها" . این حماقت است.
پس بین من و شما و آنها مرز وجود دارد. مرزها هم البته در اتحاد های سیاسی مثل طیف رنگ ها میباشد. با آن که طیف است ولی برای بررسی علمی و منطقی یکی را "زرد" مینامند و یکی را " نارنجی".
این مرزها در جهان سیاست از کجا می آیند؟ از تضاد طبقاتی، منافع ملی و خلاصه میل به بقا در مقابل عوامل تهدید کننده .
اهداف باید ابتدا مشخص شوند آنگاه استراتژی و تاکتیک را بر اساس آنها میتوان انتخاب کرد.
این اهداف در به اصطلاح جبهه چپ کدام است یا بهتر بگوییم چه باید باشد؟ تمام آنهایی که خود را کمونیست یا مارکسیست ، سوسیالیست ( مذهبی ، آته ایست، لیبرال) مینامند بالقوه در کنار جنبش مبارزه با " گلوبالیزاسیون" در سطح بین المللی جای دارند. ولی ما در این زمینه هیچ قدمی برنداشته ایم.
من به واقعیات اقتصادی حاکم بر جهان واقف هستم و میدانم که سدهایی شکسته شده است و سیلاب هایی جاری گردیده که دیگر نمیتوان آن هارا به جای اول بازگرداند. ولی بحران های مالی اخیر نیز نشان داد که هنوز میتوان چیزهای زیادی را از نابودی نجات داد.
بسیاری از چپ های ما در عوض با دیدن این سیلاب بادبان به باد دادند و یا در خلاف جهت آب به تلاشی بی ثمر مشغول شدند. نتیجه آن که آن همه تجربه چپ به نسل امروز منتقل نشد و جوانان ما همه چیز را از صفر شروع کرده اند.
۴٨٣٣ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨۷       

    از : بیژن شمسائی

عنوان : پلورالیسم آری
با سلام به امیر و سین ... و سپاس از کامنت های خواستم شما که آدم را به فکر کردن تشویق می نماید . بهمین دلیل مایلم ،چند نکته از زاویه ی دید خود عرض کنم:
* حکومت های بر آمده از از بحران و کودتا در ایران ، همیشه با تکیه بر نفت ، قویترین بخش سرمایه داری بوده اند. قواعد و مقررات بنفع خود را
به دیگر بخشها «بورژوازی » و دیگر اقشار تحمیل کردند. اصولا حکومت ها با دولت های انتصابی خود ( قوه ی مجریه) نسبت به مجلس ( قوه ی مقننه) و دادگستری ( قوه ی قضائیه) برتری آشاکار داشتند.

* قواعد دموکراسی و شرکت مردم در تعیین سرنوشت خویش ، امکان رشد نداشته و حکومت ها توسط دولتها ی دست نشانده خود بقول معروف خودشان هر جور خواستند، بریدند و دوختند !

* چپ ایران مشخصا حزب توده ی ایران نتوانست این تضاد عمده ی بعداز شهریور ۲۰ را درست تشخیص دهد. در نتیجه بجای مبارزه علیه
دخالت های غیر قانونی شاه ، دربار و عوامل بیگانه در روند قانون گذاری و تدوین قوانین مفید اجتماعی، به مبارزه ی وسیع در عرصه های
متعددی پرداخت که منجر به تشدید تضادهای فرعی بین نیروهای غیر دولتی انجامید.
ایران نیاز به توسعه ی اجتماعی در سایر بخش های بورژوازی و اقشار متوسط داشت . بخصوص نیروهای مولد صنعتی و کشاورزی نیاز به
حمایت و تشویق داشتند مادی و معنوی داشتند . سطح پائین رشد اجتماعی نیاز به دهه ها سرمایه گذاری و قانون گذاری داشت .

چپ بیش از هر نیروئی از پیشرفت های اجتماعی بهرمند میگردد. نبود پیشرفت های موزون و سراسری اجتماعی در کشورهای مثل ایران
یکی از دلایل قتل عام های وحشتناک در کشورهای باصطلاح جهان سوم بوده ست.

حتی در سالهای ۵۶-۵۷ که سران حکومت شاه در حال ترک کشور بودند ، اغلب واحد های تولید ی سرمایه داران وابسته و غیر وابسته
نیز از ترس انقلاب ، چرخ تولید را متوقف نمودند.

وظیفه چپ در فردای انقلاب جه بود ؟ فرق نمی کند که با مشی چریکی به انقلاب رسیدی یا غیر چریکی .
دوباره بحران شد و یا انقلاب ، بنظر من فرقی نمی کند ، عده ای بر موج سوار شدند. حکومت جدید «اسلامی» و دولت موقت «انتصابی »

هنوز حکومت و دولت های آن مقتدر ترین می باشند و صد البته هزاران با بیشتر از گذشته مانع خلاقیت نیروهای مولد سراسر میهن شده
ست . هزاران بار بیشتر نیروهای «غیر حکومتی»‌ با «غیر خودی» سرکوب شدند.

در این آشفته بازار بیشترین آسیب ها متوجه چپ بوده و هست. متاسفانه بسیاری از نیروهای ایرانی طرفدار لیبرالیسم غیر حکومتی، اعم از
ساکنین داخل یا خارج از کشور که خود از قربانیان اصلی حکومت های اقتدار گرای دیکتاتوری بوده اند . هنوز بنا بر عادت ، از فرهنگ های
مسلط و رایج حکومتی که شدیدا به ضدیت علیه نیروهای ملی و چپ می پرداخته تبعیت می نمایند.

تمرین دموکراسی برای ایجاد پلورالیسم سیاسی در ایران بدون شرکت تمام اقشار و نیروهای اجتماعی میسر نخواهد بود. نیروهای لیبرال از
استثنا برخوردار نمی شوند و از این زاویه برخوردهای آقای میلانی و زرافشان قابل ملاحظه ست. نه چپ و نه راست حق دارد مانند نیروهای سنتی با بر خورد های حذفی به مبارزه ادامه دهد.

اگر تفکر شاهی همه را قلع و قمع کرد ، اگر باور مذهبی ها تاریکترین سالهای تاریخ ایران را بنام خود ثبت کردند ما برای همیشه ریشه چنان تفکرها و باورهای حذفی را بخشکانیم و با اندیشه های نوین راست و چپ که در سراسر دنیا بر اساس تحمل سایر اندیشه ها به پیشرفت سرزمین خود کمک میمایند یاری رسانیم.
۴٨٣۲ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨۷       

    از : سین ... ..

عنوان : هویت ما!
امیر عزیز، توضیحات ات نکات آموزشی خوبی دارد. ولی سوال من این است که می گویی، فلانی "برماست". این "ما" کیست و چیست؟ اگر فقط یک مفهوم ذهنی باشد، حرفی نیست، اما اگر به ماده تبدیل اش کنی، باز این ما می شود طیف نیروها ، احزاب ، سازمان ها و اشخاصی که از یک بینش خاص تبعیت می کنند و فقط زبان همدیگر را می فهمند و مثل یک فامیل و قوم و قبیله متعصب از هم دفاع می کنند. این "ما" یک مای ایدئولوژیک است. چرا یک جبهه قوی و فراگیر در خارج کشور شکل نمی گیرد، چون که همین "ما" حضور سنگین تشکیلاتی، یا نیمه تشکیلاتی و محفلی دارد. (به عنوان یکی از دلایل). من در بخش بزرگی از سایت های چپ و همین کامنت ها، حضور این "ما" را می بینم. شما به درستی به اشکال مهم چپ اشاره می کنی که قادر نیست جبهه اش را گسترده دهد. سوال این است که به فرض که بخواهد، جبهه را از کدام طرف گسترش خواهد داد، از سمت چپ، از سمت راست و چند سانتیمتر؟ با توجه به محوریت و حاکمیت "ما"ی ایدئولوژیک، چپ، بازهم دور خودش خواهد چرخید. این ما، هر طرف که می چرخد، آینه را در برابر خودش قرار می دهد. در برابر درب ورودی جبهه پیشنهادی شان برای خیلی ها فرش قرمز و ابریشمی پهن کرده اند (مقاله ها و فراخوان های جذاب) ؛ و تابلوهای نئون در حال خوش آمدن گفتن اند؛ اما اگر یک غیر خودی وارد شد، صندلی که هیچ، چارپایه ای هم برای نشستن نخواهد یافت.(به استعاره می گویم). همین قدر بگویم که تا این مای ایدئولوژیک به مای "ملی" استحاله نشود، از امام زاده چپ نباید انتظار معجزه ای برای شرایط کنونی ایران داشت. رفقا ممکن است از این قضاوت خوش شان نیاید، ولی چپ در ایران هیچ وقت نتوانست با عنصر ملی رابطه درستی برقرار کند و هرگز شهامت و درایت بومی شدن را پیدا نکرد. و این به رغم آمادگی ای ستایش انگیزش برای جانفشانی و فداکاری بود.
۴٨٣۰ - تاریخ انتشار : ٨ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : ...میلانی ولی برماست . در جواب سین
همیشه با خود می اندیشم که چطور ممکن است که در نظام ظالمانه و غیر انسانی حاکم بر جهان ما ، بسیاری به راحتی چشم بر همه چیز میبندند ، یا توبره کش شیطان میشوند و گاه خود اورا نیز از وقاحت پشت یر میگذارند و خاک در چشم تشنگان عدالت و انسانیت می پاشند، و یا در بهترین حالت عافیت طلبی پیشه میکنند. بعد به خود میگویم: همان گونه که بسیاری در این جهان استعداد آدمکشی دارند و بسیاری از کشتن پشه مزاحم اتاق خواب خود نیز به عذاب وجدان دچار میشوند، در مورد واقعیات جهان پیرامون نیز همین منطق صدق میکند.
تو ولی آنقدر انسانی به جهان نگاه میکنی که توبره کش شیطان را هم کریه نمی بینی.
من با تو موافقم که مطلق گرا نباید بود . مطلق گرایی در میان چپ ها ، بیماری کودکی است و ازناپختگی سیاسی ناشی میشود. من خود چیزی بیشتر از یک طرفدار عدالت اجتماعی نیستم ولی میدانم آن ها که مارکسیسم را خوب آموخته اند، عرصه مبارزه را واقع بینانه درک می کنند ، جهان را میشناسند ، و برای تاثیرگذاری در جهت اهداف خود از تمام امکانات و متحدان پایدار و ناپایدار استفاده میکنند. جبهه را بسط میدهند و نه آن که زیر خروار ها آیه و فرمول خود را خفه کنند.
عدم توجه به این تاکتیک های مبارزه ضعف چپ های ماست . یکی از دلایل چنین ضعفی هم میتواند خانه نشین شدن با تجربه هایی چون تو باشد.
اشاره ای به اشتباهات جنبش چریکی کردی که با ان موافقم .ولی تفاوت است بین انتقاد تو و آن رندانی که اینک از بام تاریخ ، برای بهره برداری های امروزیشان به لوث کردن این انسان های آزاده میپردازند. این ها ابتدا عینک یک فدایی نوع دوست را به چشم خواننده خود میزنند، چیزی که خود اصلا به آن اعتقادی ندارند، بعد از پشت همین عینک اشتباهات آنان را، یعنی جایی که تیری به خطا به دل همان انسانی که چریک به عشق او جان خود را به خطر میاندازد، تراژدی نابخشودنی مینامد. از پشت عینک خود این آقایان منتقد کی و کجا تراژدی انسانی در عراق و افغانستان دیده شده و به نقد کشیده شده است . جنبش چریکی با همه ضعف هایش، تلاشی بود برای سنبیدن خاره بیداد استبداد وحشتناک. این جنبش نتیجه منطقی استبداد و کاملاخود جوش بودو خوشبختانه هیچ ربطی هم به "ذشمنان خارجی اعلیحضرت" نداشت.ضعف هایش در چارچوب همان جامعه بسته قابل ارزیابی است . در آن زمان این منتقدان خود کجا بودند؟ منظورم از نظر فیزیکی نیست، که خیلی از آن ها ممکن است جزئی از همین جنبش بوده باشند، بلکه بهتر است بگویند که بجای آن ،راه برای چه نوع مبارزه ای باز بود که چریک میبایست ان را بر میگزید و نکرد؟ این حضرات در عالم آرزو دوست داشتند که خود آن زمان فعال در کدام دسته و گروهی میبودند که چریک را برای ندیدن آن راه ملامت میکنند.
قصد این ها تاثیرگذاری روی اندیشه جوانانی است که با نام فدائیان سنگری برای مقابله با "آمریکا ذلیلی" ایجاد کرده اند.

میلانی ولی با مانیست. او موریانه ایست بر پیکر این نهال ضعیف جنبش عدالت جوی میهن ما که با توفان های سهمگین دهه های گذشته در عرصه جهانی، و با سرکوب وحشیانه رژیم ، برگ هایش ریخت ، سر خم کرد ، ساقه هایش خشکید ولی ریشه اش ماند تا امروز که غوغای پرستو ها ، نوید آمدن بهار را میدهد.
۴٨۲۹ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : سین .. ...

عنوان : فدایی زحمت کشان !
امیر عزیز با درود های انقلابی.
من به آرمان زحمت کشان وفادارم. راست این است که تمامی هویت و محتوای روحی و سرمایه معنوی ام در آستانه ۶۰ سالگی را وفاداری به همین آرمان تشکیل می دهد. من حسابم را مدت هاست با برخی رفقای قدیمی که با طولانی شدن اقامت در خارج و خو کردن به آب و هوای دل پذیر این جا ، به دامن بورژوازی و رفاه طلبی و لذت جویی بی حدو مرز رسیده اند، جدا کرده ام، با این تاکید که اغلب رفقا و دوستانم را به رغم پیدا کردن گرایش مختلف سیاسی، وفادار به آرمان رهایی کارگران و تمامی زحمت کشان ایران می یابم و این مرا خوشحال می کند. اما پس از نزدیک به سی سال تبعید در خارج کشور به این نتیجه رسیده ام که استقرار عدالت و آزادی در ایران، الزاما راهش همانی نیست که تاکنون طی کرده ایم. قرائتی از این آرمان می گوید که وفاداری به آن مستلزم ادامه همان راه های کلاسیک و دل بستن به همان احزاب و سازمان ها و اشخاص پیشاهنگ این راه هستند. این قرائت از سنخ مذهب است و از این پیشاهنگان پدیده مقدسی ساخته که هر گونه انتقاد به آن را تجاوز به ناموس ایدئولوژیک خود می پندارد و حق ات را - با کلام البته - کف دست ات می گذارد و سرجایت می نشاند. کمتر کسی از این ها به یک انتقاد از خود جدی پرداخته است. دفاع از خودهای تعصب آمیزشان، غلیظ تر و شدید تر از انتقاد های آبکی است و سی سال پافشاری به این رفتار، آدم را ناامید و سرخورده می کند. من با وفاداری به آرمان زحمتکشان میهنم - که خانواده خودم نیز جزوی از آن بوده است و هنوز هست - به یک نگاه ملی برای نیل به همان آرمان ها رسیده ام. من آرمان هایم را از راه حل های کلاسیک تاکنونی برای رسیدن به آن ها جدا کرده ام. من که در این آشفته بازار سیاسی کار چندانی از دستم ساخته نیست، نزد خود می گویم اقلا با خودم صریح باشم و با ذهنی باز و بی تعصب دنبال حقیقت و انصاف باشم. حقیقت نزد همه است و مطالعه کامنت ها ( که از خود اصل مقاله ها برایم مهم تر هستند) هر کدام گوشه هایی از حقیقت را به دلم می تاباند. یک موقع سلاح را دوست داشتم و بستن آن به کمر و گذاشتن آن زیر بالش به هنگام خواب، به من آرامش می داد و تمامی رویاهایم را تحقق می بخشید. اما اگر الان به این نتیجه برسم که بالارفتن از کوه های سیاهکل اشتباه بود، حتما بر زبان می آورم بدون این که ذره ای از عواطفم به صفایی فراهانی با آن چشم های زیبایش کم شود و یادش دلم را به درد نیاورد. در زندان که بودم ، رفیق توده ای ام صابر محمد زاده - که مظهری از صداقت و صمیمیت یک کارگر ساده چاپ خانه بود و حکومت مدعی مستضعفان جهان، قلب مهربان او را نیز خاموش کرد - با تحمل ۱۲ سال حبس، و انسانیت بی کرانش خیلی مرا تحت تاثیر قرار می داد. ولی باور کن، از حضور یک کارگر در زندان این قدر تعجب نمی کردم که از وجود یک دکتر و استاد دانشگاه در زندان آن هم به خاطر آرمان زحمت کشان! اشاره ام به همین عباس میلانی است. واقعا به خاطر آرمان زحمت کشان همه چیز را رها کرد و رفت سراغ مبارزه. برای من که از طبقات پایین جامعه بودم، ملاحظه حضور او امثال او (یاد دکتر ایرج واحدی پور عزیزم نیز به خیر) در زندان به واقع تعجب برانگیز بود. مگر پرویز واعظ زاده با همین عشق از اروپا نیامد و با رفقایش در تهران به شهادت رسید. با چه ملاکی باید داوری کرد که میلانی به آرمان زحمت کشان پشت کرده ، ولی ناصر زرافشان نه! از دوست نازنین دوران زندان من ناصر کاخساز وفادار تر به آرمان زحمت کشان سراغ دارید، مگر درسال های اولیه مهاجرت ، فداییان به طور تشکیلاتی پای آموزش های او نمی نشستند، حال که روی حق زندگی برای اسراییلیان نیز تاکیدمی کند از چپ بودن و دفاع از طبقه کارگر استعفا داده است، هرگز این طور نیست. در یک نگاه ملی، راه حل های متفاوتی پیش پای انسان قرار می گیرد که ممکن است حتی دانشگاه استنفورد و صدای آمریکا و نیز حتی رای دادن به کروبی نیز به طور تاکتیکی در آن بگنجد! من همان قدر که از برنامه "یک ساعت در هفته" راه کارگر ( به لحاظ کمی) در ماهواره دلم گرفت، از مصاحبه یک رهبر فدایی در صدای آمریکا دل شاد شدم. من این هشیاری سیاسی را به آن تنزه طلبی ضدامپریالیستی ترجیح می دهم. بدون این که ترازویی برای وزن داشته باشم، تنها به خاطر آشنایی دور و نزدیکم، شالگونی و خلیق را به یک اندازه وفادار به آرمان زحمت کشان می دانم. من از ته دل، نفرت دارم - واقعا نفرت دارم - از کسانی که استالین را با هیتلر مقایسه می کنند. ای ننگ بر آن ها. ولی رفقا، شما چرا با این همه تعصب ، روی اشتباهات و جنایت های استالین را می پوشانید؟ شما ناخواسته مارکسیسم را خرج کارنامه منفی استالین می کنید. (ضمن این که کارنامه مثبت او نیز درخشان است). شاید برایتان تعجب آور باشد که گاهی من برای فرار از این همه جفاکاری که به نام مارکسیسم صورت می گیرد، به خود مارکس پناه می برم. انسانی بسیار بزرگ که زحمت کشان جهان را واقعا دوست داشت. مهر انسانی از نوشته ها و کارهای او می بارد. به خانه او در تیریر آلمان که رفتم ساعت ها نشستم و احساس کردم که خانه خودم و خانواده ام هست. به همان صمیمیتی که برای گذران زندگی اش کتاب های مطالعاتی اش را می فروخت یا از انگلس پول قرض می کرد ، از همان پول برای کارگران اعتصابی بلژیک اسلحه می خرید و دوباره با جیب خالی به خانه باز می گشت. صورت انسانی او در تاریخ، هرگز با آب دهان آلوده سرمایه داری هار مخدوش نخواهد شد. و هکذا رهروانی که آرمان های او را پی گرفتند؛ به رغم اشتباهاتی که کردند.
رفیق عزیز، من به طور آرمانی جزو همین خانواده ام، اما از حقیقت مطلق، از تبدیل کردن آرمان و اندیشه به دین، از سیاه و سفید دیدن، از گذشته گرایی بی خاصیت، به خصوص از بی انصافی فاصله گرفته ام، بهتر است بگویم که دوست دارم فاصله بگیرم، اگر کسی، فکری، کامنتی در این راه کمک ام کرد خودم را قدردان آن می دانم.
۴٨۲٨ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : به سین عزیز
با تشکر از ادبیات دلنشین شما.
شما خوب می دانید که دعوای بین زرافشان و میلانی در اصل دعوای بین دو راه حل برای سمت گیری آتی کشورمان از حیث اقتصادی و سیاسی است. و این طبیعی است که کسانی از این و یا آن بینش حمایت کنند و در این میان گاف ها ی کم اهمیت جناح خودی را نادیده گیرند. جناح آقای میلانی منسجم ، حمایت شده، دارای تریبون های متعدد و روشنفکران پراگماتیست و در ضمن عافیت طلب میباشد. یعنی اهل خطر و مبارزه و هزینه دادن نیستند ولی قدرتمند میباشند. آمریکا از آن ها برای بسط هژمونی خود علنا با پول و سیاست حمایت میکند. طبیعی است که آثار مکتوب ایشان نیز حتی ذره ای از این مسیر منحرف نمیشود. همکاران و هم فکران ایشان هم اینک با کمک های مالی آمریکا در تلاش برای جعل تاریخ و حتی حذف نام " کودتا" از واقعه " کودتای۲۸مرداد " میباشندو ایشان در مصاحبه های خود رندانه این عرصه را فراخ میسازد.

سمت دیگر ، یعنی گرایشات متمایل به آقای زرافشان ، غیر منسجم ، با زخم های عمیق بر پیکر و با طیف های وسیع و در مواردی با عدم درک درست از هم و بدون داشتن پشتیبان خارجی ، با دست خالی ولی قلبی پرشور و عدالت خواه میباشند. گاه خیلی ضعیف و آماتور عمل میکنند، هو میشوند، به زمین میافتند و دوباره برمیخیزند. این نبرد فکری بین این دو جنگی است نابرابر. مگر چند نفر مثل زرافشان از اوین جان به در برده اند تا این بار را از دوش او کمی سبک کنند؟
من زرافشان ها را با همه ضعف ها و قوت هایشان به سوپرمن های آمریکایی ترجیح میدهم. و دوست دارم نظر تو را نیز در مورد اصل مطلب، یعنی این دو گرایش بدانم.
۴٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : سین ... ...

عنوان : من خودم هستم!
امضا فعلا محفوظ عزیزم. اگر به سبک خودت رفتار کنم می توانم گمانه زنی کنم که کیستی. این کار را نمی کنم. این جانی دالر بازی چیست که در این سایت باب کرده ای که اسامی مستعار را شناسایی کنی. اشکال متدیک تو این است که مثل گربه مرتضی علی، روی هر مقاله که می پری چاردست و پا روی مجاهدین می افتی و به سبک دایی جان ناپلئون، دست تشکیلات را در همه کامنت ها و همه تحولات نشان می دهی. من شاید بسیار زود تر از تو در این سایت کامنت می گذارم. من منتقد جدی مجاهدین هستم ولی خصم آن ها نیستم. در جریان فشار دولت عراق برای اخراج مجاهدین و بستن کمپ اشرف، من با همین اسم مستعار کنونی فعال بودم و پافشاری مجاهدین برای ماندن در عراق را محکوم می کردم و با همین روزبه زرین نعل عزیز درگیر شدم و این عزیز مرا به اکثریتی بودن متهم کرد و مرا ناچار کرد که بی موقع از اکثریت دفاع کنم. البته همین دفاع از فداییان اکثریت را الان هم می کنم و لی به آن ها انتقاد هم دارم. من اگر الان وارد این بحث شوم که دفاع یا انتقادم از جنبش فدایی چیست، موضوع بحث عوض می شود. من در حد توان و فهم خودم واقعا دنبال انصاف هستم و اگر لازم شد، آن را هم در باره خامنه ای و هم در مورد رجوی رعایت خواهم کرد. تو انسان ادیب و مبارزی هستی و مجاهدین را نیز - ظاهرا - خوب می شناسی. می دانی که آن ها چقدر برای راه دادن به کسی به مدیا و دستگاه های تبلیغاتی خود حساس هستند. ایرج مصداقی - که مطلقا از نزدیک نمی شناسمش - هوادار مشروط آن هاست و از آن سالی که انتقاداتی از آن ها کرد، یک کلمه از او در سایت های اصلی و وابسته شان و نشریه شان چاپ نمی کنند و یک کلمه در باره ۴ جلد کتاب ارزنده او چاپ نکردند. جرمش این بود که در کتاب ها و مصاحبه های بعدی اش، آمار و ارقام اغراق آمیز مجاهدین در باره تعداد زندانیان و اعدام ها در جمهوری اسلامی را زیر علامت سوال برد و طبعا گزارش دهی صریح و بی پرده او ، برای مجاهدین قابل تحمل نبود و موجی را که سالیان علیه نقض حقوق بشر توسط رژیم، راه انداخته بودند را مخدوش می کرد. به علاوه سایر انتقادات او از مجاهدین.
آقای اسماعیل یغمایی - که معرف حضورتان هست - سایت اش (دریچه زرد) را پر کرده در دفاع از مجاهدین و ارتش آزادی بخش، با این حال از نقطه ای که خط اش را از آن ها جدا کرد و انتقاداتی را متوجه آنان نمود، حتی یک شعر ناقابل از او چاپ نکرده اند و هیچ اسمی از او نمی برند. این کار از نظر ما بی رحمانه و خشن است، اما سبک کار شناخته شده مجاهدین است. شما چرا هویت مستقل برای این ها - و خود من - قائل نیستی و سعی می کنی آن ها را فرستادگان و ماموران تشکیلات معرفی کنی. از سوی دیگر، بیا با هم در برابر خوانندگان این سایت شرط ببندیم، در وسایل انتشاراتی و تبلیغاتی مجاهدین، چند سطر علیه ناصر زرافشان و فریبرز رییس دانا پیدا می کنی؟ به عکس، در تمام سال هایی که ناصر زرافشان بر سر قتل های زنجیره ای با حکومت درافتاد و زندان رفت، مجاهدین خبرهای آن را - با مضمون همنوایی با او و محکوم کردن اقدامات رژیم علیه او - پیوسته منعکس می کردند. وانگهی، هواداران مجاهدین هم ، در باب افشاگری راجع به زرافشان و رییس دانا ته صف هستند، برو جناح راست تحکیم وحدت و امثال فحرآور را ببین که چه اتهاماتی بار این دو نفر کرده اند و می کنند که بدن آدم می لرزد! البته می توانی ، گوشه ای از فضای آلوده سیاسی و امنیتی در کانون را در "یاس و داس" سرکوهی هم بخوانی.
اگر عباس میلانی، دارد برای حمله نظامی آمریکا به ایران زمینه چینی می کند، نفرت و نفرین من، مردم و تاریخ ایران براو باد. (حال آن که در یکی از جدید ترین نوشته هایش به کلی از این ایده بیزاری جسته). اما وقتی عالی رتبه ترین کادرهای رهبری و دفتر سیاسی فداییان از امکانات آمریکا (صدای آمریکا) برای پی گیری اهدافش استفاده می کند (و کار درستی هم از نظر من می کند) ؛ ما چرا باید به یک عنصر فرهنگی و سیاسی برای کار در فلان موسسه آمریکایی این قدر گیر بدهیم؟ مایلم به گزارش جامع روزبه زرین نعل عزیز این را هم اضافه کنم که به عنوان یک هم زنجیر و هم سلولی عباس میلانی که به علت اختلاف سیاسی، آن موقع حاضر نبودم با او یک کلمه حرف بزنم، شهادت می دهم که کسی را نفروخت و با بازجویی و پرونده خوبی از زندان بیرون آمد. ما از موضع مسلحانه - آن هم نوع سیاه کلی اش - تغییر خط و ندامت اش را برنتابیدیم و در لیست سیاه تبلیغاتی همیشگی مان قرارش دادیم. ولی راستی، مگر زرافشان ها و سحابی ها و (مرحوم) گلشیری ها ، هم اکنون با همین مداراجویی ها و تعامل با حکومت، در ایران حضور ندارند و حتی در سطح محدود خود و در برابر چشم حکومت با مدیای خارج کشور مصاحبه نمی کنند و حرف هایشان را نمی زنند و در خانه های امن خود در تهران زندگی نمی کنند؟ مگر از همین مصاحبه زرافشان، موضع ایدئولوژیک شناخته شده او نمی بارد؛ چگونه است که به این صراحت در نظام - به قول شما "خونخوار" - ولایت فقیه ، برای مرامش تبلیغات می کند و کسی کارش ندارد؟ صادقانه تصریح می کنم که من شخصا موافق این نوع مبارزه برای دموکراسی در داخل هستم که تا جایی که ظرفیت حکومت اجازه می دهد، فعالان سیاسی مجاز نیستند که با چپ روی، به خارج پرتاب شوند و مردم را از وجودشان محروم کنند. ولی اگر در ترازو قرار دهیم و نیز دو رژیم را با هم مقایسه کنیم، عباس میلانی و یکی دو نفر دیگر به صورت منفرد کاری در زمان شاه کردند که اکنون حالت جریان وار در جمهوری اسلامی پیدا کرده است. تبلیغات گلشیری برای خاتمی که یادتان هست. انصاف داشته باشید، جریانی که زیر سایه همین حکومت تحمل می شود (و مفت چنگش باد و خدا کند که از این امکان به خوبی برای خلق اش بهره ببرد)، جلد سوم کتاب یک اندیشمند رقیب را سانسور می کند، این، خوب نیست. من بدبخت هم این وسط به حسابداری عباس میلانی متهم شده ام که از سال ۵۵ که با قهر و نفرت در سلول و بند از او جدا شدم، او را ندیده ام. امضا محفوظ عزیز، تو که برای استدلال و لحن صریح من تره خورد نمی کنی، ناچارم به زبان کوچه و بازاری ازت خواهش کنم که ترا به جان مادرت از این به بعد مرا به مجاهدین وصل نکن.
۴٨۲۲ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : نام محفوظ

عنوان : تشکر از معرفی میلانی
روزبه خان
خیلی ممنون از معرفی آقای میلانی. طبق نوشته شما فردی تحصیل کرده و محقق است. فقط اشکالش در این است که دیگر چپی نیست مثل خیلیهای
دیگر از رفقا.

بهرحال میلانی که حرفی در مورد زرافشان نزده شما اگر فرصت کردی یک مقاله راجح به حرفهای که آقای زرافشان گفته نویس.
۴٨۲۱ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : علی پهلوان

عنوان : توجیه چی
بعد از سی سال رنج و بدبختی درک شما رفقا از سیاستهای سلطه جویانه امریکا در خاورمیانه این است. من کاری به یک جوان دانشجو که ادای سیاستمداران را در میآورد ندارم. این شخصی که این حرفها را میزند بقول شما مارکسیست و روشنفکر است با سالها مبارزه در راه حق و حقیقت ، که گویا فعلا هم همه کاره کانون نو یسندگان است.

دشمن امریکا بودن بجای خود، هیچ کس انتظار ندارد این چند میلیارد آدمی که روی کره خاکی زندگی میکنند همه شان کشته و مرده امریکا باشند.

این حرفهایی که در این مصاحبه زده شده اگر از دهان یک بچه دبیرستانی( توی میدان گمرک) بصورت طنز بیرون بیاید زشت و سخیف است، چه برسد به یک نویسنده، وکیل دادگستری، و مارکسیست مبارز.

شما دوستان چی را دارید توجیه میکنید. حداقل برای مرام خودتان (هرچی که هست) احترام قایل شوید.
۴٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : نام محفوظ

عنوان : راست یا دروغ
دوستانی که خیلی عصبانی شدید. بالاخره این حرفهایی که در مصاحبه آقای زرافشان است را ایشان گفته یا نه دروغ است.

من ایرج مصداقی یا دوستش و قوم خویشش نیستم.

در ضمن مریم و مسعود مجاهد هم فرق زیادی با گوینده این حرفها ندارند.
۴٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : امضا (فعلاً) محفوظ

عنوان : آن اسم، قلابی است!
دوست عزیز! آن چیزی که با امضای قلابی «عباس پهلوان» نوشته شده است، بخشی است از مطلب ایرج مصداقی که در پایین به آن اشاره کرده ام. این هم از زرنگی های مجاهدین است.
اما موضوعی که فراموش کرده بودم بنویسم هم این است که من خودم را وارد نزاع ناصر زرافشان و عباس میلانی نمی کنم. چون نه مسأله من این است، و نه به خودم اجازه می دهم در مورد کسی که از او شناخت لازم ندارم (آقای عباس میلانی) قضاوت کنم.
۴٨۱۵ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : اشتباه و بل گیری مبارزان گرامی آقای زرفشان و آقای ایرج مصداقی
آقای زرفشان و ایرج مصداقی قابل احترام می باشند و هر دو عزیزانی هستند که در سنگر مبارزات مردم ایران فداکاری های زیادی کرده اند. اینکه آقای زرفشان ادعای مضحکی کرده است که "یک اسکادران هموسکسوئل منحرف آمریکای" به عراق فرستاده شده اند که به نوجوانان عراقی تجاوز کنند مطمنا نه ثابت شده است و نه در هیچ منبع خبری موثق دیگری از آن ذکر شده است. البته در تبهکاری های نظامیان آمریکای در عراق و افغانستان و به خصوص در شکنجه گاهای ابوغیریب و گواتاناما دیگر تردیدی نیست اما مطمنا آقای زرافشان یا این مورد را نگفته و این یک جعل خبری است و یا او به دام بنگاههای دورغ پراکنی رژیم اسلامی نظیر بنگاه دورغ پراکنی و اطلاعاتی امثال "فارس" افتاده است و این دوروغ را واقعیت پنداشته است. آقای مصداقی که یک مبارز و نویسنده شجاع می باشد البته با آقای زرفشان خصومتی به نظر شخصی پیدا کرده و متاسفانه سعی در تخریب شخصیت آقای زرفشان دارد و از تمام مصاحبه روشنگر او فقط به این بل گیری چسبیده است که باعث تاسف است. این امر متاسفانه کمکی به نزدیکی نیروهای مبارز و انقلابی نمی کند و بهتر بود او اکتفا می کرد به تذکر به دکتر زرفشان جهت اشتباه نقل خبری این مورد مضحک تا بزرگ کردن این اشتباه.
آقای مصداقی مطمنا همسو با نظرات مجاهدین می باشد اما او با نوشته های خود نشان داده است که مستقل از سازمان مجاهدین مشغول فعالیت سیاسی می باشد. بهرحال امید است این رفیق و دوست مبارز به این جدل های بی مورد خاتمه دهند و نوک حملات خود را متوجه رژیم فاشیست حاکم جمهوری اسلامی کنند.
۴٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : امضا (فعلاً) محفوظ

عنوان : بدون مقدمه
بدون مقدمه وارد اصل مطلب می شوم:
شخصاً نه مارکسیست لنینیست هستم و نه مارکسیست. به ناصر زرافشان، همچنان که به شیرین عبادی، و به همه کسانی که با هوشیاری قابل تحسین و تأثیر گذارشان در برابر خطرات تجاوز نظامی آمریکا به ایران، به راستی نقشی مهم در افکار عمومی مردم ایران و جهان گذاشته اند، بسیار حرمت می گزارم.

دستی در کار دارم، و اندک تردیدی به خودم راه نمی دهم که این دو، اولی به خاطر احترامی که در میان مردم ایران دارد، و دومی به خاطر احترام و اعتباری که هم مردم ایران و هم مردم سراسر جهان برایش قائلند، و حسابی که در محافل بین المللی روی حرف هایش می شود، با موضع گیری های خود در این زمینه، نقشی تعیین کننده و مثبت (و خیلی هم تعیین کننده و مثبت) دارند.

به همین دلیل است که سازمان مجاهدین خلق که بود و نبودش را با تجاوز نظامی آمریکا به ایران گره زده است («راه حل سوم خانم رجوی» نمونه روشن و علنی و رسماً اعلام شده این سیاست است) بسیار در تخریب چهره این دو تن می کوشد.

این سازمان در این راه، از یک طرف به خاطر ترس، و از طرف دیگر به خاطر غیر وابسته نشان دادن این برخورد ها، از عناصر به اصطلاح «مستقل» خود استفاده می کند.

یکی از این عناصر به اصطلاح مستقل که در حال حاضر تا حدود بسیار زیادی لو رفته است، همان کسی است که اخیراً با استفاده از همه «زرنگی» هایش، در نوشته ای که یک نفر (احتمالاً خودش) لینک آن را در این ستون آورده است، و یک یا دو نفر (احتمالاً بازهم خودش) قسمت هایی از آن را هم در این ستون نقل کرده اند، به ناصر زرافشان حمله ور شده است. یعنی آقای ایرج مصداقی.

آقای ایرج مصداقی، به صورت پی گیر در هر جا (با مناسبت یا بی مناسبت) هر گونه هتک حرمتی را (که چیزی جز بیان هراس مریم پاک رهایی از شیرین عبادی و نتایج ملموس فعالیت های او نیست) نسبت به این بانوی بزرگوار روا داشته است. در مورد ناصر زرافشان و در مورد فریبرز رییس دانا هم همین طور.

ایشان پارسال مصاحبه مفصلی هم خودش با خودش ترتیب داده بود در باره ضرورت تحریم همه جانبه مردم ایران تا به لب اوردن جان آنان. خطی که تنها مجاهدین خلق، و بخشی از کثیف ترین سلطنت طلبان افراطی مروج آن هستند.
در همان زمان، سایت روشنگری پاسخی بسیار مستدل و محکم به او داد که به راستی خواندنی و به راستی روشنگر است. نمی دانم آیا می توان آن مقاله را در آرشیو آن سایت یافت یا نه.

آقای ایرج مصداقی، قبل از آن هم مطالب دیگری نوشته بود حاوی این نکته که نباید از هرج و مرج و ویرانی و قتل و کشتاری که حمله آمریکا به ایران ایجاد خواهد کرد نگران بود. چون این ها «هزینه» های مبارزه است.

ایشان در این اواخر، در پی سر و صدایی که پیرامون فشار هایی که مجاهدین بر جدا شدگانشان در قرارگاه «اشرف» وارد می آورند به پا شد، باز هم مطابق معمول به عنوان یک فعال «مستقل» حقوق بشر مقاله ای نوشت حاوی چندین نکته از جمله نکات زیر:

ـ رهبران مجاهدین، فرشتگان نجاتی هستند که در تمام این چند سال مشغول تلاش بی وقفه و شبانه روزی برای کمک به این افراد بوده اند.

ـ اکثر آن هایی که در قرارگاه اشرف از مجاهدین جدا شده اند یا از اول برای کسب و کار یا پناهندگی، به خارج آمده بودند نه برای مبارزه. یا از اول نفوذی رژیم بوده اند. یا بعداً مأمور رژیم شده اند. یا فاسدند و کارشان پورنوگرافی است.

ـ علت این که آمریکایی ها در کمپ تیف (کمپی که در قرارگاه اشرف، برای بعضی از جداشدگان از مجاهدین برپا شده بود و به دست آمریکایی ها اداره می شد) تعدادی از این بچه ها را وحشیانه شکنجه کرده اند و حتی دست و پایشان را شکسته اند، «تخلف» این بچه ها از «مقررات» کمپ بوده است که آمریکایی ها را مجبور به «تنبیه انضباطی» آن ها کرده است.

ـ آنچه در مورد زندان گوانتانامو گفته می شود دروغ است. مثل آنچه در مورد زندان ابوغریب و زندان های دیگر «ضد تروریستی» آمریکا گفته می شود.
و مطالب دیگری از این نوع.

مجاهدین یاد گرفته اند که برای جا انداختن یک فرد وابسته به خود و تحت مسئولیت خود، لازم است که او را موظف کنند تا بعضی انتقاد های بسیار آبکی و بی بو و خاصیت (که از فرط تکراری بودن هیچ ضرر جدیدی متوجه آن ها نمی کند) از مجاهدین بکند. کاری که این فرد هم به انجام آن موظف است.

وقتی که در این ستون سر و کله کسی که «س ... ...» امضا می کند پیدا شد برای من که امروز دیگر کاملاً به هویت واقعی او و شیوه کارش (از طریقی که نمی خواهم بنویسم) پی بره ام، روشن شد که مجاهدین خواسته اند از پرخواننده بودن این گزارش (مثل مورد مقاله محمد علی اصفهانی در باره مجید شریف در همین سایت) استفاده کنند و آنچه را می خواهند به خوانندگان سایت در مورد ناصر زرافشان القا کنند، به عنوان اظهار نظر در قسمت اظهار نظر های سایت بنویسند.
همان موقع می خواستم به موضوع، اشاره کنم اما فکر کردم که این کار ضرورت زیادی نداشته باشد. اما حالا که می بینم پشت سر هم دارند مقاله نفر خودشان (ایرج مصداقی) را با پوشش کامنت گذاری، تبلیغ می کنند نوشتن چند سطر بالا را ضروری دیدم.

به همه توصیه می کنم که برای شناخت سازمانی که برای توجیه «همکاری های ویژه» خود با آمریکا و اسراییل، ناچار است که چهره ای انسانی از دو رژیم ضد انسانی حاکم بر آن دو کشور به خورد مردم بدهد، و افشاگران چهره واقعی این دو رژیم را به خیال خود از میدان بیرون کند (چه آخر و عاقبت شومی!) حتما همین مقاله ای را که خودشان در این ستون با آوردن لینک آن تبلیغ می کنند بخوانند.
۴٨۰۹ - تاریخ انتشار : ۷ آذر ۱٣٨۷       

    از : عباس پهلوان

عنوان : خبررسانی یک روشنفکر ایرانی
از گفته های آقای زرافشان در مصاحبه:
"خبر دارید که این واردکنندگان دموکراسی و حقوق بشر به عراق، اسکادرانی از هموسکسوئل های منحرف امریکایی سازماندهی کرده و آن را با ماموریت تجاوز به کودکان ۱۰ تا ۱۶ ساله عراقی به عراق فرستاده اند؟"

این خبررسانی یک روشنفکر ایرانی است از جنگ امریکا در عراق.

چرا امریکا باید اینکار را بکند. چه نفعی این کار برای امریکا دارد. بغیر از آقای زرافشان هیچ کس دیگری از این خبر داغ مطلع نشد.

فرق این حرف با حرفهایی که آخوندها راجع به امریکا می گویند چیست. شاید این نحوه فکر کردن را ایشان در زمانی که در دفتر حقوقی نخست وزیری مستقر در دادگاه لاهه بودند و به دعاوی ایران بر علیه امریکا رسیدگی میکردنند یاد گرفته اند.

ایشان حالا سخنگوی کانون نویسندگان ایران هم هستند. آیا فکر می کنید ایران آتیه درخشانی با داشتن این قبیل روشنفکران دارد.

حالا شاید دلیل به قدرت رسیدن ملایان را بهتر بتوان درک کرد.
۴٨۰۴ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : کارگر ایرانی

عنوان : نمونه ای موفق ؟
آقای انگوری، شما چه کسی را مارکسیست میدانید؟ شما خیلی راحت درباره هر کس که گندی زده میگویید من او را مارکسیست نمیدانم. خیل خب، شما چه کسی را مارکسیست میدانید؟ آیا برژنف و مائو را مارکسیست میدانید؟ آیا شما حضرت مستطاب آقای اولیانوف (معروف به لنین) را مارکسیست میدانید؟ آیا قهرمان "پیروزمند" مبارزه با امپریالیسم، ویتنام، را مارکسیت میدانید؟ آیا اعلاحضرتِ قدرقدرت سلطان السلاطین فیدل "بزرگ" را مارکسیست میدانید؟
آقای انگوری، این رسم شما کمونیستهاست که وقتی کارهایتان خراب میشود ادعا میکنید که ما هرگز از فلان گروه و بهمان رژیم حمایت نکردیم. رفقای شما در طول دهه های ۵۰ تا ۸۰ میلادی از رژیمهای سرکوبگری چون رژیمهای بعث و یا قذافی حمایت کرده اند. حال که گند کار آنها درآمده، ناگهان "رفقا" پایشان را عقب میکشند و میگویند که ما هرگز از چنین رژیمهایی حمایت نکرده ایم.
آقای انگوری، دنیای غرب، در طول سالهای متمادی، سیاستهای ناروا و ضد مردمی زیادی را در گوشه و کنار دنیا پیشه کرده بود و این مسئله غیر قابل انکار است. ولی واقعیت آن است که دنیای آزاد و دموکرات بسیار تحول پذیر است. امروز شاهد هستیم بسیاری از ملتهایی که در گذشته با غرب و آمریکا در تضاد بودند، بعد از رسیدن به دمرکراسی، گذشته را به فراموشی سپرده اند و با دنیای اقتصاد آزاد روابطی نزدیک بوجود آورده اند (مثل دولت محمود عباس در فلسطین). یکبار دیگر این سوال را از شما میکنم: کدام حکومت کمونیستی را در دنیا سراغ دارید که توانسته باشد نمونه ای موفق در مدیریت اقتصادی و برقراری دموکراسی و عدالت اجتماعی پدید آورده باشد؟
۴٨۰۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : حیران !!!

عنوان : بابا اوباما میاد از شر بوش خلاص میشیم -" لیبرال شرمگین"
نمیدونم چه صیغه ایست که بیشتر کسانی که گذرشون به صدای آمریکا میفته ، یا تلفنی بهشون کریدیت میدن و باهاشون مصاحبه میکنن ، مثل همین ایرج مصداقی ، نمک گیر " حسن انتخاب" این رسانه میشوند و "مفت و مجانی" براش جونفشونی میکنند.
راستش نگران این بهروز خلیق خودمونم که دیروز داشت با صدای آمریکا مصاحبه میکرد.

یه چیز بامزه هم اینکه بعضی لیبرال ها ، یا ضد کمونیست ها، فکر میکنن با اومدن اوباما دیگه اینقدر از چپ و راست دیوار گندزدن های بوش رو سرشون خراب نمیشه و اونوقت میتونن دخل هرچی چپیه در بیارن. مقاله های اونارو این روزا بخونید تا ببینید راست میگم یا نه.
۴٨۰۰ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : هوشنگ انگوری

عنوان : آقای سطحی
در باره‌ی جنایت‌هایی که نام می‌برید، " شما که ادعا می‌کنید مارکسیسم عدالت خواه و انسانی است این اعمال ننگین ضد بشری در قلمرو مارکسیست‌ها را باید بیش از جنایات سرمایه داری محکوم کنید نه اینکه اخبارآنرا سانسورکنید۰" من آن ها را سانسور نمی‌کنم و کم و بیش با شما هم‌نظرم. کم و بیش می‌نوبسم چون شما همه را فله‌یی و به یک شکل می‌دانید و من نه. جنایت‌های صدام و اسد و جز این .. هیچ بستگی به مارکسیست‌ها ندارد و شما آن‌ها را با یک نفس در کنار استالین و پولپوت می‌آورید. (تازه من این دو را نیز مارکسیست نمی‌دانم).
در دوران اینترنت و ماهواره کسی نمی‌تواند چیزی را به مدت زیادی از همه پنهان‌کند. جنایت‌های دولت اسراییل با مردم فلسطین، با اینکه روزنامه‌ها و رادیو – تلویزیون‌های غرب آن‌ها را پراکنده نمی‌کنند، به گوش همه‌ی جهان می‌رسد. بنا بر این جنایت‌هایی را که شما نام برده‌اید هم به گوش همه می‌رسد و اگر تا کنون نرسیده باشد، خواهد رسید. و جهان به داوری نشسته و می‌نشیند.
برای من مهم این است که شما هم جنایت‌هایی را که به نام "آزادی" و "بازار آزاد" انجام گرفته و می‌گیرد(بمباران ویتنام و عراق) می‌پذیرید یانه؟ یا این که تنها جنایتِ از سوی " مارکسیست ها" را می‌بینید و اصولن "آن‌ها" را جنایت می‌دانید؟
- چگونه است که شما نمی‌دانید دریای خزر تنها از سوی روسیه غارت نمی‌شود، کشورهای سرمایه‌داری (به گفته برخی دموکراسیهای غرب) نیز در جنوب باختری خزر سهم "شیر" از آن می‌برند. (لوله‌های نفت که از کشور آذربایجان گذشته و به بندر جیحان ترکیه میرسند، مال آن‌هاست). با این تفاوت که روس‌ها در کنار دریای خزرند و انگلیسی ها "کمی" دورتر. (اگر نگویید دیدی باز از روس ها پشتیبانی کرد.)
- قراردادهایی را که نام برده‌اید تنها با روس‌ها بسته‌اند، اگر آمریکا و غرب پیش شرطی نداشتند، با آنها نیز بسته می‌شدند. همانگونه که با دولت کودتایی پرویز مشرف در پاکستان و کشور چین و کشورهایی مانند مصر و عربستان و جز این ... می‌بندند و خواهند بست، و برایشان خقوق بشر و این چیزها مهم نیست. تازه مگر کشورهای غربی با چ.ا. قرارداد ندارند؟ قرارداد کارخانه‌های مونتاژ پژو و مانند آن‌ها در چه زمانی بسته شد؟
سعی کنید که بی‌غرض داوری کنید. همه‌ی کجی‌ها و نادرستی‌ها را ببینید و یکسویه به داوری ننشینید.
۴۷۹٨ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : به آقای صادقی
شما گویا اصل مقاله منتشره در اخبار روز که این کامنت ها به آن مربوط میشود را مطالعه نکرده اید والا مجبور نمیشدید که برای مطالعه این صحبت های آقای زرفشان ، مردم را به راه دور بفرستید. آقای زرفشان در مصاحبه خود ،که بخش اصلی مقاله : " میلانی استانیلیست ها.. " میباشد این ها را گفته است. من هم با اطمینانی که به ایشان دارم مطمئن هستم که آنها را از خودش اختراع نکرده است. زیرا تا فیلم های زندان های ابوغریب و .. وجود دارد چه نیازی به جعل چنین اسنادی در مورد آمریکایی هاست.
و اما این که چرا برخی از هم وطنان ، که متاسفانه آقای ایرج مصداقی را نیز شامل میشود، این گونه آنتن خود را فقط به هنگام لزوم دفاع از آمریکا هوا میکنند، جای شگفتی دارد. مگر بر روی آن ها و آبرویشان شرطی بسته اید ؟ افشای جنایات یک ابر قدرت که در راستای تحمیل نظراتش به تمام دنیاست ، فی نفسه مثبت است ، حتی اگر در این افشاگری ها اشتباهاتی هم صورت بگیرد. سوال این است که شما و دوستان شما چرا در این کمپین جهانی برای افشای یک زورگو شرکت نمیکنید؟ اگر به طور مشخص به این سوال آخر من جواب دهید ، بسیار ممنون خواهم شد.
نکته دیگر این که آقای مصداقی از دو سه ساعت مصاحبه آقای زرفشان چرا فقط به این مساله عطف توجه نموده اند؟ " از همه قشر و خوشی ها و مزه ....او نبیند غیر قشر خربزه ".
۴۷۹۵ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : آرزو ممکن

عنوان : روشنگری به از افشاگری
حیوونکی حمید رضا صادقی «خجالت» کشید اسم نویسنده ی مقاله ی مورد نظر را بنویسد.

این که خجالت نداره ، دشمنتون شرمنده باشه . خب من می نویسم ، که مقاله « اسکادران ......» را خواندم . طبق معمول افشاگری و افشاگری علیه زرافشان و دفاع از « برادر » های آمریکائی در عراق بزبان «مجاهد» نستوه ایرج مصداقی که مدتها ست به مشاهیر داخل ایران گیر داده تا معروف بشه !

امیدوارم روشنگری ها بیشتر شود.
۴۷۹٣ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : حمیدرضا صادقی

عنوان : اطمینان به زرافشان!
آقای اکبر اکبری ، چون فرمودید که "به نظرات دکتر ناصر زرافشان اطمینان کامل دارم" ، بد نیست مقاله زیر که مربوط به ایشان و مصاحبه شان راجع به همین کتاب میلانی است را بخوانید. تیتر مقاله و لینک آن را در زیر می گذارم.


مأموریت «یک اسکادران هموسکسوئل منحرف آمریکایی»!

http://www.pezhvakeiran.com/page۱.php?id=۶۲۱۸
۴۷٨۹ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : بهمن نامی

عنوان : جلوه ی جدیدی از تبهکاریهای مافیا
برای آنهائی که قلبشان برای آزادی و تعالی بشریت می طپد و خواهان محو انواع مافیا در سراسر جهان می باشند .
با جلوه ی جدیدی از تبهکاریهای مافیا در اینور دنیا آشنا شویم .
امشب در استکهلم برای حرمت آزادی بیان مراسمی ست.
میزبانان این مراسم عبارتند از :
۱. ربرتو سیاوانو ، نویسنده ی ۲۹ ساله ی ایتالیائی ست ، که با نوشتن کتاب گامارو موجب خشم و انتقام گیری مافیای ایتالیا شده که قصد جان او را کرده اند و بهمین دلیل از امنیت جانی برخوردار نیست و بالاجبار وطن خود را ترک کرده .
همزمان فیلم گامارو که بر اساس رمان همین نویسنده ساخته شوه به اکران میرود.
در مصاحبه ی تلویزیونی امشب او گفت ، که بسیاری از دوستانش از ترس مافیا از او فاصله گرفته و عده ای ویگر که انتظارش را نداشته به او کمک می کنند.
خانم سفیر ایتالیا در استکهلم فرمودند. که این نویسنده کار درستی نکرده که با ترک کشور ایتالیا موجب تبلیغات منفی علیه ایتالیا شده . ما در ایتالیا به آزادی بیان اصولا احترام میگذاریم و کسی حق ندارد مزاحم آزادی اندیشه ی دیگران شود.
۲. سلمان رشدی ، که با فتوای خمینی حکم قتلش « واجب » شمرده شد و هنوز رندگی مخفی دارد برای حمایت از سیاوانو در مراسم شرکت می کند.

بقول تلویزیون سراسری سوئد تدبیرات شدید امنیتی برای برگزاری مراسم اتخاذ گردیده ست تا نیروهای وابسته به مافیا مزاحم نشوند.
۴۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : اخبار روز

عنوان : به آقای بهمن نجاتی
دوست گرامی آقای نجاتی. یک بار دیگر هم از شما و هم از همه ی کاربران محترم دیگر درخواست می کنیم که در نظرات خود از کاربرد واژه های تند و تهمت خوداری کنید. در آن صورت هم به شما و هم به همه ی دوستان دیگر اطمینان می دهیم هیچ نظری حذف نخواهد شد.
از آن جا که اخبار روز نه قادر است و نه مایل است که پیام گذاران را شناسایی کند؛ لاجرم مسئولیت آن چه نوشته می شود در آخر، بر گردن ما می افتد و مایلیم این را به اطلاع شما و دیگران برسانیم که تا به حال چندین بار از سوی کسانی که در نظرات کاربران مورد تهمت قرار گرفته اند و به آن ها فحاشی شده، به ما تذکر داده شده است که کار می تواند به دادگاه بکشد. بنابر این برای چندمین بار از کاربران گرامی می خواهیم که در نوشتن نظرات خود رعایت دیگران و وضعیت اخبار روز را بکنند تا این تجربه به شکست نیانجامد.
با تشکر
۴۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : اخبار روز

عنوان : به آقای بهمن نجاتی
دوست گرامی آقای نجاتی. یک بار دیگر هم از شما و هم از همه ی کاربران محترم دیگر درخواست می کنیم که در نظرات خود از کاربرد واژه های تند و تهمت خوداری کنید. در آن صورت هم به شما و هم به همه ی دوستان دیگر اطمینان می دهیم هیچ نظری حذف نخواهد شد.
از آن جا که اخبار روز نه قادر است و نه مایل است که پیام گذاران را شناسایی کند؛ لاجرم مسئولیت آن چه نوشته می شود در آخر، بر گردن ما می افتد و مایلیم این را به اطلاع شما و دیگران برسانیم که تا به حال چندین بار از سوی کسانی که در نظرات کاربران مورد تهمت قرار گرفته اند و به آن ها فحاشی شده، به ما تذکر داده شده است که کار می تواند به دادگاه بکشد. بنابر این برای چندمین بار از کاربران گرامی می خواهیم که در نوشتن نظرات خود رعایت دیگران و وضعیت اخبار روز را بکنند تا این تجربه به شکست نیانجامد.
با تشکر
۴۷۷۲ - تاریخ انتشار : ۶ آذر ۱٣٨۷       

    از : بهمن نجاتی

عنوان : کم لطفی
اخبار روز عزیز! چرا جواب من به آقای اصغر آنجلسی را برداشتید؟ حسرت می خورم از این غربت و غریبی چپ، از گمش ها گله ای نیست اما دوستان چرا دیگر به روح انسانی چپ لطفی ندارند.
۴۷۷۰ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : ج ح

عنوان : کتابی ارزشمند
جناب اصغر انجیلاسی به "کتاب سیاه کمونسیم" اشاره کردند. باید بگویم این کتاب در نوع خود یکی از بهترین تحقیقاتی است که درباره این ایدئولوژی ضد بشری به چاپ رسیده. امیدوارم که در آینده ای نزدیک این کتاب به زبان فارسی ترجمه شود. مطالعه آن را به تمام هموطنان آزاده توصیه میکنم.

نام اصلی کتاب:
Le Livre noir du communisme : Crimes, terreur, répression

و ترجمه انگلیسی آن توسط انتشارات دانشگاه هاروارد:
The Black Book of Communism: Crimes, Terror, Repression
۴۷۶۷ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : به اصغرآقای همیشه " لیبرال"
برای آن که قطار بحث به ریل اصلی باز گردد و دفاتر حسابداری آقای سین دوباره روی میز ولو نشود.
به اعتقاد من ، بر خلاف نظر بسیاری از دوستان همفکر، شما اصغر آقا ، یا آقای لیبرال ، همین قدر که تا این حد به مسائل سیاسی ایران حساس هستید بسیار قابل احترام است. امروزه بسیاری از مبارزین سابقا چپ ، آنانی را که هنوز عالم سیاست را رها نکرده اند احمق و عقب افتاده میدانند و از بحث های" اشتها کورکن "
به قول خودشان ، میگریزند.
در کار شما ولی دو ایراد اساسی وجود دارد: یکی اینکه حرمت دیگران را نگاه نمیدارید.دقت نمیکنید که آنانی که اینگونه بی پروا مورد دشنام شما قرار میگیرند، تا کنون چه بهای سنگینی برسر اعتقادات خود پرداخته اند. نه اینکه از انتقاد ، حتی خیلی سخت و بی رحمانه نسبت به عقاید و اعمال آنها صرفنظر شود، بلکه اینکار مودبانه و اصولی صورت گیرد ونه بافحاشی.
ایراد دوم کار شما این است که مانند بسیاری ، هویت خود را بر پایه انتقاد از این و آن استوار کرده اید. شما بهتر است با حوصله و دقیق ابتدا خود را معرفی نمایید و بعد انتظار داشته باشید که دیگران انتقادهای شما را جدی بگیرند.
۴۷۶۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : یاسین به سین
شما آقای سین مطمئنا یا حسابدار یا وکیل حقوقی آقای میلانی هستید که اینطور با علاقه جزئیات مشکلات شخصی ایشان را دنبال میکنید. برخلاف توصیه شما اینجا برای بحث های اساسی مناسبتر است تا این حرف های خسته کننده .
۴۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : سین ... ...

عنوان : برای لاله عباسی ...
دوست عزیز، اتفاقا با عطف به همان تکه ای که از گزارش نقل کردی، استدلال ات را نپذیرفته و انتقاد خودم را مورد تاکید قرار می دهم. با عرض پوزش - واقعا با عرض پوزش - این آقای ناشر را بگذار جای وزیرارشاد حکومت، مگر جوابی جز این، به نویسندگان و ناشرانی که کتاب شان را خمیر می کند می دهد؟ می گوید با محتوای کتاب موافق نیستم یا این که با این نویسنده مشکل داریم (و البته جواب دولتی و رسمی اش این است که با مصالح نظام سازگار نیست!). واقعا در محتوا چه تفاوتی دارد؟ زمانی که کتاب، حتی از حکومت اجازه چاپ گرفته، آیا می تواند با این منطق ناشر، ممنوع الچاپ شود؟ یک ضرب المثل قدیمی می گوید : شاه بخشیده ولی شیخ علی خان نمی بخشد! ناشر حق دارد از اول نپذیرد، اما جر زدن وسط کار چه مجوز منطقی دارد؟ ناشر اگر به صراحت بگوید که برای جلد سوم نگران واکنش تنبیهی حکومت است، من هیچ انتقادی به او نداشتم. به او تجویز نمی کردم که به خاطر یک کتاب - ولو جلد سوم - کار و زندگی و خان و مانش را به خطر بیندازد. ولی وقتی می گوید به خاطر موضع سیاسی نویسنده (و نه کتاب)، از ادامه اجرای قرار داد و چاپ جلد سوم خود داری می کند، واقعا در منطق شما قابل قبول است؟ سوال صریح من از شما این است آیا به سایر انتشاراتی های کشور هم توصیه می کنید که به دلایل سلیقه ای و سیاسی شخصی، از هر کجا که تمایل داشتید قرار داد را فسخ کنید؟ بهتر نیست رفقای کامنت گذار، چند دقیقه ای جدل های ایدئولوژیک را رها کنند و فقط نظرشان را به این بخش از ماجرا بگویند که ما متوجه شویم تا کجا موضع ایدئولوژیکشان در قضاوت در این باره دخیل است و یا تا چه میزان، برکنار از تعصب فکری، قضاوت منصفانه بین دو طرف دعوا (ناشر و میلانی) دارند؟ بیایید ما با عباراتی ساده و صریح، قضاوت خودمان را بکنیم و با طرح این که بروند دادگاه، از قضاوت صریح در این باره تن نزنیم. سوال این است: آیا ناشر حق داشته به همان دلایلی که می گوید از چاپ جلد سوم کتاب - تاکید می کنم : جلد سوم - سرباز زند؟
۴۷۶٣ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : لاله عباسی

عنوان : برای س ..........
این چند جمله خبرنگار و ناشر را دوباره مطالعه فرمائید :

-یعنی بار محققانه جلد سوم کمتر است؟

بله بسیار کم است. اما در جلد اول و دوم بار محققانه کتاب بسیار زیاد است. تحقیق خیلی خوبی صورت گرفته و تحلیل های بسیار خوبی مطرح شده است. ولی جلد سوم این طور نیست و فرانسوی ها هم حاضر به چاپ آن نشدند. اما دلیل من در عدم چاپ این کتاب ضعف کیفی جلد سوم نبود. دلیل من عدم تمایلم نسبت به ادامه همکاری با آقای میلانی بود. من در سال۸۳ درباره ایشان متوجه چیزی شدم و به نماینده ایشان هم گفتم نمی خواهم با ایشان کار کنم.

-شما به آقای میلانی توضیح دادید چرا تمایلی به ادامه همکاری با ایشان ندارید؟

به نماینده ایشان توضیحاتی دادم که الان دیگر دلیلی نمی بینم آن توضیحات را در اینجا تکرار بکنم.

-در واقع مواضع یا کنش سیاسی ایشان را نمی پسندیدید؟

بله، فرض کنیم این گونه بوده است. ببینید من در طول فعالیت ۴۰ ساله ام به عنوان ناشر، همواره از کارکردن با افرادی که ممکن است شائبه هایی را هم برای من ایجاد کنند، احتراز کرده ام.

چرا ناشر «حق »ندارد که نسبت به تصمیم قبلی خود تجدید نظر کند و آقای میلانی« حق » دارد هر چه خواست تبلیغ و ترویج کند ؟

در باره ی این موضوع و ضرر مادی و معنوی احتمالی که متوجه آقای میلانی شده نه من و نه شما بلکه یک دادگاه متعارف صلاحیت دارد که همانطور که در باره ی آقای شوکت و صالحی دیدیم مسئله را بررسی و حل نماید.

چرا آقای میلانی چنین اقدامی را انجام نمی دهد؟ باید یادبگیریم و از این دعواهای بی نتیجه فاصله بگیریم
۴۷۶۲ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : امیر /

عنوان : بحث های بیهوده....
به نظر من بهتر است حول مبانی اعلام شده از طرف آقای زرفشان ، در مصاحبه ، بحث شود و نه راجع به اختلافات آقای میلانی با ناشر کتابش. البته ایشان تهمتی زده اند که بهتر است ثابت کنند .وگرنه در مورد ادعایشان مبنی بر عدم اعتقاد به " تئوری توطئه " خلل وارد خواهد شد.
نکته آموزنده ولی در این بحث ها ، این است که حتی در مقابل ساده ترین مسائل ، مسائلی که اصولا هیچ ربطی هم به " سوسیالیسم"، "کمونیسم" و " لیبرالیسم" ندارد، ما برخورد ایدئولوژیک میکنیم. اگر جناب میلانی اختلافات خود با ناشر را با دادن آدرس غلط به گردن مخالفان عقیدتی خود نیندازد ، مسلما همفکران ایشان نیز در اینجا از همین روش استفاده نخواهند کرد.
اگر آقای لیبرال مثلا گفت که الان شب است ، من مخالف که نباید چشمم را ببندم و بگویم که : نخیر ، روز است . یا برعکس.
۴۷۶۱ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : سین ... ...

عنوان : اصل دعوا فراموش نشود!
من از این بحث های تند این طوری می فهمم که اگر برخی از این رفقا به جای ناشر بودند، حتی جلد اول و دوم را هم چاپ نمی کردند، باز خدا پدر او را بیامرزد که فقط جلد سوم را چاپ نکرد!
من با ماهیت ایدئولوژیک دعوا کاری ندارم ولی نحوه برخورد ناشر برایم مورد سوال است. اگر ناشر جلد اول و دوم را برای انتشار عمومی، مفید تشخیص داده و کتاب را در دسترس علاقمندان قرار داده؛ با چه منطقی جلد سوم را متوقف کرده تحت این عنوان که بی ارزش بود. چگونه می توان ادامه نظریات یک اندیشمند (راست باشد یا چپ، مهم نیست)، آن هم در باره یک موضوع واحد و مکمل، بی ارزش تلقی شده و جلو نشر آن گرفته شود. در یک رویکرد دموکراتیک، آیا حق نبود حالا که دو جلد در اختیار مردم قرار گرفته، این حق به مردم داده شود که خودشان قضاوت کنند؟ آیاناشر جوابی دموکراتیک و قانع کننده برای مردم دارد که چرا آن ها را از جلد سوم محروم کرده است؟ طبعا من حرفی ندارم که یک ناشر ، چاپ یک کتاب را تقبل کند یا آن را به هر دلیل رد نماید؛ اما وقتی دو جلدش را چاپ می کند و مردم را در جریان می گذارد، تصمیم گیری فردی اش برای توقف چاپ سوم، غیر دموکراتیک و نا منصفانه جلوه می نماید. همین الان، "اخبار روز" مثلا یک مقاله دو شماره ای از مسعود نقره کار را از او بپذیرد و قسمت اولش را با قید "بخش اول" چاپ کند؛ قسمت دوم اش را حذف کند و به مسعود بگوید که چون قسمت دوم بی ارزش بود یا خوشمان نیامد، چاپش نکردیم!
من با داشتن مرزبندی مشخص با برخی افکار آقای عباس میلانی، از این که این همه سال او را برای چاپ جلد سوم کتاب ، دست به سر و ذله کرده اند، و زحمت تکرار ترجمه حدود ۲۰۰ صفحه گم شده را روی دست اش گذاشته اند ( و او نیز از فرط علاقه، تقبل کرده است) احساس همدردی می کنم. در این رویکرد ناشر یک نوع تحقیر ایشان و نیز تحقیر سایر اهالی فرهنگ می بینم. می خواهم با عرض پوزش از ناشر محترم ، این واقعیت تلخ را بگویم که از خواندن این گزارش، بیشتر دچار تلخ کامی شدم تا شنیدن خبر خمیر شدن فلان کتاب توسط وزارت ارشاد، که به یک کار عادی و بی تعجب در این حکومت تبدیل شده است!
۴۷۵۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : به نام کارگر و به سود دلال
این اولین بار نیست که یک حامی دلالان و سودجویان به نام کارگران به دفاع از نظامی می پردازد که باعث دو جنگ جهانی شده است و دنیا را به ورطه نابودی برده است اما این توجیه گران سودپرستان با وقاحت به دفاع از نظامی می پردازد که اگر امروز هم بتواند کودکان را ساعتها در بدترین شرایط به کار می کشد که سودجوی خود را بیشتر کند! بطور مثال این یک نمونه است که نوشته است:

"امروز نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر دموکراسی موفقترین سیستم برای اداره کشورهاست. امروز ما شاهد هستیم که کشورهایی چون شیلی، آفریقای جنوبی، کشورهای بلوک شرق در اروپا، هند، دولت خود گردان فلسطین و حتی دو کشور کمونیستی چین و ویتنام (قهرمان بزرگ! مبارزه با امپریالیزم آمریکا) چگونه خود را به دامان اقتصاد آزاد میاندازند. فراموش نکنید که اینها ملتهایی هستند که در گذشته بیشترین تضاد را با غرب و آمریکا داشتند."

اولا دمکراسی نظام اقتصادی نیست که متاسفانه او آن را نمی داند. اگر منظور او نظام سرمایه داری یا به قول حامیان نظام سرمایه داری کاپیتالیسم یا دو لغت مورد علاقه انها یعنی "بازار آزاد" باشد که اکنون هر روز از وضعیت مرگبار و بحرانی جهانی آن آگاه هستیم و حامیان این نظام که تا چندی پیش به دولت ها توصیه می کردند که در کار بازار دخالت نکنند اکنون دست به گدائی به سوی دولتهای سرمایه داران کرده اند که از مالیات میلیونها کارگر و حقوق بگیر بنگاهای مالی آنها را نجات دهند!

اما این کارگر کذائی فراموش کرده است یا نمی داند که در آمریکای جنوبی چه بلائی سر کشورهای مانند برزیل و آرژانتین آمد به صرف دنباله روی از سیاست های این به اصطلاح "اقتصاد آزاد"!

او سپس با پرروی بی نظیر می نویسد که:

"علیرغم مشکلات گذشته نظام مبتنی بر دموکراسی اقتصاد آزاد توانسته ثابت کند که بهترین سیستم برای اداره کشورهاست. "

مشگلات گذشته؟! یکی این کارگر کذائی را بیدار کند زیرا از قرار او خبر ندارد که در بازارهای آزاد دمکراسی های او اکنون چه زلزله های اقتصادی اتفاق افتاده است و اگر میلیاردها ثمره زحمت مزد بگیران را دولتهای "آزاد" خرج دلالان و سودجویان نکنند اکنون نظام استثماری آنها نفس های آخر را می کشید!
شاید بهتر بود این کارگر گذائی صبر می کرد و بزرگترین بحران اقتصادی سرمایه داری در دهها سال رفع می شد قبل از اینکه به موعضه گمراهان نمک نشناس مخالف سودجوی می پرداخت!
۴۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨۷       

    از : عباسی

عنوان : شما چطور !
دوست عزیز

ژنرالهای آمریکایی با آخوند ها و ملیون تماس گرفتند. دبیر اول سفارت شوروی که به
انگلیس پناهنده شد و احزاب خلق و پرچم در افغانستان با توده ایها و شرکا، مجاهدین هم که ملکوتی شدند و رفتند بغل صدام.

فقط سر شاه این وسط بی کلاه ماند که جا برای مردن و راحت شدن هم کسی بهش نداد.

شما اگر بودید با کی کنار می آمدید؟
۴۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : عیسی محزون

عنوان : شرم
بعضی مسائل مملکت ما شباهتی به دنیای غرب و حتی هیچ کجای دنیا ندارد با تکرار نام مارکس و لنین و استالین و چه گوارا و یا چرچیل و روزولت و آیزنهاور و غیره گره ی مشکل ایران باز نخواهد شد. آنهائیکه بخواهند به تاریخ و ادبیات مراجعه می کنند . همیشه مخالفان زر و زور وتزویر در اقلیت بودند. دنیا به همین آسونی به اینجا نرسیده خیلی کار شده برخلاف ادعاهای بی پایه مثل « هنر نزد ایرانیان ست و بس » با غرور کاذب راه به جائی نمی بریم .تا زمانیکه یک جماعت مفتخور ایرانی که تیشه بریشه ی مملکت زدند و میزنند و خودشان را با رهبران جهان آزاد مقایسه می کنند. حکایت کبکه ست که سرش را زیر برف کرده !

آنها خیال می کنند که ، همانطور که یک زمانی مهتر سفارت اینگلیس شد سردسته ی قزاقا ، بعدشم خواست بشه رئیس جمهور که آخوندا گفتند: نه ! اسلام رئیس جمهور نداره ! و تاجگذاری کرد وشد رضا شاه ! ممکن ست بار دیگر شاهین بخت بر شانه آنها بشیند.

بقیه داستان رضا شاه را بروی مبارک نمیاورند که همان رضا شاه« پدرایران نوین » بین جهان آزاد سرمایه داری غرب و فاشیسم هیتلری ، زیر زیرکی داشت با آلمان نازی همکاری میکرد ! در نتیجه هنوز که هنوز این فرصت طلبی «پدر تاجدار» را که ممکت را به بحران کشاند را زیر سبیلی در می کنند و از اشغال مام وطن توسط متفقین آه و ناله می کنند . داستان ۲۸ مرداد را نیز میدانند که اربابان شاه چه بر سر
دولت ملی و انتخابی مردم آوردند. میدانند که بعداز ۲۸ مرداد اولین کار شاه تصویب کنسرسیوم نفت بود.

حضرات در باره ی رفتار غرب با شاهشان در اواخر حکومتش نیز اعتراضی ندارند.
ولی باز هم میخواهند شاهین بخت بر شانه ی آنها بنشیند.

بالاخره این حضرات باید بگویند که عیب از شاه بود یا غرب که در ایران ۵۶/۵۷ رسما و مخفیانه دخالت نمودند.

راستی این سفرا و ژنرال ها ی آمریکائی با توده ایها و مجاهدین و فدائیها تماس گرفتند یا با آخوندا و ملی ها ؟

ببینید خودتان هم میدانید که رو غربی ها نمیشه حساب کرد همه ی دنیا را مال خودشون میدانند و بریش دنیا هم می خندند. بسیاری انسانهای فرهیخته در جوامع سرمایه داری از اعمال رهبران خود شرم می کنند و شما آنرا نمی بینید
۴۷٣۶ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : کارگر ایرانی

عنوان : جناب انگوری، به تناول انگور ادامه دهید!
آقای انگوری عزیز، براستی که باید شما را استاد سفسطه نامید. شما براحتی منکر این مسئله میشوید که حکومتهای فاشیستی در آلمان و ایتالیا دشمنان دموکراسی غرب بودند و سرانجام نیز حکومتهای دموکراتیک غربی جایگزین آنان گردید. "رفیق" شفیق، چرا منکر این مسئله میشوید که دموکراسیهای غربی براحتی توانستند خود را تکامل بخشند و ایرادات خود را بر طرف کنند. شما شاهدید که خودٍ سیستمهای غربی بزرگترین منتقد خود هستند. امروز نظام اقتصاد آزاد مبتنی بر دموکراسی موفقترین سیستم برای اداره کشورهاست. امروز ما شاهد هستیم که کشورهایی چون شیلی، آفریقای جنوبی، کشورهای بلوک شرق در اروپا، هند، دولت خود گردان فلسطین و حتی دو کشور کمونیستی چین و ویتنام (قهرمان بزرگ! مبارزه با امپریالیزم آمریکا) چگونه خود را به دامان اقتصاد آزاد میاندازند. فراموش نکنید که اینها ملتهایی هستند که در گذشته بیشترین تضاد را با غرب و آمریکا داشتند.
علیرغم مشکلات گذشته نظام مبتنی بر دموکراسی اقتصاد آزاد توانسته ثابت کند که بهترین سیستم برای اداره کشورهاست. شما فقط یک نمونه موفق از کشورهای کمونسیتی نشان دهید که مردم توانسته اند در آن بصورت دموکراتیک و انسانی زندگی کنند. نه دوست عزیز نمیتوان همه کاسه کوزه ها را بر سر استالین شکست و دیگران را تبرئه کرد.
جنایات لنین، پولپوت، مائو، کره شمالی، لائوس، کشتار مردم مجارستان و چکسلواکی در دوران بعد از استالین توسط حکومت "کارگری" آلت دست شوروی، حکومت انور خوجه، حکومتهای جنایتکار در موزامبیک و آفریقا و خانواده سلطنتی جلیل القدر کاسترو در کوبا، حکومتهای احزاب جنایتکار بعث (باز هم بگویم یا کافیست) نمونه هایی از این فجایع است. لااقل در غرب شهروندان آن کشورها از رفاه نسبی برخوردارند بطوریکه بسیاری از رفقای ضد امپریالیست شما هم در اروپا و آمریکا سکنی گزیده اند. شما چه نمونه موفقی از حکومتهای کمونیستی دارید؟ آیا جز این است که مارکسیسم لنینیسم کاری جز جنایت نکرد؟
۴۷٣۴ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : به jalal m

عنوان : هنوز در خواب و خیال
آقای jalal m، این اولین بار نیست که غرب دچار مشکل مالی شده و قطعاً آخرین بار آن هم نخواهد بود. دنیا همانطور که دفعات قبل توانست بر رکود اقتصادی خود غلبه کند، اینبار هم موفق خواهد شد. آن سوسیالزم به قول شما "ناز و خوب"، بدون آنکه جان انسانها را به خطر اندازد و بودن آنکه از خشم و کینه اتشی به جان مردم افکند، توانسته در سایه اعلامیه جهانی حقوق بشر نمونه ای مناسب از عدالت اجتماعی لااقل به شهروندان خودش عرضه دارد. حال این را با آدمخوران ولایت بلشیویزم مقایسه کنید که دو روز پیش در اکراین سالگرد کشتار ناشی از قحطی ساخته و پرداخته دولت پرولتاریا را که منجر به کشته شدن میلیونها انسان شد گرامی داشتند. این فقط گوشه ای از جنایات مارکسیستها در طول حکومتهای نکبت بارشان بر جامعه بشری بود. مردم غرب همچنان علیرغم بحرانهای مالی حامی و نگهدار دولتهای دموکراتیک خود هستند، چرا که این دولتها با رای مردم بر سر کار آمده اند. ولی در روسیه و اروپای شرقی مردم دلیر این کشورها طومار حکومتهای کثیف و ضد مردمی کمونیستی را آنچنان دریدند که تو گویی چنین حکومتهایی هرگز وجود نداشت. بله هموطن، من یک موی سوسیالیزم دموکراتیک "ناز و خوب" اروپایی را با هزارویک سوسیالیزم دیوانه و انقلابی اعلاحضرت کاسترو و لنین (ص) عوض نمیکنم!
۴۷٣۲ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : هوشنگ انگوری

عنوان : به سطحی ها
می گویند زیبایی از درون می‌آید. وآنچه زیباست، برخاسته اززیبایی درونی است. گزیدن نام‌های مستعار چه برای سرودن شعر، چه برای کوشیدنِ درونِ گروه‌های سیاسی، و چه برای نوشتن انشاء و مقاله نیز از درون و چونی هر کس بر می آید. هنگامی که به انشاء (نوشته) های " سطحی" نگاه می‌کنیم، به درستی به رابطه‌ی گزیدن نام مستعار "سطحی" با درون مایه‌ی نوشته‌ها‌یش پی می بریم.
او که اگر همان "لیبرال" گذشته نباشد، درهمان دسته بوده و برای همان امامزاده (سرمایه‌داری) سینه زنی می کند و کاه گل بر سر می‌مالد، تنها به نوشته‌هایی می پردازد که با چپ و یا مارکسیسم سرو کار دارند. او هرگز به بدبختی و تباهکاری سرمایه داری اشاره نمی کند، او به جنایت‌هایی که از سوی و برای سرمایه داری انجام گرفته نمی پردازد و یا نمی‌بیند و یا نمی‌خواند. برای او تنها چپ و کارهایی که به نام سوسیالیسم سرداده مهم است و آن را می بیند و می شنود و در باره اش انشاء می نویسد.
از کاهِ حزب توده آن چنان کوهی می‌سازد که در همه‌ی "ادارات دولتی" و ارگان‌ها و "ارکان فرهنگی و روابط عمومی و چاپ و نشر رسوخ کرده و آن چا را محل تاخت و تاز فعالان ضد آمریکا و طرفدار روسیه کرده" و کوشندگانش، بی آنکه لو بروند به‌کار تربیت کادر و"متخصص" برای ملاتاریا (از واژه‌های فرهنگِ بنی صدر) مشغولند.مگر آن حزب بدبخت چقدر کوشنده و طرفدار دار که در همه‌ی ادارات و ارگان‌ها و محل‌ها مشغولند؟
جناب "سطحی" جنایت‌های استالین با مارکسیسم همسویی ندارد اما جنایت های هیتلر، موسیلینی، سالازار، فرانکو، حکومت افریقای جنوبی، اسراییل، ژنرال ویدلا، کودتای ۲۸مرداد، کودتای شیلی، کودتای اندونزی، بمباران ویتنام، حمله به ترینیداد، حمله به عراق، به‌وجود آوردن طالبان در اقغانستان و سپس حمله به آنجا، اشغال کشورهای افریقایی و آسیایی به نام مستعمره و غارت منابع طبیعی آن‌ها، بردن افریقاییان (برده) به امریکا، بردن شاه از ایران بر پایه‌ی تصمیم سران ۵ کشور در گوادلوپ و اجازه‌ی آمدن خمینی به ایران ( بس است یا هنوز نمونه بیاورم؟) با سرمایه داری عجین بوده و هست.
چپ ها از ین رو با "برملا کردن" جنایت‌های استالین از سوی شما "مغرضان"، مخالفند، چون شما فرع را برابر اصل قرار می‌دهید.
چپ ها خود به باز بینی گذشته‌ی خود نشسته‌اند و هر کدام به تناسب دیدِ خود آنرا بازبینی و نیجه‌ی گیری کرده و می‌کنند و نیاز به پند و اندرز مغرضان نیست. بهتر است شما نیز به گذشته و حال خود (بحران کنونی سرمایه داری و بیکاری و فقر یکی دو سال آینده) بیندیشید و مانند چپ ها پند بگیرید "تا بتوانیم دنیای بهتری بسازیم".
می‌گویید چون استالین، پول پوت، و جز این ... آدم کش بوده اند، پس عدالت اجتماعی و دموکراسیِ اقتصادی بد است.
پرسش من این است که پس چرا جنایت‌های هیتلر، بمباران عراق بیان کننده‌ی بدی سرمایه‌داری نیستند؟

این پرسش برای من همیشه بوده و هست که چرا کسانی که با رژیم مبارزه کرده، مورد هجوم حکومت ج.ا. قرارگرفته و سربلند از زندان و شکنجه گاه آنان بیرون آمده‌اند، مانند: امیر انتظام، زرافشان، گنجی و جز این... این گونه مورد "تفقد" کسانی مانند "سظحی" و "لیبرال" و جز این ها قرار می گیرند؟ آیا دستی در کار نیست؟ آیا سر توبره آن ها به رژیم و یا جای دگر وصل نیست تا مبادا فرهیخته‌یی با نام و نشانِ پسندیده بیاید و طناب مبارزه با جهل و بدبختی را به دست گرفته و دیگران را به دور آن گردآورد؟
۴۷۲۵ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : jalal m

عنوان : ba ehteram
من نمی دانم اقای روزنامه نگار از تهران این دستگاه نفرت سنجی خود را از کجا تهییه نموده اند۰چیزی که اکنون ما در سراسر دنیا شاهد ان هستیم بحران سرما یه داری وخا نه خرابی وبیکاری میلیونها انسان درسراسر جهان وبه تبع ان نفرت از حا کمیت سرمایه انسان خوار است۰احتمالن ان چپ ناز وخوب هم از نظر شما سوسیال دمکرات هایی هستند که طی سال های اخیر سریعتر از نئو کنسرواتیوها حقوق مردم را پایمال کرده اند۰
۴۷۲٣ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزنامه نگار - از تهران

عنوان : ضرورت تغییر
می بینیم که موج نفرت از لنینیسم ایران و بلکه جهان را فرا گرفته است . دنیا تغییر کرده اما چپ ایرانی انگار تغییر نکرده است . ضرورت تغییر چپ و نگاهی دوباره به این جنبش تاریخی از همین جا معلوم و هویداست. چپ ایران باید همگام با چپ مترقی و پویای جهان گام بردارد . چنانکه که در آلمان و فرانسه و دیگر نقاط جهان می بینیم که چپ مساوی با لنینیسم یا حتی لزوما ایدوئولوژی مارکس نیست . جهانی دیگر ممکن است اگر ما تغییر کنیم .
۴۷۲۲ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : مریم آرامیان

عنوان : خبرنگاری که مصاحبه کرده طرفدار آقای میلانی است
خبرنگاری که مصاحبه کرده ، شایدم خبرنگار روزنامه اعتماد، مشخص است که کاملآ جانبدار آقای میلانی است.
۴۷۲۱ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : روزبه زریننعل

عنوان : نابغه شناس غیب گو
این را مطمن باش که حتی یک روز هم طرفدار ملای جنایت پیشه خمینی نبودم و هرگز به دین فروشان از هر مذهبی اعتماد نکرده و نخواهم کرد!
۴۷۲۰ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : عباسی

عنوان : نابغه شناس
آقای روزبه

امام خمینی هم که شما یک وقتی طرفدارش بودی به اندازه سن آقای زرافشان « عمر خود را صرف آن ایده سیاسی کرده است ». خوب حاصلش چی شد.

پناهندگی شما و دوستان به خارج و کشته شدن بقیه در داخل. داستان مارکسیسم هم همین است فقط جنس کشته شدگان در آن فرق می کند.
۴۷۱۹ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : هومن

عنوان : آدرس اشتباه
من نمیدانم این رفقای چپ ما تا کی میخواهند در دنیای بسته و محدود خود زندگی کنند. هم آقای زرافشان و هم دوستان همکیش ایشان باید بدانند که نارسا بودن مارکسیسم لنینیسم دیر زمانی است که به اثبات رسیده و علم کردن پدیده ای بنام استالینیسم و آن را متفاوت دانستن از مارکسیسم لنینیسم چیزی جز عوامفریبی و آدرس اشتباه دادن نیست.
۴۷۱۴ - تاریخ انتشار : ۴ آذر ۱٣٨۷       

    از : سطحی

عنوان : آقای زرافشان شما نسبت به این رویداد استالینیستی کردن مارکسیسم در روسیه( نه در موسسه ها آمریکایی ) این جفا را به مکتب یقول شما رهایی بخش مارکسیسم کردند نظراتتان را بفرمائید تا ما مجبور نباشیم به دنبال عباس میلانی و
آن عده ای از ماموران حکومتی که با اسلحه در اوایل انقلاب آمدند و کتابی را که علیه مارکسیسم روسی است بردند چه کسانی می توانند باشند؟
آیا لیبرالها یا ملیون یا مذهبی ها عاشق چشم استالین بودند که در آن زمان که هزاران کتاب مارکسیستی و فرقانی و مائوئیستی و ۰۰۰ از جمله کتاب سرمایه چاپ و نشر می شد بیایند و یک کتابی را ببرند که حتی امروز ناصر زرافشان خیلی دستپاچه سعی در بی اعتبار کردن آن دارد ( با توسل به دروغ تاریخی که مارکسیسم استالینیسم ندارد ) و گفتن اینکه یک حادثه ای بوده و تمام شده ( هیس هیس) و خیلی هم ییچیده است و ما سرمان شلوغ است وقت نداریم حتی برای نشان دادن حسن نیت آنرا تجزیه و تحلیل کنیم اگر می خواهید ببینید ما راست می گوئیم یا نه به ما یا دوستان ما مراجعه کنید نه به منتقدین مخصوصا آنها که از جریانهای مارکسیست بوده باشند و به اشتباه بودن آن پی برده باشند۰
پس لابد ما برای شناخت اسلام و مسیحیت یا سرمایه داری هم باید به جای رفتن سراغ همه فن حریفان چپ برویم سراغ شریعتی و لوترکینگ و کینزی؟
چه کسی می گوید ماست ما ترش است ؟
چرا اینقدر حساسیت در اکثریت قریب به اتفاق چپ نسبت به ابراز عقیده و افشاگری نسبت به واقعیت های نظامهای کمونیستی وجود دارد که نزدیک به ۷۰ سال بر نیمی از کره زمین حاکم بودند و متاسفانه حاصل عملکرشان آنقدر بد بود که شما وحشت دارید از آن سخنی به میان بیاید در حالیکه تمامی فضای سیاسی فرهنگی ایران به یمن بی لیاقتی ملاتاریا و نفوذ حساب شده چپ روسی در ارکان فرهنگی و روابط عمومی و چاپ و نشر محل تاخت و تاز فعالان ضد آمریکا و طرفدار روسیه گردیده۰
گفتن اینکه میلانی در موسسه آمریکایی پر نفوذی دارد علیه مارکسیسم تبلیغات می کند همان شیوه استالینیستی است که سی سال است در ایران هر کس و هر نظری را که به روسیه و مارکسیسم روسی چپ نگاه کند آمریکایی و مرتد میداند در حالیکه درداخل ایران با بودجه پنهانی روسها عوامل روس از انتشار کوچکترین مطلبی علیه استالین و مارکسیسم روسی و منافع روس با چماق خلقی و کارگری و ضد امپریالیستی جلوگیری می کنند۰
نگاه کنید به دفاعیات این ناشر تا رد روسی گری را در اظهارات خودش بیابید۰
نگاه کنید به زرافشان که چطور همه جنایات جهان را ناشی از اقتصاد بازار آزاد می داند از ویتنام گرفته تا طوفان کاتریناو سگهای آمریکایی در عراق ۰ ولی در مورد جنایات مارکسیستها در اوکراین که اخبارش حتی در این وبسایت آزاد چپ سانسور می شود صرفا اشاره مختصر می کند که آنها دموکراتیک نبودند و جای بحثش هم اینجا نیست ۰
مردم ایران از مذهب گزیده شدند چون از خطرات حاکمیت دینی آگاه نبودند و تمرکز تبلیغات روی آمریکایی بودن شاه آنها را از چاله به چاه انداخت ۰
مردم ایران بیش از تمام مردم دنیا از خطرات سرمایه داری و امپریالیسم آگاه هستند زیرا یک رژیم مذهبی رادیکال در پناه آتش تهیه سنگین چپ ضد آمریکایی طرفدار روس با چراغ سبز همان رژیم و نفوذ در ارکان فرهنگی سیاسی کشور سی سال است که به طرز اغراق آمیزی ایرانیان را نسبت به جنایات جهان سرمایه داری حساس کرده اند۰
آنجه خطرناک است متوهم بودن مردم نسبت به کارامد بودن و عدالت گستر بودن سیستمهای کمونیستی قرن گذشته است ۰
یعنی درست زمانیکه این سیستمها داخل کشورهای مادر خود بسیار متروک و منفورند در ایران عوامل چپ روسی و چپهای محافظه کار و اقتدارگرا مانع از افتادن نور به تاریکخانه اسرار این نظامها می شوندو سعی دارند مردم ایران را نسبت به آن حقایق نا آگاه نگه دارند۰
این ویروس روسی که ظاهری بی آزار دارد آرام آرام در اکناف این کشور رخنه کرده و وظیفه تک تک روشنفکران و نویسندگان ایرانی چپ و راست است که مردم ایران را با واقعیت رویدادهای این کشورها آشنا کند تا در آینده از این سوراخ گزیده نشوند۰
باید معلوم شود چطور میلیونها دهقان اوکراینی در قحطی و فلاکت در یک رژیم نشات گرفته از تعالیم انسان دوستانه مارکس قتل عام شدند؟
چطور در حکومت کارگران و در غیاب سرمایه داری طبقه نومان کلاتورا تشکیل شد و مردم نیمی از کره زمین وحشیانه استثمار و کشتار شدند ؟
چطور حتی امروز ورزشکاران و اعضای سابق ک گ ب و بقیه دسته جات به جا مانده از نظام پیشین تبدیل به مافیای روسی شدند و نبض اقتصاد به ظاهر آزاد پوتینیستی را با اعمال خشونت و ترور در دست گرفتند؟
آیا جز به این دلیل بود که بقول برنامه روسهای مهاجر در کانادا آنها سازماندهی داشتند و قدرتمند بودند؟
سگهای روسی که اکنون دراوین استفاده می شوند از سگهای آمریکایی در عراق چه چیزی کمتر دارند؟
چرا در تحمیق مردم سایت پیک نت تیتر میزند که احمدی نژاد دارد آمریکا را از ورشکستگی نجات می دهد با خرید ۵۰ هزار ماشین ازکرایسلر؟
این دشمنی یکطرفه جنون آمیز با آمریکا و غرب از کجا نشات می گیرد در حالیکه روسها بی سر و صدا ایران را غارت می کنند۰
چرا سوزن گرامافون کمونیست های ایران روی صفحه گرامافون روسی و در سال ۱۹۱۷ گیر کرده ؟
مگر سایر نقاط جهان مارکسیست ندارد؟ مگر مارکس آلمانی نبود؟
آقای زرافشان شما نسبت به این رویداد استالینیستی کردن مارکسیسم در روسیه توسط کسانی که در کشور شوراها ( نه در موسسه ها آمریکایی ) این جفا را به مکتب یقول شما رهایی بخش مارکسیسم کردند و باعث بدنام شدن مارکسیسم شدند نظراتتان را بفرمائید تا ما مجبور نباشیم به دنبال عباس میلانی و دیگران برویم تا ببینیم چرا ادعاهای مارکسیست ها با واقعیت فرسنگها فاصله دارد ؟
البته اگر جرات دارید و چپ روسی شما را تکفیر نمی کند و آقای حسین خانی به شما مشکوک نمی شود این کار را قبل از خروج از کشور انجام دهید ۰
۴۷۰۶ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷       

    از : علی تهرانی

عنوان : مارکسیسم استالینیسم ندارد!
مارکسیسم استالینیسم ندارد! پس استالین هم حتماً یا ساواکی بوده یا حزب اللهی.

آقای زرافشان هم از آن مارکسیستهای وطنی هستند که فکر می کنند بعلت بحرانهای مالی ،سیستمهای دموکراسی پارلمانی در غرب فرو می ریزند و بجای آن مارکسیست لنینیستها به قدرت میرسند.

بدبختی ملت ایران فقط وجود عده ای آخوند نیست. روشنفکرانی مثل ایشان هم از نظر فکری فرق زیادی با یک آخوند ندارند.
۴۷۰۵ - تاریخ انتشار : ٣ آذر ۱٣٨۷