از : بهمن بی آرزو
عنوان : یک قرض به تو دارم
شب که میشود
آه... شب که میشود
کشتگان، در ملحفهی تاریک میخوانند
سیاستمداران
در گهوارهی رویاهاشان.
مانی عزیز
مدتها است که می خواهم این را به تو بگویم. بابت آن نظر عذر می خواهم. هیج بهانه و توجیه ای ندارم. عصبانیت حاصل ترس است و فکر بازگشت شاهزادگان بسیار ترسناک است. با این وجود می بایست نظرت را به جای ترور نقد می کردم. چه بسا تو اصلن آنی را نمی گفتی که من فکر کردم.
دوستدار تو
وارطان
۱۴۴۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ تير ۱٣٨٨
|