از : مانی فرزانه
عنوان : مردم حق دارند !
من اینجا نشسته ام در گوشه ای از این کره ی خاکی که که هرگز در قبل از تبعید ذره ای از چنین مکانی اطلاع نداشتم. ۲۰ سال صبر کردم و صبرکردم با امید به گشایشی در کار مردم میهنم.
الان «لاله پور کریم » این دخت ۲۷ ساله ی ایران زمین از رادیو سراسری سوئد صحبت می کند یک ساعت و نیم حرف میزند از هنر ، عشق و زندگی . او همسال « ندا» ست ، او میخواند ، او شعر می نویسد ، او اهنگسازست. او جایزه های بزرگ برده ست ، او در قلب جوانان ایرانی و سوئدی قرار دارد.هزاران دختر و پسر ایرانی در سراسر جهان مانند« لاله» برای عشق وزندگی تلاش می کنند....
شنبه ی پیش ۲۵جولای به استکهلم رفتم ، ساعت ۵،۳۰ در میدان مرکزی شهر میدان سرگل با دریای هموظنان خوبم روبروشدم، بعدا گفتند پنج هزار نفر ، حتی شش هزار و حتی هشت هزار.... فرقی نمی کند . مردم در شهرهای دیگر سوئد هم حاظر بودند . در سراسر جهان مردم از هموطنان بزرگ خود در ایران حمایت کردند.
من هم در تظاهرات شنبه نکات نا مطبوعی دیدم که به نظر من در برابر عظمت اکثریت شرکت کنندگان ناچیز ست.
من امروز فقط و فقط به پیروزی مردم برای حذف احمدی نژاد فکر می کنم.
برای اطلاع بیشتر :
من چپ هستم و برای آزادی و عدالت در تبعیدم.
من در انتخابات شرکت نکردم چون برای آن دلایلی داشتم که در این مقال نمی گنجد
من تحریم را را نیز قبول نداشتم و برای آن هم دلایل خودم را دارم.
خواهشمند ست حاشیه نرویم اگر ابهامی ست با کمال میل جواب میدهم.
۱۵۱۶٣ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨٨
|
از : باخته
عنوان : به آقا یا خانم م. الف
دوست عزیز, تحلیل شما بنظر من خیلی زمخت می باشد. با عینک دودی نمیشه مسایل جامعه ایران خوب شناسائی کرد.حدس شما هم غلط است که نوشتید که من موسوی را " کماکان او را رهبر جنبش میدانم" .من کجا نوشتم ؟نتیجه گیری شما هم بیجاست. شما هم مثل اینکه مثل احمدی نژاد علم غیب دارید ؟ میلیون ها ایرانی با افکار مختلف بر ضد دیکتاتوری مبارزه را ادامه می دهند. . من و شما در این مرحله به همه اینها نیاز داریم. طرفداران موسوی هم در بند هستند و یا کشتند. حقوق ابتدائی (حقوق بشر) این عزیزان مطرح است . من یک رابطه دیالکتیکی بین این کاندیدا های عصبانی و تظاهرات خیابانی می بینم که رای شان را دزدیدند. هر گروهی با هویت خودش وارد مبارزه شده و همه که از رهبری موسوی دفاع نمی کنند. , . ولی موسوی در این مرحله با این کلاهبردران در افتاده و ما هم از این افشاءگری استقبال می کنیم. کجاش بده؟
۱۵۱۵٣ - تاریخ انتشار : ۹ مرداد ۱٣٨٨
|
از : م الف
عنوان : چند نکته در باره چند نظر
آقایان و حانم ها ش-فردا، باخته، مانی فرزانه مسایلی را باز کرده اند که امروزه هزاران هزار نفری که بواسطه مسایل اخیر، احساسات بر آنها غلبه کرده و آنقدر تهیچ شده اند که سیاه را سفید میبینند، همانگونه فکر و عمل میکنند که این نوع حرکت با خود فاجعه های خواهد آورد عظیم که برون رفت از آن بس دشوار خواهد بود. ش. فردا، کار را به آنجا میکشاند که داشتن باور و اندیشه (ایدیولوژی) را "آلوده" میپندارد ولی نمگوید مردمی که "الله اکبر" یا "یا جسین، میر حسین" میگویند و باورشان ۱۴۰۰ سال هست که بجز نکبت و بدبختی چیزی بارمغان نیاورده ، چرا آلوده نیست. ایشان، انسان ها را بی شکل و بی اندیشه و بی خرد میخواهد که روسای حکومت هرگونه که میخواهند آنها را شکل دهند. باخته دلنگران موسوی هست که به او اجازه تجمع داده نمیشود و کماکان او را رهبر جنبش میداند و خواهان حمایت از اوست و طرفدار شعار "وحدت کلمه" ولی نمیگوید که مگر رژیم و سکان اسلامی اش به مردم و جوانانی که هر روز بخیابان ها میایند و کشته و زخمی و زندانی میشوند، اجازه تجمع میدهند؟ آیا مردمی که فرسنگ ها با "رهبر" فاصله دارند و پیشرو ترند، کماکان میباید بدنبال او روان شوند یا این موسوی هست که میباید دنبال مردم روان شود. ایشان این تضاد را چگونه پاسخ میدهند؟ سوال از مانی فرزانه این است که اگر نیروهای چپ و مترقی تنها بواسطه تحلیل رفتن نیروی آنها که بیشتر بواسطه کستار وسیع اسان توسط خمینی و رهروان او از جمله موسوی، هست، کار های زیادی باید انجام دهند تا مردم بسویشان بروند، پس چطور نیرو های اسلامی با آن همه کشتار و وحشی گری و خونخواری نباید کاری کنند و میباید مردم معمولی و "روشنفکران" همانند گوسفند تنها بخاطر "وحدت کلمه" آنها را قبول کرده و دنباله رو آنها شوند.
براستی اگر رژیم (خامنه ای) "رای های جنبش سیز را پس داد" این جنبش چه میکند ؟ میرود خانه و برای "ولی فقیه" و بقای عمرش دعا؟ مگر نه انیکه موسوی هم نطام را قبول دارد و هم ولی فقیه را و هم قانون اساسی را. این جنبشی که هیچ خواسته و پلاتفرمی ندارد بکجا میرود. بی جهت نیست بعد از ۵۰ روز ما با حمایت توام با اعتصابات کارگری-کارمندی آنگونه که در سال ۵۷ شاهد بودیم روبرو نیستیم
۱۵۱۴۶ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : باخته
عنوان : تا دیر نشده بجنبیم
مقایسه برای چی؟ مگه مصدق تعظیم نکرد و دست ثریای " پرمیتیو" را نبوسید و پادشاهی را قبول نداشت؟ شما ها اگه بودید حتمن مصدق را ارتجائی خطاب می کردید. امروز در تهران و دیگر شهر ها حتا به موسوی اجازه نمی دهند , تجمع کند و در بهشت زهرا همه را لته پاره کردند . بنظر من هر کسی با هویت خود باید از همین حرکت های واقعن موجود پشتیبانی کند . بهتر است نق نزنیم و لی انتقادات منطقی را مطرح کنیم.
۱۵۱۴۲ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : مانی فرزانه
عنوان : پیروزی این مرحله با سقوط شاه فرق بنیادی دارد.
یک کمی موضوع را با تعمق بیشتر بررسی کنیم.
یک - در شرائطی که همکاری و همفکری حتی در درون هریک از سازمانهای مخالف حکومت هنوز «برنامه ای » نیست. هنوز انشعاب صورت میگیرد. می بینیم که مواضع مختلفی راجع به مسائل سیاسی مثل «انتخابات» از درون یک سازمان ابراز میشود. تحریم ، شرکت ( حمایت از موسوی یا کروبی و بعضی رای سفید !.. ) مثال ها فراوان ست و شامل تمام جریانها میشود.
تعریف درستی از همکاری ، اتحاد ، ائتلاف ، جبهه و..و.. وجود ندارد و «هرکس» هر طور بخواهد ، می تواند مسائل و موضوعات را تبیین نماید.
اصولا ؛ مذاکره و دیالوگ بین افراد و شخصیت ها و گروهها هنوز اهمیت پیدا نکرده ست.
دوم - رابطه ی بین گروه ها هم ، بر اساس قدرت و نفوذ افراد گروهها تنظیم میشود. بهمین دلیل ده ها گرو ه چپ با کم وکیف متفاوت سالهاست جداگانه مبارزه میکنند. در بین نیرو های ملی و مذهبی هم وضع چندان فرقی ندارد. بطوریکه اخیرا جبهه ی ملی اقدام به هماهنگ کردن شعبه های متبوع خود نمود.
سوم - ایرانیان علاقمند به فعالیت سیاسی در خارج از کشور در برابر خود ده ها جریان سیاسی را می بینند که هنوز نتوانسته اند بر سر موردی بتوافق برسند.
بر این اساس مردم نمی توانند دغدغه های زندگی را در گروی حل مشکلات عدیده بر شمرده در بالا قرار دهند و منتظر تحولاتی در بین گروههای مخالف رژیم شوند.
جنبش کنونی یکی از محصولات مردمی ایرانیان دربرابر رژیم فاشیستی مذهبی می باشد با تمام کج و کوله گیهای آن.
وظیفه هر نیروی مترقی و بالنده همیاری و حمایت مردم در برابر «دشمن مشترک » در این مرحله از مبارزات می باشد . تا با پیروزی ی مرحله ای ، امیدوار تر از پیش ، برای قدم های بعدی خود را آماده نماید.
بگذار آقای مهدی کروبی در احقاق حق جوابگوی هوادارانش باشد و در این راه موفق شود. قرائت او از مردم سالاری قبل از «انتخابات» بدل خیلی از مردم نشست . این غیر طبیعی نیست مگر در ایران امکانی بیش از آن بود؟
بگذار مهندس موسوی تا آنجا که در توان دارد از رای هوادارانش دفاع کند و پیروز شود . نظریات او از اصلاح طلبی و اصول گرائی بخشی از مردم را قبل از انتخابات بخود جلب کرد.
بگذار خانم زهرا رهنورد مطابق قریحه خود شعر بگوید چه نیازی ست که انتظار دارید همه مثل شما فکر کنند.
خانم شاهرخی ، اگر مردم حرف خود را به کرسی بنشانند تا احمدی نژاد نتواند با تقلب دوباره «رئیس جمهور » شود این جنبش پیروزی را در ابعاد غیر قابل پیش بینی جشن خواهد گرفت. نه بخاطر اینکه موسوی برنده شود و نه برای جنبش سبز و نه برای خانم رهنورد.
فراموش نکنید که همه در میدانند تا ولی فقیه و احمدی نژاد با شورای نگهبان را متوقف کنند معلوم نیست اگر موسوی «رئیس جمهور» شود، بر ایران چه خواهد گذشت. در این باره به موقع خود باید صحبت کرد.
فراموش نکنید که دیگر فدائیان و مجاهدین نه در ایران و نه در خارج آن تشکیلات وسیع بعداز انقلاب را ندارند و برعکس بسیار متفرق و متلاشی شده. برای تجمع نیروهای سکولار ، دموکرات و چپ خیلی باید کار کرد تا مورد قبول مردم قرار گرفت. باید با دیگر نیروها با ظرافت برخورد کرد .
تصادفی نیست که دل حکومت خون ریز جمهوری اسلامی که تمام دگراندیشان را سرکوب کرد ، بخشی از حکومت به مخالفت با آن بر خواسته اند. باید دقیق و صبور بود تا راه برای آلترناتیوهای بهتر باز شود. در این لحظه ی حساس مردم را نباید تنها گذاشت. پیروزی این مرحله با سقوط شاه فرق بنیادی دارد.
۱۵۱٣٨ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : ش. فردا
عنوان : مشکل ایدئولوژی
دوستان عریر آنچه همه ما باید در تفاوت جنبش امروز و بهمن ۵۷ به آن توجه کنیم، حذف نگرش ایدئولوژیکی در نگرش روشنفکران و توده مردم است. امروز خوشبختانه ما دچار اختلافات ایدئولوژیک که ناشی از همان دوران جنگ سرد بود نیستیم. اینکه این جنبش با شرکت مردم در انتخابات و سپس اعتراضات خود جوش همان توده رای دهنده شکل گرفت بزرگترین دلیل جهت گیری صحیح دمکراتیک آن است که باید ادامه یابد. آلودن این جنبش به گفتمان ایدئولوژیکی البته که آن را به بیراهه که نه بل کجراهه خواهد برد. من خودم شاهد شعار "موسوی سکوت کنی خاعنی" در نماز جمعه رفسنجانی بودم که البته با تذکر مردم که هنوز زود است مواجه شد. باور کنید که موسوی، کروبی، خاتمی و دیگران تنها بلندگوهای این جنبشند و نه رهبری آن و مردم به هیچ وجه باصطلاح در "ولایت" آنها "ذوب" نشده اند و نخواهند شد. پیروز باشید
۱۵۱٣۲ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : کمالی
عنوان : آقا بهرام اشتباهی گرفتی!
این آقا بهرام ص خانم نوشین شاهرخی را با کسی که به نام مهستی شاهرخی پرت و پلا می نویسه اشتباهی گرفته. بابا یه کمی هم دقت!
۱۵۱۲٨ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : نوشین شاهرخی
عنوان : تهمت نزنید
آقای بهرام
تنها متن هایی که من در رابطه با انتخابات نگاشته ام، آن هم بعد از انتخابات، این دو متن است که لینک هایش را می بینید
http://www.noufe.com/persish/gahnevesht/rahnavard.htm
http://www.noufe.com/persish/gahnevesht/ma-koja-istadeim.htm
لطفا تهمت نزنید. شما احتمالا مرا با فرد دیگری اشتباه گرفته اید
۱۵۱۲۲ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : م الف
عنوان : دنیای غریبی است
بازرگان که از درس خوانده های اروپا رفته اولیه بود وقتی در غرب متوچه شد علم با دین همخوانی ندارد بجای قبول واقعیات ، سر را بدیوار کوفت و ندا داد که مرغ یک پا دارد و بر آن شد که "ترمودینامیک" را با "وضو" مطابقت دهد که باعث تمسخر و خنده آشنایان با علم و شرمنده گی جناب "نخست وزیر برگزیده امام" و وقتی بقدرت رسید ناباورانه گفت که " ما باران میخواستیم، سیل آمد" . حال جکایت انبوه "روشنفکران متحجری هست که در تمامی سایت ها به نظریات مشعشانه خود دال بر چرایی دنباله روی مردم در خیابان و کوچه، از عمله های ارتجاع با سوابق جنابتکارانه میپردازند. اینان نظیر جناب "مشهدی (که ارادتی بس به امام هشتم داشته)" و "بهرام ص"، همانند بازرگان در فکر پیوند "وضو" با "ترمودینامیک" بوده و از وحشت "سیل" دست بسوی قبله دراز کرده و خواهان تنها "باران" هستند تا هم بیضه اسلام صدمه نبیند (اگر بدقت بنوشته های اینان بنگرید، متوجه خواهید شد که دل نگرانی اینان، سرنگونی کلیت رژیم و احتمالا جمع شدن بساط پر منفعت این جنابان هست). از جناب بهرام ص که کلی فیلسوفانه تفاوت شرایط جامعه در ۵۷ و ۸۸ را شکافته، خواستارم که یک تفاوت عظیم دیگر را که به عمد سانسور کرده را اضافه کنند که همانا "در سال ۵۷ ما به جز نیروهای مذهبی و توده ای، نیروی سراغ نداشتیم که نان نرخ روز بخور بوده و از قبیله زالو صفتان در جالیکه در سال ۸۸ "روشنفکرانی" که مرتب از موج سبز و "وحت کلمه" دفاع میکنند جملگی از فرصت طلبان زالو صفت بوده که از جنبش کنونی میخواهند نمدی برای خود دست و پا کنند. ایشان اعتراض دارند که چرا خانم شاهرخی نوشته اند"انتخابات را انتخاب میان حیوانات قلمداد میکرد" آیا موسوی، کروبی، رضایی و احمدی نژاد که در کشتار دهها هزار انسان آزاده دست داشته اند از نظر شما "انسان" بحساب میایند یا "حیوان"؟ حیوانات حداقل همنوع خود را نمیکشند ولی اینان هزار هزار میکشند. ضمنن جناب مشهدی، سمبل جنبش کنونی حال چه بدرست چه بغلط، بخون خفته توسط وحوش اسلامی، ندا اقا سلطان نه رای داد و نه طرفدار جنبش سبز و بهمین جهت هم مورد "لطف" رهبرانتان موسوی و کروبی و دارو دسته شان نیست.
انسان وقتی نظرات کسانی همچون مشهدی و بهرام ص را میخواند تا بن استخوانش درد نابخردی و فرصت طلبی مشتی را که همراه خواهان نا آگاهی مردم و سواری ارتجاع و دیکتاتور ها هستند، احساس میکند. بنظر من خانم شاهرخی بعنوان یک روشنفکر پیشرو خواهان آگاهی و استقلال فکری مردم بوده و نقش یک راهنما را میباید نه دنباله رو مردم بل وجدان بیدار مردم باشد را بخوبی بازی میکند و من بسهم خود از ایشان و همفکران ایشان تشکر میکنم و امیدوارم که سخنان نیروهای وابسته به ارتجاع ایشان را دلسرد نکند
۱۵۱۲۰ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : بهرام ص
عنوان : مخالفان دیروز مردم کاسه داغ تر از آش امروز
تف بر این روزگار که هرکه گستاختر مدعی تر!
این خانم همین چند ماه پیش ایرانیان و بخصوص روشنفکران ایرانی را مشتی ابله خطاب میکرد که قدر ایشان را نمیدانند و قسم خورده بود که دیگر هرگز با ایرانیان سرو کاری نداشته و فقط برای اروپائیان و به زبان آنها بنویسد. مردم ایرن را لایق خواندن نوشته هایش نمیدانست. توهین به ایرانیان را تا جایی پیش برده بود که انتخابات را انتخاب میان حیوانات قلمداد میکرد. حالا شده دایه مهربانتر از مادر و جنبش مردم را که عملا "نه" دندان شکن به تحریم کنندگان حرفه ای بود، بنام خود مهر میزند. اگر لازم شد نوشته قبلی تحقیرآمیز ایشان را در همین جا نشان میدهم.
۱۵۱۱۴ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : مراد مومنی
عنوان : قرینه سازی ممنوع !
آیا می توانیم شرائط جنبش امروز که بدنبال «انتخابات» ۲۲ خرداد پیش آمد را با مبارزات قبل از ۲۲ بهمن ۵۷ علیه دیکتاتوری شاه مقایسه نمود؟
با توجه به اشتراکات و اختلافات دو شرائط گدشته و امروز بهتر به نیتجه میرسیم.
اختلافات:
ـ اوضاع جهانی در سال ۵۷ متاثر از جنگ سرد بود.امروز چنین نیست.
ـ تاسال ۵۷ آمریکا و غرب اراده ی عملی و حضور سیاسی و نظامی در ایران داشتند.امروز چنین نیست.
ـ اکثریت مردم و نیروهای مخالف شاه و حتی بخشی از حاکمیت برای جایگزینی حکومت شاه توافق داشتند.امروز چنین نیست.
ـ تلاش شاه برای تغییرات از بالا بی نتیجه ماند.غرب هم در جستجوی آلترناتیو برای حکومت شاه بود. اموروز چنین نیست.
ـ مرکز ثقل مبارزات تهران بود. امروز کمی متفاوت ست
ـ موضوع انتخابات ، قانون اساسی و اصلاحات در بین اکثر مخالفان حکومت منتفی بود و کمتر از سرنگونی شاه قابل قبول نبود. امروز چنین نیست.
ـ خمینی به عنوان مرجع تقلید شیعیان با نقش کاریسماتیک خود رهبری جنبش را تصاحب کردـ چنین امکانی امروز خوشبختانه وجود ندارد.
ـ صاحب منصبان شاه از سال ۵۶ خود را کنار کشیدند ولی هنوز چنین اتفاقی در حکومت اسلامی صورت نگرفته ست.
ـ تفاوت ساختاری و ایدئولوژیکی نیروهای نطامی در رژیم شاه و حکومت مذهبی
اشتراکات:
ـ هم سال ۵۷ و هم امروز بعلت نبود آزادیهای اساسی جامعه فاقد سازمانهای صنفی سیاسی بوده ست .
ـ تمام نیروهای سیاسی در زمان شاه و هم امروز سرکوب و ممنوع شدند.
ـ دولت بزرگتربن کارفرما هم در زمان شاه و هم امردوز.
با توجه به این مسائل مردم آگاهانه با عبور از درز ها و شکاف های موجود در لایه های حکومت تلاش می کنند تا شکاف ها را وسیعتر و عمیقتر نمایند.
اگر ما با کلیت نظام مشکل داریم دلیلی برای تحمیل آن به مردم داخل کشور نیست.
و هیچکس هم نمی تواند ما را وادار به دنبال روی از توهمات و خرافات نماید.
نکته ی مهم اینست که صادقانه جواب دهیم امروز دعوا بر سر چیست ؟
بهمین دلیل اگر مردم بتوانند احمدی نژاد(بخوان سپاه !) و خامنه ای را وادار به
پذیرش رای خود کنند یک قدم به جلو ست و شکاف موجود از این هم وسیعتر خواهد شد.
وگرنه آسان ترین کار بالابردن انواع پرچم ها و دادن انواع شعار ها در خارج از کشور ست تلاش کنیم که مردم در ایران هم بتوانندانواع پرچمها و شعار های خود را به منصه ظهور برسانند.
۱۵۱۱۱ - تاریخ انتشار : ٨ مرداد ۱٣٨٨
|
از : ب تَشکَلِه
عنوان : بکوش که صاحب خبر شوی
دوست گرامی!
هر جنبشی دارای زمینه ها و ظرفیت های مخصوص به خودش میباشد. این زمینه ها و ظرفیت ها وخواستها نه با نیاز های من و شما، این گروه یا آن گروه بلکه با برآیند خواست عامه مردم مطابقت دارد. مردم با شعار های مشخصی وارد میدان می شوند و هر شعاری، چه کُند و چه تند، که مردم را خانه نشین کند، تنها به دوام وضع موجود کمک خواهدکرد. نه تنها شعار های تند یک جنبش را رادیکال تر نخواهد کرد بلکه حتی می تواند منجر به نابودی آن هم شود. مردم در ایران پذیرفتند برای بیان نارضایتی شان از وضع موجود به موسوی و کروبی رای بدهند و از آنها می خواهند که رایشان را پس بگیرند. انتخابات فرصت این اعتراض را فراهم کرد، فرصتی که از جانب بعضی ها نا دیده انگاشته شد. مردمی که رای نداده باشند چگونه خواهان بازپس گیری آن هستند و برای احقاق حق خود به خیابان ها خواهند آمد؟ مردم رنگ سبز را پذیرفتند. آنها پدیرفتند برای بیان اعتراضات شان از رنگ سبز به اشکال مختلف بهره بگیرند و همچنین پذیرفتند بر پشت بامها فریاد الله اکبر سر بدهند! مردم بسیار واقع بین هستند و از ظرفیت ها، بسیار زیرکانه استفاده می کنند در غیر این صورت باید هزینه های بسیار سنگینی بپردازند که خود نقض غرض است.
اگر به بلوغ فکری مردم ایمان داریم بگذاریم مطابق ذائقه خودشان سفارش غذای میز خود را بدهند! چرا من و شما مطابق ذائقه خودمان باید برایشان غذا سفارش بدهیم در حالی که این، آنها هستند که باید بهایش را پرداخت کنند.
در ضمن چرا ما هر زمان از درک و شناخت جامعه خود و حرکت های آن درمی مانیم، برآشفته می شویم و مردم را به بی حافظه گی و درس نگرفتن از تاریخ و... متهم می کنیم!
دوست عزیز! تا آنجایی که من میدانم بخش عمده ای از چپ ایران، از طیف های مختلف مشکلی در درک جنبش سبز ندارند و "یکرنگی" را ترجیح می دهند.چنانچه چپ مورد نظر شما تعریف دیگری دارد برای روشن شدن اینجانب مصداق روشن آن را بفرمایید.
۱۵۱۰۵ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|
از : نوشین شاهرخی
عنوان : درس از تاریخ
دوست گرامی مشهدی، با سلامی گرم
در همین شهر ما (هانوفر آلمان) ما شنبه ها دو تظاهرات گوناگون در یک روز داریم. یکی را دانشجویان می گذارند که طرفدار جنبش سبزند و دیگری را چپ ها. (تا جایی که من می دانم) متأسفانه گفتگویی میان این دو گروه صورت نگرفت تا شاید همکاری میان این دو گروه صورت پذیرد.
در بحثی خیابانی که من با دانشجویان داشتم، آنان نه طرفدار موسوی هستند و نه مذهبی، اما تاکتیک را این می بینند که فعلا از موسوی و جنبش سبز دفاع کنند و این دفاع تا حدی است که فقط شعار "مرگ بر دیکتاتور" می دهند و علیه احمدی نژاد و خامنه ای بیانیه می دهند و حاضر نیستند با چپ ها که شعارشان علیه حکومت اسلامی است همکاری کنند.
نخستین قدم را من گفتگو با این جوانان می بینم و اینکه آیا سقف مشترکی می توان برای همیاری یافت. اما تنها گفتگو نیست، بلکه نوشتاری نیز باید این همایش ها به چالش گرفته شود و کلا مشکل همکاری ما ایرانیان که نمی توانیم با نظرات متفاوت زیر یک سقف جمع شویم و با کوچکترین ناهمگونی نظری باند و فراکسیون تشکیل می دهیم و جدایی عملی را به گفتگو ترجیح می دهیم.
اما اینکه به نظرتان صحبت من بیشتر شعار آمده و نه راه کار. به نظرم اغلب ما ایرانیان مردمی بی حافظه و بی تاریخ هستیم و از تاریخمان درس نمی گیریم و تاریخ را بیشتر برای پُز دادن به گذشته ی خود استفاده می کنیم تا چالش آن برای بازبینی آینده.
در هیچیک از شورش های ایرانیان در این صدوسه ساله ی اخیر که این چهارمین آن باشد، مردم نتوانسته اند به دمکراسی دست یابند و همواره با شوری گسترده خون داده اند، اما در احقاق خواسته هایشان ناکام مانده اند.
شاید من نتوانم راه کار مشخصی جز گفتگو و تلاش برای همیاری با نگاه داشت نظر بدهم، اما درس من از تاریخ کشورمان به من می گوید که اگر باز هم اشتباهات گذشته را تکرار کنیم، باز هم ما بازنده خواهیم بود!
در پایان ایمیل و آدرس وبسایتم را برایتان می نویسم:
www.noufe.com
noshin.shahrokhi@gmail.com
۱۵۱۰۱ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|
از : مشهدی بدبخت
عنوان : سـوال
خانم شاهرخی سلام و خسته نباشید
۱- امید وارم برای مطلبتان ایمیل آدرس بگذارید تا امکان بر خورد دو طرفه مهیا شود.
۲-آیا واقعا شما به این رنگهای گوناگون چقدر امید وارید؟
۳- اگر شرکت کننده گان امروزی همه به شما گوش کنند شما چه توصیه ایی به آنها می کنید که کارا و اجرایی باشد نه شعاری؟
پیروزبا شید.
مشهدی
۱۵۰۹٨ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|
از : م الف
عنوان : لپ کلام
خانم شاهرخی بسیار مختصر "لپ کلام" خطری که امروزه جنبش نو پا را تهدید میکند، بیان کرد. مشکل ما ایرانی ها "بی عقیده -باور" بودن است. در اثر قرن ها دیکتاتوری و سرکوب، بسیاری از ایرانیان بخصوص "روشنفکرانش" توده بی شکلی را تشکیل میدهند و در نتیجه در هر ظرف میتوانند جا بگیرند و به شکل ظرف درآیند. آندسته اقلیتی که تفکر مستقل خودشان را دارند و به مردم و منافع آنها خیانت نمیکنند، یا بوسیله رژیم ها اعدام میشوند و زندانی و یا توسط همین "روشنفکران بی شکل" که پشتیبانی مالی و تدارکاتی توسط رژیم یا بخشی از آن را دارند، ایزوله میشوند. الان موسوی و همفکرانش نیستند که خواهان بازگشت بدوران وحشت و ترور سالهای ۶۰ و ادامه خط امام هستند، بلکه خط امامیان خارج حکومت که در سالهای ۶۰ نتنها رژیم را در سرکوب ها و کشتار ها حمایت کردند بلکه همدوش آنها به این اعمال جنایتکارانه دست زدند و هنوز که هنوز است ترسی عجیب از سرنگونی رژیم دارند.(شاید هم با سرنگونی رژیم، محاکمه اینها هم صورت میگیرد)
از حرکات دیکتاتوری "جنبش سیز" همین بس که بگویم از آنجاییکه بسیاری از جان باختگان آزادی به جنبش سبز باوری ندارند، به ندرت از آنها صجبت مبکنند و فردا هم مراسم جهلم "جانباختگان جنبش سیز" میگویند. شما ببینید که آنها سانسور و سرکوب را از حالا شروع کرده اند و این نشان از آن دارد که جملگی "رهبران" جنبش سبز در ایران و خارج از جناح ارتجاع هستند
۱۵۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۷ مرداد ۱٣٨٨
|