جنبش دموکراسی‌خواهـی در ایران و جایگَاه ملت‌ها در آن - علاءالدین فتح راضی

نظرات دیگران
  
    از : secular

عنوان : V
سکوت آذربایجان و عدم همراهی با جنبش سبزی که شعارهای ناسیونالیستی فارسی سر می دهد ?????????
رهبران آذربایجان??????????????????

اصالت آدمی آغازگریست چون سرچشمه تغییر است که در خود اصل خود باوری و خود آفرینی در زمان دارد, زیرا زمان آتشفشان گوهر آدمیست. در فرهنگ سکولاریسم جامعه از خود میاندیشد و صاحب بینش میشود که سرچشمه حق و احقاق حقوقست که تغییر میبابد و برمیگزیند.
اصل همواره از خویشتن متحول میگردد تا شفافیتی میان گوهر خود با حقیقتی که روند نهفته در زمان است را بیابد. در فرهنگ سکولاریسم پرسشگری, مولد دگردیسی در بینش خردست. این پرسش استکه جفت پاسخ است و آنکه میجوید می یابد.
راءی من کـو ؟ یعنی که من سرچشمهِ قانون وحکومت وداوری نهائی هستم
درفرهنگ ایران، حقانیت به حکومت ، اجرای دادیست که ازخرد انسانها برای پرورش زندگی درگیتی برخاسته است، وبا نفی چنین دادی ، ملت حق به سرنگون ساختن آن حکومت و حق تاسیس مجدد حکومت برپایه خرد انسانی را دارد

جنبش سبز ایرانزمین شامل جنبشهای مدنی و سندیکایی فراایدئولوژیست !!!!!!
جنبشهای مدنی و سندیکایی فراایدئولوژی میبایست رل خویش را بعنوان احزاب مدرن سیاسی-مدنی بجای احزاب کلاسیک ایدئولوژیک بازی نمایند تا احتمال انحراف را بهمت خرد جمعی جامعه مدنی, بحداقل رسانند و قدرت سیاسی را تحت نظر جامعه مدنی قرار دهند.
جنبشهای مدنی و سندیکایی فراایدئولوژی ثابت نموده اند که قادرند, حرکت های عظیم اجتماعی را منظم سامان بخشند و هدفمند در راستای تصمیم گیری های خویش به پیشروند.
ملت، تنها به خودش میتواند اعـتـماد داشته باشد!!! برای نهادینه کردن جامعه مدنی گاردهایتان بر روی تمامی ایدئولوژیها (مذهبی، کمونیست، سوسیالیسم, پانیسم، ناسیونالیسم, سلطنت طلبان و ...) ببندید !!!
قدرت سیاسی و ثروت ملی از آن جامعه مدنی است!!!

ق.د.س = روز قیام دلاوران سبز
۱۶۴۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۴ شهريور ۱٣٨٨       

    از : کریم ن

عنوان : تناقصات!
در این مقاله تناقضات زیادی درنحوه بیان رویداد های اخیر و چگونگی موضع گیری نیروهای ملیت های غیر فارس دیده میشود که برخورد جدی به مطالب آن را منتفی میسازد. همین بند آخر را اگر توجه کنیم که میگوید اگر فعالان ملیت های غیر فارس (که به غلط با عنوان ناسیونالیست خوانده شده اند) دنباله رو اوپوزیسیون سراسری نباشند “از تودهای میلیونی جدا خواهند افتاد و با واگذاری امر رهبری آنان به نیروهای سیاسی رقیب همچون اصلاح‌طلبان، جنبش ملی را به انفعال و بن‌بست خواهند کشانید که مورد قیام اخیر مثال بارز آنست که فرصتی تاریخی برای جنبش ملی بود و چه آسان از دست رفت.” خود یک نمونه گویا است.
این یعنی چه. ؟ آیا این بدان معنی است که چون جنبش های ملی در قیام اخیر شرکت نکردند پس در نهایت امر رهبری را در آینده به اصلاح طلبان خواهند سپرد؟. اگر شرکت میکردند که امر رهبری را دست به نقد به این ها سپرده بودند و با مطالبات ملی اشان خداحافظی کرده بودند!. مگر کسی شکی در این دارد که در تمایلات شوونیستی هیچ فرقی بین اصلاح طلب و اصول گرا وجود ندارد؟
متاسفانه تفکر فارس محور خیلی ها را از تحلیل جدی رویداد ها مانع میشود. در این نمونه نویسنده مقاله بدون ارزیابی درست حرکت موسوم به سبز و دنباله روی اوپوزیسیون غیر اصلاح طلب از آن بدون اینکه به مساله مناسبات نیروهای ملی با حرکت سبز به پردازد، به جهت گیری غیر احساسی ملیت های غیر فارس در ایران که حتی به توصیه برخی از پیشکسوتان هم توجه نکرده و خود را درگیر نکردند خرده میگیرد.
۱۶٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨٨       

    از : مئهران باهارلی

عنوان : چهارچوب نادرست
به نظر من در این نوشته سطحیت عمیقی وجود دارد. و از آنجا که چهارچوب آن هم در مورد درک از مبارزه ملی و هم ماهیت دولت ایران بر اشتباه بنیان گذارده شده، نقد موردی آن نیز ضرورتی ندارد و ممکن هم نیست.

صرفا یاد آوری می کنیم وجود مبارزه ملی و استقلال ملی در تبت، دلیل بر جدائی این جنبش از حرکت مدافعه حقوق زنان و یا مخالفت آن با مبارزه دمکراسی هانهای چین نیست. در ایران نیز مبارزه دمکراسیملت فارس، محترم است اما این مبارزه در وهله نخست متعلق به آن ملت است. جنبش ملی دیگر ملل ساکن در ایران نیز جریانی تاریخی دیگری است.

دوم آنکه این ادعا که دولت ایران دولتی مربوط به عنصر قومی فارس می باشد نیز نشان از عدم درک ایران از سوی نویسنده آن دارد. مختصرا گفته می شود وجود عناصر غیریهود در پارلمان و دولت اسرائیل، و یا عناصر غیر روس در پارلمان و دولت روسیه این دولتها را دولتی غیر یهودی و یا غیر روس نمی سازد. به همان قیاس وجود عناصری منفرد از ملیتهای مختلف در ساختار دولت ایران - چه عصر پهلوی و چه عصر جمهوری اسلامی، دولت ایران را دولتی غیرفارس نمی سازد.
۱۶٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨٨       

    از : یک جوان ۲۰ ساله آذربایجانی مهدوی

عنوان : آذربایجان منتظر تغییرات بنیادین است
فکر کنم که آقای ف علاالدین چون شناختی دقیق از وضعیت فعلی آذربایجان ندارند تحلیلی خطا در این مورد داده اند.
آشنایی ایشان با حرکت ملی آذربایجان به تماشای تلویزیون گونآز تی وی منحصر شده و چون در داخل حرکت نیستند فکر می کنند که هر چیزی که در این تلویزیون گفته شود نشاندهنده موضع رهبران آذربایجان است و این تحلیلی خطاست
رهبران اصلی حرکت آذربایجان در داخل کشورند و آنها هستند که خط مشی کلی حرکت را تعیین می کنند.
آقای علا الدین
شما ۲۰ سال پیش از آذربایجان خارج شدید و فکر می کنید که فضای امروزی آذربایجان می باید عین زمان انقلاب باشد و درک درستی از روحیات و افکار فعلی اکثزیت جوانان آذربایجانی ندارید.
آذربایجانیها در زمینه دموکراسی و حقوق بشرخواهی رادیکالترین انسانهای ایران هستند و شرایط و مستندات تاریخی بزرگترین دلیل بر این مدعاست
به عنوان یک آذربایجانی معتقدم که جمهوری اسلامی بر پایه دو محور می چرخد: ۱-نژادپرستی پارسی ۲- فاشیسم مذهبی شیعه(خمینیسم)
به شمای کمونیست توده ای حق می دهم که ناراحت باشید که چرا آذربایجان بر خلاف سوابق تاریخی اش که در مبارزات ضد استبدادی پیشرو بود در جریان وقایع اخیر و بر خلاف تحلیلهای جنابعالی سکوت کرده است اما باید بدانید که جو آذربایجان همان جوی نیست که شما تصورش را می کنید
ما آذربایجانیها همیشه خود را فدای منافع این و آن می کردیم حالا من جوان آذربایجانی نمی خواهم اشتباه پدرانم را تکرار و خود را فدای ایدئولوژی بکنم.آیا من به عنوان یک انسان دموکرات چنین حقی را ندارم؟
سکوت آذربایجان و عدم همراهی با جنبش سبزی که شعارهای ناسیونالیستی فارسی سر می دهد نه معنای حمایت از خامنه ای و احمدی نژاد بلکه از اعتقاد به تغییراتی بنیادین نشات می گیرد
تغییراتی که کروبی یا موسوی و یا خاتمی فاشیست نمی تواند آن را همراهی کند
به امید آن روز و آن تغییرات آذربایجان نمی خواهد نیرویش را در دعوای جناح چپ و راست جمهوری اسلامی خرج کند و هزینه الکی بدهد ضمن اینکه از ریخته شدن خونهای بیگناهانی همچون ندا آقا سلطان که خود ترک آذربایجانی است ابراز انزجار می کند
۱۶٣۵۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨٨       

    از : علی توانا

عنوان : جنبش سبز برهبری کروبی و موسوی و خاتمی و هادی غفاری و ...!!!
با احترام
جنبش سبز فعلی -که در تهران هم هنوز همه گیر نشده و اصولا مردم جنوب شهر و لایه های پایین دست جامعه دخالتی در ان ندارند - برهبری موسوی و کروبی و خاتمی و هادی غفاری و .... میتواند یک حرکت مترقی قلمداد شود در حالیکه رهبری آن دست بخشی از لایه های حکومت جمهوری اسلامی( فرقشان با حاکمان اینست که آنها سواره هستند و اینها پیاده) است که سالها حاکم بودند و هیچ حرکت مثبتی در پرونده شان دیده نمیشود.
اگر خواستید جواب دهید لطفا واضح و بدون اما و اگر جواب دهید.
آیا شما موسوی و کروبی و خاتمی و هادی غفاری و ابطحی و حجاریان و سازگارا و مخملباف را مترقی میدانید ( به سوابق اینها توجه کنید) فکر نمیکنید آزموده را دوباره آزمودن خطا باشد؟
۱۶٣۴٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ شهريور ۱٣٨٨