عنوان : تجاوز جنسی آشکار
شنیدم, قبل از اعدام دلارا دارابی, رئیس زندان رشت, یک شب قبل از اعدام داماد دلارا دارابی شد. یعنی تجاوز آشکار به دلارا و توحش اسلامی در زندان. ۱۷٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨
از : شافعه وتری
عنوان : بهنود قربانی چیست؟
امروز درمقابل سرنوشتهای غم انگیزی مانند بهنود شجاعی این حکومت است که باید زیر سوال برود. زیرا این وظیفهی سیستم حاکم است که بچّه ها را از گرفتار شدن به چنین منجلابهائی برحذر دارد (پیشگیری) یا حدّاقل نجات دهد( مداوا). سوال اینست که چرا بچّه ای که یازده سال بعد از انقلاب "اسلامی" به دنیا آمده درجامعهی اسلامی پرورش یافته، تحت نظام آموزش اسلامی دوران مدرسه را سپری کرده، یتیمی که تنها چترحمایتی که میتوانسته پیدا کند ظاهراً اسلام بوده، باید تا این حد ازخلاء عاطفی وتربیتی رنج ببرد که درسن هفده سالگی در خیابان درگیرنزاع وسپس مرتکب قتل شود؟! آیا هنوز که هنوز است میگویند نگوئید اسلام برای ما چه کرد، بگوئید ما برای اسلام چه کردیم! سی ویک سال است که حکومت اسلامی عنان اختیار ثروت ومنابع انسانی و غیرانسانی ایران را بدست گرفته، در همهی شئون زندگی مردم وارد شده؛ ازخیابانهاو اداره جات گرفته تا کنج پستوی خانه ها راتحت نظر دارد. دراین مدّت رژیم با داعیهی تربیت اسلامی هر دگر اندیشی را از دم تیغ بی دریغ گذرانده، به این عذر بدتر از گناه که مبادا بچّه های این مملکت را از راه به در کنند. حال سوال اینست که آیا این است محصول تربیتی که ادّعایش را داشتند؟ یا سرنوشت بهنود نتیجهی آشکار اسارت سنگ و آزادی سگ درایران است؛ نتیجهی کشتار بی رحمانهی مصلحینی است که بی هیچ چشم داشتی برای صلاح خلق قدم پیش گذاشتند ولی به جای پاداش، مجازاتشان گورهای بی نام ونشان درجای جای مملکت شد. وامروزما شاهد فاجعه هائی منتج از همان فاجعه های نخستین هستیم. امروز شاگردان همان معلّمهائی که درس نداده به گورهای دسته جمعی سپرده شدند، بهنودهائی شده اند قربانی جامعه ای پر از خلاء. دوباره خاک این آخرین راه، این آخر خط، میشود اوّلین پاسخ برای حلّ مشکلات جوانان! بهنود را زیر خاک میکنند تا هرچه سریعترازصحنهی خلقت حذف شود تا صورت مسئله پاک شود؟ واین همان راه حل شیطان است. زیرا شیطان بود که فقط خود را شایستهی حیات و زندگی میدانست، شیطان بود که از رشد و تکامل انسان خاکی مأیوس بود ونغمهی یأس میخواند. شیطان بود که نژاد آتش را برتر از خاک میدانست. مگر نه آنکه خدای رحمان انسان را خلق کرد تا زندگی کند تا بیندیشد تا یاد بگیرد تا توبه کند تاخشونت را دروجود خویش به مهر تبدیل کند تا زندگی را زیبا بیابد واز زندگی شایسته لذّت ببرد. پس کجایند مدّعیان خدا و پیغمبر؟! آیا این است میزان حراست از حریم خدائی که ما را آفرید و تشویقمان کرد که رشد کنیم ومتحوّل شویم. پس کجاست بارقه ای از وجود خدای توبه پذیر مهربان؟ چطور است که درچنین مواردی به جای خدای رحمان رحیم، این جدّ وآباد مقتول است که تعین کننده ی مرگ و زندگی یک جوان نوشکفته میشوند، آیا هزار ویک پیش شرط در فقه و شرع اسلام برای همین امر ملحوظ نشده است تا از کسی که معلوم نیست در چه وضعیّت روحی-روانی- تربیتی قرار داشته، در انتقامی چنین بیرحمانه خلع ید کند؟ پس چطوردر موارد دیگر مانند مادرسهراب، حتّی حق ندارد قاتل فرزندش را بشناسد، یا مادر ندا حتّی اجازه ندارد سر خاک جگرگوشه اش در تنهائی خود بگرید ولی به این دیگرمادراختیارمیدهند تا سرنوشت این جوان نوشکفته را به جائی بکشاند که به جای خدای توبه پذیر مهربان شیطان خوشنود شود. ۱۷٣۲۰ - تاریخ انتشار : ۲۵ مهر ۱٣٨٨