جمهوری ایرانی - منوچهر جمالی

نظرات دیگران
  
    از : رهگذر

عنوان : اگر ریگی به کفش کسی نیست، به جای واژه موهوم «جمهوری ایرانی» از «جمهوری ایران» استفاده کنید!
آقای خشایار رخسانی،

متاسفانه خواندن نوشته های شما دشوار است و همین اصرار شما برای فارسی سره نوشتن مرا وادار به پیش داوری در مورد شما کرد. ولی الان می بینم که شما بسیار روشنفکرتر از خیلی ها هستید که سراسر عربی می نویسند ولی آریا پرستی شان گوش فلک را کر کرده است! الان با جدیت بیشتری به شما هشدار می دهم که اگر جلوی این انحراف را به موقع نگیریم روشنفکرانی چون شما هم به تیغ این جریان خزنده گرفتار خواهید شد. من حرف شما را درک می کنم که شهرند ترک و عرب و ترکمن هم باید خود را ایرانی به معنای شهروند ایران بداند ولی این وقتی ممکن است که سیستم حاکم هم هویت ترکی و عربی و ترکمنی و ... را به رسمیت بشناسد و آن را هم بخشی از هویت ایرانی بداند و نه انیرانی!

اما خیلی ها هستند که ترک و عرب را هرگز به رسمیت نمی شناسند و تا زمانی که آنها نپذیرند که از نژاد آریایی هستند و فقط زبانشان عربی یا ترکی شده است، به عنوان ایرانی به رسمیت نمی شناسند. یعنی این شناسایی باید دو طرفه باشد. یعنی اگر حاکمیت هویت ترکی یا عربی شهروندانش را به رسمیت می شناسد، آن شهروندان عرب و ترک هم باید خود را ایرانی و شهروند ایرانی بدانند. اما این رابطه نمی تواند یک طرفه باشد. یعنی اگر حاکمیت اصرار کند که در ایران هیچ ترک و عربی وجود ندارد بلکه ایرانیان آریایی نژاد ترک زبان شده و عرب زبان شده وجود دارند، معلوم است که طرف مقابل هم مجبور به واکنش و دفاع از هویت و زبان و هستی خود خواهد شد. امیدوارم که روشنفکرانی چون شما در میان فارس زبانان پیدا شوند که بپذیرند که به باید به خواست مردم گردن نهاد. اگر یک تبریزی خود را ترک می داند و آن را فریاد می کند باید این را به عنوان حق آزادی بیان و آزادی اظهار هویتش به رسمیت شناخت نه آنکه او را پان ترکیست نامید و دو پا را در یک کفش کرد که تو ترک نیستی و آذری آریایی نژادی هستی که توسط مغولها ترک زبان شده ای!

اگر این دگم در میان روشنفکران فارس حل شود که بتوانند این را به عنوان حق هر انسان بدانند که خودش را و هویتش را همانگونه که دوست دارد تعریف کند، حساسیت بی دلیل این موضوع هم به تدریج از بین خواهد رفت و افکار جدایی خواهانه هم در انزوا قرار خواهد گرفت. یعنی اگر حاکمیت بپذیرد که هم می شود ترک بود و هم ایرانی، یک تبریزی با افتخار خود را هم ترک و هم ایرانی معرفی خواهد کرد ولی اگر حاکمیت از در حذف و انکار و سرکوب وارد شود، این مساله بسیار بغرنج تر شده و به یک رویارویی تمام عیار بین آریایی ها و غیر آریایی ها در ایران تبدیل خواهد شد.
۱۷٨٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨٨       

    از : خشایار رخسانی

عنوان : پاسخ
آقای رهگذر دُشواری گفتگو با شما در این نهفته است که شما واژه و نام ایران را تنها با شناسه-یِ کسانی که زبان مادریشان پارسی است یکی میگیرید. و نمی خواهید بپذیرید که هنگامیکه من از تیره های (قوم های) ایرانی گفتگو میکنم، فردید (منظور) من تنها تیره هایی که زبان پارسی، زبان مادریشان است و یا تیره هایِ آریایی نمیباشد، ونکه (بلکه) همه-ی تیره هایی که به شوندی (علتی) همکنون در ایران زندگی میکنند از تُرک ها گرفته تا عرب ها همه ایرانی هستند. پیش از اینکه من این گفتگو را ادامه بدهم میخواهم بر این نکته پافشاری کنم که ایرانیان نژاد پرست نیستند، و ایرانیان در فرهنگ خودشان با این واژه بیگانه هستند. و اگر من ناگُزیر شدم که در این گفتاورد واژه-ی آریایی را بکار ببرم تنها از اینرو ست که میبینم برای روشن کردن این گفتگو باید به این واژه نماری (اشاره ای) کرده باشم تا شاید که شما را روشن و خُرسند کند. در بازگشت به گفتگو باید ادامه بدهم که اگر چه برخی تیره هایی (قوم هایی) که در ایران زندگی میکنند، آریایی نیستند، ولی بدون رویکرد به وابستگی نژادی یا ریشه ای آنها، از آنجا که آنها هزاران سال شهروند کشور ایران هستند، پس ایرانی هستند و کشور ایران به همان اندازه که ازآن تیره هایِ آریایی است، از آن تیره های ناآریایی هم میباشد. ولی پیش پیغان (پیش فرض) برای داشتن داوش (ادعای) خاوَندی (مالکیت) بر این کشور، پذیرفتن نهاده-ی (موضوع) ایرانی بودن شهروندان این کشور میباشد. به زبان دیگر اگر شما داوش (ادعای) دانگی (سهمی) از این کشور دارید، بفرمایید نُخست برادریتان را به اُستوانید (ثابت کنید). و سامه (شرط) بُنیادین (اصلی) برای اُستوانیدن این داوش (ادعا)، پذیرفتن این فرهود (حقیقت) است که همه-ی شهروندان ایران، ایرانی هستند، و کشور ایران تنها دارای یک پاتَرم (ملت) است و آنهم پاتَرم ایران. هنگامیکه ما در آینده، هاگ هایِ (حق های) شهروندی و هوده ای آدمی (حقوق بشر) را الگوی کار دولت و برنامه ریزی های کلان کشور بکنیم، در آن زمان، همه-ی شهروندان ایرانی بدون وابستگی های نژادی، و فرهنگی از هاگِ (حق) برابر برای هُماسِش (شرکت) در کارتاری های (فعالیت های) کشورمداریک (سیاسی) همانند برپایی هَنگان ها (حزب ها)، گُزینش و برگُزیده شدن در مَهِستان (مجلس) و دولت، برخوردار خواهند بود. بهترین روش برای اداره ایران از دیدگاه من روشی است که به آن فدرالیسم اُستانی میگویند. به این چم (معنی) که هر اُستان کشور مُهِستان (مجلس) و دولت خودش را برمیگُزیند و به زبان بومی خودش در دبستان و دانشگاه آموزش داده میشود، و به گسترش فرهنگ خودش میپردازد، ولی برای ییوستیافتگی (ارتباط) همه-ی تیره ها با یک دیگر، زبان رَستادی (رسمی) کشور، باید که زبان پارسی باشد. برتری این روش در برابر فدرالیسم تیره ای ( قومی) در این است که یک تُرک آذری در تهران به همان اندازه از هاگ نامزد شدن برای فرنشینی (ریاست) دولت برخوردار خواهد شد، که یک لربختیاری در آذربایجان. همکنون زبان پارسی بهترین گُزینه است برای پیوند دادن همه-ی تیره های ایرانی با یکدیگر . ولی در آموزش و پرورش، زبان تیره های دیگر در کنار پارسی آموزش داده خواهد شد، تا همه-ی تیره ها بیشتر و بهتر با فرهنگ یکدیگر آشنا شوند. در این روش کشورداری، فرماندهی ارتش میهنی و برنامه های جهانداریک (سیاست امور خارجه)، خویشکاری (وظیفه-یِ) نهادین (اساسی) دولت میانک (مرکزی) خواهد بود.
۱۷٨۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ آبان ۱٣٨٨       

    از : رهگذر

عنوان : دموکراسی یا برای همه وجود خواهد داشت یا برای هیچ کس!
جناب آقای خشایار رخسانی،

سوال مشخص و صریحی از شما دارم. آیا در جمهوری ایرانی شما کسی که خود را از تیره های ایرانی نداند و مثلا خود را از تیره های عرب و ترک بداند، آیا دارای حقوق برابر شهروندی با دیگران خواهد بود؟ آیا اجازه تشکیل احزاب و فعالیت سیاسی و فرهنگی، کاندیدا شدن برای مجلس و ریاست جمهوری و... را خواهد داشت؟...

تناقض جمهوری ادعایی شما با دموکراسی در آنجاست که برای جمهوری ایرانی یک رسالت از پیش تعریف شده در نظر می گیرید. « تنها فَروَری (تفاوت) این «جمهوری ایرانی» با «جمهوری» در این است که تلاش خواهد کرد که به نمایندگی از همه-ی تیره هایِ ایرانی به بازسازی و رُست (رشد) آن فرهنگی به پردازد که همه-ی تیره هایِ ایرانی در ایرانی بودنشان به آن به بالند.»

در این رسالت تعریف شده شما برای جمهوری ایرانی، همه چیز برای تیره های ایرانی است و اثری از تیره های ترک و عرب و ... نیست! این یعنی تبعیض سیستماتیک براساس نژاد و تیره. یک جمهوری مدرن و سکولار به همه شهروندانش به یک چشم نگاه می کند، هیچ رسالت از پیش تعیین شده ای ندارد و براساس رای اکثریت شهروندانش عمل خواهد کرد. البته که رای اکثریت به نفع تیره های ایرانی خواهد بود و بدون پیش شرط گذاشتن هم دولت بر آمده از رای مردم در همان مسیری حرکت خواهد کرد که شما گفته اید ولی وقتی شما این رسالت را پیش فرض می گیرید، دیگر حاکمیت از یک دموکراسی مدرن و سکولار خارج و به یک حکومت ایدئولوژیک تبدیل می شود.

حرف من این است که بیاییم از جهان متمدن بیاموزیم که چگونه باید با استفاده از اصول دموکراسی اهدافمان را پیش ببریم و خارج از قوانین بازی دموکراتیک عمل نکنیم. بدون حذف و سانسور و رد صلاحیت ترک ها و عرب ها هم این عده در اقلیت خواهند بود و رای اکثریت مسیر کلی کشور را در جهت دلخواه شما هدایت خواهد کرد ولی وقتی شما بخواهید از قواعد بازی دموکراتیک خارج شوید و کوچکترین میدان عملی برای طرفداران هویت ترکی و عربی و ... قائل نشوید، شاید به ظاهر بتوانید قائله را خاموش کنید، همانطور که جمهوری اسلامی هم به خوبی خاموش کرده است! ولی مطمئن باشید، زیر پا گذاشتن اصول دموکراسی و حقوق بشر اگر به هر بهانه ای پذیرفته شود، فقط به یک گروه خاص محدود نخواهد شد و به تدریج به یک دیکتاتوری تمام عیار تبدیل خواهد شد که حتی خود شما را هم در آینده از دایره خودی ها حذف خواهد کرد! اگر باور ندارید به سرنوشت موسوی و کروبی بنگرید!

من می گویم مساله اقلیتها را با استفاده از ظرفیت های دموکراتیک می توان کنترل کرد. مثلا ببینید در قوانین آمریکا هیچ زبان رسمی و مشترکی وجود ندارد و هیچ منعی برای گسترش سایر زبانها نیست بطوریکه اقلیت کوچک فارس زبان دهها تلویزیون فارسی در آمریکا راه انداخته اند ولی زبان انگلیسی با استفاده از مزیت های اقتصادی و فرهنگی خود در یک رقابت سالم و بدون دخالت دولت بر همه زبانهای دیگر مسلط شده است بدون آنکه دیگران بتوانند ادعا کنند که ظلمی به آنها شده است! آیا جمهوری ایرانی اجازه تاسیس تلویزیونهای خصوصی ترک زبان و عرب زبان در ایران را خواهد داد؟

آیا شما هژمونی زبان فارسی را با توسل به زور قانون تحمیل خواهید کرد، یا هوشمندانه اجازه رقابت آزاد زبانها و فرهنگ ها را مثل آمریکا خواهید داد و بدون خارج شدن از قواعد بازی دموکراتیک و حقوق بشر، هژمونی زبان فارسی در ایران را با ارائه محصولات فرهنگی برتر، پشتوانه اقتصادی قدرتمندتر و ... حفظ خواهید کرد؟ اگر راه دموکراتیک و مبتنی بر رقابت آزاد و بدون دخالت دولت را برای گسترش زبان و فرهنگ فارسی در پیش بگیرید، ما به یک دموکراسی واقعی خواهیم رسید که در آن زبانها و فرهنگهای دیگر هم آزاد خواهند بود ولی در رقابت نفس گیر با زبان و فرهنگ فارسی به صورت طبیعی عقب خواهند ماند و بدون آن که قواعد حقوق بشر را نقض کرده باشید و همچنان هژمونی زبان فارسی را حفظ خواهید کرد ولی اگر بخواهید با توسل به قدرت سیاسی و ممنوع کردن زبانهای دیگر و رد صلاحیت افرادی که تجزیه طلب تشخیص می دهید از همه فعالیتهای سیاسی، به هدف خود برسید، آنقدر با مشکلات پیچیده ای روبرو خواهید شد که برای حفظ تمامیت ارضی ایران مجبور خواهید شد راه میلوسویچ را پیش بگیرید که دیدیم در نهایت رفتارهای او نتیجه عکس داد!

در نهایت بگویم که دموکراسی یا برای همه وجود خواهد داشت یا برای هیچ کس! هرگز نمی شود یک بخش محدودی از جامعه را از حقوق بشری محروم کرد ولی همچنان دموکراسی داشت. یک دلیل ساده این است که اگر مثلا به اصطلاح پان ترکها را از حقوق شهروندی محروم کنید، مجبور خواهید شد که سایتهای اینترنتی آنها را هم فیلتر کنید، به روی کانالهای ماهواره ای شان پارازیت پخش کنید. دستگاه اطلاعاتی مخوف برای کنترل فعالیتهای زیر زمینی آنها ایجاد کنید و ... این راه جز به دیکتاتوری و حکومت پلیسی نخواهد انجامید.
۱۷٨۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : خشایار رخسانی

عنوان : جمهوری ایرانی، یک جمهوری مردمسالار و گیتیگرا (سکولار) است
جناب رهگذار،
کسی که نام ایران را تنها برای شناساندن بخش ویژه ای از مردم ایران بکار میگیرد، و تلاش میکند تا با آسمان ریسمان همه-یِ هدفمند، تیره های ایرانی را با سُخن بافی هایِ دروغین به برداشت های کژروانه بکشاند، و در میان آنها آتش دُشمنی بیانداز، نمیتواند کوچکترین دلبستگی به خوشبختی تیره های ایرانی و یکپارچگی ایران داشته باشد. کشور ایران، گنجینه ای از مردم با تیره ها، فرهنگ ها و آیین هایِ گوناگونی است که کنار هم در ازنای چند هزار سال در دوستی زیسته اند و این گوناگونی فرهنگی است که همچون گُل های یک غالی همیشه به آن شناسه (هویت) بخشیده است. آن ستم هایِ ترازداری (اقتصادی) و فرهنگی ای که دولت های خودکامه در میانَک (مرکز) بر مردم ایران رواداشته اند، هیچگاه فَروَری (تفاوتی) میان آنها نگذاشته اند و همه را با یک تیغ زهرآگین دُرو کرده اند. آیا این خنده آور نیست اگر کسی بخواهد آخوندهای بی میهن را نمایندگان تنها مردم پارس زبان بداند؟ آنهم در آنجا که رهبر این حکومتِ انیرانی، یک تُرک آذربایجانی است و حکومت در نابودی زبان پارسی، و آسیب زدن به فرهنگ و گذشتهنگاریِ تیره هایِ پارسی زبان ایرانی تا آنجا پیش رفته است که به دستبرد زدن به گذشته و پیشینه-ی این مردم روی آورده است؟ «جمهوری ایرانی» یک جمهوری است که برپایه-ی همه-ی پیمان نامه هایی که سازمان ملل برای پاسداری از هاگ های آدمی (حقوق بشر) برنهاده است، نهادینه خواهد شد. «جُمهوری ایرانی» یک جمهوری مردمسالار و گیتیگرا (سکولار) است که در آن، آنچه که از کرامندی (اهمیت) برخوردار است هاگ هایِ (حقوق) شهروندی، و آدمی همه-ی مردم خواهد بود و نه وابستگی های تیره ای، نژادی یا باورهای دینی آنها. تنها فَروَری (تفاوت) این «جمهوری ایرانی» با «جمهوری» در این است که تلاش خواهد کرد که به نمایندگی از همه-ی تیره هایِ ایرانی به بازسازی و رُست (رشد) آن فرهنگی به پردازد که همه-ی تیره هایِ ایرانی در ایرانی بودنشان به آن به بالند. جناب رهگذر! دُشمنی شما با «جُمهوری ایرانی» پیش از اینکه ریشه در نگرانی شما از ستمی باشد که بخواهد در آیند به تیره های گوناگون ایرانی آسیب فرهنگی یا ترازداری (اقتصادی) بزند، ریشه در دُشمنی شما با یکپارچکی این کشور دارد که به باور شما برای فروپاشی آن بکارگیری هر ابزاری خوشایند است.
۱۷٨۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : رهگذر

عنوان : «جمهوری ایدئولوژیک ایرانی» خطری بزرگ برای آینده ایران!
اشکال شعار «جمهوری ایرانی» (در برابر عبارت درست تر «جمهوری ایران») تنها اشکال گرامری نیست، بلکه اشکال اساسی در دریافت و تفسیر عده ای عموما متعلق به جناح ناسیونالیستهای ایرانی از این شعار است. برخی از آنها همین الان شروع کرده اند تا محتوایی ایدئولوژیک به جمهوری ایرانی بدهند و آن را از یک جمهوری شناخته شده جهانی مبتنی بر حقوق بشر و آزادی ها انسانی، به یک حکومت ایدئولوژیک مبتنی بر به اصطلاح ارزشهای ایران باستان و ناسیونالیسم ایرانی معرفی کنند. اشکال یک چنین جمهوری ایدئولوژیکی که برای خودش یک سری ارزشهای ایدئولوژیک قائل است، این است که فردا عده ای خود را «ایرانی تر» از بقیه معرفی خواهند کرد و بقیه را دشمنان ایران و در نتیجه غیر خودی معرفی کرده و از حقوق مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر آنها را محروم خواهند کرد.

یک مثال بزنم تا منظورم مشخص شود. در اعلامیه جهانی حقوق بشر داشتن هر نوع عقیده سیاسی، مذهبی و ... کاملا آزاد است ولی در جمهوری ایدئولوژیک ایرانی، تنها عقیده ای پذیرفتنی خواهد بود که از نظر عده ای منطبق بر ارزشهای ایرانی و ایران باستان باشد! شاید شما بگویید که همه ما ایرانی هستیم، چه اشکالی دارد که شرط «التزام به ارزشهای ایرانی» را برای داشتن حق شهروندی لازم بدانیم ولی این همان انحرافی است که در جمهوری اسلامی رخ داد. چون آن موقع هم می گفتند که چون اکثریت مردم ایران مسلمان هستند پس شرط «اعتقاد و التزام به قوانین اسلام» حق هیچ کسی را ضایع نخواهد کرد ولی دیدیم که حتی امروز موسوی و کروبی هم خارج از دایره خودی ها قرار گرفتند و متهم به زیر پا گذاشتن ارزشهای اسلام و انقلاب می شوند!

این خاصیت همه حکومتهای ایدئولوژیک است. در مرحله اول «جمهوری ایدئولوژیک ایرانی» هویت طلبان اقلیتهای غیر فارس را «ضد ایرانی» و خارج از دایره خودی ها قرار خواهد داد و حق فعالیت سیاسی و اجتماعی را از آنها خواهد گرفت با ادعای خطر تجزیه طلبی. تا اینجا خیلی از ایرانی ها از این تصمیم استقبال خواهند کرد و بخش بزرگی از مردم ایران که هویت و زبان مادری دیگری از فارسی دارند و خواستار حفظ آن هستند، از صحنه سیاسی حذف خواهند شد و از حقوق مندرج در اعلامیه حقوق بشر محروم خواهند شد. اجازه تشکیل احزاب و گروهها را نخواهند داشت و از شرکت در انتخابات محروم و رد صلاحیت خواهند شد!

در حالیکه در یک جمهوری مدرن، همه شهروندان بدون توجه به عقاید سیاسی شان دارای حقوق برابر هستند. مثلا در کانادا احزاب معتقد به جدایی و استقلال کبک آزادانه فعالیت می کنند و در انتخابات شرکت می کنند ولی جمهوری ایدئولوژیک ایرانی نه فقط جدایی خواهان، بلکه حتی طرفداران حق آموزش به زبان مادری را هم با چماق تجزیه طلبی سرکوب خواهد کرد و آنها را از حق فعالیت سیاسی و اجتماعی محروم خواهد کرد. تا اینجا خیلی ها با این جمهوری ایدئولوژیک ایرانی همراه خواهند بود و این شیوه برخورد را کاملا درست و در راستای حفظ تمامیت ارضی ایران ارزیابی خواهند کرد و در برابر اعتراضات خواهند گفت که مردم ما شعار «جمهوری ایرانی» سر داده بودند نه «جمهوری کانادایی»!؟

شاید خیلی از مرکز نشین ها از این سرکوب رضایت هم داشته باشند ولی به تدریج دامنه حذف غیر خودی ها آنقدر تنگ خواهد شد که جمهوری ایدئولوژیک ایرانی به یک حکومت اولترا ناسیونالیست از نوع حاکمیت میلوسویچ تبدیل خواهد شد و خیلی از گروههای چپ گرا و میانه رو را به تدریج از صحنه حذف خواهد کرد و خیلی از کسانی که خود از سرکوب و حذف هویت طلبان اقلیتها راضی بودند نیز به تدریج حذف خواهند شد و طوری خواهد شد که جز معدودی که خود را ایرانی تر از بقیه می دانند، در صحنه سیاسی باقی نخواهند ماند و درست مانند امروز، منتظری، کروبی، موسوی و حتی رفسنجانی متهم به ضد انقلاب بودن می شوند!

پس این اصل را نباید فراموش کنیم، که دموکراسی یا باید برای همه باشد و یا برای هیچ کس نخواهد بود! اگر با حذف عده ای که به تجزیه طلبی متهم اند همراه شویم، به تدریج چپ هایی که خواستار نرمش بیشتر در مورد اقلیتهای غیر فارس بودند، هم با همان چماق ضد ایرانی بودن حذف خواهند، شد و بعد نوبت میانه رو ها خواهد رسید و ... قدرت فساد آور است بویژه در کشوری که ثروت باد آورده نفت و گاز دارد. اگر بهانه و چماقی برای حذف رقیبان از صحنه مشروعیت یابد، با همان چماق به راحتی می شود همه رقیبها را از صحنه خارج کرد. امروز چماق، التزام به ارزشهای اسلامی است و فردا چماق می تواند التزام به ارزشهای ایرانی باشد.

اگر چماق اسلام، منتظری، کروبی، موسوی و رفسنجانی را حذف می کند، چماق ارزشهای ایرانی، خیلی از اعضای صدیق جبهه ملی را که معتقد به نرمش در برابر خواستهای اقلیتها، اقلا اجرای حق آموزش به زبان مادری برای پایان دادن به درگیری با گروههای قومی هستند را هم حذف خواهد کرد! این آینده سیاهی است که من وقوعش را بسیار محتمل می دانم، مگر آنکه مردم از گذشته درس عبرت گرفته باشند.
۱۷٨۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۴ آبان ۱٣٨٨