از : مهدی فلاحتی
عنوان : این شعر را چندبار بخوانید
گاه، شعرهایی که می خوانید، می گویید این سطر یا آن سطرش زیادی ست؛ می شد نباشد؛ لطمه یی که به شعر نمی خورد، هیچ، کار، موجزتر هم می شد؛ و پس، به نفع شعر بود اگر اینجاش نبود. شعر اسماعیل خویی هم از این شمار است. اما شعرهای بسیاری دارد، خاصه شعرهای کوتاه او، که بی تردید، حذف حتا واژه یی از آنها، ناممکن است. یعنی هم به ساختمان لطمه می زند، هم به زبان و فرم، هم شعر را از معنا و یکپارچگی معنایی می اندازد. اما این شعر بلندی را هم که همینجا چاپ شده (غزلقصیده ی آغازه و پایانه ی افسانه باهم)، از این نظر، می توان یک استثناء در شعرهای بلند خویی دانست. در شعرهای بلند اسماعیل خویی، به دلیل وفاداری شاعر به نوعی وزن نیمایی و شکسته ی نیمایی، گاه به اقتضای ساختمان و وزن، واژه هایی ست که حذف آنها تنها به ساختمان موزون شعر، لطمه می زند، و نه به معنا و یکپارچگی معنایی آن. اما این شعر (غزلقصیده ی آغازه و پایانه ی افسانه باهم)، چنین نیست. بلند است اما از هیچ جاش نمی توانید سطری یا کلمه یی حذف کنید بی آن که به کل شعر، لطمه بزنید. این شعر، نماد پختگی خویی ست؛ در زبان، ایجاز، انتقال حس و اجتماعی کردن حس خصوصی، واژه سازی و همخوانی وزن و واژه و معنا در هر بند به تناسبِ حسی که بستر آن بند است. ضمنا نشانی بیدرکجا را هم برای نخستین بار، خویی فاش کرده است! باری، باید پس از یکبار که این شعر را خواندید و هموزن شعر بر سطرهاش سریدید تا آخر؛ برگردید، از اول بخوانید، این بار با نگاهِ کاوشگر.
۱۷٨۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ آبان ۱٣٨٨
|