پادشاهی همه چیز نیست ولی لیبرال دمکراسی هست - داریوش همایون

نظرات دیگران
  
    از : فرهاد از ایرانی

عنوان : دست از غرغرر کردن بردارید لطقا
لطفا دست از نوشتن حرف های قلمبه و سلمبه بردارید مردم ایران از تز های روشنفکرانه شما ۳۰ سال است گذر کرده اند هرچند تجربه تلخی بود اما به این نتیجه رسیدند که یک نه کله گنده به هرچه جمهوری است بگویند و دورسر پادشاهی سلطنت پهلوی بگردند که از سایه سر و لیافت این پادشاهی بود که همه چیز داشتیم جز غصه و یرقان و ماتم و مرگ . حالا هم مردم فقط به دنبال شاهزاده رضا پهلوی هستند چند نظر مخالف هم وجود دارد اما اقلیت باید راه را برای اکثریت هموار کنند و غر غر نکنند
۱٨۰٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : یک دوست

عنوان : نظریه پادشاهی مدرن
با سخنان آقای کیان زاد موافقم و به لحن بسیار محترمانه و متمدن ایشان احترام می گذارم. آنچه آقای همایون پیشنهاد می کنند هرگز علمی نخواهد بود و در حقیقت سخت است بشود باورکرد آقای همایون با این روشن بینی و روشنفکری و با این پشتوانه سیاسی طولانی می توانند چنین نظری را عملی بیابند. پادشاهی مدرن و امروزی حتی این گونه که ایشان تعریف می کنند همان جمهوری است با این تفوت که رییس جمهور قانونا هر چهار سال توسط مردم انتخاب می شود بی آن که ساختار نظام به هم بریزد و پادشاه اگر به قول ایشان مورد خواست مردم نباشد باید با تغییرات اساسی نظام و قانون کنار گذاشته شود و کشور هر چند سال پی یک تغییر نظام دیگر چندین سال عقب بیفتد.
منشور حزب مشروطه ایران اگر از پادشاهی آقای رضا پهلوی می گذشت حقیقتا اصول ارزنده ای برای ارائه به آینده ایران آزاد می داشت. مشکل اینجاست که همین اصل که ظاهرا بسیار هم محوری و اساسی است باعث می شود بسیاری از تمام بحث های این حزب فاصله بگیرند و جای شادمانی است که آقای کیان زاد با این دقت و آگاهی درباره این نوشته و اصول منظور حزب مشروطه سخن گفته اند.
۱٨۰٨۲ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : حسن کیان زاد

عنوان : واقعییت یا ابهامات؟!
آقای داریوش همایون در نوشتار خود اشاره بر این دارند، که مقاله "خاستگاه فتحنامه لیبرال دمکراسی برابری انسانها است" از آقای علی کشگر بتاریخ ۱۰ ابانماه ۱۳۸۸- ۱ نوامبر ۲۰۰۹، که در این رسانه منتشر گردید، ابهاماتی را بوجود آورده که ایشان با توجیهات خود کمر همت به رفع آن بسته اند. به باور من، پرسش نخستین میتواند این چنین مطرح گردد، که آیا در آنچه که بگفته آقای همایون، آقای کشگر در رابطه با تعارض بنیادی پادشاهی با دمکراسی لیبرال بیان داشته اند، ابهاماتی نظری را سبب گردیده ، یا اینکه بر پایه اصول و اهداف بنیادین حزب مشروطه و با توجه به "بند ۳"، که برپائی نظام پادشاهی مشروطه را، آنهم بپادشاهی شاهزاده رضا پهلوی آماج دارد، میتوان از "واقعیتی" در جهت دگرگونی آن اهداف سخن بمیان آورد،که آقای داریوش همایون، "خود" بر آن آگاهی دارند. آقای علی کشگر در نوشتار خود بدرستی بر پایه آنچه که آقای همایون در تعریف از نظام سیاسی لیبرال دمکراسی مطرح کرده اند،دیگر "پادشاهی" را بر نتابیده و در این راستا از یک "تناقض" و همچنین ناسازواری و همراه نشدن بدنه حزب با آن و بزعم ایشان تنها نظر پرداز حزب، یعنی آقای داریوش همایون، سخن میگویند.

توضیحات آقای داریوش همایون در رابط با تعبیر امروزی "پادشاهی"، _که پاداشی است در برابر خدمتی که به خاندانی داده میشود و یا اینکه، اگر در فرایند آزادانه انتخابات مجلس موسسان و همه پرسی پس از آن، پادشاهی در گونه لیبرال دمکرات به ایران بر گردد، مردم حق دارند هر لحظه پادشاهی را برچینند و امتیازات آنرا پس بگیرند_ هرچند که تعریفی است نوین، مدرن و تئوریک، اما در عرصه عمل نه تنها هیچگونه کارآئی نهادینه برای اداره کشور نداشته، بلکه موجبات بی ثباتی آنرا فراهم می آورد. مشکل آقای داریوش همایون و آقای کشگر ودیگر اندیشه ورانی که در حزب مشروطه این چنین می اندیشند، تنها با حل "تناقض" موجود و آن هم برداشتن بند ۳ از منشور، یعنی تحقق مشروطه پادشاهی، آنهم به پادشاهی شاهزاده رضا پهلوی است. زیرا آنچه را که شما میخواهید بزعم خود با این تعاریف باصطلاح فلسفی و روشنفکرانه، و گونه گونه خود، به بدنه حزبی که به اعتبار اصول و اهداف مندرج در منشور آن، در برابرتان مقاومت میکند، انتقال دهید، نباید آن "بدنه" را که برآمده از اکثریت انسانهایی است که بدون آنها حزب دیگر معنا و مفهومی ندارد، متهم به ناسازگاری "بخش کوچکتر و یا بزرگتر بقایای طرز تفکری کنید، که مسئله پادشاهی برایش، تنها پادشاهی پهلوی است. آقای همایون می فرمایند برای ایشان مسئله اصلی، ایرانی است یکپارچه. آیا مگر برای دیگر هموندان شما در حزب مشروطه و یا دیگر تشکل ها، گروهها و سازمانهای ملی، آزادیخواه و میهن پرست ایران، جز این است؟!. واقعییت اینستکه، آنچه را که شما در کسوت رایزن حزب مشروطه بگونه تغییر و تحول در پیش دارید، هیچگونه سازگاری با موجودیت ساختاری آن، که در متن و بطن آن "بند ۳" قرار گرفته است، ندارد. اگر آن را بر دارید، مشکل شما حل میشود، اما نه مشکل بدنه حزب تان، که دل به مشروطه پادشاهی در عرف متداول نمونه های موجود اش در جهان آزاد، بسته اند. بیان نابردبارانه و اعتراضات گسترده هموندانتان در ماهها و هفته های گذشته در کنفرانس های پژوهشی و شاخه های حزب مشروطه، از دید بیرونیان پنهان نمانده و باید از سوی مسئولین، جدی گرفته شود. واکنش های کینه توزانه ایکه در چارچوب
"نظرات" از سوی تنی چند از باصطلاح مدعیان آزادیخواهی، آشکار گردیده اتد، نشانگر آن حقیقتی استکه، هموندان شما با گلایه در هفتادمین کنفرانس پژوهشی اخیر حزب تان، از آن سخن گفتند. از جمله، "دگراندیشان سعی میکنند، ما را منزوی کنند، چپ ها و.......از بردن نام حزب مشروطه ایران خودداری میکنند. تعداد طرفداران حزب مشروطه زیاد است، اما آنها در خانه هایشان نشسته اند. جناب همایون اینها آن واقعییاتی استکه باید بگونه "مشت نمونه خروار" مورد بررسی قرار گیرد. درست میبود، اگر که حزب شما در پانزده سال گذشته، بیشتر توجه به آن پیکری داشت، که میتوانست با توان و پتانسیل نهفته در خود، تشکل مشروطه خواهی را در عرصه سیاست ایران و در میان دیگر همآوردان سیاسی متحد و همآهنگ کند و به این اختلافات ویرانگر و لجام گسیخته پایان دهد. به ندا و گلایه های راستین هموندانتان، اعتنا کنید. زمان، زمان کوشش در جهت پیوند و همآهنگی و همبستگی عملی است برای آزادی میهنمان از بند و زنجیر استبداد حاکم و نه بحث و گفتگو های هزار باره تئوریک و نفاق آفرین. نقش شاهزاده رضا پهلوی در این راستا سازنده و امید آفرین است، زیرا که بر خواستها و نیاز های حاد مردم ایران، استوار گردیده است.
۱٨۰۶۲ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : hoshang amir

عنوان : سلا م
امتحان میکنیم!
۱٨۰۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : هومن دبیری

عنوان : آرامش خود را حفظ کنید
در این جا بیش از هرچیز آسیب های روانی که هم هم بر ستم کشان و هم بر ستم گران رفته و در بین جملات دیده میشود.

شخصا فکر میکنم ستمگران بعلت تعدد و تکرار اعمال فجیع بیشتر صدمه روانی دیدند اما افراد ستمکش، دوره ای را در رنج و عذاب گذراندند ، از بین رفتند یا با نقص عضوی بزندگی ادامه میدهند.

البته خیلی از زورگویان آگاهانه یا ناخود آگاه از کنار این موضوع می گذرند یا وانمود میکنند که سالم هستند.

بهر صورت این برخوردها مفید نیست ،بهتر ست این روش ها را کنار بگذاریم. ما نیاز به یک ترابی ملی داریم و درایران آینده حتما جوانان برومند ما بهتر از ما کار خواهند کرد.

به نظر من رعایت نرم بازنشستگی بسیار کمک خواهد کرد؛ افرادی که نزدیک
یک قرن عمر دارند بیش ازاین خودشان و مردم را به بحران های روحی دعوت نکنند.

بد ترین «سوء سابقه» انسانها در جوامع مدرن سابقه ی نارسائی های روانی می باشد .ما هم می توانیم به این امر اهمیت دهیم.
۱٨۰۴۵ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : جمشید از تهران

عنوان : یادمان باشد که پدر بزرگ رضا پهلوی، رضا شاه اولین پادشاه پهلوی بیش و پیش از هر چیز جمهوریخواه بود! شاید در ته دل رضا نیز چنین رضایتی باشد! رضا شاه به پادشاهی تن داد! او جمهوریخواه بود!
تاریخ ایران ، تاریخ ایران است! ما نه می توانیم و نه باید آنرا ویران کنیم! حکومت اسلام ناپاک محمد که در پیر سالگی با یک دختر بچه دوست شد و بعد هم به خودشان با او همبستر شد و دخول حاصل کرد همراه شویم. ما در بین پادشاهانمان کسانی را داریم که در ریف بزرگترین صالحان جهانند! کوروش بزرگ! بنب براین ایران نیلز به همه دارد! چپ و راست و رادیکال و لیبرال. همه ی اینها با هم و تاریخ ایران و جمهوری خواهانش و پادشاهی طلبانش و چپش و راستش روی هم جمع شده و ایرانیت ما را می سازند. تنها:
مرگ بر حکومت اسلامی
و
زنده باد آزادی؛ برای همه است و آنچه سهم من است این است که بازهم
مرگ بر حکومت اسلامی
و
زنده باد جمهوری ایرانی
و البته پشتیبانی از جنبش سبز از سوی مشروطه طلبان برای ما همگی مفید است و برای خودشان نیز!
یادمان باشد که پدر بزرگ رضا پهلوی، رضا شاه اولین پادشاه پهلوی بیش و پیش از هر چیز جمهوریخواه بود! شاید در ته دل رضا نیز چنین رضایتی باشد! رضا شاه به پادشاهی تن داد! او جمهوریخواه بود!
۱٨۰۴٣ - تاریخ انتشار : ۲۲ آبان ۱٣٨٨       

    از : آزاد آزادی

عنوان : نظر
به لیلا , رضا, رضا خان و محمد رضا چکار دارید. تقصیر من چیست که هیچکدام از ان ها را نه دیده ام و نه می خواهم که از انها بدانم . من و امثال من داریم در زندان جمهوری اسلامی نابود می شویم انوقت شما ها دارید بر سر سی و سی و پنچ سال پیش با هم دعوا می کنید. همین نسل بزرگتر از من نبود که با تمام دانش عکس خمینی را در ماه دید !؟ همین نسل بزرگتر از من نبود که در سراسر دنیا با احترام رفت و امد می کرد !؟ زنان ما به درجتات مدیریت و وزارت نرسیدند !؟امنیت نداشتیم ؟ و.......
کمی بخود بیایید !!! بس کنید این افترا زدن های بی مورد را . توجه به حرف و سخن داشته باشید. صحبت از مصدق و اردشیر زاهدی و ۲۸ مرداد و سومکا و رستاخیز و مرگ لیلا در یک هتل که شبی هزار دلار ( این یکی واقعن که !!! ) قیمتش بوده چه دردی از من اسیر دوا می کند. مردم ایران دارند زیر پای این کثافت ها له می شوند شما ها صحبت از پنچاه سال پیش می کنید !!!
مردم همه این ها را می دانند . می دانند کی خدمت کرده و کی دزدی و جنایت کرده . اگر فهم و شعور سیاسی دارید باید بگزارید که در اینده مردم انتخاب کنند . پس این همه سال در این ممالک دموکراسی چه یاد گرفته اید؟ اگر می خواهید با این روش اینده ایران را پی بریزید- شما را بخدا ما را راحت بگذارید همین جمهوری اسلامی بهتر از بحث و جدل های بی اساس شما ها است .
ایران اینده باید بر پایه دموکراسی , ازادی و لیبرالیسم و مبانی حقوق بشر باشد چه جمهوری و چه پادشاهی .
باید هرکس حق داشته باشد در کمال ازادی عقیده خود را بیان کند و بر اساس همان عقیده هم یک رای داشته باشد.
کمی بیشتر بیاموزید و روشن تر فکر کنید.

زنده باد ایران .
۱٨۰٣۹ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : ش فومنی

عنوان : مگر دموکراسی فناتیک هم داریم ؟
برنامه ی مبارزاتی ذوب شدگان حکومت پادشاهی منقرضه :

- در باره ی دیروز و گذشته ها صحبت نکنیم ! چون بین نیروها اصطکاک و شکاف ایجاد میشود : « ما اگر تنها چند‌گاهی دست از گریبان یکدیگر و تاریخ پنجاه شصت ساله گذشته برداریم و به آن خدمت بی‌خطر و بی‌هزینه پردازیم بسیاری از بی‌خدمتی‌ های خود را جبران خواهیم کرد. داریوش همایون کیهان لندن »

- در باره ی امروز هم که مردم در حال مبارزه ی سرنوشت ساز با رژیم سفاک مذهبی هستند ، به خدمت بی خطر وهزینه توصیه می فرمایند ( نقل قول بالا)

- در باره ی آینده تا دلتان بخواهد برنامه دارنم ! باور بفرمائید جناب «ملائی» که خدا عمر و عزت بیشتر به او بدهد در همین پائین
قطعنامه کنگره پنجم حزب مشروطه ایران را کپی کرده :
« پایه های نظام سیاسی دمکراتیک آینده ایران باید از همان فردای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی گذاشته شود و بدین منظور فرایندی لازم است که دارای ویژگی های زیر باشد : ... لطفا خودتان قطعنامه را بخوانید تا باور فرمائید هم و غم این حضرات آینده ایران ست ... »

البته من از این حضرات انتظار ندارم که آزادیخواه باشند و یا علیه جمهوری اسلامی مبارزه کنند. این ها اصولا تا همان اواخر رژیم شاه در حزب رستاخیز با حزب بعث عراق در سرکوب مردم ایرن و عراق با هم رقابت میکردند. سلطان قابوس هم شاهد این موضوع می باشند. اگر دلخور نشوند باید از حضور چماقداران ساواک در آلمان هم خوش خوشانشان بشود که هنوز آلمانیها از آن حرکت رکیک بد جوری یاد می کنند. البته آقایان بروی مبارک نمی آورند و دائم « پز » میدهند که زمان آن خدابیامرز در فرودگاهها چمدان ایرانیها را چک نمی کردند ولی فقط از بد شانسی طشت رسوائی همشیره اشرف را تمام جهان می شنید.

موضوع خیلی روشن ست اینها از همان اول با چماقداری در سومکا و بعدا در کودتا شروع کردند. ۲۵ سال تمرین سرکوب کردند و بعداز انقلاب مدتی گیج و میج بودند. خیال کردند دوباره میشه کودتا کنند ولی نشد ! خیلی دوندگی کردند که خودشان را به قدرتها آویزان کنند نشد که نشد ! دوباره حزب راه انداختند و بقول خودشان ۱۵ سال توطئه کردند . تقصیری ندارند ، ترک عادت موجب مرض ست.

حالا که مردم تو ایران به پا خاسته اند حضرات حسابی قاطی کردند . ای دل غافل ! دیدی چی شد ! حالا چه باید کرد ؟

در این عهد و زمانه باید ادای دموکراسی لیبرال را در آورد «حزب مشروطه » افاقه نکرد باید مردم خارج از کشور را یک طوری «جذب » کرد..

البته کاری نداریم که نه «حزب مشروطه » با مشروطه سازگاری داشت و نه «دموکراسی لیبرال» با دموکراسی.

معلوم نیست این اسم های عجیب غریب از مغز کدام یک از «صدر » های حزب برون میتراود.

مگر دموکراسی دیکتاتور ی هم داریم ؟ یا دموکراسی فناتیک ؟ دموکراسی سلطنتی ؟ دموکراسی دینی ؟

درد سرتون ندهم در خارج از کشور دموکراسی استحاله میشود . این آقایان که یک عمر ر در گذشته با آن انتخابات کذائی وکیل وزیر شدند . حالا هم می بینند ، یک عده عقب مانده با زور شورای نگهبان و گزمه های ولی فقیه و حزب پادگانی و ساواک اسلامی
همان «مقامات » را تصاحب کردند . خیز برداشته اند که به محض سقوط جمهوری اسلامی پست ها را اشغال کنند. آروز بر جوانان عیب نیست.

ولی این که دموکراسی نمیشه ! عجیبه ! این خنگ ها در گذشته هم در اروپا بودند ولی هیچ نفهمیدند وگرنه آن بلا را بر سر مردم و مملکت نمی آوردند . الان هم ۲۰تا ۳۰ سال خارج بودند مثل اینکه از دروازه شاه عبدالعظیم خارج نشده اند.

آقای همایون در ۸۰ سالگی هنوز به قدر اعضای سازمان جوان حزب لیبرال کشورهای اروپائی، دموکراسی را در تئوری و عمل درک نکرده البته مشکل در او نیست ، بلکه خیلی از الیت سیاسی ایران به همین درد مبتلا هستند.

هیچکدام به این فکر نمی کنند که به جای روضه های تکراری برای الیت ایران به مردم نگاه کنند .با مردم حرف بزنند . علت بدبختی فقط تبعید و سانسور نیست که الیت سیاسی را از مردم جدا کرده بلکه الیت سیاسی الفبای دموکراسی و رای مردم را هنوز جدی نگرفته ست. تو گوئی این حضرات به رای مردم احتیاج ندارند.

ببینید قطعنامه را !!!

«پایه های نظام سیاسی دمکراتیک آینده ایران باید از همان فردای سرنگونی رژیم جمهوری اسلامی گذاشته شود......»

یعنی چه ! دست بردارید ! در باره ی این لحظه و امروز حرف بزنید چه باید کرد ؟

مگر شما کیستید که منتظر سقوط جمهوری اسلامی هستید ؟

مردم مبارزه کنند تا شما بیائی و رهبری کنید ؟

این که دموکراسی نیست . وقتی مردم حساب رژیم را رسیدند احتیاج به ما ندارند. مخصوصا شما که اصلا سابقه ی وحشتناکی هم دارید.

دست از این تفرقه اندازیها بردارید - هر نحله ی فکری می تواند متمدنانه با دیگران در زمینه های مشترک همکاری کند
شما تلاش کنید طرفداران بازگشت پادشاهی را ارگانیزه نمائید و هر طور که صلاح میدانید به تبلیغ و ترویج آن اقدام فرمائید.

فراموش نکنید که این حق را دیگر نحله های فکری هم دارند . کاش این موضوع را درک میکردید و انرژی خود را علیه رژیم بکار میانداختید نه علیه دگر اندیشان
۱٨۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : کاربر

عنوان : شوخی نکنید!
مرگ لیلا پهلوی به هر حال باعث تأسف بود اما ایشان کار و زندگیش گشت و گذار در کلوبها و قمارخانه ها و هتلهای سوپر لوکس اروپایی بود و ریخت و پاش ایشان حد و اندازه نداشت. بهای اتاق هتلی که ایشان در آن مرده پیدا شد، شبی هزاران دلار است.
۱٨۰٣۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : تصمیم نهایی را مردم خواهند گرفت نه سخنگویان خود خواسته
عجیب است که با وجود اینهمه دستاورد که رژیم پهلوی داشته بازهم عده ای کینه توزانه خود را به کوچه علی چپ زده و ادعاهای غیر قابل اثبات صد سال پیش را تکرار میکنند. نجات ایران به خاک سیاه نشانده شده بدست رضا شاه کبیر، اینهمه آزادی زنان، ایجاد دادگستری، مدارس، دانشگاهها، پیشرفتهای اقتصادی ،رفاه اقتصادی و آزادی های بسیار زیاد و متنوع اجتماعی، ایجاد یک سرزمین امن با احترام به تمامیت ارضی تمام همسایگان، دیپلماسی قوی در منطقه و جهان برای امثال علی سالاری هیچ است، اما ملکه الیزابت فداکار و با سابقه قرنها یکمرتبه همه حق و حقوق اخلاقی و قانونی و تاریخی را پیدا میکند. اصلا شما میدانید که ملکه الیزابت در حال حاضر دومین زن ثروتمند جهان است؟ عجیب است که شما با این موضوع هیچ مشکلی ندارید و برایتان این ثروت باد آورده نیست، اما دختر شاه که در یک هتل درجه سه در اروپا بوده و بالاخره هم همانجا خودکشی میکند مثالی برای داشتن ثروت بی پایان از کشور خارج کرده است؟؟ اکثریت ملتی که شاه را بیرون کرد و یکی اش هم من بودم امروز از کرده خود بشدت پشیمان است. اکثریت همین ملت هم عکس امام را در ماه دید و انقلاب ارتجاعی بهمن پنجاه و هفت را به ثمر رساند که باید برای آن عرق شرم و ننگ بر پیشانی امثال بنده و شما باشد نه افتخار و پا فشاری بچه گانه بر سر اشتباهی تاریخی. آینده ایران چه جمهوری باشد و چه پادشاهی مهم نیست. مهم این است که دموکراسی آنجا پا بگیرد. هر نوع رژیمی که مردم آنرا بخواهند و در یک انتخابات آزاد آن را انتخاب کنند. رژیم آینده ایران هرچه باشد، گذشته و خدمات پهلوی ها را نفی نمیکند. باید از شاهان پهلوی اعاده حیثیت شده و علی رغم تمام اشتباهاتشان خدمات بی مانندشان ارجگذاری شود.
۱٨۰٣۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : یک دوست

عنوان : آزادی
خواندن نظراتی که برای نوشته ای اینچنین گذاشته می شود خود گواهی است بر چیرگی رویارویی به جای همرایی میان ما ایرانیان. حرف اصلی نوشته‍ی آقای همایون، حتی عنوان نوشته و بخشی که از آن بیرون کشیده و در آغاز متن گذاشته اند، سخن از ارجحیت چگونگی اداره جامعه بر شکل نظام دارد. برخی دوستان به جای بحث بر سر هر نوشته مسائل حل نشده تاریخ همروزگار ما را پیش می کشند تا مسائلی که سی سال یا صد سال است حل نشده اند همچنان حل نشده بمانند.
آقای همایون هرگز گذشته خود را خاموش نگاه نداشته اند. خودزندگی نامه شان را هم نوشته اند و بارها گفته اند با آنچه محمد رضا شان در برخورد با پذیرش حزب رستاخیز یا ترک ایران گفت مخالف اند. در همین نوشته می گویند که نسبت به سی سال پیش خود لیبرال دموکرات تر شده اند.
ایشان می توانند به پادشاهی معتقد باشند، یک رای هم دارند که در رفراندوم به پادشاهی خواهند سپرد. ما هم رای خود را به جمهوری می سپاریم. نهایتا آنچه از صندوق درآید به ساختن ایرانی آزاد تعلق خواهد گرفت و ما آنجا با هم هم عقیده ایم.
هیچ نیازی به دعوا بر سر گذشته نیست. این ماندن در گذشته است که ما را پیش نمی برد.
در حال حاضر تمام کوشش ما باید بر پشتیبانی و همراهی با جنبش سبز ایران باشد.
هدف ساختن ایران است. دوستان ما در ایران همه در کنار هم گام برمی دارند و نگاهشان به جلوست. برخورد آقای همایون با نوشته آقای کشگر می تواند بسیار به ما بیاموزد: می شود از هر چیز و همه چیز سخنی برای بحث مثبت و مفید درآورد که به کار امروز بیاید.
با احترام و آشتی
۱٨۰٣۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : ناصر آقائی

عنوان : دینامیزم و مکانیزم بحران سازی
دوستان گرامی !
در این ۵۰ سال که گذشت ۲ نیروی اجتماعی چنان بی رویه « رشد» نمود که بقیه نیروها را مقهور خود نمود ، خواهشمندم به این دو مورد بسیار مهم تر توجه فرمائید:

مورد اول ـ رژیم گذشته با تمام فشارهای جانکاه که بر تمام نیروهای دگراندیش وارد نمود ، حتی شامل متعادل ترین ، متمدن ترین و دور اندیش ترین نیروهای اجتماعی شد .بعنوان نمونه تحقیقات گرانقدر شادروان فریدون آدمیت «مجوز» نشر پیدا نمی کرد،کهنه پرستی و سنت گرائی دامن زده میشد ، تا مبادا پویندگان راه آزادی و عدالت به آموزش های نهضت مشروطه و گرایش به قانون اساسی مزاحم دستگاه شوند. . رژیم ترجیح میداد که جوانان به آنارشیسم و نیهیلیسم روی آوردند. ولی مانند غرب آنهارا آزاد نمی گذاشت تا بحال خود باشند بلکه استخوانهای آنها را نیز له میکردند. البته قدرتها از هرج ومرج درایران همیشه سود بردند.

در کنار تمام سانسور و سرکوب های سیستم کودتائی و در زیر پوست «دروازه های تمدن بزرگ » سنتی ترین نیروهای اجتماعی و مشروعه خواهان خود را آماده کسب قدرت میکردند. بحران ۵۶ تا ۵۷ برآمد این نیروی میلیونی را در تاریخ به ثبت رساند
که در صحنه بود و قدرت را به چنگ آورد. خمینی و آخوندها همه کاره شدند .


مورد دوم ـ خمینی و اعوان و انصارش هم صد البته روی شاه را «سفید» کردند
و چنان زخم هائی بر جامعه و مردم وارد کردند که طول می کشد مورخین آنها در جریده ی تاریخ ثبت کنند. تا توانستند دهان ها را بستند و جانهای پاک را به دیار عدم فرستاندند و صد ها هزار !!!

کسی پیش بینی نمی کرد از درون دارالسلام خمینی، چنین هیولائی متولد شود، که در حال بلعیدن حتی رهبران اولیه رژیم اسلامی ست.جزب پادگانی یا مافیا و این القاب نمی تواند نیروی عظیمی که تا دندان مسلح به جان مردم افتاده را تعریف نماید.این ها فقط آخوند ها نیستند.
نطامیان از جنگ برگشته و بچه تاجر های دیروز هستندبا میلیاردها دلار ثروت غارت شده ی مردم ایران .

این بار تمام دنیا در برابر این هیولا وحشتناک سکوت خاثنانه کرده ست.

از درون تشدید این بحران چه بیرون خواهد آمد؟
عنایت به این سئوال وظیفه ی تک تک ماست.

اراده ای در بین جوانان و زنان ایرانی در ایران دیده میشود که نمی خواهد
بحران تشدید شود .

اراده ای هم وجود دارد که میخواهد بحران را دامن زند.

مسئله ایران ما از کدام طریق حل خواهد شد؟
۱٨۰۲٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : Reza Salari

عنوان : دنیای امروز دنیای تغییر با نرخ بسیار بالا و غیر قابل پیشبینی است،
انعطاف در تغییر پذیری
‫آقای همایون، دنیای امروز دنیای تغییر با نرخ بسیار بالا و غیر قابل پیشبینی است، و بنظر نمی آید راه حل شما، )) با توجه به پراکندگی نیرو های سیاسی ایران و چیرگی روحیه رویاروئی بجای همرائی که در عموم آنان می توان دید یک مقام تشریفاتی و وابسته به هیچ کس، می تواند عاملی در ثبات و آرامش باشد. ((، که شالوده آن همانا فرضیهء کهنه و قبلاً آزموده شده نوع حکومت سلطنتی، و یا حتی نوع مترقی تر آن که سلطنت مشروطه باشد، چندان خریدار و یا کارائی داشته باشد. مثال انگلستان شما مثال بسیار بی مورد و بی ربطی است. اگر ادعای شما درست باشد، اکنون اکثر کشورهای اروپا در همان نظام پادشاهی خود باقی می ماندند، حال آن که میدانیم جز معدودی، آنهم بدلایلی کاملاً ویژه، مجزا و غیر قابل انطباق با دلایل شما، سیستم پادشاهی خود را، که سخت مورد علاقه شما می باشد، رها کرده اند. ‫از خود بپرسید چرا؟ اما چرا انگلستان هنوز رها نکرده؟ انگلستان هم همواره در خطر از دست دادن تاج و تخت خود میباشد، حتی در همین شکل مشروطه و نسبتاً بی ‌آزارش! ولی اینکه هنوز پابرجاست علتش اینست که اولاً خانواده سلطنتی ریشه و قدمت چندین قرنی دارد، ثانیاً این خانواده سمبل و یادگار غرور آفرینی و شجاعت و یکپارچگی مردم و کشور خود در دوران مقاومت، جنگ و استعمار بوده اند، ثالثاً مال و دارائی خود را هیچوقت جهت روز مبادای خود از مملکت خارج نکردند، و یا در صدد خیانت و یا فرار به هنگام کوچکترین سختی وبحران به دامان غیر ‫انگلیسی نیامدند، با سرمایه اندوخته شده تاریخی و چندین قرنی خود هنوز بنفع اقتصاد کشور در سطح چندین خانواده بزرگ و سروتمند مثمر ثمر هستند، و بالاخره تا به حال شانس آورده اند که مانند فرانسه و آلمان و ایتالیا هنوز منقرض نشده اند. سوالی که جنابعالی باید از خود بکنید اینست که فرضاً اگر حکومت سلطنتی انگلیس هم قبلاً از میان رفته بود، آیا بازهم انگلیسیها مانند شما در تلاش به باز سازی دوباره آن ‫می شدند؟ آیا در دنیای بسیار متغیر امروز، که حتی نظام دموکراسی هم قادر متعال حل مسائل پیش بینی نشده آن، بخصوص در زمان وقوع مسائل، نیست، و معمولاً مدتها طول میکشد تا مشکل را کاملا مرتفع سازد، در زمانیکه نیاز است همه آحاد ملت، مسئولانه آستین بالا زده و کمک کنند تا با مسائل پیچیده و مدام در حال تغییر و غیر قابل پیشبینی امروز، مانند مشکلات انرژی. گرما و آلودگی زمین، سوختهای فسیلی، ذوب یخهای قطبی وبحران حفظ محیط زیست، رشد جمعیت واز همه مهمتر، با فقر و ناآگاهی و خرافات دست و پنجه نرم کنند، جائی برای دفاع از یک حکومت کهنه، قدیمی، امتحان پس داده، واژگون و ‫بدون خزانه و پول گشته، که دوباره ‫احتمالاً سد راه تغییر و تحول مردم خواهد شد، باقی می ماند؟
۱٨۰۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : همشهری .

عنوان : عنان مملکت خویش به شاه مده .....که باز پس گرفتن آن کمتر از گدایی نیست!
آقای همایون میگویند:
"مردم حق دارند هرلحظه پادشاهی را برچینند و امتیازات آن را پس بگیرند."
این کار را که مردم یک بار کرده اند. شاید منظورتان این است که من بعد هر ۵-۴ سال یک بار ، همراه انتخابات تعیین رئیس دولت ، انتخابات پادشاهی هم انجام شود.
یعنی ۴ سال پادشاهی ، ۴ سال بی پادشاهی . وشاید هم امسال رضا پهلوی ، ۴ سال دیگر از بقایای قاجاریه و ...
در باره شاهزاده رضا پهلوی هم اگر ممکن است توضیح فرمایید که طبق کدام پیشینه موجهی ، تاج و تخت را برازنده او یافته اید: پدر بزرگش که مطابق اسناد قصد برپایی جمهوری داشت و انگلستان به او دستور جلوس بر تخت داد. نقض قوانین و تعرض به جان و مال مردم هم که از خصوصیات هردو پهلوی بود.کودتای ۲۸ مرداد و سرنگونی دولت ملی مصدق چه میشود؟ اصلا انقلابی بر علیه بیدادگری پادشاه صورت گرفت یا نه؟ مطرح کردن رضا پهلوی آیا دهن کجی به ملتی نیست که میخواست خود را از دهان گرگ برهاند ، هرچند طعمه گرگ دیگر شد؟

شاید شما به خاطر خویشاوندی با این خاندان و سابقه خدمت به قوام و بقای نظام شاهنشاهی، خود را وامدار آنان می دانید.
خود شما ، تا جایی که میدانیم ، فعالیت سیاسی را از حزب بد نام "سومکا" آغاز و با معاونت ریاست حزب بد نام تر "رستاخیز" خاتمه داده اید.
آیا بی انصافی است اگر مسئولیت سخن شاه را که گفت : هرکس عضو این حزب نمیشود پاسپورتش را بگیرد برود، همچنین بر دوش شما بگذاریم؟
فکر نمیکنید که شما در مظان این اتهام هستید که نه بر روی شعور بلکه بر بی اطلاعی و استیصال حساب باز کرده اید؟
اگر اینچنین نیست ، خود را آنگونه که در عمل و نه در حرف بوده اید معرفی نمایید. و دائما به فراموش کردن گذشته فرانخوانید.
۱٨۰۱٨ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : هنوز هم حکومت؟
آقای داریوش همایون سیاستگر کارکشته و خستگی ناپذیر
از شما باید سپاسگزاری کرد که توضیحی بر نوشته ی آقای کشکر تحریر کرده اید.
بند نخستین نوشته ی شما پرداختن به " ایهام های فزاینده در موضوع و شکل حکومت پادشاهی و نظام سیاسی دمکراسی لیبرال" را نوید می دهد، اما این متن اگرچه به بعضی از "ایهامات" می پردازد، اما آنها را نمی زداید، بلکه ابهاماتی هم بر ایهامات می افزاید.
منظور شما از "حکومت پادشاهی" چیست؟ شما که در گزینش و کاربرد واژه ها استادید ودقت و وسواسی ویژه در این زمینه و نیر در زمینه ی واژه سازی دارید ، آیا سهواَ واژه "حکومت" را بکار گرفته اید. بعید است.
لغت نامه های فارسی ـ از جمله دهخدا ـ "حکومت" را قضاوت و یا فرمانروایی معنی می کنند و شما بهتر از بسیاری هموندان خود میدانید که این واژه برای ما ایرانیان تنها یک واژه نیست بلکه اصطلاحی است که کاربرد وسیعتری از قضاوت و فرمانروایی دارد و تازه اگر هم معنی آن به قضاوت و فرمانروایی محدود می شد آیا ایرانیان داوطلبانه "حکومت" یعنی قضاوت و فرمانروایی را مجددا بیکی از افراد خانواده ی پهلوی واگذارمی کردند؟
دموکراسی لیبرال کجا وتداعی حکومت با صدای "چکمه"، برق "سر نیزه" و هنگامه ی خون و خونریزی و زندان و شکنجه و ساواک و آمپول تزریق هوا، کجا؟.
بیایید این تصویر تلخ و زشت از "حکوت پهلوی" را از ذهن بشوییم و فراموش کنیم که واژه ی "حکومت"، اختناق رضاشاهی و محمد رضاشاهی را هم بیاد می آورد، شما چگونه می خواهید میان " حکومت " و دموکراسی لیبرال پل بزنید؟ واژه ی حکومت از نظر معنوی با دموکراسی لیبرال که شما از آن دم می زنید، از بن دندان تضادی آشتی ناپذیر دارد. مثل آب وآتش.
شما که اینهمه از عصر روشنگری و مفاهیم برخاسته از ساز وکار آن عصر دم می زنید چگونه مرزهای" دولت" و "حکومت" را اینگونه مخدوش می کنید؟
هم شما می دانید و خوانندگان آگاه می دانند که دیگر روزگار" حکومت" در تاریخ بشر بپایان رسیده و حکومتها امروز دیگر اشتباهاتی تاریخی اند و برخورداری از حقوق بشردر جوامع انسانی تنها با کارگزاری " دولت" عملی است نه به اعمال " حکومت" و حکومتها تنها با زور و قدرت می توانند خو درا سرپا نگاهدارند.
آقای همایون من نمی خواهم روی واژه ها انگشت بگذارم و بقول معروف مچ شما را بگیرم، اما واژه در قاموس شخص شما معنا دارد، آنهم معنایی ویژه، روشن و مقطوع. شما واژه ها را تصادفی انتخاب نبکار نمی برید وزبان برای شما فقط وسیله نیست، دقائق ذهنیت شما در زبان شما جاری است. شما با واژه ها برخوردی فیلسوفانه دارید پس پر بیراه نیست اگر از مولوی برایتان گفتاورد بیاورم که :

آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چونک بادی پرده را درهم کشید
سرّ صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است
گنج زر یا جمله مار و کژدم است

پس گزینش این واژگان از سوی شما اندیشه ی شمارا بازتاب می دهد که همیشه ریشه در فرهنگ اریا مهری و مصادیق خودکامگی داشته است. این انتخاب تصادف نیست ضرورت است.
انتخاب واژه "حکومت" که چند بار در نوشته ی شما تکرار شده است و ترکیباتی مانند " بند تاریخ " که می تواند مکمل حکومت مطلوب شما باشد، نوع حکومت لیبرالی را که از آن سخن می گویید " لو" می دهد. تجدید نظر در واژه ها و استخدام واژگان نو مشکلی را حل نمی کند، اندیشه باید نوسازی و باز سازی شود.
باور کنید این اندیشه های کهنه ی و مندرس که در پوشاکی نو نوار عرضه می شود آنقدر آشفته و پر ایهام که که پرداختن به آنها اتلاف وقت بنظر می رسد.
اجازه بدهید فهرست وار به فرازهایی از متن شما اشاره کنم:
۱- در موردمساله امتیاز و وراثت، و مثالی که با اشاره فرزند بیل گیت آورده اید قیاس مع الفارق است و به شوخی بیشتر شباهت دارد، کاش از پسر قذافی مثال می آوردید، مشابهت و مناسبت بیشتر است.

۲- نوشته اید سلطنت" پاداشی است که در برابر خدمتی به خاندانی داده می شود"! شگفتا، کدام پاداش؟ در برابرجمعی که دوست دارند به خاندان پهلوی پاداش بدهند، ملتی هم هستند که ادعای غبن وغرامت دارند، اولا شصت سال از تاریخ شان با پتک استبدادکوفته شده است ثانیا باور دارند عاقبت شیر زاده شیر شود!

۳- شما می نویسید: "مردم حق دارند هر لحظه پادشاهی را برچینند و امتیازات آن را پس بگیرند". پس پادشاهی امتیازاتی هم دارد؟! حالا از این گذشته چرا بقول آخوند ها روزه ی شک دار بگیریم. اجازه بدهید از حقمان همین حالا استفاده کنیم و دستگاه پادشاهی را که قبلا برچیده ایم همچنان برچیده نگاه داریم.

۴- تخیلات شما در باره ی " آن قدرت اخلاقی که می تواند به ثبات و یکپارچگی ایران و نظام سیاسی دمکرات و آزاد منش آن کمک کند" با واقعیات تاریخ پهلوی منافات دارد. از پهلوی و اخلاق همزمان صحبت کردن از سوی شما قطعاَ تجاهل العارف است. ما به اخلاقیات شاهنشاه آنچنانکه آقای اسدالله علم، یکی از اغلمه ی خانه زادشان می نویسند کاری نداریم و از شاهکارهای اشرف پهلوی چشم پوشی می کنیم، اما شما راجع با افتضاحات مالی شاهزاده رضا چه می گویید؟

۵- آقای همایون من واقعا نمی خواهم به ساحتتان اهانت کنم ولی اجازه بدهید جسارتا بگویم که این جمله ی شما خنده آور است:
"با توجه به پراکندگی نیرو های سیاسی ایران و چیرگی روحیه رویاروئی بجای همرائی که در عموم آنان می توان دید یک مقام تشریفاتی و بی طرف، وابسته به هیچ کس، می تواند عاملی در ثبات و آرامش باشد"
پس شما این گروههای قد و نیم قد سلطنت طلب را برگ چغندر حساب می کنید؟ اینان با آقای شاهزاده احساس وابستگی نمی کنند؟
برعکس ایشان یکی از عمده ترین عوامل تفرقه در میان ایرانیان هستند، اگر کسی نمی بیند باید چشمهای خود را بروی واقعیت بگشاید.
با آرزوی تندرستی برای شما
۱٨۰۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۱ آبان ۱٣٨٨       

    از : نیاز

عنوان : فرا افکنی و گنده گویی نکنید
با تشکر از آقای داریوش که به ما درس شجاعت اخلاقی و صداقت میاموزند.
من سالها در انگلیس زندگی کردم و به عینه دیدم که اکثریت مردم انگلیس ملکه و خانواده او را دوست دارند و به آنها افتخار میکنند. بسیاری از هنرمندان، دانشمندان و سیاستمداران انگلیسی از هر طیف و گروهی به داشتن لقب سر از جانب ملکه افتخار میکنند. البته اقلیتی مخالف پادشاهی در این کشور هم وجود دارد که البته این موضوع را بطور جنبی مطرح میکنند. همچنین مرتب خوانده و در رسانه ها دیده ام که اکثریت مردم هلند ملکه خود را بسیار دوست دارند و در نروژ، سوءد، دانمارک، بلژیک، اسپانیا، و بقیه کشورهای پادشاهی دموکرات اروپایی کم و بیش همین وضعیت حاکم است. اگر ملکه ها و پادشاهان این کشورها هیچ نقشی در نظام سیاسی آنها ندارند به چه دلیل مردمشان اینقدر دوستشان دارند_ آیا عاشق چشم و ابروی آنان هستند؟ یا همه احمق تشریف دارند و شما ختم روزگارید؟ پس فرا افکنی و گنده گویی نکنید.
۱٨۰۱۱ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : کدام نیروها سازندگان مردم سالاری ،قانون اساسی مردمی هستند؟
آقای داریوش همایون نوشته خود را با جمله ی زیر تمام کرده:

« خدمتی که این حزب در آینده می تواند به امر پادشاهی بکند نشان دادن صورت مدرن و متمدنانه یک گرایش هوادار پادشاهی است.»

دوستان حتما بهتر از این بنده میدانند تمام فلسفه و مراد آقای داریوش همایون از پادشاهی مدرن و متمدنانه تمسک به مشروطه سلطنتی انگلیس، سوئد و نروژ و امثالهم بود ست.

هموطنانی که کشورهای ذکر شده را می شناسند و یا در آنها زندگی می کنند
می دانند که ملکه الیزابت دوم و ولیعهد او پرنس چالز در اداره ی مملکت نقشی ندارند و دولت و مجلس بارها از جنگ دوم تا بحال بین احزاب مختلف عوض شده ست.

سئوال من اینست :

ـ آیا تمام نیروهای اجتماعی انگلستان از جمله خاندان سلطنتی با مشارکت و میهن دوستی و تعلق خاطر، مشروطه ی سلطنتی جامعه ی انگلیس را اینطور که هست متعادل و مقتدر حفظ کردند؟

ـ یا این خاندان سلطنتی انگلستان و ملکه الیزابت بود که توانست به این کشور رتق و فتقی بدهد که حالا الهام بخش طرفداران شکل پادشاهی حکومت در ایران شده ست ؟

در باره ی سوئد و نروژ و هر جامعه ی دیگری می توان بصورت work shop این موضوع را بررسی کرد که کدام نیروها سازندگان مردم سالاری ،قانون اساسی و پای بند به منشور حقوق بشر در آن کشور ها بوده اند.

کدام نیروها می توانند در ایران این نقش بزرگ را ایفا کنند.
۱٨۰۰۴ - تاریخ انتشار : ۲۰ آبان ۱٣٨٨