نگاهی به نوشتار آقای داریوش همایون - حبیب تبریزیان

نظرات دیگران
  
    از : شاه،مصدق،خمینی

عنوان : ما از دعوای شما بزرگترها درباره تاریخ ایران، بخصوص تاریخ معاصر،خسته شده ایم.
با درود به نظر دهندگان

نظرهای زیر را خواندم.واقع جای تأسف است که ما باید شاهد اینهمه خشم وتنفر شما نسبت به همدیگر باشیم. نسل ما در این سی سال هر روز با خشم، خشونت، نفرت،تبعیض،تحقیر و دروغ و.....مواجه بوده وهست. با همه اینها حاکمین موفق شدند درصد بسیار پایینی از ما را مثل خود کند. شما هم نخواهید توانست خشم و تنفر و کینه مزمن وبیمار گونه ای که از این و آن دارید یا به ارث برده اید به ما منتقل کنید و مارا مثل خود کنید. طرز تفکر و دانش و بینش و روش های شما و رژیم درباره تاریخ ایران و بخصوص تاریخ معاصر بسیار سئوال برانگیز است. همانطور که رژیم از بدو تولدش تلاش کرده که هرچه را در مدارس و دانشگاه ها و... به ما میگوید بدون چون و چرا بپذیریم ،عده کثیری از شما هم همان خصلت زورگویی رژیم را در خود دارید. ما از دعوای شما بزرگترها بر سر تاریخ کشورمان خسته شده ایم. مستند و با اعداد و ارقام ومنطق و خونسردی و بدور از تعصب باید تاریخ را بررسی کرد تا نتیجه پژوهش ارزشمند و قابل رجوع باشد.

شاهان پهلوی ،دکتر مصدق و خمینی به تاریخ پیوستند، شخصیت هایی بودند بسیار متفاوت و هر کدام اثرات متفاوتی در تاریخ ما بجای گذاشتند. برای بسیاری از ما هیچکدام از این شخصیت ها مقدس نیستند و ما مشکلی در ارزیابی آنها پس از تحقیقات لازمه نخواهیم داشت. نسل من و نسل های بعد از من کار عظیمی در پژوهش تاریخ ایران و بخصوص تاریخ معاصر مان را در پیش داریم. من شک ندارم که این کار را بخوبی انجام خواهیم داد، هرچند که نتایج آن ممکن است خوشایند شما نباشد. مهم برای ما اینست که کارمان آکادمیک و پر ارزش باشد.

مسالمت آمیز و با عشق و با همدیگر زندگی کنیم. x x x
۱٨٣۵۲ - تاریخ انتشار : ۵ آذر ۱٣٨٨       

    از : مانی فرزانه

عنوان : پادشاهی و اشرافیت روش سیاسی اداره ممکت نیست
ببینید ! موضوع بحث که آقای تبریزیان در باره نظرات آقایان داریوش همایون و گشگر نوشته اند. بر میگردد به شناخت و دید ما از اشرافیت ؛ در اکثرجوامع مردم نسبت به نا کار آمدی اشرافیت ، مناسبات فئودالیسم و و دخالت استعمار انتقاد داشتند و به نحو مختلف مسائل خود را حل کردند:
۱. در ۱۷۹۳ در فرانسه علیه اشرافیت لوئی شانزدهم انقلاب شد و ماری آنتوانت با گیوتین اعدام شد امروز کسی این شیوه را قبول ندارد. فرانسه بعداز بحران های مختلف بالاخره جمهوری در آن تثبت شد. مناسبات بورژوائی توسعه یافت و اشرافبت برچیده شد .
۲. در بسیاری کشورهای اروپائی و جهان انقلاب نشد. ولی دموکراسی پارلمانی پا گرفت و رژیم های اشرافی یا بکلی از بین رفتند و به جمهوری تبدیل شدند ، یا قدرت اشرافیت و دربارها محدود و تاحد تشریفات و برای نوستالژی تنزل کرد و جوامع مدرن مثل انگلیس ، سوئد ،نروژ ، هلند و ژاپن با مناسبت بورژوائی به تکامل خود ادامه دادند.
۳. در سال ۱۹۰۵ انقلابی نافرجامی علیه تزار نیکلای دوم در روسیه صورت گرفت
- در سال ۱۲۸۵ شمسی (۱۹۰۶ میلادی ) اولین قانون اساسی مشروطه ایران بامضای مظفرالدین شاه رسید با امید رهائی از عقب ماندگی و خانخانی و دخالت خارجیان درایران که با توسعه ی مناسبات بورژوائی در ایران گره خورد . منظور « مدرتینه» نیست .
تحکیم دموکراسی پارلمانی در ایران مهمترین آماج انقلاب بود که با مقاومت نیروهای «سنتی » با علم مشروعه روبرو شد.
- در سال ۱۹۱۷ ؛ در روسیه تزاری انقلاب اکتبر برهبری لنین صورت گرفت ، که برای اولین می خواست منا سبت سوسیالیزم را در
روسیه برقرارنماید.
- درسال ۱۲۹۹ شمسی (۱۹۲۰ میلادی ) کودتای معروف رضاخانی در ایران رخ داد در حالیکه در کشور همسایه ترکیه کمال آتاترک
در سال قبلش پس شرکت در جنگهای زیاد بخاطر جنگ اول جهانی در مقام ژنرال بیانیه ای را برای نجات کشورش منتشر کرد : از جمله
" The freedom of the nation shall be restored with the resolve and determination of the nation itself"
در حالیکه تمام جهان از اشرافیت فاصله میگرفت و یا قدرت نفوذ آن را محدود میکردند . رصاخان که نظامی بود به بازسازی اشرافیت روی آورد. ظنز تاریخ !
در روز ۱۰ نوامبر هر سال ، در ساعت ۸،۵ تمام ترکیه برای یک دقیقه میایستد تا به آتا تورک ادای احترام کنند مقایسه آتاترک و رضا شاه آموزنده ست.

در ایران ما با انقلاب مشروطه قدرت اشرافیت و ارتجاع و استعمار تا حد زیادی «محدود» شد ولی «تثبیت» نشد
مناسبات بورژوائی دولتی با شیوه ی دیکتاتوری رشد نمود . در نتیجه از روح سیاسی، دموکراسی پارلمانی و جامعه مدنی تهی بود .
نبود ساختار مدرن بورژواپی « موزون» در سراسر ایران امکان داد تا نیروهای ماقبل سرمایه داری و سنتی برهبری خمینی قدرت بگیرند.
ساختار بورژوائی امروز ایران توسط عقب مانده ترین سیاست ها و فرهنگها اداره میشود که «خدا » عافبت مردم ایران را بخیر نماید.

اما اصل مطلب:
بسیار غریب ست که فعالان سیاسی ایران مثل آقای همایون ، علی کشگر و م موبدی با تمام اشراف بر ماهیت عمومی اشرافبت که علت العلل تمام تنش های سیاسی در پهنه ی گیتی بوده اند و بدون توجه به آماج های مشروطه که نقش اشرافیت قاجار را برای اداره کشور کافی نمی دانست . چگونه در آغاز قرن ۲۱ هنوز بر احیا و بازگشت پادشاهی و فرم اشرافیت که اصلا روش اداره ی مملکت نیست تاکید دارند..

دوستان هموطن ! تمام پیشرفت های اجتماعی که در کشورهای دموکراتیک و آزاد اعم از نوع پادشاهی سلطنتی [ انگلیس ، سوئد، نروژ، هلند ، ژاپن .و ... و ....] یا نوع جمهوری [ ایالات متخده ، آلمان ، فرانسه ، ایتالیا ، هندوستان ، فنلاند، برزیل و..و.. ] صورت گرفته نه بخاطر نبوغ شاهان و ریاست جمهور آنان بوده ، بلکه بخاطر سیستم پارلمانی و قانونمدار آنها و مشارکت حداکثر نیروها در امور اجتماعی می باشد.

باید دید ما ایرانیان چگونه میتوانیم به یک تفاهم علیه موانع پیشرفت اجتماعی و دخالت دین در حکومت برسیم .
هیچ اشرافیتی در هیچ کشور جهان حامل این راه حل ها نخواهد بود آنها تماما در حد حفظ میراث فرهنگی محترم می باشند.
عنایت و تاکید شما به مدل های پادشاهی انگلیسی و سوئدی تائید ضمنی این نکته ست که پادشاهی ایران چیزی برای گفتن ندارد. معلوم نیست چرا اینقدر برای اشرافیت قرن ۱۸ وجود دارد.
دریغ از اشرافیت و پادشاهی ایران که تمام پدیده های کهنه و قدیمی را هم « بچه گانه» نابود نمود و بعد خودش نیز از بین رفت : یادش بخیر ، ایستگاه ماشین دودی در دروازه ی شاه عبدالعظیم - زندان قزل قلغه در دامنه ی البرز و..و..
۱٨۰۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : VV
جمهوری ایرانی
همان فرهنگشهراست
که جامعه وحکومت را بربنیاد فرهنگ مردمی ایران میگذارد

چرا در ایران، همه حکومتها ، چه اسلامی باشند،چه سلطنتی باشد ,چه سوسیالیستی باشد... همه غاصبتند?????

چون درفرهنگ ایران، حاکمیت از آن سیمرغست!!!!!!!!!!!!


شـاه ، درفرهنگ اصیل ایران، فقط نام سیمرغ بوده است!!!!!!!!!!!! سیمرغ هما ن خرد جمعی جامعه مدنیست
این ملتست که فقط خـدا, شاه , رهبر, پیشوا است

همه قدرت رُبایان درتاریخ، این مقام را غصب کرده اند
همه شاهان ایران و ایدئولوژیها (مذهبی، کمونیست، سوسیالیسم, پانیسم، ناسیونالیسم, سلطنت طلبان و ...) غاصب حق مسلم ملت بوده اند
جنبش سبز جنبشیست جمهوری خواه که بر اساس خواسته های انسان مدرن در عصر شکوفایی عقلانیت پی ریز گشته است
----------------------------------------------------------------------------------------

حاکمیت از آن جامعه مدنی است!!!

در سال ۵۷ با فریبکاری از ملت خواسته شد برای تعیین سرنوشت خویش در رفراندمی شرکت کنند تا بدین وسیله حاکمیت خویش را به حاکمیت جعلی سپارند !!!

دگراندیشان بظاهر مترقی هم نمی اندیشیدن که رفراندم تعیین نوع حاکمیت (مذهبی ،کمونیست، ناسیونالیسم، سوسیالیسم , پادشاهی ...) درست در مقابل حاکمیت جامعه مدنی قرار دارد !!!
زیرا حق حاکمیت جامعه مدنی به زیر کشیده گشته است و به زیر سوال رفته !!! و با مغلطه این رفراندم را بنام دمکراسی به ملت عرضه کردند!!!

امروز هم مکاران و بیخردان جاه طلب با مطرح نمودن اینکه ما خواهان نظامی ??? سکولار و دمکراتیم که تعیین نوع حاکمیت توسط ملت از طریق رفراندم تعیین گردد پا بمیدان گذاشته اند.

غافل از آنکه عقل خودبنیاد هر تجربه ای را یکبار تجربه خواهد کرد و تکرار آن را جهل مرکب میداند !!!
حق حاکمیت جامعه مدنی (جمهور جامعه مدنی) برای تسلط بر قدرت سیاسی و ثروت ملی هرگز به زیر سوال و رفراندم نخواهد رفت!!!

Jonbeshe Tahvol khahe Secular
۱٨۰۹٣ - تاریخ انتشار : ۲۴ آبان ۱٣٨٨       

    از : امیر .................

عنوان : مرگ خوبه فقط برای همسایه
رفیق فیدل کاسترو ۶۰ ساله تو کوبا داره سلطنت می کنه حال هم برادرش جاشو گرفته اسم حکومتم هست جمهوری سوسیالیستی خلق کوبا!!!
۱٨۰۷۹ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : احمد صلاحی

عنوان : مشکل ایران باید درایران حل شود
امیدوارم بحث های خارج از کشور به درد داخل کشور برای برون از بحران بخورد.

اما مشکل ایران باید درایران حل شود :
- فریدون هویدا نماینده دائمی شاه در سازمان ملل متحد ، نوشته ست که شاه فقید در سال ۵۶ از او خواست که باید امکان گشایش هائی را از طریق سازمان ملل در ایران ایجاد کرد که آزادیهای سیاسی بیشتر شود و خیلی چیزهای دیگر . در حالیکه فریدون هویدا بخاطر بازداشت برادرش امیر عباس هویدا پس از ۱۲ سال صدارت و خدمت به دولت ، از شاه بشدت خشمگین بود.
- شاه در سال ۵۷ بعداز چندین بار تغییر کابینه به دکتر غلامحسین صدیقی روی آورد، و بعدا هم در آخرین کتابش نوشت که : دکتر غلامحسین صدیقی تنها شخصیت سیاسی بود که بر ماندن او ( آخرین شاه ایران ) در ایران تاکید داشت.

امروز فائده ندارد که بگوئیم : همه میدانستند ، چه نمیخواهند . ولی هیچکس نمی دانست چه میخواهد.

تمام انگشتها شاه را نشانه کرده بود و فکر میشد با حذف او همه چیز درست میشود.
کمتر جریان با نفوذی وجود داشت که معتقد باشد که با حضور شاه هم میشود اصلاحاتی را انجام داد و انسداد سیاسی -اقتصادی را از بین برد.
عوامل زیادی در بحران ۵۷ دخالت داشت که اجازه ندادند انتقال قدرت یا تعدیل قدرت به صورت منطقی صورت گیرد.

نتیجه :
امروز خامنه ای نمی خواهد اعتراف کند که به پروسه ی سقوط شاه توجه دارد . ولی ما میتوانیم عکس آنرا با نمود های متناقض حکومت تشخیص دهیم .
- در درون حکومت صحبت از نوعی دولت آشتی ملی ست
- دادگاههای فرمایشی ادامه دارد و بعضی زندانیان آزاد میشوند.
- موضوع فعالیت های اتمی بکلی نامشخص شده ست.
- اعدامهای معنی دار

سئوال اینست که تا کجا میتوان به این قبیل عقب نشینی ها و تهاجم ها ادامه داد ؟
آیا امکان دارد حکومت از دخالت شورای نگهبان و سپاه در انتخابات بکلی صرفنظر کند ؟
آیا مردم می توانند با ادامه ی فشار های خود احمدی نژاد را کنار بگذارند و موسوی رئیس جمهور شود ؟
موضوع فعالیت های اتمی چه میشود ؟
آیا امکان دارد حکومت مذهبی انحصار طلب ، مانند شاه که در اواخر به نیروهای ملی روی آورد دست به سوی نیورهای ملی - مذهبی دراز کند ؟
اگر بحران کنونی حل و فصل نشود کدام گزینه می تواند تعیین کننده باشد ؟


۱. سقوط در بحران اقتصادی اجتماعی و هرج ومرج
۲. پذیرش تشکیل شورای آشتی ملی
۳. احتمال بمباران و درگیری های نظامی با نیروهای خارجی
۴. سایر احتمالات
۱٨۰۷٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : sadri

عنوان : آقای تبریزیان طبق معمول ریشه مشکل را خوب شناخته اید ۰ الان ارتدکسهای چپ روسی پیش از سلطنت طلبان و روشنفکران دینی و حتی مجاهدین با چماقهای سنتی شان می آیند سراغت۰
کمونیستها هرگز نمی توانند با سلطنت طلبان کنار بیایند ولو تاکتیکی ۰ چون پادشاه کمونیست و کشورپادشاهی کمونیست تصورش سخت است ۰
ویتنامی ها بیشترین کشته را دادند در مقابل آمریکا ولی امروز در کشورشان باز است به روی آمریکا به صلاح کشور۰
نظر دهنده پایینی آنوقت می گوید مردم نمی توانند با سلطنت کنار بیایند چو تعدادی از خانواده ها بچه شان در رژیم شاه کشته شده !
لابد در زمان موسوی و کمونیستها کسی کشته نشده

بنی صدر رئیس جمهور منتخب اکثریت ملت بود در آزادترین انتخابات در ایران۰اما موسوی و بهشتی و ۰۰۰۰ هیچوقت توسط مردم در یک انتخابات بدون فیلتر استصواب نشده به تایید نرسیده اند۰
بنی صدر مسلمان بود و هست ولی با چریکهای فدایی که در ترکمن صحرا داشتند به سبک کشورهای اقمار شوروی مثل افغانستان و فرقه دموکرات آذربایجان و ۰۰ ۰ تجزیه طلبی می کردند و تخم کمونیسم می کاشتند در یک جامعه قبیله ای فئودالی بحث آزاد کرد در تلویزیون ملی ۰
دشمن اصلی بنی صدر توده ایها و کمونیست های روسی و متحدینشان خط امامی ها بودند۰
احمدی نژاد باید به بنی صدر اجازه بازگشت به کشور و تشکیل یک حزب لیبرال بدهد مثل ترکیه ۰ چون خط امامی ها و سی سال خصومت کور با آمریکا و فعالیت پنهانی نقابداران توده ای جو کشور را به طرز خطرناکی شبیه داود در افغانستان کرده و ممکن است روسها یک تره کی در فرماندهی سپاه کاشته باشند۰ در میان امنیتی ها هم که نفوذ کرده اند۰ مجاهدین و سلطنت طلبان باید از شکل گیری یک حزب لیبرال در ایران دفاع کنند تا زمینه برای فعالیت آنها را فراهم کند۰ در غیر این صورت چپ روسی تا یک کره شمالی درست نکند ول کن نیست۰
۱٨۰۷۷ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨       

    از : س عبدی

عنوان : واقعیات زمینی
آقای تبریزیان گرامی،
باکمال احترام باور دارم نظرات شما هم مانند نظرات آقای همایون با واقعیات های جامعه ی ایران همخوانی ندارد. من بطور فهرست وار به نظرات خود در باره ناهمخوانی و حتی مغایرت نظرات شما و آقای همایون با واقعیتهای اجتماعی ایران اشاره می کنم. امیدوارم این اشارات که بسیار کوتاه است ابهام آفرین نباشد و شما با آگاهی وسیع خود خساراتی را که از ایجاز این نوشته ناشی می شود بپوشانید.

۱ - نظر یا به عبارت بهتر آرزوی آقای همایون در باره ی بازگشت سلطنت بسیار خیالی بنظر می رسد. سی سال حکومت اسلامی بسیاری از سلطنت طلبان را به فرسودگی سیاسی کشانده و از طرف دیگر اسنادی که در عرض سی سال گذشته درباره سرسپردگی شاه و رضا شاه منتشر شده خاطره ی سلطنت را بصورت حکومتی وابسته نه ملی در اذهان تداعی می کند.
۲- نوع حکومت ولایت فقیه، یعنی قراردادن فردی در بالا برای نظارت، مردم را مثل مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می لرزاند.
۳- هنوز بسیارند خانواده هایی که فرزندان خود را مبارزه علیه شاه از دست داده اند و جمهوری اسلامی به علت شباهت ذاتی اش به رژیم شاه از آنها اعاده حیثت نکرده و انها آقای رضا پهلوی را نه مسئول جنایات پدرش بلکه احتمال حضور اورا برتخت به معنی صحه گداشتن تاریخ بر ریخته شدن ناحق خون فرزندان خود تلقی می کنند و از پذیرفتن استدلال آقای همایون که نوع لیبراش فرق می کند، پرهیز دارند.
۴- جوانانی که گردونه مبارزه سبز را می گردانند چشم با آینده دارند نه گذشته؛ و برایشان حرفهای آقای همایون بزک کردن حکومت گذشته معنی می دهد و حرفهای شما الگو برداری از رویاهای نا متحقق فرانسه ی قرن هیجدهم. آنها می خواهند آینده را روی واقعیت های سرسخت زمینی امروز بسازند، شما و اقای همایون هردو ساختمانهای پیش ساخته ی کلنگی خود را پیش نهاد می کنید. طرح آقای همایون روشن است: سلطنت ( کم کم دارند می گویند اگر این شاه هم نشد داوطلب دیگری انتخاب نی کنیم، یاد آیرنساید و تردیدش میان سید ضیاء یا رضا شاه بخیر).
طرح شما با وجود پیش ساختگی اما کمی مبهم است قول داده اید بازش کنید، من منتظر می مانم،
۴- شما می فرمایید در تاریخ معاصر با مسائل سیاسی ""دو گونه برخورد شده است ۱ـ : برخورد ایدئولوژیک ، ۲ ـ برخورد سیاسی. نگاه چپ و مسلمانان ما به مسئله همواره ایدئولوژیک و تا حدودی سیاسی بوده است و نگاه مشروطه خواهان و یا سلطنت طلبان، پراگماتیسمی تنگ نظرانه وسیاسی (از زاویه منافع طبقاتی، گروهی، امتیازبرانه با نگاه باستان گرایانه گاه مبتذل شده). به این دو نگاه باید نگاه آشورائی را هم افزود که بیش از هر چیز ابزار گرایانه بوده است. امام حسین سازی از شهدای ۲۸ مرداد شهدای قیام! مردم آذربایجان و کردستان و... ""

این شد سه گونه برخورد!

اما به نظر من هر دو گروهی که نام برده اید و گرو ههای دیگری هم که در صحنه حضور دارند و شما به آنها اشاره نکرده اید همه و همه با مسائل سیاسی یک نوع برخور می کنند، فقط یک نوع برخورد و آنهم بر خورد عاشورایی است.
برخورد عاشورایی حق داشتن مطلق و ایستادن پای نظر خود برای اثبات "حقانیت" آن تاپای جان است.
برایتان مثال می زنم ،مثال زمینی که برای همه ملموس است. بگذارید از خودمان شروع کنیم. امروز آن بخش از ما که از آقای موسوی مثلا حمایت می کنیم صداقت چندانی در حمایتمان نهفته نیست، می خواهیم از او بمثابه پلی برای عبور ازاحمدی نژاد استفاده کنیم. حمایت ما از آقای موسوی نه بعنوان یک راه چاره بلکه از بیچارگی ما ناشی می شود. ما حقانیت داریم، حقانیتی که از فرهنگ عاشورایی ناشی می شود، حمایت بی صداقت را توجیه می کند. در فرهنگ عاشورایی همیشه هدف توجیه وسیله را پیش بینی می کند . بگذارید احمدی نژاد را براندازیم، ستون به ستون فرج است.
اما سبز هاکه روی زمین تلخ و سرسخت حرکت می کنند به کروبی ها، خاتمی ها و موسوی ها - اگرچه من دوست ندارم _ باور دارند. برای آنها این وسائل هدف است و برای ما این اهداف وسیله.
بسیارانی از ما ـ بویژه سلطنت طلبمانمان ـ دم از همه پرسی می زنیم، زیرا می پنداریم که طرفدارن نظرات ما اکثریت قریب به اتفاق را در جامعه را تشکیل می دهند. در حالیکه واقعیت های سر سخت زمینی نشان می دهد که مردم ما با سنت و تجربه ی همه پرسی واقعی آشنا نیستند وهمه پرسی واقعی در میهن ما همیشه با نیرنگ و تحمیق همراه بوده است (همه پرسی انقلاب سفید، همه پرسی ج.ا. آری یا نه) و بدون آموزش و آگاهی رسانی کافی نتیجه همه پرسی عاشورایی از آب در خواهد آمد.

۵- درک عاشورایی ِ مشابه گروههای مختلف اعم از ، ملی، سوسیالست، سلطنت طلب، مذهبی ( با شاخه های گوناگون) را با مثالهای فراوان دیگری را هم می توان نشان می داد که انعطاف ناپذیری و پرنسیپ گریزی ( دو صفت متضاد) مهمترین آنهاست. در نتیجه تقسیم آنها بدو گروه و برشمردن سه گروه با واقعیتهای زمینی مطابقت ندارد.

۶- اما غیر از گروه عاشورایی گروه دیگر ی نیز در رنگین کمان سیاست ما مطرح است که عناصری از آن با گرایش فلسفی به سیاست نگاه می کنند (ناصرکاخساز، منوچهر جمالی، آرامش دوستدار) و اعناصری دیگر نیز دیدگاه سیاسی شان به تاریخ، جامعه شناسی و فلسفه گرایش دارد. (حمیددباشی، مهرزاد مشایخی، عباس میلانی).
به نظر من این طیف این نظری که گرایش ملی دارد وضعیف اما بالنده است می کوشد که از مطلق گرایی ِ فرهنگ عاشورایی فاصله بگیرد و حضور همه را با برابر دانستن واقعی حق خود با دیگران بپذیرد....
۱٨۰۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٣ آبان ۱٣٨٨