چارچوب نظام نه تاکتیک است نه استراتژی - فرید راستگو

نظرات دیگران
  
    از : پوینده

عنوان : : همبستگی ملی ایرانیان
هموطن عزیز:
با تایید نکاتی که فرید راستگو در رابطه با کامنت شما طرح کردند.
بنظر من هر ایرانی آزادی خواهی که مبارزه برای نفی فرهنگ استبدادی و نهادینه شدن حقوق شهروندی را جدی میگیرد، در این مرحله به اتحاد آگاهانه و سازماندهی موثر برای رسیدن به این اهداف فکر و تلاش میکند. در این مسیر افراد و گروههایی که اهداف و پرنسیب های مشترک ( تاکید بر اصول مندرج در اعلامیه جهانی حقوق بشر دارند میتوانند با همفکری و همیاری در جهت پایه گذاری این اتحاد گسترده تلاش نمایند.
این تلاش ها ادامه دارد. امیدوارم بزدوی شاهد نتایج باارزش آن برای جنبش آزادی خواهی باشیم.
۱٨۶۶۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : فرید راستگو

عنوان : همبستگی ملی ایرانیان
هموطن عزیزم،
مطلب شما را همانروز قرائت کردم که متاسفانه نتوانستم به موقع جواب دهم. شما از من و آقای پوینده خواسته اید از سایت اخبار روز بخواهیم یک کمپین همبستگی راه بیاندازد برای ایجاد آلترناتیو. اولاً دوستان سایت اخبار روز خود مبارزین با سابقه ای هستند که یقیناً نظر شما را خوانده اند. اما اینجانب معتقدم در درجه اول باید انسانهائی که عقاید مشترکی دارند در دفاع از مردم ایران در شهر و کشور محل زیست خود بتوانند هسته های مطالعاتی و کاری درست کنند و در پی آن تلاش نمایند با افراد که چه در ایران و جه خارج ایران با آنها هم نظر هستند نزدیکی تشکیلاتی بوجود بیآورند تا در پروسه شناخت بتوانند آلترناتیوی دمکراتیکی ایجاد نمایند. از پیوند این گروه ها و تقسیم کار بین آنان میشود جبه ای سراسری بوجود آورد. دوست عزیز من زیاد به بسیاری ( نه همه) از سیاسیون قدیمی امیدوار نیستم و ما در شهر محل زندگی خود سعی داریم از بین جوانان یک هسته مبارزاتی بسازیم. برای ما سه امر مهم است ۱) استقلال ۲) آزادی و ۳) حاکمیت مردم بر سرنوشت خویش که دمکراسی معنی می دهد. من در مقالاتی بنام " جنبش آزادیخواهانه مردم پیروز میشود اگر..." بویژه از شماره ۳ تا ۷ سعی کرده ام در مورد حاکمیت مردم و استقلال در تمام صور آن که مسلماً تمامیت ارضی جزء آن است بحث کنم. در آینده نزدیک دیده خود را در مورد آزادی و چرائی آن و دمکراسی و چرائی آن با تیتر دیگری آن سری از مقالات را ادامه می دهم. شما می توانید در همین سایت اخبار روز در قسمت آرشیو و با رجوع به اسم من این سری مقالات را بخوانید. اگر علاقه دارید می توانید برای ادامه این بحث با ایمیل من تماس بگیرید که در پایان مقالاتم درج میشود.
به امید باز یافت آزادی در ایران
راستگو
۱٨۶۵۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ آذر ۱٣٨٨       

    از : همبستگی ملی ایرانیان

عنوان : پوینده و فرید راسنگو - آیا زحمت خواندن نوشته مرا بخودتان خواهید داد، ارزش این را دارم که پاسخی از شما دریافت کنم؟
پوینده و راستگو گرامی،

شما عزیزان با همکاری مدیران اخبار روز با سران کلیه گروه های سیاسی ایرانی، بدون تقسیم کردن آنها به خودی و ناخودی، تماس بگیرید و از آنها بخواهید همگی بر سر اصول زیر تعهد بدهند و خود را در معرض چالش ما بگذارند که ببینیم چند مرده حلاج اند.

۱. حفظ تمامیت ارضی ایران، آن تمامیت ارضی که قبل از ۱۳۵۷ بود.

۲. برپایی یک نظام دمکراتیک که کلیه مفاد بیانیه حقوق بشر سازمان ملل متحد در قانون اساسی آن گنجانیده شده باشد.

۳. هیچ قرارداد سیاسی یا اقتصادی یا تظامی را با هیچکس، گروه و کشوری قبل از آزاد شدن ایران امضاء نکند. پس از آزادی ایران، قراردادهایی از این دست باید با مشارکت مردم و در راستای حفظ منافع ملی ایران باشد.

ما باید بدانیم کدام حزب و گروه در ماهیت دمکراتیک، پلورال و ملی هستند و کدامیک نیستند. ببینیم کدامیک در جلب کردن نظر ما و جوابگویی به ما صادق تر و حرفه ای تر هستند، کدامیک برنامه های سیاسی و اقتصادی و اجتماعی بهتر و معقول تر از دیگری دارد، چه تجربیات و سابقه کاری ای در کادر هر کدام هست که قابلیت های لازم را برای رهبری حزب خود و کشور نشان دهد، .......

با همه گروه ها و احزاب تماس بگیرید و دعوتشان کنید که در این تارنما به ما بگویند وقتی مردم به شما می گویند سر یک میز بنشینید، البته با تعهدات بالا، شما به چه علتی از دستور مردم سر باز میزنید. معلوم کنید که شما خادم مردم هستید یا مردم برایتان مهره هایی بیش نیستند که شما را به آرزوهای شخصی خودتان برسانند. توضیح دهید در اوضاع بحرانی کنونی چرا حاضر به گفتگو با یکدیگر نیستید بطور علنی نیستید. ما باید بدانیم که آیا شما به آن بلوغ سیاسی لازمه رسیده اید یا هنوز مسلکی و فرقه ای و قبیله ای فکر میکنید. هر کدام شما پیروان خود را دارد، چه خوشتان بیاید و چه بدتان بیاید ما هم مجاهد خلق داریم هم پادشاهی خواه هم جمهوری اسلامی خواه هم کمونیست هم ملیون......هر کدام را بخواهید حذف کنید یا با آن قهر کنید گروهی از مردم ایران که پیرو شان هستند نادیده گرفته اید. سیاستمدار، دمکرات، کثرت گرا و دلسوز ایران چنین عملی را نمیکند.

پوینده و راستگو، این سیاسیون را از سوراخ هایشان با یک دعوت بیرون بکشید تا خود و افکارشان را عرضه کنند تا ما تکلیف خود را با آنها روشن کنیم. هر کدامشان به این دعوت و این فراخوان پاسخ ندادند به ما آگاهی دهید.

سپاسگزارم
۱٨۶٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : پوینده

عنوان : چارچوب نظام نه تاکتیک است نه استراتژی ---- ضرورت سازماندهی
فرید راستگو عزیز:
با تشکر از مقاله خوب شما. وقت آن رسیده که ایرانیان دمکرات و آزادی خواه برای سازماندهی نوعی جبهه متحد آزادی خواهی تلاش نمایند. من نظراتم را در مورد چنین
تلاشی در وبلاگم تحت عنوان: ضرورت تشکیل جبهه متحد آزادی خواهی و ایجاد بدیل دمکراتیک قدرتمند
http://poyandeh.wordpress.com/ufli-m-۲/
طرح نموده ام.
همچنین این مقاله را در این سایت میتوانید مطالعه فرمایید.
http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۲۴۳۳۸

نظر شما و دیگر دوستان عزیز علاقمند راجع به این موضوع برایم بسیار با ارزش است.
به امید نهادینه شدن فرهنگ دمکراتیک.
ا. پوینده.
۱٨۶۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ آذر ۱٣٨٨       

    از : خلیج همیشه فارس

عنوان : اگر رستاخیز ملی ما شکست بخورد، ایران کره شمالی دوم میشود.
آقای فرید راستگو گرامی،

ایرانیان در کنار چینی ها، هندی ها، مصریان، یونانیان، رومی ها و ژاپنی ها، از کهن ترین مردمان و تمدن های جهان هستند. هر یک از اینان فراز و نشیب های زیادی را در تاریخ هزاران ساله خود پشت سر گذاشته اند. در میان این مردمان کهن بجز چین و ایران مابقی همه به آزادی و دمکراسی دست یافتند، حال نوبت ما ایرانیان فرا رسیده است. ما نباید اجازه دهیم این فرصت طلایی از کف دست مان ربوده شود و یا مورد سوء استفاده انحصار طلبان و فرصت طلبان بین المللی قرار بگیرد. ما اگر با این رستاخیز ملی خود به آزادی و دمکراسی دست نیابیم نه تنها خون ندا ها و احسان ها را به هدر داده ایم بلکه آینده ای بهتر از کره شمالی نخواهیم داشت. خواهان آزادی و دمکراسی بودن را با هیچ معیاری نمیتوان شعارهای تند و خشونت آمیز قلمداد کرد چون آزادی و دمکراسی حقوق طبیعی هر انسان است و اگر ساختار شکن است، باشد چون با ساختار شکنی بود که کشورهایی مانند لهستان به آزادی و دمکراسی دست یافت. این چیزی نیست که ما از آن شرمنده باشیم، برعکس مایه افتخار ما باید باشد و هر چه رساتر باید آنرا فریاد کنیم.

ملت ایران شایسته یک آینده خوب و روشن همانند ملت های دیگر همانند آمریکا و سویس و ژاپن و کره جنوبی و کانادا و بریتانیا است. هر ایرانی باید همان حقوقی را داشته باشد که هر ژاپنی و سویسی دارد. به هدف های خود چشم بدوزیم و با سماجت روزافزون به پیش برویم و تا پیروزی نهایی از پا نایستیم و هر کس که با ما نیست را پشت سر بگذاریم و وقت و انرژی خود را با اینها تلف نکنیم. ما باید این را بدانیم که اگر ما کوتاه بیاییم و شکست بخوریم زندگی و کشوری همانند کره شمالی در انتظارمان خواهد بود، آنهم پس از کشتار وسیع مخالفان بوسیله رژیم.

پاینده باد ایران و ایرانی
۱٨۶۰۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : ‫بابک نگار

عنوان : این وضع اگر بدتر شود
درست است که علت بزرگ شکست های پی در پی جنبش های ‫آزادی خواهانه این ملت همین تفرق و تفاوت های بسیار در آداب، فرهنگ،سواد، تخصص، عقیده، نظر و رفتار مردمان مختلف این مرز و بوم است، که متأسفانه در بسیاری موارد متناقض وحدت مورد نیاز تحولات اجتماعی هم میباشد. درست است که بزرگترین عارضه ما این بوده و هست که کشور ما همواره فاقد مردمان یکدست بوده و می باشد. ‫ولی اینقدر نباید مردمی را که جز زنجیرهای بسته به پاهایشان چیز دیگری را از دست نمیدهند از عواقب شعارهای متفرق و مختلف ترسانید! ما هیچوقت دیگر یکدست نخواهیم شد، بخصوص بعد از کلاهی که برای انقلاب ۵۷ ج ا بر سرمان رفت، بخاطر همین یکدست شدن غیر معقول و زورچپانی رهبران و روشنفکران انقلاب! آقای فرید راستگو بدرستی انگشت روی نکته ای مهم گذاشته است.
مشکل ایران مشکل هزار ملیتی اش است که هریک سازی جداگانه، متفاوت وناهماهنگ میزند. این وضع اگر بدتر شود تجزیه کشور غیر قابل اجتناب می شود. ژاپن و چین و کره بسیار بسیار کمتر از ما از این بابت یکدست نبودن رنج برده و می برند. روسها وضعشان از این نظر چندان بهتر از ما نیست. تجزیه کشور بزرگ شوروی و برگشت کاگ ب و کمونیستهای ارتشی و مستبد بعد از هشتاد سال در رأس هرم قدرت فعلی دلیل همین مدعاست. ما شاید قدری بهتر از افغانستان ‫باشیم! به همین دلیل همه جور مردم با همه جور شعار داریم. راهی جز پذیرش همه آرا را هم نداریم. چه دوست داشته باشیم چه دوست نداشته باشیم. از همان زمانی که شعارهای مرگ بر شاه، مرگ بر آمریکا و مرگ بر منافق و توده ای وغیره، و به دنبال آن اعدام ها و مجازات های خشن و خونین حکومتی، جایز و علنی و اخلاقی و فرهنگی شدند، نطفه شعار امروز پاره ای از مردم، یعنی مرگ بر ولایت فقیه هم بسته شد. آنچه امروز اتفاق میافتد گذشته ای دور و تاریخی خشن و حداقل سی ساله دارد.
۱٨۶۰۵ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۰

عنوان : وازلین!!!
در حکومت عثمانی همه فرماندهان ارتش حرفه یا هنری دیگری غیر از نظامی گری هم بلد بودن. نجاری .خیاطی.آهنگری یا حرفه های دیگه این حرفه را نظامی ها باید در همون دوران آموزش نظامی یاد می گرفتن و در واقع یکی از درس های مدرسه نظام عثمانی ها بود. دلیل این کار هم خیلی منطقی و ساده بود عثمانی ها می گفتن ممکن هست این فرمانده نظامی یک وقت یک جایی گرفتار بشه یا یک وقت شایددیگه نخواد نظامی باشه یا شاید از ارتش اخراج بشه و بالاخره باید یک کاری یا حرفه ای غیر از تیراندازی و پیش فنگ پا فنگ بلد باشه تا بتونه گلیمش رو از آب در بیاره حساب عثمانی ها درست هم بود شما نگاه کنید په نظامی های شوروی سابق وقتی شوروی از هم پاشید و ارتش سرخ پال و کوپالش ریخت این فرمانده های ارتش سرخ که کاری غیر از پیش فنگ و پافنگ بلد نبودن چکار کردن? هیچی یک سری شدن قاچاقچی مواد مخدر و یک سری شدن جاکش و زنها و دخترهای روسی رو دسته دسته فرستادن به غرب اروپا حالا اگر اینها یک کاری حرفه ای بلد بودند لاافل به جاکشی نمی افتادن. این رو تعریف کردم که بچسبونمش به اوضاع ایران و یک مفاله ای که جناب فرخ نگهدار به تازگی نوشتن به اسم رهبران جنبش سبر و رهبری جمهوری اسلامی. این مقاله تحلیلی چند نکته جالب توجه داره ایشون می نویسند که رهبری جنبش سبز باید در درون نظام بماند!! رهبری جنبش سبز باید با هییت حاکمه گفتگو کند!! و رهبری جنبش سبز باید برای مردم روشن کند که تغییر قانون تنها از مسیر نهاد های قانونگذار میسر!! هست نه از طریق براندازی حکومت!! در ضمن رهبری داخل نظام حنبش سبز یعنی موسوی و کروبی و خاتمی باید برای خامنه ای توضیح بدن که به هیح وجه قصد براندازی نظام را ندارند!!! جناب نگهدار در ضمن به طرفدارانش که من نمیدونم کیا هستن هم رهنمود میده که از همین حالا خودشون را برای شرکت پرشور در انتخاپات مجلس نهم! آماده کنند و اگر فایده نداشت بعدش در انتخابات مجلس دهم!! شرکت کنند. ولی اینکه چرا جناب نگهدار کلی زور میزنه و وقت صرف میکنه که این کس شعرها رو سر هم کنه ربط پیدا می کنه به حکایتی که اول گفتم. جناب نگهدار کاری غیر از این بلد نیست بنده خدا!! ایشون از سی سال پیش کارش همین بوده تنها تجربه عملی زندگیش سخنرانی هست و چرت و پرت نوشتن و صد البته مناظرات تلویزیونی . و تنها شغلی که داشته عضویت در رهبری جریانات سیاسی بوده. ایشون اگر لوله کشی یاد گرفته بود حالا می تونست در غربت لوله کشی کنه و گلیم خودش رو آبرومندانه از آب در بیاره ولی متاسفانه چون هیج کار دیگه ای بلد نیست برای یه لقمه نون به جاکشی افتاده البته جاکشی سیاسی!!!
۱٨۵۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : moroury

عنوان : در حاشیه اظهارات و انتقادات هاشمی رفسنجانی در مشهد و بازگشت ولوله در اردوگاه سبز
ج ا از چپ روس محور و ضد امریکا (موسوی -خوینیها-مجاهدین انقلاب نبوی ) گرفته تا راست روس پناه ضد امریکا (احمدی -خامنه ای -موتلفه عسگراولادی) علیرغم اختلافات شدیدی که در طول ۲۸ سال گذشته بعد از بیرون راندن لیبرال های مذهبی طرفدار غرب (بازرگان و بنی صدر) داشته اند و اکنون اختلافاتشان به دلیل موضع گیری میانه روهایشان (که پس از انفجار مرموز حزب ج ا و کشته شدن بهشتی معمولا زیر پرچم ولی فقیه در راست سینه میزدند) تشدید شده بر سر حفظ نظام و ضدیت با غرب اختلافی با هم ندارند. دعواهای جدید پس از اختلاف نظر در جامعه روحانیت بین رفسنجانی و مهدوی کنی (مرد شماره یک پشت صحنه ) و انشعاب بی سروصدای رفسنجانی بوجود امد۰ رفسنجانی به خاتمی و جناح چپ خط امامی که با ماسک ازادیخواهی و دموکراسی طلبی امده بودند کمک کرد تا از نیروی بزرگ مخالفین در جامعه برای شکست راست اصولگرا (ناطق نوری) استفاده کند. هجوم مخالفین عادی به صندوقها وزنه چپ را قوی کرد۰ رفسنجانی مانع تقلب شد۰ راست از او کینه به دل گرفت و چپ که خودش را وامدار او نمی دانست و با سیاست های تعدیل اقتصادی او (که کشور را که بعد از ۸ سال سیاست انقباضی-کوپنی -دولتی موسوی به ورشکستگی افتاده بود تا حدی نجات داد) مخالف بود به او حمله برد۰ رفسنجانی اعتبار و نفوذش را در همه جا از دست داد و به لجبازی باچپ پرداخت۰ چپها بدون او و با سیاستهای ملایم خاتمی عملا هیچ کاری نتوانستند انجام دهند جز تا حدودی اشنا کردن مردم عادی نسبت به حقوق شهروندیشان و مطالبه انها۰ هشت سال خاتمی حوادث نامطلوبی به همراه داشت که عمدتا توسط سنگ اندازی راست و ترس خاتمی و عقب نشینی های او بی نتیجه سپری شد۰ رفسنجانی که خیال می کرد قدرتش را به هر دو طرف نشان داده بار دیگر به صحنه امد۰ راست که از پشت پای او به زمین خورده بود (و از پیروزی خاتمی با شعار جذاب برای مردم عادی مخالف درس گرفته بود) از مدتی قبل با چراغ خاموش یک راست افراطی یک لا قبا را در شهرداری تهران در اب نمک خواباند و در روز انتخابات ریاست جمهوری ۸۴ با تیر احمدی نژاد دو نشان زد۰ رفسنجانی را که هم اخوند بود و هم به نوعی سمبل ج ا و مسول همه نابسامانیها و هم مشهور به سواستفاده مالی با حربه چهره مستضعف دانشگاهی غیر اخوند و مبارزه کننده بافساد خاندان هاشمی یعنی احمدی نژاد کوبید۰ جناح چپ را که پس از وعده های بدون عمل خاتمی و اتش توپخانه راست جاذبه ای نزد مخالفین عادی نداشت به مرخصی فرستاد۰ کروبی را هم که با زیرکی همان نقشه را ولی برای جناح میانه اجرا می کرد باتقلب به نفع احمدی فرستاد خانه۰ بدیهی بود که خاتمی که دولتش برگزار کننده انتخابات بود از فرضیه بروز تقلب وسیع نمی توانست جانبداری کند۰ احمدی نژاد اما چون به همه کلک زده بود عملا ۴ سال پر اعتراض را می توانست منتظر باشد۰ او حتی در میان اصولگراها هم جایی نداشت خصوصا که در داخل و خارج فقط دشمنی کاشت۰ میلیاردها دلار درامد نفت را هم نتوانست صرف رشد اقتصادی کند۰ چپ و میانه ضخم خورده و حتی بعضی اصولگرایان راست هم قسم شدند تا او را و رهبر حامیش را شکستی تلخ دهند۰ در انتخابات ۸۸ احمدی در افکار عمومی فریب خورده در دورهای قبلی شانسی نداشت۰ رای ثابت اصولگراها هم کافی نبود مخصوصا اینکه حالا بخشی از انهم نصیب رضایی می شد۰ پس باید از امدن یک چهره لیبرال و میانه رو جلوگیری می شد۰ فشارها به نوری و خاتمی تا حد تهدید به ترور بالا رفت۰ به جناح چپ القا میشد که یک اصولگرای چپ بیاید تا از فیلتر عبور کند۰ کار به جایی رسید که توده ایها هم مرتب به خاتمی و نوری و دانشجویان فشار می اوردند و گاهی به نوری و حتی کروبی حمله میبردند تا صحنه را برای موسوی اصولگرای چپ خالی کنند چون موسوی نه پیشینه خوبی از نظر ازادیخواهی و دموکراسی طلبی داشت و نه حاضر بود دست از اسلام نابش بکشد. موسوی بالاخره با عقب مانده ترین و بی خاصیت ترین شعارهای اصلاح طلبانه اصولگرایانه امد۰ انهم بعد از هزار تعارف با خاتمی۰ چپ سرخورذه از انصراف خاتمی ناچار به این اصولگرا از ترس کودتا علیه نوری و کروبی و به امید چنگ انداختن به ارای اصولگرایان ناشیانه راضی شد۰ راست افراطی حالا باید بین چپ و میانه و مخالفین عادی اختلاف ایجاد می کرد و سپس با مهندسی ارا نتیجه را به دلخواه مثل قبل تغییر میداد۰ فرمان حمله بدون رعایت خط قرمز به رفسنجانی و خاتمی و کروبی و موسوی و حتی ناطق نوری از تلویزیون ملی به قصد پراکنده کردن مخالفین عادی از اطراف انها صادر شد۰ رفسنجانی و خاتمی که حامی اصلی موسوی محسوب می شدند و کروبی که بهترین مواضع انتخاباتی به لحاظ ازادیهای اجتماعی و حقوق اقلیت ها و زنان و قشرهای محروم را داشت و از پشتیبانی دانشجویان و روشنفکران و روزنامه نگاران برخوردار بود هدف اصلی این حمله ها بودند۰
پرده دری بی اندازه اما مردم عادی و مخالف سیاست های خشن و دخالتهای بی جای حکومت در امور خصوصی شان را نسبت به اقتدار صوری رژیم که اینک سرانش از راست تا چپ همدیگر را (در اصل رژیم و هویت به ظاهر دینی اش زا ) لجن مال می کردند دچار تردید اساسی کرد۰ نه اینکه قبلا گروهها و احزاب مخالف بدتر از این مطالب را در مورد رژیم نگفته بودند بلکه این حقیقت که اینبار نمایندگان و مسولین طراز اول رژیم اینگونه پته هم را روی اب میریختند که در هیچ کجای جهان سابقه نداشت عامل پیدایش و تثبیت یک اتحاد نانوشته بین اقشار مردم گردید که به صورت یک باور عمومی یقینی درامد که با ریختن دیوار ترس و خودسانسوری همراه شد اگر چه بعدها توده ایها و سایر طرفداران کاندیداتوری موسوی بیرون امدن مردم و تظاهرات را در روز بعد به حساب درست بودن نظرشان گذاشتند ولی واقعیت انست که همه از این عکس العمل غیر منتظره جا خوردند و به دلیل اماده نبودن نتوانستند از ان استفاده کنند۰ موسوی خودش به این موضوع اعتراف کرد۰ امدن مردم به خیابانها حتی گروههای تحریمی را شوکه کرد۰ بعدا همه طرفدار جنبشی خودرو شدند که در واقع در کلیتش هیچکدام از این گروهها و حتی شخص موسوی را نمی خواهد۰ مردم عادی که مطالباتشان از میان شعارهای خود جوششان مشخص است۰ نه کمونیسم می خواهند نه بازگشت به اسلام خط امامی و نه رژیم پادشاهی نوع عربستان ۰ نه به روسیه و چین می خواهند باج بدهند نه به افراطیون سوریه و غزه و لبنان۰
انها یک رژیم سکولار مدرن می خواهند شبیه رژیمهای غربی۰ البته در میان تظاهر کنندگان خصوصا خارج کشوریها از کمونیست دو اتشه تا شاهپرست و مشروطه خواه و جمهوری خواه و مذهبی و ملی گرا و لیبرال و مجاهد و... همه جور هست. ولی انچه اکثریت مردم حاضر در خیابانها می خواهند تماما از جنس مطالبات این گروهها نیست۰
رفسنجانی و موسوی هم مثل احمدی نژاد به دنبال حاکم کردن همان نظام اسلامی هستند با ماسک متفاوت۰
به همین دلیل توان جنبش خودجوش مردم در اصطکاک بین این افراد و گروهها و منافع متضاد انها در حال ساییده شدن است۰ گوش کنید!
۱٨۵۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ آذر ۱٣٨٨       

    از : فرید راستگو

عنوان : آقای ارمنی
سید ارمنی عزیزم سلام
اولا حوصله اتان را تحسین می کنم که دنبال تعداد کلمات مختلف در مقالات هستید.
در ثانی من پشت چیزی خود را قایم نمی کنم اما برخلاف شما که به تضاد طبقاتی اعتقاد دارید من به همریستی طبقاتی اعتقاد دارم و ایمان دارم انسانها در ذات خود هیچ دشمنی با همدیگر ندارند و همواره حاکمین مستبد هستند که یا با دین و یا با مرامهای زمینی موجب تفرقه آحاد بشر شده اند. متاسفانه فلسفه های سیاسی عمدتاً بر مبنای قدرت طلبی شکل گرفته اند از افلاطون تا به امروز و لذا این فلاسفه همواره قدرت و کسب آنرا موضوع بحث قرار داده اند و خواسته یا نا خواسته مبلغ تضاد طبقاتی و جنگ طبقاتی بوده اند و هر کس با هر مرام و دینی که به قدرت رسیده است برای حفظ قدرت خود بین مردم اختلاف انداخته است . من معتقد به آتشتی طبقاتی و مبلغ آزادی و دمکراسی برای همه مردم دنیا هستم و به این اصل معتقدم که قدرت عامل تباهی بشریت است و آزادی در همه زمینه ها عامل رشد و شکوفائی نوع بشر است. لذا باید در دراز مدت و در آینده که حتماً ما در آن زیست نخواهیم کرد قدرت سیاسی از بین برود شرط آن این می باشد که بیان آزادی جای خود را به بیان قدرت بدهد نه فقط در ایران بلکه در سراسر جهان.
پیروز باشید
در پایان اگر علاقه دارید در این زمینه با هم بحث داشته باشیم می توانید با ایمیل من تماس بگیرید
راستگو
۱٨۵٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣٨٨       

    از : سید آباس ارمنی

عنوان : مردم
آقا شما در این مقاله ات ۲۷۵ مرتبه نوشتی مردم ۳۷ مرتبه نوشتی ملت ۵۸ مرتبه هم نوشتی جمهوری اسهالی ( البته من میگم اسهالی )شما نوشته بودی اسلامی و اینطور قصد داری به خواننده القاء کنی که اینها یعنی مردم و ملت وخلق درست در نقطه مقابل جمهوری اسلامی قرار دارند .ولی من بهت میگم اینطور نیست این جاکشها از کره مریخ نازل نشدند اینها بخشی از همین ملت و خلق و مردم هستند . پیشنهاد میکنم راجع به خواست خودت و هم طبقه هات حرف بزنی در انصورت حرفت واقعی تر خواهد بود .البته اگر جرئتش را داری. اینقدر پشت مردم وملت پنهان نشید.
۱٨۵٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣٨٨       

    از : م. پ.

عنوان : تشکر بی پایان از نویسنده مطلب آقای فرید راستگو
آقای فرید راستگو
در شرایط کنونی مبارزه بخش های وسیعی از مردم برا دمکراسی و دستیابی به حقوق انسانی خویش ضرورت روشن کردن پایه های نظرات اصلاح طلبانی که می خواهند مردم را کماکان در زندان بزرگ حکومت جمهوری اسلامی نگدارند الزامی است . مطلبی که شما نوشته اید در همین راستا است و خسته نباشید.

م. پ
۱٨۵۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۵ آذر ۱٣٨٨       

    از : مبهوت

عنوان : مرسی
آقای راستگو، مقاله تحلیلی بسیار جالب و پر باری بود. دست شما درد نکند.
۱٨۵۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ آذر ۱٣٨٨