دولت سیاسی و جامعه مدنی - موریس باربیه

نظرات دیگران
  
    از : secular

عنوان : V
دولت سیاسی???? و جامعه مدنی????
با قاطعیت???? می توان گفت که مارکس هنوز چیزی?????? برای گفتن دارد????

--------------------------------------------------------------------

اندیشیدن ، اندیشیدن به هنگام هست !!!! در عصر مدرنیته شناخت حقیقت, آموختن درس حقیقت مطلق (حقیقت مجازی) نیست بلکه آمیختن با حقیقت در زمانست که بینش را متحول میسازد.

ایدئولوژیها (مذهبی، کمونیست، سوسیالیسم, پانیسم، ناسیونالیسم, سلطنت طلبان و ...) مالک حقیقت مجازیند زیرا حفظی, جبری و عادتی هستند. واژه مجازی و حقیقی نیتجه اندیشه تحول ناپذیر یکی بر دیگریست. ایدئولوژیها آدمی را بی نیاز از اندیشیدن میسازند تا جامعه را در انتخاب ارزشها به کنار گذارند. آدمیان ملزم بپذیرش ارزشهای ثابتند تا بدینسان قدرت را به آنان واگذارند و آنانرا منشا حاکمیت و قانون گذاری نمایند!!!!
تاریخی که ایدئولوژیها آنرا بر اساس باور مطلق خویش ساخته و پرداخته اند, پیامی بجز خردستیزی را نداشته است. از اینرو قیم ها برای اثبات حقانیت تاریخی ایدئولوژیک, دیگر حقانیت کلامی ندارند!!!


سیاست یعنی تئوری قدرت!!! قدرت یعنی فلسفه زور!!!
در عصر مدرنیته واژه مردم بمعنای مشارکت در تصمیم گیریهای سیاسی-مدنی و نظارت بر اجرای برنامه هاست!!! بعبارت دیگر جامعه مدنی با جامعه سیاسی یکی میباشد!!!
عقل خودبنیاد در عصر مدرنیته بدنبال پلورالیسم اندیشه ها در جامعه مدنیست و نه بدنبال پلورالیسم ایدئولوژیها زیرا ایدئولوژیها حاجب ادراکند که عادت به استبداد را نهادینه میکنند, حال آنکه جامعه مدنی جامعه ایست تکثرگرا که در همزیستی و برای همزیستی ساختار یافته است.

میراث درک قدرت برخواسته از کنترل و تسلط بر ثروت و دارایهای ملیست که خطوط اصلی آرمانهای سیاسی را ترسیم میکنند, بدین سبب ایدئولوژیها بدنبال کسب قدرت سیاسی متمرکز برای کنترل شریانهای اقتصادی جامعه اند زیرا سرمایه شریان توسعه است و هر آنکه تسلط و کنترل بر سرمایه دارد , قدرت تعیین مقصد مصرف را نیز دارد. از اینرو کوتاه کردن دست جامعه مدنی از قدرت سیاسی و سرمایه که متضمن ببار نشستن دمکراسی و آرمانهای خرد جمعی جامعه مدنیست برایشان الزامیست.
۱۹۷۱۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ دی ۱٣٨٨