آنان که به خیابان ها آمده اند
راه لایروبی" طویله اوژیاس" * را بلدند!
- مسعود نقره کار

نظرات دیگران
  
    از : سیما محسنی

عنوان : حامیان مجازی بقای رژیم
کامنتی در تأیید مطالب آقای نقره کار گذاشتم که ظاهرأ به مذاق گردانندگان سایت خوش نیامد من در تعجبم در حالیکه ناسزاها و فحاشیها را سانسور نمیکنید چرا هر وقت انتقادی
از اصلاح طلبان حامی رژیم میشود فوری آن را حذف میکنید.
۲۰۰۲۲ - تاریخ انتشار : ۲۲ دی ۱٣٨٨       

    از : عزیز عزیزی

عنوان : بدون واسطه لیبرالهای مذهبی هدف در دور دست است
مردمی که عامه اش بر قبور اعرابی که برای به بردگی کشیدن ما عجمان آمده بودند دخیل می بندند و از آنها طلب حاجت میکنند؛ حرف گنجی و سروش را راحتر درک میکنند تا اندیشمندان بزرگ بشری را. بنابراین از حالا به حذف واسطه های رسیدن به دموکراسی نیافتیم. قدم اول می تواند حکومت لیبرالیسم قانونگرا باشد.
۱۹۹۵۰ - تاریخ انتشار : ۲۱ دی ۱٣٨٨       

    از : مدعی بی اخلاق

عنوان : اخلاق ‫موضوعی مذهبی نیست
‫من شخصاً ازخواندن فحش نامه های آقای با ادب و رفقا و شرکای ایشان، که ممکن است خود ایشان با سوء استفاده از آزادی برای خوانندگان جهت نقد و جواب دادن به مقالات مندرج در این سایت نسبتاً آزاد، که ممکن است مدام با تغییر نام خود مرتب از مطالب قبلی خود حمایت کنند، جداً و واقعاً شرمگین ام. نزول عفت کلام و رعایت ‫اخلاق و حرمت در کلام انسانی و نوشتار در این سطح مبتذل و بی تمدن و حتی پائین تر از گفتار شعبان بی مخ ها واقعاً شرم آور است. برایم این سوالست که اگر همینکار را اشخاص مورد خطاب ایشان با خود ایشان انجام میدادند، ایشان چه میکردند و چگونه عکس العملی داشتند؟ آیا واقعاً اینقدر فقر فرهنگی و ادبیات وجود دارد که نمیشود طور دیگری هم عیناً همین مضمون، منظور و مطالب را نوشت و پاسخ داد؟ آیا نمیدانید که گفتار شما برای همیشه در آرشیو این سایت ضبط و ثبت میشود و ممکن است حتی فرزندان خودتان بعدها آنرا بخوانند؟ آیا فکر کردید که پیامدهای چنین سرمشق گمراه کننده ای چقدر میتواند برای نسل جوان امروز و آینده زیانبار باشد؟ ای دریغ و ای بسا هزاران رحمت به کلام تند و سیاه وسفید و ایده آلیستی آقای فریدون مشیری! که همین اخیراًًً بیانیه آقای موسوی را به سبک سیاه سفیدی خود نقد بسیار تندی کردند ولی در نهایت نتیجه ای شبیه به نتایج انتقاد شما گرفتند. شما اگر بنا بر آن دارید که بر طرفداران کسانی که مورد نقد شما هستند تأثیر بگذارید، باید اول کلام با عفت و با نفوذ و موثر اینکار راپیدا کنید، در غیر اینصورت برای که می نویسید، برای طرفداران خود؟ بیهوده وقت خودتان را تلف نکنید. من هم ممکن است تا حدی با شما در محتوای نقد شما موافق باشم، ولی کمک به روشنگری مردمان طرفدار ملی مذهبیون و احتمال تغییر فکر وباور آنان بسمت یک تفکر بی ضررتر سکولاری، لیبرال و دموکراتیک، ناخودآگاه مرا بسمت گفتمان اخلاقی تر و متمدن تری راهنمایی میکند. شما هم اول هدف خودتان را برای خود روشن کنید. چرا و برای چه و که و چرا می نویسید؟
۱۹٨٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۹ دی ۱٣٨٨       

    از : منصور

عنوان : انصاف داشته باشیم
آقای کوروش آریا, دوستان عزیز , راه اندازی و اداره ی یک تارنما مثل اخبار روز کاری سخت و طاقت فرساست , کاری ۲۴ ساعته ,که زیان مالی هم دستمزد آن است ! بجای بی مهری و توهین اگر نقصی می بینید نقد کنید و دوستانه هشدار بدهید , قدر زحمات این عزیزان را بدانیم , به محدودیت های آن ها توجه کنیم ,هیجان ها و عصبیت ها را کنترل کنیم , دشمن شاد کن نباشیم.
۱۹٨۴۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : نرگس مست

عنوان : اقای تابان این بار چرا
دیروز مطلبی نوشتم در ارتباط با مقاله و خواسته بودم بجای دادن درس اخلاق به آقای بی - ادب برویم و مطلب آقای نقره کار را تبلیغ و ترویج کنیم ولی شما آقای تابان آن را سانسور کردید. آیا تبلیغ و ترویج نوشته ی آقای نقره کار از کار های ممنوعه هست که سانسور کردید. آیا لجن نامه کورش آریایی لیاقت ماندن در سایت شما را دارد و تبلیغ و ترویج نظری که یکی از رهبران شما (نگهدار) را زیر سوال برده باید سانسور شود؟ واقعا که روشنفکرانی که میخواهند مملکت را درست کنند
۱۹٨٣۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : اعتماد

عنوان : مقاله دکر نقره کار سنجیده و روشنگرانه است
من مقاله آقای تراب حق شناس را هم خواندم مقاله دکترنقره کار سنجیده تر , روان تر و تاثیر گذار تر است و با مقاله تراب حق شناس متفاوت است و جانب دارانه و یک سو نگری در مقاله نقره کار نیست .نقره کار از طویله اوژیاس هم به خوبی استفاده کرده است البته از این اسطوره بسیاری از نویسندگان ما استفاده کردن. پیش از انقلاب هم طرفداران چریک ها کتابی منتشر کردن بنام لایروبی طویله اوژیاس که منظورشان طویله ی شاه بود!
۱۹٨٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ایرج رشتی

عنوان : بیانیه خیلی چیزها را ...
بنظر من , در جنبش سبز ایران همه دیدگاها با هم بطور مسالمت آمیز در تظاهرات خیابانی شرکت می کنند و کمک همدیگر هستند. پدیده ای که در دوران انقلاب ۵۷ دیده نشده. آن زمان "وحدت کلمه" هژمونی حاکم بود.
امروز( بعد از ۶ ماه) در جنبش سبز بیشتر شعار هائی که مطرح می کنند خواست آقای موسوی و یا کروبی نیست. ولی این واقعیت عینی مبارزات جنبش سبز را نمی توان نادیده گرفت. شعار های جمهوری ایرانی , مرگ بر دیکتاتور, جدائی دین از دولت و شعار بر علیه ولایت فقیه ...شعارهای هستند که از بتن جامعه بر خواسته اند و اصلن در این دو اعلامیه توجه نمی شود. البته هر کسی هر نظری دارد باید بیان کند و آقای موسوی دوران "طلائی" اوایل انقلاب را تبلیغ می کنند. ولی در آن دوران آزادی بیان نبوده. آزادی که آقای موسوی در بیانیه اشان ذکر می کنند, در دوران خمینی وجود نداشت. در شعار های روز مره و در افکار میلیون ها جوانان خواست های دیگری هم مطرح شده. هزینه سنگین مبارزات ربطی بشعار ها ندارد. مگر ۱۰۰ ها "اصلاح طلبان" را که زندانی و دادگاهی کردند و عده ای را هم که در زندان کشتند, شعار های تند داده بودند؟ نامه به خارج نشینها ( نامه سحابی) آدرس عوضی دادن و کاملن انحرافی است.
اقای نقره کار شاد باشید
۱۹٨٣۱ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : حافظه تاریخ

عنوان : لعنت بزبان ویا قلمی که حماقت را ستایش کند
زمانی که سطح بحث و جدال سیاسی باین حد ابتذال رسیده باشد، بایستی فاتحه کمک رسانی این بخش اپوزیسیون خارج نشین را خواند.البته سرخوردگی یک مشت عناصر بدون محتوا و اگاهی اجتماعی و غیرقابل بهبود دماغی امریست روشن. اقایان و خانمهای تحلیل گر خارج نشین، بیایید بداخل مملکت، لااقل تحمل کردن یکدیگر را یاد بگیرید. ببینید در چه شرایطی زیر چکمه مزدوران و زیر نعلین ملاها مشعل مبارزه را روشن نگهمیداریم. شما در رفاء و اسایش و در جامعه مطمین از فروید و زبان مولوی برای حقانیت استفاده کردن فحش و استدلال چاله میدانی استناد میجویید.من از این ۱۵ نظریاتی که بنا بود راجع بمقاله اقای نقره کار در تایید، یا تکذیب و احیانآ تکمیلی نگاشته شود، بجزء یکی دوتا ،مابقی چیزی جزء فحش و ناسزا بهمدیگر ندیدم و انهم در سطح بسیار مبتذل، که نشاندهنده پوکی وپوچی نگارندگان است.  
۱۹٨۱۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : .

عنوان : جنبش مردمی و روبیدن طویله های اوژیاس
با سلام
فکر می کنم، آقای نقره کار، این مقاله را با توجه به مقاله جالب، تراب حقشناس با عنوان:
" جنبش مردمی و روبیدن طویله های اوژیاس"،

نوشته اند. در آن مقاله به مسائلی که آقای نقره کار نوشته اند، عمیق تر پرداخت شده و بسیار پیشتر نوشته شده است. این مقاله در همین سایت خوب، اخبار روز هم منتشر شده بود، که آدرسش را در پایین می آورم.

http://www.akhbar-rooz.com/article.jsp?essayId=۲۳۷۵۳

همچنین در سایت اندیشه و پیکار هم وجود دارد.
۱۹٨۱٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : ن - پرورش

عنوان : تبریک!
تبریک!
تبریک به جناب گنجی و خانم عبادی و آقایان داریوش همایون و فانی یزدی و محسن حیدریان و خانبابا تهرانی و محمد برقعی و فرخ نگهدار و کشتگر و (۲۵۰ تحلیلگر دیگر) بخاطر درست در آمدن تحلیلشان!
یادم می آید در دوران ریاست جمهوری بوش و فرمانروائی نئو کان ها در آمریکا، مخالفان ایرانی سیاست های آقای بوش از جمله می گفتند که تهدید خارجی سبب می شود تا رژیم اسلامی سیاست سرکوب جنبش مدنی ایران و آدمکشی و خفقانش را به بهانهء چنین تهدیدی توجیه کند و برعکس هر چه تهدید خارجی کم تر شود، دست رژیم هم در سرکوب جنبش مدنی ایران بسته تر و رژیم در توجیه خشونت هایش وامانده تر می شود. کلی ذوق کردیم که آقای اوباما در آمریکا رئیس جمهوری شد و خطر حملهء نظامی به تأسیسات اتمی ایران اگر نه رفع، دستکم کاهش پیدا کرد و امروز شاهدیم که بمبارکی و میمنت، جنبش مدنی مردم ایران دیگر نه مورد حمله و سرکوب رژیم است، نه از خفقان و آدمکشی خبری هست و نه رژیم قادر است مبارزان را جیره خوار و مزدور بیگانه بنامد. خوشبختانه زندان های کشور هم از زندانیان خالی شده اند و این همه را تحلیلگران صلحدوست و حقوق بشری و میهن پرست ما پیشاپیش دیده بودند و ما را در جریان گذاردند. با داشتن چنین تحلیلگران برجسته و ژرف بینی حق باز هم با حافظ است که سرود:
ای دل ار سیل فنا بنیاد هستی بر کند
چون تو را نوحست کشتیبان ز توفان غم مخور
۱۹٨۱۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۲

عنوان : فروید و انسان
بقول فروید: در زیر پوسته ظاهری این بشر متمدن یک موجود وحشی آرمیده است!
۱۹٨۱۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : سیما سین

عنوان : مولوی و زبان
آقای با ادب، آقای امیر توکلی عزیز،
مولوی می گوید:
آدمی مخفی است در زیر زبان
این زبان پرده است بر درگاه جان
چونکه بادی پرده را درهم کشید
راز صحن خانه شد بر ما پدید
کاندر آن خانه گهر یا گندم است
گنج زر یا جمله مار و کژدم است

این نظریه یعنی رابطه زبان و اندیشه و کیفیت تشخص هویت انسان در زبان، در روانشناسی، نقد ادبی و شناخت شناسی امروز محل والایی از اعتناء و اعتبار دارد.
۱۹٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : amir tavakolli

عنوان : drood bar b-adab
هموطن گرام b-adab
کاملا با شما و حتی لحن نوشتار شما موافقم ودست شما را می فشارم.
اینکه افرادی مثل نگهدار یاسحابی و گنجی یا بهنود و ورشکستگان سیاسی دیگر سراپا تقصیر و امثالهم
هنوز بعد از اینهمه رسوایی ۳۰ ساله بخود اجازه محور شدن و خط دادن در جنبش ازادیخواهانه ایران را می دهند از هزار فحش خارمادر و الفاظ چاله میدونی به ملت و فهم مردم بدتر و شنیع تر است.
از اقای نقره کار هم متشکرم.
۱۹٨۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ دی ۱٣٨٨       

    از : لقمان

عنوان : ادب را از بی ادبانی مثل ب ـ ادب بیاموزیم.
پایه های اجرایی رژیمهای ارتجاعی و دیکتاتوری مثل رژیم اسلامی بیشترین از لومپن ها و پایین ترین قشر متعصب جامعه تشکیل میابد. اگر این عناصر عقب مانده کسانی هم مضافآسر در توبره استعمار و عوامل جاسوسی تحت عنوان ستم قومی دایه ازادیخواهی را داشته باشد.طرز استدلال موجودی بنام ب - ادب که وی از زمره شعبان بی مخها و قمه بدستان این رژیم که روزانه جوانان ایرانی را از هر قوم و اقلیتی در تمام ایران درو میکند، ذره ای فرق نمیکند، گستاخی را بحدی رسانده و تعین و تکلیف برای دیگر اندیشان مینماید. این موجود جانی تر و خطرناکتر از حاکمان فعلی است. اینها لااقل قبل از اینکه بسر قدرت برسند اینقدر رجز خوانی و شمشیر حواله دیگران نمینمودند. منهم مقاله اقای سحابی را بعنوان یک نظر بغایت انحرافی خواندم و با همه ایرادهای ممکنه نثار فحش که برازنده موجود بیمار گونه ب ـ ادب است،بوی نمیکردم. دست کثیف تو بان پیر مرد نمیرسد، که ناسزا و فحش نثارش میکنی. وای بانروزی که شمشیر بدستت بگذارند.استدلاتت بیان روشن بینش نژاد پرستی کور و فاشیستی است که بنظر میرسد مبارزه جدی با موجوداتی مثل تو جدا از مبارزه ازادیخواهی مردم ایران نیست.  
۱۹۷٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : جنبش شکست نخوردگان

عنوان : ما که به شما ۳۰ سالست می گوییم که اینها اینکاره نیستند
جنبش کمونیستی ایران ۳۰ سال بیش به شما نقد نوشت و گفت که بورژوازی ملی و مترقی در ایران یک اسطوره است و وجود خارجی ندارد. به شما گفت بورژوازی در ایران برای کسب مافوق سود احتیاج به کارگر ارزان و خاموش دارد و این میسر نمی شود مگر با دیکتاتوری. به شما گفت که این افراد سکولار و غیر سکولار که شما نام می برید همه به یک جنبش ملی اسلامی متعلق اند و هدفشان بازسازی سرمایه در ایران بر اساس بازار داخلی است و به همین دلیل حتی حمایت غرب را هم در دراز مدت نخواهند داشت و مضمحل می شوند. به شما گفت که بورژوازی در ایران نه خواهان آزادی است و نه می تواند حتی به اندازه ترکیه آزادی بدهد. چرا که برای هر تغییری آنقدر دست به مقاومت میزند که اوضاع انقلابی می شود و در نتیجه یا یک حکومت انسانی و یا یک حکومت دیکتاتوری و کشتار شکل می گیرد. این جنبش به شما گفت که به این "آزادیخواهان" که اکثرا باسدار ولتر بوده و یا از همکاران قبلی آنان دخیل نبندید. به شما گفت که آنجه در ایران شروع شده یک انقلاب است و در این انقلاب جنبش ملی اسلامی شانسی ندارد. یا انقلاب سرکوب شده و جنبش ناسیونالیستهای طرفدار غرب قدرت را می کیرند و یا جنبش کمونیستی یک حکومت انسانی و مردمی بوجود می اوردو آزادی و برابری را به جامعه می اورد. به شما گفتیم که اینها اینکاره نیستند. این ها سالهاست که تن شان از شنیدن اسم انقلاب هم کهیر می زند و سالهاست که منتظرند تا آیت اللهی بجای نعلین کفش ببوشد تا در محسنات ترقی خواهیش بنویسند ولی دریغ از یک فعالیت علیه اعدام در ایران. اینها نمی توانند و نه منافع طبقاتیشان اجازه میدهد که ازادی و برابری را در ایران بیاورند. برخلاف این جنبش ملی اسلامی که شرم دارد ادبیات سابق خود را روی سایتش بگذارد. ادبیات این جنبش کمونیستی در این ۳۰ سال بطور مدون در سایت یکی از رهبران آن هست. شما در مقاله خود باز هم نشان داده اید هنوز به این جنبش ملی اسلامی توهم دارید و لی حداقل صدای انقلابی را که این جنبش وعده میداد شنیده اید. این انقلاب همانطور که در این ۶ ماه دیده اید عقب می نشیند قدرت می گیرد و دوباره حمله می کند و هر حمله آن بزرکتر از قبل است. زیاد به این ملی اسلامی ها توجه نکنید. مردم به خوبی میدانند چگونه در موقع عقب نشینی به آنها میدان بدهند تا جلو بیایند و سبس قدرت بگیرند و حمله کنند. این نامه ها و بیانیه موسوی و ... به همین صورت بایستی به آنها نگاه کرد. جنبش انقلابی بعد از حمله عاشورا احتیاج دارد که نیرو جمع کند و بایستی بتواند شکاف رژیم را که بخشی حاکم همین حنبش ملی اسلامی است بیشتر کند. این تمام فلسفه این بیانیه هاست برای جنبش انقلابی مردم. الان دوباره جناحهایی دل می بندند که میتوان آنرا کنترل کرد و در نتیجه از حمله قطعی اجتناب می کنند و این هما ن چیزی است که جنبش انقلابی احتیاج دارد تا نیرو جمع کند و حمله بعدی خود را انجام دهد. جنبش کمونیستی و چب جامعه کاملا هوشیارانه عمل می کند. این جنبش از بیشرفت این جنبش انقلابی است که نیرو می گیرد بنابراین بایستی تمام نیرو را برای بیشبرد آن در خیابان بکار برد. لطفا جناح جب جنبش ملی اسلامی را بجای جب حامعه به مردم معرفی نکند. نه اینها خود را جب حامعه می دانند و نه خود را اینطور معرفی می کنند و در این ۳۰ سال نیز همه کار کرده اند که از رزیم حمهوری اسلامی بعنوان مرجع حنبششان دفاع کنند. شما نیر انها را همانطور که هستند بخوانید. جنبش کمونیستی و جب جامعه به اینها ربطی ندارد و مشغول کار خود است. اگر خواستار ازادی برابری و یک جامعه انسانی هستید به این جنبش ببیوندید. ۳۰ سال است این جنبش ازادی و برابری و انسانیت را در این جامعه تبلیغ می کند. گذشته چراع اینده است و از کوزه همان برون تراود که در اوست.
۱۹۷۷٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : رویا رضوی

عنوان : پاسخی به هموطن b-adab
هموطن گرامی ب/ادب با تمام گفتار و نظر شما در مورد این شیاد و منافق پیر سحابی موافق هستم و امثالهم که اینها یگ یا دو گام هم از آخوندهای جنایتکار جلوتر میدوند . اما همین ناسزاها و فحشهائی که شما نثار این منافق و امثالهم میکنید میتوان با واژه های دیگری منظور را رساند و در خواننده اثر مثبتتری بجا گذارد هر چند من هم خود اما در دور دوستان نزدیک اعتراف میکنم که از همین واژه ها استفاده کرده و میکنم ولی در یک گفتار علنی تا حدودی باید از اینوع ادبیات خود داری نمود .
۱۹۷۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : secular

عنوان : V
Hamin nok-teh bas ke
shoma dar donya-ye siyasat manande mahi ۳ sa-ni-yehi hastid ke faghat piramoone khod ra, be sho-aye ۳ sa-niyeh ghaderast bebinad
!!!!

dorste farghe nasle shoma ba nasle javane kherad varz dar hamin nokteh ast!!!

jonbeshe tahvol khahe secular
۱۹۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۰

عنوان : شرم یک احساس انسانیست!!!
راه سبز یک مصاحبه ای منتشر کرده با جناب مهندس سحابی رئیس شورای ملی-مذهبی ها با عنوان تحمل حرکت تدریجی از گلوله خوردن سخت تر است. سیاست بی ادب راستش این بوده که فقط به آخوندها فحش بده ولی گاهی مجبور میشم که این حضرات رو هم بی نصیب نذارم. حالا چرا؟ براتون میگم. این جناب سحابی با رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هی ژست دمکراسی میگیرن ودم از اصلاح طلبی میزنن ولی تنها فرقشون با آخوندهای جاکش اینه که اینا عمامه ندارن. جناب سحابی توی این مصاحبه اینجوری میگه
در دوران انقلاب هم در روز ۲۲ بهمن در مهاباد دموکرات‌ها قیام کردند و پادگان مهاباد را اشغال کردند و متعاقب آن جنبش ترکمن صحرا شروع شد. در سیستان و بلوچستان هم شروع شد. در همه اینها هم چپ‌ها نقش داشتند. منظور این است که وقتی دولت ضعیف است اینطور می‌شود. حالا اگر ما بر ساختارشکنی فشار بیاوریم و اصرار بکنیم، حداقل این ساختارشکنی یک دوره انتقال دارد. از وقتی که این ساختار زیر سوال برود و بعد کم کم شکست بخورد و یا تسلیم بشود تا اینکه دولت بعدی بیاید حاکم شود و اقتدار پیدا کند. فاصله زمانی ای لازم دارد که ممکن است چند سال طول بکشد. در این دوره، اقتدار دولت ضعیف است. در اینجا من می‌بینم و پیش‌بینی می‌کنم که جنبش‌های تجزیه‌طلبانه شروع خواهد شد
می بینید مردیکه پیر سگ مثلا اصلاح طلب یک حکومت مرکزی مقتدر میخواد که نذاره کرد و ترکمن وبلوچ نفس بکشن. این بنده خدا ها حتی در انقلاب هم نباید شرکت کنن و پادگان مهاباد رو اشغال کنن، انقلاب و اشغال پادگان از نظر جناب سحابی فقط حق اختصاصی شیعیان هست اونهم فقط در تهران. این مردیکه جاکش و اون رفیقاش مثل ابراهیم یزدی هنوز بعد از سی سال به کردها و ترکمن ها تهمت تجزیه طلبی میزنن و کشتارهایی رو که خلخالی و چمران اونجا کردن تائید میکنن. گذشته ازاین اینها میخوان به ملت درس دمکراسی بدن وهی چس ناله میکنن که مردم ایران روحیه استبدادی دارن و از این کس شعرها. یکی باید به اینا بگه آخه جاکش مادرقحبه تو که روحیه استبدادی نداری و دمکراسی بلدی که باید بدونی در همه دمکراسی های دنیا از آمریکا و اروپا تا هند سیستم فدرالیسم هست و دولت مرکزی نه در امور داخلی استانها دخالت میکنه نه در امور داخلی شهرها. مردم در هر شهری و استانی خودشون شهردار و فرماندارشون رو انتخاب میکنن و به شهرداری خودشون مالیات میدن و این همون چیزی هست که کردها و ترکمن ها میخواستن و در ضمن همون چیزی هست که خراسان و فارس و خوزستان هم باید بخوان و اساسا دمکراسی بدون اینکه مردم هر شهری و هر دهی و هر استانی حق داشته باشن برای زندگی خودشون تصمیم بگیرن شدنی نیست، حالا یا مثل آمریکا وآلمان و هند سیستم فدرال هست یا مثل کشورهای اسکاندیناوی شهرها و شهرداریها مستقل و خودمختار
والا من بیخود نمیگم که فرق این جاکشها با آخوندهای مادرسگ فقط در عمامه هست، ایشون در ادامه استدلالشون برای یک دولت مقتدر مرکزی به گوز گوز میفتن و میگن
تحریکاتی هم از خارج هست که یک طرف آن اسرائیل است و یک طرف آمریکاست. یک طرف نظریات جدید است مانند دموکراسی های موزاییکی. یعنی کردستان خودش بشود یک دموکراسی، آذربایجان بشود یک دموکراسی، همه اینها کوچک، کوچک ولو رادیکال باشند خطری ندارند. ولی دولت مرکزی ایران خطرناک می‌شود.
می بینید این کس کش پیری با پررویی تمام میگه دمکراسی در کردستان و آذربایجان مهم نیست مهم این هست که ما یک دولت مقتدر و قوی مرکزی داشته باشیم که آمریکا و اسرائیل ازش بترسن و احساس خطر کنن. همه درد ومرض سحابی و دور و بری هاش همین هست و برای همین هم هست که مدام ملت رو از لولوی تجزیه کشور میترسونن و وامصیبتا میخونن و حالا هرچی کرد و بلوچ و ترک قسم بخوره که بابا ما تجزیه طلب نیستیم فایده نداره.از نظر نهضت آزادی و امثال این مردیکه سحابی کرد و بلوچ و ترکمن و عرب یا باید با ستم شیعه شاه اسمعیلی، به اسم دولت مقتدر مرکزی، بسوزن و بسازن یا اگر صداشون دراومد تجزیه طلب هستن.
تا حالا به این فکر کردین که چرا فقط سیاسیون شیعه تهران نشین از خطر تجزیه کشور حرف میزنن؟ گویا بقیه ملت همه تجزیه طلب هستن و فقط جاکش هایی مثل سحابی و ابراهیم یزدی یا اون جاکش فرخ نگهدار دلشون برای تمامیت ارضی ایران میسوزه
۱۹۷۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : شهلا

عنوان : نگهدار, تراژدیی که به کمدی بدل شده است
ف.طباطبایی به نظر من برداشت آقای دکر نفره کار درست است . آن پارگراف را یکبار دیگر بخوانید وانگهی برای بار اول نیست که نگهدار آن ها که هم نظرش نیستند را مثل احمدی نژاد " ابله و خس و خاشاک" می نامد. نگهدار نه فقط تغییر نکرده بلکه برای اینکه نشان دهد مرغ یک پا دارد گذشته درخشانش را تکرار میکند اما اگر اولی تراژدی بود این دفعه کمدی شده است.
۱۹۷۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : b-adab ۰

عنوان : ما انقلاب کردیم؟ یا انقلاب ما را کرد؟
از سال ۱۳۵۶ و باز شدن بی موقع «فضای باز سیاسی» در اثر فشارهای کارتر و نیز کج فهمی الیت جامعه ایرانی از میزان آمادگی مردم ایران برای اجرای دمکراسی و پیامدهای آن، ایران ما به یک دور و گرداب باطل بعد از باطل افتاد. از میان سرشناسان تنها شاه بود که میدانست که مردم ایران هنوز آمادگی دمکراسی را ندارند و این را در یک مصاحبه یکی دو سال قبل از انقلاب میگفت و درست هم میگفت. دلیل درستی این سخن من آن است که مهم نیست که سرشناسان و رهبران مخالفان شاه هنوز از شرکت شان در انقلاب دفاع میکنند و گناه را به گردن «شاه دیکتاتور» می اندازند. اما اگر تمامی کسانی را که در انقلاب شرکت داشتند، در یک سناریوی فرضی به همان ۳۱ سال قبل بازگردانید، از مجاهد گرفته تا فدایی و توده ای و جبهه ملی و خلاصه همه.. هیچکدام حاضر نبودند در انقلاب شرکت کنند. متاسفانه همه چیز از جنگ سرد گرفته تا نگاه طالبانی روشنفکر زمان شاه به امر سیاست و بسیاری موارد دیگر و حتا بدشانسی و بد اقبالی (اینکه یک چاپ یک مقاله در روزنامه اطلاعات که نظیر آن یا بسیار شدید تر از آن قبلا چاپ شده بود باعث شروع یک انقلاب شود را اگر گردن بدشانسی و بد اقبالی نگذاریم پس گردن چه باید گذاشت؟) دست به دست هم داد تا این روزگار سیاه به سر ما آمد. حقیقت این است که آنچه که کروبی و موسوی میگویند و از «ارزشهای انقلاب» سخن میگویند چیزی بجز شرایطی که خود قدرتمدار بودند نیست. و این از نگاه هر آزادیخواهی بجز بی حقوقی و دیکتاتوری مطلق دینی چیز دیگری نیست. آری.. موسوی و کروبی هردو همکار خمینی جنایتکار در پر جنایت ترین برهه ایران معاصر هستند و شکی در این نیست. اما این به آن معنی نباید باشد که مبارزین راه آزادی از این دو اسلحه برای زدن خامنه ای استفاده نکنند. مهم نیست که کروبی و موسوی چه شعاری میدهند و در جنایات دست داشته اند یا نه. مهم این است که جنبش سبز در ایران راه خود را یافته و در این راه فعلا از این دو اسب کالسکه مبارزه دارد استفاده میکند. از اسب نمیتوان انتظار داشت مانند هواپیما پرواز کند. از میرحسین نمیتوان انتظار داشت که به ۳۱ سال قبل بازگردد. بگذار او گروگان همان قولهایش در مورد آزادی بماند و به ارزشهای ۳۰ سال قبل بازگردد، پرواز آخر را جنبش سبز خواهد کرد و هر دو اسب کالسکه را پشت سر خود جا خواهد گذاشت.

شاید لازم باشد در مورد «نگاه طالبانی روشنفکران به امر سیاست» در آن زمان توضیحی بدهم.
امروز شاید نتوان جوان ایرانی را براحتی و با گفتن چند تا متلک نامربوط به او وادار به واکنش کرد. او براحتی از کنار این گونه موضوعات تحریک امیز میگذرد. اما سی سال پیش این گونه نبود. نوعی «غیرت سیاسی» در کنار سایر غیرت های دوران غارنشینی در تلاش برای رسیدن به مدرنیته جامعه را آزار میداد. کتاب سووشون سیمین دانشور را که بخوانید جایی دارد که در آن پسری در یک جمع گروه کمونیست و طرفدار کارگران عضو بود و در عین حال از اینکه او یک اشراف زاده است احساس خجالت میکرد. یکی از بچه های چپ بعد از انقلاب تعریف میکرد که یکی از فعالین سیاسی را زمان شاه به زندان میاندازند و او بسیار هم مقاومت میکند. اما در درد دل با یکی از کارکنان زندان به او میگوید که بخاطر اسم در کردن و بردن دل دختر مورد علاقه اش میخواسته قهرمان بازی در بیاورد. البته آن فرد نیز قضیه را به ساواک میرساند و او را چندی بعد آزاد میکنند. دفعه بعد که دستگیر میشود بازجو به او میگوید دفعه قبل بخاطر دل بردن از یک دختر این کاررا کردی. این دفعه چی؟ یعنی میخواهم بگویم که چنین امری واقعیت داشت. یعنی احتمال اینکه بسیاری فقط برای آنکه از جانب همگنان شان ترسو یا بی تفاوت یا انگهایی اینچنینی نخورند علیرغم میل باطنی شان به مخالفت با رژیم پیشین کشیده میشدند بدون آنکه خود واقعا مشکلی با رژیم پیشین داشته باشند. در آن زمان همه گونه آزادی بود فقط نمیشد گفت مرگ بر شاه. پس از انقلاب همه آزادی ها را گرفتند و تنها بد گفتن از شاه آزاد بود. امروز همان بد گویی از دیکتاتوری شاه را هم هرکسی نمیتواند بگوید چرا که طعنه زدن به رژیم به حساب میآید. امروز حتا آزاد نیستی که سکوت کنی حتا اگر رفسنجانی باشی. این هم جرم است و به همکاری با «دشمن» تعبیر میشود.
۱۹۷۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨       

    از : ف طباطبائی

عنوان : یک سئوال ساده ؟
ببین آقای نقره کار در مسائل سیاسی نباید حرفهای مخالفان خود را تحریف کنیم.

ایرج مصداقی متخصص اسناد و مدارک جنبش در باره ی نوشته فرخ نگهدار چطور برخورد کرده:

{فرخ نگهدار در توصیف بیانیه‌ی بالنسبه هوشمندانه‌ی میرحسین موسوی می‌نویسد:
«او به بیچارگانی که از سر بلاهت یا دنائت، نعره می زدند "این ماه ماه خون است"، گفت: ما را با مسعود رجوی عوضی نگیرید، شما هم بر سیاق او نروید.» }

ولی شما این موضوع را طوری دیگری «تفسیر»توصیف کردید.

منظور نگهدار آنست که ایرج مصداقی میگوید یا جنابعالی ؟
۱۹۷۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ دی ۱٣٨٨