از : دانشجویان پناهنده
عنوان : آقای صلاحی، بروید یقه داریوش همایون را بگیرید، از او به دادگاه لاهه شکایت کنید.
آقای صلاحی، اینهمه مقاله در این سایت چاپ می شود و بجز آقای بی نیاز داریوش هیچ فعال سیاسی و مقاله نویس دیگری توجهی به خوانندگانش نشان نمی دهد. دیگران در حقیقت هیچ احترامی برای ما قائل نیستند و ما را آدم حساب نمی کنند که حتی به سئوالات تکنیکی ما پاسخ دهند، همه برای ما رادیو شده اند. در این میان فقط آقای بی نیاز است که با خوانندگان خود در ارتباط است و تا آنجا که در توانش باشد پاسخ می دهند. لطفا کاری نکنید که آقای بی نیاز خوانندگانشان را رها کنند، ما به ایشان نیاز داریم و دوستشان داریم.
شما با داریوش همایون مشکل دارید و پاسخ آقای بی نیاز که با رجوع به قوانین بین المللی است برای شما قانع کننده نیست. شما داریوش همایون را به جرم جنایت علیه بشریت به دادگاه لاهه معرفی کنید و از شاکیان او بخواهید با شما همکاری کنند. از حزب مشروطه هم بخواهید که برای ارضاء شاکیانی مانند شما داریوش همایون را کنار بگذارند تا خیال شما راحت شود. بنا براین خواهش می کنیم شما محبت کنید و این فضای مجازی را با لحن بد آغشته نکنید و غیرممکن ها را از آقای بی نیاز انتظار نداشته باشید. نوشته های ایشان را با دقت بیشتری بخوانید.
ما تاکنون دلیلی نداشته ایم که در صداقت ایشان شکی کنیم. ما نسل دوم و سوم که از کشور دوریم، نیاز مبرمی به پاسخ به پرسشهایمان داریم، ما قدر آقای نیاز را می دانیم و از مقاله هایش چیزهای زیادی را می آموزیم. به زبانی که می فهمیم
آقای صلاحی، بروید یقه داریوش همایون را بگیرید، از او به دادگاه لاهه شکایت کنید.
۲۰٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (حق)
ابتدا با پوزش از تأخیر،
به اعتقاد من بسیاری از کسانی که خود را سکولار دموکرات مینامند، با تأسف بسیار، به خوبی میدانند که چیزی به نام «انتخابات آزاد» که همه نحلههای فکری یا سیاسی بتوانند در آن آزادنه شرکت کنند، با این قانون اساسی و قوانین انتخاباتی نمیتواند وجود داشته باشد. همانگونه که در پیش نوشتم قوانین انتخاباتی ایران چنین اجازهای را نمیدهد. من نمیدانم که آقای درویشپور طبق چه اسناد حقوقی به این نتیجه رسیده است که درک اصلاحطلبان از «انتخابات آزاد» با سکولارها یکی است. طبعاً اصلاحطلبان میتوانند در «انتخابات آزاد» بعدی شرکت کنند، زیرا آنها همواره تأکید کردهاند که به قانون اساسی و ولایت فقیه وفادار هستند. البته «سکولارهایی» که طرفدار اصلاحطلبان هستند و برای آنها تبلیغ میکنند بر این عقیده هستند که در «انتخابات آزاد» بعدی اگر اصلاحطلبان به قدرت برسند آنگاه یک فرج سیاسی در ایران رخ خواهد. البته من با این نظر کاملاً مخالف هستم و فکر میکنم غیرواقعی و اشتباه است و به ناکجاآباد ختم خواهد شد.
صادقانه بگویم، فکر نکنم با یک نامهی سرگشاده یا بیانیه مرزهای واقعی روشن شود. گویا برای توهمزدایی یعنی برای رسیدن به این نتیجه که زمین سفت است باید بعضی از انسانها چندین و چندین بار با صورت به زمین بخورند تا بعد این نتیجه تجربی را کسب کنند. درست مثل بچههای خردسال که باید یک چیز را چند بار تجربه کنند تا فراگیرند مثلاً چاقوی تیز میتواند خطرناک باشد.
قدری مأیوس کننده است ولی این هم متعلق به زندگی ما انسانهاست!
شاد و سرافراز باشید
۲۰٣۶۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : امروز شفا فیت سیاسی مبرم ست
آقای داریوش این بسیار نکوهیده ست که شما حرف مرا عوض می کنید .
در کامنت خود چنین شروع کردم : [ دوم- مشروطه خواهان چه صیغه ایست آقای داریوش ؟ ]
این قلم بی پرنسیبی های سومکائی ها ، رستاخیزی ها را قبوا ندارد که خود را «مشروطه خواه » جا می زنند
در این باره قبلا توضیح داده ام که آنها خواهان بازگشت پادشاهی هستند که هیچ ایرادی بر آن نیست و مشروطه / کنستیتوسیون موضوعی دگرست و تمام کسانی که برای جامعه ی مدنی و قانون اساسی تلاش می کنند مشروطه خواه واقعی هستند.
شما خودتان را بکوچه ی علی «چپ» میزنید و موضوع را بکلی و آگاهانه عوض می کنید و می نویسید:
[خلاصه همه یعنی آن ۹۰ درصدی که زمانی به خمینی لبیک گفتند تا وقتی همه «توبه» نکنند و در مقابل .... راستی در مقابل چه کسی؟ ملت؟ خدا؟ وجدان خود؟ طلب مغفرت ننمایند، مجاز نیستند حول یک پلاتفرم یا برنامهی دموکراتیک جمع شوند؟]
فراموش نکنید ! اکثریت مردم در حکومت شاه نیز به آتش اقلیت حاکم آن رژیم سوختند !
واقعا شرم آور ست ! بحث بر سر مردم و اکثریت آنها که تمام جان ، مال و عزیزانشان فدای امتیاز طلبی های مشتی فاسد گردیده نیست . دقیقا برعکس نظر شما موضوع یک اقلیت فاسد شناخته شده ست که با وقاحت و با «اسم » و «رسم» جدید میخواهند به همان شیوه ی ورشکسته ضد انسانی خود ادامه دهند. شما خوب متوجه هستید که بدون حضور آن «حضرات » مردم در داخل و خارج از کشور تا بامروز توانسته اند مهر خود را بر جنبش دمکراسی خواهی خود بکوبندد.
تلاش نکنید با واژه های کلی سنتی و عامیانه بحث سیاسی و حقوقی را از درون تهی نمائید . من کاری به «گناه» و «توبه» و بقیه «کلمات» و رمز و راز های ادبیات «شرعی » شما ندارم .
بحث بر سر موضع سیاسی و شفافیت آنست . که حتما همگرائی نیروها را بالا خواهد برد. معنی تز « ببخشیم ولی فراموش نکنیم »
تاکید بر نقض های حقوق بشری ست ، برای اینکه دوباره تکرار نشود، بدان معنی ست که سردمداران دو حکومت چاره ای جز محکوم کردن گذشته خود ندارند. مردم بیش از این توقعی ندارند. کسی نمی خواهد انتقام بگیرد.
در غیر اینصورت باید بقول شما «اجنه » و « موجودات سایر کرات » مرتکب ۵۰ سال نقض حوق بشر در ایران شده باشند.
پس اصلا صحبت از دادگاه و مجازات نیست و فقط موضع سیاسی و روشن نسبت به گذشته و حال ست. بخشی از آنرا شیخ مهدی کروبی روشنتر از میر حسین موسوی بیان کرده ولی سردمداران رژیم گذشته بقول شما باید «معصوم » باشند.
برای اینکه دوباره موضوع را عوض نفرمائید یک مثال میزنم :
تعقیب شهروندان بخاطر اندیشه ی سیاسی ، فلسفی یا مذهبی آنها ، بازداشت ، شکنجه ، وادار کردن به «توبه» ، مصاحبه ی تلویزیونی ، اعدام ، ترور ، سر به نیست کردن و..و.. بصورت فردی و جمعی در زندانهای دو رژیم صورت گرفته ست . بحث بر سر این نیست که کدام مامور یا بازجو چنین جنایاتی را در فرمانداری نظامی ، قزل قلعه ، اوین ، کمیته مشترک ، عادل آباد یا صد ها شکنجه گاه دیگر چگونه مرتکب شده تا مجازات شود.
بحث بر سر ایدئولگ ها و استراتژ های و مغزهای «متفکر » دو رژیم ست که هنوز با کمال گستاخی از خود را با یکدیگر مقایسه می کنند و مخالفان خود را عامل «تباهی ها » و «بیگانه » می نامند.
۲۰٣۶٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : آخرین نظرم
آقای بی نیاز گرامی،
در آخرین نظرم پرسشهایی را مطرح کرده ام که بی صبرانه در انتظار نظرات جنابعالی ماندم، لطف کنید و عنایتی بفرمایید، ممنون خواهم شد.
تندرست و پیروز باشید
۲۰٣۵۹ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطنان عزیز (آقایان صلاحی و ایاز)
آقای صلاحی عزیز:
۱- به اعتقاد من شما هنوز جوهر گفتهی من را نگرفتهاید. من گفتهام و باز هم تأکید دارم که بررسی جنایات نه به عهدهی من و شما بلکه به عهدهی یک مرجع قضایی مستقل است و متهمان حق دارند که از حق قانونی خود استقاده کنند. تا آن جا که به جنایات و در این جا به جنایات سیاسی – چه توسط افراد در پوزیسیون و چه در اپوزیسیون صورت گرفته باشد- مربوط میشود. به اعتقاد من تبلیغ هر نوع رفتار دیگر غیرانسانی و نادرست است. ولی شما یا کسان دیگر ممکن است با نظر من موافق نباشید، کارش نمیتوان کرد!
۲- شما میگوئید مشروطهخواهان، سازمان مجاهدین خلق، سازمانهای چپ مانند اکثریت، اقلیت، پیکار،... نهضت آزادی و غیره به علاوهی سازمانهای نوپایی مانند جمهوریخواهان و جمهوریخواهان لائیک که از بقایای همین سازمانها چپ یا لیبرال هستند، و از سوی دیگر گروههای گوناگون اصلاحطلب، خلاصه همه یعنی آن ۹۰ درصدی که زمانی به خمینی لبیک گفتند تا وقتی همه «توبه» نکنند و در مقابل .... راستی در مقابل چه کسی؟ ملت؟ خدا؟ وجدان خود؟ طلب مغفرت ننمایند، مجاز نیستند حول یک پلاتفرم یا برنامهی دموکراتیک جمع شوند؟ این نظر شماست؟ اگر اختلاف نظر شما با من در این نکته است، فکر نکنم بتوانیم با هم به توافق برسیم. زیرا شما هرگونه راه را برای یک حرکت واحد و متحد میبندید ولی اگر منظورتان این است که جنایتکاران باید توسط یک مرجع قضایی مستقل قرار گیرند و پاسخگوی اعمال خود باشند و به سزای اعمال خود برسند، با شما کاملاً موافق هستم.
آقای ایاز عزیز،
من همانگونه که در نوشتههایم بارها تأکید کردهام با مبارزهی قهرآمیز مخالف هستم. در مبارزه علیه هیولا باید مواظب بود که خود به هیولا تبدیل نشد. ولی عدهای هم معتقدند که برای مبارزه با هیولا باید خود به هیولا تبدیل شد وگرنه نمیتوان بر آن غلبه کرد. به اعتقاد من راههای بسیار فراوانی به جز مبارزهی قهرآمیز (سازمان یافته) برای غلبه بر این وضعیت وجود دارد ولی به واسطهی پراکندگی و ناهماهنگی جنبش ما تاکنون نتوانستهایم ازآنها بهرهمند شویم. مردم ایران تاکنون فقط از نوع تظاهرات خیابانی را به بوتهی آزمایش گذاشتهاند، ولی به نظر شما واقعاً فقط همین یک نوع ازمبارزه وجود دارد؟ به نظر من مبارزات فرسایشی مدنی یک طیف بسیار متنوع است.
شاد و تندرست باشید
۲۰٣۴۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : نامه سرگشاده طیف های گوناگون سکولار دمکرات ها به پنج تن اصلاح طلبان برون مرزی.
آقای بی نیاز گرامی،
دلیل پرسش هایی که در زیر کرده ام این است که آقای مهرداد درویش پور، استاد دانشگاه در ؟، در مصاحبه اخیر خود با آقای حسین مُهری گفته است که وجه مشترک اصلاح طلبان و سکولار دمکرات ها انتخابات آزاد است و ایندو حول این محور می توانند توافق کنند.
بنا بر پاسخ شما به پرسشهای من در زیر، اصلاح طلبان برون مرزی و سکولار دمکرات ها دو تعریف کاملا متفاوت از انتخابات آزاد دارند و بنابراین وجه مشترکی در این مورد ندارند که بتوانند به توافقی برسند با اینکه هر دو طرف از واژه های مشترک «انتخابات آزاد» نام می برند.
آیا سکولار دمکرات های ما نمی توانند بعنوان نمایندگان بخشی از جنبش ملی ایرانیان، برای اتمام حجت هم که شده، در نامه سرگشاده ای از اصلاح طلبان برون مرزی مستقیما در خواست مذاکره علنی بکنند و در صورت پذیرفته شدن و نشدن این در خواست تکلیف ما با اصلاح طلبان بطور رسمی به ثبت برسد؟
- و اگر قبول کردند تا آنجایی که همسو هستند با هم همکاری کنند و پس از آن به رقابت با یکدیگر بپردازند؟
- و اگر اصلاح طلبان چنین در خواستی را رد کردند مطمئنا ما شاهد ریزش بزرگی در جبهه آنها خواهیم شد که امکان پیوستن ریزش شده ها به ما بسیار زیاد خواهد بود. در ضمن سکولار دمکرات نماها هم دیگر نخواهند توانست یکی به میخ و یکی به نعل بزنند.
فرستادن چنین نامه سرگشاده ای چه ضرری دارد؟ این همه بیانیه داده می شود این نامه هم روی آن. شما چه فکر می کنید؟
تندرست و شاد باشید.
آیا تعریف انتخابات آزاد چهره های شاخص اصلاح طلبان برون مرزی (پنج تن) به هیچ وجه
۲۰٣۴۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : ایاز
عنوان : بره یا گرگ، کدومش
جناب بی نیاز، سلام
قبل از هر چیز باید هم به شما و هم به این سایت اخبار روز که این چنین نویسنده مسئول و باحالی داره و این قدر خوشگل جواب همه را میده از ته دل تبریک بگم. اما بریم سر اصل مطلب یعنی سوال خودم. شما چرا وچه ریختی می خوای ثابت کنی که ما پیروز نمی شدیم اگر ما بجای همین چند تا تظاهرات نرم و ابکی به اصطلاح مسالمت امیز بعد از انتخابات، برعکس اگر انقلابی و خشن عین خود رژیم خشن عمل میکردیم؟ آقا ما هی داریم ادای بره هارو درمیاریم و خودمون رو مثل بره های معصوم میدیم دم تیغ و ساطور این گرگهای بی ناموس کشتارگاه جمهوری اسلامی. خوب اقا اینا از خوداشون ما بره باشیم. گرگ ارزوش چیه؟ شیره جلوش بره بشه دیگه و الا که خوب کار سخت میشه دیگه. اقا راه اینه که ما با این رژیم باید با هجوم و کمک مردم سخت و درست و حسابی بجنگیم و مواضع شون رو یکی یکی تسخیر کنیم. باید اقا کتک رو با کتک، گلوله رو با گلوله، چشم رو در مقابل چشم دربیاریم، تا اون مجبور بشه تسلیم بشه. شما ثابت کنید چرا این جوری به گفته ما با جنگ مسلحانه ما حتماً میبازیم ولی با روش بره ای غیر خشن شما حتماً میبریم. اقا اینجا داستانش با هند فرق داره. اینجا اولاً انگلیسها مستقیمًا حکومتچی نیستند، ثانیاً این اخوندا که هندی نیستند که ارامش طلب باشند. ثالثاً این حکومت اخوندی خدای دوز و کلکه و تا زور قی تر از خودش بالا سرش نیاد کوتاه نمیاد. کوچیک شما ایاز
۲۰٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : بازهم صراحت و شفافیت
آقای داریوش این که استدلال نشد و با یک «بدی و خوبی» نسبی ست موضع منشور جهانی حقوق بشر را به حراج بگذاریم.
وانگهی «گناهکار» چه صیغه ای ست که وارد بحث کردید.ما از جنایات مکرر و مداوم ۲۵ ساله یا ۳۰ ساله سیستم های حکومتی فوق العاده بروتال ضد انسانی صحبت می کنیم که سازماندهان ، رهبران و مسئولان آن مرتکب جرم و نقض حقوق بشر شده اند. یعنی این جرم ها واقع شده ست و تردیدی نیست.
حالا این حضرات که اجرام مرتکب شده را حتی تائید نمی نمایند و با سکوت ماسمالی مینمایند میخواهند در «اتحاد« مورد نظر شما حول منشور جهانی حقوق بشر همراه شوند.
صحبت از شفافیت سیاسی شد. فرقی ندارد که کمونیستها هم باید از استالین و پول پوت رسما فاصله بگیرند و آنرا محکوم کنند . مسعود رجوی نیز تا وضع خود را مشخص نکند ، جبهه ی دموکراسی حول منشور جهانی حقوق بشر در حد یک تعارف خواهد بود.
بهمین دلیل ست که مردم از موسوی میخواهند که درباره دهه ۶۰ شفاف باشد .همینطور رفسنجانی و خاتمی ...
اگر این شخصیت ها نقض حقوق بشر تا کنون مرتکب شده را محکوم ننمایند
ملوم نیست ما به کجا خواهیم رفت
۲۰٣٣۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (حق)
مشکل اساسی در این جا نه خود موضوع مشترک بلکه بستر قانونی آن است. این بستر قانوی یکی قانون اساسی است و دیگری «قوانین انتخاباتی» است که بر اساس مصوبات قانون اساسی نوشته شده است. برای انتخابات واقعاً آزاد باید «قوانین انتخاباتی»را تغییر داد و اگر کسی بخواهد چنین کند، باید در قانون اساسی دست ببرد. ماده ۳۰ از قوانین انتخاباتی ایران می گوید:
انتخاب شوندگان هنگام ثبت نام باید دارای شرایط زیر باشند
۱- اعتقاد و التزام به اسلام
۲- تابعیت کشور جمهوری اسلامی
۳- اعتقاد و التزام عملی به نظام جمهوری اسلامی ایران
۴- ابراز وفاداری به قانون اساسی
۵-سواد خواندن و نوشتن به قدر کافی
۶- سلامت جسمی در حد برخورداری از نعمت بینایی، شنوایی و گویایی
۷- حداقل سن ۲۶ سال تمام و حداکثر ۷۵ سال تمام
۸- تولد و یا سکونت شش ماه قبل از ثبت نام در حوزه انتخابیه به استثنای نمایندگان مجلس شورای اسلامی، برای حوزه انتخابیه خود
همانگونه که می بینید به ویژه دو بند ماده ۳۰ به موانع غیرقابل پرش تبدیل شده اند. یعنی بند ۱ و بند ۴ . بند یک تمام کسانی که به اسلام اعتقاد ندارند به طور اتوماتیک حذف می کند و بند ۴ باید فرد داوطلب به ولایت فقیه که جزو اصول قانون اساسی است پایبند باشد.
به دلیل همین شبکه تودرتوی و ارگانیک قانونی دو راه بیشتر نمی ماند یا تغییر قانون اساسی و به تبع آن تغییر در قوانین انتخاباتی یا باید به ولایت فقیه تمکین کرد.
شاد و تندرست باشید
۲۰٣٣۵ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : انتخابات آزاد وجه مشترک اصلاح طلبان و سکولار دمکرات است، چرا نباید حول این محور هر دو طرف توافق کنند؟
آقای بی نیاز داریوش گرامی با سلام فراوان خدمت شما،
انتخابات آزاد وجه مشترک اصلاح طلبان و سکولار های دمکرات است، چرا نباید حول این محور هر دو طرف توافق کنند؟
بیانیه موسوی و پنج تن خواستار انتخابات آزاد هستند و این خواسته همه طیف های سیاسی سکولار دمکرات داخل و خارج از کشور است.
آیا نشستی میان چهره های شاخص اصلاح طلب و نیروهای سکولار دمکرات در خارج از کشور امکان پذیر است که در این نشست حول محور انتخابات آزاد توافق کنند؟
با آرزوی تندرستی و شادی برای شما
۲۰٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : آقای احمد صلاحی عزیز
آقای احمدی صلاحی عزیز
شما نوشتهاید که «این فرمایش در کلیت خود هیچ ایرادی ندارد ولی ،فقط مشخص نیست که از توافق گرگ و بره صحبت می کند یا فقط بره ها! »
به اعتقاد من تشخیص این که در این جا چه کسی «گرگ» است و چه کسی «بره» کار بسیار مشکلی است. زیرا همانگونه که خودتان به خوبی میدانید بدی و خوبی نسبی هستند. یعنی آن چه که به نظر من ممکن است خوب باشد، ممکن است به نظر شما اندکی وارد حوزهی بدی شود. اگر منظور شما افراد «گناهکار» هستند، باز هم تشخیص این «گناهکاری» بایستی به عهده یک مرجع صلاحیتدار حقوقی باشد.
۱- کلاً جرایمی چون سازماندهی کشتار و قتل (یعنی کسی که ایده قتل و کشتار را میدهد) و خود قتل (یعنی کسی که ماشه را میکشد) و خیانت به کشور (که باعث ویرانی زندگی کسانی میشود) به لحاظ کیفری، جرایمی هستند که مرور زمان به آنها تعلق نمیگیرد. حتا کسانی که فردا به جنبش دموکراتیک می پیوندند و مرتکب جرایم فوق شده باشند، به لحاظ حقوقی برائت شامل آنها نمیشود. ولی این نه من هستم و نه شما که تعیین و مشخص میکند چه کسی «گناهکار» است، بلکه وظیفهی یک مرجع قضایی مستقل است.
من نمیدانم شما با استناد به کدام نوشته من نتیجه گرفتهاید که من برای «جنایتکاران» کارت سبز صادر کردهام. به نظرم در این جا واقعاً بیانصافی کردهاید.
شما میگوئید که داریوش همایون در رویای بازگشت تاج و تخت شاهی است، خب باشد، یکی دیگر هم میگوید که کمونیستها، میخواهند دیکتاتوری پرولتاریا اعمال کنند، خب بخواهند، دیگری میگوید که مجاهدین و در رأس آنها اقا و خانم رجوی میخواهند دیکتاتوری خود را برقرار کنند، ... خلاصه هر کس در رد و انکار فرد یا گروه دیگر میتواند استدلال خود را – که حتماً هم منطقی است- عرضه کند. پرسش اصلی باز این خواهد: در ایران بایستی چه بستری فراهم بشود که از راستترین تا چپترین افراد و گروهها (البته بدون توسل به خشونت) بتوانند یک همزیستی مسالمتآمیز سیاسی را متحقق سازند؟
۲- آقای صلاحی، جنایت امری است که مرور زمان به آن نمیخورد و حتا اگر خانوادهی قربانی هم ببخشد، قانون نمیتواند ببخشد! ولی انتقاد از خود برای نظرات و خطاهایی که منجر به جنایت نشده، امری داوطلبانه است. اگر کسی یا گروهی خطاهای خود را مورد نقد قرار داد، میتواند اعتماد مردم یا بخشی از مردم را بدست آورد و اگر چنین نکرد، بازنده است.
۳- اگر شما جریان کمیسیون حقیقت یاب آفریقای جنوبی را دنبال کرده باشید، حتماً مطلع هستید که این جریان به خود حزب سیاسی نلسون ماندلا هم کشیده شد و همسرش تحت پیگیرد قانونی قرار گرفت. بنابراین فرقی نمیکند که کسی در پوزیسیون باشد یا اپوزیسیون، پیگرد قانونی برای همه کسانی که دست در جنایت داشتهاند، صادق است.
۴- شما در آخر نوشتهتان گفتهاید: که من «خوشبین» هستم و «گذار به دموکراسی» میخواهم با «جلادان» را تبلیغ میکنم. خیر، آقای صلاحی من فقط به قوانین تدوین شدهی بینالمللی و تجربیات بینالمللی اتکا میکنم و نه خوشبین هستم و نه بدبین. و تا زمانی که کسی توسط یک مرجع قضایی مستقل محکوم نشده است، از نظر من بیگناه است. برای یادآوری همان «منشور حقوق بشر» که شما به طور ضمنی با آن موافق هستید دو مادهی زیر آن را نقل میکنم:
ماده ۱۰
هرکس با مساوات کامل حق دارد که دعوایش بوسیله دادگاه مستقل و بی طرفی، منصفانه و علنأ رسیدگی بشود و چنین دادگاهی در بارهی حقوق و الزامات او یا هر اتهام جزائی که باو توجه پیدا کرده باشد اتخاذ تصمیم بنماید.
ماده ۱۱
هرکس که به بزه کاری متهم شده باشد بی گناه محسوب خواهد شد تا وقتیکه در جریان یک دعوای عمومی که در آن کلیه تضمین های لازم برای دفاع او تأ مین شده باشد تقصیر او قانونأ محرز گردد.
امیدوارم با این توضیحات تا اندازهای روشن کرده باشم که به قضایا چگونه مینگرم.
شاد و سرافراز باشید
۲۰٣۲٣ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : ایران بدون تبعیض
عنوان : آقای صلاحی راه حل بهتری از آقای بی نیاز دارید که عرضه کنید یا ترجیح می دهید همین رژیم بماند که مبادا رضا پهلوی شاه شود؟ غرض خود را شفاف بیان کنید.
من وحشتی از اینکه مردم ایران پس از این سی سال بدبختی اینبار تصمیم درست را با رجوع به خرد جمعی خود بگیرند را ندارم؟ شما چطور؟ ایرانیان امروز ایرانیان سی سال پیش نیستند که از حق و حقوق خود چیزی ندانند و عقل و پول و آینده خود و فرزندانشان را به هر کلاشی که از راه می رسد و بهشت زمینی و آسمانی را به آنها و عده می دهد دو دستی تقدیم کنند. میلیون ها ایرانی که در این هفت ماه فریاد خود را به کرترین گوش ها رساندند آنهم تحت چنان خفقانی دیگر هیچوقت به هیچکسی اجازه نخواهند داد که تحقیرشان کند. حق و حقوق خواهی مسالمت آمیز اکنون جزئی از فرهنگ ما شده و ماندگار و پخته تر هم خواهد شد.
چه خوشمان بیاید و چه خوشمان نیاید آپوزیسیون همین است که داریم و اینها اگر دلسوز کشور هستند زیر چتری که آقای نیاز پیشنهاد کرده یا چیزی شبیه به آن گرد می آیند. اگر نیامدند باید بگویند چرا، دلیلشان اگر بیخود بود باید از آنها عبور کرد چون دمکرات نیستند و لایق ایران و ایرانی هم نیستند.
کدام گروه و حزب دستش مستقیم و غیر مستقیم به خون ایرانیان آغشته نیست که شما فقط از رضا پهلوی شخصا انتظار دارید دستهایش را بالا بگیرد و تسلیم شود؟ او کاره ای نبود و نیست. چند سال دیگر صبر کنیم این و آن به این چیز و آن چیز اعتراف کنند و چه ضمانتی وجود دارد که زمانی برسد که همه ارضاء شوند؟ چند میلیون ایرانی باید با این وضع نکبت بار زندگی و مردگی کنند تا تازه بفکر نجات مملکت کسی کاری کند. مردم بجان آمده اند و نمی توانند و نمی خواهند صبر کنند، خودتان را جای آنها بگذارید، آیا حاضرید نان شب و آینده برای خود و فرزندتان نداشته باشید چون دیگران از این و آن اعتراف می خواهند؟
چه چیزی شما را راضی می کند، شفاف بگویید تا ما بدانیم.
آقای صلاحی اگر راه حل بهتری از آقای بی نیاز دارید لطفا عرضه کنید، یا ترجیح می دهید همین رژیم بماند تا مبادا رضا پهلوی شاه شود؟ آیا این بزرگترین نگرانی شماست؟ بجز او و حزب مشروطه ...و غیرو چه شخصیت ها و حزب هایی را شما می خواهید ما مردم حذف کنیم؟ اگر به شما نه بگوییم چه خواهد شد؟
۲۰٣۲۱ - تاریخ انتشار : ۲٨ دی ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : درایران خط وربط ها بسیار روشن تر از خارج از کشور ست.
در اینجا حرفهای عجیب غریبی به «نمایندگی » از طرف اندک شماری از شهروندان ایرانی بیان میشود که با حساب جمعیت ۷۰ میلیونی ایرانی تو گوئی سمیناری در «خلاء » برگزار میشود.
خیلی خوش بینانه داوری کنیم این صحبت ها به هیچ از نحله های فوری واقعا موجود شبیه نیست.
این بگفتم، نه از آن جهت که نویسنده ی این پست خیلی خوب با مسائل ایران برخورد و یا آنها را درست تحلیل می می کند بلکه ایشان بدون توجه به «ماهیت » گروهها ، اشخاص و مدعیان کسب «قدرت » انتظارات غیر ممکنی را از آنها طلب مینماید که حکایت از رمانتیسم انقلابی ایشان در قبل و بعداز انقلاب می کند.
در ایران ما و خارج از کشور هنوز پروسه ی شفافیت سیاسی ( همان Glasnost که مردم شوروی را بیدار کرد) شروع نشده بهمین دلیل مانند قبل از انقلاب هر آدمکشی مثل عسگر اولادی و رفسنجانی بخاطر اینکه مدتی زندانی رژیم شاه بودند «قهرمان » شده و با «امام امت» که شورش ارتجاعی ۱۵ خردادش را راه انداخته بود بعنوان رهبر اپوزیسون حکومت پادشاهی از پاریس به تهران پرتاپ شد.
به اعتقاد نویسنده ی محترم این مقاله « ابتدا باید به یک بستر نظری دموکراتیک مثل مفاد «منشور جهانی حقوق بشر»، انکار خشونت در کلیه ابعاد آن، هم خشونت فیزیکی و هم خشونت کلامی، که اساس آن بر حذف است، به توافق برسیم. » پایان نقل قول .
این فرمایش در کلیت خود هیچ ایرادی ندارد ولی ،فقط مشخص نیست که از توافق گرگ و بره صحبت می کند یا فقط بره ها !
ایشان در پاسخ یکی از کاربران می فرماید : « من هم مثل شما معتقدم که جنبش عمومی و دموکراتیک مردم ایران وابسته به همه است و هر فرد یا گروه سیاسی که به پلاتفرم آن (که حتماً در آینده به عنوان یک کار دسته جمعی تدوین خواهد شد) پایبند باشد، جزئی از آن محسوب می شود. یعنی همانگونه که شما نوشتید همه «از جنبش سبز و یاران قدیم خمینی گرفته تا رضا پهلوی، مشروطه خواهان، بی دینان، سکولارها، دموکراتها و کمونیست ها» جزو آن هستند. » پایان نقل قول
توجه میفرمائید ! نویسنده معتقد ست که جنبش عمومی و دمکراتیک وابسته به همه ست و هرفرد یا گروه سیاسی که به پلاتفرم آن پای بند باشد جزئی از آن محسوب میشود.
یعنی بدون ضوابط حقوق و قضائی تمام جنایکاران و آدمکشان «کارت سبز» می گیرند تا به پلاتفرم نشات گرفته از «منشور جهانی حقوق بشر» به پیوندند. چقدر رمانتیک !
بحث سیاسی:
اول - چگونه نیروهائی مثل رضا پهلوی که حاضر نیستند جنایات حکومت گذشته و نقض حقوق بشر دائمی را اذعان نمایند می توانند
پلاتفرم و منشور جهانی حقوق بشر را برای جنبش عمومی پذیرا باشند این دوگانäی را چگونه می توان حل کرد ؟
دوم- مشروطه خواهان چه صیغه ایست آقای داریوش ؟ داریوش همایون در ۱۵ سال پیش با «تاکتیک » خود نیروهای بازگشت پادشاهی را در سکتی بنام «حزب مشروطه خواهان » جمع کرد که در ماده ی ۳ برنامه ی این حزب تصریح شده که از تمام امکانات قانونی برای رساندن تاج و تخت به رضا کورش پهلوی فرو گذار نخواهند نمود. اگر کسی به مشروطه / کنستیتوسیون پای بند ست باید بدون تعلل برای تحقق آن با تمام امکانات تلاش نماید. یعنی امروز برای نجات ایران باید تمام نیروها که حکومت مذهبی و شریعه را موجب بدبختی ها وتباهی ها میدانند تلاش نمایند تا با کنار گذاشتن این حکومت و احیای آماج های مشروطه ، تشکیل مجلس موسسان نمایندگان واقعی مردم ، اقدام به تدوین قانون اساسی مدرن برای مردم ایران بنمایند. بدیهی ست که در چنان مجلسی امکان انتخاب شکل حکومت هم فراهم خواهد شد و ممکن ست به رفراندوم هم نیاز بشود.
ولی آن جریانی که از هم اکنون در «رویای » بازگشت تاج و تخت شاهی برای رضا- کورش ست جز بازگشت پادشاهی هدف دیگری ندارد
تابلوی «حرب مشروطه خواهان » فریبی بیش نیست و در آخرین «کنگره » هم این موضوع در درون «حزب مشروطه » بالا گرفت که در همین اخبار روز نظرات آنها را خواندیم. آیا این آقایان نقض حوق بشر درایران زمان حکومت خود را قبول دارند ؟ یا فقط در باره این حکومت
منقد شده اند ؟
سوم - در باره ی جنبش سبز و یاران امام و مجاهدین خلق و سایر نیروها هم همان ست که در بالا گفته شد. شفافیت سیاسی یعنی همین که مردم ببینند که تمام کسانی که در دهه ها کم وبیش حق کشی و آدمکشی کرده اند نسبت به کارهای انجام شده خود صادقانه قبول رسیدگی مینمایند و حاضر به جبران اعمال گذشته هستند. این با بروی مبارک نیاوردن فرق اساسی دارد.
نتیجه:
آقای داریوش مثل اینکه خیلی خوشبین تشریف دارند و کاش پرچمدار آشتی ملی میشدید.
گذار به دمکراسی با تمام جلادان و دشمنان مردم یا با تمام کسانی که پای بندی خود را به حقوق بشر اثبات کرده و مینمایند.
فراموش نکنید که درایران خط وربط ها بسیار روشن تر از خارج از کشور ست.
۲۰٣۱۹ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨٨
|
از : یکی از ۷۰ میلیون ایرانی
عنوان : منظور شما از «ما» چه کسانی هستند، ۷۰ میلیون ایرانی یا فرقه های ایدئولوژیکی؟
آقای بی نیاز گرامی، با درود فراوان به جنابعالی
۱. در جمله اول تان در پاسخ به «بی دین مظلوم» منظور شما از «ما» چه کسانی هستند، ۷۰ میلیون ایرانی یا فرقه های ایدئولوژیکی؟ توافقی که شما از آن نام می برید میان چه کسانی باید انجام شود؟ مردم ایران از خشونت متنفرند و از هرج و مرج گریزان و در حال حاضر مشغول مبارزه با خشم و خشونت و تبعیض رژیم. بنابراین ای «ما» مردم نمی تواند باشد، پس این ما «کیست»؟
۲. من معتقدم آزاد اندیشان و آزاده گان مشکلی نخواهند داشت که زیر پرچم «جمهوری اسلامی باید برود» جمع شوند، قانون اساسی جدید ایران را بر پایه کلیه مفاد منشور حقوق بشر و جدایی دین از دولت بنا کنند و معتقد متعهد به تمامیت ارضی باشند. در این چارچوب چه چیزی غیر قابل حل است؟ چه کسی و گروه و فرقه و حزبی با این اصول مخالف است و چرا؟ ما باید تعارف را کنار بگذاریم و از اینان عبور کنیم همانطور که از جمهوری اسلامی عبور کرده ایم، همانطور که از کلیت قانون اساسی جمهوری اسلامی عبور کرده ایم.
شاد و پیروز باشید.
۲۰٣۱۴ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨٨
|
از : ب. بی نیاز داریوش
عنوان : هموطن عزیز (بی دین مظلوم)
مقدمتاً با سپاس قلبی به شما
به اعتقاد من ما ابتدا باید به یک بستر نظری دموکراتیک مثل مفاد «منشور جهانی حقوق بشر»، انکار خشونت در کلیه ابعاد آن، هم خشونت فیزیکی و هم خشونت کلامی، که اساس آن بر حذف است، به توافق برسیم. من هم مثل شما معتقدم که جنبش عمومی و دموکراتیک مردم ایران وابسته به همه است و هر فرد یا گروه سیاسی که به پلاتفرم آن (که حتماً در آینده به عنوان یک کار دسته جمعی تدوین خواهد شد) پایبند باشد، جزئی از آن محسوب می شود. یعنی همانگونه که شما نوشتید همه «از جنبش سبز و یاران قدیم خمینی گرفته تا رضا پهلوی، مشروطه خواهان، بی دینان، سکولارها، دموکراتها و کمونیست ها» جزو آن هستند.
ولی آن چه که در این جا موجب نگرانی است خشم و خشونت نهفته در کلام و لحن ماست (بدون این که بخواهم خودم را مستثنی کنم). این خشم و خشونت اگرچه قابل درک است ولی به ویژه خود را آن گاه نشان میدهد که ما با مخالفان فکری خود و یا از منظر ما با خطاکاران مواجه میشویم. در این جا ما ابتدا خود را تا مقام یک قاضی القضات ارتقاء میدهیم، سپس بدون هر گونه اتکایی به موازین دموکراتیک، آن فرد «غیرخودی» را به اعدام یا زندان یا هر چیز دیگر محکوم میکنیم. در واقع ما با نظرات مخالفان خود درگیر نمیشویم، بلکه با شخص آنها به عنوان یک کل برخورد میکنیم (توگویی که انسان فقط یک بُعد دارد و آن هم نظرات سیاسی او میباشد). نمونهی گنجی و فرخ نگهدار بهترین مثالها هستند، فرض را بر این بگذاریم که این افراد خطاکاران محض و مطلقاند، ما در مقام انسانهای «معمولی» نه حقوقدان و قاضی، مجاز هستیم فقط کارها یا نظرات این افراد را نقد کنیم نه برای آنها حکم صادر کنیم (از اعدام تا زندان). ولی همین «ما»، در جایی دیگر فریاد انتقادمان از جمهوری اسلامی سر به فلک میکشد که این رژیم با «غیرخودی»ها با خشونت برخورد میکند. به نظر من کسی که معتقد به حقوق بشر است باید به طور پیگیر و سازشناپذیر به اصل اولیه آن یعنی «مصونیت و خدشهناپذیری شأن انسانی» پایبند باشد. حتا جنایتکارانی مانند احمدینژاد، روحالله حسینیان، خامنهای و دهها نفر دیگر، قبل از این که جنایتکار باشند، انسان هستند. یعنی در هیچ شرایطی و به هیچ بهانهای، هیچ انسانی را نباید به خاطر جنایتهایش از مقام انسانی محروم کرد و بعد هر کاری که دلمان خواست با او بکنیم. این اعتقاد و سازشناپذیری و پیگیری از اصل فوق میباشد.
این مطالب را یادآوری کردم که فقط نشان دهم که ما هنوز در کجا هستیم.
شاد و تندرست باشید
۲۰٣۰۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨٨
|
از : بی دین مظلوم
عنوان : آقای بی نیاز از قبل متشکر از پاسخ شما به این پرسش
نویسنده مقاله محترم لطفاً با قلم زیبای خود راه کارهای عملی و موثر این قدم اول، ولی بسیار حیاتی، را بشکافید، بسط دهید و مردم و خوانندگان را بدان آگاه، تشویق و ترغیب کنید. الان یک کار قدرت دهنده همراه با چشم انداز پیروز مندانه لازم داریم. این کار حیاتی چیست؟ لطفاً نظرتان را در مورد راه حل پیشنهادی زیر بنویسید.
گروه ها، ائتلاف ها، نهاد ها، سازمان ها، و نهایتاً حزب حقوق بشر را از همین الان راه بیندازیم.
این حزب فراگیر خواسته هایش فقط و فقط اجرای سی ماده قوانین حقوق بشر در کشور است. غیر از رژیم مستبد ولایی، هیچ گروهی با آن مخالفت نخواهد کرد، و خیلی زود فراگیر میشود، حتی این پنج تن و رهبران اعتراض سبز ایران هم که مدام دم از حقوق بشر میزنند، با آن هیچ مشکلی ندارند. رهبری آن هم میتواند به شکل شورا و یا ائتلافی از همه گروه ها با نقطه نظر های کاملاً متضاد و متفاوت باشد. از جنبش سبز و یاران قدیم خمینی گرفته تا رضا پهلوی، مشروطه خواهان، بی دینان، سکولارها، دموکراتها و کمونیست ها.
تشکیل ، ائتلاف ویا جنبش ُ ُحقوق بشر ُ ُ ساده ترین راه حل موجود برای کاهش قدرت کمرشکن، مطلق و سرکوبگر ولایت فقیه بر گرده خسته مردم ایران است. در نهایت همه را برنده نهایی این جنگ قدرت واگرا، بی سازمان و بی تشکیلات فعلی میکند. پله اول پیشرفت بر غلبه علیه ارتجاع حاکم ولایی، همانا ایجاد اتحاد و ائتلاف در رعایت و نهادینه کردن حقوق بین المللی بشر مدرن بعنوان یک انسان حقوقمند است. مدیران، مدبران، رهبران، نویسندگان، پژوهشگران، سیاستمداران، دانشمندان، دولتمردان، دانشجویان، روشنفکران، انقلابیون، اصلاح طلبان، مردم کوچه و بازار و خیابان و آپارتمان، همسایگان، از خانه و همسایه و دوستان و شبکه آشنایان و رسانه ها و روزنامه ها، تکنولوژی موبایل، تویتر، فیسبوک، ایمیل، و اینترنت و هر چیزی که خلاصه در دسترس و توان شماست، لطفاً استفاده کرده آگاهی بدهید و اینکار بزرگ را شروع و عملی کنید. همه در این کار برنده خواهند شد.
۲۰۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۲۷ دی ۱٣٨٨
|
از : ali ali
عنوان : ***************
اهداف اصلی مبارزه در روز ۲۲ بهمن
رژیم مافیایی سپاه که همه ارکان اقتصادی, سیاسی, قانون گذاری, نظامی و امنیتی را در چنگال خونین خود گرفته است به هیچ صراطی مستقیم نیست
این رژیم حتی قانون اساسی خود ساخته را هم قبول ندارد
انتظار مصالحه با این رژیم و یا اصلاح این رژیم یک افسانه ا ی بیش نیست
مردم ایران خواهان سرنگونی کلیت این رژیم خونخوار و خائن به میهن و مردم هستند
مردم ایران به توان خود پی برده اند
در روز ۲۲ بهمن
به پیش در جهت پایان دادن به عمر ننگین رژیم نا مردمی و ضد بشری ولایت فقیه
به پیش در جهت به کنترل در آوردن مراکز سپاه ونیروهای انتظامی، تسخیر زندانها و آزاد سازی زندانیان،
به پیش در جهت به کنترل در آوردن بیدادگاه های رژیم
به پیش در جهت به کنترل در آوردن مجلس خود فروختگان به اصطلاح شورای اسلامی،
به پیش در جهت به کنترل در آوردن دفتر ریاست جمهوری
به پیش در جهت به کنترل در آوردن فرودگاهها و تسخیر صدا و سیما
۲۰۱۹۶ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|
از : پ ش
عنوان : راه برون رفت سرنگونی سرنگونی سرنگونی
خمینی در پشت سر گذاشتن مرزهای سبعیت تا کجا رفته که تا این حد مورد تنفر حتی «حاصل عمر»ش قرار گرفته است. از این همین جا می شود میزان نفرت عمومی مردمی را فهمید. مردمی که خمینی خائن به همه چیزشان، و از جمله به فرهنگ، مذهب و حتی عواطفشان، بود. و تاریخ این قبیل انسانها را نه می بخشد و نه حق دارد که ببخشد. لعنت ابدی نثارشان تا روزی که گفته اند «قیام قیامت» است.
»روزی احمدآقا نزد من آمدند و ملاقاتی سه ساعته با من داشتند و در حقیقت از من بازجویی می کردند از جمله گفتند شما به آقا محتشمی گفته اید مردم به ولایت فقیه رای داده اند نه به ولایت احمد آقا و باز می گفت شما به آقای خامنه ای هم گفته اید من حاضرم با امام تا لب جهنم بروم ولی حاضر نیستم به جهنم بروم. معلوم شد هردو نفر صحبت مرا منتقل کرده اند. من به احمد آقا گفتم واضح است که مردم به ولایت فقیه رای دادند نه به ولایت شما، احمد آقا گفت آیا امام می خواهند جهنم بروند؟ من گفتم ایشان نمی خواهند جهنم بروند ولی این کارها که در زندانها به نام امام انجام می شود به عقیده من جهنم دارد و من نمی توانم روی آنها صحه بگذارم».
۲۰۱۹۱ - تاریخ انتشار : ۲۴ دی ۱٣٨٨
|