از : آرمان رهایی
عنوان : مشی سیاسی شما آیا چیزی بغیر از دنباله روی از بخشی از این رژیم بوده است؟
فرخ نگهدار نوشته که " یعنی می خواهم بدانم که در بین این مخالفینی که این جا کامنت می گذارند کسانی هم هستند که با مشی سیاسی مورد حمایت من مخالف نباشند ولی با کارنامه سیاسی من مخالف باشند؟"
مشی سیاسی نگهدار و تعدادی از همفکران اکثریتی او همان حمایت از بخشی از رژیم بوده که البته توجیح آن هم اصلاح و دمکرایتزه کردن رژیم می باشد. آیا غیر از این است؟ کارنامه سیاسی جدا از مشی سیاسی نبوده و این دو از هم جدا نبوده و نخواهند بود. مخالفت با نگهدار و دوستان همفکر او ناشی از بهدر دادن و از بین بردن نیروهای مثبتی بوده هست و اگر چه او نمی تواند بپزیرد که حقیقتا درایت سیاسی چندانی ندارد و تجربه نشان داده است که کفایت رهبری سیاسی نداشته و ندارد.
این راهی که نگهدار و سازمان اکثریت در طی این سالها رفته اند عملا آنها را به ترکستان برد ( خیلی خوب ترکستان نبود و تاشکند بود) و اکنون نیز مشی سیاسی او برای مردم ایران رهگشای ندارد و باز اندک افرادی را که او و دوستانش قانع کنند به اتلاف وقت مشغول خواهند کرد. آقای نگهدار ببین چه روشن به شما می گویم که این رژیم در کل به فروپاشی خواهد رسید و شما این را خود خواهید دید اما اکنون به خاطر توهمات و ذهنیات خود آن را نمی توانی قبول کنی. مشی سیاسی شما سالها است که به بیراه رسیده است و کارنامه سیاسی شما را به سیاهی کشیده است.
۲۱۵۶۱ - تاریخ انتشار : ۲۱ بهمن ۱٣٨٨
|
از : مسعود نقره کار
عنوان : آقای نگهدار , آنچه مکتوب و مستند است پاسخ دهید , کفایت خواهد کرد.
آقای نگهدار با سلام, بنده به یاد ندارم درجایی از گفت و گو با شما در باره موضوع های طرح شده استقبال کرده باشم. چرا؟ برای اینکه به نظر حقیر این نفس کش طلبیدن ها و " قویدل" جویی های شما برای پاسخ گویی به سوال ها نیست , نوعی ژورنالیسم پشم و پیلی ریخته است که در جایی به آن اشاره کردم . به دنبال " قویدل" ها نباشید , به دل خویش مراجعه کنید و با یافتن اندکی جرات و صداقت سوال ها را, که همگی مکتوب و مستند هست ,پاسخ دهید.
با احترام و ارادت : مسعود نقره کار
۲۱۵۴۰ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : کامران قویدل چه شد؟ ممنون از نقره کار خاطر حمایت از گفتگو. تکرار پیشنهاد. و یک سوال
چندیست که برای کامران قویدل نوشته ام که آیا حاضر به گفتگوی رو در رو هست یا نه. جوابی نشنیدم. اگر دیگر کاربران شنیده اند لطفا اطلاع دهند.
اما مسعود نقره کار اخیرا استقبال کرده است. فرق نمی کند مسعود نقره کار یا کامران قویدل یا هر قویدل دیگری.
در میخانه ببستند خدایا مپسند - که در خانه ی تزویر و ریا بگشایند.
اگر از بهر دل زاهد خود بین بستند - دل قوی دار که از بهر خدا بگشایند.
خیلی خوب است که در نشستی حضوری/اینترنتی در نقطه ای در این دنیای خاکی همدیگر را ببینیم و در حضور مدعیان دل قوی داریم در گفتگویی دلاورانه با هم را بگشائیم.
سوالات بسیاری می آید که همه را در همان نشست پیش خواهیم کشید. چه بهتر که کامران و مسعود قدم بردارند و دعوت مرا مستقیما پاسخ. اما اگر این به هر دلیل جور نشد، آیا کس دیگری حاضر است قدم پیش بگذارند؟ اگر هست همین جا بنویسید تا گام دوم را برداریم.
در ضمن، یک سوال هم دارم: آیا کسی از این پنجاه و چند کامنتی که این بار نوشته شده که مخالف فرخ نگهدار و کارنامه او باشد اما به نظریه اصلاح طلبی و مبارزه انتخاباتی، به خصوص به شرکت در انتخابات ۲۲ خرداد معتقد و وفادار بوده باشد؟
یعنی می خواهم بدانم که در بین این مخالفینی که این جا کامنت می گذارند کسانی هم هستند که با مشی سیاسی مورد حمایت من مخالف نباشند ولی با کارنامه سیاسی من مخالف باشند؟
۲۱۵۱۷ - تاریخ انتشار : ۲۰ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بهمن منصوریان
عنوان : تواضع توده ای !
درباره ی کامنت شماره ی ۲۱۳۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱۳۸۸
با امضای :فقط صداقت
عنوان : جان کلام
با اجازه ی دوستان !
فکر می کنم این کامننت در نوع خودش بی نظیر ست و نمی توان آنرا نادیده گرفت و چون «فقط صداقت » از انتقادهای مطروحه به فرخ نگهدار فرصت را غنیمت یافته و برای حزب طراز نوین سابق طبقه ی کارگر کمی «مصیبت خوانی » کرده .
نویسنده ی محترم با امضای «فقط صداقت » مرقوم فرموده اند:
- به عنوان یک توده ای بسیار متاسفم که حزب توده ایران را که اولین مناجی اتحاد با حفظ مواضع برای حفظ و تعمیق انقلاب بود متهم به عدم گفتمان میکنید۰
( اولین مناجی اتحاد با حفظ مواصع برای حفظ و تعمیق انقلاب .. این بمعنی تواضع همیشگی تود ه ای ها ست ؟ )
- این حزب تا کنون توانسته حمایت حدود شصت حزب کمو نیست رااز جنبش سبز جلب کند که مسلما به تلاش زیادی نیاز داشته که آنها وظیفه خود میدانند۰ ( جلب حمایت ۶۰حزب ! یعنی حمایت آن احزاب باید توسط حزب توده جلب می شد وگرنه خودشان بی خبر میماندند ! بازهم تواضع توده ای ! )
- تلاش وافر سیاستمدار زبده و دلسوخته ایران دکتر نورالدین کیانوری.... ( بازهم فروتنی! )
- ای کاش کیانوری سیاستورزی با پایبندی به اصول را هم به شما یاد داده بود... ( کدام اصول ؟)
- بله امروز شما حزب ، و سایر وفاداران به مرام توده ای همچون راه توده را به عدم گفتمان متهم کنید چون جو غالب ضد تود ه ای است۰
( واقعا ، انصافا ! جو غالب ضد تود ه ای ؟ یا ضد حکومتی و ضد ولایت فقیه ؟ شما را چه میشود ؟ )
لظفا به شاه بیت «فقط صداقت » عنایت فرمائید.
- چون همه نگرانند اعتراف کنند جنبش سبز امروز همان چیزی است که بنیان فکری آن با مرام توده ایها پس از انقلاب اشتراک دارد۰
( با با دستخوش ! تو دیگه از کدام قبیله ای ؟ این حرفهای نا مربوط چیه ؟ کسی نیست از این «فقط صداقت » بپرسه میخواهی شر بپا کنی ؟ چرا آمدی اینجا ؟)
- تمامی رهبری حزب من نابود شد تا شما و سایر رفقایتان در رهبری سازمان سالم بمانید۰ این است مرام توده ای۰
( واقعا ! طلبکار هم شده ! حالا ما هیچی نمی گیم ، دست پیشو گرفته عقب نیفته !)
- متاسفم امروز شما آن سلطنت طلب که در سرکوب مردم ایران در سال پنجاه و هفت مستقیما دست داشت و هیچگاه هم حتی به خود انتقاد نکرد را ملاک گفتمان قرار دهید آقای نگهدار توده ایها با کسانی که شما دوست دارید گفتمان نمیکنند۰
( واقعا این یکی خیلی معرکه ست ! کسی نیست به این «فقط صداقت » بگوید یک کمی شهامت اخلاقی داشته باشد ! بگوید آن سلطنت طلب که در سرکوب مردم ایران مستقیما دست داشته کیست ؟ منظورش داریوش همایون ست ؟ اصلا چند تا رفتند جشن تولدبا همایون و در مجله ی تلاش هم مصاحبه میشوند خب که چی ؟ از جانیان حکومت اسلامی سفاک ترند ؟ چرا باید جانیان امروز را نادیده گرفت و آدرس عوضی داد . دیروز هم با عمده کردن تهدید و تضاد امپریالیستی ، عقب مانده ترین جریان مذهبی-سیاسی را برای رشد و تثبیت جانانه حمایت کردید و به ذست همانها متلاشی شدید.)
- چرا که معیار گفتمانتان همان سلطنت طلبی است که یکبار در پنجاه و شش سال پیش و بار دیگر سی و یکسال پیش خون مردم ایران بر دستانش ماسیده۰
( این حرف ثابت می کند که جنبش سبز را درک نکردی - ایران برای تمام ایرانیان ! - پس جنبش سبز امروز « نمی تواند» همان چیزی باشد که بنیان فکری آن با مرام توده ایها پس از انقلاب اشتراک دارد۰ تناقض بزرگ ! )
این ها فقط برخورد با نوشته های شخصی که خود را توده ای معرفی می باشد وگرنه در باره ی حزب میشود از همان ۱۳۲۰ صحبت کرد.
۲۱۵۰۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : پرسشگر پ
عنوان : سخنی با دوستان
سلام
من می توانم ادعا کنم که هیچ کدام از دوستان را نمی فهمم.ا- اگر نگهدار ورشکسته است، پی چرا اینقدر به خودتان زحمت می دهید و از ایشان می خواهید بازنشسته شوند؟۲- نمی شود خواهان دمکراسی بود و در عین حال با ژست دمکراسی گفت: من تو را حذف نمی کنم چون به دمکراسی معتقدم!! ولی تو خودت را حذف کن!!! ۳- این آقای نگهدار از اینکه اینقدر اسمش می اد، لذت می برد. ظاهرا کاری هم ندارد که به بدی یا خوبی از آن یاد شود. راستی آقای نگهدار چرا اینقدر سکوت می کنید؟
۲۱۴٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : خدمت آقایان راستگو و نیاز گرامی، با عرض سلام، سپاسگزارم که برخی از مطالب را برایم روشن کردید.
چند ماه پیش با این سایت آشنا شدم و بیش از مقاله ها نظرات بود که توجه مرا بخود جلب کرد. محتوای بسیاری از مقالات برایم تازگی داشتند و طبیعتأ سئوالات زیادی را بدنبال خود در ذهنم ایجاد می کردند که با کمک محتوای برخی از نظرات توانستم مقاله ها را کمی بهتر بفهمم. در همین نظرات به اطلاعات تازه ای هم بر می خورم که در میان توده مردم به تلخی از آنان یاد می شد. همین نظرات شما سئوالات زیادی را ذهنم ایجاد می کند که از شما که بیشتر می دانید کمک بخواهم. ما باید قادر باشیم که یک پل بسیار قوی بین جهار نسل اخیر ایجاد کنیم که بتوانیم با طرز تفکر یکدیگر آشنا شویم و از تجارب هم بیاموزیم و تبادل نظر کنیم. جدا جدا گروهی در افکار گذشته خود می مانیم و گروهی اشتباهات گذشته خود را ممکن است مرتکب شویم. مخاطب من شما هستید که اطلاعاتی دارید که من ندارم و می خواهم داشته باشم که با کمک آنها پخته تر فکر و آگاهانه تر عمل کنم. چه اشکالی دارد که من از شما سئوالاتی درباره اطلاعاتی که با هم رد و بدل می کنید بکنم و بفهمم شما و مقاله نویسان چه می گویید؟ من نمی توانم هیچگونه نظری در باره نظرات دیگران بدهم وقتی که درک درستی از مطلبی ندارم و در اینگونه موارد به خواندن نظرات و به پرسش بسنده می کنم.
توضیحات شما عزیزان برایم بسیار ارزنده بوده است. از وقتی که گذاشتید سپاسگزارم.
۲۱۴٨۵ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : پرسشهای مشخص
آقای نگهدار،
آگاهی من از "خطاها" ی شما با واسطه است. یعنی من نه عضو یا هوادار سازمان شما بوده ام و نه در آن سالها گرایشی به فعالیتهای رفرمیستی داشته ام. سن و سالم نیز تکافوی اینگونه درگیری ها را در آن سالها را نمی داد. یعنی بی واسطه اطلاعا تی از "خطاها" های شما ندارم. و همیشه صحت یا سقم آنها را از شما جویا شده ام.
اما از اواسط دهه شصت با نام شما بعنوان یک فعال سیاسی که در کار رهبری یک سازمان سیاسی بودید و آن سازمان را به تباهی کشانیدید و در این روند جمعی را هم بکشتن دادید آشنا شدم. من هنوز این آگاهی ها را اتهاماتی تلقی می کنم که از سوی جمعی از همفکران سابق شما که گذشته ی خود و سازمان را نقد می کنند، به شما وارد می اید و شما همواره در برابر آنها سکوت می کنید.
وجدان من از وارد آوردن اتهام به شما معذب است. انصاف و شرافت سیاسی اقتضا می کند که شما به اتهامات مشخصی که به شما وارد می آید پاسخ بگویید. سکوت شما قبول اتهامات و ناتوانی یا شرمندگی شما در پاسخگویی به آنها تلقی می شود. اگر جایی بآنها مشخصا نه تلویحا پاسخ داده اید تقاضا دارم که آن منبع یا منابع را اعلام کنید.
من آقای ماهان شاهد را نمی شناسم و وابستگی یا عدم وابستگی سازمانی ایشان برایم عمدگی ندارد. ایشان اتهاماتی را متوجه شما می دانند که من با اجازه و تشکر از ایشان اهم آنها را مشخصا طی شماره های زیر خلاصه و باز نویسی می کنم و از شما تقاضا دارم به آنها پاسخ گویید و لااقل برای ما کاربران بی سازمان بنویسید که این اتهامات و سکوت این دو سه دهه ی خود را چگونه توضیح می دهید:
۱- لو رفتن جوانان و نو جوانانی را که در اثر سیاستهای نامناسب مجاهدین بی سر پناه شده بودند و در دهه شصت به ماشین کشتار رژیم اسلامی را سپرده شدند چگونه توضیح می دهید؟ ( یاد آوری می کنم که من منتقد سرسخت سازمان مجاهدینم)
۲- علت اعزام محمد رضا غبرایی مسئول نشریه ی کار به ملاقات لاجوردی جلاد که نتیجتا اعدام او را در پی داشت جه بود؟
۳- مسئولیت تعیین سیاستی که دستور زیر فرودی از آن است با چه کسانی است:
".... هوادران سازمان همدوش و همراه با دیگر نیروهای مدافع انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی ایران باید تمام هشیاری خود را بکار گیرند. حرکات شبکه مزدوران امپریالیسم امریکا را دقیقن زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرح ها و نقشه های جنایتکارانه آنها به دست میاورند، فورا سپاه پاسداران و سازمان را مطلع سازند."
(اطلاعیه کمیته مرکزی سازمان "اکثریت"- هشتم تیر ماه سال شصت).
۴- روابط خود با لاجوردی و قضییه زنده یاد شاندیز را چگونه توضیح می دهید .
۵- قضییه نشست تاشکند چیست؟
۶- مسئول اتهامات وارد آمده به منوچهر شفیعی کیست؟
انسانیت ایجاب می کند که شما بعنوان یک سیاسی کار باسابقه به این پرسشهای مشخص پاسخ دهید. جنبش بهپذیری نیاز دارد تا "خطا ها" ی گذشته تکرار نشود.
با سپاس از آقای ماهان
من در پشت یک نام مستعار پنهان نشده ام نام و ایمیل خودرا نیز در یکی از نظرات پیشین اعلام کرده ام.
۲۱۴۶٣ - تاریخ انتشار : ۱۹ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ماهان شاهد
عنوان : "اعمال" دیروز و "نظرات" امروز!!!
آقای نگهدار به یکی از مخالفانش در این سایت (کامران قویدل) پیشنهاد گفتگوی رودر رو در اینترنت میکند و مینویسد:
///
اگر پاسخ آقای کامران قویدل به هر دلیل به این پرسش منفی است. آنگاه از کس یا کسان دیگر همین دعوت را خواهم کرد.
هر کدام از ما، در هر مقام و جایگاهی که باشیم، تا وقتی از دموکراسی و حقوق بشر حرف می زنیم، که می زنیم، باید یاد بگیریم هوایی و بی پشتوانه و پشت دری حرف نزنیم و مسوولیت حرف های خود را بر عهده بگیریم
///
آقای نگهدا، شما و مسولیت پذیری؟
آیا شما مسولیت حرفها و اعمالتان را می پذیرید؟
لطفن به پرسشهای فوق پاسخ دهید!
آیا در جریان انتخاب خود به عضویت کمیته مرکزی سازمان چریکهای فدایی خلق ایران هستید؟
(منظور همان نشست های شبانه بعد از بهمن پنجاه و هفت است)
در این رابطه لطفن به صفحه دویست و نود و سه کتاب "پرواز با بال های آرزو" از آقای نقی حمیدیان رجوع نمایید.(منظور ماجرای در آوردن اسم شما به جای اسم احمد غلامیان لنگرودی "هادی" به عنوان عضو کمیته مرکزی توسط آقای مهدی فتا پور میباشد).
آیا مسولیت لو دادن جوانان و نو جوانان در دهه شصت به ماشین کشتار رژیم اسلامی را میپذیرید؟
(همان جوانان و نو جوانانی که در رابطه با سیاستهای ویرانگرانه رهبری سازمان مجاهدین از خانه و شهرشان آواره گشتند و مکانی برای مخفی شدن نداشتند؟)
در این رابطه لطفن به اطلاعیه کمیته مرکزی سازمان "اکثریت" در هشتم تیر ماه سال شصت توجه نمایید:
".... هوادران سازمان همدوش و همراه با دیگر نیروهای مدافع انقلاب و مدافع جمهوری اسلامی ایران باید تمام هشیاری خود را بکار گیرند. حرکات شبکه مزدوران امپریالیسم امریکا را دقیقن زیر نظر بگیرند و هر اطلاعی از طرح ها و نقشه های جنایتکارانه آنها به دست میاورند، فورا سپاه پاسداران و سازمان را مطلع سازند."
(منظور همان موقع است که شما با جنایت کاری مانند اسدالله لاجوردی "تماس" های مرتب داشتید و مدیر مسول نشریه کار محمد رضا غبرایی"منصور" را برای "پاره ای" از سوالات اسدالله لاجوردی به زندان اوین فرستادید که منجر به اعدامش شد)
در این رابطه شما را به قسمتی از جملات خودتان رجوع میکنم:
"... یادم میآید به تصمیم رهبری سازمان، زنده یاد رفیق جواد "علیرضا اکبری شاندیز"، مقاله ای بدون امضا نوشت در نشریه کار و بحث کرد که این اعدام ها به زیان انقلاب است و باید متوقف شود. از پی آن مانند اسدالله لاجوردی از اوین زنگ زد (!!!!!) و نام نویسنده آن مقاله را خواست........"
آقای نگهدار آیا مسولیت باند بازی خودتان را در رابطه با مسایل و افراد مختلف از جمله ابراهیم شفیعی "منوچهر هلیل رودی" در رابطه با بد نام کردن ایشان میپذیرید؟
(لطفن در این رابطه به لینک زیر مراجعه نمایید)
http://www.iranian.com/main/۲۰۰۸-۱۳
آقای نگهدار آیا مسولیت لو رفتن و کشته شدن تعدادی از اعضای سازمان "اکثریت" بعد از نشست در تاشکند هنگام بازگشت به ایران را میپذیرید؟
(لطفن در این رابطه به مقاله آقای بهروز حقی "نقش باند رهبری طلب در بی اعتمادی توده ها نسبت به جنبش فدایی" رجوع نمایید)
و سوالات بسیار زیادی که اگر بخواهیم به آنان بپردازیم نیاز به وقت بسیار بسیار زیادی خواهیم داشت.
در پایان:
آقای نگهدار، تا کی میخواهید به جلو فرار نمایید؟
آیا میدانید که فرار به جلو همیشه جواب مطلوب نمیدهد؟
حداقل در مورد شخص شما که "فتوا" هایتان منجر به تحکیم دیکتاتوری اسلامی در ایران گشت و باعث کشته شدن تعداد زیادی از ایرانیان شد. دیکتاتوری که اکنون مردم خسته از حکومت دینی اسلامی بپا خواسته و کمر به نابودی اش بسته اند.
تازه بعد از این همه "افتضاح بازی های سیاسی" باز هم تحلیل میدهید که:
///
.... کوران حوادث در کشور تندتر می شود. وظیفه فعالین است که شتاب گام های خود را الزاما تند تر کنند. ما یک دنیا کار پیش رو داریم. شاید این آخرین فرصتی باشد.....
///
آقای نگهدار خواهشن این یک دفعه را کوتاه بیایید و لطف کرده و تحلیل هایتان را برای خودتان نگه دارید. یکی از خوبی های حرکت ضد دیکتاتوری ایرانیان (مرسوم به جنبش سبز) این است که بهایی به "روشن فکرانی" مانند شما نمیدهد و خوا هان آزادی است. آزادی برای ایران و ایرانی بدون قید و شرط و بدون پیشوند و پسوند. پس به ایرانیان لطف کرده و به کارهای تجاری تان بپردازید و "یک دنیا کار" که پیش رو است را به جوانان و دیگر معترضان در ایران محول نمایید. شما و امثال شما به اندازه کافی امتحانتان را پس داده اید آقا.
ضمنن یک پیشنهاد:
آقای نگهدار، آیا فکر نمیکنید که بهتر است در عرصه سیاست (که کارنامه درخشانی در آن ندارید) خود را باز نشسته نموده و سیاست را به افراد با صداقت واگذار نمایید؟
۲۱۴٣۷ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرید راستگو
عنوان : حاکمیت مردم و آقای الهیاری
هموطن محترم جناب الهیاری چندین سئوال پرسیده اید که تلاش می کنم بطور خلاصه به شما هموطن عزیزم جواب بدهم. کلمه برخی بر می گردد به آقای حق نه تحصیلکرده ها چون من معتقدم که همه روشنفکران ما تحصیل کرده هستند ولی همه تحصیل کرده ها روشنفکر نیستند که این بحث جداگانه ای است. در واقعیت امر اینست علیرغم اینکه بسیاری از روشنفکران ما صادقانه در راه آزادی و حقوق مردم مبارزه کرده اند ولی از آنجائیکه کسب قدرت سیاسی هدف اصلی آنان بوده است و فکر می کرده اند با کسب قدرت سیاسی می توانند مردم را خوشبخت سازند کمتر در فکر بوده اند چگونه می توانند آزادی را پیاده نمایند و لذا همواره در مبارزه برای قدرت آنکسی قدرت سیاسی را بدست می گیرد که پایه مردمی اش بیشتر باشد. در انقلاب ۵۷ اکثر تحصیل کرده ها چه روشنفکران و چه غیر روشنفکران رسیدن به قدرت را در دستور کار خود قرار داده بودند. خمینی که پایه بیشتر مردمی داشت توانست قدرت را از آن خود سازد و ناجوانمردانه مخالفین خود و مردم را از گردونه بیرون انداخت و از سال ۶۰ بعد از کودتا علیه بنی صدر توانست استبداد خود را بطور مطلق برقرار سازد. این خاصیت قدرت است بویژه در کشورهای استبداد پروری مثل ایران. پس فکر نکنید اگر بجای خمینی مثلاً حزب توده یا اکثریت می آمدند از خمینی خیلی بهتر عمل می کردند. در حال نوشتن مقاله ای هستم بمناسبت ۲۲ بهمن و تلاش می کنم توضیح دهم چه کسانی انقلاب ۵۷ را فنا ساختن. از من سئوال کرده اید همه یعنی چه: همه یعنی کلیه شهروندان ایرانی خارج از تفکرشان زیرا تفکر سیاسی نباید عامل اختلاف شود. زمانی که ما ایرانیان کسب آزادی را در دستور کار خود قرار دهیم مبنای فکریمان این خواهد شد وجود تفاوت اصولی است ولی اتحاد ما باید روی حداقلها باشد چون قبول تفاوت یعنی قبول اختلاف اندیش و تفکر. پس ایران مال همه ایرانیان است. در مورد مختصات حاکمیت مردم، به آرشیو اخبار روز رجوع کنید سلسله مقالاتی دارم بنام « جنبش آزادیخواهانه مردم پیروز میشود اگر...» شماره ۳ ، که البته بعلل حاد شدن مسائل جنبش ادامه نیافت بطور مفصل در این زمینه نوشته ام. باز اگر سئوالی بود بی پاسخ حتماً با ایمیل من که در پایان مقاله است تماس بگیرید تا مفصل تر بحث کنیم. در مورد نقش آحاد مردم در تمام مراحل نقش اصلی است و هر چه در چارچوب منافع مردم و ولایت آنان نباشد از نظر من باطل است. زیرا مشکل اصلی من با اصلاح طلبها در این است که آنان نمی خواهند یا نمی توانند بپذیرند بدون حاکمیت مردم در تعیین سرنوشت خویش امکان ندارد آزادیها و حتی انتخابات آزاد بر قرار شود. روشنتر بگویم حداقل مطالبه مردم حاکمیت خود بر سرنوشت خویش است و بدون برقراری حاکمیت مرد بر سرنوشت خویش نه آزادی برقرار میشود و نه می توانیم دمکراسی را در جامعه نهادینه کنیم. با خود هم نباید شوخی کنیم قانون اساسی جمهوری اسلامی اگر حتی ظرفیتهای دمکراسی داشته باشد که ندارد پیاده کردن آنها در یک نظام استبدادی محال و غیر ممکن است. تا زمانی که ولایت فقیه بر فراز قانون اساسی است حرف از ظرفیتهای دمکراتیک در چنین قانون اساسی و دفاع از آن یعنی خاک پاشی به چشم مردم است. بویژه مردمی که امروز بدرستی تصمیم گرفته اند با استبداد ولایت فقیه تعیین تکلیف نهائی کنند. امید است همه ایرانیان تلاش کنند ولایت مردم اسقرار یابد و در این راه هر چه بیشتر ستون پایه های استبداد را افشاء و طرد سازیم.
پیروز باشید: راستگو
۲۱۴٣۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : اخبار روز و فرخ نگهدار - آن طور که من فهمیدم.
اصلی ترین ویژگی "اخبار روز" ، اعتقاد نویسندگان ، گردانندگان و اکثر کاربران آن ، از جمله خود من، به "عدالت اجتماعی" است. از واژه "سوسیالیسم" استفاده نکردم ، تا گرایشاتی از دایره بیرون نماند. در رابطه با مسائل کشورمان ، ولی تمایلات مختلفی در بین همین افراد هست. بعد از انتخابات ریاست جمهوری، مسئولین سایت هم ، به صورت ملموسی ، نسبت به توان اصلاح طلبان ، در نمایندگی خواست اقشار وسیعی از مردم ، به ارزیابی مثبتی رسیدند. این ارزیابی ها ، به طور کلی تا امروز تغییر چندانی نکرده است. ولی دوسه مقاله ای در ابراز شک و تردید ، نسبت به پایداری اصلاح طلبان ، در این اواخر به چاپ رسیده است. شاید آقای نگهدار، اصولن به خاطر جلو گرفتن از رشد دوباره بی اعتمادی به اصلاح طلبان در اخبار روز است که دست به ابتکار حضور در جمع کاربران زده است. اگر چنین است ، این سوال پیش می آید که نگهدار، خود چگونه به این باور استوار رسیده است که ریزش و سازشی در اردوی اصلاحات روی نخواهد داد؟ از آن مهم تر؛ چگونه اینچنین با اطمینان پیروزی عنقریب حرکت را در این نوشته خود پیش بینی میکند. این مساله تعجب برانگیز است. زیرا نگهدار آنقدر باتجربه هست که خود را در بن بست چنین غیب گویی های خطرناکی گرفتار نکند. امیدوارم در این مورد توضیح دهد.
اخبار روز، گرایش دوگانه ای را نمایندگی می کند: از طرفی چپ های رادیکالی که خواهان سرنگونی هستند. ولی درک منطقی از شرایط جهان ندارند و دوگام که در تحلیل جلو می روند، به ضد خودشان بدل می شوند. این گرایش شاید انسان دوست ترین آرمان ها را با خود حمل میکند ولی توان تحلیل اوضاع را ندارد. در حال ریزش نیرو و دچار بحران است. با این وجود، با بار عاطفی و احساسی خود، توان ایجاد تردید برای نزدیکی به اصلاح طلبان را دارد.
گرایش دوم ، بین واقع بینی و رادیکالیزسم در نوسان است. ابزارهای تئوریک محکم کردن پای خود در جایی ثابت را جستجو می کند ولی تناقضاتی هم دارد: تعریف درستی از جبهه نیروهای بالنده و میرنده ، در سطح جهان ندارد تا به کمک آن جایگاه نیروهای بازیگر در تحولات ایران را ارزیابی کند. از این رو ، جدا از عدم رغبت عاطفی به همکاری با اصلاح طلبانی که در ریختن خون یاران دیروز شان نقش داشته اند، اصولن در مورد ماهیت طبقاتی اصلاح طلب و حامیانش در تردید و دودلی می باشد.
در صورت وجود سازمانی منسجم و با انگیزه برای بحث در گشودن گره های تئوریک مسائل مربوطه ، گرایش آخر می توانست ، جایگاهی بالنده و تاثیر گذار در جنبش به دست آورد. در شرایط کنونی ولی بیم تبدیل شدنش به چرخ پنجم یکی از کانون های قدرت می رود. من به عنوان کاربر اخبار روز به نوبه خود سعی خواهم کرد از این سرنوشت ، جلو گیرم و به کمک دوستان ، در پیدایی راهکار های مناسب ، برای تبدیل شدن به نیرویی مطرح ، نقش ایفا کنم.
آقای نگهدار نیز اگر به بهانه ناشکیبایی برخی دوستان این میدان خالی نکند، با پرسش های زیادی در مورد گرایشات سیاسی خودروبرو خواهد شد و توضیحات ایشان ، جالب و مفید خواهد بود.
اصلاح طلبان ، واقعیتی غیر قابل انکار در عرصه سیاسی و فرهنگی جامعه ما می باشند. ولی ما نباید به هیچ بهانه ای خود را در آن ها حل کنیم. هرچند ضعیف هستیم. ما از ابزارها و متد های بررسی غیر منفعلانه اوضاع و شرایط برخورداریم. بیایید از آن ها استفاده کنیم!
در پاسخ به نیاز. نقد شخصیت فرخ نگهدار، برای شما که می گویید عضو سازمان اکثریت بوده اید، اگر گره گشای مشکلی است، برای بسیاری مثل من ، کسل کننده ، تکراری، و در شرایط امروزی که مشکل ، پیدا کردن راهی برای همدلی و همکاری به منظور تاثیر گذاری مثبت بر روند جنبش می باشد، بحثی انحرافی و وقت تلف کن است. شاید حتی اقای نگهدار خودشان هم بدشان نیاید، که خود شخصی شان را، در آینه کاربران این سایت یه نظاره بنشیند، ولی بهتر آن است که ما از فرصت حضورش در اینجا استفاده کنیم و بجای آن که اجازه دهیم فقط او به ارزیابی آنچه ما در چنته داریم ، بپردازد، ما نیز عیار و اعتبار تحلیل هایش را محک بزنیم.
۲۱۴۱۶ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حسین الهیاری
عنوان : حاکمیت مردم کدام ست ؟
آقای فرید راستگو در مزایای و فوائد [آزادی ] کامنت بلند بالائی نوشته و ولی بنظر من موضوع را خیلی دست کم گرفته اند.نظر ایشان قابل احترام ست لطفا به خلاصه ای از صحبت های ایشان عنایت فرمائید عین جملات ایشان:
* چریکها مثل هر سازمان خرده بورژوازی دیگری که سرلوحه خود را نه رسیدن به[ آزادی] بلکه رسیدن به قدرت قرار داده بودند برای سهیم شدن در قدرت به هر کاری دست می زدند.*
*برخی از چپ های ما هم که هنوز بجای اینکه بدنبال [آزادی ]باشند در پی کسب قدرت هستند و شما با چه چیزی و فردی می خواهید چپ خوشنام درست کنید. *
*در ضمن چپ یا نه چپ مهم نیست مهم این است که یک تفکر در پی قدرت است یا در پی [آزادی] ، چون وقتی در پی [آزادی] باشید بیان شما همواره میشود بیان [آزادی] .*
*در برخی موارد ولی تا زمانیکه تحصیل کرده های ما بدنبال [آزادی ] نباشند و بیان [آزادی] را سرلوحه کار خود نسازند باز هم اشتباه خواهند کرد و همچون انقلاب ۵۷ میشوند ستون پایه استبداد.*
*امروز بجای حرفهای قشنگ مثل [آزادی] ، [آزادی بیان] ، [انتخابات آزاد] و غیره باید روشن سازیم در حاکمیت ولایت فقیه غیر ممکن است ما به این [آزادیها] که حق مسلم تمامی ایرانیان و بشریت است برسیم. *
*قانون اساسی قانون اساسی نکنیم قانون در نظام دمکراتیک معنی میدهد نه نظام استبداد.*
*بنا براین باید همه متحد شویم تا حاکمیت مردم بر قرار شود و در این [نظام دمکراتیک] است که می توانیم [آزادیها] را برقرار سازیم و آرام آرام دمکراسی را نهادینه سازیم و از قانون و دولت قانمدار و شهروندان حقوق مدار حرف بزنیم. پس برای رسیدن به [آزادی] و دمکراسی جنبش [آزادی خواهانه] خود را وسعت دهیم تا ۲۲ بهمن را روز عزای نظام ولایت فقیه سازیم.* پایان نقل قول ها
استنباط بنده از رهنمود های آقای فرید راستگو اینست که باید همه متحد شویم و حاکمیت مردم برقرار شود و این نظام هم دموکراتیک هم باشد می توانیم آزادیها را برقرار سازیم و آرام آرام دموکراسی را نهادینه سازیم........
سئوال من از آقای فرید راستگو اینست :
- منظور ایشان از «همه» کیست ؟
- چرا در این مقوله فقط از برخی تحصیلکرده ها صحبت شده ؟ مگر تمام الیت سیاسی ۱۰۰ ساله اخیر تحصیلکرده ی نبودند؟
- مختصات «حاکمیت مردم » کدام ست ؟
- چه باید کرد که حاکمیت مردم در آینده «دموکراتیک » باشد؟
- آزادیها چگونه «بر قرار» می شود ؟
- نقش آحاد مردم در تمام مراحل این پروژه چیست ؟
نظر من اینست که در ۲۰ سال اخیر علیرغم سرکوبهای و کشتار وحشتناک نسلی بالنده کاری کرده کارستان و هزاران سلولهای دمکراسی را در سراسر ایران کاشته و میرود که بار دهد اینها پپشتوانه ی جنبش میلیونی مردم ایران ست.
البته ساختار ناموزون اقتصادی -اجتماعی ایران هنوز دارای اقشار بسیار سنتی و با باورهای مذهبی برای ادامه بقای قدرت روحانیون
و مراجع شرائط را بسیار قطبی نمود که میلیونها توده ی ایرانی با کمال تاسف نظاره گر جنایات ولی فقیه و دارو دسته ی سپاه و بسیج هستند و حتی با آنها همکاری می کنند.
آقای فرید راستگو !
- شاه کو دتا کرد و تا ۵۷ با تز «ارتجاع سرخ و سیاه » تمام نیروهای سیاسی و فرهنگی را سروب یا تحت فشار قرار داد.
- ما انقلاب کردیم و خمینی حق حیات برای کارگزاران حتی مستخدمین دون پایه حکومت ساقط شده قائل نشد و تمام موافقان و مخالفان خود را نیز سرکوب کرد.
- در حاکمیت مردم مورد اشاره شما در ایران آیا شعار «ایران برای تمام ایرانیان » تحقق خواهد یافت یا اگر و مگر دارد ؟
۲۱۴۱۲ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : به همشهری و به حق
دوستان اینجا دو گروه نظر آمده، یکسری افرادی که به سیاست سازمان اکثریت انتقاد دارند و یکعده با خود شخص نگهدار. من خودم شش سال فعال اکثریتی بودم و با مشی سیاسی این سازمان در گذشته و حال انتقاد اساسی دارم، به سهم خودم در آن شش سالی که با این سازمان کار کردم، حتی اگر نظر انتقادی هم داشتم، بسهم خودم مسعول میدانم و قابل هرگونه انتقادی. اما مسئله من با نگهدار تنها اشتباهات سیاسی او نیست. هر سیاستمدار بیسواد و مسخر شده از یک دید ایدولوژیک میتوانست اشتباهات او را بکند. مشکل من و گروهی از کاربران اینجا شخصیت و منش این فرد است. آری جناب نگهدار مسئله شخصی است، همانگونه که اگر بخواهیم احمدی نژاد را صرفنظر از شخصیتش و تنها بدلیل تحجر فکری اش انتقاد کنیم کافی نیست. اتفاقا بحث با نگهدار از نظر من آنگونه که همشهری میگوید بخاطر نقطه نظر سیاسی او نیست، بخاطر روش های اوست. شما بدانید که بخشی از کسانی هم که از نظر سیاسی در کنار نگهدار ایستاده اند از نقطه نظر شخصیتی و منش با این آدم مشکل دارند و دلشان میخواست این فرد در کنارشان نبود. اینها افرادی هستند که معتقد نیستند که هدف وسیله را توجیه میکند. نگهدار یک سیاستمدار بی پرنسیب و مورد تنفر است نه تنها بدلیل موضع گیری های سیاسی خود. شما باید سابقه این فرد را بهتر مطالعه کنید. حتی از کسانی که با نگهدار در کمیته مرکزی سازمان اکثریت نشسته بودند شما یکنفر را پیدا نمیکنید که به اندازه او مورد نفرت و انتقاد بوده باشد. پس اگر مسئله تنها نقطه نظرهای سیاسی اوست چرا به بقیه همنظران او بند نمیکنند؟
و اما به جناب حق: حق عزیز شما فکر نکن ما همه صبح تا شب نشسته ایم پای این بحث ها و برای حمایت از جنبش سبز در ایران کاری نمیکنیم. خود من دیروز علیه رژیم ایران همزمان با شرکت متکی به آلمان در مونیخ دریک تظراهرات اعتراضی شرکت کردم. همانجا متاسفانه حدود بیست نفر ایرانی بیشتر شرکت نکردند که نصفشان چپ بودند و بقیه مشروطه خواه و مجاهد. در کنار ما نیز هزاران آلمانی به دعوت حزب چپ و بیش از نود سندیکا در حال تظاهرات بودند. متاسفانه اکثریت ایرانیان مقیم خارج سیاسی نیستند و مثلا در مونیخ و حومه که گویا بیش از پنج هزار نفر ایرانی زندگی میکنند تنها همین بیست نفر امده بودند. مطمئن هستم که آن پنج هزار نفر که نیامدند هم پای هیچ بحثی با هم ننشسته اند. شما نگران بحث کردن ما نباشید، نگران آنها باشید که هیچ بحثی نمیکنند. در ضمن من گله گذاری شما از نادیده گرفتن تان را بارها در این سایت دیده ام. ببینید دوست جوان، نه من و نه دیگران شخصا حتی یکنفر را در این بحث ها نمیشناسیم، منجمله شما را. بنابراین بندرت کسی به قصد و عمد کسی را به بحث میگیرد یا میکوشد کسی را نادیده بگیرد. هیچکس اینجا نمیداند که دیگری چه سن و سالی دارد یا متعلق به نسل اول است یا بقول شما دوم وسوم. این بحث ها که اینجا میشود کاملا بدون برنامه ریزی قبلی و تنها بر اساس علاقه شخصی افرادی که بطور اتفاقی همزمان به این سایت سر زده اند و نظری در مورد مقاله ای دارند به پیش میرود. شما که خود بخاطر سن و سال اینترنت را بهتر میشناسید. شما اگر اینجا مخاطب خود را پیدا نمیکنید نباید این را شخصی بگیرید و دلخور یا رنجیده خاطر شوید. کسی اینجا نه رییس یا مسئول است نه پول میگیرد و نه تعهدی دارد که جوابگوی من و شما باشد، نه چهار چوبی یا هدفی مشخص شده. شاید در بحث های دیگر و زمانهای دیگر کسی بیاید که بخواهد با شما بحث کند. اینجا هرکس یک مطلب نظرش را جلب میکند. حتی گاهی نظرها از جانب صاحب این سایت به دلیلی که خودش تشخیص میدهد حذف میشود. مگر شما در مورد نظر هر کاربری نظر میدهید که برعکسش را انتظار دارید؟ اصلا شاید کسی مطلب شما را خوانده و خوشش آمده اما نظری ندارد به آن اضافه کند. پس زودرنج نباشید و بدانید که اگر هم کسی جواب شما را نداد باز هم شما چیزی را از دست نداده اید چرا که شما با فرموله کردن نظر خود تمرین دموکراسی و اظهار نظر کرده اید....
۲۱۴۰٨ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : دوستار مردم
عنوان : همایش گسترده سراسری
کنفرانس تنها راه حل است
آقای نگهدار و تمام رهبران و دانه درشتهای چپ، مجاهد و توده ای و سلطنتی، که زمانی نقش رهبری و تولید خط و روش و تأثیرگذاری روی طرفداران خود داشتند، برای جلب نظر مردم به صداقت مورد ادعای خود، شاید باید اول همت کنند و یک همایش گسترده سراسری ترتیب دهند و از همه مردم درگیر، علاقمند و صاحب نظر، و بخصوص منتقدان خود، دعوت کنند تا در این همایش حرف های آنان شنیده شود، تا قوت و ضعف مقاله ها، سخنرانی ها، نظرها و پرسش و پاسخ های انها با همه شرکت کنندگان، چه در مورد مقالات از پیش چاپ شده شان و چه نقد نظرات سخنرانی های آنان در حین همایش، همه چاپ و شفاف گردند تا بتوان از آن چیزی آموخت و بعد ها از آن بعنوان یک سند و مرجع تاریخی استفاده کرد، و کتابی داشت تاریخی و مرجعی برای داوری عموم مردم در تمام زمانهای آینده. مردم در هر زمان براساس شرایط و عرف روز جامعه نظر خواهند داد. ما امروز نمی توانیم از جانب مردم آینده ایران این حکم و نظر آنان را پیشبینی کنیم و پیشداور تاریخ باشیم. بسته به شرایط رشد و تغییر پویای عرف و اخلاق جامعه، داوری آنها ممکن است روزی کاملاً موافق و همگام و روزی دیگر کاملاً مخالف و معارض نمایان گردد. هرچه باشد، خود شناسی، خود نقدی، صداقت، اخلاق و پاکی و خلوص نیت این افراد رده بالای این گروها، سازمانها و احزاب ناموفق نیم قرن گذشته کمک بسیار مهمی اول به خود آنان و سپس در قضاوت و نحوه برخورد مردم ما با آنان در حال و آینده خواهد داشت.
۲۱٣۹۹ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. فرشی
عنوان : توضیحی بر نوشته نیاز در مورد جنگ در کردستان
دوست گرامی نیاز. اگر دقیق به نوشته من توجه می کردید، سئوال شده است:
-دلایل شرکت کردن در جنگ کردستان با رژیم.
- دلایل کنار کشیدن از جنگ کردستان و نزدیک شدن به سیاستهای حزب توده.
من دلایل شرکت و پس کشیدن از جنگ را پرسیدهام و هیچکدام را تائید یا رد نکردهام. از طرفی سئوالات من در پاسخ دوستانی بود که گفتهاند آقای نگهدار با گذشته خود در رابطه با مسئولیتهای که داشتهاند، برخورد کردهاند. من خواستهام که این اسناد که دال بر برخورد ایشان است، منتشر شود. خود آقای نگهدار بنارا بر گفتگو گذاشتهاند، مسائلی هم که من مطرح کردهام، در راستای گفتگو و روشن شدن این گذشتهای است، که زندگی انسانها در آن تباه شده است و جنگ نفرت انگیز در کردستان یکی از عوامل ویرانگر بود، فکر نکنم جای افتخار برای کسی هم بوده باشد، بجز جمهوری اسلامی و آنان که هم اکنون در تهران انسان می کشند. درود بر شما
۲۱٣۹۵ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرید راستگو
عنوان : آقای حق حق با شما است ولی
هموطن عزیزم: اولاً سئوال خاصی از من نپرسیده بودید که من جواب نداده بودم. ولی به سئوالات شما رجوع کردم و سعی می کنم در حد دانشم به شما جواب دهم. در مورد تظاهرات سبزها در لندن من اطلاعی ندارم. اما در مورد سئوال ۶ شما باید بگویم بدون درس گرفتن از گذشته به هیچ وجه نمی توانیم در مبارزات آینده مان پیروز شویم. مثلاً اگر ندانیم چرا خمینی رهبر شد و عوامل دیکتاتوری خمینی چه بوده است هر آینه خمینی دیگری بر ما مستولی میشود. پس برخورد به گذشته در هر شرایطی خوب است چون گذشته تجربه ما است و ملتی که از تجارب خود استفاده نکند همواره شکست می خورد. در مورد جنگ فدائی ها در کردستان و ترکمن پرسیده اید. واقعیت اینست خرده بورژوازی که از طبقه متوسط است بعد انقلاب سهم خود را از انقلاب می خواست و بدین خاطر بهر نوعی تلاش می کرد اعلام وجود کند. چریکها مثل هر سازمان خرده بورژوازی دیگری که سرلوحه خود را نه رسیدن به آزادی بلکه رسیدن به قدرت قرار داده بودند برای سهیم شدن در قدرت به هر کاری دست می زدند. زمانی جنگ در ترکمن و کردستان راه انداختند و زمانی هم برای رسیدن بقدرت به صاحبان قدرت که در آنزمان آخوندها بودند خدمت می کردند. هدف آنان راه انداختن جنگ داخل یا خارجی نبود، هدف قدرت بود. البته این اشکال اکثر جریانات سیاسی بعد از انقلاب بود و مختص چریکها نبود ولی رهبری چریکها و توده ایها خدمتگزاری را بحدی رساندن که نام دیگری بجز ستون پایه استبداد شدن نمی توان به آن داد. حال شما چطوری می خواهید در خارج یا داخل ایران یک جریان چپ خوشنام درست شود. برادر جان اکثر چپ های ما وقتی به خارج رسیدند بجای برخورد به گذشته خود آرام آرام شدند طرفدار اصلاح طلبان و در دفاع از قانون اساسی ضد دمکراتیک جمهوری اسلامی از خیلی ها پیشی گرفته اند. برخی از چپ های ما هم که هنوز بجای اینکه بدنبال آزادی باشند در پی کسب قدرت هستند و شما با چه چیزی و فردی می خواهید چپ خوشنام درست کنید. در ضمن چپ یا نه چپ مهم نیست مهم این است که یک تفکر در پی قدرت است یا در پی آزادی، چون وقتی در پی آزادی باشید بیان شما همواره میشود بیان آزادی. آری آقای حق حق با شما است در برخی موارد ولی تا زمانیکه تحصیل کرده های ما بدنبال آزادی نباشند و بیان آزادی را سرلوحه کار خود نسازند باز هم اشتباه خواهند کرد و همچون انقلاب ۵۷ میشوند ستون پایه استبداد. امروز بجای حرفهای قشنگ مثل آزادی، آزادی بیان، انتخابات آزاد و غیره باید روشن سازیم در حاکمیت ولایت فقیه غیر ممکن است ما به این آزادیها که حق مسلم تمامی ایرانیان و بشریت است برسیم. قانون اساسی قانون اساسی نکنیم قانون در نظام دمکراتیک معنی میدهد نه نظام استبداد. بنا براین باید همه متحد شویم تا حاکمیت مردم بر قرار شود و در این نظام دمکراتیک است که می توانیم آزادیها را برقرار سازیم و آرام آرام دمکراسی را نهادینه سازیم و از قانون و دولت قانمدار و شهروندان حقوق مدار حرف بزنیم. پس برای رسیدن به آزادی و دمکراسی جنبش آزادی خواهانه خود را وسعت دهیم تا ۲۲ بهمن را روز عزای نظام ولایت فقیه سازیم.
پیروز باشید: راستگو
۲۱٣۹۴ - تاریخ انتشار : ۱٨ بهمن ۱٣٨٨
|
از : احسان
عنوان : نظر قبلی من
نظر من راجع به پیشنهاد بازنشستگی سیاسی دوستان به دلایل نا معلومی حذف شده. حالا یا پیشنهادم خیلی رادیکال بود و دوستان اخبارروز تصمیم گرفتن با حذفش از احساسات شکننده دوستان مراقبت بکنند یا اینکه٬ چون تقریبا تنها نظری بود که توش کسی به چیزی متهم نشده بود و نویسنده از شیلنگ لجن پراکنی استفاده نکرده بود٬ در حد استانداردهای نظرات بقیه عزیزان نبود.
به هر حال موفق باشید و زت زیاد.
۲۱٣۹۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : نیاز
عنوان : به حق
دوست عزیز حق، اینجا یکعده بحث هایی مانند انتقاد به نگهدار برای چگونگی شرکت در جنگ کردستان را مطرح کردند. من شخصا بشدت به نگهدار انتقاد دارم اما نظر آقای فرشی نظر من نیست. من فکر نمیکنم که سازمان فداییان خلق اساسا باید درگیری های قومی را دامن میزد و به شکل مسلحانه در کنار اقوام قرار میگرفت و اینهم یکی از اشتباهات خطرناک و بچه بازی های این گروه بود که دودش بیش از همه هم به چشم هم میهنان کرد رفت. یعنی اگر من انتقادی به نگهدار و فداییان دارم برعکس آقای فرشی است که میگوید چرا کم در کنار کردها با ملاها جنگ مسلحانه نکردیم. ضمن احترام به انتقاد آقای فرشی که من بهیچوجه با او همنظر نیستم باید بگویم که این تنها نظر نگهدار نبود و این یک نقطه نظر سیاسی خیلی های دیگر هم هست و دوست ما حق با همین استدلال ساده خود تا ته آن را روشن کرده که بهیچوجه اینکار منطبق با منافع ملی ما نبوده و نیست. بهتر است بیشتر به این بحث اینجا دامن نزنیم چرا که اتفاقا همین نگهدار الان خودش را به مظلوم نمایی میزند و بقیه انتقادها را به خود منحرف میکند. من دیروز نظرم را نوشتم که چند ساعتی هم در این سایت بود اما متاسفانه اخبار روز آن را حذف کرد و نمیدانم چرا، چون در مقایسه با نقدهای تندی که من اینجا میبینم مال من چندان تند هم نبود.
تنها یک نکته اش را تکرار میکنم. نگهدار میگوید حتی مجاهدین و توده ای ها هم نمیخواهند مناظره کنند. تو گویی این گروهها که مثال میاورد از خودش بهترند!!!! نکته دومی که گفتم این بود که کسی از مناظره نمیترسد اما شاید برایش ارزش نداشته باشد چیزی را به نگهدار ثابت کند. بهمین دلیل هم کسی حالا مناظره با احمدی نژاد را ندارد. اگر نگهدار وجدانا بالاخره میخواهد پاسخگو باشد راههای دیگری هم برای اینکار هست. مثلا میتواند یک صفحه در سایتش بگذارد و به همه سوالهایی که در سالهای اخیر از او شده است پاسخ کتبی بنویسد که دیگر وقتش برای جواب دادن به سوالهای تکراری هدر نرود و بتواند پاسخگویی خود را ثابت هم بکند. مشتی از این خروار سوال ها را مسعود نقره کار در مقاله اخیرش یادآوری کرده است. بفرمایید آقای نگهدار پاسخ دهید. به جان فرشتگان و ملائک کسی دست شما را نگرفته است.
۲۱٣۹۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آرمان
عنوان : تفاوت ها
آقای نگهدار بعد از آزادی از زندان رژیم شاه خائن و به اعتبار فداکاری های چریک های فدایی خلق مورد علاقه مردم انقلابی ایران بود و البته توانست در سازمان چریکهای فدایی خلق به رهبری آن ارتقا یابد. زمانی در بحث های سیاسی تلویزیونی به همراه دوست دیگر خود طاهری پور با ملاهای هفت خط امامی شرکت می کرد که از قرار شاید بتواند یا روی آنها را کم کند یا به آنها نشان بدهد که در بحث و جدل وارد هست و یا اینکه باید به او و دوستانش اجازه فعالیت سیاسی و شاید شرکت در قدرت سیاسی داده شود. بعد از انشعاب در سازمان چریکهای فدایی خلق و رهبری او در سازمان اکثریت شتاب نزدیکی به رژیم جانی خمینی وقوع پیوست و او و دوستان اکثریتی او به دلایل ظاهرا ایدولوژیک به حمایت از رژیم در سرکوب بقیه مخالفین مشغول شدند و حتی در زمانی که حزب دوست آنها یعنی حزب توده نیز سرکوب شد به حمایت از کفتارهای درنده خمینی ادامه دادند. این همه در ظاهر به خاطر دفاع از مواضع ضد آمریکایی ( آنها این مواضع ارتجاعی را به اشتباه ضد امپریالیستی می دانستند) رژیم بود. بلاخره رژیم به سراغ خود سازمان آقای نگهدار آمد و بعد تعداد زیادی از اعضا خود این سازمان را اعدام کرد اما باز آقای نگهدار چشم امید از این امازاده های شیاد نبست. حمایت جناب نگهدار و دوستان اکثریتی او از رژیم در زمان جنایتهای وحشتناک رژیم لکه ننگی بر آنها گذاشت که نمی توان آن را حتی به سختی پاک کرد. البته سازمانی مانند مجاهدین خلق نیز در زمانی از خمینی دفاع و حمایت کرد اما این حمایت قبل از کشتارهای وسیع رژیم خمینی بود بنابر این قابل مقایسه با حمایت حزب توده و اکثریت از رژیم نیست. آقای نگهدار که رهبر سازمان اکثریت بود و دوستان ایشان در مقالات نشریه خود بارها از رژیم دعوت کردند که قاطعانه مخالفین از جمله "راه کارگر" و "مجاهدین خلق" و "پیکار" را سرکوب کنند و آنها را دشمنان مردم ایران معرفی می کردند. آقای نگهدار و بسیاری از دوستان ایشان در نهایت با مارکسیسم لنینسم که ایدولوژیی سازمان چریکهای فدایی خلق بود وداع کردند و از قرار به نوعی از لیبرالیسم اکنون وفادار هستند و نزدیکی فکری با این سیسم فکری دارند. البته او و دوستان ایشان در انتخاب مرام فکری آزاد هستند و این به خود او و دوستانشان ارتباط دارد. اما او و دوستانش به خاطر حمایت از فاشیسم حاکم در ایران مورد سرزنش بوده و به حق هنوز نیز می باشند. در کشورهای اروپایی که او و دوستان اکثریتی او در آن ساکن هستند نیز با افراد و احزابی که از فاشیسم حمایت کرده اند با دوستی برخورد نمی کنند و معمولا آنها را ایزوله می کنند و در اغلب موارد مورد نفرت اکثر مردم دمکرات و انساندوست می باشند. آقای نگهدار نیز از این مورد رنج می برد. او و دوستان او که از رژیم در یکی از تیره ترین دوران سرکوب حمایت کردند به حق مورد نفرت بسیاری از ایرانیان هستند و حتی تعدادی از اعضا و هواداران سابق خود سازمان اکثریت نظیر دکتر نقره کار و نویسنده و زندانی سیاسی مهدی اصلانی به شدت مورد انتقاد قرار گرفته اند. آقای نگهدار مطمنا می دانند که آب رفته به جوی را نمی توان باز گرداند. او با اعمال خود آینده سیاسی خود را در دهه شصت رقم زد. بعید است که در ایران "سکولار" و آزاد افراد زیادی به او به عنوان یک شخصیت سیاسی با اعتبار اعتماد کنند. شاید بتوان به جرات گفت که دوران میتینگ های چند دهه هزار نفره حتی در ایرانی آزاد برای او و دوستان ایشان یک رویا بیشتر نخواهد بود. بهرحال آنچه آقای فرخ نگهدار و دوستان ایشان در آن سالها کاشتند را اکنون و در آینده درو خواهند کرد. شاید انتظار محاکمه او و دوستان ایشان مسخره و کینه توزانه باشد اما انتظار نفرت از اعمال گذشته ایشان را می توان کاملا منطقی ارزیابی کرد و این نفرتی ادامه دار خواهد بود. حمایت فعلی او و دوستان همفکر او از بخشهای از رژیم شیادان دین فروش نیز کمکی به کسب اندکی اعتبار برای ایشان نمی کند. رژیم رفتی است و این غیب گویی نیست اما باز آنچه نگهدار اکنون می کارد باز بغیر از نفرت بیشتر برای او ارمغانی نخواهد آورد!
۲۱٣٨۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فقط صداقت
عنوان : جان کلام
من کاربر اخبار روز نیستم اما مطالب شما را هر کجا که باش میخوانم
دوست گرامی شما سیاسی نیستید۰ به عنوان یک توده ای بسیار متاسفم که حزب توده ایران را که اولین مناجی اتحاد با حفظ مواضع برای حفظ و تعمیق انقلاب بود متهم به عدم گفتمان میکنید۰ این حزب تا کنون توانسته حمایت حدود شصت حزب کمو نیست رااز جنبش سبز جلب کند که مسلما به تلاش زیادی نیاز داشته که آنها وظیفه خود میدانند۰
شما سیاستتان را بر مبنای جو غالب روز تنظیم میکنید چه آنروز که با تلاش وافر سیاستمدار زبده و دلسوخته ایران دکتر نورالدین کیانوری راه سیاست را به سلاح بر گزیدید و چه امروز۰ ای کاش کیانوری سیاستورزی با پایبندی به اصول را هم به شما یاد داده بود۰ بله امروز شما حزب ، و سایر وفاداران به مرام توده ای همچون راه توده را به عدم گفتمان متهم کنید چون جو غالب ضد تود ه ای است۰ چون همه نگرانند اعتراف کنند جنبش سبز امروز همان چیزی است که بنیان فکری آن با مرام توده ایها پس از انقلاب اشتراک دارد۰
شما هم مثل همه بکوبید این حزب را چون امروز این سیاست مورد پسند است۰ هر از چند گاهی خاطره ای بیان میکنید بدون آنکه به سوالات پاسخ دهید، شما در دیدارتان پس از یورش اول به حزب با موسوی تبریزی که با پدرتان!! رفته بودید متوجه نشدید که موسوی تبریزی غیر مستقیم به شما گفت؟؟ و شما چه جواب دادید؟؟ شجاعت داشتید؟ آنجاگفتمان !! پر باری داشتید آقای نگهدار۰ مهر تایید زدید بر اینکه حزب ما جاسوس است و سادگی رفقای رهبری حزب که همانروز با شما قرار گذاشتند نمیدانستند این رفیق به آن اندازه بلوغ سیاسی ندارد که پس از دیدار با موسوی تبریزی با رهبری حزب که در تعقیب و گریز است قرار نگذارد۰
تمامی رهبری حزب من نابود شد تا شما و سایر رفقایتان در رهبری سازمان سالم بمانید۰ این است مرام توده ای۰
متاسفم امروز شما آن سلطنت طلب که در سرکوب مردم ایران در سال پنجاه و هفت مستقیما دست داشت و هیچگاه هم حتی به خود انتقاد نکرد را ملاک گفتمان قرار دهید آقای نگهدار توده ایها با کسانی که شما دوست دارید گفتمان نمیکنند۰
توده ایها، فداییان چه اکثریت چه اقلیت و رفقا ی راه گارگر بخصوص در داخل کشور به سبب ریشه مردمی و اعتقاد راسخی که دارند برای پیشبرد این جنبش بدون نام و نشان و پرچم و آرم از جان مایه میگذارند گفتمان در میدان مبارزه است نه با مقاله پراکنی۰ و هر روز به دنبال کسی بودن۰
به عنوان توده ای افتخار میکنم که اخیرا هر از چند گاهی مطابق مد روز به رفقای من انتقاد میکنید۰ چرا که معیار گفتمانتان همان سلطنت طلبی است که یکبار در پنجاه و شش سال پیش و بار دیگر سی و یکسال پیش خون مردم ایران بر دستانش ماسیده۰ ای کاش فداییان و تودهایها ی راستین را برای همیشه فراموش می کردید۰
دوست گرامی شما که هستید، سالمید، هنوز آنقدر پیر نشده اید که فراموشتان شده باشد، به شبهاتی که در مورد شما هست پاسخ دهید۰
با پوزش از اینکه من همچو رفقای دیگر رعایت شما را نمیکنم۰
۲۱٣۷۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : آقای فرید راستگو و دیگرانی که انقدر می دانید، چرا جواب سئوالات مایی که بعد از شما آمدیم نادیده می گیرید؟ آیا شما وظیفه نسبت به نسل دوم و سوم احساس می کنید، این وظائف چیستند؟
امروز صبح یک سری سئوال از شما نظر دهندگان عالم در این ستون گذاشتم ولی تاکنون هیچ جوابی دریافت نکرده ام. من تعجب می کنم که شما که انقدر سماجت در یافتن پاسخ های خود می کنید و از اینکه فرخ نگهدار شما را بی نصیب و تشنه می گذارد چرا درک نمی کنید که خودتان هم همان رفتار فرخ نگهدار را در مورد دیگران می کنید؟ بیخود نیست که نسل دوم و سومی ها به شما امیدی ندارند و همانطور که از ج.ا عبور کرده اند از شما هم عبور کرده اند. اگر ایران قرار است یک دمکراسی قوی و پا بر جا داشته باشد بالاجبار نیاز به احزابی است که از هر سه طیف راست و میانه و چپ باشند. در حال حاضر من چپ قوی و شایسته ای در افق نمی بینم. آیا این نگران کننده برای شما چپ های قدیمی گیر کرده در گذشته نیست؟ واقع اسف انگیز است که هیچکدام از شما حاضر نیست با نسل دوم و سوم رابطه برقرار کند. آیا برداشت کسانی مثل من از رفتار شما برایتان انقدر بی اهمیت است؟
آقای فرید راستگو و دیگرانی که انقدر می دانید، چرا جواب سئوالات مایی که بعد از شما آمدیم نادیده می گیرید؟ آیا شما وظیفه نسبت به نسل دوم و سوم احساس می کنید، این وظائف چیستند؟
۲۱٣۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ماهان شاهد
عنوان : هر دم از این "باغ" بری میرسد .......
در رابطه با مقاله ی آقای نگهدار با تیتر "پیرامون نقش و اهمیت بیانیه شماره ۱۷ آقای موسوی" نقدی نوشتم که ایشان قسمتی از آن را در این مقاله شان قید کرده:
///
...
ماهان شاهد:
آقای فرخ نگهدار، کیانوری و .... سعی در ساختن "کبوتر" از "افعی هایی" مانند خمینی، خلخالی، خامنه ای دارد. ... راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
...
دیدگاه حاکم بر این اظهار نظرها بیشتر دیدگاهی انقلابی است. آنها اعتقاد دارند که باید کلیت رژیم را یک جا به زیر کشند. آنها فکر می کنند مردم طی این ۳۰ سال هم همیشه آماده چنین اقدامی بوده اند و فقط سرکوب مانع تحقق آن شده است. چنین دیدگاهی البته منحصر به خارج کشور نیست. در ایران هم طرفدار و حامی زیاد دارد.
///
من در نقدم به مقاله ایشان پرداختم که در صورت تمایل برای مطالعه کامل آن به لینک زیر مراجعه نمایید.
http://www.iran-chabar.de/ideas.jsp?essayId=۲۶۲۲۲&direction=backward&first=۱۹۶۱۰
من در این متن با توجه به مقاله ایشان سوالاتی مطرح کردم مانند:
راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
بعد از آن که تعدادی معدود از کاربران با نظراتشان (آگاهانه یا نا آگاهانه) سعی در مخدوش کردن حافظه تاریخی ایرانیان داشتند، در همان لینک سوال فوق را از این افراد کردم:
حضار محترم،
آگر شخصی در سالهای جوانی اعمالی نادرست مانند دزدی، قتل، تجاوز و .... انجام دهد و بعدها از آن کرده خویش پشیمان گشته و تبلیغ اعمالی درست مانند انساندوستی، آزادی خواهی و .... نماید، آیا در یک جامعه مدنی از آن اعمال نادرستش گذشت خواهد شد؟
...
فراموش کرده اید که همین افراد مانند آقای فرخ نگهدار، کیانوری و .... سعی در ساختن "کبوتر" از "افعی هایی" مانند خمینی، خلخالی، خامنه ای و .... داشتند؟؟؟؟؟
ایرانیان تا کی باید تاوان پرداختن هزینه سنگین اعتماد کردن به اینگونه "روشن فکران"! را بدهند؟؟؟؟؟
بدینگونه آقای نگهدار مخالفین خود را "انقلانی و بر انداز" مینامد و خود را "صلح دوست". با بیانی دیگر مخالفا نش پیرو خون ریزی هستندو ایشان پیرو گذار مسالمت آمیز به دمکراسی!!!!!
۲۱٣۷۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : بحث را خراب نکنید!
این روش بحث ، از پایه ایراد دارد. سوزن گرامافون بعضی ها، همیشه برای محو کردن دیگر صداها، گیر می کند و هی جیغ تکراری می زند.
کمی هم اعتماد به نفس داشته باشید. آقای نگهدار، پیشنهاد فروش بسته ای مهرو موم شده ، با خود نیاورده است که با اشاره به سوابق اشتباهات و خنده دارتر ، کنکاش در" انگیزه " و روانشناسی فردیش ، می خواهید ثابت کنید که او قابل اعتماد نیست و بسته اش را خریدار نیستید.
او موقعیت و موضع گیری واضح و روشنی در رابطه با جنبش مردم میهنمان دارد. ما هم اگر موضع و ایده درست و روشنی در این مورد داریم، می توانیم بر اساس باور های خود ، نظریات او را به چالش بگیریم . بحث کنیم . هدف از بحث هم شخص نگهدار نیست که این گونه سمج و ناشیانه به او پیله کرده اید. هدف اندیشه سیاسی اوست ، بخصوص در رابطه با حمایت از اصلاح طلبان. که این موضع گیری هواداران بیشمار نیز دارد. از جمله خود من. با پرتاب گوجه فرنگی و تخم مرغ ، ناشیانه ، خود را عاجز از نقد عقایدش معرفی نکنید.
بحث "شخصی" با نگهدار، زمانی منطقی است که او خود را کاندید مقامی کرده باشد و یا بخواهد چک سفیدی از شما بگیرد.
دوستانی که دارای یک سیستم فکری منسجم و نامتناقض، در عرصه های گوناگون سیاسی ، عقیدتی هستند ، اصولن از این که کسی بتواند فریبشان دهد ، واهمه ای ندارند. اینچنین بحث را به کوره راه انداختن ، از ترس ناشی می شود. ترس از تناقض در خود است که اعتماد به نفس را از بین می برد.
۲۱٣۶٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آوش
عنوان : پاسخ به آقای رضا انصاری پیام شماره ۲۱۳۱۸ -۱۶ بهمن و مسئول محترم سایت اخبار روز
۱-اینجانب آرش هستم واز داخل ایران باسایت تماس می گیرم طبیعی است که نباید اسم واقعی خود را افشاکنم که قطعا کمتر از یک روز بعد گرفتار خواهم شد.۲- آقای رضا انصاری که اینجانب را خطاب قرار می دهید که باوقاحت ...اوباشانه دروغ می گویم فقط کافیست ازطریق سایت گوگل عبارت فدائیان اکثریت ویا فرخ نگهدار را تایپ کنید خواهید دید که به اسناد ومصاحبه ها ومقالات متعدی در خصوص همکاری فدائیان اکثریت وفرخ نگهدار با رژیم جمهوری اسلامی دست خواهید یافت که البته بسیاری ازآنها توسط دوستان سابق آقای نگهدار مطرح می شود .ولی عجالتا به نشریه کار شماره ۱۲۰هفتم مرداد۱۳۶۰ (زمان اوج اعدام ها) و همچنین به سایت روشنگری مقاله خانم فرخ قهرمانی ومقاله ای از آقای ناصر مستشار وتحت عنوان جایگاه سپاه پاسداران کجاست مراجعه فرمائیدوهمچنین به سایت کومله وبررسی نقش اکثریت در سرکوب کردها ... .قطعا همه نسخه های نشریه کار ازبین نرفته است یقینا درهمان زمان کسانی بودند که نسخه های ازآن نشریات را برای روز حسابرسی دریک مکان مطمئن نگهداری کردند.البته هیچ کس خواهان خشونت دیگر وادامه دور خشونت های جدید نمی باشد وبنظر اینجانب حتی اگر لاجوردی هم زنده می بود باید بارعایت موازین انسانی محاکمه می شد نه با قانون قتل وجنایت فعلی ویاشبیه آن -ولی درد ما ازاین است که افرادی که سابقه آشکاری درهمکار ی با رژیم جمهوری اسلامی دارند خود رانیروی پیشرو معرفی می کنند وبگونه ای سخن می گویند که گوئی اینان اولین نفر بودند که به بطلان سیستم ولایت فقیه دست یافتند وبقیه باید دنباله روی آنها باشند .فدائیان اکثریت آخرین سازمانی بود که جمهوری اسلامی سراغ آنها رفت یعنی درسال ۶۲ حتی بعداز سرکوبی نهضت آزادی و حزب توده این نبود جز بخاطر همکاری ثمر بخش این سازمان با جمهوری اسلامی -اگر جرات وشجاعت اعتراف به اشتباه راندارید لااقل خود راپیشرو معرفی نکنید آیا این زیاده خواهی است .۳- ازسایت اخبار روز بخاطر حذف کامنت قبلی ایجانب که در۱۶ بهمن نوشته بودم متشکرم .معنی آزادی بیان راهم فهمیدیم .
۲۱٣۶۴ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : خطا
خانم شهلا س،
سپاسگزار از توضیحاتتان. هموطن گرامی ،خواهر عزیز ، شما نکته اصلی را نگرفته اید. صحبت صجبت سیاست بازی و سیاست کاری نیست.صحبت سر پیاده کردن گذشته ای مشمئز کننده در آینده ای نامعلوم است. صحبت سر برنامه ریزی برای تکرار اعمالی است که اتفاق افتاده است. از هر طرف که بوی آش شله قلمکار قدرت برخیزد جماعتی کاسه ی چاپلوسی در دست به آنطرف خیز بر می دارند. این با "فعالیت دوطلبانه سیاسی " تفاوت دارد. متلاشی کردن یک سازمان و ذوب شدن در قدرت با فعالیت سیاسی و مبارزه برای دموکراسی فرق دارد . آزموده را آزمودن خطاست و خطرناک.
آیا اگر دادگاه و حساب و کتابی نیست باید "خطاها" را تکرار و یا زمینه را برای تکرار آن فراهم کنیم. تفاوت من و شما این است که "خطا" را متفاوت معنی می کنیم
با سپاس از قلمفرسایی جانانه ی شما
۲۱٣۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : پوزش
با پوزش از همه خوانندگان اقرار می کنم که به علت دشواری ها متاسفانه موفق نشدم نوشته خود را بدون اشتباه انتشار دهم. چندین غلط در آن بوده که رفع شده و آخرین آن این جمله است:
"از رهبران پرخاش جوی سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم."
متاسفانه کلمه "مخالف" از این جمله به دلیل کم دقتی حذف شده. جمله درست چنین است:
"از رهبران پرخاش جوی مخالف سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم."
۲۱٣۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرید راستگو
عنوان : کمی بیآئید پائین
من هم سازمانی آقای نگهدار نبوده ام ولی تا بحال هر بد گوئی در مورد آقای نگهدار شنیده ام از دوستانی است که سابقاً با ایشان یا شخصاً نزدیک بوده اند و یا اینکه هم سازمانی ایشان بوده اند. من نمی خواهم گذشته پر حرف ایشان را بررسی کنم . ولی می توانم از روی همین مقاله به ایشان بگویم شما نشسته اید و بخود صد آفرین می دهید. نه جانم قدری از بالا بیآید پائین. شما در ابتدای مقاله خود می نویسید « علاقه دارم برای اخبار روز هم بنویسم تا بتوانم واکنش نگاه رادیکال را از نزدیکتر وارسی کنم» پس شما نمی نویسید تا دیگران بیآموزند شما می نویسید تا جاسوسی کنید و مغز دیگران را بخوانید و ببیند در اذهان عمومی دوستدارانی دارید یا ندارید. یعنی هدفتان از نوشین نظر سنجی در مورد خود است نه اینکه دلتان سوخته برای بالا بردن فرهنگ عمومی مردم ایران. شما در همین مقاله می گوئید که طرفدار اتهام زنی نیستید. «هرگاه اتهام زنی، ایجاد ترس، عدم اعتماد به صداقت دیگران حربه های دفاعی اصلی ما در برخورد با یکدیگر باشد.» چگونه ابتدای مقاله اتان منتقدین خود را متهم به رادیکالی می کنید. در واقع دارید به دیگران پز می دهید که من ( فرخ نگهدار) منطقی و معتدل هستم ولی منتقدین من رادیکال و بی منطق هستند. شما می نویسید « هدف من در این مسیر نرم کردن فضای مناسبات میان فعالان سیاسی و مسلط کردن و تداوم بخشیدن به روند گفتگو بوده است.» اگر هدف شما تداوم بخشیدن به گفتگو هست پس چرا مخالفین خود را با تندروهای حکومت یعنی حسینیان، اژه ای، پورمحمدی، رئیسی، احمدی نژاد و غیره مقایسه می کنید. آیا واقعاً هر کس نظرات شما را قبول نداشت و یا حتی سهواً و عمداً به شما ناسزائی گفت برابر میشود با جنایتکاران و آدمخوران جمهوری اسلامی. نه جانم از بالا بیآئید پائین. شما که طرفدار اتهام زنی نیستید و در مسیر گفتگو قدم بر می دارید چگونه بخود اجازه می دهید که رهبران اکثریت را پر خاش گر بنامید. این مسیر شما مسیر گفتگو نیست مسیر انتقامجوئی از رفقای سابق خودتان است.آقای نگهدار اشکال شما در تفکرتان است شما بخود دروغ می گوئید همانطور که در تلویزیون صدای آمریکا که همرا ه آقای زرافشان بودید به دروغ گفتید سازمان ما از اول با جمهوری اسلامی مخالف بوده است. نه جانم شما و سازمانتان خدمتگزار جنایتکاری چون خمینی بوده اید دروغ چرا می گوئید و شعور ایرانیان را به تمسخر می کشید و به وجدان تاریخی آنان توهین می کنید. شهید پیروز دوانی مصاحبه ای با اعضای جدا شده از حزب توده کرده است و در آن مصاحبه ها اکثر قریب به اتفاق می گویند که حزب به ما دستور داده بود تمامی هواداران سلطنت شاه را به پاسداران معرفی کنید و ما دستور داشتیم تمامی مائوئیست را لو بدهیم الخصوص اعضاء حزب رنجبران را. آنوقت شما تلاش داشتید بزرگترین تشکیلات چپی ( جدا از درستی یا غلطی مواضعش) دنباله رو چنین حزبی بسازید بطوریکه وقتی علی کشتگر با شما و جمشید طاهری پور مخالفت می کند به ایشان می گوئید نابودت می کنم.( این جمله را من خود از علی کشتگر شنیده ام). آقای نگهدار شما این هستید!! بعد ادعا می کنید چرا کسی نمی آید با شما بحث کند. الحمداله که بقول خودتان پشت درهای بسته با پسر شاه مرحوم حرف زده اید. توده ایها هم که همکیشان شما می باشند. رهبران بقول شما پرخاشگر اکثریت که دوستان سابق خودتان بوده اند، حال باید دید چه بسر آنها آورده اید که آنان حاضر نیستند با شما حرف بزنند و در روز روشن از شما فراری می جویند. آقای نگهدار کمی بیآیدپائین. خود را به کر گوشی نزنید و پاسخگوی توده مردم باشید. زیرا کامنت ها را نه رهبران این حزب یا گروه یا این سازمان نوشته اند، بلکه مردم عادی نوشته اند چرا اباء دارید به آنان جواب بدهید. فکر می کنید خیلی زرنگی بجای پاسخگوئی به سئوال کاربران بحث را عوض می کنید که چرا فلانی و بحمانی با من بحث نمی کنند. شما باید به شهدا و باز ماندگان آنان و آنانی که امروز بجای آنها مبارزه می کنند تا راه آنان را برای آزادی ادامه دهندباید به آنها جواب بدهید چکار رهبران این حزب و گروه دارید تازه برای آنان می توانید نامه خصوصی بنویسید نه صفحه را سیاه کنید و وقت دیگران را بگیرید که چرا مسعود رجوی با من مصاحبه نمی کند. نمی کند که به جهنم بکند. به ما چه که کی با شما گفتگو می کند یا نمی کند. اینجا صفحه کاربران است و آنان هستند که می خواهند به شما بگویند آقای نگهدار بس کنید دوره شما گذشته است و شما به تاریخ پیوسته اید. شما برای رسیدن به قدرت می خواستید از طریق حزب توده به شوروی وصل شوید تا شاید مثل ببرک کارمل به قدرت برسید امروز هم فکر می کنید اگر بدنبال مهاجرانی و افراد بدسابقه دیگری خود را بچسبانید می توانید به قدرت برسید ولی بقول شما اگر امروز کمیسیون تحقیقی برای تونی بلر و کثافت کاریهایش در انگلیس براه انداخته اند تا پاسخگو جنایاتش باشد. مطمئن باشید در ایران آزاد افرادی مثل شما و مهاجرانی و سروش و خاتمی و غیره باید در کمیسیون تحقیق و حقیقت یاب به سئوالات جواب بدهید تا مشخص شود بجز هلیل رودی چند نفر دیگر را بعنوان آمریکائی لو داده اید.
۲۱٣۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : نظر دهندگان گرامی، شما از طاهری پور و فرخ نگهدار انتظار پاسخ دارید و نسل منهم به همان اندازه از شما انتظار پاسخ دارد.
نظر دهندگان گرامی،
خواهش می کنم حوصله به خرج دهید و برای کسانی مثل منهم که یکی دو نسل با شما فاصله داریم فضایی ایجاد کنید که ما هم با شما تبادل نظر کنیم و از همدیگر بیاموزیم و بجایی برسیم. پرسشهایی دارم که امیدوارم از شما پاسخهایی دریافت کنم، لطفأ آنها را بی جواب نگذارید.
۱. آیا جنگ های چریکهای فدایی خلق با نیروهای خمینی در کردستان و ترکمن صحرا را می توان جنگ های داخلی ایران دانست؟
۲. چرا فرخ نگهدارها و کیانوری ها تصمیم گرفتند که این جنگ ها باید پایان یابد و چرا بدون مشوره با اعضاء و همکاران خود تصمیم گرفتند با خمینی بر علیه جنگجویان چریک تبانی کنند؟
۳.اگر سازمان چریکهای فدایی خلق به جنگ های چریکی خود در کردستان و ترکمنستان ادامه می داد در آخر نتیجه چه می شد؟
۴. چرا در این ۳۰ سال یک سازمان و حزب چپ جوانسال، خوشنام و متبحر ایرانی در خارج از کشور با یک برنامه منسجم برای چنین روزهای سرنوشت سازی بوجود نیامد که نسل دوم و سومی های ایرانی آنرا امروز معتبر و قابل اتکا به حساب بیاورند؟
۵. عوامل بازدارنده ۴ چه بوده اند؟
۶.چرا نسل شما فقط مایل است با نسل خود صحبت و گلایه کند و فقط به گذشته بپردازد، گذشته ای که نسل من را با ضد و نقیض گویی هایی که در میانتان می بینیم سر در گم و مأیوس می کند و راهی را برای آینده نمی گشاید؟
۷. در آستانه ۲۲ بهمن هستیم، آیا پربارتر نیست اگر بحث ها را به تظاهرات گسترده برون مرزی بکشیم بخصوص در لندن و پاریس و رم و واشنگتن و لوس آنجلس؟
۸. آیا قبول دارید که گذشته را نمی شود تغییر داد ولی آینده را می شود با اعمال امروز خود تغییر داد؟ در این رابطه آیا بهتر نیست که از امروز با اتحاد و تظاهرات گسترده خود در سطح جهان در ۲۲ بهمن سرنوشت ایران را ۱۸۰ درجه تغییر دهیم؟
۹. آیا قبول دارید که پرداختن به گذشته در آستانه ۲۲ بهمن به ارضاء خود کمک می کند و به مبارزات ملی ایرانیان جان بر کف گذاشته در ایران آسیب جبران ناپذیر می گذارد.
۱۰. ایرانیان درون مرزی اگر از این بحث های شما در برون مرز آگاه بودند بخصوص در آستانه ۲۲ بهمن به شما چه می گفتند و از شما چه می خواستند؟
۱۱. آیا هواداران سبز موسوی تظاهراتی مقابل سفارت ج.ا در لندن ترتیب داده اند یا خیر، من هرچه در اینترنت گشتم پیدا نکردم. خواهش می کنم اگر اطلاع دارید در این ستون بگذارید.
نظر دهندگان گرامی، شما از طاهری پور و فرخ نگهدار انتظار پاسخ دارید و نسل منهم به همان اندازه از شما انتظار پاسخ دارد.
سپاسگزارم
۲۱٣۵۶ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : شهلا س
عنوان : تنها صداست که می ماند!
بسیار تاسف از انگیز که برای دمکراسی نا خود آگاه خلاف آن عمل کنیم . روی سخنم با سیما سرابی ست. با چند نکته :
اول- ما میتوانیم در باره ی فرخ نگهدار و هر شخص دیگری در حد «فردی» مستقل و جدا از روابط اجتماعی او تا می توانیم بگوئیم و بنویسم و خرسند باشیم. اما مگر میشود فراموش کرد که فرخ نگهدار و هر کس دیگر در یک محدوده ی «اجتماعی» بزرگ شده ست و نمی توان او را؛ نه برای هنگامیکه دبیر اول سازمان اکثریت بود و نه امروز که در اتحاد جمهوریخواهان فعالیت دارد «بدون » سایر ارتباطات جمعی او با رهبران سازمان اکثریت و همفکران و همراهان امروز او مورد نقد قراد داد. این به معنی این نیست که فرخ نگهدار خطا نکرده ست . بلکه مانند هر تضاد ،بحران و فاجعه ی سیاسی قابل مقایسه با دعاوی «حقوقی» می باشد و دارای متهم ردیف اول و دوم و..و.. دارد که در بحث های سیاسی ما مطرح نیست . لابد «دیگران» بی خطا هستند! از آنجائیکه در کشورمان قانون اساسی مورد احترام نداشته ایم از تبعات آن نبود احزاب سیاسی قانونی و تربیت سیاسی می باشد. اما مانند مثلا انگلستان تومی بلر را برای توضیح خواستن بدرباره ی اشغال عراق به پاسخگوئی بکشنانند ومطابق قانون اساسی او را به تقریبا محاکمه کنند یا نقد بکشند.
ما این را در مورد نگهدار ، رجوی ، حتی مردگان مثل کیانوری راحت بدون ظابطه ای انجام میدهیم.
دوم - فعالیت سیاسی یک کار «داوطلبانه» ست و در ایران ما هم برای فعالین سیاسی نفعی دربر نداشته ست همه این را میدانند.
قبلا هزاران فعال سیاسی شهید شده ، هزارن نفر در زندان نشسته ، هزاران نفر با برخورد های «عصبی» ما عطای سیاست را به لقای آن بخشیده اند و «منفعل» شده اند. از رهبران سابق اکثریت گرفته تا سایر نیروها استثنائی وجود ندارد. ما فقط قهرمان میخواهیم !
در این میان کارفرمائی وجود ندارد که فرخ نگهدار «استعفای» خود را به ایشان رد نماید.
سوم - در کشورهای آزاد احزاب از بودجه ی دولتی و حق عضویت دارای بنیه اقتصادی لازم هستند. بعضی از «کادرها» تمام وقت برای حزب خود کار می کنند و از نظر اقتصادی حزب مربوطه مخارج آنها را بعهده می گیرپد. وقتی کادرهای یک حزب در مجلس یا کابینه می نشینند از حقوق و مزایای بالا برخوردار میشوند و حقوق بازنشستگی و پست و مقام های اداری در انتظار آنها ست . سایر هواداران و اعضای احزاب کار و زندگی مشخص دارند و بعنون «فوق برنامه» برای حزب خود کار می کنند.
در برخود سیما سرابی با این مسئله همان فرهنگ سیاسی سنتی وجود دارد : «امیدوارم سیاسی کاران حرفه ای دیگر از شما سر مشق و الهام بگیرند» - این درک و تعریف سنتی ما از فعالیت سیاسی ست که چنین آکنده از بار منفی ست. ما باید از حقوق شهروندی و داشتن احزاب متعدد برخوردار باشیم و زمینه ی فعالیت داوطلبانه ی بدون تهدید و تعقیب را فراهم کنیم تا این فعالیت ها از انحصار مشتی فرصت طلب که ۱۰۰ سال ست همه را اسیر کرده اند در آید. آیا علت انفعال فعالان سیاسی فقط رژیم بوده ست ؟
نتیجه :
جوانان ما مثل ما فکر نمی کنند و از رفتار سیاسی ما اصلا خوششان نمی آید و دارند بهتر از ما پیکار می کنند
حرف آخر را به کامنتی که برای آقای نقره کار گذاشتم پایان میدهم :
وظیفه ی ماست که فرهنگ سیاسی خود را ارتقاء دهیم و این ربطی به خطاهای این یا آن فرد یا هر قدرت دیگری ندارد . این کم کاری ما دقیقا به نفع خطا کاران و قدرت های فاسد تمام میشود. کلید کار چیز های دیگری ست :
Moulding of Public Opinion
چرا فعالان سیاسی و نخبه های ما در تاثیر گذاری بر افکارعمومی دقت نمی کنند؟
Represantative Democracy
اگر به دموکراسی نمایندگی / وکالتی اعتقاد دارم چرا نظر توده های مردم را بسمت خود جلب نمی کنیم ؟
۲۱٣۵۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیما سرابی
عنوان : تقاضای باز نشستگی
آقای فرخ نگهدار،
پرداختن به متنی که نوشته اید بیهوده است به آن نمی پردازم. یکبار به نوشته ی تان پرداختم ،در گفتگو با کاربران یعنی در همین نوشته ی اخیر مضمون نوشته ی مرا تحریف کرده اید وپاسخ نا صوابی به من داده اید که ربطی به نظر من ندارد و مرا خشونت طلب معرفی می کند. زهی ذکاوت ( کابران محترم ذکاوت را هرچه می خواهند بخوانند). من بطور خلاصه یکبار دیگر در پاسخ به همین نوشته ی شما نظر خود را تدقیق کرده ام { نظر۲۱۲۶۱} کهشاید این بار درک روشن تری از نظراتم برایتان حاصل شود.
من از شما یک تقاضا دارم و این یاد داشت بیهوده را برای طرح همین تقاضا می نویسم :
بیایید و به حرمت اینهمه کار بر شریف اخبار روز که حضور و حرکت شما را درجنبش، مضر، مخل ، مخرب و هدر دهنده توان نیروهای در صحنه می داند خود را از سیاست بازی بازنشسته کنید.
ssima۸۸@yahoo.com
بیایید یکبار برای توده ها اعتبار و اهمیت قائل شوید و به نظرشان احترام بگذارید، کنج عزلت برگزیند و بنشینید خاطراتتان بنویسید؛ به سلیقه ی خودتان. فرض محال که محال نیست صادقانه بنویسید کسی، بهر حال جز همقطارانتان کسی آنها را باور نخواهد کرد.
اینهمه مخالفت شما را ازخودتان شرمنده و نسبت به آینده ی کار سیاسی تان مشکوک نمی کند؟ فکر کنید اکثریت (نه آن اکثریتی که عضو آرهبریتش را در دست داشتید) به برکناری شما رای داده است و شما را نمی خواهد، اصرارتان برای ماندن از چیست؟ قصد خدمت به کسانی را دارید که به شما می گویند نه. شما باور دارید که تافته ی جدا بافته ای هستید و با پارسنگ احمدی نژاد و خامنه ای قابل کشیدن نیستند، مردم به آنها می گویند نه، و آنها همچنان با سماجت و وقاحت لنگان خرک خود را می رانند. شما دیگر چرا؟ شما که خود را در جبهه خلق تصور می کنید. یکبار در همین ستونها شاید کمی پرخاشگرانه تر ازین اما بر سیاق همیشگی خو در کمال "نزاکت" شما را به شرح گذشته و "انتقادات وارده" ( اگر واژه درشت تری بکار ببرم قیچی ممیزی دامنم را کوتاه می کند و لی کاربران بسیارزیرکند و انتقاد را هزوارش تلقی می کنند، هزوارش یعنی نوشتن انتقاد و خواندن خیانت!) فرا خواندم، با کمال متانت (متانت هم هزوارش است) سکوت کردید و به دعوتم پاسخ ندادید.
اینهمه کاربری که به شما اعتراض دارند و بعضا دشنام می دهند، سکوت در برابر آنچه که شما و انگشت شماری از یاران شما کرده اند را بی اعتنایی به زجر و شکنجه و احتمالا ریختن خون جوانان مبارز و مجاهد می دانند.
آن جان باختگان که دیگر نیستند، دادگاهی هم نیست که شهود را جمع و گناه یا بیگناهی شما را رسیدگی کند. شما هم که با کمال بردباری و سعه ی صدر سکوت کرده اید، ما کاربران دستمان به جایی بند نیست جز انکه همین سطور را سیاه کنیم.
فکر نمی کنید سکوت در برابر اینهمه توهین و تحقیر از نظر روانی قابل بررسی است؟
آیا شما با سکوت و خودرا به ثقل سامعه زدن در برابر در خواست توضیح، می خواهید بخود تلقین کنید که آن اتفاقات واقعیت نداشته اند. شما دارید سعی می کنید که بخشی از حیات سیاسی خود را بفراموشی بسپارید، بیایید بر خود منت بگذارید و تمام گذشته و آینده ی سیاسی خود را فراموش کنید. خواهش می کنم خودرا از سیاسی کاری بازنشسته کنید.
۲۱٣۴۷ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : امین بابایی
عنوان : سخنی کوناه
آقای نگهدار چگونه از دمکراسی و اتحاد دم می زنید در حالیکه در تظاهرات های مقابل سفارت جمهوری اسلامی در شهر لندن پافشاری می کردید که میان تظاهر کنندگان خط کشی بشود و مانعی شدید برای اینکه همه ایرانیان معترض یک صف نشوند و یکصدا شعار ندهند؟ مخ عده ای جوان را زدید و میان مخالفان و رای من کجاست فاصله ایجاد کردید. من بارها شما را دیدم حتی به انتظامات توصیه می کردید که نگذارند مردم یکی بشوند. و آنها با گذاشتن دیوار (بری یر) میان خودشان و سایرین فاصله را بوجود آوردند و کم کم جمهوری ایرانی خواهان اعلام انشعاب کردند و عده ای دیگر دلسرد به خانه های خود بازگشتنه اند.
رفتار شما بآ شال سبز بر اطراف گردن انداختن و لباس مشکی عزاداری که بی شباهت به تکیه داران حسینی نبودید باعث شد که تظاهر کنندگان از میانشان دورتان کنند و کنارتان بگذارند تا دیگر دخالت نکنید.
ماجرا در همین حد ختم نمی شود نقش تان را به همسرتان داده اید، او بر عهده گرفته است و به میان جمعیت می رود. شمع بدست مراسم شام غریبان برپا می کند و من بارها این صحنه ها را نظاره کرده ام.
بارو کنید برای من شکنجه است که شخصی چون شما، روزگاری از رهبران ما بوده اید.
ادبیات عیرمرسومی که به کار می برید نشان از پس رفت جریان چپ در ایران دارد و خود را باید سرزنش کرد که چگونه شخصی چون شما به سخنگویی و رهبری رسیده بوده است ؟به کار بردن واژه هایی چون بی گناه و گناهکار . بی گناه کشته شدند؛ "گناهی نداشتند"، از دل کدام ادبیات بیرون می آید که از زبان شما نمی افتد؟ بگویید در کدامیک از واژه نامه های سیاسی دیده می شود؟
بدانید که چپ ایران را نابود کردید.
۲۱٣۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : شفیعی
عنوان : سئوال
جناب نگهدار، انسان تیزهوشی هستی ولی از صداقت کافی برخوردار نیستی. اشتباهات فاحش فداییان تحت مسئولیت شما ضربه سنگینی بر اعتبار فداییان وارد کرد. اصرار شما و همفکرانت به وحدت با حزب توده منجر به انشعاب ۱۶ آذر شد. برخورد شما و کیانوری با انشعاب ۱۶ آذر محک خوبی بر ادعای دمکرات بودن سرکار دارد. جریان تغییر مواضع فداییان در بعد از انقلاب بیش از آنکه ناشی از تحلیل از شرایط موجود در آن زمان باشد، ناشی از نفوذ جریان هوادار حزب توده در رهبری اکثریت بود. این حضرات حتی به انتقال اسناد درون سازمانی به حزب توده میپرداختند. موضوع انتشار اسناد پلنوم ۱۳۵۸در نشریات حزب توده را به یاد داری. چه کسانی خبرچین حزب در رهبری فداییان بودند؟ فکر میکنم پاسخ به این سئوال بعد از ۳۰ سال محک خوبی بر میزان صداقت شما باشد.
۲۱٣۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۷ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آرش
عنوان : جهت اطلاع بی اطلاع ها
"کار" شماره ۱۲۵ : به سردبیری طاهری پور وقلمزنی نگهدار
((نیروهای امنیتی، انتظامی و همه سازمان ها و نهاد های انقلابی وظیفه دارند با این شبکه های تروریست و بمب گذار به مقابله برخیزند و فعالیت خود را بر شناسایی و دستگیری عوامل واقعی ترور و شبکه های عملیاتی تروریست ها و کسانی که در این عملیات شرکت دارند ، متمرکز سازند. ))
۲۱٣٣٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ب. فرشی
عنوان : آقای نگهدار به این سوالات پاسخ دهید
آقای نگهدار، وقت شما به خێر!
گفتوگو و دیالوگ هنگامی خوب است که طرفین جواب مشخص به پرسشهای مشخص بدهند. گفته می شود که شما با گذشته برخورد کردهاید! لطفا" نوشتههائیکه این ادعا را ثابت می کند ارائه دهید! مسائل روشن است:
• دلایل جدا شدن و راندن اشرف دهقانی، سازمان اقلیت، کشتگر و دیگران چه بود؟
• دلایل شرکت کردن در جنگ کردستان با رژیم.
• دلایل کنار کشیدن از جنگ کردستان و نزدیک شدن به سیاستهای حزب توده.
• دلایل بیرون کشیدن صدها فعال سیاسی کرد بدون برنامه از کردستان و آوره کردن آنها در سراسر ایران که برخی از آنها توسط جمهوری اسلامی دستگیر و کشته شدند.
• دلایل کودتا در تشکیلات سازمان در کردستان و جایگزین کردن افراد خودی(باورمندان به حزب توده) بعداز بیرون کشیدن مسئولین تشکیلات از کردستان و پخش کردن آنها در سراسر ایران.
• دلایل تحویل دادن اسلحههای کردستان به سپاه پاسداران در مقاطع مختلف.
• دلایل درخواست از حکومت برای مجهزکردن سپاه پاسداران به سلاح سنگین.
• دلایل همخوان شدن با حزب توده و پیروان کنگره چهار حزب دمکرات در همکاری کردن با رژیم.
• دلایل فرستادن نامه به کمسیونهای زیر کمیته مرکزی(از جمله کارگاه هنر) برای شناسایی مجاهدین و خانههای آنها در سال ۶۰، هنگامیکی در برخی از کمسیونها به ارسال این نامه اعتراض شد، از شما خواسته شد برای توضیح به این کمسیونها بیایید، اما خودداری کردید و کس دیگری را فرستادید، این کار را در کردستان هم انجام دادید هنگامیکه می خواستید خط مش جدید را در کردستان ترویج کنید، آنزمان هم خود نیامدید و دیگران را فرستادید
• دلایل فرستادن صدها نفر به کردستان عراق بعداز یورش جمهوری اسلامی در سال ۱۳۶۱ و بلاتکیف گذاشتن آنها، در حالێکه خود و دوستانتان در تاشکند بودید. سرنوشت بسیاری از این افراد تراژیک بود، برخی به هنگام بمباران رژیم صدام کشته شدند، برخی به چنگال رژیم افتادند و کسانی دست به خودکشی زدند.
• در تمام آن سالهائی که تشکیلات اروپا بخصوص آلمان درگیر مسائل بیشماری بود، شما هیچ وقت خود برای دیالوگ با زیردستانتان آماده نبودید.
من نویسنده این سطور از سال ۱۹۸۵ تا آخرین روزهای سال ۱۹۸۹ که در این سازمان بودم، تمام این مسائل را برای شما و رفقای شما نوشتم و فرستادم، شما هیچگاه آماده پاسخگویی و قبول مسئولیت نبودید. چند سال پیش مجموعه مسائل این سالها که در یک کتاب چاپ شده بود، را هم برایتان فرستادم،باز حرفی از شما شنیده نشد.
اینک به دلجویی و تمجید از خاتمی، بازرگان و منتظری می پردازید، مبارکتان باد، اما لطفا" به این سئوالات هم پاسخ بدهید تا دیالوگی صورت گرفته باشد و نسل امروز بیشتر از شما بیاموزند و جامعه ما گامی بیشتر بطرف گفتگو بردارد. با سپاس
در ضمن اگر مایل نبودید از این طریق پاسخ دهید، از همان امکانات مشترک که از آن برخوردار هستید استفاده کنید.
ب. فرشی
۲۱٣٣۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : عابد عابدی
عنوان : خطای معرفتی
آقای فرخ نکهدارمی نویسند:
"مسوولین حزب توده ایران نیز – از زمانی که به خارج کشور آمدند متاسفانه به مناظره با منقدان و مخالفان تن نداده اند."
نگارنده حد اقل از ده سال پیش در فضای مجازی حضور داشته واین اظهار نظر اقای نگهدار را قرین واقعیت نمی دانم. جهت اطلاع اقای نگهدار یاد اور می شود مسئولین حزب توده ایران از جمله اقایان امیدوار،نوید شمالی،مجتبی مهرگان،بکرات در اطاق های اینترنتی از جمله سرای اندیشه،پیک ایران و اطاق مربوط به سارمان فداییان اکثریت حضور یافته ،در مسائل مختلف اظهار نظر نموده وبه سئوالات مربوطه پاسخ داده اند.اطاق اینترنتی پیک ایران (هواداران حزب توده ایران )در طول ۴ سال فعالیت بی وقفه از شخصیت های سیاسی متعددی از جمله اقای نگهدار برای سخنرانی دعوت نموده است.
۲۱٣۲۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : آزاد
عنوان : آقای نگهدار چرا به مقاله عضو رهبری سازمان خودتان پاسخ نمیدهید؟
آقای نگهدار شما که عنوان می کنید آماده اید تا برای گفتمان گام بردارید بسیار خوب
دراولین قدم به مقاله مندرج در اخبار روز وکار ارگان سازمان اکثریت. که از طرف
یکی از کادرهای رهبری سازمان شما یعنی آقای دانش باقر پور تحت عنوان .سخنی با اپوزیسیون سکولار وآقای نگهدار درج شده است پاسخ دهید ونشان دهید که واقعا
شهامت جواب دادن به یکی از افراد رهبری خودتان را به صورت علنی دارید.
۲۱٣۲۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : ما لایق فعالین سیاسی خوشنام، با کفایت و با تجربه های سازنده هستیم. فرخ نگهدار ها تکامل لازمه را در طول این ۳۰ نیافته اند.
شخصیت های خوشنام ایرانی دمکرات، با تجربه و ماهر قرن بیست و یکمی باید دعوت شوند تا برنامه ای سازنده و عملی را در برابر ما بگذارند که با مشارکت ما با کمترین هزینه صحنه را از وجود ج.ا خالی کند و پایه های دمکراسی را در ایران بنا کند. ما لایق فعالین سیاسی خوشنام، با کفایت و با تجربه های سازنده هستیم، متاسفانه فرخ نگهدار ها تکامل لازمه را در طول این ۳۰ نیافته اند و برنامه ای هم جز تداوم این رژیم و حمایت از قاتلین و تبهکاران تاکنون دنبال نکرده اند.
موسوی در این ۸ ماه بدنبال مردم دویده و نگهدارها هم بدنبال موسوی دویده اند. موسوی سابقه خوبی ندارد ولی استفاده از او بعنوان یک سکوی پرتاب بوسیله مردم بسیار خردمندانه بوده است و او و یارانش بخوبی از این حقیقت آگاهند.
آیا سبزها برای ۲۲ بهمن تظاهراتی در لتدن ترتیب داده اند؟ اگر کسی می داند لطفا ما را راهنمایی کند. مرسی.
۲۱٣۲۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرهاد میثاقی
عنوان : فرهنگ دوگانه (برخورد مسالمت آمیز یا خشن)
بنظر من عمدتاً ۲ دید و فرهنگ در جامعه سیاسی ـ اجتماعی ما حاکم است. یکی فرهنگ مدارا، مسالمت، همدردی، گفتگو و پذیرش دگراندیش و دیگری فرهنگ خشونت، ناسازگاری، پرخاشگری، سرکوب و مدعی العموم بودن. این نوع نگاه و برخورد فراگیر از درون حکومت گرفته تا فعالان سیاسی ـ اجتماعی و سطح جامعه رواج دارد.
به عقیده من، نوع برخورد با مطلب آقای فرخ نگهدار از همان فرهنگ نوع دوم است. نگاه خشونت آمیر و سرکوب در عمده نگارشات دوستان بخوبی مشاهده می شود و این نوع نگاه وقتی به قدرت می رسد، آنگاه تبدیل به استبداد، خشونت و سرکوب می شود. ضمن آنکه اکثر دوستانی که اظهارنظر در مورد رفتار سیاسی آقای نگهدار می کنند، برای پیشبرد نظرات خود، از مبارزات مردم هزینه کرده و جنبش های مردمی را عیناً با خواست و آرمانهای خود برابر می کنند. یاد آن مثال قدیمی می افتم که : "طرف را به ده راه نمی دادند، سراغ خانه کدخدا را می گرفت".
۲۱٣۲۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : رضا انصاری
عنوان : پرنسیپ داشته باشیم.
نشریه کار هرگز ننوشت " پاسداران را دردستگیری منافقین یاری نمائیم ." ویا "لانه های فساد منافقین را افشاء نمائیم ". راست و دروغ را قاطی میکنید و آن را اخلاق مینامید؟ نشریه کار هرگز مستقیم و یقیر مستقیم آنطور که آرش با وقاحت تمام ادعا میکنند "اسداله لاجوردی جلاد را به مسامحه و سهل انگاری در مقابل مجاهدین " متهم نکرد و "خواستار کشتار بیشتر از مجاهدین" نشد. اینکه ما با گذشته و حال فرخ مساله داریم دلیل نمیشود روز روشن اوباشانه دروغ بگوییم.کمی پرنسیپ و اخلاق داشته باشیم.
۲۱٣۱٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : جعفر بهکیش
عنوان : سخنی کوتاه با آقای نگهدار
نمی دانم که دلیل آقای نگهدار برای انتشار این نوشته در حال حاضر چه بوده است؟ چرا که "کوران حوادث در کشور تندتر می شود. وظیفه فعالین است که شتاب گام های خود را الزاما تند تر کنند. ما یک دنیا کار پیش رو داریم. شاید این آخرین فرصتی باشد که من در این راستاها نوشته ام."
من سالهای بسیار طولانی است که از فعالیتهای تشکیلاتی کناره گرفته ام، نه آنکه ضرورت آنرا ندانم، بلکه بیشتر به آن دلیل که دیگر علاقه مند به مشارکت در فعالیتهای سیاسی و تشکیلاتی که هدف آن کسب قدرت سیاسی است نبوده ام. اما با دوستان عضو سازمان اکثریت از جمله آقای نگهدار در مورد نقد روش های سازمانی و اینکه چگونه باید اهداف سیاسی (در این زمینه مهم نیست که این اهداف رادیکال هستند یا محافظه کار) را به گونه ای پیشبرد که با اهداف و بنیانهای فکری حقوق بشر سازگار باشد صحبت کرده ام.
در آن زمان، یکی از مهمترین انگیزه هایم برای چنین کاری این بود که در آینده، که فرصت مناسب برای فعالیتهای سیاسی پدید آید، از گذر نقد گذشته، روشهای مبارزه سیاسی و ساختار تشکیلاتی را نوسازی کرده و آماده مشارکت در کنشهای سیاسی در ایران باشیم. همچنین، بر این باور بوده ام که برخی از سازمانهای سیاسی که ریشه در جنبش فدائی دارند، پتانسیل تبدیل شدن به یک حزب سیاسی مدرن، از مسیر نوسازی اندیشه های سیاسی و سازمانی خود را دارند.
از آن تلاش برای دامن زدن به چنین بحثی چند سالی می گذرد، همیشه نگران بودم که دیر بشود و ما با حوادثی روبرو شویم که دیگر فرصت آن نباشد که به مسائل "کم اهمیتی" مثل رعایت بنیانها و ارزشهای حقوق بشری در کنشهای سیاسی خود بپردازیم.
آقای نگهدار می گویند ایشان همیشه حاضر بوده اند که در چنین بحثی مشارکت نمایند. لااقل این ادعای ایشان در مورد گفتگو هائی که با هم داشتیم، دقیق نیست. من حدود دو سال قبل دعوتی را خطاب به سازمان اکثریت مبنی بر تشکیل "کمسیون تحقیق مستقلی" برای بررسی مواردی که اتهاماتی متوجه سازمان اکثریت است، منتشر کردم (در همان زمان نوشته ای دیگر را منتشر کردم با عنوان "در ستایش آنان که دوستشان دارم و نکوهش منتقدان" که جنبه ای دیگر از احساسات قلبیم را در این مورد بیان می کرد). آن فرصت از دست رفته است.
در آن زمان، آقای نگهدار، احتمالا به نمایندگی از سازمان اکثریت، با من تماس گرفتند تا در مورد پیشنهاد طرح شده صحبت کنند। ایشان در آن صحبت متقاعد شدند که طرح ارائه شده خوب و سازنده است و گفتند که از این ایده دفاع خواهند کرد، ایشان برای تحقق آن طرح چه کردند؟ و چرا در آن زمان که فرصت کافی وجود داشت، در اجرای این طرح مشارکت نکردند؟ تنها به همین دلیل عذر ایشان امروز نمی تواند پذیرفته باشد، ایشان فرصت کافی داشتند که برای روشن شدن بخشی از ابهامها در مورد فعالیتهای سازمان اکثریت اقدام کنند. گویا ما محکوم هستیم که همیشه کارهای جدی را برای شرایطی که فرصت آن وجود ندارد باقی بگذاریم.
من، به نوبه خود، با کمال میل حاضر هستم در فرصتی مناسب، در یک گفتگوی صریح و بی پرده با ایشان (و دیگر مسئولان سازمان اکثریت) به بررسی انتقادی آنچه گذشته است بنشینم. متاسفانه، امروز فرصت اینکار وجود ندارد و کارهای مهمتری در مقابلمان قرار دارد.
http://jafar-behkish.blogspot.com/
۲۱٣۱۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : ملیحه طارمی
عنوان : فداییان داخل کشور
آقای نگهدار آنانی که از سابقه و اعمال شما دلشان خون است همه مجاهد و اقلیتی وراه کارگری نیستند. این هم آخرین اعلامیه و اظهار نظر رفقای اکثریت داخل در مورد شما:
بحران درسازمان ما-جمعی ازهواداران اکثریت داخل کشور
در دفاع از سوسیالیسم (۲۱)
جمعی از هواداران سازمان فداییان خلق ایران- اکثریت(داخل کشور)
(...خبر مسرت بخش آنکه آقای فرخ نگهدار اعلام نمودهاند؛ "منبعد بصورت انفرادی فعالیت خواهند نمود." امیدواریم که این تصمیم وی به حقیقت پیوسته، و ایشان برای یکبار هم که شده با تصمیمی صادقانه به حضور تشتتزای خود در سازمان برای همیشه خاتمه دهند. همچنین اگر تصمیم گرفتهاند که انفرادی فعالیت کنند بهتر است که صندلی شورای مرکزی را به نام خود خالی نگذارند.)
۲۱٣۱۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : Ali .
عنوان : آرش!
با این حساب شما باید همه یا اکثر قربانیان لاجوردی را هم محاکمه کنید و "مدال شهادت" را از آنان پس بگیرید.
۲۱٣۱٣ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : رضا اقدمی رضا اقدمی
عنوان : مردم فحاشان را دوست ندارند.
متاسفانه فضای انترنتی به علت بیگانگی طیفی با پرینسیپهای دمکراسی بسیار مسموم شده است. کار به جائی رسیده است که حتی بسیاری نمیخواهند در این نوع کامنت نویسیها شرکت کنند. آنانی که بیشتر از هرکسی تهمت میزنند، بیشتر خود را در زیر اسامی جعلی پنهان میکنند و گویا دارند تحلیل و گفتگو هم میکنند. فرخ نگهدار راست میگوید. ای کسانی که چنین ناشایسته در مورد وی و یا هر نظر دیگر مخالف خود مینویسید! جرات داشته باشید بگویید کی هستید و درخواست نگهدار را برای گفتگوی علنی و رودررو پاسخ دهید. اگر این قدر به گفتههای خود اطمینان دارید چرا چادر سیاه از روی برنمیدارید و خود را علنی نمیکنید؟
۲۱٣۱۲ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : رفیق سید آباس ارمنی
عنوان : شیخ و کرامات
از کرامات شیخ ما اینست شیره را خورد و گفت شیرین است . شما خیلی زحمت کشیدید که گفتید همه کامنتها بر علیه سرکار است واقعا با اینهمه واقع بینی ما را شرمنده فرمودید. اما نگفتید احیانا علت قضیه چی میتونه باشه نکنه همه با شما خصومت شخصی دارند و یا همه اینها که که کامنت گذاشتن مامور رژیم بودن آقای نگهدار شما از هیچ کاریر سیاسی برخوردار نیستی شما خودت در این دنیای غرب دیدی که یک شخصیت سیاسی وقتی دچار یک خطای فاحش میشه خودش مودبانه ومحترمانه دمش را میذاره رو کولش و میره دنبال کارهای دیگه ولی شما سیاست مداران ایرانی به مرض ماندن و بد پیلگی دچارید شما به تنهائی بخشی از بد نامی سازمان اکثریت را باعث شدی و لی حاضر نیستی پا عقب بکشی به عبارت ساده یک سازمان شده سرقفلی شما اصلا هم برات اهمیت نداره . قدیم میگفتن حزب توده طرفدار قانون بقاست حالا باید اینو در مورد شما بگن.
خدا همه را شفا بده
۲۱٣۰۰ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : راستی
عنوان : در باب (نا)حق
بنده هم در تظاهرات لندن حضور داشتم و صراحتا تصویری که جناب (نا)حق از ترکیب جمعیتی تظاهراتها میدهند رو رد میکنم. ایشون ادعا میکنند که "طرفداران موسوی ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بودند" که این خود کذب محض است. اکثر قریب به اتفاق کسانی که در صف سبزها بودند کسانی بودند که در انتخابات شرکت کرده و یا به آقای موسوی یا به آقای کروبی رای داده بودند. با این توصیف چه گونه میتوان مدعی شد که از تمام جمعیت حاضر فقط "۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر" از آقای موسوی حمایت میکردند؟
در مورد گذشته آقای نگهدار هم این موضوع به خود ایشان و وجدانشان و البته به "باستانشناسان سیاسی" و یا همان "اپوزیسیون مستقل" مربوط میشود و بنده٬ که فکر میکنم از همان نسل جناب (نا)حق باشم٬ با بیعلاقگی به این بحث فقط چشم به آینده دارم.
"اپوزیسیون مستقل" اما ظاهرا در عمل چیزی جز "اپوزیسیون غرغرو" نیست! این دوستان چنان در گذشته ماندهاند که حتی توانایی درک شرایط حال را نداشته و انگشت به دهان ماندهاند که چرا موسوی مقبولیت دارد و کسی تره هم برای این "اپوزیسیون مستقل" خورد نمیکند. عکس العمل طبیعی هم البته همان غرغر است!
شما عزیزانی که ۳۰ سال است در غرب زندگی کردهاید چقدر با دنیای مدرن آشنایی دارید؟ چقدر از امکانات دنیای مدرن در پیش برد اهدافتان (به غیر از "باستانشناسی سیاسی") استفاده کردهاید؟ آقای موسوی٬ با تمام تفاوتهای عقیدتی که من با ایشون دارم٬ اقلا در این یک سال ثابت کرده است که دیدی مدرن دارد و با حس و فضای روز دنیا در حرکت است. به عنوان مثال آقای موسوی کسی است که عملا بحث شبکههای اجتماعی را در جامعه ایران به راه انداخت. بحثی که کاملا همگام با دنیای مدرن در حرکت است و البته کاملا هم٬ از دید اجتماعی٬ در حیطه چپ قرار دارد. کدام یک از آقایان یا خانومهای "اپوزیسیون مستقل" با دنیای مدرن چنین آشنا هستند که انتظار دارند بقیه پشت سر آنها "سینه بزنند"؟ کدام بخش از "اپوزیسیون مستقل" در این ۳۰ سال به این گونه پرادایم جامعه ایران را که هیچ٬ پرادایم خود را عوض کرده است؟ آیا غیر از این است که ۳۰ سال وقت خود را صرف تصفیه حسابهای شخصی کردهاید؟ آیا غیر از این است که ۳۰ سال وقت خود را صرف برگزاری کنگرههای ۲۰ نفره کردهاید؟ آیا غیر از این است که ۳۰ سال وقت خود را صرف درجا زدن فکری کردهاید؟ باید هم٬ حال که وقت عمل رسیده است و شما از قافله عقب ماندهاید٬ "غرغر" کنید که ای مردم چرا دنبال موسوی "سینه میزنید".
باشد که شما هم به ما و آقای موسوی برسید. باشد که شما هم یک بار که شده تا سر خیابان بروید٬ شاید از این دنیای جدید چیزی بر تنتان بمالد!
۲۱۲۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بیگانه
عنوان : سانسور نه
در آخر مقاله تان نوشتید"بحث های نامربوط مبادا حواس ما را پرت کند.".
این جمله را اول مقاله می نوشتی و یا بهتر بود این مقاله را اصلن نمی نوشتی تا حواسمان پرت نشود.
ببینید مارکس یک جمله ای دارد " تربیت کننده باید تربیت شود." و یا میشه اینطوری ترجمه کرد "تربیت کننده باید اول خودش را تربیت کند." در انقلاب ایران هم بیشتر "رهبران" تربیت و سواد سیاسی نداشتند. این واقعیت است.
شما قبل از اینکه با کاربران اخبار روز دردل کنید بهتر است در وب سایت های ملی مذهبی مثل روز آن لاین و یا ایران امروز (سانسورچیان قبل از رسیدن به قدرت) مقاله و همکاری می کنید, گوش زد کنید که این کارهای ارتجائی را بگذارند کنار و با کاربران مثل اخبار روز بر خورد دموکراتیک داشته باشند و اظهار نظر را آزاد بگذارند . از چی می ترسند؟ آلبته پیش میاد چند نفر نادان و یا مزدوران حکومت اسلامی با توهین و فحش فضای بحث را آلوده می کنند ( شما هم چند نمونه را آوردید). وگرنه شما صد دفعه هم بگید من دموکراتم , کسی قبول نمی کند و باید در عمل نشان دهید. شما در این مقاله هم با پر روئی از خاتمی مرتجع دفاع می کنید. مسائل سازمانی تان را حل نکردید , شاید رک و راست نیستید. بما ربطی ندارد. کسی علاقه ای بسازمان های ورشکسته ندارد.
مسائل
۲۱۲۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : شهلا فرید
عنوان : شما چهره ای وارونه از خود به نمایش می گذارید
آقای فرخ نگهدار، می گویند جنبش که پیروز شود صاحب زیاد دارد و چنبش شکست خورده صاحب ندارد، این جنبش البته هنوز پیروز نشده که می خواهید صاحب آن شوید.
اولا جنبش اعتراضی مردم نه آن چنانکه ادغا می کنید نتیجه درستی نظر شما در به اصظلاح نبرد که بر که بوده است، بلکه نتیجه رسیدن مردم به این نقظه بوده است که باید خودشان دست یه کار شوند، و شما و طیف شما هم چاره ای ندارید که دنبال آن بروید و گرنه در نبرد که بر که شما و "تغییر نگاه رهبری" از نظر شما باید منتظر بود تا هاشمی رفسنجانی دست بالا را بگیرد. راستی وفتی مردم شعار مرگ بر دیکتاتور را می دهند چه احساسی ییدا می کنید و شما که برای "تغییر نگاه رهبری" تبلیغ می کنید، نمی خواهید بروید به آنها بگویید صبر کنید منتطر تغییر نگاه رهبر باشند.
شما تصمیم گرفتید که نبینید که همین جنبش در داخل و خارج بخش زیادی از آن بر دوش کسانی است که چه بسا نه در انتخابات شرکت کردند و نه امیدی داشتند که از آن طریق تحولی حاصل شود.
چنان تصویری از خودتان ارائه داده اید، که باید خودتان را هم به خنده بیندازد. این همه دمکرات بودن شما چرا این همه وقت اشکار نشده بود
یه نحوه برخورد می پردازم که گویا انگیزه شما در نوشتن این مطلب بوده است.
شما اولا در این مطلب خود را به نحوی نماینده سازمان اکثریت جا می زنید، این واقعیت ندارد. اکثریت بعد از کنگره اول در سال ۱۹۸۹ و جدا کردن خود از صف شما رهبران قبلی سازمان به تلاش جدی برای دست یابی به یک موازین دمکراتیک دست زد، که شما و امثال شما از کسانی بودید که به شدت با آن مقابله می کردید. شما نه تنها در این مسیر نقشی نداشتید بلکه در آن کار شکنی می کردید، خط مشی سیاسی اکثریت با فاصله گیری از خط مشی طیف شما، توانست در جنبش چپ تا حدی نقش داشته باشد.
شما با همان طرز فکری که در زمان جداشدن هلیل رودی و معینی برخورد کردید و آنها را مشکوک و امریکایی خواندید، هنوز همان را ادامه می دهید. شما در جریاتات داخلی سازمان مخالفان خود را راست طبقاتی و امریکایی خواندید تا با این نوع برخورد و تحریک احساسات ضد امریکایی برای خود امتیاز کسب کنید.
شما احتمالا هنوز نفهمیدید که فضای برخورد و گفتگو یک بار معنایی هم دارد و این طور نیست که فقط بیان ترو تمیز داشته باشد و در محتوا پر از اتهام و دروغ و تهمت باشد، چیزی که شما آن را پیش می برید.
شما احتمالا فکر می کنید هرقدر دروغ را بیشتر تکرار کنید، جا می افتد که به تکرار دمکرات بودن خود افتاده ابد.
شما دو چهره دارید رویی از شما که سوی حکومتگران و حواشی آنهاست، متواضع و ستایشگر و کرنشگر است و رویی که سوی مخالفان فکری است پرخاشگر و اتهام زن و تحقیر کن است. در معادلات سیاسی شما هم مردم نقشی ندارند فقط آنها عاملان تحکیم قدرت بخشی از حاکمیت هستند،و باید خود را با محدودیت های ان تطبیق دهند.
الان هم تمام تلاش خود را در محدود کردن هرچه بیشتر جنبش مردم می کنید.
طبیعی است که دیگران هم تلاش خود را بر این تمرکز دهند که حاکمیت خود را با خواسته های مردم تظبیق دهد و در این صورت بخشی از تلاش هایشان بر این قرار گیرد که با شما و طیف شما به مبارزه فکری بپردازند.
۲۱۲٨۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیامند
عنوان : تفاوت ره میان سیاسی و سیاست باز
آقای رضا پهلوی در گفتارهای متفاوت خود همواره از برقراری نظامی دمکراتیک در کشور و به رای گذاشتن ساختار نظام آینده ی کشور سخن می گوید. یکی دیگر از ویژگی های ایشان این است که در زمان خروج از کشور، ایشان هنوز به سن بلوغ نیز نرسیده و هفده ساله بود و تا کنون نیز در خارج از ایران اقامت داشته و ادعاهای ایشان در رابطه با تمایل به استقرار نظامی دمکراتیک در ایران و پایبندی به آرا و نظرات جمعیت کشور در یک رفراندم البته قابل اندیشه است. در واقع تنها چیزی که ایشان را به نظام پیشین کشور و دیکتاتوری شاه اتصال می دهد، همان نام فامیل و نسبت خونی ایشان با پدرشان است. از همین رو صرف مدعیات ایشان در رابطه با نظام آینده ی کشور را می توان تا حدودی جدی گرفت؛ با عنایـ به این امر که آقای رضا پهلوی هرگز حاضر نشده از دیکتاتوری زمان پدر مرحوم شان یاد کند، و عموما این امر را به سکوت برگزار می کند. همین امر نیز موجب می شود که عمده ی وعده های خوشایند ایشان چندان جدی گرفته نشود. با این حال مجددا و موکدا می بایست تاکید نمود که آقای پهلوی در نظام «دیکتاتوری شاه» نه نقشی داشته و نه مرتکب جنایتی شده (لااقل تا جایی که می توان اطلاع داشت).
مورد آقای نگهدار اما، بسیار متفاوت است ایشان امروزه از حقوق بشر و دمکراسی سخن می گویند که بسیار مثبت و البته ارزشمند است، در دل همه شاد می شویم که آقای نگهدار به مبارز و تلاشگری برای دمکراسی و حقوق بشر تکامل یافته است. اما آقای نگهدار بر خلافِ آقای پهلوی زمانی که ایران را ترک کرده نابالغ و جوانی هفده ساله نبوده، پاسخگویی تاریخی نیز باز برخلاف آقای پهلوی مربوط به شخصی ثالث نیست. ایشان در رابطه با آنچه خود کرده، تا کنون در هیچ کجا به صراحت پاسخی ارائه نداده است. با دادان شماره تلفن و صفحه ی فیس بوک نمی توان پاسخ تغییر توازن قوای اجتماعی را داد. موضوع بر سر دعوای شخصی با آقای نگهدار و آشتی کنان و احتمالا بوسه ای بر گونه های یکدیگر گذاشتن به رسم آشتی نیست. موضوع بر سر تغییر توازن قوای اجتماعی، بردن صدها هزار هوادار و مبارز انقلابی در عرصه های مختلف کشور به اردوی ارتجاع، تقویـت پایه های رژیم جمهوری اسلامی و فراهم آوردنِ امکان تداوم این حکومت تا کنون است. موضوع بر سر خلع سلاح پیشمرگان کردستان و تحویل سلاح های آنان به سپاه پاسداران است (رفیق جانباخته «جواد» علیرضا اکبری، مسئول شاخه در واقع سیاست های شما را پیش برده اند) این امر را حتما آقای بهزاد کریمی می توانند توضیح دهند.
در نتیجه به گمان من فرخ نگهدار با شم قوی خود حدس زده که روزهای آینده روزهای تعیین کننده ای است. به همین دلیل پس از سال های طولانی به روشِ خودش به سخن آمده. با دادن آدرس فیس بوک و اسکایپ و تلفن دستی قرار است سی و یک سال از تاریخ کشور، خون های ریخته شده، استقرار رژیم، تغییر توازن قوای سیاسی در مقطعی خاص از تاریخ ایران، به جبهه های جنگ و صفوف بسیج فرستادن فدائیان و ... همه تبدیل به موضوعی شخصی و دشمنی با فرخ نگهدار شوند و ایشان هم با گرفتن ژست های دمکراتیک و آزادیخواهانه، منتقدین خود را بور کند.
آقای نگهدار به گمانم این بار اشتباه می کنید، ثمری نخواهید برد. شما نه مثل رضا پهلوی هفده ساله بودید و نه از چیزی بی خبر بودید، شما گرداننده ی اصلی بوده اید، به عنوان گرداننده ی اصلی اینقدر مسئولیت داشته و پاسخگو باشید.
شما در اروپا آموخته اید، زمانی که مسئولی در رشته ی تحتِ مسئولیتش با خطایی مواجه می شود، استعفا داده و خود را کنار می کشد و در صورت ضرر و زیانی وارد کردن به منافع عمومی در دادگاه پاسخگو می شود، شما هم سردمدار بزرگترین شکست تاریخی چپ ایران بوده اید، حالا با بازی «کی بود کی بود، من نبودم» اول از همه همه چیز را به گردن «چپ» می داندازید و به روی خود نمی آورید که این چپ شما بودید. در عوض نقد چپ، اول به نقد خود بپردازید. بفرمائید این گوی و این میدان
۲۱۲٨٨ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : حق
عنوان : از نسل من بشنوید که خاتمی با ما چه کرد و بعد از این مرد فریبکار تعریف و تمجید کنید. با یافتن چندین دروغ بزرگ در این مقاله تان من یکی دیگر وقتی برای شما ندارم.
آقای نگهدار، من در این چند ماه نظرات دیگران را در باره شما می خواندم و از آنها می گذشتم چون آشنایی با شما نداشتم. این مقاله شما به من ثابت کرد که شما انسان صادقی نیستید. شما به چند مورد اشاره کردید که من از آنها تجربه شخصی دارم و شما در باره آنها با کمال بی شرمی دروغ گفتید. به دو سه مثال کوتاه اشاره می کنم.
من یکی از آن جوانانی بودم که فریب خاتمی عزیز شما را خوردم و باور کردم که جمهوری اسلامی اصلاح پذیر است. بعد از ۸ سال این شیاد خندان با پر رویی تمام عیار گفت که در ج.ا، رئیس جمهوری چیزی بیش از یک تدارکاتچی نیست! در مقابل تمام جنایت هایی که در دوره او اتفاق افتاد سکوت کرد و دور دنیا براه افتاد و این رژیم را بزک کرد تا رژیم بماند. لیست دراز و دردناک است، آنوقت شما در چشم من نگاه می کنید و می گویید با دانشجویان حرف می زد؟ وقتی با دانشجویان آن رفتار بیرحمانه انجام می شد، این مرد چکار کرد، شما کجا بودید؟ اکبر محمدی یادتان رفته، حشمت طبرزدی چه؟ که الان مدتهاست در زندان است. زندگی بسیاری از دانشجویان و خانواده هایشان از بین رفت، شما خجالت نمی کشید وقتی می گویید او با دانشجویان بحث و گفتگو می کرد، یادتان رفته چگونه سر دانشجویان داد زد و گفت میگم بندازنتون بیرون....؟ این خاتمی شما چرا دوباره به میدان اصلاح طلبی شکست خورده برگشت؟
مگر او بعد از ۸ سال ریاست جمهوری اش نگفته بود که این مقام چیزی جز یک تدارکاتچی نیست؟ پس چرا دوباره این بازی دروغ اصلاح طلبی را دوباره براه انداخت؟ آیا دوباره برای نجات رژیم به میدان نیامده بود؟ این شیاد یک دروغ را فقط یکبار نمی گوید بلکه هر دوازده سال که نسل معصومی وارد جامعه می شود او دوباره همان دروغ ها را تحویل می دهد که نظام اصلاح پذیر است. شما هم دست کمی از او ندارید.
در تظاهرات بزرگ لندن، بیش از ۲۰۰۰ ایرانی شرکت کردند و بسیاری بدلیل تاکتیکی در بدنه سبز آن قرا گرفتند و نه بدلائلی که شما می آورید. آقای اسماعیل خوئی هم بودند و برخلاف خواسته هواداران موسوی که بیش از ۱۰۰ و ۱۵۰ نفر نبودند بقیه مردم شعار مرگ بر جمهوری اسلامی و خامنه ای و جمهوری ایرانی داده می شد. من در آن تظاهرات بودم و مرتب بالا و پایین می رفتم و رفتار تظاهرکنندگان و نظراتشان را می پرسیدم. چرا انقدر دروغ می گویید؟
من حرفی با دروغگویان ندارم، فقط می خواهم بدانید که اگر نسل گذشته از شما تا حالا گله مند بوده است اکنون نسل منهم به آن اضافه شده است. تعجبی هم نیست اگر دعوت شما به مناظره با سرشناسان بی جواب می ماند. شما و آقای خاتمی باید مناظره کنید و دروغ با هم مبادله کنید.
از نسل من بشنوید که خاتمی با ما چه کرد و بعد از این مرد فریبکار تعریف و تمجید کنید. با یافتن چندین دروغ بزرگ در این مقاله تان من یکی دیگر وقتی برای شما ندارم.
امیدوارم که این نظر بدست شما برسد و اخبار روز این نظر را حذف نکند.
۲۱۲٨۱ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : احمد صلاحی
عنوان : جوانان ایران از برخورد های ما بشدت ناراضی هستند.
اکثریت مردم نه تنها از حکومت روی برگرداندند بلکه برای کنار گذاشتن ان با جان و دل می کوشند.
تجربه ی مردم ایران چشم مسلمانان جهان را نیز گشود که ادعاهای انقلاب اسلامی ایران جز فاجعه نتیجه ای نداشت.
تمام جریانات مخالف ِحکومت بخصوص در خارج از کشور می دانند که دیگر مانند اول انقلاب طرفدار ندارند و مردم هم رهبران ِ مادام العمر را قبول نمی کنند.
ملیون ها ایرانی که دنیا را به شگفتی وا داشته
محصول "ازمون و خطای " خود ِ مردم می باشند.
در این برهه ی تاریخ ِایران طرفداران شاه، مصدق،خمینی و حکومت اسلامی،حزب توده،فدائیان خلق،مجاهدین خلق، راه کارگر و هر گروه دیگر نمی توانند با صرف محکوم کردن رهبران خود نقش خود را در جریانهای مربوطه توجیه نمایند.
انهائی که هنوز برای خامنه ای هورا می کشند چگونه انسانی هستند؟
طرفداران رجوی هم ایرانی هستند. ایا رهبران وطرفداران اکثریت و حزب توده مطیع و منقاد نگهدار و کیانوری بودند ؟ دیگر کیانوری نیست چرا توده ایها با گذشته ی فاجعه بار خود برخورد نمی کنند؟ اینها مثال ست و در مورد تک تک ِ ما صدق می کند . رجوی مجاهدین را خلق کرد یا برعکس این مجاهدین میلیونی بود رجوی را رهبر خود کرد ؟
در هیچ برهه ای از تاریخ ایران اینقدر زمینه برای فعالیت سیاسی چند حزبی مساعد نبوده .
دیگر شاه و خمینی و خامنه ای نمی توانند رای میلیونها ایرانی را نادیده بگیرند.
دیگر رای ها قسمت شده باید انرا پذیرفت و مانند جوانان کار کرد. جوانان ایران از برخورد های ما بشدت ناراضی هستند.
احمد صلاحی
۲۱۲۷۹ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : فرخ نگهدار
عنوان : آقای کامران قویدل آیا حاضرید در یک گفتگوی رو در رو از مدعیات خود دفاع کنید؟
اگر پاسخ شما به این پیشنهاد مثبت است لطفا مکان آن را مشخص کنید. خواهم آمد. زمان را هم در همین صفحه با هم توافق خواهیم کرد. مشروط بر این که این گفتگو گفتگویی رو در رو باشد و همگان بتوانند مستقیما به آن (از جمله از طریق اینترنت) دسترسی داشته باشند.
اگر پاسخ آقای کامران قویدل به هر دلیل به این پرسش منفی است. آنگاه از کس یا کسان دیگر همین دعوت را خواهم کرد.
هر کدام از ما، در هر مقام و جایگاهی که باشیم، تا وقتی از دموکراسی و حقوق بشر حرف می زنیم، که می زنیم، باید یاد بگیریم هوایی و بی پشتوانه و پشت دری حرف نزنیم و مسوولیت حرف های خود را بر عهده بگیریم.
۲۱۲۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۶ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کریم ن
عنوان : قرار گرفتن همیشگی در طرف اشتباه معادلات سیاسی!
من یک نکته بیشتر در طرز فکر و عمل آقای نگهدار نمیبینم و آن عشق ایشان به قرار گرفتنشان در طرف اشتباه معادلات سیاسی است (منظورم طرف اشتباه از دید تفکر دموکراتیکی که ایشان ادعا میکند به آن دلبسته است و الا شاید در اصل اشتباهی در کار نیست!) .
در ایام انقلاب بهمن، ایشان طرف جنایتکار ترین باند جمهوری ا سلامی را به بهانه ضد امپریالیست بودن آن گرفت و تیغ به روی نیرو هائی کشید که در مقابل ولایت فقیه ایستاده بودند. اینک نیز ایشان میخواهد در طرف اشتباه قرار گرفته و در باد مذهبیونی بدمد که اصل هدفشان از جنبش سبز اجرای کامل قانون اساسی ولایت فقیه وادامه شراکت در حکومت، به روال سه دهه اخیر هستند و بدنبال آب پاشیدن به جوشش جوانان برای سرنگونی تمام و کمال جمهوری توحش و فریب است.
در جوامع دموکراتیک اساسا کسانی که سیاست های گذشته اشان به نتایج فاجعه باری در گذشته منتج شده از خجالت دیگر جائی رو نشان نمیدهند تا چه برسد به اینکه انگار نه انگار که چیزی اتفاق افتاده، دوباره دنبال سردمداری قضایا باشند و خیلی که لطف کنند بگویند که : من که از خودم انتقاد کرده ام دیگر چه میخواهید.!
۲۱۲۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : بهمن
عنوان : دوران جنگ سرد و کمونیسم و حکومتهای عقیدتی تمام شد. دمکراسی را بیاموزیم.
« من بارها و بارها از کارگزاران لاحق و سابق حکومت، و نیز از رهبر مجاهدین و رهبر شاه دوستان، از رهبران پرخاش جوی سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم. تا امروز نه تنها این دعوت بدون پاسخ مانده است، بلکه...»
« باز صد رحمت به رهبر سلطنت طلبان که سال هاست در پشت درهای بسته حاضر بوده است با "غیرخودی ها" ملاقات و صحبت کند. »
اینها را که میخوانم یاد احمدی نژاد میافتم که برای همه رهبران دنیا نامه نوشته اما پاسخی نگرفته است. براستی چرا باید رهبران دنیا با احمدی نژاد به مناظره بنشینند؟ یا کسانی دیگر با آقای نگهدار ؟
جنبش چپ ایران همه ارج و احترامی را که داشت از مبارزات قبل از انقلاب یا همزمان داشت اما بعد از این همه انشعاب و دعواهای داخلی اصولن چرا کسی باید به حرفهای من و آقای نگهدار گوش کند؟
فرض کنیم همین فردا انتخابات آزاد برگزار شود چند در صد از جامعه به سازمانهای چپ یا به رهبران سابقش رای خواهند داد؟
۲۱۲۷۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : سیما سین
عنوان : چه باید کرد؟
آقای نگهدار،
من پاسخ دادن به سوالات و ابهامات را از سوی شما در این ستون به فال نیک میگیرم. و از شما صمیمانه سپاسگزارم.
امیدوارم سیاسی کاران حرفه ای دیگر از شما سر مشق و الهام بگیرند. اگر چه بی تعارف -در موارد دیگر - متاسفانه شماسرمشق خوبی نیستید.
اجازه بدهید یکبار دیگر نکته ای مورد نظر خود را توضیح بدهم. نخست اینکه من انقلابیگری و اشکال مختلف خشونت را در این مقطع از جنبش نفی می کنم . و اما بعد؛ باور دارم که سینه زدن پشت سر آقای موسوی و امثال او برازنده ی آقایان اکبر گنجی و حجاریان است نه بخشی از جنبش که آزادی و دموکراسی را با مفهوم واقعی نه اسلامی در نظر دارد. بی برنامگی و حرکت از موضع ضعف شما را در جریان قوی تر حل می کند . تجربه حل شدن (ذوب؟)سازمان شما در جمهوری اسلامی هنوز پیش چشم ماست. مارگزیده از ریسمان سیاه و سفید می ترسد و تکرار تجربیات شکست خورده با اصول خردورزی منافات دارد.
از من نپرسید پس چه کنیم. من رهبر و عضو کادر رهبری و حتی عضو هیچ سازمان و گروهی نیستم و برای خود رسالتی برای پیدا کردن راه حل از این بن بست تصور نمی کنم و مثل بسیاری دیگر اصلا " سواد" این کار را ندارم؛ اما اعتراف می کنم و ترجیح می دهم کار را بکار دان بسپارم. اما متاسفانه کاردانان موجود مرا مایوس می کنند. من یک کاربر پر مدعا، کمال گرا و افزونخواه هستم. وظیفه من و صدها کاربری دیگری که دل در گرو عشق میهن دارند نقد سالم و سازنده است، و از هر فرصتی که دست دهد برای اظهار نظر استفاده می کنیم. این جببش ملی، آشتی جویانه، دادبنیاد و آزدیخواه را نباید در قرع و انبیق موسوی ها به تفاله تبدیل کرد. رهبران جنبش ملی باید به آقای موسوی خط و رهنمود بدهند نه برعکس . مردم درون مرزها، خط و مشی برای موسوی و کروبی تعیین می کنند و شما خودتان خوب می دانید که انها هم در عمل و هم در شعار دهها قدم از این رهبران اجباری جلو ترند. حال شما برای آقای موسوی و حرفهای بدون پشتوانه ی شان که در صدد استقرار جمهوری اسلامی دیگری است هورا می کشید!؟
حساس ترین یا دستکم یکی از حساس ترین مقاطع جنبش بعد از انتخابات در پیش است. آقای موسوی و.....بدون هیچ برنامه ای مردم را به میدان فرا خوانده اند، اینرا قبلا خطاب به آقای تابان نوشته ام، خب بیایند که چه کنند؟ هدف آمدن و کشته شدن و کتک خوردن و دستگیر شدن و...... نیست. هدف معلوم است تغییر رژیم، بگویید چه باید کرد؟
حرف من اینست.
۲۱۲۶۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : همشهری .
عنوان : ابتکار جالب نگهدار
این مقاله فرخ نگهدار یک "سورپریز" مفید و جالب بود. و من ، به عنوان یک خواننده همیشگی " اخبار روز" ، آن را گامی در جهت دمیدن نفسی تازه به پیکر بی رمق به قول دانش باقر پور" اپوزیسیون مستقل" ، می دانم و مطمئن هستم که دیگر دوستان نیز چنین تلاش هایی را ارج خواهند گذاشت و به اهمیت آن در شرایط حساس کنونی واقفند.
نگهدار ، البته آن قدرها هم آسان ،آن گونه که خودش در اینجا عنوان می کند ،در گذشته ، قابل دسترس نبوده است. حتی نه از طریق ایمیل.
در ذهن من کاراکتر سیاسی او شامل دو بخش است: - جایگاهی که در اپوزیسیون ج.ا دارد . بر خلاف اکثر مخالفانش ، راستش ، در این مورد نظرات اورا همیشه منطقی و واقع بینانه یافته ام. – دوم شخصیت ایدئولوژیک او و جایی است که در جنبش چپ دارد. برای من هنوز مشخص نیست که او ، به دنبال طی طریق کدام پروسه منطقی ، با گذشته فکری خود، و با کدام بخش از آن تسویه حساب کرده است. آیا هنوز به مبارزه برای" عدالت اجتماعی" ، در کنار روشنفکران و زحمتکشان سراسر جهان و همچنین میهنمان اعتقادی دارد یا نه ؟ و اگرنه چرا؟
۲۱۲۵٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : به قویدل
عنوان : فرخ گذشته اش را نقد کرده . شما چی ؟
اعضای مرکزی اکثریت به تاشکند ( داخل خاک شوروی ) رفته بودند چه کنند ؟ مدال حلبی یا برنز روسی فرقی در صورت مسله ایجاد نمیکند . فرخ گذشته اش را نقد کرده . شما چی ؟ از بیاد آوردن گذشته دیگران که شما هم در ان سهیم بوده اید چه نتیجه ای عاید دموکراسی و حقوق بشر میشود ؟ جز اینکه شما هنوز مردم را دنبال همان موسوی می دوانید ؟
۲۱۲۵٣ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : کامران قویدل
عنوان : آقای نگهدار
شما هیچ راهی ندارید غیر از این که بپذیرید سیستم کامنت نوشتن در اخبار روز مثل سایت های محترم دیگر ... ... و سایر سایت های وابسته به اتحاد جمهوری خواهان یا خط فکری شما نیست. معلوم است این سایت نگاهی متفاوت به مساله آزادی و حکومت و سیاست دارد. این سایت به نظر بنده مستقل و آزادی خواه است. به همین روش هم با کامنت ها برخورد می کند. در بسیاری از نشریات هیچ کامنتی که فکر و نظر سیاسی مخالف در آن مستتر باشد درج نمی شود.
شاخه های مختلف فکری سیاسی به اخبار روز اعتماد دارند و اعتماد سیاسی هم برآمدی از عمل و فکر سیاسی است، چه سایت و نشریه باشد و چه حزب و فرد.
جامعه سیاسی پیر و جوان ایران به شما به شدت بی اعتماد است. شما در سازمان اکثریت مسئول فجایع وحشتناکی بوده اید که به خاطر آن باید پاسخکو باشید. شما در طول ۳۱ سال زندگی سیاسی اخیر خود چنان فجایعی را در حق احزاب و شخصیت های مخالف فکری جمهوری اسلامی مرتکب شده اید که باید به خاطر این اعمال و سیاست ها حتما مورد دادرسی قرار بگیرید. شما هم اینک نیز در مورد پاره ای مسادل روشن خلاف واقع می گویید. شما که خود را رهبر فداییان می خوانید بدانید که ما نسل مسن تر فداییان می دانیم که انتخاب شما به عنوان عضو کمیته مرکزی در سازمان با تقلب صورت گرفت و شما اصولا انتخاب نشده بودید. شمارش آرا توسط رفیق فتاپور که یادتان هست؟ رهبر شدنتان نیز کمر بزرگ ترین سازمان چپ ایران را برای همیشه شکست. شما همیشه مقهور قدرت بودید و همیشه جانب قدرت را داشته اید و دارید و با این تعریف و به این اعتبار اصولا روشنفکر نیستید. ما به شما اعتماد نداریم. ۳۱ سال زندگی سیاسی شما نشان داده است شما افتخارآفرین نبودید و نیستید. شما چنان حکایات وحشتناکی در مورد شریف ترین چهره های جنیش سیاسی ایران دارید که انسان را به شدت متاثر می کند. یادتان هست در مورد قاسملو، اقلیت، مجاهدین، امیرانتظام، و ... بسیاری از کسانی که در چنگ نظام اسیر بودند و یا در نبردی نابرابر چه گفته اید و چه نوشته اید؟ حالا قصد دارید جوانان ما را با این چهره حق به جانبی که گرفته اید هدایت کنید؟شما مداح مظلمه و همیشه و همیشه در جانب قدرت بوده اید. شما همیشه در طول این سی و یک سال حامی جناحی در حاکمیت جمهوری اسلامی بوده اید، همیشه. و حالا هم چون جنبش سرفراز سبز با تعقل در پی راهکار و شیوه متفاوت دیگری است خود را به آن منتسب می دانید. اما بدانید شیوه و سیاست ۳۱ ساله شما با تفکر گردن فراز و شریف جنبش سبز تفاوت بسیار دارد. شما هیچ خویشاوندی به روحیات و شعار ها و سیاست جنبش سبز ندارید. جنبش سبز نفی تفکر شما و نگاه سیاسی شما است. جنبش سبز جنبشی است پویا که آزادی و دمکراسی را با اعتماد به مردم و نیروی لایزال آن ها معنا می کند، نه با تکیه و نگاه به قدرتمداران و حکومت. آن مدال های حلبی را که به اعضای مرکزیت سازمان در تاشکند دادید یادتان هست؟ که به دروغ دادید؟ ملاقات هایتان را با لاجوردی و خبیث ترین افراد شکنجه گر و به اصطلاح قضایی را در سال های شصت و قبل و بعد آن یادتان هست؟ شما گمان می کنید ما همه یاد و خاطرات و درد هایمان را فراموش کرده ایم؟ شما همیشه در سمت قدرت و حامیان قدرت و نیروهایی بوده اید که چشم انداز رسیدن به قدرت دارند. آقای نگهدار از همه ی این ها گذشته در مورد شما بحث هایی می شود و شما را بسیاری به رابطه با کارتل قدرتمند انصاری - نگهدار و برندگان همیشگی مناقصه های بزرگ سپاه پاسداران نسبت می دهند. البته این به خودی خود جرم و حتی اتهامی نیست. اما می تواند دلیل حمایت های طولانی شما از دستگاه های صاحب قدرت در ایران باشد، و پاسخ سوالی باشد که چرا شما سال ها است حل مساله قدرت را فقط و فقط در چهارچوب حاکمیت جمهوری اسلامی ممکن می دانید. اسم بردن از مشروطه خواهان و چپ ها و مجاهدین و گفتگو با آنان هم که می دانیم همه تعارف است.
۲۱۲۴۹ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : maryam
عنوان : همینقدر که تابوی خود محور پنداری و خود شیفتگی چپ را شکستید و فروتنانه گفتید که به پیروی از لنینیسم به بزرگان و دولت او حمله بردید و ان یک اشتباه بود ! مورد احترام هر انسان آزاده و دموکراسی طلب خواهید بود .
آقای فرخ نگهدار از هیاهوی چپ ارتدوکس و اولترا چپ نترس . آنها در مقابل حقیقت مثل مذهبیها ذوب خواهند شد . صدایشان بلند است و پشتشان به روسیه اما قرن ۲۱ قرن حقوق بشر طلبی و آزادیخواهی و رشد دموکراسی است . چپ عقب مانده شعاری ایران نیاز به رنسانس دارد . مذهبی های ارتجاعی گام های اساسی در راه نو سازی اندیشه خود برداشتند . سروش و گنجی و کدیور و شبستری در ۲۰ سال گذشته راه صد ساله رفتند . اما چپ ایرانی هنوز در ۱۹۱۷ و مارکسیسم لنینیسم و روسیه مداری گیرپاژ کرده . شما و یکی دو تن دیگر تنها امید به نوسازی چپ و زمینی کردن ان هستید . همینقدر که تابوی خود محور پنداری و خود شیفتگی چپ را شکستید و فروتنانه گفتید که به پیروی از لنینیسم به بزرگان و دولت او حمله بردید و ان یک اشتباه بود ! مورد احترام هر انسان آزاده و دموکراسی طلب خواهید بود . تاریخ را کسانی میسازند که نشانه میگذراند برای آینده گان . اگر یک چپ آزاده بعد از کودتای ۲۸ مرداد اشتباه تاریخی حزب توده در پایین کشیدن مصدق را نشانه گذاری کرده بود قطعا چریکها همان اشتباه را در پایین کشیدن بازرگان تکرار نمیکردند .
لطفا با دفاع از موسوی و پیروی بی چون و چرا از او دوباره به اشتباه نیفتید . چپ آزاده باید با لیبرال ها و ملیون و روشنفکران دینی و مشروطه خواهان و اگر گوش شنوایی در مجاهدین هست یک جبهه با حفظ نظرات هر گروه ولی اتحاد در کار کرد سیاسی تشکیل دهد و بر اساس مشترکات برای اعتلای حقوق بشر و دموکراسی در ایران فعالیت کند . موفق باشد .
۲۱۲۴۵ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|
از : خشایار رخسانی
عنوان : پُشتیبانی از خانواده های زندانیان سیاسی
دوستان گرامی! آنچه که نیاز آشکار جنبش میباشد و هیچیک از نویسندگانی که در «اخبار روز» نوشتار خود را میپراکنند، به آن نماری نمیکنند (اشاره ای نمیکنند)، پشتیبانی از خانواده های زندانیان سیاسی است که همکنون چهار شب پیوسته است که جلوی درب زندان اوین گردهم میآیند و برای پیشگیری از اعدام دلبندان خود، آزادیِ آنها را درخواست میکنند. همکنون جا دارد که روشن بین های این کشور برای چند روزی هم که تا فرارسیدن روز ۲۲ بهمن مانده است، دست از درگیری های حیدر نعمتی و این گفتاوردهایِ نظری بردارند و از گردش در آسمان های تئوری به زمین راستینگی (واقعیت) در ایران بازگردند که آزادی زندانیان سیاسی یکی از فَراتُمی های (اولویت های) آن است. و برای دستیافتن به اینکار نیاز است که نویسندگان و روشن بین ها با درخواست هایِ خود از مردم ایران، آنها را در پُشتیبانی از خانواده های زندانیان سیاسی برانگیزانند تا با گردهمای های چند سدهزار تنه در جلوی درب زندانها و فشارهای پیوسته به کودتاچیان، بتوانیم آزادی زندانیان سیاسی را بدست آوریم
۲۱۲۴۲ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨٨
|