یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گفتگو با برخی کاربران سایت اینترنتی اخبار روز


فرخ نگهدار


• تردید ندارم که راه و روشی که طی دو دهه اخیر پیگیر آن بوده ام رو به ثمر دادن است. با هر موج، حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با فشار سنگین تری از سوی مردم برای گرفتن حقوق خود مواجه شده است. حکومت بیش از این توان حق کشی و نادیده گرفتن صدای مردم را ندارد. ما به آستانه "تغییر" نزدیک می شویم ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۵ بهمن ۱٣٨٨ -  ۴ فوريه ۲۰۱۰


بعد از انتشار نوشته من با عنوان "در باره اهمیت و نقش بیانیه ۱۷ آقای موسوی"، که ماه گذشته در نشریه اخبار روز انتشار یافت، طبق معمول کاربران زیادی در مخالفت و عده کمتری هم در تائید آن مقاله اظهار نظر کرده اند. مطلع نیستم چند نفر آنها "کامنت گذار حرفه ای" بوده اند، چند کامنت را مسوول سایت بدلیل عدم رعایت ضوابط حذف کرده است و چند نفر هم خوانده اند اما نظری ننوشته اند.
شخصا با نگاهی که بر اخبار روز غالب است زاویه دارم و از برخی جهات آن را نقد می کنم. با این حال این هیچ دلیل آن نیست که من این رسانه را یک رسانه مفید و موثر تلقی نکنم و یا قدر زحمت سنگین سردبیر بسیار پرکار آن را ندانم.
برخی حرف زدن در یک فضای ناهموار را دوست ندارند و یا فقط برای رسانه ای می نویسند که همراه باشد. گرچه حس می کنم بیشتر کاربران اخبار روز با خط مشی سیاسی که من توصیه می کنم توافق ندارند. اما از آنجا که اخبار روز برای حفظ فضای سالم نشریه اهمیت قائل است و در منع و حذف مطالبی که دشنام ناک، یا تهمت/ یاوه شناخته می شوند همت می گذارد، علاقه دارم برای اخبار روز هم بنویسم تا بتوانم واکنش نگاه رادیکال را از نزدیک تر وارسی کنم و گفتگو و ارتباط با طیف بسیار مهمی از کوشندگان را هم دوام دهم. ادامه گفتگو برای دموکراسی ایران بیشترین بهره را دارد.
واکنش های کاربران در اخبار روز در موارد متعدد از حد نقد و مخالفت فراتر رفته به حملات تند شخصی هم بسط یافته است. در طول این ٣۰ ساله همواره همین طور بوده است. موضوع خط مشی حادترین موضوع عرصه سیاست در میان فعالان سیاسی بوده و در اکثر موارد تقابل ها در عرصه خط مشی به حملات شخصی بسط می یافته است.
واکنش من در عموم موارد، عبور از این حملات و باز نگاه داشتن دریچه گفتگو بود. طی این مدت در صدها مورد، چه به صورت رو در رو و چه به صورت مصاحبه و چه در قالب های دیگر، از نقد صمیمانه گرفته تا حملات کینه توزانه را شاهد بوده ام. طی این سالیان هیچ گاه تصمیم نگرفته ام و نخواهم گرفت که روی بپوشانم یا از استدلال و تامل دست بردارم.
تند ترین حملات از سوی کسانی صورت می گیرد که نه خود آنها و نه رهبران سیاسی مورد علاقه شان تا امروز هیچ تعهدی برای گفتگو با مخالفان سیاسی را بر عهده نگرفته و یا با برچسب "خائن"، "ضد خلقی"، "دشمن" راه را بر ادامه گفتگو بسته اند. گفتگو ساینده ی تضاد است و کسانی که تئوری تضاد را هنوز در سر دارند با "دیگری" گفتگو نمی کنند و فقط با "خودی" گفتگو می کنند، آنهم در سمت تشدید تضاد و قطع گفتگو. ما با اقلیت چنین کردیم و اقلیت هم با ما همین کرد.
یک کار بزرگ که همه ما باید آن را رایج کنیم این است که کسانی که نقش هدایت کننده و تصمیم گیرنده داشته اند را به گفتگو با منقدان و مخالفان تشویق کنیم. من بارها و بارها از کارگزاران لاحق و سابق حکومت، و نیز از رهبر مجاهدین و رهبر شاه دوستان، از رهبران پرخاش جوی سازمان اکثریت در طیف چپ انقلابی دعوت کرده ام گفتگوهای رو در رو در باره گذشته، حال و آینده برگزار کنیم. تا امروز نه تنها این دعوت بدون پاسخ مانده است، بلکه آنها هرگز حاضر به گفتگوی علنی با هیچ یک از منقدان و مخالفان خود نشده اند. باز صد رحمت به رهبر سلطنت طلبان که سال هاست در پشت درهای بسته حاضر بوده است با "غیرخودی ها" ملاقات و صحبت کند. رهبر مجاهدین از زمانی که از ایران خارج شده – تا امروز حتی یک بار هم با یک "غیرهوادار" رو در رو نشده. مسوولین حزب توده ایران نیز – از زمانی که به خارج کشور آمدند متاسفانه به مناظره با منقدان و مخالفان تن نداده اند. مسوولین سایر گروه های دوران انقلاب هم هیچ کدام نه در ملاء عام ظاهر شده اند و نه پاسخگوی هیچ یک از سوال ها و اتهاماتی بوده اند که طی این سال ها در موردشان مطرح شده. برخی در خارج کشور هنوز هم "زیر زمینی" زندگی می کنند.
از این تشابه عذر می خواهم. اما متاسفانه در "امتناع از گفتگوی رو در رو" برخی از مخالفان رفتاری شبیه به تندروها در حکومت دارند.
رفتار مسوولین یک سازمان در رابطه با منقدان و حملات مخالفین، شیوه برخورد با اختلافات درون سازمان، میزان شفافیت کارها و علنیت در هر سازمان، میزان رعایت حقوق اعضاء و نیز سایر پارامترهای مشابه، شاخصه های اصلی اندازه گیری حد دموکراتیک بودن یک جریان است. کارنامه مسوولین سازمان اکثریت چه در گذشته و چه در سال های اخیر با کارنامه هیچ یک از سازمان های دیگر قابل قیاس نیست.
فعالیت سیاسی و رفتار سیاسی دوگانه نیست. بین رفتارهای درون سازمانی و شیوه برخورد ما با دیگران رابطه ای نانوشته، اما بسیار تنگاتنگ برقرار است.
شخصا نیز چه در آن ایام که مسوول سازمان بوده ام، چه در سالهای بعد، پیگیرانه خواسته ام و کوشیده ام که پاسخ گوی سوالات باشم. و قضاوت خود پیرامون تصمیم های خود در طول سال های مسوولیت در سازمان را بگویم و بنویسم و روشن کنم و جهات قوت و ضعف آن را، چه در رابطه با تصمیم و عمل سایر گروه های سیاسی و چه در رابطه با برنامه ای که سازمان پی می گرفته، و چه در مناسبات درون سازمان، توضیح دهم. هدف من در این مسیر نرم کردن فضای مناسبات میان فعالان سیاسی و مسلط کردن و تداوم بخشیدن به روند گفتگو بوده است.
اکنون مجددا اعلام می کنم، دیوار من در فیس بوک، ایمیل من در گوگل، حتی شماره همراه و سکایپ من، بروی همگان باز است. هر دعوتی از من که به مناظره و گفتگو با مخالفان و منقدان و "دشمنان" منجر شود، چه در اطاق های مجازی در اینترنت و چه در سالن های حقیقی و چه در صفحات وب سایت ها، حتی مراجعات خصوصی، همه و همه را پذیرا و پاسخ گو هستم. راه گفتگو، راه استدلال و نقد، به روی همه ما باز است. چه در باره گذشته، چه در باره و راهی که برای بردن ایران به سوی دموکراسی پی می گیریم.

مسوولین آندسته از احزاب سیاسی که به هر دلیل نخواسته اند فضای گفتگوی را میان نیروهای سیاسی کشور هموار سازند ، کسانی که به هر دلیل می کوشند خصومت و نفرت را به جای گفتگو به رابطه نیروهای سیاسی کشور بخورانند، اگر هم حرف از دموکراسی می زنند، یا اگر از "نفی خشونت" صحبت می کنند، توجه کنند که ازادی بیان و نظام دموکراتیک در یک کشور محصول سایش خشونت و نفرت در مناسبات نیروهای سیاسی است. هرگاه نیروهای سیاسی یک کشور ظرفیت بحث بی پرخاش و دشنام با هم نداشته باشند، هرگاه اتهام زنی، ایجاد ترس، عدم اعتماد به صداقت دیگران حربه های دفاعی اصلی ما در برخورد با یکدیگر باشد. ما هرگز امید نخواهیم داشت و باور نخواهیم کرد که می توانیم حکومت جائر و سرکوب گر را به شنیدن صدای خود و رعایت حقوق خود وادار سازیم. یک راه بیشتر پیش ما نخواهد ماند: براندازی.
تکرار می کنم: بین رفتار ما با حکومت و رفتار ما با سایر گروه های سیاسی و رفتار ما با اعضای تشکیلات رابطه ای تفکیک ناپذیر برقرار است. رفتار سیاسی، از نگاه منطقی، امری چند پاره نیست، به هم بسته contingent است. حقوق بشر "خودی" و "غیرخودی" ندارد؛ همگانی است؛ جهان شمول است.
چرا برخی رهبران حاضر نیستند مناظره کنند؟ آیا وجدانشان از کارنامه شان در هراس است؟ اگر هم چنین هراسی باشد، امتناع بی پایه است. این بسیار طبیعی است که مسوولین سازمان های سیاسی، آنهم در دوره ای فوق العاده بحرانی، یعنی در نخستین سال های بعد از انقلاب، به همان میزان تند و پر تنش با هم برخورد کنند که فضای عمومی کشور تند و پر تنش بود. زمانه زمانه ای بود که در آن همه خودی ها در نظر کیمیا بودند و دیگران همه خاک. زمانه زمانه ی "اشداء علی الکفار و رحماء بینهم" بود. حکم "مرتد" صد بار سنگین تر از "کافر" بود.
یادمان باشد که انگشت شمار بودند کسانی که با سرنگون شدگان، با به قدرت رسیدگان، و نیز با دیگر نحله ها، با کفّ نفس بیشتر و حقیقت جویانه تر برخورد کردند و در آن بحبوحه ی بکُش بکُش، حرف از حقوق بشر زدند. شاخص آنها زنده یاد مهدی بازرگان بود. ایرج اسکندری هم همین طبع را داشت.

به راستی چگونه می توان باور کرد کسی که حاضر نیست با شما خالصانه بنشیند و بپرسد و بشنود، کسی است که حاضر نیست خود را نیز به قضاوت هیچ کس بگذارد، چگونه انتظار دارد که شما به پای بندی او به اصول دموکراسی و همزیستی سالم گروه ها شک نکنید؟ باور کنیم که حاصل وفور این "عدم اعتماد" و "یک جانبه گرایی" تنها تاخیر در دموکراسی ایرانی است.
در این روزها در جایی که من زندگی می کنم رئیس سابق حکومت و همدستان او، که جنگ عراق را به ملت خود تحمیل کردند، یک به یک به کمیسیون تحقیق ویژه فراخوانده می شوند و جزء به جزء پاسخ گوی تصمیم ها و اعمال خود هستند. صدا و سیمای جمهوری اسلامی ایران با جزئیات جلسات پرسش از تونی بلیر را بازنشر می کند. آیا نهادی در ایران هست، که تصمیم گیرندگان برای ادامه جنگ با عراق را مورد پرسش قرار دهد؟
اگر ما بخواهیم به سمت دموکراسی پیش رویم باید از خود شروع کنیم. نمی توانیم از آقای خامنه ای شروع کنیم تا نوبت به آقای رهبر برسد. یک نقطه قوت خاتمی و تاثیر مثبت او در فرهنگ سیاسی کشور این بود که او، البته بعد از علی امینی، نخست وزیر ایران در اوایل دهه چهل، اولین رئیس دولت ایران بود که به دانشگاه میرفت و بدون بگیر و ببند به سوالات دانشجوها پاسخ می گفت. مدعیان دموکراسی در ایران، به جای هوایی حرف زدن و حرص بیهوده خوردن خوب است رهبران گروه ها را یک به یک به پاسخ گویی دعوت کنند. این راهی است که فاصله ما را با کشورهایی که حکومت انتخابی دارند کم می کند.
رسم شده است که در اینترنت، همه با ID ظاهر شوند و کسی نداند آن کس دیگر کیست. شما در فیس بوک، در کامنت های پای مقالات، دهها و صدها اظهارنظر و نام و حرف و حدیث می بینید که هیچ کدامشان نام و نشان واقعی ندارند ولی به خود حق می دهند در مورد آدم های نام و نشان دار اظهار نظر کنند. نمی گویم باید جلوی این کار را به روز بگیرند. اما تاکید دارم که این نوع دیالوگ اعتماد ساز و سازمانگر نیست؛ یک طرفه است. گفتگو وقتی رابطه ساز و نزدیک کننده است که طرفین برای شناخت یک دیگر حقوق مساوی داشته باشند. این کار شک و بدبینی را کمتر و امکان رفع شبهه و توافق را بیشتر می کند.

فرخ نگهدار – لندن – چهارشنبه ۱۴ بهمن ماه ۱٣٨٨ (سوم فوریه ۲۰۱۰)



پیوست۱
نمونه هایی از فضای فکری کاربران
از فضای حاکم بر مقالات و نیز کامنت های پای آنها می توان کمابیش فضای فکری کاربران اخبار روز را مجسم و باور کرد که تمایل و نگاه سیاسی غالب در میان کاربران همان تمایل غالب در میان نویسندگان است. فکر نکنم در میان کاربران اخبار روز کسان زیادی را بتوان یافت که "رای داده باشند" و یا دنبال "رای من کو؟" بوده باشند. آنها جزو کسانی که در انتخابات شرکت کردند نیستند و هیچ وقت هم اعتقادی هم به این جور کارها نداشته اند. بسیاری از آنان طی این ٣۰ سال در هر لحظه برای "سرنگونی تمام و کمال رژیم" – و در این اواخر برای "فروپاشی" رژیم – زندگی کرده اند و هنوز هم این کار را رها نکرده اند. به علاوه آنها تمام ایرانیان را به دو کمپ، دوستان رژیم و دشمنان رژیم تقسیم می کنند و کمتر به پدیده ای به نام "اصلاح طلب" باور دارند. به این کامنت ها توجه کنید:

پیمان: آقای نگهدار، چه باید این رژیم و موسوی بکنند که تاکنون نکرده اند؟ تا شما و امثال شما متقاعد شوید که باید دست از این رژیم بردارید
سیما سین: شما و آقای موسوی می خواهید مردم را با ... رهبر جنایتکار آشتی دهید که مردم آرزوی سرنگونی ومرگ او را هر روز در خیابانها فریاد می کشند.
همشهری: : راست ها ولی موسوی را ضربه فنی خواهند کرد!
به نظر من ، راست ها، با این عقب نشینی موسوی، زیر دوخم او را، پیش از به خاک انداختنش، دیگر رها نخواهند کرد
ماهان شاهد: آقای فرخ نگهدار، کیانوری و .... سعی در ساختن "کبوتر" از "افعی هایی" مانند خمینی، خلخالی، خامنه ای دارد. ... راستی فرخ نگهدار برای چه از فروپاشی نظام پلید اسلامی میترسد؟
مهرنوش موسوی: (با حمله تند عزت الله سحابی)   
مرگ بر جمهوری اسلامی!
زنده و پر توان باد مبارزه قهرمانانه مردم ایران در داخل و خارج کشور برای به زیر کشیدن این نظام!
امیر ابراهیمی: چرخ های انقلاب در ایران به حرکت در آمده اند ... از ترسی که امثال نگهدار را فراگرفته می شود به سرعت تحولات پی برد... حرف های فرخ (نگهدار) هم حرف سحابی بود.... نگهدار از یاران استراتزیک احمدی نژاد محسوب میشود
آرمان رهایی: جمع سیاست بازانی که سالها امید به اصلاح رژیم بسته بودند به شدت به انتشار هشدارها و اندرزها و نصیحت های دلسوزانه خود اقدام ورزیدند. این جمع شامل چهره ها و گروهای سیاسی شناخته شده ای هستند که شامل افراد مشهور به ملی مذهبی و حامیان لیبرال آنها در خارج از کشور نظیر سازمان اکثریت و اتحاد جمهوری خواهان می باشند. کاملا از نوشته های این دسته مشخص است که آنها از فروپاشی رژیم به وحشت افتاده اند
حمید هوش ور: آقای نگهدار باید یک بار هم که شده با خودش صداقت به خرج داده و جواب این پرسش را که چرا در تمام مقالات اخیرش سعی‌ کرده مردم را از حکومت خون ریز اسلامی به ترساند بدهد

* * *
دیدگاه حاکم بر این اظهار نظرها بیشتر دیدگاهی انقلابی است. آنها اعتقاد دارند که باید کلیت رژیم را یک جا به زیر کشند. آنها فکر می کنند مردم طی این ٣۰ سال هم همیشه آماده چنین اقدامی بوده اند و فقط سرکوب مانع تحقق آن شده است. چنین دیدگاهی البته منحصر به خارج کشور نیست. در ایران هم طرفدار و حامی زیاد دارد.
به علاوه، آنها، تقریبا بلااستثناء در هیچ انتخاباتی شرکت نکرده اند و تاکنون هم رای نداده اند. شمار حامیان این طرز فکر چقدر است؟ آیا می توان گفت اکثریت فعالان سیاسی کشور این طور فکر می کنند؟ آیا می توان گفت اکثریت مردم عادی، از میان ۴۵ میلیون صاحب رای ایرانی، این الگوی فکری را می پسندند؟
انتخابات ۲۲ خرداد و جنبش سبز مشت گروه هایی در خارج کشور را که مدعی "نمایندگی" تمایلات اکثریت ملت ایران بودند را نزد جهانیان باز کرد. تظاهرات ایرانیان در شهرهای بزرگ به روشنی نشان داد که نسبت شرکت کنندگان در انتخابات ۲۲ خرداد و فعالانی که می گفتند "رای من کو" به کسانی که در مقابل مراکز رای گیری جمع شده و رنگ و دشنام نثار رای دهندگان می کردند اگر یک به صد نبود قطعا یک به ده بود. در لندن اکثر مخالفان شرکت در انتخابات صف خود را از ما جدا کردند. مجاهدین خلق، سلطنت طلبان، کمونیست های کارگری و گاه چپ های انقلابی، صف جداگانه داشتند و همه دیدند که "مردم" کدام طرف اند و "آنها" کدام طرف ایستاده اند و عدد هر طرف چند است.
تردید ندارم که راه و روشی که طی دو دهه اخیر پیگیر آن بوده ام رو به ثمر دادن است. با هر موج، حاکمیت جمهوری اسلامی ایران با فشار سنگین تری از سوی مردم برای گرفتن حقوق خود مواجه شده است. حکومت بیش از این توان حق کشی و نادیده گرفتن صدای مردم را ندارد. ما به آستانه "تغییر" نزدیک می شویم. جنبش سبز دارد "راه حل سیاسی" (نرم) را به رهبری حکومت تحمیل می کند. جنبش ما جنبشی "مطالبه محور" است. ما حکومت را سرانجام گام به گام عقب خواهیم راند. ما حقوق خود را یک به یک احیاء خواهیم کرد. اولین و مهم ترین حق، حق رای و انتخابات آزاد، سالم و عادلانه است. توان حکومت برای ایستادگی در برابر این خواسته در حال ذوب شدن است.

* * *

پیوست ۲

مبنای قضاوت
در باره کسی که عضو یک گروه از بنیان گذار مبارزه مسلحانه بوده و نزدیک به دهسال در همین ارتباط زندان کشیده، بعد به رهبری سازمان برگزیده شده ولی پیگیرانه در مسیر متحول کردن سازمان، در مسیر تغییر ماهیت آن از یک جریان چریکی به یک سازمان سیاسی، با مشی مسالمت آمیز و قانونی حرکت کرده و هیچ گاه از گشایش باب گفتگو با مخالفان و منقدان درونی و بیرونی دست نکشیده است و از همه مهم تر، همواره به منازعات درون سیستم چشم داشته در کمتر دوره ای از پیشبرد سیاست "که بر که" نومید شده؛ کسی که در ۲۰ ساله گذشته پیگیرانه از اصلاح طلبی دفاع کرده و آن را یگانه راه بسط و تعمیق دموکراسی در کشور شناخته و در طراحی و اجرای یک مشی اصلاح طلبانه نقش فعال داشته است، چگونه قضاوت باید کرد؟
این که انتظار داشته باشیم همه اسیران فضای پر بغض و کینی، که انقلاب و طوفان های هول ناک پس از آن را رقم زد، چشمانی پاک بین و منصف داشته باشند کمتر واقع بینانه است. کم نیستند کسانی که هنوز هم هیچ منقدی را در درون سازمان خود بر نمی تابند، کسانی که هنوز هم حاضر نیستند با مخالفان و مرتدان سلوک و مدارا پیشه کنند. هم در میان حکومتیان و هم در میان مخالفان، تو گاه بغض و ترس و نفرت و سوء ظنی می بینی که با هیچ منطقی سازگار نیست. غرق شدگان در این سونامی قربانیان مسیری هستند که عمده ترین گروه های سیاسی، به شمول سلطنتی ها، حزب اللهی ها، چریک ها و مجاهدین در دهه ۴۰ و ۵۰ پیموده اند. ما همه در یک غرقاب غوطه خورده ایم. و همه از آن فاصله گرفته ایم؛ منتها نه یک سان: برخی زودتر برون آمده اند و خود به تغییر فضا کمک کرده اند، شماری در نیمه راه اند، و شماری اندک هنوز در ته تاریک چاه نفرت جا مانده اند.
کسی که ته آن چاه نشسته است نمی تواند "مبارزه قانونی" و "گفتگو با حکومت" را "همکاری با جلادان اطلاعات" و "مشارکت در قتل" نبیند.
مطالعه تلقی گرایش های سیاسی مختلف با سازمان اکثریت بسیار آموزنده است. تمام سرنگونی طلبان، تمام کسانی که امروز با روش های مسالمت آمیز مشکل دارند و یا هم چنان به تئوری انقلاب چسبیده اند، سازمان هایی که به گفتگو و مناسبات عادی با دیگر نیروهای هم تراز تن نمی دهند، نیروهایی که هنوز هم صدای مخالف را در درون خود خاموش می کنند، نسبت به کارنامه سازمان اکثریت و مسوولین سابق آن نظری بشدت منفی دارند. تمام گرایش هایی که به مبارزه مسالمت آمیز و مشی اصلاح طلبانه اعتقاد دارند و مفاهیمی چون گفتگو، تحمل مخالف، مبارزه مدنی را الگوی رفتاری خود قرار داده اند کارنامه و مسیر سازمان اکثریت را تائید می کنند و ارج می گذارند.
به این دلایل انتظار قضاوت یکدست از سوی طیف فعالان سیاسی البته انتظاری بیهوده است. دلایل این که چرا طیف بسیار وسیعی از فعالان سیاسی، چه در جانب برپاکنندگان جمهوری اسلامی و چه در جانب مخالفین، آنها که خود کمتر یا بیشتر، دیرتر یا زودتر، همین مسیر را پیموده و همین کارنامه را رقم زده اند، با ما احساس مشترک دارند و پست و بلند عمل خود را یکسان می بینند.
اما کارنامه ما در نزد آن کسان که در طول این ٣۰ سال در پیمایش این راه، در مقاطعی یا در تمام مسیر، نه تنها همراهی نکرده اند، بلکه ایستاده و جنگیده اند و راه خود را سوا کرده اند، بکلی رنگ دیگری است.
قضاوت شما در باره هر کارنامه سیاسی با مسیری که خود شما می پیمائید ارتباطی تنگاتنگ دارد. راهی که شما بر می گزینید قضاوت شما نسبت به دیگری را شکل می دهد و قوام می بخشد.
اما واقعا اغراق است اگر بگویم همه چیز به خط مشی سیاسی و مسیری که هر یک از ما پیموده است مربوط است. کاراکترها و رفتارهای شخصی هم مطرح است. چهره های شناخته شده در میان نسل ما بسیارند. در میان آنها چهره های سیاسی، به خصوص آنها که مسوولیت رهبری سازمان های سیاسی را عهده دار بوده اند، اکنون حدودا در سنینی میان ۵۰ تا ٨۰ سالگی هستند. مقایسه منش و روش و کنش این مسوولین، با رقبای هم نسل و نیز با کارنامه نسل های قبل و بعد، برای قضاوت منصفانه بسیار کمک کننده است. اکنون، بعد از ٣۰ سال زمان سنجش نهایی بخشی از این کارنامه ها فرا رسیده است. اما شاید هنوز باید یک نسل دیگر بگذرد تا قضاوت ها همه تاریخی و ماندگار شوند.      


• بعد التحریر
کوران حوادث در کشور تندتر می شود. وظیفه فعالین است که شتاب گام های خود را الزاما تند تر کنند. ما یک دنیا کار پیش رو داریم. شاید این آخرین فرصتی باشد که من در این راستاها نوشته ام. همگان را دعوت می کنم کارهامان را، و الویت هامان را به دقت و هشیارانه انتخاب کنیم. یاد ماه های قبل از انقلاب می افتم که پیکاری ها فارغ از آنچه در خیابان رخ میداد به کارخانه می رفتند که تئوری سوسیالیسم را به میان کارگران ببرند. راه کارگری ها هم سخت ایستاده بودند که فدائیان باید بحث خط مشی چریکی و گذشته سازمان را در دستور بحث بگذارند. در روزها و ماه های آتی توجه ما ذره ای هم نباید از نگاه به سیر تحولات کشور و فراز و نشیب هایی که در راه است بر گرفته شود. ما به شرایطی نزدیک می شویم که نیاز به نیروی واکنش سریع بیش از هر زمان است. بحث های نامربوط مبادا حواس ما را پرت کند.

فرخ نگهدار
سه شنبه – ۱۲ ژانویه ۲۰۱۰ - لندن


Ad reference number: ۵٣٣٣۹۰٣٨


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۵٨)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست