فرهنگ تکثر ناباور معاصرسیاسی ایران
و تکثرگرایی نوپا در جنبش سبز
- وحید شعبانی

نظرات دیگران
  
    از : رضا سالاری

عنوان : تأثیر اندیشه و رفتار دموکراسی−لیبرالی
کاربران محترم.
‫‫اندیشه دموکراسی یعنی پرهیز از هر نوع مصلحت و دروغ و فریب و یا هر نوع سیاست های توجیهی درمقابل اتکا به نفس و اخلاق و هنجار های پاک عقلی و اخلاقی و صداقت و و فاداری به اصول محکم و ابدی راستی و درستی و آزاد منشی حتی اگر این تفکرات و رفتارها موجب شکست و زندان و شکنجه و مرگ ما شوند. چرا ما هروز بیش از پیش مقام و منزلت آزادمنشی مصدق، بختیار و بازرگان را در مقابل دون پایگی، تعصب و جنایتهای خمینی، رفسنجانی و خامنه ای را درک میکنیم و برجسته تر و روشنتر میبنیم.
ببینید یک چرخش ساده به سمت اندیشه و رفتار دموکراسی−لیبرالی چقدر تأثیر در بهسازی رشد فکری انسان دارد. سوای رهبران سوداگر دروغگو، آیا میشود باور کرد که روشنفکران ما هم به ما دروغ گفته اند و میگویند؟

آل احمد، خاتمی و سروش تنها زمانی با مردم خود صادقند که اندیشه و رفتار دموکراتیک مطلق را که عاری از هر نوع آلودگی ایدئولوژیکی و مصلحت نگری است پذیرفته باشند. به دو روایت زیر توجه کنید. پیروز باشید.

از علی اصغر حاج سید جوادی
میخائیل گورباچف نقطه پایان نظام خودکامه ای بود که رهبران کهنه پرست و خشک اندیش بنا کرده بودند. آنها بی خبر از تحولات جهان تنها به جاه و مقام خود می اندیشیدند. لئونید برژنف سالها به خیال خود در راستای استوار کردن مبانی کمونیسم پیش رفت، اما حاصل آن برای جامعه جز فساد و تبعیض نبود. فساد در تمام زوایای دستگاه دولت رخنه کرده بود و آن را از درون می خورد. ادامه چنین وضعی در محاصره جهانی که مدام در حال تحول و پیشرفت بود، امکان نداشت.
گورباچف نماینده نسل تازه ای از حزبی های معتقد بود که نابسامانی ها را می دید و حس می کرد که اوضاع قابل دوام نیست و در تمام عرصه ها به یک تحول بنیادین نیاز هست. او سعی کرد رژیم را به طرف اصلاح براند، و گام های اول را هم برداشت. اما فساد و استبداد و بی کفایتی چنان دامنگیر بود که اوضاع به انفجاری کشید که مهار کردن آن برای گورباچف ناممکن شد. او نتوانست تحولات را در چارچوب اصلاحات دلخواه خود محدود کند، و کشور با شتاب به سوی فروپاشی رفت.
شخصیتها مسلما نقش مهمی در سیر حوادث تاریخی ایفا می کند: مثلا کسی جز مصدق نمی توانست جنبش ملی را در ایران هدایت کند. گورباچف نیز مسلما از شخصیتی قوی برخوردار بود و توانست نقش مهمی در تاریخ ایفا کند. در برابر می بینیم که آقای خاتمی توان کافی نداشت. او گام اول را برداشت، اما از پیشرفت حوادث ترسید و پا پس گذاشت.
ظهور گورباچف برای جامعه ایران اهمیت زیادی نداشت. چپ ایران نتوانست اهمیت این حرکت را به خوبی درک کند. جنبش چپ ایران، همان طور که در جریان جنبش ملی هم نشان داده بود، صد درصد به ذهنیت و فرهنگ توده ای و سنتی آمیخته بود، و به همین خاطر نتوانست از حرکت گورباچف درس بگیرد.

از مسعود بهنود
جلال آل احمد که حمزه فراهتی وی را از مهم ترین سازندگان داستان سر به نیست شدن صمد به دست رژیم پهلوی می داند، چند ماهی بعد برای او پیام می دهد: "به فراهتی بگوئید صبور و بردبار باشد. هدف او نیست بلکه لباسی است که بر تن دارد والا او را خوب می شناسیم" و باز جلوتر از این آل آحمد شش ماهی بعد از مرگ صمد در نامه ای به منصور اوجی شاعر شیرازی می نویسد "...اما در باب صمد. درین تردیدی نیست که غرق شده. اما چون همه دلمان می خواست قصه بسازیم ساختیم... خب ساختیم دیگر. آن مقاله را من به همین قصد نوشتم که مثلا تکنیک آن افسانه سازی را روشن کنم برای خودم. حیف که سرودستش شکسته ماند و هدایت کننده نبود به آن چه مرحوم نویسنده اش می خواست بگوید..."
۲٣۱۴۹ - تاریخ انتشار : ۷ فروردين ۱٣٨۹       

    از : مبهوت

عنوان : چرا آقای کریمی پاسخ نمی دهند؟
چه دلیلی وجود دارد که آقای کریمی به سئوالات تلاش آنلاین که هیچگونه هماهنگی فکری با ما ندارد را جواب می دهند ولی ما که ماه ها است سئوالات خود در این سایت می کنیم هیچ پاسخی به ما نمی دهند؟

آیا ما باید سئوالات خود را به تلاش آنلاین بفرستیم که از آقای کریمی بکنند تا ایشان پاسخ بدهند؟

ما را دست کم نگیرید، ما می فهمیم.

چرا آقای کریمی پاسخ نمی دهند؟
۲٣۱٣۱ - تاریخ انتشار : ۶ فروردين ۱٣٨۹       

    از : نوروزتان پیروز باد

عنوان : به نظر دهندگان قبلی
سکولار و عضو جنبش سبز و آقای سالاری، از هر ایرانی که بپرسید چه می خواهد و نمی خواهد، ۹۰ درصدشان درست همین مطالباتی که شما ردیف کرده اید را می خواهد. فرقی که بین مردم وجود داشت به یمن تقلبات در انتخابات کذایی ۲۲ خرداد به تدریج از میان رفت و مردم به این نتیجه رسیدند که این رژیم اصلاح بشو نیست پس باید برود. این چند ماه هم نشان داد ماهیت رژیم چیست و برای مردم دقیقا مشخص شد که این رژیم هر چه هست آنها برعکس آنرا می خواهند. بهترین دستاورد جنبش سبز همین سکولار شدنش بود که من فکر نمی کردم در طول زندگی من اتفاق بیافتد ولی افتاد و خوب شد که اتفاق افتاد. یک چیز خیلی مهمی که ما ایرانی ها باید یاد بگیریم اینست که بجای اینکه مثل بچه ها که از بزرگترها انتظار دارند آرزوهایشان را برآورده کنند و اگر نکردند نق بزنیم و همه کاسه کوزه ها را بهم بزنیم، انتظارات خود را از دولت در محدوده ای قرار دهیم که حتی المقدور دستش از ما کوتاه باشد، یعنی دولت را حتی الامکان کوچک نگاه داریم و مسئولیت هایی که به ما مربوط می شود را در دست دولت نگذاریم. دولت هر چه وسیع تر باشد از قدرت بیشتری برخوردار خواهد بود و امکان مستبد شدن آن بیشتر می شود. در غین حال جامعه مدنی باید هر چه بیشتر گسترده شود تا دمکراسی هم تضمین شود و هم مردم نقش مهم و مسئول خود را در جامعه بازی کنند و هم متکی به خود باشند و هم در جامعه مشارکت داشته باشند و هم برای خود احترامی قائل باشند که دیگر نه بدنبال ناجی/قیم/امامزاده/جمکران بگردند و نه اجازه دهند کسی به حقوق فردی آنها تجاوز کند. خلاصه محسنات بسیار زیاد هستند و نه من وقت دارم و نه شما حوصله. نوروزتان پیروز باد.
۲٣۱۱۴ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣٨۹       

    از : سکولار چپ و عضو جنبش سبز ملی

عنوان : جناب آقای سالاری گرامی، امیدوارم اخیرا مثل من به ایران رفته باشید.
آقای سالاری گرامی، با عرض تبریک عید نوروز

من اخیرا پس از یکسال به ایران سفری دو هفته ای داشتم و انچه دیدم با آنچه در این ۳۱ سال دیده شده است تفاوت فاحشی داشت. اقوامی که سالها دور سیاست را خط کشیده بودند و اقوامی که عاشق چشم و ابروی خاتمی و سروش بودند، سیاست را به درون محافل خود کشیده اند. هر دو گروه خواستار رفتن این رژیم و جایگزینی آن با حکومتی هستند که دمکراتیک باشد، حقوق بشر را رعایت کند، منافع ملی را حفظ کند. خلاصه بگویم، همان لیبرال دمکراسی ای که من و شما می خواهیم را می خواهند ولی با این واژه ها آشنا نیستند. در همین راستا، منشور جهانی حقوق بشر را بند به بند حفظ نیستند و یا ممکن است کم بدانند ولی وقتی پای صحبت انها می نشینید و از آنها می پرسید که چه می خواهند و نمی خواهند، آنوقت متوجه می شوید که خلاصه مطالبات آنها همان چیز هایی است که من و شما می خواهیم.

من پای صحبت حداقل ۲۰۰ نفر در میهمانی ها نشستم و از آنها پرسیدم که چه می خواهند، برخی از آنچه من شنیدم بقرار زیر است:- این حکومت را نمی خواهیم و انقلاب هم نمی خواهیم، جنگ و خشونت نمی خواهیم، امنیت داخلی و خارجی می خواهیم، رابطه با کشورهای آزاد می خواهیم، اقتصاد آزاد و سالم و پیشرفته می خواهیم، کار و مسکن و رفاه می خواهیم، فحشا و اعتیاد و فساد نمی خواهیم، قیم نمی خواهیم، تبعیض نمی خواهیم، گدا پروری و شهید پروری و سوگواری نمی خواهیم، تفریح و سرگرمی می خواهیم، دین از دولت جدا می خواهیم، زندانی سیاسی و شکنجه و تجاوز جنسی نمی خواهیم، پاسدار و بسیجی نمی خواهیم که ما را بزند و...، نیروی انتظامی وظیفه اش حفظ نظام نباشد، اعتراض آزاد باشد، جاده ها و هواپیما ها خطرناک نباشند، آزادی پوشاک و انتخاب نوع زندگی باشد، انقدر اعدام و زندانی نباشد، دادگستری و مدرسه و دانشگاه شرعی نباشد، آخوندها از زندگی ما کاملا محو شوند،......

آقای سالاری این گوشه ای از مطالبات اقوام من در یزد، کرمان، اصفهان، ورامین است. در ضمن برخی از اقوام من اعضاء کمپین یک میلیون امضاء هستند و فعالیت خود را در آن جو نا امن در محافل کوچک انجام می دهند. هر کسی را که با حقوقش آشنا می کنند، آن فرد خود در خانواده و محافل با بیان طرز فکر و شیوه زندگی اش به دیگران آموخته هایش را منتقل می کند. بنظر من جنبش زنان مهمترین نهاد مدنی در جامعه ماست که کارش نسبت به هر نهاد دیگری موثرتر و کم خطر تر است.

موفق باشید.
۲٣۱۱۲ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣٨۹       

    از : ‫رضا سالاری

عنوان : مرحله اول جاانداختن تفکر و اندیشه و رفتار دموکراتیک
‫چپ سکولار محترم
‫درست است که بقول شما چون
« در جو خطرناکی که مردم در ایران زندگی می کنند، ایجاد سازمان های مدنی ای که شما پیشنهاد می کنید عملی نیست، و به این دلیل من فکر می کنم که ایجاد این سازمانها که حافظ ایران دمکرات در آینده خواهند بود تنها پس از آزادی ایران امکان پذیر خواهد بود. »
کار تشکیلاتی را بسیار سخت و پر خطر میکند، ولی تا اینها نباشند آزادی ایران و ایرانی ‫تضمین نخواهد شد. نقطه شروع ‫ایجاد نهاد دموکراسی با نشر، توزیع و ترویج تفکر و اندیشه های دموکراسی پیوند میخورد. فکر نکنم در حال حاضراز هر صد نفر در جنبش سبزغیر از شاید تعداد خیلی انگشت شماری بقیه مردم سبزبه اندیشه دموکراسی و لیبرالیزم خالص در جایگاه واقعیش یعنی بالاتر از هر دین و ایدئولوژی و قانون و مسلکی هم اعتقاد داشته وهم عمل کنند.
میبینید که همین چقدر کار و انرژی لازم دارد. در این مرحله ما صرفاً باید به گفتگو و درگیری فکری و عقلی بپردازیم و با الگو قراردادن گفتار و کردار خود راه را برای بسط و توسعه تفکر لیبرالی در جامعه اطراف و در تماس با خود هموار کنیم. ‫ در این مرحله ما بر خلاف گذشته به بار مثبت کلمات دموکراسی، لیبرالیزم و سکولاریزم بطور عمقی پی می بریم و این کلمات را بدون اینکه در صدد ترجمه ویا تفسیر برآییم به همان شکل اصلی آنها میپذیریم و بکار میبریم. میآموزیم که چقدر هنجارهای قبلی ما غیردموکراتیک بودند.
مثلاً آقای شاهپور بختیار را دیگر نوکر بی اختیار سلطنت و یا امپریالیسم جهانی و یا آقای بازرگان را لیبرال طرفدار اسلام آمریکایی خطاب نمیکنیم. دین را در حوزه شخصی خود پناه داده و از هر نوع عمل دینمحورانه پرهیز میکنیم و هیچ کاری که دموکراسی را محدود کند نمیکنیم. مثلاً دیگر شعارهای یاحسین میرحسین سر نمیدهیم . به دینداران و دین محوران رک و پوست کنده میگوئیم که به خاطر ترس از واکنش شما دینداران و دین محوران تندرو و متعصب است که ممکن است سکوت کنیم نه به خاطر احترام به شما. تنها احترام ما برای تفکر لیبرالی و دموکراسی برای همه مردم است. پس دراین مرحله دیگرمشکل امنیتی وجود ندارد، ولی آیا ما همین کار بسیار کوچک را در حال حاضر بطور جدی و پیگیر انجام میدهیم؟ پیروز باشید
۲٣۱۰٨ - تاریخ انتشار : ۵ فروردين ۱٣٨۹       

    از : نسل اولی

عنوان : طرز فکر نسل جوان را دست کم نگیرید وگرنه از گردونه بیرونتان می کنند، این پیامیست که من نسل اولی از این نوشته گرفتم.
نسل اولی ها و ماقبل، این نوشته انعکاس طرز تفکر جوانهای امروزیست. ۳۱ سال مدت زیادی در تاریخ یک چشم بهم زدن هم نیست ولی این نسل امروزی ایران به لحاظ فکری یک شبه ره صد ساله را طی کرده اند و من از این بابت بسیار خوشحالم. ما بهتر است اگر مخالف اینها هستیم، در برابر تفکر اینها تفکری قرار دهیم که خجالت زده نشویم. واقع آفرین به این جوانان امروزی. یا باید از اینها یاد بگیریم و یا جایی در محفل اینها نخواهیم داشت، درست مثل یک موتور از کار افتاده.

طرز فکر نسل جوان را دست کم نگیرید وگرنه از گردونه بیرونتان می کنند، این پیامیست که من نسل اولی از این نوشته گرفتم.
۲٣۰٨۴ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹       

    از : چپ سکولار و عضو جنبش سبز ملی

عنوان : آقای سالاری،«دموکراسی، دموکراسی، دموکراسی، این است شعار ملی»، شخصیت ها و گروه هایی که به این خواسته ملی تمکین نمی کنند و زیر این چتر گرد نمی آیند را باید شناسایی کرد و از آنها فاصله گرفت.
۳۱ سال چشم مردم به آپوزیسیون بود و به کرار کمک می طلبید ولی آپوزیسیونی که به بلوغ سیاسی کافی نرسیده است چگونه قادر است جوایگوی خواسته های مردمی باشد و ادعا کند که نماینده مردم است؟ صحبت همیشه از یک قهر ملی بود که باید با خود آشتی کند، جنبش سبز مردم ایران ثابت کرد که ملت با خود قهر نیست که آشتی کند، و در حقیقت این آپوزیسیون است که با خود قهر است که باید آشتی کند. با بازی های بچگانه خود نباید جنبش سبز را به بازی بگیرد و بفرساید، برای حفاظت این جنبش ما مردم هستیم که باید آستین بالا بزنیم و اجازه ندهیم. همانطور که مردم بجان آمده و خسته از آپوزیسیون ناکارآمد خود وارد میدان شدند و جنبش سبز را تشکیل دادند، موظفند که برای حفظ این جنبش که نتیجه ۳۱ سال مبارزه مردمی است یکایک موانع را شناخته و از سر راه خود بردارند. شناسایی شخصیت ها و گروه هایی که به ظاهر حامی جنبش سبز هستند ولی با گفتار و کردار خود باطنشان را نمایان می کنند، مانعی بزرگتر از خود رژیم هستند.

همانطور که آقای سالاری بدرستی می گوید، آپوزیسیون ۳۱ سال وقت داشت که زیر بناهای لازم را برای چنین روزهایی فراهم کند و کار ما را تسهیل کند، قطعا هزینه گزافی هم بابت این مبارزه باید پرداخت می شد بسیار پایین تر می بود. حداقل انتظاری که جنبش سبز مردم از آپوزیسیون دارد اینست که اگر فایده ای نمی رسانند، زیان نرسانند.

آپوزیسیون باید به این درک برسد که گذشته را نمی توان تغییر داد ولی می توان از آن آموخت. مهمترین درس برای آپوزیسیون این باید باشد که خواسته های فرقه ای خود را بر خواسته های ملی، که جنبش سبز ملی سخنگوی آنست، ارجح نشمرند و از دستور کار خود در این مرحله کنار بگذارند. فقط در یک ایران آزاد و دمکرات است که خواسته های گروه های مختلف آپوزیسیون در عرصه عمومی به بحث، نقد بررسی گذاشته شود، و نه حالا. باید ابتدا کشور آزادی داشته باشیم تا قادر باشیم به این مباحث بپردازیم. در حال حاضر باید تمام هم و غم خود را در اشاعه هر چه بیشتر خواسته های اصولی جنبش سبز نماید. یکی از موثرترین کارهای دیگری که آپوزیسیون می تواند انجام دهد، استفاده از بلندگوها و مجامع بین المللی برای رساندن صدای جنبش سبز است.

آپوزیسیون باید آگاه باشد که جنبش سبز در کنار مبارزات خود به نظاره آپوزیسیون می نشیند و با بهره گیری از خرد جمعی خود تعیین می کند که چه کسان و گروه هایی خواسته هایی را مطرح می کنند که منافع جنبش سبز ملی ایران، که جدا از منافع ملی ایران نیست، را در این مرحله از مبارزه مطرح می کنند و راه را ناهموارتر از آنچه هست برایش نمی کند.

آقای سالاری گرامی، در جو خطرناکی که مردم در ایران زندگی می کنند، ایجاد سازمان های مدنی ای که شما پیشنهاد می کنید عملی نیست، و به این دلیل من فکر می کنم که ایجاد این سازمانها که حافظ ایران دمکرات در آینده خواهند بود تنها پس از آزادی ایران امکان پذیر خواهد بود. در حال حاضر جنبش زنان، که بنظر من مهمترین جنبشی است که یک جامعه می تواند داشته باشد، با مشکلات فراوانی روبروست، ولی این به آن معنی نیست که اعضاء آن تنها امضاء کنندگان آن هستند. هر زن یک ستاد است و زنان بی شماری را در ایران می شناسم که در خانه، محل کار، محافل زنانه و همسایگی خود در اشاعه حقوق زنان، که نیمی از هر جامعه ای را تشکیل می دهند فعالیت می کنند. امنیت این نوع فعالیت های مدنی بسیار کم خطر تر از فعالیت های دیگر است.

من با آقای سالاری موافقم که «دموکراسی،دموکراسی،دموکراسی، این است شعار ملی برای تحقق این شعار ملی و دموکراسی قلم بزنید و ما و مردم خود را کمک کنید. پیروز باشید».
۲٣۰۷۶ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹       

    از : رضا سالاری

عنوان : پلورالیزم یا تکثر گرائی
با ‫نظر شما که نوشته اید ‫« پلورالیزم یا تکثر گرائی بعنوان یکی از بسترهای لازم دموکراسی، یکی از ویژگیهای برجسته جنبش دمکراسی خواهی امروز ما موسوم به جنبش سبز است و باید اضافه کرد که باور به خرد جمعی و پلورالیسم بستری لازم برای شکل گیری دمکراسی است. » موافقم. ولی ‫برای تغییر مردم ناآگاه وبی سواد ایران، که در استبداد دینی و فقر فرهنگی ناشی از عدم دموکراسی ذوب شده اند و بدبختانه جمعیتشان هم رشدی تصاعدی پیداکرده اند، چه باید کرد؟

آنها که اگاه بودند و ناامیدانه ترک مردم و دیار خود کردند و در ممالک خارج سکنی گزیدند، اکنون غیر واقع بینانه فقط در انتظار معجزه ای هستند که مردم داخل کشور یک شبه لائیک و سکولار و دموکرات شوند!

مردمی که هنوز از دیدن و تماشای اعدام و سگنسار محکومان توسط دژخیمان رژیم لذت میبرند. مردم ناآگاهی که دروغ و دوروئی و غیبت و سخن چینی و توبه و دزدی و رشوه و سلب عدالت و تجاوز به حقوق یکدیگر را مجاز و امری عادی می پندارند، ولی بی حجابی، آزادمنشی، دموکراسی، لیبرالیزم، سکولاریزم، ناباوری و طرفداری از عرف بین المللی و بخصوص حقوق بشر را جزء گناهان کبیره، محاربه با خدا، توطئه اجانب و مستحق اشد مجازات می دانند.

مردم باید خود دست بکار تغییر خود شوند. باید آگاهان به میان مردم ناآگاه بروند و وارد زندگی آنها شوند و با آنان زندگی کنند تا از طریق روندی طبیعی تأثیر طبیعی خود را روی آنها پابرجاکنند.

فقط از طریق این نهادها و سازمانها و تشکیلات است که ‫تکثر گرایی مورد اشاره شما فرصت رشد و نمو پیدا میکند و مردم قادر به انجام، کنترل و پیروزی در کارهای سیاسی اعتراضی خود هستند. آزادی از بالا به کسی هدیه نمیشود.

‫ مردم باید یاران و همراهان آزادمنش و دموکرات خود را در تشکیلات، سازمان ها و نهادهای سری، و یا اگر مقدور است علنی، که بایستی از قبل بنیاد کرده باشند، پیدا کنند. باید هر چه زودتر این تشکیلات دموکراتیک را بر پا ساخت.

‫ فقط از طریق این نهادها و سازمانها و تشکیلات است که مردم قادر به انجام، کنترل و پیروزی در کارهای سیاسی اعتراضی خود هستند. ای کاش ما موافقان مردم سالاری و دموکراسی مطلق برای همه مردم، بجای فقط سی سال نشستن انفعالی و نقد و بحث و تحلیل گذشته، روی تشکیلات دموکراسی−آزادی شدیداً مورد نیاز خود کاری عملی کرده بودیم. ولی خوب، امروز هم دیر نیست و باید از همین حالا دست بکار شد.

‫ هر ملتی تنها همان آینده ای را بدست میآورد که سزاوارش بوده و برایش کار و تلاش کرده است.
‫‫
‫‫همانطور که اجداد و پدران ما مسئول گذشته ما بودند، ما هم مسئول آینده ایران و نسل بعدی هستیم. چرا ما به آینده فکر نمیکنیم؟ تا کی شکایت از این و آن و گسترش فرهنگ انتقاد نامسئولانه و فقط به دنبال مقصرکردن دیگران؟

اگر امروز دست به کارهای تشکیلاتی و بنیادی مردمی نزنیم، آینده ای بسیار وخیم تر و بدتر در سی سال آینده منتظر و چشم به راه ما خواهد بود.

‫ کار تشکیلاتی فقط محتاج به کار و انرزی و مدیریت فردی زیاد، آنهم به شکل رایگان است، که متأسفانه با فرهنگ استبداد زده تاریخی ما منافات زیادی دارد که باید بر آن غلبه شود.
ما بایستی سی سال پیش، بلافاصله پس از درک مکر رهبران انقلاب و ‫باختن به ملاهای غاصب و سردمدار انقلاب، این کارهای بنیادی را راه می انداختیم. هنوز هم دیر نیست. باعث تأسف است که هنوز بعد از صدوپنجاه سال، هیچ نهاد دموکراسی بشرح زیر را نداریم:

‫۱. سازمان دانشجویان دموکرات − این راحت ترین تشکیلات است، و به خاطر آمادگی دانشجویان، ایجاد آن کمترین انرژی و زمان را میبرد.
‫۲. ایجاد سازمان دانش آموزان دموکرات − با کمک ویاری سازمان دانشجویان. دانشجویان سراسر ایران باید به دبیرستان ها و دبستان ها بروند و تشکیلات دموکراسی آنها را راه بیاندازند.‫
‫۳. ایجاد سازمان مادران دموکرات − توسط دانشجویان و دانش آموزان دموکرات
‫۴. ایجاد سازمان پدران دموکرات − توسط دانشجویان، دانش آموزان و مادران دموکرات
‫۵. سازمان معلمان و استادان دموکرات
‫۶. سازمان کارمندان دمکرات − در هر اداره
‫۷. سازمان کارگران دموکرات − در هر کارخانه
‫۸. سازمان هنرمندان دموکرات
‫۹. سازمان نویسندگان و شاعران دموکرات
۱۰. ‫سازمان کسبه، پیشه وران و بازاریان دموکرات
‫۱۱. و بالاخره تمامی بقیه سازمانهای ممکن و عملی
دموکراسی، دموکراسی، دموکراسی، این است شعار ملی
برای تحقق این شعار ملی و دموکراسی قلم بزنید و ما و مردم خود را کمک کنید. پیروز باشید
۲٣۰۷۴ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹       

    از : چپ سکولار و عضو جنبش سبز

عنوان : مقاله خوبی است ولی وجود برخی از شخصیت ها و گروه های سیاسی ای را که مبحث تکثر گرایی را تحقیر و مورد سوء استفاده قرار می دهند را معرفی نمی کند تا پاسخگو باشند. چرا؟
مقاله ای بسیار خوب و جامعی از فاصله گرفتن فرهنگ مطلق گرایی شخصیت ها و احزاب سیاسی ایرانی در عرض این ۳۱ سال و بویژه از ۲۲ خرداد به این طرف است ولی این فاصله گیری از فرهنگ مطلق گرایی به هیچ وجه در میان همه شخصیت ها و احزاب سیاسی فراگیر نیست. نپرداختن و یا انکار این حقیقت به ضرر جنبش است و تنها بسود مطلق گرانی است که از آغاز فراگیر بدن این جنبش را به رسمیت نشناخته اند و در هر فرصتی اصرار ورزیده اند که صدایشان بلندتر از جنبش سبز به گوش مردم ایران و جهان برسد. این مقاله هیچ اشاره ای به این موانع مخرب در راه جنبش سبز نمی کند و احساس خوشبینی بیش از حد در خواننده ایجاد می کند و این تنها بسود دو دوزه بازان فرصت طلب است. وگرنه چه دلیلی دارد که یک شخصیت و یا گروه سیاسی که خود را متعهد به ایران و ایرانی معرفی می کند باید در پی این باشد که صف مردم را از یکدیگر جدا کند:- کارگران در این جنبش نیستند، تهران جنوبی فقیر به جنبش سبز تهران شمالی مرفه نپیوسته است، جنبش متعلق به مناطقی است که «فارس» و «فارس نشین» است، «ملل غیر فارس» خود را متعلق به این جنبش نمی دانند، و و و. با خودی و ناخودی کردن جنبش سبز، این شخصیت ها و گروه ها تحت لوای تکثر گرایی به تحقیر و سوء استفاده مبحث تکثر گرایی می پردازند.

مقاله خوبی است ولی وجود برخی از شخصیت ها و گروه های سیاسی ای را که مبحث تکثر گرایی را تحقیر و مورد سوء استفاده قرار می دهند را معرفی نمی کند تا پاسخگو باشند. چرا؟
۲٣۰۷٣ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹       

    از : عباس ن

عنوان : بی ترس از حضور همگان
دعوت از همگان و پذیرای نظر دیگران بودن متمدنانه ترین طریقی است که برای حل مشکلات یک جامعه میشه تصور کرد و منظور از همه دقیقا همگان است از حزب الله تا مجاهد و فدائی و تودهای سلطنت طلب و بقیه کسانی که مردم کشورما را تشکیل میدن .
به قول نویسنده این مقاله باید یاد بگیریم حق دگر اندیشی را برای همه به رسمیت بشناسیم و پذیرای همدیگه باشیم نه در پی مجاب کردن هم که همه حقیقت پیش من است و دیگرانی که طور دیگری فکر میکنند خائن و منحرف و...... هستند.همان تلاش بیهودهای که سران احزاب ایرانی سالهاست که به آن مشغولند قبل از انقلاب همدیگر را اپورتونیست و روزیونیست لقب میدادند و بعد از انقلاب با صفات بسیار زشت خائن وطن فروش و از این قبیل از هم یاد میکردنند و با این رفتارهای کودکانه برایند کار خودشان را به صفر رساندند و در نهایت به باور عمومی نسبت به اهمیت دارا بودن یک باور لطمه زدند.
۲٣۰۷۲ - تاریخ انتشار : ۴ فروردين ۱٣٨۹       

    از : یک کاربر س

عنوان : نظر
نسل قبلی ها یاد بگیرن .
نسل جوانتر جامعه اینگونه حضور خودش را اعلام میکند جا داره که رفقا برادران وبقیه مدعیان در مکتب این جوانترها درس تحمل و بردباری بیاموزند.
دست نویسنده مقاله درد نکند و به شجاعتش باید آفرین گفت.
۲٣۰۵۲ - تاریخ انتشار : ٣ فروردين ۱٣٨۹