جایگاه پارسی‌نویسی در نقد و سنجش فرهنگ اسلامی - ب. بی نیاز

نظرات دیگران
  
    از : بیدین

عنوان : اسلام زدایی از زبان فارسی
کدبان گرامی، داریوش، ب. بی نیاز!
درود بر شما!
از نگر من سخن شما راست و درست است. از خواندن این جستار بسیار خوشنود شدم، امیدوارم که راه تان را همواره دنبال کنید. باید دانست که این راهی ست بسیار سخت و توانفرسا و این کوشش ها روزی به بار خواهد نشست؛ بی گمان.
نباید ناامید شد، هنگامی که می بینیم ایرانیان بیدین تازه پس از گذشت ۱۴۰۰ سال دریافته اند که، واژه ی "شهید" را برای جانسپردگانِ راه آزادی نباید بکار برد، زیرا که این واژه ای ست آلوده به اسلام. جهان را چه دیده اید، شاید باید ۱۴۰۰ سال دیگر بگذرد تا روشن اندیشان ایرانی دریابند که، تا واژه ی زیبای مدارا هست، چرا باید از واژه ی عربی تساهل بهره گرفت! یا چرا نباید بجای "تحت الشعاع" گفت زیر پرتو! مگر نمی شود بجای "کشور های مشترک المنافع" گفت کشور های هم سود؟ و صد ها نمونه از این دست.
زبان نوشتاری وگفتاری ایرانیان زبانی ست آخوندی-حوزه ای-اسلامی-عربی.
پیکار آزادی خواهانه و دادخواهانه ی ایرانیان باید با نبرد جانانه و همه سویه با اسلام و فرهنگ اسلامی گره بخورد، و نبرد با اسلام جدا از پیکار با زبان اسلام (=زبان عربی) نیست.
- راستی تا یادم نرفته، آیا تا کنون شنیده اید که آخوندی نامش برای نمونه بیژن باشد؟ واگر بوده آنرا با نامی عربی جایگزین نکرده باشد؟ یا آخوندی نام فرزندش را سهراب گذاشته باشد؟ اما بی گمان شنیده اید که، یکی از چهره های نامدار مارکسیست، نام زیبای[ ژوبین رازانی] رابه کناری نهاده و نام عربی "منصور حکمت" را برگزیده است!
- من از خود می پرسم، مگر برای نمونه "سید علی صالحی" چامه سرای نامدار ایرانی نمیداند که پیشنام "سید" نشانگر گونه ای بهزانی* (=تبعیض) نژادی ست ورساننده ی این است که کسانی که این پیشنام را دارند به-از آنهای-دیگرند که اینگونه نامیده نمی شوند، سید ها آدم هایی برترند زیرا که از نژاد "بنی هاشم" اند. آیا او این را نمیداند؟
- و نمونه هایی بسیار از این دست.


* واژه ی بهزانی همکردی (=ترکیبی) است از: به + از+ آن + ی = بهزانی Behzaani
برگرفته از واژه یاب؛ ابوالقاسم پرتو

بیدین
۲٨۲۴۶ - تاریخ انتشار : ۲ تير ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : برای رسم منحنی احتیاجی برای دانستن تمامی مختصات اش نیست
اقای ب.بی نیاز-داریوش: باید اقرار کنم که توشته تان را اصلا نخوانده بودم واگر هم می خواندم تاثیری در دیدگاه هایم نمی داشت. وقتی اسمامی مانند" جلیل دوستخواه" و " ارامش دوستدار" و " احسان یارشاطر" و کلماتی مانند : تازش عرب" و " زور شمشیر تاخته عرب" و " پارسی" و " فردوسی" را در نوشته ای نمونه برداری کنی بقیه موضوع برایتان اشکار خواهد شد. نمونه برداری یکی از شیوه های تحلیلی مسائل اجتماعی و علمی است.
شمایی که به کاربرد کلمه ویلچیر اینهمه حساسیت دارید پس چرا عمدا موضوعات آن دو کتاب را وارونه نشان دادیه اید.؟ ان دو کتاب نه در باره ایجاد کشور اسرائیل بلکه بر ادعا های جعلی صهیونیست ها -- که اکثریهودی ها لااقل صهیونیسم فرهنگی را قبول دارند--- مبنی بر قوم برگزیده بودنشان اشاره کرده اند. عنوان کتاب شلومو ساند" اختراع ملت یهود" است و نه " اختراغ دولت یهود"

اقرار کردم که نوشته تان را نخوانده ام و نخواهم خواند همچنانکه به هیچ یک از سخنرانی های احمدی ن÷اد گوش نکرده و نخواهم کرد. دلیل بایکوت( پارسی اش از شما" احمدی م÷اد برای این است که ۹۹ درصد حرف های این فرد دروغ محض اند و من مجبور نیستم که وقتم را برای آن یک درصد باقیمانده بهدر دهم. دلیل بایکوت نوشته های اخیر شما هم بخاطر این است که شما ار اول خشت را کج نهاده اید و دیوارتان تا آخرش کج و معوج است.

از میان آنهمه " نخبه " که شما اسم برده اید گل سرسبد شان اقای ارامش دوستدار هستند که هسته اصلی تمامی اندیشه هایش یعنی" امتناع تفکر" را از یکی از دشمنان خونی اش یعنی فردید نیمه دیوانه کش رفته اند و تا بحای هم اقرار نکرده اند.

بهر حال می خواستم دو مقاله درسه بخش در فرمت پی. دی. اف( پارسی اش از شما" از یک یهودی ایرانی مقیم اسرائیل برایتان بفرستم که بلکه بعد از مطالعه و تفکر و غور در نوشته ایشان دست از این پریشانگویی ها بردارید و بیش از این به حیثیت تان لطمه نزنید. برای اینکه تاریخ مصرف اندیشه های سمی و خطرناکی مانند پارسی پرستی به پایان رسیده است.
من در سایت تان نتوانستم ایمیل تان را پیدا کنم. لطفا به ایمیل من snasimi@ gmail.com ایمیلی ( نامه الکترونیکی ) بدهید که آن مقالات را برایتان ارسال کنم.
۲٨۱۲۲ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : ب. بی نیاز داریوش

عنوان : شتابزدگی
آقای نسیمی گرامی

ای کاش به هنگام نوشتن «کامنت» این چنین شتاب زده و ناخوانده پاسخ نمی‌دادید. ولی چه می‌شود که این خوی ناپسند در میانِ بسیاری از ما ایرانیان جا افتاده است. من در کجای نوشتارم زبان «پرقدرت عربی» را خوار و ناتوان شمردم که شما این چنین برافروخته شده‌اید؟ آیا بازگو کردن این موضوع که پارسی‌زبانان می‌توانند از بسیاری از واژه‌های پارسی به جای واژه‌های زبانِ عربی بهره جویند، ناتوان جلوه دادن زبان عربی است؟ آیا زمانی که گفته می‌شود که نبایستی واژه‌های ناروشنِ عربی مانند تساهل، اجماع، تسامح، تعامل و ... به کار بست، این «دشمنی با تورک و عرب» است؟ شما حتا به خود این زحمت کوچک را نمی‌دهید که به جای «ویلچیر»، «صندلی چرخدار» را که در فارسی امروز جا افتاده، استفاده کنید، آنگاه مانند یک زبان‌شناس کارکشته این داوری نابجا را می‌کنید که زبان فارسی بدون زبان عربی بایستی «با عصا راه برود». پیش از آن که کامنت بگذارید اندکی بیندیشید!
درباره سفارش شما برای مطالعه‌ی کتاب نامبرده‌ی شما: نظر من درباره‌ی دولت اسرائیل همیشه روشن و شفاف بوده است. کوتاه بگویم: شناسایی دولت اسرائیل از سوی من و همفکرانم به هیچ گونه به معنی اشغال باریکه غزه نبوده و نیست و ما (چه اسرائیل و خارج از اسرائیل) همواره پایمال کردن حقوق بشر را از سوی دولت اسرائیل محکوم کرده‌ایم (همانگونه که عملیات تروریستی حماس و به رسمیت نشناختن اسرائیل را محکوم کرده‌ایم). ما معتقدیم که اسرائیل باید به مرزهای پیش از جنگ شش روزه ۱۹۶۷ بگردد و پرسمان و گره‌ی فلسطینی‌هایی که خانه و کاشانه‌ی خود را از دست داده‌اند حل و گشوده شود. اگر شما نظر و دیدگاه دیگری دارید شاید بد نباشد که آن را بنویسید تا بتوانیم نادرستی‌های دیدگاه خود را برطرف کنیم.

شاد و تندرست باشید
۲٨۰۹٣ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : منظور الارغم بود و نه علا رغم
تصحیح تایپی
۲٨۰۷۶ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : سهند نسیمی

عنوان : عرب را ولش کنید به ساختار شکنی متفکرین خودتان به پردازید.
اقای ب.بی نیاز( داریوش اش یادتان رفته) زبان فارسی علارغم کمک زبان پر قدرت عربی با عصا راه می رود که اگر این عصا را از دست اش بگیرید مجبور است که به ویلچیر با افتد. خدا را خوش نمی اید اینکار را نکنید.راستی برای مدت کوتاهی هم که شده دشمنی با تورک و عرب را بکناری نهید و در باره ادعا های کتاب " قبیله سیزدهم" اقای آرتور کستلر یهودی و در باره آخرین کتاب به متفکر دیگر یهودی یعنی کتاب" The Invention of Jewish People) نوشته Shlomo Sand نظری بدهید که ممنون خواهیم شد.
۲٨۰۷۵ - تاریخ انتشار : ٣۱ خرداد ۱٣٨۹       

    از : احسان

عنوان : مقاله نارساست و "حرفش" روشن نیست.
مقاله نارساست و "حرفش" روشن نیست.
۲٨۰۱۷ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : ناظر

عنوان : بخشی از مقاله‍ی "فارسی زبان عقیم" از دکتر محمد رضا باطنی
بخشی از مقاله‍ی "فارسی زبان عقیم" از دکتر محمد رضا باطنی

"الف - من معتقد به "فارسی سره" که در آن هیچ واژهً عربی یا فرنگی نباشد، نیستم زیرا آن را غیر عملی می دانم. تلاش برای یافتن برابری فارسی برای "یون" کاری است عبث. ولی معتقد نیستم که "یونیزاسیون" و " یونیزه " و دیگر مشتقات آن باید در فارسی به کار روند.
زیرا زبان فارسی توانایی ساختن این مشتقات را دارد. از سوی دیگر، من معتقد به طرد واژه های متداول عربی در فارسی نیستم. بعضی از این واژه ها قرن هاست که در فارسی به کار رفته اند و امروز جزو واژگان زبان فارسی هستند، همان طور که تعداد کثیری از واژه های فارسی به صورت معرب در عربی به کار می روند و امروز جزء لاینفک زبان عربی هستند. "در مورد تاثیر زبان فارسی بر عربی از خود قرآن کریم سخن آغاز می کنیم. می بینیم کلمات فارسی فراوانی در این کتاب آسمانی آمده و باز می بینیم که برخلاف خوی ملی گرایی و تعصب عربها یا ایرانیان یا هرنژاد دیگری که می گویند باید زبان را از واژه های بیگانه پیراسته کرد، این کتاب آسمانی از کلمات غیر عربی و از جمله فارسی‌استفاده کرده است." ( ۱۲ )
بنابراین وقتی صحبت از واژه سازی می شود نباید این توهم به وجود آید که منظور عربی زدایی است."
۲٨۰۱۴ - تاریخ انتشار : ٣۰ خرداد ۱٣٨۹       

    از : خ. سلیمی

عنوان : فعل در زبان فارسی (معذرت و تصحیح)
انتقاد آقای مهران دربندی به نظر من درست است. و مشکل زبان فارسی البته، بر عکس تصور آقای بی نیاز و خیلی از روشنفکران دیگر ایرانی، در جای دیگری است. ترکی نیز، حتی بسیار بیشتر از فارسی، واژه هایی از زبانهای دیگر وام گرفته است ولی این واژه ها را بر مبنای قوائد دستوری خودشان به قید، صفت و بخصوص فعل در می آورند و صرف می کنند. آقای بی نیاز که ظاهرا زبان آلمانی می داند باید به این پی برده باشد که واژه های بیگانه در زبان آلمانی نیز چنین اند و خود را کاملا منطبق می کنند. در عربی نیز چنین است. در فارسی، بر عکس، واژه های بیگانه که وارد می شوند، به همان شکل سابق خود و دست نخورده و تغییرنیافته باقی می مانند و وقتی به عنوان فعل لازم می گردند افعال کمکی را به آنها می چسبانند. واژه های بیگانه در زبان فارسی، از این نظر، بیجان و مرده اند. کاش آقای بی نیاز، قبل از نگاشتن این مطلب، مقاله "فارسی زبانی عقیم؟" نوشته محمد رضا باطنی را مطالعه می کرد.
۲۷۹۹۴ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹       

    از : خ. سلیمی

عنوان : فعل در زبان فارسی
انتقاد آقای مهران دربندی به نظر من درست است. و مشکل زبان فارسی البته، بر عکس تصور آقای بی نیاز و خیلی از روشنفکران دیگر ایرانی، در جای دیگری است. ترکی نیز، حتی بسیار بیشتر از فارسی، واژه هایی از زبانهای دیگر وام گرفته است ولی این واژه ها را بر مبنای قوائد دستوری خودشان به قید، صفت و بخصوص فعل در می آورند و صرف می کنند. آقای بی نیاز که ظاهرا زبان آلمانی می داند باید به این پی برده باشد که واژه های بیگانه در زبان آلمانی نیز چنین اند و خود را کاملا منطبق می کنند. در عربی نیز چنین است. در فارسی، بر عکس، واژه های بیگانه که وارد می شوند، به همان شکل خود و دست نخورده باقی می مانند و وقتی به عنوان صفت لازم می گردند افعال کمکی را به آنها می چسبانند. کاش آقای بی نیاز، قبل از نگاشتن این مطلب، مقاله "فارسی زبانی عقیم؟" نوشته محمد رضا باطنی را مطالعه می کرد.
۲۷۹٨٨ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹       

    از : مهران دربندی

عنوان : آیا نیازی به آوردن مدرک و دلیل در مطالب خود نمی بینید؟
جناب نیازی نوشته شما چیزی جز تکرار مکررات نیست. ظلمی که یه زبان فارسی شده و اینکه هویت همه بستگی به این زبان دارد موضوعی است که بعد از انقلاب مشروطیت دائما تکرار شده. واقعیت این است که تعداد معدودی از مردم ایران هویت خود را وابسته به انتخاب کلمات در زبان فارسی می دانند.

شما که خود را روشنفکر معرفی می کنید، از اساسی ترین افکار رنسانس هم که اساس دید تجدد است بی خبر می نمائید. به جای اینکه زبان کتبی را به زبان مردم نزدیک تر نمائید تا توده مردم بتوانند در پروسه اجتماعی و سیاسی شرکت کنند، شما بر عکس سعی در پیچیده کردن زبان دارید. این باستانگرائی و سره نگاری به جز بیگانه نمودن عامه مردم با زبان کتبی در مطبوعات چه خدمتی می کند؟

شما در واقع در خدمت یک ایدولوژی باستانگرائی هستید که در نهایت سعی در مهندسی فرهنگی دارید تا بهبود وضعیت سیاسی و یا اجتماعی.


آیا تا بحال به فکر شما خطور کرده که در مورد اینهمه اتهامهائی که به چپ و راست به عرب و عجم می زنید مثال و نمونه ای هم بیاورید؟
شما ادعا کرده اید که:
"مسلمانان عرب‌زبان همه‌ی ابزار سرکوب و شکنجه را به کار بردند تا زبان پارسی را در زبان عربی- قرآنی حل و نابود کنند."

آیا یک نمونه یک مدرک میتوانید در اثبات این ادعای خود بیاورید؟
۲۷۹۷۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ خرداد ۱٣٨۹