گسل های نیمه خاموش و فجایع عصر پسااسلامی در ایران - محمد مباشری

نظرات دیگران
  
    از : پرسشگر

عنوان : به آقای بهرنگ دانش گرامی،
آقای بهرنگ دانش گرامی،

خاتمی و برادران دینی اش سکولاریسم که جزئی از منشور جهانی حقوق بشر است را بهتر و زودتر از من و شما دریافتند و آنرا دفع کردند. از زمان شیخ فضل الله نوری در دوران مشروطه همفکرانش مثل خمینی بخوبی سکولاریسم و مدرنیته و سپس حقوق بشر را درک کرده اند و با آن مبارزه کرده اند. این ملت ایران بود که این مباحث را نمی شناخت وگرنه بدنبال مکاران و حیله گرانی مثل خمینی و خاتمی نمی افتاد. بنابراین فکر نکنید که خاتمی و سروش و غیرو در حال تحول نظری درباره این مباحث بوده و هستند و باید رعایت حال آنها را کرد. مقاله بسیار خوبی با مشخصات زیر در همین سایت منتشر شده که من به شما پیشنهاد می کنم حتما بخوانید و ببینید که هم خاتمی و هم خامنه ای هر دو کسانی را که سخن سکولاریسم را به میان می آورند را عوامل بیگانه و دشمن خود به شما می آورند که شما حتما مجازات آنرا در ج.ا می دانید. اینها همه سر تا پا ضد انسان و ایران و ایرانی و معتقد به تبعیض هستند. باید بروند و ما باید کشورمان از این تبهکاران پس بگیریم و قانون اساسی نوینی بر پایه های استوار منشور جهانی حقوق بشر تدوین کنیم تا دمکراسی و آزادی حقوق بشری را در کشورمان نهادینه کنیم.

«دم خروس یا قسم حضرت عباس!؟ از مصطفی هجری
• بعد از بیست و دوم خرداد ۱۳۸۸‌ شمسی‌ و در تمام یکسال گـذشته‌ سران جنبش سبز در عمل و گفتار نشان دادند که‌ حکومت جمهوری‌ اسلامی‌ را در بدترین حالت (بدتر از وضع کنونی‌) بر حکومتی‌ که‌ در آن دین از سیاست جدا باشد ترجیح می‌دهند و هم اکنون نیز اگر حکومتیان آ‌نان را به‌ حساب آ‌ورند و گوشه‌ای‌ از کارها را به‌ آ‌نان بسپارند ایرادی‌ بر آ‌ن نخواهند داشت .»

با احترام
۲۹۱۱۱ - تاریخ انتشار : ۱۴ تير ۱٣٨۹       

    از : خواننده نظرات حضرات

عنوان : زنده باد اعلامیه جهانی حقوق بشر که صادق را از ناصادق جدا می کند.
زنده باد اعلامیه جهانی حقوق بشر که صادق را از ناصادق جدا می کند. حقوق بشر حکم جن و بسم الله را برای غیر دمکرات های سکولار و غیر سکولار را دارد. کسی که ریگی به کفش نداشته باشد بدون کوچکترین مکثی این اعلامیه را قبول می کند و اما و اگر نمی کند. ملت چند ده سال دیگر باید صبر کند تا خاتمی و برادران دینی اش درس و مدرسه شان در مکتب این اعلامیه تمام شود؟ اگر خنگ هم بودند تا حالا باید این اعلامیه را می فهمیدند.

زنده باد منشور جهانی حقوق بشر که صادق را از ناصادق جدا می کند.
۲۹۰۶۵ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : لنگرودی اصیل

عنوان : هیچ «جوکی» تویین آمیز نیست مگر آلوده بلجن راسیستی باشد.
جناب پیروز، لطیفه و جوک گویی در عین حالیکه پوشیده در پرده نازک حسادت از هوش و استعدادها، نمایانگر ذوق و زندگی است. لطیفه سازی بینش سیاسی و بمعنی سیاست تحقیر و توهین و استثمار قومی بر قوم دیگر نیست. اگر همه مردم و اقلیتهای محلی ایران «اجازه» جوک گفتن نسبت به گیلکها دارند، چرا خود ما از آن استفاده نکنیم.بعضی از هموطنان ما چنان به «جوک گویان» حساسیت دارند که بخاطر لطیفه و جوک گویی فورآ با فریاد «تویین بمقدسات» خود تلقی،و شعار « جدایی قومی و تجزیه طلبی» از دست جوک گویان برمیآرند. خوشبختانه ما «نمایندگانی» از این نوع در گیلان نداریم. و اما در مورد بیان "سکولاریسم" ، که آیا « "سکسی" و عوام فریب» است و نیست. اعتقاد دارم در اصل خلقت قوانین و قراردادهای اجتماعی از جمله مفاد اعلامیه جهانی حقوق بشر تمامآ ساخته و پرداخته انسانهاست که در خدمت خود قرار میدهند و باتوجه باینکه در شرایط خاص اجتماعی، انسان بعنوان عامل و خلاق اصلی قراردادهای اجتماعی قادر است قوانینی بفراخور نیاز اجتماعی خویش و مورد قبول اکثریت تدوین نماید و از آن پیروی نماید و بر اساس اینکه هیچیک از قوانین و قراردادهای اجتماعی از جمله موارد مندرجه در اعلامیه حقوق بشر قادر نیستند رسالت ابدی داشته باشند و تنها با مشارکت عامه مردم در رابطه با تمایل اجتماعی، عرفانی، فرهنگی و.. قراردادهای لازمه (جدید) اجتماعی را وضع و پیروی میکنند. مردود دانستن و «خرافاتی» نامیدن و حذف مکانیکی بینش مذهبی مردم ، فقط با اهمال سیستم دیکتاتوری امکان پذیر است. هنر در ایجاد مشکلات و موانعی در قراردادهای اجتماعی جهت پیشگیری از رشد و فعالیت محملها و نهادهای ارتجاعی بینشهای مذهبی (آسمانی و یا زمینی) است.این هنر را باید آموخت که در آینده همانند انقلاب ۱۳۵۷ به بیراهه کشانده نشود. کسانیکه فقط با «جنگ مذهب» و نه با عوامل و ابزار ارتجاعی آن در راه هستند، ثمره ای نخواهند برد. «دولتهای» که در کشورهای دیگر دست بکودتا میزنند آیا آنها از مواد مندرج در اعلامیه حقوق بشر و قوانین رابطه بین کشورهای مندرج در قوانین سازمان ملل متحد بی اطلاع هستند؟ جواب نه خیر است. عدم کارای مکانیسم جلوگیری از دخالت نابجا در کشورهای دیگر در قوانین سازمان ملل متحد میلنگد.با وجود منع شکنجه در قراردادهای جهانی و مورد «قبول» همه دول دنیا، شکنجه گران سخت مشغولند.
۲۹۰۵٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : هوای وطن
جناب لنگرودی اصیل‎،
من نمیدانم شما اگر واقعا لنگرودی اصیل هستید چطور این جوک توهین آمیز را تکرار میکنید ولی به هر حال کامنت شما نظر مرا تایید میکند. پس از آنکه کامنت قبلی من منتشر شد فکر کردم که کاش جمله دیگری اضافه کرده بودم که شما این فرصت را پیش آوردید. تمام منظور من از این بحث این بوده است که بگویم بکار بردن کلمه سکولار در شرایط فعلی بی فایده ، مضر ، تفرقه افکن و بیهوده است و بیخود مذهبی و غیر مذهبی را در گیر کرده و آنها را از گفتگو در باره موضوع اساسی حقوق بشر باز میدارد. شما کاملا و قطعا درست میفرمائید که باورهای مذهبی را نمیتوان حتی با ۷۰ سال کمونیسم هم ریشه کن کرد و همیشه با ما خواهد بود. اگر چنین است و قطعا چنین است چرا کلمه ای را بکار نبریم که هر دو طرف آنرا به سهولت قبول خواهند کرد؟
اشکال در آنست که کلمه حقوق بشر باندازه کلمه دهن پر کن "سکولاریسم" ، "سکسی" و عوام فریب نیست. چاره آنست که چهار پنج ماده از سی ماده اعلامیه جهانی حقوق بشر که در باره مذهب صحبت میکند را وسیعا منتشر کنیم که همگی بفهمند که سکولاریسم هم در این منشور مستتر است. ممنون از کامنت شما.
۲۹۰۴۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : لنگرودی اصیل

عنوان : رویای «لامذهب» شدن مردم ایران از دید پیروز، مثل«باد وطن» هموطن شمالی است
آقای پرسشگر، نظرشما راجع باستبداد دوران پهلوی چیست؟ آیا آنزمان اعلامیه جهانی حقوق بشر در ایران رعایت میشد ویا نه؟ آیا شما معتقد هستید که «دانستن» موارد نوشته شده در اعلامیه جهانی حقوق بشر خود بخود برای جلوگیری از استبداد کافی است؟
و اما جناب پیروز، شما براساس بیان «مسافرین» با شادی کودکانه ای مدعی هستید، مردم ایران «لامدهب لامذهب» شدند. این نوع «اخبار» جنابعالی مرا بیاد داستانی جالبی از یک هموطن شمالی ایران انداخت.« یک هموطن گیلانی در تهران اقامت داشت و وضع مالی اش هم اجازه مسافرت بشمال را باو نمیداد. روزی رفت دم میدان توپخونه(خیابان ناصرخسرو)محلی که سابقآ اتوبوسهای شهرستانی مسافر پیاده میکرد. و او شروع بسوراخ کردن چرخهای اتوبوسی را با چاقو نمود. راننده اتوبوس پرخاش کنان پرسید مرد این چکاری است که میکنی؟، در جواب گفت با سوراخ کردن چرخ ماشین «باد وطن» را استشمام و هوای جنگلهای شمال و باد چمخاله را تنفس مینمایم. زیرا او فکر میکرد لاستیکهای چرخ اتوبوس با «هوای» وطن پر شده ».حالا «لامذهب» شدن مردم ایران از دید شما، مثل«باد وطن» این هموطن باذوق است. هفتاد سال زیر فشار خشن و بیرحمانه «سوسیالیسم» استالینی و جانشینان وی بر روی مذهب ارتودکسهای مسیحی نتوانست،مردم شوروی را «لامذهب» بنماید. سفر کوتاهی بکشورهای که زمانی جزو اقمار شوروی بوده اند بنمایید تا بشما نشان خواهد دادکه رشد سرطانی نهادهای مذهبی تا چقدر در این جوامع که عضو اتحادیه اروپا هستند، پیشرفت کرده. چشمانتان را باز کنید و آرزوی «طلای» خودرا بجای واقعیت تلخ قرار ندهید. متاسفانه اینهم «مرض» برای روشنفکران بدور از جامعه ایران است.بایستی با دقت و حوصله باین نوع مقوله برخوردکرد که برخوردسکتاریستی نتیجه منفی را در پی خواهد داشت.
۲۹۰٣٨ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : خواننده نظرات حضرات

عنوان : کسی را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. خاتمی و سروش ... منشور جهانی حقوق بشر را خوب درک می کنند و چون این منشور به منافعشان نشانه می رود با آن درستیزند، تعارف را بگذارید کنار.
به آقای بهرنگ،

کسی را که حساب پاک است از محاسبه چه باک است. خاتمی و سروش ... منشور جهانی حقوق بشر را خوب درک می کنند و چون این منشور به منافعشان نشانه می رود با آن درستیزند، تعارف را بگذارید کنار.

آنهایی که منافعشان ایجاب می کند این رژیم بماند مرتب بهانه برای خاتمی و سروش و گنجی می تراشند. همه اینها بخوبی میدانند منشور حقوق بشر که سکولاریسم هم جزئی از آنست چیست ولی برای حفظ پست و مقام و پول ابدی، از قبول این منشور سر باز می زنند تا همیشه از حقوق ممتاز برخوردار باشند. این بی کفایت های بد طینت بخوبی می دانند که اگر شایسته سالاری در ایران برقرار شود اینها از دور خارج خواهند شد. حامیان بیگانه آنها هم برای چپاول مملکت باید از اینها حمایت کنند که ریششان را همیشه در گرو داشته و دارند و خواهند داشت. زنده باد منشور جهانی حقوق بشر که کک به تنبان همه بدخواهان ایران و ایرانیان انداخته است.
۲۹۰٣٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : "قاف" و "غین" "قرمه"
جناب بهرنگ دانش،
گر چه بنده مخاطب شما نیستم ولی چون در این گفتگو سهمی دارم اجازه بفرمایید که عرض کنم بنظر میرسد که ما بر سر "قاف" و "غین" "قرمه" بحث میکنیم. آنطور که از اخبار بر میاید و مسافرین میگویند قسمت مهمی از مردم ایران مرحله سکولاریسم را پشت سر گذشته و لامذهب لامذهب شده و تره ای برای دین خرد نمیکنند و ملا ها چنان منفورند که حتی سوار تاکسی هم نمیتوانند بشوند. خوب حالا روشنفکران ما بجای اینکه به این مردم بی دین بگویند سکولار شوید چرا نگویند دنبال حقوق بشری خود باشید؟
۲۹۰۲٣ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : بهرنگ دانش

عنوان : پرسشگر گرامی
پرسشگر گرامی :
بعد از دنبال کردن دیالوگ های شما با دوستان دیگر برایم شکی نماند که جنابعالی جوان و صادق هستید.من بر خلاف بعضی از دوستان نه تنها مخالف مطرح شدن واژه هایی نظیر سکولار و غیره در جامعه ی ایران نیستم،بلکه معتقدم باید این وازه ها به گونه ای مطرح شموند که بار معنایی واقعی آن ها به ذهن مخاطب عام،متبادر شود.بگذار خاتمی نیز معنای مورد نظر خویش از این واژه را مطرح کند.حتما این جمله را شنیده اید:˃سیاست ، علم ممکنات است.˂
نمی دانم نامه های آقایان نوری زاد،بابک راد،سحرخیز و آخرین نوشته ی آقای اکبر گنجی (ایران امروز) را خوانده اید؟تصور می کنم،بی انصافی است که، صفت واپسگرایی را برای این اشخاص به کار گیریم .فراموش نکنیم حتی تغییر و تحول نظری یک پروسه ی تدریجی است.اگر نیروهای اطراف خودمان را به بهانه ی آن که به اندازه ی ما حقوق بشر و سکولاریسم را نمی فهمند ولی نشان داده اند که تعبیر خودشان را دارند و در عین حال برای دموکراسی و آزادی هزینه می دهند،نادیده بگیریم،آنگاه می ترسم جان بولتون برای ما مرثیه سرایی کند.
به نظر می رسد،شایسته است که آقای مباشری برای جلوگیری از اطاله و تکرار کلام،جمع بندی آخر را به عهده بگیرند.چراکه اکثریت قریب به اتفاق کسانی که comment گذاشته اند،بینش آقای مباشری را تایید کرده اند.
۲۹۰۰۷ - تاریخ انتشار : ۱٣ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : اعلامیه جهانی حقوق بشر
جناب پرسشگر،
اعلامیه جهانی حقوق بشر در سایت ویکیپدیای فارسی در دسترس است.
چند وقت پیش که شمردم در سی ماده آن فقط چهار بارکلمه مذهب همراه با سایر حقوق ذکر شده بود که نشان میدهد آزادی مذهب جزء کوچکی از حقوقی است که ما به علت اوضاع مملکت آنرا انقدر بزرگ کرده ایم.
امروز تصادفا در سایت الف به نوشته درازی در باره سکولاریسم اسلامی برخوردم که نویسنده صاف و پوست کنده میگوید که چون سکولاریسم با شرع مقدس اسلام مطابقت ندارد مردود است. بسیار خوب. بگذاریم بجای رد سکولاریسم ، اعلامیه جهانی حقوق بشررا رد کرده و آنرا مخالف شرع مقدس اسلام بدانند. دیگر تکلیف معلوم است و ما از اصل اساسی تر و غیر قبل بحثی دفاع میکنیم . یا دین میبرد و یا منشور جهانی حقوق بشر.
۲٨۹۶۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : به پیروز گرامی،
به پیروز گرامی،

من بارها از رسانه های ایرانی برون مرزی خواهش کرده ام که هر روز به یکی از مفاد منشور جهانی حقوق بشر بپردازند و خطوط تلفن را باز کنند تا هم مردم سئوال هایشان را بکنند و هم مردم با حقوقی که هر فردی با آن زاده شده است آشنایی کامل پیدا کنند. مردم نباید بدون درک درست از مفاهیم صحیح آزادی ..... بدنبال کسی یا گروهی بیفتند و ندادنند دقیقا چه می خواهند و دقیقا برای چه مبارزه می کنند. آگاهی درست از این منشور پادزهری موثر است بر ضد همه ی شارلاتان های سکولار غیردمکراتیک و مردمسالار دینی ای که وعده آزادی و استقلال و دمکراسی به مردم می دهند ولی وقتی خرشان از پل گذشت تمام وعده و وعید های خود را زیر چکمه و نعل هایشان له و لورده می کنند. شاید بهتر است گفته شود، اصل سکولاریسم در منشور جهانی حقوق بشر .... که هم تاکید لازم روی این ماده شده باشد و هم همه بدانند که این یک اصل لاینفک منشور است. نمی دانم.

جوابتان را هم به آقای کریمی خواندم. منهم مثل شما اصلا موافق دو مرحله شدن پروسه دمکراسی در ایران نیستم. من نمی فهمم چگونه یک معتقد به منشور جهانی حقوق بشر بر روی چه اصولی با یک سکولار غیر دمکرات می تواند به توافقی برسد بجز توافق شان بر سر براندازی رژیم فعلی و موکول کردن دعوایشان که قطعا پس از براندازی ناگزیر رخ خواهد داد. چند سال دیگر باید آنوقت صبر کرد تا به عمران سراسر کشور پرداخت؟ بویی که از چنین توافق هایی به مشام من می رسد بسیار ناخوشایند است. آیا مردم ما به اندازه ی کافی زجر نکشیده اند که بدون رجوع و آگاهی آنها به توافق هایی تن داده شود که بی شک ذلت مردم را برای ۳۰ سال دیگر تضمین کند؟ کی می خواهیم بفهمیم که خصیصه های فرد و گروه غیردمکرات ایدئولوژیک و غیر ایدئولوژیک دروغگویی و پشیز شمردن جان و مال و آمال انسانهاست؟ کی می خواهیم بفهمیم، کسی یا گروهی که پس از ۳۱ سال زندگی در غرب و اینهمه تجربه از استبداد در تاریخ ایران و جهان هنوز منشور جهانی حقوق بشر را نمی تواند قبول کند، فقط بدنبال قدرت، آزادی و استقلال خود است و بس. چرا چشمانمان را می بندیم و نمی خواهیم ببینیم که اینها از حالا استبداد ایدئولوژیک دیگری، ببخشید تمامیت خواهی و انحصار طلبی، دروغ، تبعیض، زندان و زندانی سیاسی، حکومتی غیرپاسخگو و چپاول اموال و منابع ملی را با طرز تفکر و رفتار خود وعده می دهند. واقع که!!! بنظر من نیروهایی که بواقع دمکرات حقوق بشری هستند بخوبی درک می کنند که امکان توافق با نیروهایی که غیر دمکرات هستند وجود ندارد و تن به چنین کاری نخواهند داد. فقط رفتن این رژیم کافی نیست بلکه آنچه پس از آن خواهد آمد و چگونه خواهد آمد مهم است. پیروزتر باشید.
۲٨۹۴۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : سکولار و لائیک
جناب پرسشگر،
ممنون از توجه و سوال. جناب عالی درست انگشت را بر نقطه حساس و اصلی منظور بنده گذشته اید. در ایران و خارج ایران مذهبی ها از کلمه سکولار و لائیک میترسند به دلیل آنکه این کلمات ممکن است تفسیر ها و معانی گوناگون داشته باشد و مدتها طول میکشد که شاید به یک معنی و تفسیر واحد رسید و آن معنی را به مردم تفهیم کرد . در حالی که احتیاجی به این زحمت نیست. چرا باید یک مسئله غیر ضروری را مطرح و سعی و انرژی خود را بیهوده صرف حل آن بنمائیم؟ مگر سکولاریسم جزئی از منشور جهانی حقوق بشر نیست ؟ پس چرا مردم را بی جهت بترسانیم و واقعا نگوئیم که منظور ما حقوق بشر است که کسی هم نمیتواند مخالف آن باشد و با این کار اسلحه را از دست خاتمی و رژیم میگیریم. و اگر کسی مخالف حقوق بین المللی بشر باشد آن مسئله دیگریست و تکلیف آن معلوم است.
۲٨۹٣٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : پیروز گرامی درست می گویید ولی....
به پیروز گرامی،

درست می گویید ولی همه آگاهی های شما را ندارند و برای همین است که من از نویسنده این مقاله و دیگر روشنفکران خواسته ام بزبانی سخنانشان را بنویسند که همه براحتی بفهمند که اینها چه می گویند و مشارکت کنند.

متاسفانه بسیاری از ایرانیان تمام مفاد منشور حقوق بشر را نمی دانند و من فکر می کنم چون سکولاریسم باید اول باشد تا بقیه مفاد ممکن شوند، آنرا مرتب بعنوان مقوله ای جداگانه باید تکرار کرد. خاتمی چند سال پیش گفت، و در ایران اشاعه شد، که سکولاریسم یعنی بی دینی!!! و مرتب تبلیغ مردمسالاری دینی بعنوان یک دمکراسی بومی را می کرد. اینگونه تبلیغات و مغلطه بوسیله کسانی مثل او، مردم دیندار را می ترساند و به تداوم عمر رژیم کمک می کند. سالها طول کشیده است تا این خرابکاری خاتمی و امثالهم را تا حد زیادی خنثی کنیم و حقیقت را بگوییم که سکولاریسم نابود کردن دین در جامعه نیست بلکه جدا کردن دین از سیاست است. باید انقدر سکولاریسم را بعنوان یکی از مهمترین واژه ها گفت و معنی آنرا تکرار کرد که ملکه ذهن مردم شود تا آنرا مترادف با بی دینی ندانند. این سلاح را باید از دست حکومت گرفت و مردم را آماده پذیرش دیگر مفاد در منشور جهانی حقوق بشر کرد. اگر اشتباه می کنم یا نکته ای بنظرتان می رسد که بمن کمک می کند لطفا دریغ نفرمایید. با احترام
۲٨۹٣۴ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : در غرب اصلاح طلبان در طول تاریخ خود هم سکولار بودند و هم مترقی، نه مثل «اصلاح طلبان» ما که واپسگرا و غیر سکولارند. بنظر من، اینها این اصطلاح را از آغاز یدک کشیده اند
به بی نام گرامی،

تقسیم بندی مردم یک کشور را می توان تا حد روستا و محله هم برد که کار عبثی است. ما در قرن ۲۱ و نه در قرن ۱۹ و ۲۰ زندگی می کنیم پس بهتر است از آن جو دربیاییم و برای حقوق مساوی آحاد مردم کشورمان تلاش کنیم. تلاش برای نهادینه کردن منشور حقوق بشر در ایران که ضامن حقوق برابر برای همه، صرف نظر از تفاوت ها، است همانند تلاش برای نهادینه کردن سکولاریسم در کشورمان است که در آن هر کس می تواند دین و مذهب و بی دینی خود را داشته باشد ولی حق ندارد آنرا به دیگران تحمیل کند. در ایران فردا فقط یک اقلیت قابل قبول خواهد بود و آن احزاب سیاسی ای هستند که از طریق انتخابات آزاد از گردونه به مدت محدودی خارج شده اند.

این یک اشتباه است اگر فرض کنیم که مردم ایران از تیره و تبار و زبانهای متفاوت مثل کشورهای مختلف از هم جدا هستند. مردم در ایران مثل ایرانیان برون مرزی هیچوقت روابط خود را طبق تیره و تبار و زبان خود تنظیم نکرده اند. روابط خویشاوندی، اجتماعی، فرهنگی و اقتصادی ما با یکدیگر بیش از آنست که ما را از هم جدا کند بطوریکه مابین کشورهای مختلف دیده می شوند. با دهکده شدن جهانی مردم بهم نزدیکتر و نیازهایشان همگونتر می شود و نباید جلوی این رودخانه را گرفت. در عین حال فرهنگ ها و زبانهای متفاوت باید حفظ شوند تا در پروسه جهانی شدن از میان نروند و به نسلهای بعدی واگذار شوند. همسان سازی از غنای زیبایی و میراث ما در جهان بشدت می کاهد و این میراث های تاریخی غیر ملموس گنجینه های بشریت هستند و هر نسلی وظیفه دارد که پاس آنها را بدارد.

در ایران آینده فقط یک اقلیت قابل قبول است و آن اقلیت سیاسی است.

به بهرنگ دانش گرامی،

با تشکر از شما، درباره اصلاح طلبان درست می فرمایید و شرطی هم که برای آن گذاشتید دقیق و بسیار بجاست. تا آنجا که من می دانم در غرب اصلاح طلبان در طول تاریخ خود هم سکولار بودند و هم مترقی، نه مثل «اصلاح طلبان» ما که واپسگرا و غیر سکولارند. بنظر من، اینها این اصطلاح را از آغاز یدک کشیده اند تا در سطح کشور و در سطح بین الملل عوام فریبی کنند. از یکسو با بزک کردن این رژیم به بقای آن یاری رسانده اند و از سوی دیگر منافع مادی و پستی فرقه ای و شخصی خود را حفظ کرده اند. این توافق بین اصولگرایان و «اصلاح طلبان» که هر یک زمام امور را برای مدتی بدست گیرند. انتخابات کذایی دوره ای آنها هم همیشه بر همین اصل بوده است تا اینکه خامنه ای و ا.ن این توافق را به نفع خود در ۲۲ خرداد ۸۸ بهم زدند. بنظر من اعتراض «اصلاح طلبان» به اصول گرایان بدور این محور بوده است.

اصلاح طلبی بسیار عالی است چون از انقلاب و هرج و مرج جلوگیری می کند و مسالمت جویانه وضعیت مردم را خواه ناخواه بهتر می کند همانطور که در غرب کرد، و من فکر می کنم که منشور جهانی حقوق بشر که دستاورد بشریت است ریشه اش را می توان در اصلاح طلبی روشنفکران و مردم یافت. «اصلاح طلبان» ما سکولاریسم و منشور جهانی حقوق بشر را در تناقض کامل با احکام آسمانی و تغییر ناپذیر خود می دانند. چگونه می توانند به اصلاح دین خود دست بزنند وقتی که مرجع شان الله است و نه انسان، وقتی که در پی رضای خدایشان هستند و نه در پی رضای مردم؟ لطفا اگر اشتباه می کنم مرا آگاه کنید، سپاسگزارتان خواهم شد.

به هشدار، اغلب نسل سومی ها مثل من تا این حد بدنبال اینگونه مباحث نمی روند و وقتی صرف نظر دهی نمی کنند. در ایران هم که می دانید باید خیلی مواظب بود که گیر ارازل و اوباش رژیم نیافتاد. من ادعا نکرده ام که همه چیز را می دانم ولی انقدر می دانم تا لحظه ی مرگم باید بر سکولاریسم و منشور جهانی حقوق بشر پایفشاری کنم. من به این نتیجه رسیده ام که این دو مقوله راز خوشبختی غرب و راز بدبختی ماست. من خوشبختی خود و هموطنانم را می خواهم وگرنه بجای مبارزه مثل بسیاری از هم نسلانم به دوست بازی و تفریح بیشتر می پرداختم. خوشی من وابسته به خوشی دیگر هموطنانم از هر نسلی می باشد. از شما یک سئوال دارم، آیا خواستار سکولاریسم و حقوق بشر بودن ساده انگاریست؟ اگر منظور شما اینست که یکشبه زمینه فرهنگی ایندو را در ایران ساختن ساده انگاریست، بله درست می گویید. راهی که غرب طی ۳۰۰ سال طی کرد را نمی توان یکشبه در کشوری مثل ایران پیمود ولی من معتقدم که مردم ایران در طی ۳۱ سال اخیر ۲۵۰ سال از ۳۰۰ سال غرب را طی کرده اند. کار فرهنگی بسیاری می برد که مابقی راه را برویم، منابع مالی و کادر آموزشی کارکشته و سمجی نیاز دارد. از آقای رضا سالاری آموختم که خود را از سوسک هم برتر ندانم.
۲٨۹٣۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : بی نام

عنوان : اقلیت؟؟
برای من جالب است که در این مقاله برای اقوامی مثل ترک و کرد از عنوان «اقلیت» استفاده میکنید! بعد قصددارید که به حقوق‌شان هم احترام بگذارید. در حالی که همین عنوان اقلیت برای اقوامی با این میزان از جمعیت شونیستی است.
چند درصد مردم ایران ترک هستند؟ چند درصد کرد؟ چند درصد گیلک و بلوچ؟ چند درصد عرب و ترکمن؟ چند درصد لر؟ آن وقت اگر اینها را با هم جمع کنید فکر نمیکنید که فارس‌ها در اقلیت باشند؟ و تنها به این دلیل که قرائت حکومت از زبان و فرهنگ و مذهب زبان و فرهنگ فارسی و مذهب شیعه دوازده امامی است بیشتر مردم ایران حاشیه شده‌اند و توسط قرائت رسمی «اقلیت» خوانده می‌شوند؟ قرائت رمسی که توسط خود این اقوام هم کم کم پذیرفته می‌شود که همه جا خود را اقلیت می‌نامند!!
۲٨۹۲٨ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : هشدار

عنوان : پرسشگر افکارش پخته نیست، زیاد به او بال و پر نثار نکنید .
پرسشگر افکارش پخته نیست، زیاد به او بال و پر نثار نکنید . یکی از مشکلات ما با نسل سومی ها همینست که فکر می کنند همه چیز را می دانند و نیازی به تجربیات نسلهای پیشین ندارند. ساده اندیشی یکی از معضلات آنهاست که باید بدون واهمه به آنها یادآوری کرد. خیال می کنند با یک فرمول ساده ایران را می توان بهشت کرد، زمانی ما هم مثل او در دام چنین ساده اندیشی ای افتادیم و فکر کردیم که با رفتن شاه ایران بهشت می شود. رفتن رژیم مسئله ما نیست بلکه چگونه رفتن آن مهم است.
۲٨۹۲۵ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : خشایار رخسانی

عنوان : دست شما درد نکند
جناب مباشری، سپاس فراوان از این واکاوی روشنگرانه و راستین از رویدادهای شایمند (محتمل) در آینده و دوران پسا اسلامی. بجای امیدبستن به سازمان ها و هَنگان های (حزب های) سیاسی که تنها در کاغذ هَستی دارند، که شاید معحزهای از این امام زاده ها و یا کار شگفت انگیزی از آنها سر بزند، هر ایرانی خردمند باید که این هُشدار را جدی بگیرد وخودش به اندازه-ی توانش در پیدا کردن راهکارهایِ شایسته برای پیشگیری از این فاجعه بکوشد.
۲٨۹۲۱ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : بهرنگ دانش

عنوان : ʺدر بهاران بنفشه ها همه جا یک باره می رویندʺ
ʺدر بهاران بنفشه ها همه جا یک باره می رویندʺ
به نظر می رسد زمان و بستر زمین برای رویش بنفشه با هزاران دلیل آمادگی خود را اعلام می کنند.آقای مباشری مقاله ی بسیار جالبی نوشتید.خیلی روشن و موجز جامعه ی ایرانی را کالبدشکافی نمودید و گره گاه های رشد و توسعه ی آن را بیان کردید.در فکر بودم چیزی بنویسم که نظر ʺپرسشگرʺ را پای مقاله ی شما دیدم بی اختیار گفتم:ʺجانا سخن از زبان ما می گوییʺ،بسیاری از چیز هایی که می خواستم بنویسم در دیدگاه های ʺپرسشگرʺ یافتم. با این تفاوت که ایشان تلاش ضروری روشن فکران در زمینه ی آشنایی عوام با مفاهیم سکولاریسم و حقوق بشر را تقابل با اصلاح طلبان می دانند،در حالی که تصور می کنم این طور نباشد.اگر اصلاح طلب ،اصلاح طلب است و واپس گرا نیست،تحت تاثیر واقعیت های غیر قابل انکار اجتماعی ،حسن نیت و تلاش روشن فکران سکولاریست که تلاش روشن فکرانه ی خود را در جهت تقابل با این دسته از نیرو های اجتماعی صورت بندی نمی کنند. و در ضمن اگر نیرو های خارجی بین نیروهای واپس گرا و اصلاح طلبان ،راضی می شوند که از اصلاح طلبان حمایت کنند،به خاطر وزن اجتماعی این نیرو هاست و چاره ای جز این ندارنند.
آقای مباشری در مقاله ی شما رفتار نیروهایی را نقد شده است که مانع شکل گیری اتحاد عمل نیروهای اجتماعی هستند.به نظر می رسد نقد شما بیشتر متوجه افراد و نیروهایی هستند که در سمت چپ شما قرار دارند و احتمالا از نقد طرف راست خود با اغماض گذشتید.سلطنت طلبان و حذب توده نیز از این ضعف مبری نیستند.کاشکی در مقاله ی دیگری به این مهم به صورت جداگانه می پرداختید.
آقای مباشری،فیلسوفی را معرفی کردید که خواندن آثارش را برای جامعه ی ایرانی ضروری می دانید.پیشنهاد می کنم اگر بشود لیستی از کتاب هایی را که در همین چارچوب هستند و به فارسی ترجمه شده اند ،ارائه دهید تا ذهنیت نو در جامعه ی ایرانی سریع تر شکل بگیرد و رایحه ی دل انگیز بنفشه های با طراوت و خوش بو ، مشام طیف گسترده تری از افراد جامعه ی در حال گذارمان را نوازش دهد.
۲٨۹۲۰ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : سکولاریسم و منشور حقوق بشر
جناب پرسشگر،
جناب عالی کلمات سکولاریسم و منشور حقوق بشر را چنان با هم میآورید که گویی مترادف و یا جزء مساوی و لاینفک یک دیگرند. از قرن ۱۷ که به قول شما غرب سکولار شد تا زمانی که حق زنان و سیاه پوستان تا حدودی شناخته شد سیصد سال طول کشید. و آن زمانی بود که حقوق بشر شناخته شد. سکولاریسم جزئی از حقوق بشر است و به تنهایی هیچ ارزشی ندارد جز برای دکاندارانی که از کاه ، کوه ساخته اند. بهتر است سکولاریسم را به جای خود بنشانیم و به جای آن از منشور جهانی حقوق بشر صحبت کنیم . چون که صد آمد نود هم پیش ماست.
۲٨۹۱۹ - تاریخ انتشار : ۱۲ تير ۱٣٨۹       

    از : پرسشگر

عنوان : یکی از بهترین مقالاتی که تاکنون در جایی خوانده ام این مقاله محمد مباشری است.
آقای مباشری گرامی،

خیلی مایلم نظر شما را در باره نظر خود بدانم.

رمز پیروزی دمکراسی های غربی در سده های اخیر را در قشر روشنفکر آن باید جستجو کرد. این قشر در قرن ۱۷ به این درک رسید که «خدا» هیچ دخالتی در زندگی انسان ندارد و انسان باید با اتکا به خود جهان را آنطور که می خواهد بدون ترس از او رقم بزند. در سطح نخبه گان جامعه، این رهایی از قیود دست و پا گیر شرعی راه را برای دولتهای غربی برای تسخیر جهان فراهم کرد. رمز پیروزی غرب نهادینه کردن سکولاریسم و لائیسیته همراه با گسترش دمکراسی در درون مرزهای کشورهای غربی خود بوده است و فقدانشان رمز شکست و عقب ماندگی در کشورهایی مثل ایران بوده است.

تنها با جدا کردن دین از سیاست بود که غرب توانست بدون دغدغه از سوی خشک مغزان قدرت طلب مذهبی دستاوردهای عظیم علمی خود را داشته باشد و به برتری دانش و تکنولوژی در عرصه جهانی برسد. تنها با گسترش دمکراسی حقوق بشری در درون مرزهای خود بود که توانست بدون دغذغه یا دغدغه های طولانی درونی از هر گونه اختلال در امنیت داخلی جلوگیری کند و مجبور نباشد در هر دو جبهه داخل و خارج برای حفظ منافع خود مبارزه کند. تنها با جلوگیری از اشاعه ی دستاوردهای فکری و علمی خود در جهان بود و هست که تاکنون توانسته است فاصله بین خود و ما در جهان سوم را زیاد و زیادتر کند. تنها با تداوم این فاصله و در انحصار خود نگاهداشتن سکولاریسم و منشور حقوق بشر در دستان خود بوده است که غرب همچنان بر ما مسلط مانده و خواهد ماند. بنابراین نهادینه کردن دمکراسی و سکولاریسم در اندیشه و ذهنیت ایرانیان و گنجاندن آنها در قانون اساسی نوین ایران ما را از سلطه هم آنها خارج می کند و هم از سلطه دیکتاتورهای داخلی.

بزرگترین دشمن غرب اینست که امتیازات از انحصار آنها دربیاید و در کشورهایی مثل ایران نهادینه شوند. حمایت آنها از اصلاح طلبان و هودارانشان در برون مرز نمی تواند سیاستی بجز این باشد که ایران باید جامعه ای مسلمان با فرهنگی اسلامی باقی بماند تا براحتی چپاول شود. چپاول در کشورهایی که سکولاریسم و منشور حقوق بشر در قانون اساسی آنهاست اگر غیر ممکن نباشد هیچ آسان هم نیست.

روشنفکران ما وظیفه دارند همگام عمل کرده و مصمانه با انتشار مقالات و کتابهای قابل هضم برای جامعه عامی ایرانی سکولاریسم و منشور جهانی حقوق بشر را در ذهنیت ایرانیان غالب کنند تا ما در فردای پس از آزادی ایران بتوانیم به برنامه های پسا مدرنی قرن بیست و یکمی بپردازیم.

بدون پیش زمینه های فرهنگ سکولاریسم و حقوق بشر بجای پرداختن به برنامه های اقتصادی متجدد قرن بیست و یکمی پس از این رژیم ما بجان هم خواهیم افتاد. وظیفه سنگین فرهنگ سازی سکولاریسم و دمکراسی در جامعه ایرانی بدوش همه ی روشنفکران مستقل ماست که منافع ملی ایران و ایرانیان را مقدم می دانند بر هر گرایش سیاسی ای که دارند. این روشنفکرانه باید همگام و مصمم مقالات، کتابها و گفتگوهایی مشخص و منسجم را در این راستا به انجام برسانند، با این شرط که آثارشان قابل هضم برای عام جامعه باشد و نه برای «خواص». حضور آنها در رادیو و تلویزیونها برون مرزی برای پیشبرد این اهداف بسیار موثر خواهد بود. با فشاری هم که این روشنفکران می توانند در این راستا اعمال کنند نقش «اصلاح طلبان حکومتی» و هواداران آنها را در رسانه های بین المللی مثل صدای امریکا و بی بی سی می توانند کمرنگ تر و بخش سکولار و حقوق بشری جنبش سبز را تقویت کنند.

روشنفکران ما باید توجه کنند که ۳۰۰ سال موفقیت غرب بیش از هر عامل دیگری مدیون روشنفکران ۳۰۰ سال اخیرشان بوده است. حال روشنفکران ما با این درس گیری ها از روشنفکران غربی وظیفه دارند این نقش مهم تاریخی خود را برای کشور و مردم خود ایفا کنند تا در تاریخ ما بعنوان خادم و نه منفعل و نیمه جدی از آنها یاد شود. جنبش سبز مردم ایران باید از روشنفکران مدرن و پسا مدرن اشباع شود، البته اگر هرگز چنین اشباعی امکان پذیر باشد چون هر چه تعدادشان بیشتر باشد ایران زودتر به صلح و صفا و رفاه خواهد رسید.

آیا روشنفکران مستقل ما به وظیفه خود آگاهند و آیا برنامه منسجمی برای ما تهیه خواهند کرد تا ذهنیت سکولاریسم و دمکراسی حقوق بشری را در جامعه ایران از حالا نهادینه کنند؟ اگر نه، فردا چه پاسخی به تاریخ خواهند داد؟

با احترام

یکی از بهترین مقالاتی که تاکنون در جایی خوانده ام این مقاله محمد مباشری است.
۲٨٨٨۰ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣٨۹       

    از : هوشنگ انگوری

عنوان : نوشته ی پایه ای
نوشته ی بسیار جالبی است که همه ی کوشندگان راه آزادی و دموکراسی باید آن را بند بند خوانده به ژرفا ببرند و راهگشا های مناسب پیدا کنند.
جناب آینده، گفتار شما درست است. اما اگر شمار فرهیختگان افزوده شود و راهکارهای مناسب پیدا شده باشند، آنگاه کشتار، ترور، زندان و بسیار کارهای از این دست نمی تواند از آگاهی دادن به مردم و فریب خوردگان جلوگیری کند، چیزی که امروز در ایران می بینیم و رژیم ج.ا. توانایی مهار کردن همین اندازه اش را هم ندارد.
۲٨٨۶۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣٨۹       

    از : آینده

عنوان : حرف حساب، اصلا هیچ خریداری ندارد!.
مقاله ایست خوب و سنجیده و با فکر. فقط آقای مباشری بدانید که انسانهای حرف حساب زن در تاریخ ایران، خیلی زیاد بوده اند و سرنوشتشون به دلیل حرفهای حسابشون این بوده که به دام ترور و اعدام و شکنجه و ایزوله کردن و سکوت و صدها مصیبت تاق و جفت افتاده اند. اگر حرفهای حساب آنها به جایی رسیده بود، مطمئن باشید که حرف حساب شما نیز به جایی خواهد رسید.
۲٨٨۶۲ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣٨۹       

    از : ناظر

عنوان : به مطلبِ بسیار مهمی اشاره فرموده اید
به مطلبِ بسیار مهمی اشاره فرموده اید. نشانه ی بلوغِ اندیشه ی شماست.
برایم جالب است ببینم "حضراتِ سیاسیِ پُرادعا" اساساً متوجه ی اهمیتِ موضوع می شوند یا خیر!

با احترام - ناظر
۲٨٨۵۵ - تاریخ انتشار : ۱۱ تير ۱٣٨۹