یادداشت سیاسی سیاسی دیدگاه ادبیات زنان جهان بخش خبر آرشیو  
  اجتماعی اقتصادی مساله ملی یادبود - تاریخ گفتگو کارگری گزارش حقوق بشر ورزش  
   

گسل های نیمه خاموش و فجایع عصر پسااسلامی در ایران


محمد مباشری


• در این نوشتار، چند شکاف و گسل نیمه خاموش جامعه امروز کشورمان بررسی می شوند. شکاف و گسلهایی که ممکن است با زوال ناگهانی حکومت فعلی فعال شوند و ما را با فجایعی جدید روبرو کنند. این نوشتار در پی شناسایی این دشواره ها - مشکلات - از هم اکنون و هشداری برای یافتن راهگشای -راه حل - آنها پیش از روز فاجعه است ...

اخبار روز: www.iran-chabar.de
پنج‌شنبه  ۱۰ تير ۱٣٨۹ -  ۱ ژوئيه ۲۰۱۰


سقوط رژیم شاهنشاهی نه تنها پیروزی آزادی و عدالت نبود که به قول بسیاری از انقلابیون آن دوره ما را از چاله نظام سلطانی به چاه نظام شتر گاو پلنگ ولایتی انداخت که رهایی از آن بسیار مشکلتر می نماید. علتهای زیادی برای این اشتباه تاریخی برشمردنی است که از جمله آنها آن بود که در ذهن ایده آلیستی، تخیل گرا و کم تجربه ی برخی انقلابیون آن دوران، معادله ای نقش بسته بود که سقوط رژیم شاهنشاهی را مساوی با آزادی، عدالت، پیشرفت و... می کرد. برای بسیاری نیز هر گزینه ی دیگری برتر و بهتر از رژیم شاه بود. به عبارت دیگر، بسیاری باور کرده بودند که تحت هیچ شرایطی وضعشان از حکومت شاه که بدتر نمی شود. شاه رفت و دیکتاتوری او ،زودهنگام—بی آنکه کار نظری و فرهنگ سازی چندانی شده باشد-- سقوط کرد اما نتیجه معادله به کلی نادرست در آمد؛ سیل اعدام، جنگ داخلی و خارجی، دیکتاتوری، خشونت چند جانبه و فراگیر و بسیاری امور دیگر، نادرستی معادله تصور شده را آشکار کردند. دلایل بی شماری در این امر دخیلند که از جمله آنها نبود معنای یکسان برای واژه هایی از قبیل عدالت، آزادی و.. بود؛ کار نظری چندانی نیز برای ملموس ساختن معنای این واژه های کلی نشده بود. (۱) نظریاتی مانند ولایت فقیه حتی خوانده نشده بودند تا چه رسد که نقد شوند، فرهنگ و شیوه اقتصاد جامعه ما آبستن دموکراسی نبود و...
   پرسش اکنونی ما آنست که آیا سقوط نظام فعلی لزوما راهگشای-حلال- دشواره های –مشکلات-- ما خواهد بود و یا اینکه دشواره های جدیدی در راهند که در صورت نپرداختن ژرف بدانها می توانند بار دیگر به سرخوردگی تاریخی ما دامان زنند؟ این پرسش از آنجا اهمیت می یابد که در اذهان بسیاری—حتی برخی اندیشمندان-- بار دیگر معادله برابر بودن حذف نظام فعلی با عدالت، آزادی، پیشرفت اقتصادی و...نقش بسته است. برای آنها که به چنین معادله ساده انگارانه ای باور دارند تنها راه حل و یگانه وظیفه، نابودی حکومت فعلی است که از پس آن خوشبختی ظهور خواهد کرد. اما نگاه ژرف تر به وضعیت موجود و شرایط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی ما لزومی در درستی معادله فعلی نشان نمی دهد که بر عکس شواهدی وجود دارند که بر مبنای آنها وضع ما ممکن است، در صورت درست عمل نکردن، بدتر و حتی به فاجعه ای جدید بینجامد. حرف نویسنده حفظ نظام فعلی نیست، که حرف بر سر شناسایی شکاف و گسل های خاموش و نیمه خاموش فعلی و یافتن راهگشای-راه حل- مشکلات از هم اکنون است.
   اگر انقلاب قبلی به نتایج فاجعه بار فعلی انجامید امری صرفا اتفاقی نبود که تا حدود زیادی پیامد وضعیت ما در آن دوران بود. وضعیت امروز نیز از جهاتی نگران کننده است مگر آنکه از هم اکنون برای دشواره ها—مشکلات-- کاری کنیم. هم اینک، شکافها و حتی گسل های نیمه خاموش اما ژرفی وجود دارند که با حذف ناگهانی حکومت فعلی ممکن است فعال شده و با قدرت بسیار ویرانگر خود ما را با فجایع جدیدی مواجه کنند!

الف) شکاف قومیتی: نخستین شکاف که می رود به گسلی بزرگ تبدیل شود شکاف قومیتی شکل گرفته بر مبنای زبان است. این شکاف در دو منطقه کردستان و مناطق آذری نشین به ویژه آذربایجان شرقی قوی تر است. اگر کسی به برخی سایتهای پان ترکیستی سر بزند متوجه می شود که برخی مواقع نوعی تنفرپراکنی نسبت به فارسها و آنچه پان فارسیست می خوانند در آن ها موج می زنند. اکثر این گروهها و افراد برخی خواستهای معقول و عدالت طلبانه مبنی بر اهمیت دادن به زبان مادری دارند اما متاسفانه در فرهنگ استبدادزده ما و ایشان، این خواستهای معقول بعضا بر بستری نادرست بنا شده اند. (۲) متخصصان چند فرهنگی و... یا باید از هم اکنون این خواستها را بر بستری حقوق بشری سوار کنند و یا آنکه با رفتن حکومت منتظر نبردی دهشتناک بین برخی ترکها با برخی فارسها از یک سو، برخی فارسها و برخی کردها از سوی دیگر و شدیدتر از همه در آذزبایجان غربی بین ترکها و کردها باشیم. هیچ کس نمی تواند به راحتی از تجربه دردناک و شوک آور یوگسلاوی سابق بگذرد. (٣) در این راستا، نشاندن حقوق اقلیت های زبانی بر مبنای حقوق بشر از اهم واجبات ماست. این کار از یک سو نیازمند کار نظری دقیق در باب حقوق اقلیتها و یافتن فرمول مناسب برای ایران و از سوی دیگر نیازمند فرهنگ سازی است که بهتر است از هم اکنون جدی گرفته شود. این فرهنگ سازی هم برای فارسها و هم برای اقلیتهایی مثل کرد و ترک و... (۴) ضروری می نماید. با خودمان تعارف نکنیم هنوز شاید— تا آنجا که نویسنده بررسی کرده است- کمتر کار دقیقی در این باره کرده ایم الا بعضا تعصب ورزیدن و ناسزا گفتن های بیجا به یکدیگر و یا راه حل های کلی مثل فدرالیسم که شاید کمتر کسی بر روی نوع مناسبش برای ایران کار دقیقی کرده باشد. صرف کلی گویی هایی مثل فدرالیسم، جمهوری ایران و... نمی تواند ما را در برابر شکافی که در حال تبدیل به گسل است نجات دهد. اگر کار دقیق و اندیشمندانه ای صورت نگیرد چند حالت قابل تصور است: ممکن است وحدت سرزمینی ما در جنگ خونبار داخلی به پایان رسد جنگی که زود نیز پایان نمی گیرد و مثل هند و پاکستان تا دهه ها بر سر مرزهای سرزمین بعدی مان باید به دشمنی با یکدیگر ادامه دهیم. احتمال دیگر، سرکوب شدید اقلیتها و ایجاد وحدت سرکوبگرانه ای است که هزینه حقوق بشری آن همانند مورد نخست بسیار زیاد است. دخالت نیروی خارجی در چنین حالتی دور از ذهن نیست نیروهایی که به خیرخواهی و نیتشان لزوما امیدی نیست.

ب) گسل حزب الهی- مخالف حکومت: این شکاف به تدریج جامعه ما را به دو گروه متخاصمی تبدیل می کند که ابعاد آن همه مناطق کشور را در بر می گیرد و شاید کمترین خانواده ای از آن مصون بماند. با حذف ناگهانی حکومت، عده ای ممکن است خواهان مجازات همه طرفداران حکومت فعلی شوند و موج تسویه حساب با قدرتمندان امروز همه کشور را درنوردد. این موج در بهترین حالت خود تنها متوجه سران حکومت فعلی شده اما به راحتی می تواند شامل همه افراد معمولی حامی حکومت نیز شود. هر چه حکومت در سرکوب مردم سماجت نشان دهد وضعیت بدتر نیز خواهد شد. اگرچه در جامعه امروز گهگاهی سخن از عدم خشونت می رود اما رنج فرو خفته سالها به همراه تازه کاشت بودن نهال عدم خشونت و مبارزه برای نفی اعدام و... می تواند خشونتهای انتقام جویانه را به ابعاد جنون آسایی نزدیک کند. این مشکل که می تواند همه خانواده ها و حتی افراد درون یک خانواده را دشمن یکدیگر سازد نیازمند کار نظری زیادی برای رفع خردمندانه—عاقلانه- و عادلانه آن از هم اکنون است. به عنوان مثال بسیاری از ما درباره درستی عدم خشونت و لغو مجازات اعدام سخن می گوییم و در عین حال در ذهن خود طناب دار جنایت کاران فعلی را می بافیم. نشاندن این مشکل بر مبنایی خردمندانه-عاقلانه و حقوق بشری نیازمند کار نظری گسترده است. مخالفان وضع موجود آن چنان طیف وسیع با سلایق گوناگون را شاملند که یافتن راه عادلانه-خردمندانه کوششی به راستی سترگ می طلبد. تجربه موج اعدامهای سران حکومت قبلی در سال پنجاه و هفت و هشت چندان از ما دور نشده است. صرف شعار مخالفت با اعدام و انتقام گیریی و... کفایت نمی کند ما نیازمند کار نظری دقیق و فرهنگ سازی بر مبنای آن از هم اکنون هستیم. (۵)

پ) گسل بین گروه های اپوزیسیون فعلی در آینده: از هم اکنون و هنوز که حکومت بر سر جای خود است بسیاری گروه ها خود را به طور مطلق نماینده یا سخنگوی مردم می داند و متاسفانه گفتگوی چندانی بین گروههای مختلف برقرار نیست. بسیاری گروهها شناخت خود را تنها بر مبنای توهمات بیرونی از یکدیگر و حتی تبلیغات حکومتی از یکدیگر بنا کرده اند. این عدم شناخت از یکدیگر می تواند جنگ داخلی دیگری را بین گروههای سیاسی ایجاد کرده، لبنان یا افغانستان جدیدی بسازد. از تجربه افغانستان پس از شکست شوروی زمان زیادی نمی گذرد. شناخت گروههای سیاسی از یکدیگر – به ویژه اصلاح طلبان و اپوزیسیون خارج از یکدیگر— می تواند تا حدی در کاهش خطر مساعد باشد. این دشواره—مشکل- ابعاد گسترده ای را در بر می گیرد: در بین گروههای مختلف بر سر نوع حکومت آینده تقریبا توافقی کلی نیز وجود ندارد. برخی هنوز به حکومتهایی از نوع دیکتاتوری کارگری می اندیشند و برخی هنوز به نوعی از جمهوری اسلامی. بر سر نوع سکولاریزم مناسب برای ایران توافقی کلی نیز وجود ندارد. برخی مدل لائیک فرانسه، برخی مدل سکولار آمریکا و برخی مدلهای دیگر را ارائه می دهند بی آنکه گفتگوی واقعی برای هم اندیشی در میان باشد. ادبیات بحثها بیشتر تک گویی است تا گفتگو. البته خوشبختانه بحثهایی در این باره شروع است که آثار آن در اینترنت تا حدی مشاهده می شود. اما اگر این گروه ها ابتدا شناخت خود را از دریچه های تنگ فعلی ساخته شده در سالهای نخست بعد از انقلاب پنجاه و هفت تغییر ندهند و هر یک دیگری را در گفتگویی سازنده بازسازی نکند تکرار تجربه اختلافهای خانمان برانداز سالهای دهه شصت دور از انتظار نیست. گفتگوهایی که در آنها هر گروه دیگری را از چشم دیگری نه چشم تکراری خود بنگرد و اندکی در دغدغه دیگری شریک شود. خوشبختانه برخی از گروههای اپوزیسیون داخل و اصلاح طلبان سالهاست که گفتگوهای محدودی با یکدیگر داشته اند اما بین داخل و خارج از کشور تقریبا هیچ گفتگوی جدی وجود نداشته است. (۶) حتی برخی هنوز به جد دشمن همدیگر محسوب می شوند. در خارج نیز بعید است گروهها چندان گفتگوی سازنده جدی با یکدیگر داشته باشند.(۷)این عدم شناختها و برخی دشمنی ها ممکن است با رفتن دشمن مشترک—حکومت- ما را بار دیگر به سوی فاجعه جدید ببرند. ایده سازمان دهی شبکه گفتگویی و اطلاع رسانی مشترک شاید بتواند اندکی به شناخت گروهها و گفتگوی سازنده آنها از یکدیگر کمک کند ایده ای که ظاهرا تنها مدت کمی از آغاز مطرح شدن آن بین برخی دانشجویان ایرانی در خارج نگذشته است اما می توانند مفید فایده باشد.

ت)مافیاییسم آینده: عده ای به سادگی فکر می کنند تنها بدیل و جایگزین استبداد و دیکتاتوری، دموکراسی است. اما نگاه به کشورهایی از قبیل روسیه و ایتالیا نشان می دهد که این تصوری خام بیش نیست. در کشور ایتالیا هر کتابی چاپ شدنی است. در بیشتر مواقع هر نقدی به حاکمان مجاز است اما ترکیب ساخت نسبتا فاسد اقتصادی-قضایی به همراه بوروکراسی نادرست وضعیتی را به وجود آورده است که می توان گفت در این کشور در عرصه فکر و بیان، تا حد زیادی دموکراسی حاکم است اما در عرصه اقتصاد و...تا حدودی نوعی از مافیای ترکیب شده با بوروکراسی پیچیده نیز کار می کند (٨). آیا شرایط جامعه امروز ما چنین احتمالی را متصور نمی سازد؟ نمونه نزدیک تر به ما حکومت روسیه است که اهالی سابق کا گ ب عملا تبدیل به مدیران و نیز مافیای اقتصادی امروز شده اند. برای جلوگیری از ایجاد کشوری نسبتا مافیایی از قبیل روسیه آیا نباید از هم اکنون به دنبال راهگشا- راه حل- های خردمندانه بود. با وضع فاجعه بار فساد اخلاقی، رواج دورویی، دروغ، رشوه خواری و... در ایران امروز رسیدن به چنان حالتی دور از ذهن نیست. حالتی که بیرون آمدن از آن حتی در فضای لیبرال دموکراسی ایتالیا نیز چندان ساده به نظر نمی رسد. آیا از هم اکنون کارهای نظری دقیق برای جلوگیری از چنین فاجعه ای انجام شده است؟ به نظر چنین نمی رسد.

ج)جامعه نابالغ: در جامعه ما فرهنگ سنتی در اتحاد با شریعت کلاسیک اسلامی فرهنگی ضد برابری و عدالت خواهی مدرن آفریده اند که با رفتن حکومت نیز چندان گشایش –حل- نمی شود. به عبارت دیگر اکثریت جامعه مسلمانند و درکشان از اسلام نیز فقه کلاسیک اسلامی است که این درک می تواند در آینده نیز -دست کم در کوتاه مدت- مشکل آفرین شود و جامعه ما را از جهاتی به پاکستان نزدیک کند. این مشکل در مناطق سنی نشین شرق شدیدتر به نظر می رسد چراکه برخی از ایشان فکر می کنند دشوراه های فعلی از شیعی بودن حکومت- قوانین ناشی شده و یا تنها دشواره موجود تبعیض بین شیعه و سنی است. خوشبختانه در زمینه انسانی و مدرن کردن کردن این آمیزه فرهنگی، کارهای نظری و عملی چندی انجام شده است. خوشبختانه جنبش زنان هر روز ژرفای بیشتری می یابد و روشنفکری دینی توانسته است تا حدی اسلام را –دست کم در کلیات— با حقوق بشر تطبیق دهد. کار بر روی جزئیات نیز چندی است که آغاز شده است. با کار بر روی جزئیات و کوشش در گسترش فرهنگ دموکراتیک، گشای- حل- این دشواره ها چندان دور از دسترس نیست و شاید راحت تر از دیگر دشواره های ذکر شده است. شاید بتوان گفت از هم اکنون باید بکوشیم که شیوه زیستمان دموکراتیک شود. بحثی که خوشبختانه در جنبش سبز بسیار مطرح است. این شیوه علاوه بر تجربه و یادگیری نیازمند نظریه پردازی است. به عنوان مثال شیوه اداره یک مدرسه دموکراتیک و نظام آموزشی دموکرات چیست؟ (۹) در این حوزه کار روشنفکری ما شاید بیشتر نقد فرهنگ و جامعه است تا صرف نقادی از حکومت.

د) شکاف فقیر و غنی- مرکز و حاشیه و... – به رغم همه شعارهایی که اصلاح طلبان از یک سو و اپوزیسیون از سوی دیگر در باب حقوق حاشیه نشینان و...سر داده اند اما در عمل آن گروهی که توانسته است نه بر مبنای روش درست و حسابی که بر مبنای نوعی عوامفریبی و... گروه های کثیری از حاشیه نشینان به ویژه روستائیان و... را جذب کند گفتمان فاشیستی- پوپولیستی احمدی نژاد و دوستانش بوده است. این شکاف در آینده نیز می تواند در میان طبقات اقتصادی مشکلات و دشواره های حادی ایجاد کند و حتی به کشمکش های فراوانی بینجامد. کار بر روی این شکاف ها – که تنها بعد اقتصادی نیز ندارد- که توزیع همه گونه امکانات در آن ملحوظ است جدا از لزوم حقوق بشری و اخلاقی آن از نظر تاکتیکی در موقعیت اکنونی نیز از اهمیت اساسی برخوردار است. (۱۰) اگر قرار باشد پس از رفتن حکومت نیز همه امکانات در مرکز جمع شوند و هر کسی برای هر پیشرفتی به تهران بیاید و اگر قرار باشد ضریب جینی ما در اقتصاد از بسیاری کشورهای کاپیتالیست هم بیشتر باشد و... چه دلیلی دارد که حاشیه نشینان با جنبش سبز همکاری کنند و یا پس از رفتن حکومت، کشورمان شورشهای مختلفی را تجربه نکند. تا آنجا که نویسنده می داند جامعه ما چندان آشنای افکار سوسیال دموکرات یا لیبرال چپ نیست و ما معمولا آزادی، امنیت و عدالت و پیشرفت اقتصادی و... را فدای یکدیگر می کنیم.

بدون کار دقیق درباره این دشواره ها و شکافها که— به باور نویسنده-- خطرناکترین آنها موارد الف، ب و پ هسستند صرف زوال حکومت فعلی شاید تنها جایگزینی یک فاجعه با فاجعه دیگر باشد. (۱۱) در این مصاف دشوار از یک سو به نظریه پردازانی احتیاج است که با اندیشه و کار دقیق، راهگشاهای-راه حلهای- خردمندانه و عادلانه ای برای دشواره ها بیابند و نیز به حاملان اندیشه ای احتیاج است که فضای جامعه را با این نظریات آشنا سازند تا بخشی از شیوه زیست دموکراتیک ما شوند. در برخی حوزه ها مثل حقوق زنان و نیز تفسیر دموکراتیک از اسلام چند سالی است که امر نظریه پردازی از یک سو و پخش آنها در جامعه ما آغاز شده است اما در برخی حوزه های دیگر از قبیل حقوق اقلیتهای زبانی و فرهنگهای محلی نه کار نظری جدی شده و نه زمینه آن در جامعه چندان فراهم است. اگر سری به مباحثی از اینگونه در فضای اینترنت بزنیم مشاهده می کنیم که برخی- اقلیت نه همه- از کنشگران این حوزه که اکثرا از میان اقلیت ترک زبان هستند به جای ارائه بحث خود بر مبنای حقوق بشری آن را بر مبنای دشمنی اقوام و زبانها پیش می برند. برخی از اینها در همان حال که از حقوق اقلیت خود در ایران دم می زنند از حکومت ترکیه ستایش می کنند و افکار پان ترکیستی- ضد حقوق بشر- را به جای گفتمان حقوق بشر رواج می دهند. گفتمان حقوق بشر همانقدر برای حقوق ترک، کرد و بلوچ سنی مذهب ایرانی اهمیت قائل می شود که برای کردهای ترکیه. در سوی دیگر فارسهایی را داریم که به چیزی کمتر از محو همه زبانهای دیگر از ایران راضی نمی شوند فارسهایی که به غلط دارای عقده امپراتوری به شیوه قدیم هستند، و به غلط، خود را نیز تنها وارث آن می دانند. احیای امپراتوری ای که تنها دون کیشوت می تواند در مورد آن فکر کند. تهیه نظرات دقیق عادلانه-خردمندانه بر مبنای منشور حقوق بشر و متناسب با شرایط کشورمان و پراکندن آنها در سطح جامعه از نیازهای ضروری ماست. شناخت اپوزیسیون داخل از یکدیگر چند سالی است که کم و بیش در حال پیشرفت است اما به نظر نمی رسد که این شناخت بین داخل و خارج و حتی بین خارجی ها چندان پیشرفتی کرده باشد. (۱۲)
 

۱. مقاله جالبی در این باب به نام " در ایران مبارزه بر سر چیست" به قلم ملیحه محمدی چندی پیش در سایت ایران امروز چاپ شده بود که خواندنی است.
۲. البته هستند بسیاری سایتها و وبلاگها که نویسندگانشان بر بستری درست سخن می گویند و دادخواهی می کنند که در این نوشتار روی سخن نویسنده با آنها نیست.
٣. البته وضع ما با یوگسلاوی فرق دارد و از جهاتی بهتر است چراکه ملت ما در بسیاری جنبه ها از هویت یکسانی با تاریخ یکسانی برخوردارند و مثل یوگسلاوی به صورت مصنوعی بنا نشده اند. به عنوان مثال ادبیات فارسی و شاعران بزرگش دست پخت همه ما بوده است. اما این شکاف متاسفانه در حال گسترش است که کوشش نظریه پردازان و نشاندن بحث بر مبنایی حقوق بشری و در عین حال متناسب با شرایط ایران از اهم ضروریات به نظر می رسد. متاسفانه برخی پان ترکیستها هر نوع سرکوب حکومتی را به جای آنکه ناشی از ساخت تمامیت خواه حکومت بدانند کنش فارسها می دانند اما نمی دانند که همانند ممنوعیت نامهای ترکی برای بچه ها در مناطق ترک نشین ثبت نامهایی مثل کوروش و داریوش هم برای بچه ها در مناطقی از کشور از جمله استان فارس ممنوع است و... از سوی دیگر بسیاری فارسها نیز چندان درک و به تبع آن همدلی با خواستهای اقلیتها نشان نمی دهند که البته گذاشتن بحث بر مبنای تنفر نژادی—زبانی--از فارسها، به جای حقوق بشر، خود تشدیدکننده دشواره خواهد بود. تنها راهگشا-راه حل-- ارائه دشواره—مشکل-- بر مبنای منشور حقوق بشر و کارهای جدید در باب چندفرهنگ گرایی و.. است. جزئیات بحث، نیازمند نوشته طولانی مستقلی است.
۴. اینکه بر اقلیتهایی مثل بلوچ ها تاکید نشده آنست که تا آنجا که نویسنده مطلع است وضع نامساعد گروه هایی مثل بلوچها بیشتر از تبعیض مذهبی ناشی می شود که با باور نویسنده با زوال حکومت تمامیت خواه، احتمال زوال این تبعیض نیز زیاد است.
۵. البته صرف شروع یک ساله بحث عدم خشونت در کشورمان-- به طور وسیع-- خود نویدهای تازه می دهد که کار بر روی جزئیات آن ضروری می نماید.
۶. در نامه اخیر آقای تاجزاده به نام "پدر و مادر ما هنوز متهیم" اشاراتی بدین موضوع شده بود که می تواند از جمله سر آغازهای بحث محسوب شود.
۷. نویسنده اطلاعات بسیار کمی درباره گفتگو و روابط گروه های خارج از کشور دارد و لذا به همین کلی گویی برداشت شده از بیانیه های اینترنتی و.. بسنده می شود.
٨. کتاب جالبی درباره کشور ایتالیا وجود دارد که ساخت نسبتا فاسد این کشور را از زبان یک بریتانیایی به خوبی نشان می دهد خواندن این کتاب برای ما ایرانی ها بسیار مفید می نماید. ذکر این نمونه ها از باب مثال و هشدار است وگرنه اطلاعات نویسنده در باب کشورهایی مثل ایتالیا و روسیه بسیار اندک است و نمی تواند نظر دقیقی در این باره بدهد. شاید نمونه های بهتری برای ساخت مافیایی یافت شود و شاید این دو کشور آنقدر ها هم فاسد نباشند. به هر حال این اشارات برای هشدار است و نه نظر دادن در باب دیگر کشورها.
The Dark Heart of Italy         

۹. برای عطف توجه به جزئیات کافی است توجه کنیم که در یک نظام اموزشی دموکرات نه تنها شیوه ارائه که محتوای دروس و حتی چیدمان کلاس نیز با شیوه ضد دموکراتیک ما فرق می کند: در نظام آموزشی دموکرات دروس به صورت حفظی و وحی منزل ارائه نمی شود بلکه نظریات گوناگون ارائه و انتخاب بین آنها بر عهده خود فرد است. در چنان شیوه ای صندلی و جایگاه معلم تفاوت خاصی با دانش آموز نمی کند چراکه او دیگر دیکتاتور مطلق کلاس نیست. اینها همه از بهر اشاره است که کار بسیار است.
۱۰. به نظر می رسد موسوی و سبزها نیز بیش از پیش بر آن دست می گذارند امری که اصلاح طلبان در ایام ریاست خاتمی کمتر بر آن تاکید کردند و احمدی نژاد از آن به خوبی سو استفاده کرده است. البته موسوی از همان آغاز تبلیغات ریاست جمهوری بر آن دست گذاشت و در حال حاضر خوشبختانه تاکیدات صریحتری دارد که البته رفع آن و یافتن مدل مناسب اقتصاد و...برای کشور ما از اهمیتی اساسی برخوردار است. تا آنجا که نویسنده می داند شاید بهترین فیلسوفی که --در زمینه دست کم ساخت اقتصادی-- برای ایران مفید باشد و سهم پیشرفت و عدالت را با هم در نظر می گیرد رالز باشد. فیلسوفی که افکارش می تواند ما را به جوامع سوسیال دموکرات نزدیک کند.
۱۱. البته ممکن است شکاف، گسل و دشوارهای خطرناک دیگری نیز قابل شناسایی باشند که نویسنده آنها را استقرا نکرده است.
۱۲. یکی از دشوارهای دیگر ما ظاهرا آنست که همواره با یک کلی گویی فکر می کنیم که دشواره حل می شود و...به عنوان مثال شخصا افراد زیادی را دیده ام که تا از حرف از حقوق اقلیتها به میان آید فورا فدرالیسم را نام می برند بی آنکه حتی معنا و جزئیات آن را بتوانند در حد یک بند—پاراگراف--توضیح دهند. آیا فدرالیسم مذکور صرفا فرهنگی است یا اقتصادی هم هست؟ نسبت آن با فرهنگ مشترک ملی چیست و...؟ البته قطعا هستند متخصصینی که بر روی برخی از این دشوارها کار می کنند اما تبیین همه ابعاد این دشواره ها نیازمند گروه های زیادی است که با ضعف ما در علوم انسانی جای کار بسیار است. از سوی دیگر ، سر ریز شدن کوشش نظریه پردازان این حوزه ها به جامعه – به اصطلاح فرهنگ سازی-- نیز بخش دیگری است که زمان بسیاری می برد.


اگر عضو یکی از شبکه‌های زیر هستید می‌توانید این مطلب را به شبکه‌ی خود ارسال کنید:

Facebook
    Delicious delicious     Twitter twitter     دنباله donbaleh     Google google     Yahoo yahoo     بالاترین balatarin


چاپ کن

نظرات (۲۲)

نظر شما

اصل مطلب

بازگشت به صفحه نخست