داستان یک سرود - سیاوش بیضایی

نظرات دیگران
  
    از : لیثی حبیبی - م. تلنگر

عنوان : تا زمانی که یک قاضی عادل و بسیار جدی، در وجود آأمی شکل نگیرد، تا زمانی که وجدان ما نتواند پاسبان نیک وجود گردد، همین بساط خواهد بود.
بسیاری از حتی تحصیل کردگان ما زرنگ بازی را بخشی از حقوق انسانی خود به حساب می آورند. و این یک پدیده ی ضد حق و ضد فرهنگ بشری است که در ما شکل گرفته؛ و نه تنها شکل گرفته، بلکه عادی گشته. وای به حال مردمی که زشتی و دروغ در فرهنگشان امری عادی گردد. یعنی همه بدانند که آلوده به زشتی هستند، و در عین داشتن این آگاهی از یکدیگر، از کنار هم لبخند زنان، با ظاهری مهربان خوش بش کنان بگذرند.

من وارد بحث «داستان یک سرود» نمی شوم........... اما سخنی کلی دارم که به این بهانه اینجا می نویسم.
ما هنوز آنقدر رشد نکرده ایم که بتوانیم در خلوت یقه ی خود را گرفته به در و دیوار خانه ی وجدان بکوبیم. من در این سال های سیاه، گاه چیز هایی را از مردم مدعی دیده ام که باور کردن اش بسیار مشکل است۱؛ اما بد بختانه حقیقت دارد. گاه از خود می پرسم: پس فرق ما با "آنها" در چیست!؟
آیا ما که در جهان شعر و ادبیات و کلاً هنر، حرف های گنده گنده می زنیم، فقط برای اجرای یک تأتر فریبنده است؟
سئوال مهمیست، نه؟
پس آنهایی که به ما امید بسته اند، آیا باید به حالشان گریست؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟

۱ - به همین خاطر بود که در کامنتی که امروز در پای مقاله ی خانم دکتر پریسا ساعد، در همین سایت نهادم، در زیر نویس آن کامنت، نوشتم این داستانی بلند دارد، که در این اندک نگنجد. یعنی در واقع شرم کردم از آوردن فاکت های زنده ی تکان دهنده ی ناخوشایند و گاه باور نکردنی از مردم تحصیل کرده ی ظاهراً متخصص. و بر مبنای همین اصل همیشه گفته ام و نوشته ام: هر روشنفکری می تواند تحصیل کرده باشد، اما هر تحصیل کرده ای روشنفکر نیست.

به نظر من پرداختن به این بحث ها اهمیت اش از پرداختن به مسایل مهم اجتماعی و سیاسی روز کمتر نیست. و گاه خیلی اهمیت اش بیشتر است. به همین خاطر امروز بطور وسیع در کامنتی در باب سیلی زدن یک نماینده لمپن در مجلس به نماینده ی دیگری پرداختم۲. خیلی ها شاید از کنار چنین مطلبی راحت بگذرند، در حالی که به نظر من حرکت نابخشودنی و ضد انسانی آن "نماینده" ی لمپن، حتی جای آن دارد که نیرو های فرهنگی و سیاسی در باره اش اطلاعیه صادر کنند و مردم را به بست نشینی دعوت کنند، تا آن آدم اوباش عزل گردد. تا هم به حقی رسیدگی شده باشد، و هم از تکرار چنین کار هایی جلو گیری به عمل آید.
اگر ما به این نکات ظاهراً دست دوم، نیک بپردازیم، بیشک برای کلاسه کردن فرهنگ، ادب و اخلاق در جامعه گامهایی ضروری و محکم برداشته ایم. و فقط در پی این کوشش هاست که در فردای سر زمین ما، فرزندان ما، خیلی کمتر با این دست مشکلات روبرو خواهند بود.

۲ - لطفاً رجوع کنید به ستون فرعی دست راست همین صفحه.
٣۱۵٣۴ - تاریخ انتشار : ۲۴ مهر ۱٣٨۹       

    از : باقری

عنوان : داستان یک سرود
این درجه تقلیل اخلاق در جامعه ایران را نشان میده. جامعه ای که هنرمند آن اینگونه رفتار میکنه محکوم به فناست.
٣۱۴۷۵ - تاریخ انتشار : ۲٣ مهر ۱٣٨۹