دلباختگان استبداد
دمکراسی و حق تعیین سرنوشت را نمی فهمند
- محمدحسین یحیایی

نظرات دیگران
  
    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : به رهگذر
رهگذر گرامی،

منظور شما را از این بخش از نظرتان نفهمیدم،«داریوش همایون رضا پهلوی را که شماها به همراهی او امید بسته بودید تضعیف کرده است و خواب های خوش بعضی ها را بهم زده است. ناراحتی ها قابل درک است ولی چاره ای نیست...» لطفا توضیح دهید. ارتباط با رضا پهلوی را نفهمیدم.

یکی می گوید داریوش همایون وزیر اطلاعات بوده و یکی می گوید نبوده. حرف چه کسی را باید باور کنم؟

با تشکر

=======================================

آقای یحیایی منتظر جواب شما در مورد نظر قبلی خود هستم.
٣۱٨٣۲ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : آب در هاون کوبیدن
دکتر یحیایی ما ایران را از سر کوچه پیدا نکرده ایم که همینجوری از دستش بدهیم. حق تعیین سرنوشت دست تمام ملت ایران است و نه هر بخش و منطقه و قصبه که ادعای ملت کند. همایون هم وزیر اطلاعات و جهانگردی بود نه وزیر اطلاعات!!!!
لابد اینجا هم خواسته اید رقیب را با روش های نامشروع مورد حمله قرار دهید . ولی این اطلاعات غلط عمدی دادن شما را به جایی نمی رساند جز اینکه اعتماد خواننده به نوشته های شما کاهش می یابد. داریوش همایون رضا پهلوی را که شماها به همراهی او امید بسته بودید تضعیف کرده است و خواب های خوش بعضی ها را بهم زده است. ناراحتی ها قابل درک است ولی چاره ای نیست.
دموکراسی و آزادی برای ایران یکپارچه هدف ما است. اگر بخشی از ایران را میخواهید باید برای آن بجنگید
٣۱٨۲۵ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : ساده ترین، کوتاه ترین، سریعترین و کم هزینه ترین راه برای رسیدن به امنیت، آزادی و رفاه در ایران، اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر و تمرکز زدایی به شیوه ای است که در فرانسه انجام می گیرد.
آقای یحیایی محترم،

با تشکر از پاسخ تان.

نظرتان نشان می دهد که شما بخوبی می دانید:-

۱. اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر جلوی هر نوع تبعیضی را در ایران خواهد گرفت؛

۲. منشور جهانی حقوق بشر نمی تواند به گونه ای تعبیر شود که زمینه را برای تکه پاره شدن کشورها بر حسب زبان و تبار فراهم کند؛

۳. تمرکز زدایی در کشورها هیچ ارتباطی با فدرال بودن و نبودن آنها ندارد و شما فرانسه را نمونه خوبی از یک کشور غیرفدرال می دانید.

بنابراین، شما هیچ مشکلی با فرانسه شدن ایران نمی توانید داشته باشید. شما بهتر از من می دانید که ساده ترین، کوتاه ترین، سریعترین و کم هزینه ترین راه برای رسیدن به امنیت، آزادی و رفاه در ایران، اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر و تمرکز زدایی به شیوه ای است که در فرانسه انجام می گیرد.

************************

دو سئوال از شما دارم:-

۱. شما و همفکرانتان حتما هزینه و مدت زمان لازم اجرای طرح فدرال در ایران را برآورد کرده اید، لطفا ایندو رقم را در اختیار ما بگزارید.

۲. با شهروندانی که در کردستان، آذربایجان، .... زندگی می کنند ولی مخالف اجرای طرح فدرال شما باشند چه خواهید کرد؟

سپاسگزارم
٣۱٨۱٨ - تاریخ انتشار : ٣ آبان ۱٣٨۹       

    از : محمد حسین یحیایی

عنوان : mhyahyai @ yahoo.se
جناب لیبرال دمکرات عزیز با سلام و تشکر از لطف و توجه شما به نوشته های بنده شما شاید به فرماسیون های اجتماعی باور داشته باشید پایه و اساس جمهوری اسلامی در رژیم کذشته شکل گرفت و در آن رژیم آقای همایون وزیر اطلاعات بودند. خمینی به رژیمی دست یافت که قدرت متمرکز و پول کافی در کاسه داشت. با نام ولی فقیه جانشین ضل اله بزرگ ارتشداران خدایگان و... شد.از این قدرت متمرکز خوشش آمد قدرت سیاسی و مذهبی خود را با قانون اساسی تثبیت کرد.در سال ۱۳۶۸ کلمه مطلقه بر قانون افزوده شد. تمرکز قدرت بدون نظارت فساد آور است. روسو می گوید قدرت را تنها با قدرت می توان مهار کرد.بنابرین با تلاش پیگیر می توان این قدرت را در بین مردم بویژه واحد های ملی تقسیم کرد.فرانسه و برخی دیگر از کشور های پیشرفته با نظام متمرکز هم پیشرفت کردند و هم به دمکراسی رسیدند ولی خیلی از کشور های دیگر هم با نظام فدرالی ایالتی و... رشد کرده و به دمکراسی پایدار رسیده اند در سال هایی که قدرت مرکزی توانایی سرکوب را در کشور نداشته مردم ایران در همه زمینه ها رشد چشمگیری داشته است شما را به مطالعه سال های ۲۰ تا ۳۵ و ۵۶ تا ۶۱ د عوت می کنم. بگذارید مردم سرنوشت خود را خود تعیین کنند. ایالات و واحد های ساکن در گستره ایران ظرفیت های فراوانی دارند که اگر آزاد و رها از قید و بند های گذشته شوند رشد سریعی خواهند کرد.
نکته دیگری هم خواستم یاد آوری کنم بنده منتخب مردم نیستم از اینکه بنده را خدمت گذار مردم خواندید خوشحالم ولی از سوی مردم به این سمت بزرگ انتخاب نشده ام. بنده مانند دیگر دوستان علاقه مند به آزادی بویژه منشور جهانی حقوق بشر که آن را دستآورد انسان در طول تاریخ سیاسی و مبارزه می دانم به انسان و مسائل اجتماعی می اندیشم و گاهی آن را به صورت نوشته و یا کتاب منتشر می کنم. یادآور می شوم که بحث فدرالیسم طولانی و در این نوشته نمی گنجد سال ها پیش کتابچه ای در این موضوع تهیه کرده و آن را منتشر کردم اگر خواسته باشید نسخه ای از آن را خدمت شما می فرستم پیروز باشید یحیایی
٣۱٨۱۴ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : جوابی نبود؟
جوابی نبود، آقای یحیایی، بریم؟ حالا از اینجا به کجا بریم، جناب؟
٣۱٨۰۶ - تاریخ انتشار : ۲ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : دکتر یحیایی محترم، می گویید باورمند به اصول دمکراسی و حقوق بشرهستید. باورمندی تان به این اصول را با پاسخگویی بما ثابت کنید.
آقای دکتر یحیایی محترم،

اگر حمله شما به شخص داریوش همایون و حزب مشروطه را در این مقاله ی شما نادیده بگیریم، آنچه از مقاله شما می ماند یک سری اطلاعات نادرست است که ناشی از برخورد غیر علمی و احساسی شما با مباحث گوناگونی است که سر و ته آن را نمی توان به آن چسباند.

در نظرات زیر به گوشه ای از اطلاعات نادرستی که در این مقاله آورده اید اشاره شده است. آیا حیرت انگیز نیست که شما در دفاع از مقاله تان تاکنون هیچ واکنشی از خود نشان نداده اید؟ اگر واقعا به آنچه نوشته اید اعتقاد راسخ دارید چرا از پاسخگویی بما گریزان هستید؟ مگر نمی گویید به اصول دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر باور دارید، اگر به این اصول باور دارید چرا از پاسخگویی به مردم فرار می کنید؟ این تناقض فاحش بین حرف و عمل شما را ما به فال نیک نمی گیریم. حرف و عمل فرد باید یکی باشد. حرف و عمل شما یکی نیست و بنابراین شما در جلب اعتماد بخود دچار مشکل شده اید. اگر واقعا به اصول دمکراسی و منشور حقوق بشر باور داشتید این اصول را در انظار عمومی پایمال نمی کردید، این بزرگترین نقطه ضعف شما بعنوان یک فعال سیاسی است.

برای حل مسئله ایران ما به رجل سیاسی و روشنفکران درجه یکی نیازمندیم که به اصول دمکراسی و منشور جهانی حقوق بشر باور داشته باشند و به آنها عمل کنند. چنین شخصیت هایی هرگز از پاسخگویی فرار نمی کنند چون خود را مستخدم مردم و مردم را کارفرمای خود می دانند، و این جایگاه خود را در جامعه پذیرفته و به آن افتخار می کنند. ما حساب اینها را از کسانیکه فقط دم از دمکراسی و منشور جهانی می زنند ولی از پاسخگویی به ما مردم فرار می کنند جدا می کنیم وگرنه ایران سویس نخواهد شد. این گروه از فعالان سیاسی و متفکرین شان با سکوت گورستانی خود و یا طفره رفتن از پاسخگویی بما فقط ثابت می کنند که نه دمکرات هستند و نه به منشور جهانی باور دارند.

بنابراین اولین مطالبه ی ما از همه ی فعالان سیاسی منجمله دکتر یحیایی و روشنفکران مان باید رعایت اصول دمکراسی و حقوق بشر از سوی آنها باشد تا راه گریز آنها از پاسخگویی بما کاملا بسته شود. همه ی اینها باید با صدای رسا بما بگویند که پذیرفته اند مستخدم ملت ایران باشند و ملت کارفرمای آنهاست درست همان طوریکه که در کشورهای جهان اول مثل سویس قرار بر این است. اگر آقای یحیایی واقعا سویس را برای ایران می خواهند باید رفتار خود را همانند رفتار رجل سیاسی و روشنفکران سویس کنند. ایشان باید توضیح دهند که چگونه سویس، سویس شد و در زمره ی کشورهای جهان اول قرار گرفت. آیا ایشان می توانند ادعا کنند که راز موفقیت سویس در فدرال شدن آن بود؟ من فکر نمی کنم هیچ آدم عاقلی بتواند چنین ادعایی بکند چون بلافاصله از او پرسیده خواهد شد که، فرانسه در زمره جهان اول است ولی فدرال نیست. بنابراین، راز موفقیت کشورهای جهان اول در فدرال بودن و نبودن آنها نیست که فرمولی جهانشمول مثل ۲+ ۲ = ۴ باشد.

دکتر یحیایی محترم، می گویید باورمند به اصول دمکراسی و حقوق بشرهستید. باورمندی تان به این اصول را با پاسخگویی بما ثابت کنید.
٣۱۷٨۵ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : رهگذر

عنوان : فرهنگ خشونت
اینهم نمونه ای دیگر از فرهنگ کسانی است که مدعی هستند ایران را فدرال کنند تا دموکراسی بشود! زمان ناسزا گویی بسر رسیده است جناب دکتر یحیایی. بجای نقد و تحلیل به کینه جویی های شخصی روی آورده اید. سی سال گذشت و هنوز در بر همان پاشنه میچرخد.
با فدرالیسم زبانی مخالفم زیرا جنگ های داخلی را بدنبال خواهد داشت ولی آقای دکتر و دوستان کجا تشریف خواهند داشت؟ در میدان جنگ؟ فکر نمیکنم
٣۱۷۷۵ - تاریخ انتشار : ۱ آبان ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : دکتر یحیایی، دکتر همایون، دکتر امینی و فدرالیسم
آقای یحیایی محترم،

فقط مشروطه خواهان نیستند که مخالف فدرالیسم در ایران هستند. شما حتما دکتر محمد امینی را می شناسید و می دانید که او یک جمهوریخواه تمام عیار است و با پهلوی ها و حزب مشروطه هیچ قرابتی ندارد که بتوان گفت او از آنها حمایت می کند. مقاله ها و گفتگوی اخیر او با حسین مهری در رادیو صدای ایران درباره فدرالیسم را من بسیار جالب، روشنگر و قانع یافتم. او هم مثل داریوش همایون ۱۰۰ در ۱۰۰ مخالف فدرالیسم در ایران است و تقریبا همان افکار داریوش همایون را درباره اقوام ایرانی دارد. او پژوهشگری جدی درباره تاریخ ایران از قبل از انقلاب مشروطه به این طرف است. نوشته هایش بسیار علمی، روشنگرانه و پر از منابع دست اول هستند. وقتی این مقاله ی شما را با گفتگوها و مقاله های دکتر امینی مقایسه می کنم هیچ وجه اشتراکی در روایت شما در تاریخ و فکر نمی بینم.

آنچه شما درباره قانون اساسی مشروطه می گویید درست بنظر نمی رسد. اجرای سد در سد قانون اساسی مشروطه آنرا به یک قانون اساسی مشروعه که هم اکنون داریم تبدیل می کرد و ما نه تجدد و مدرنیته ای می داشتیم و نه انقلاب ۵۷ ی را و نه هم اکنون جنبش سبز را. در آن قانون اساسی ۵ آخوند حق وتوی هر لایحه ای را داشتند و بجای یک فضل الله نوری و یک خمینی ما ۵ تا از این گجستک ها را می داشتیم و وضعی بهتر از عربستان سعودی نمی توانست در انتظارمان باشد.

من نمی دانم شما چگونه از دل قانون اساسی مشروطه فدرالیسم و ...را درآورده اید. لطفا توضیح دهید البته با ذکر دقیق منابع تا ما بتوانیم استدلال ها و منابع شما را نه با دکتر داریوش همایون بلکه با استدلال ها و منابع دکتر محمد امینی بسنجیم.

آقای یحیایی محترم، چرا فکر می کنید منشور جهانی حقوق بشر برای ملت ایران امنیت و آزادی و رفاه نمی آورد ولی فدرالیسم همه اینها را با خود برای ایران خواهد آورد؟

آقای یحیایی محترم، دلائل فدرال شدن سویس، آلمان و امریکا....یوگسلاوی و چکسلواکی چه بودند؟ شباهت دلائل فدرال شدن آنها با فدرال شدن ما در چیست؟

آقای یحیایی محترم، اگر ایران فدرال شود، آیا قانون اساسی نوین ایران بر ارکان همه ی مفاد منشور جهانی حقوق بشر خواهد بود یا نه؟ همانطور که می دانید، اساس لیبرال دمکراسی این منشور است. من بعنوان یک ایرانی می خواهم بدانم حدود آزادیهای مردم در ایرانی که شما می خواهید چیست.

متشکرم.

(دکتر محمد امینی فرزند مرحوم دکتر نصرت الله امینی است که در زمان شاه استاندار تهران و در اوائل انقلاب استاندار فارس بود).

دکتر یحیایی، دکتر همایون، دکتر امینی و فدرالیسم
٣۱۷۵۶ - تاریخ انتشار : ٣۰ مهر ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : آقای یحیایی محترم، تکلیف امثال من چیست؟
آقای یحیایی محترم،

نوشته اید:

«یکی از این شخصیت ها با بیش از ۸ دهه زندگی داریوش همایون، بنیان گذار حزب مشروطه، تلاشگر استبداد کهنه، کینه ورز و دشمن همیشگی واحدهای ملی در گستره ایران است...».

من به داریوش همایون و حزب مشروطه کار ندارم که مخالف اجرای طرح فدرالیسم در ایران هستند. به احزابی هم که خواستار اجرای طرح فدرالیسم در ایران هستند هم کاری ندارم چون هر دو گروه سخنگویان و فعالان سیاسی خود را دارند. من به امثال خودم که در وسط ایندو گیر کرده ایم کار دارم، مایی که جمهوریخواهیم، ۱۰۰ در ۱۰۰ مخالف اجرای طرح فدرالیسم در ایرانیم و اجرای کامل منشور جهانی حقوق بشر را برای رفع هر نوع تبعیض در ایران کافی می دانیم. فعالان و سخنگویان ما کجا هستند و نام و نشانشانشان چیست؟ اگر این دو گروه ادعا می کنند که به دمکراسی حقوق بشری معتقدند بر چه مبنایی می توانند ما را نادیده بگیرند؟ هر دو گروه باید پاسخ بدهند که تکلیف امثال من که کم هم نیستند چیست؟ آقای یحیایی محترم، تکلیف امثال من چیست و ما را به چه دیده ای نگاه می کنید؟

همین سئوال را از حزب مشروطه هم خواهم کرد. هر دو باید پاسخگو به همه ایرانیان باشند و نه فقط به گروه خاص خود. دمکراسی یعنی حفظ حقوق انسانها بخصوص اگر مخالف شما باشند. متشکرم.

کجا هستندی . چه کسی/گروهی سخنگوی ماست؟ ولی سخنگو و فعالان سیاسی ای که افکار ما را منعکس کنند کجا هستند و نام و نشانشان چیست؟

ما که جمهوریخواه و ۱۰۰ در ۱۰۰مخالف اجرای طرح فدرالیسم در ایران هستیم. چه کسی/گروهی سخنگوی ماستولی خیلی ها مثل من مخالف اجرای فدرالیسم در ایران هستند. من و امثال من معتقد هستیم که برای ایجاد دمکراسی و رفع همه ی تبعیضات در یک جامعه مندر ایران هستم ولی
٣۱۷۴۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : لیبرال دمکرات چپ میانه

عنوان : امیدوارم شما با پایبند بودن به اصول حقوق بشر و دمکراسی پاسخگوی ما در مورد این مقاله تان باشید.
آقای یحیایی محترم،

با استفاده از بخش اول مقاله شما سئوالی دارم. می فرمایید که

«استبداد با استفاده از همه ابزار به سامان دهی جامعه ای می اندیشد که در آن تردید، حیرت، تردید و پرسشگری در مسائل اجتماعی و رخدادهای پیرامونی وجود نداشته باشد. این واژه ها بویژه پرسشگری، رژیم های استبدادی را به چالش می طلبد و مشروعیت آنها را زیر پرسش می برد.».

حرف خیلی درستی است و همه ما هم اینرا می دانیم ولی آیا همین روش استبدادی را نخبگان و فعالان سیاسی ما بکار نمی برند؟ تجربه بمن نشان داده است که این استبداد ناهنجاری که شما از آن سخن می گویید در فعالان سیاسی و مقاله نویسان ما به کرات دیده می شود. مثلا مقاله ای می نویسند و انتظار دارند خواننده آنرا در کل بپذیرد و به به و چه چه کند. انتظار دارند که مقاله شان هیچ تردید و حیرتی در خواننده ایجاد نکند که باعث برانگیخته شدن حس کنجکاوی و پرسشگری در او شود. بسیار دیده می شود که حتی در مورد منابعی که نویسنده از آنها استفاده کرده است هم خواننده اجازه زیر سئوال بردنشان را ندارد. برخی نویسندگان هم که فاتحه آنرا خوانده اند و هیچ منبعی ارائه نمی دهند. کار این دسته از نویسندگان با انتشار مقاله پایان می پذیرد و به انبوه پرسشها در ستون نظرات هیچ اعتنایی نمی کنند. آیا شما با من موافقید که این استبداد بوسیله تحصیلکردگان هزار بار بدتر از استبداد رژیمی است که در حوزه قم و مشهد و کربلا رشد کرده است؟

ما نباید از یکسو از استبداد رژیم شکایت کنیم و از سوی دیگر خودمان بعنوان روشنفکر و تحصیلکرده همان استبداد را در حیطه خود به هواداران و خوانندگان خود اعمال کنیم. آیا کشوری تاکنون بوسیله فعالان سیاسی و نویسندگان سیاسی مستبد خود توانسته است به آزادی برسد و منشور جهانی حقوق بشر را کاملا در آن کشور به اجرا بگذارند تا هر گونه تبعیضی در آن کشور برای همیشه غیر ممکن شود؟ یک نمونه هم تا بحال کسی ندیده.

امیدوارم شما با پایبند بودن به اصول حقوق بشر و دمکراسی پاسخگوی ما در مورد این مقاله تان باشید. متشکرم.
٣۱۷٣۷ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : unknown

عنوان : قبض و بسط مفهومی حق تعیین سرنوشت در حقوق بین‌الملل
قبض و بسط مفهومی حق تعیین سرنوشت در حقوق بین‌الملل
دکترعلی امیدی


به نقل از: مجله حقوقی، نشریه مرکز امور حقوقی بین‌المللی معاونت حقوقی و امور مجلس ریاست جمهوری ـ شماره سی و پنجم، ۱۳۸۵، صص ۲۵۰ ـ ۲۲۵

چکیده
یکی از شاخص‌های مهم ساختار دولتهای جهان، بافت چند قومی یا وجود اقلیت قومی ـ مذهبی می باشد. این امر باعث شده که هر از گاهی شاهد خبرهای مربوط به تنش ها و خشونت های قومی در اقصی نقاط عالم باشیم. مطاله ای در سال ۲۰۰۰ نشان می دهد که از پایان جنگ جهانی دوم تا سال ۱۹۹۷ حدود ۱۲۵ جنگ صورت گرفته است که ۸۰ مورد آن به نحوی مربوط به جنگهای قومی و مذهبی بوده است. اگر انگیزه این تنش ها جستجو شود اکثریت آنها هدف خود را تحقق حق تعیین سرنوشت می دانند. تحول مفهومی حق تعیین سرنوشت در حقوق بین الملل در سه بستر تاریخی قابل طرح است. در ابتدا، هدف این ایده مشروعیت دادن به تجزیه امپراتوریهای شکست خورده در جنگ جهانی اول بود. ولی بعد از جنگ جهانی دوم، حق تعیین سرنوشت، بیشتر به معنی حاکمیت یافتن سرزمینهای تحت استعمار و انقیاد بیگانگان، تغییر مفهومی پیدا کرد. از دهه ۱۹۷۰، حق تعیین سرنوشت به مفهوم حاکمیت دموکراسی و تضمین حقوق اقلیتها جهت گیری داشته است. حقوق بین الملل ضمن محترم دانستن اصولی چون حق حاکمیت دولتها، اصل تمامیت سرزمینی و اصل عدم مداخله، راه‌حلی که از یک سو تمامیت ارضی کشورها را مرعی نگه دارد و از سوی دیگر منافع و خواست های اقلیت های قومی و فرقه ای را مد نظر قرار دهد، در وهله اول برقراری نظام‌های دموکراتیک و در مرحله دوم، اعطای خودمختاری به اقلیت ها تشخیص داده است.
در سال ۱۹۶۹، یک گروه تحقیقاتی ۱۶۰ مناقشه را که احتمال داشت به جنگ های تمام عیار تبدیل شوند، در یک دوره زمانی ۱۵ ساله مورد بررسی و مطالعه قرار داد. این گروه تحقیقاتی منازعات مزبور را به سه دسته کلی به شرح ذیل تقسیم کرد و به مطالعه آنها پرداخت:
۱. منازعات ناسیونالیستی، شامل مناقشه های قومی، نژادی، مذهبی گروه هایی که به خاطر زبان مشترک، خود را یک قوم می پنداشتند.
۲. درگیری های طبقاتی که شامل مسائل مربوط به بهره کشی اقتصادی می شد.
۳. سایر کشمکش ها که با دو دسته فوق متفاوت بودند.(۲)
نتایج تحقیقات حاصله از مطالعات گروه، شگفت آور بود. ۷۰ درصد از مناقشات مورد مطالعه، ناشی از تعصبات ناسیونالیستی و قومی بودند و بقیه به دو دسته دیگر اختصاص داشتند. پانزده سال بعد یعنی در سال ۱۹۸۴ همان منازعات مورد ارزیابی دوباره قرار گرفت و معلوم شد که بیش از ۳۰ مورد از آنها دست کم یک بار به درگیری های شدید داخلی منتهی گردیده است.(۳)
طولانی ترین درگیری های قرن بیستم هم بر سر مسائل قومی در خاورمیانه (لبنان و عراق) و آسیای جنوب شرقی (اندونزی و فیلیپین) چهره نمایانده است.(۵) هم اکنون نیز اخبار مربوط به تنش های قومی به صورت بالفعل و بالقوه در کشورهای مختلف اعم از در حال توسعه و پیشرفته (به عنوان مثال اسپانیا، ترکیه و سریلانکا) در تیتر اخبار رسانه های جهان قرار دارد. اگر انگیزه این تنش ها جستجو شود اکثریت آنها هدف خود را تحقق حق تعیین سرنوشت می دانند. در یک کنفرانس بین المللی به میزبانی یونسکو در بارسلونای اسپانیا در سال ۱۹۹۸ این گونه تحلیل شد که حدود ۵۰ مورد از منازعات موجود در جهان مربوط به تقابل حق تعیین سرنوشت و حاکمیت دولتها بوده است.(۶)
«اعلامیه اصول حقوق بین الملل راجع به روابط دوستانه» تصریح می کند، اصل تعیین سرنوشت ملتها نباید به عنوان بهانه ای برای تضعیف کلی یا جزئی تمامیت ارضی و وحدت سیاسی دولتهای حاکمه مستقلی که خود را بر اساس تساوی حقوق و اصل تعیین سرنوشت ملتها اداره می کنند و بنابراین همه مردم متعلق به آن سرزمین را بدون در نظر گرفتن تفاوت های نژادی، عقیده و رنگ نمایندگی می کنند، مورد استناد قرار گیرد.
اعلامیه سازمان ملل به مناسبت پنجاهمین سال تأسیس آن در خصوص حق تعیین سرنوشت مقرر می‌دارد:
«حق تعیین سرنوشت مردم، وضعیت خاص مردمان مناطق تحت سلطه و استعمار بیگانگان و سایر اشکال اشغال خارجی را در نظر داشته و حق مردم در پرداختن به اقدامات مشروع در چارچوب منشور سازمان ملل برای تحقق حق برگشت ناپذیر تعیین سرنوشت را به رسمیت می شناسد. این اصل به معنی تشویق یا ارائه دستورالعمل برای تجزیه و خدشه دار کردن کلی یا جزئی تمامیت ارضی و وحدت سیاسی دولتهای مستقل و حاکم نیست که تابع اصل تأمین حقوق برابر و حق تعیین سرنوشت مردم خود هستند و نمایندگی کل مردم سرزمین خود را بدون هیچ گونه تبعیضی دارا هستند.»(۴۰)
٣۱۷۲۶ - تاریخ انتشار : ۲۹ مهر ۱٣٨۹       

    از : peerooz

عنوان : حقوق بشر
جناب یحیایی،
اگر اجازه بفرمایید یک نام کوچک و بی اهمیت " منشور جهانی حقوق بشر" را هم به جمله پایانی " احترام به آزادی، دمکراسی و حق تعیین سرنوشت در این دوران حساس ضرورت تاریخی است " شما اضافه کنم ؛ نه یک کلمه کمتر و نه یک کلمه بیشتر.
٣۱۶۹۶ - تاریخ انتشار : ۲٨ مهر ۱٣٨۹