ما همه سرباز توایم آلزایمر تاریخی - ارژنگ نورایی

نظرات دیگران
  
    از : بیتا بینا

عنوان : به دارنده یکی از نامهای ایرانی
دوست عزیز من هرچه این نوشته را خواندم ارتباط آنرا با مجاهدین و نئوکانهایی که شما میگویید متوجه نشدم و اتفاقن ار لحن نوشته شما یاد اخبار بیست و سی ایران افتادم که با حس کنجکاوانه و کارآگاهی مسخره ای در هر نوشته و حرکتی از جمله قتل ندا آقاسلطان دنبال دستهای آمریکا و منافقین میگردد. این که نام این فرد مستعار است یا واقعی به من یکی که مربوط نیست و راستش وقت هم ندرام دنبال نام واقعی ایشان بگردم اما رابط من با ایشان نوشته اش است و من ار مباحث این نوشته قضاوت میکنم نه آبا و اجدادشان . راستی شما مگر متولی و قیم خون ندا و سهراب هستید که چنین گریبان میدرانید ؟ چرا فکر میکنید هر کس به اصلاحات معتقد نیست شریک قتل ندا و سهراب یا وابسته به نئوکانها و مجاهدین است ؟ این است تسامح و چند نظری در جنبش سبز ؟؟ مساله بعدی دوست عزیز ما فراموش نکرده ایم چه کسانی با همدستی جمهوری خواهان امریکا بعد از گوادلوپ تثبیت شدند ، چشم بر قتل عام ۶۷ شان بسته شد و اولین وامهای بین المللی شان را پس از کشتار فرزندان ایران گرفتند ، یا در جریان مک فارلین سلاح از آمریکا و اسرائیل برای جنگ ۸ ساله دریافت میکردند و با هماهنگی به قتلهای خارج از کشور دست میزدند و خودشان و آقازاده هایشان حسابهای چند میلیاردی در بانکهای انگلیس دارند پس خیلی با عبای انگلیسی اصلاح طلبان ژست وطن پرستی و استقلال نگیرید . برای امثال شما برای لاس زدن با خط امام در دیگ ۳۰سال است باز است و به شماها نیامده خون امثال سهراب و اشک مادر ندا را ماسک تان کنید . تصفیه حساب ما و شما باشد در فردای آزادی تا ببینیم چه کسی دستش به خون نداها و سهرابها الوده تر است .
٣۴۷۰۴ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : رضـا ایــــرانی

عنوان : آزادی هر ایرانی
آزادی هر ایرانی، زمانی میسر است که شــریعت اسلام را با فرهنگ مردمی ایران مهار ساخته و دوام این آزادی را همــواره با نگه‌داشتن شریعت اسلام با اندیشه‌های «قداست جان و زندگی و خرد مردمان»، و بدور از شمشیر اسلام، ضمانت نماید.

این تنها راه است، مابقی، فریب و دروغ و ریا و ساده‌لوحی خطرناک و از سر، چیره‌گی شـریعت خونریز اسلام است.
ARTTA.WORDPRESS.COM
٣۴۷۰۱ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نسیم شمالی

عنوان : به "دارنده یک نام ایرانی..........
من مطلب شما را چندین بار خواندم و متوچه نشدم که خطابتان به من هست یا اهالی فرقه رجوی؟ امید است حطاب تان من نباشم چرا که من ذره ذره ی وجودم در تضاد عمیقی است با مذهب بخصوص نوع اسلام آن. حال اسلام ناب محمدی باشد، اسلام شریعتی، اسلام حماس، اسلام دمکراتیک مجاهدین سابق و فرقه رجوی کنونی. دین نه افیون که ویروس جان و خرد هست و وقتی به آن مبتلا شدی تمام شد و رفت. امید من غرش کارگرانی هست که هر روزه اعتصاباتاشان بیشتر و بیشتر جان میگیرد و دانش و آگاهی شان سالهای نوری با سال ۵۷ جلو تر هست. شاد زی
٣۴۶۹٨ - تاریخ انتشار : ۱۵ بهمن ۱٣٨۹       

    از : محمود کویر

عنوان : درود
درود بر شما. افرین بر شما. دست مریزاد. امروز میهن ما به صدها دهان پر از فریاد چون شما نیاز دارد.
٣۴۶۹۷ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : دارنده یکی از نام های ایرانی (۲)

عنوان : دست مریزاد به کسی که می نویسد «دست مریزاد»!
آیا به نظر آن کسی که از مبارزه طبقاتی حرف می زند و در همان حال این نوشته را جانانه می نامد (مثل ... «جانِ جانان ـ امید خلق ایران) بهتر نیست که ما برای برقراری عدالت اقتصادی به جای به قول ایشان «فرزند امام» که بعضی ها خیلی از او می ترسند (و البته این ترس هم نشان توان «جنگ صدبرابر» آن هاست) به نئولیبرالیسم افسار گسیخته آمریکا پناه ببریم و به افسارگسیخته ترین در میان افسار گسیختگان، یعنی نئوکان ها، در یک بیانیه ی فکر می کنم ده ماده ای قول بدهیم که «ایران آزاد فردا» مالکیت خصوصی (و نئولیبرالیسم) را به رسمیت می شناسد، و همچنین اطمینان بدهیم که نه این که بمب اتم نمی سازیم، بلکه کلاً هر نوع مرکز اتمی را (که تعدادی از این مراکز، از زمان شاه ساخته شده اند) از بن و بنیان ویران و منحل می کنیم تا اسراییل را از نگرانی در آوریم و یک «ایران غیر اتمی» بسازیم؟
و آیا بهتر نیست برای کوتاه کردن دست آن «فرزند امام» از سر مردم، به فرزندان دلاور ارتش آمریکا پناه ببریم و از طریق نئوکان ها و لابی های اسراییل، به اوباما و غرب فشار بیاوریم که «سیاست مماشات» را کنار بگذارند و به جای پخش اخبار مربوط به جنبش و کسانی مثل موسوی، در باره تنها راه رهایی ایران، و «تنها اپوزسیوون واقعی رژیم» (همان اصطلاحی که امثال وزیر امنیت و ضد تروریسم جرج بوش، رسماً و درست به همین صورت اعلام داشته اند) سخن بگویند و از نمایندگان آن ها دعوت به عمل بیاورند و جنبش مردم ایران را «اشرف نشان» (همان اصطلاحی که مرتبا به کار می رود) بنامند؟ و شعار همیشگی و عنوان پانزده پیام پی در پی: «اشرف: کانون استرتژیک قیام» را تکرار کنند؟

واقعاً دست مریزاد بر کسی که می نویسد «بعد از مدتها یک نوشته جانانه و روشنگرانه خواندم. بقولی دست مریزاد.» و نشانی می دهد که «یک نگاه کوتاه به ستون "نظرات" سایت ها بیاندازید تا متوجه منظور من بشوید (در پای همین مقاله هم اکنون وجود دارد)...».
دست مریزاد بر ایشان، که دست ها را بهتر رو می کنند. منظورم دست هایی است که به دلیل آلودگی، ناچارند از دستکش یک نام مستعار برای تبلیغ خود در سایت مستقل و مردمی و شرافتمندی استفاده کنند که در سایت های خودشان آن را یک سایت «جبهه متحد ارتجاع» می نامند، و به سازمانی که این سایت به آن نزدیک است دشنام های بد تر از ناموسی می دهتد!
٣۴۶۹۵ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : حمید هوشور

عنوان : ما همه سرباز توایم آلزایمر تاریخی
آقای نورایی عزیز با شما در این امر توافق دارم که تا هنگامی که یک نیروی مخالف جمهوری اسلامی با برنامه شفاف و مشخص به وجود نیاید هیچ یک از به پا خواستن‌های نظیر خرداد گذشته راه به جایی‌ نخواهند برد. این نیروی مخالف هم در سر لوحه برنامه‌اش باید تکلیف خود را با رژیم مذهبی‌ ایران روشن کند و به قول معروف دولا دولا راه نرود. اگر قرار باشد یک نیروی چپ به اصطلاح مخالف رژیم اسلامی پشت آقایان موسوی و کروبی قایم شود چرا انتظار باید داشت که افرادی که واقعا به سوسیالیسم اعتقاد دارند از این گروه پشتیبانی‌ کنند؟ مهم تر آن که چنین گروهی در نهایت به جز سیاهی لشکر جنبش سبز چه صیغه دیگری دارد؟ آیا این است مفهوم پیشگامی در مبارزه؟
٣۴۶۹۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : fozul فضول

عنوان : غلط املائی! براعت
در فارسی برائت نوشته می‌شود!
٣۴۶۹٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : نسیم شمالی

عنوان : راستی اگر آلزایمر نداشیتم چه میشد؟
بعد از مدتها یک نوشته جانانه و روشنگرانه خواندم. بقولی دست مریزاد آقای ارژنگ. اما باید قبول کنید آلزایمر ایرانی ، آلزایمر ناخواسته نیست. آلزایمری کاملا خواسته. نگاه کنید به خیل انبوه کسانی که حاج آقا یا حاجیه خانم شون در ایران هستند و الی یک دوبار با پرداخت میلیونی به دیدار فرزندانشان در اروپا، آمریکا و بخصوص انگلیس و کانادا میایند که هم دیدار تاره کنند و میلیون دلاری که غارت و دزدی کردذه اند را صرف خرید خانه و آپارتمان کنند و به سرمایه گذاری هایشان نگاهی بیاندازند. فرزندان این دزدان جان و مال و بدن میلیون ایرانی، در فلان دانشگاه خصوصی و گران قیمت این کشور ها دارند "دکتری" میگیرند تا بعد از آمدن حکومت فرزند امام با کسانی که در دانشگان امام صادق "دکتری" گرفته اند، طاق زده شوند. این فرزندان دزدان کشور روز شب در سایت ها مختلف از حسن های شیخ اصلاحات و فرزند وفادار به جانی قرن مینویسند. یک نگاه کوتاه به ستون "نظرات" سایت ها بیاندازید تا متوجه منظور من بشوید (در پای همین مقاله هم اکنون مجود دارد) نگاه کنید به مصاحبه های روزانه صدای آمریکا، بی بی سی، صدای آلمان و فرانسه که این فرزندان غیور دزدان حرفه ای چه حرافی هایی که نمیکنند.
آلزایمر بسیاری از ایرانیان آلزایمر نیست، استمرار در چپاول و غارت هست. مبالغی که این دزدان مال و جان ایرانیان در این دوره ۳۲ ساله رژیم به بیرون آورده اند تنها ممکن هست کمتر از شاهزاده های عربستان باشد. مسله، مسله آلزایمر در نزد بسیار نیست ، مسله مسله منافع طبقاتی هست و بس. مبارزه مردم ایران با این وحوش اسلامی تنها و تنها با مبارزه با قطع منافع اینان و نابودی دستگاه سرکوب اینان (از هر جناح یا باندی) به نتیجه خواهد رسید و بس
٣۴۶٨۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : دارنده یکی از نام های ایرانی

عنوان : اگر به مردم دشنام ندهند چه کنند؟
این فرد محترم شکسته نفسی می فرماید که ضمیر اول شخص جمع به کار می برد و خودش را هم آلزایمر تاریخی گرفته معرفی می کند.
می خواهد به کل مر م ایران و شعور این ملت بزرگ و سرفراز توهین کند. می خواهد به آن انبوه کسانی که (بر خلاف من) در انتخابات ۱۳۸۸ شرکت کردند و به فرامین آن «برادر» و البته آن «خواهر» و سازمان مربوطه وقعی ننهادند دشنام دهد و آن ها را مبتلا به آلزایمر تاریخی بداند. به کسانی که بسیاری اشان نه به خاطر اعتقاد به تمام خط و خطوط مهندس موسوی، یا اعتقاد به نظام، بلکه به خاطر گشودن نسبی فضا در آن انتخابات شرکت کردند و پس از آن هم پای رأی خود ایستادند.
می خواهد این همه مردم بیدار و هوشیار داخل ایران را مشتی احمق معرفی کند که نیازمند قیم هایی هستند که بر خلاف ولی فقیه، عمامه ندارند و راهبر عقیدتی و غیره نامیده می شوند و تازه افتخار جدیدشان هم این است که خودشا ن را تحت قیمومیت دیگران قرار داده اند.
می خواهد به مادر ندا آقا سلطان که همین چند روز پیش هم با خانم رهنورد عکس گرفت و هر دو با هم به هنگام عکس مشترک گرفتن، انگشت هایشان را به صورت حرف «وی» به نشانه همبستگی و پیروزی در آورده بودند دشنام دهد.
می خواهد به خود ندا آقاسلطان دشنام دهد که به تصریح رسمی و چند باره همین مادر بزرگوارش، به همان انگیزه کلی که در مورد رأی دهندگان به موسوی گفتم، برای رأی دادن، به محل صندوق رأی گیری مراجعه کرد، ولی در اعتراض به مانع شدن مأموران از حضور نماینده ستاد موسوی در آن محل، از رأی دادن امتناع ورزید، و از فردای آن روز تا لحظه شهادت، در تظاهرات چند میلیون «آلزایمر تاریخی گرفته» دیگر شرکت کرد. نه به خاطر خود موسوی. به خاطر آرمان هایی که یک گام، نزدیک شدن به آن را در شکست دادن احمدی نژاد می دید.
می خواهد به شهید عزیز ما سهراب اعرابی دشنام دهد که با پیراهن و شال گردن سبز، در کنار مادر فرهیخته اش خانم پروین فهیمی (از مادران صلح) در تبلیغات انتخاباتی مهندس موسوی فعال بود و بعد از آن هم، مانند ندا جان پاک خود را نثار سعادت مردم ایران کرد. این فرد، آن ها را نادان هایی می داند که نیاز به راهنمایی امثال او دارند.
می خواهد بگوید که ایرانی کم شعور است و بی شعور است و نمی فهمد و محتاج به «وزرای کابینه بوش» و جان بولتون و خدمتگزارانشان است.

نه! آن که بی شعور است، آن که آلزایمر تاریخی گرفته است، ملت ایران نیست. ملتی که با تمام ذرات وجودش در زیر سلطه این حکومت، معنای ستم و معنای مقاومت در برابر ستم را آموخته، و پرچم مبارزه و شرف را به دست گرفته است. مبارزه ای متکی به خود. نه به دشمن و آویزان شدگان به او. گام به گام. و تا سرنگونی کامل این نظام در تمامیت آن.
نه! آن هایی را که آلزایمر تاریخی گرفته اند باید در جای دیگری پیدا کرد.
در همین نزدیکی ها. نزدیکی های نزدیک!
٣۴۶٨۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : omid آلف

عنوان : یاس و نامیدی در شرایط کنونی جایز نیست و شناخت نقاط قوت وضعف جنبش‌های صد ساله اخیر لازم و ضروری است
دوست عزیز نوشته شما را خواندم و از نامیدی و یاس شما متاثر شدم! در طول نوشته بطور سریع تحولات انقلابی و حوادث خیزش‌های مردمی صد سال اخیر را بررسی کرده‌ای و جابجا نامید وار این حرکات را نفی کرده‌ای . از دید خود سعی نموده‌ای که گول خوردن نیروهای پیشرو رو را گوشزد کنی و تاسف خود را از شکست‌های پی‌در‌پی بیان نموده‌ای، ولی جا دارد که از برج عاج پایین آمده و وارد جریان زندگی و مبارزه توده‌ها بشویم. این که در انقلاب مشروطیت محمدعلی شاه‌ها و شیخ‌فضل‌لله نوری‌ها سردار اسعد ها بوده که باعث شکست و یا انحراف آن شده‌اند و یا در جنبش مجاهدین گیلان تفرقه و بعد شکست بوده است هر کدام دلیلهای عینی داشته که شناخت آن برای جنبش مردمی جاری ،لازم و ضروری است و بدون دریافت این شناخت و بردن این شناخت در سطع وسیع جنبش و توده‌ها ونیزبین نیروهای فعال در جنبش، هر انقلاب و تحول مترقی در ایران میتواند در نیمه راه مانده و به شکست منجر شود. لازم به ذکر است که در این میان به اتحاد نیروها در زیر یک حداقل برنامه برای عبور از این شرایط نیز باید پر بها داد که در تونس و مصر ... این کار عملا شده است.
موفق باشید
٣۴۶٨٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : یک سرنگونی طلب معتقد به استقلال

عنوان : من آلزایمر ندارم
به عنوان یک سرنگونی طلب و ساختارشکن صد در صد، دوست دارم که یک نکته را همینجا روشن کنم:
اصلاح طلبان، هزاران هزار بار شرف دارند بر کسانی که از «وزرای کابینه بوش» (با همین نام و عنوان رسمی)، و از جان بولتون و مشابهان او می خواهند که به آن ها پوشش هوایی و زمینی و توپخانه ای بدهد، و بعد از بمباران مناطق متعددی در ایران و قتل عام مردم سرزمین ما، در قسمت ویران شده ای از این سرزمین به رویای آن ها تحقق بخشد و خود نیز در آنجا جا خوش کند.
اگر نتوان وزرای کابینه بوش و جان بولتون و امثال اورا به خاطر آن که خواهان سرنگونی حکومت ایران هستند اپوزیسیون سرنگونی طلب به حساب آورد، کسانی را هم که تحت الحمایه آن ها می خواهند ایران را «آزاد» کنند نمی توان اپوزیسیون سرنگونی طلب نامید.

آلزایمر نداریم که جنایات آمریکا در عراق و افغانستان را که از طریق ابزار قرار دادن نیرو های بومی این سرزمین ها و برای پیش سازی زمینه تجاوز، «یک حرف و دو حرف در دهان» شان گذاشتن و به صحنه بین المللی و صحنه وسایل ارتباط جمعی و ... فرستادن انجام پذیرفت، فراموش کرده باشیم.
٣۴۶۷۶ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : پویا ت

عنوان : از خود شروع کنیم
پرداخت روشنفکرانه تئوری "آقا ما ایرانی ها ادم نمی شیم" . "تونس تونس ما نتونستیم". قبل از شکستن اینه لطفا کمی خود را در ان بنگرید.
٣۴۶۷۴ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹       

    از : باخته

عنوان : کمی خوش بین باشیم
برای ما که آلزهایمر داریم, تکرار مکررات لازم است. ولی من اینقدر دوران گذار در ایران را سیا نمی بینم. همین که میلیون ها آمدند و مخالفت خود را نشان دادند, پدیده جدیدی است. متاسفانه خیلی را هم نا جوانمر دانه در خیابان ها تیر زدند و کشتند. ولی این آگاهی که بوجود آمده تا آخر عمر در مغز های میلیونها ایرانی پاک نخواهد شد و بحر حال این رژیم فاشیستی اسلامی را بدرک واصل میشود. بحران رهبری هم آخرین مرحله توهم را دارد طی می کند و کسی دنبال دوران "طلائی" خمینی نیست.از نا نجیب ها ئی مثل سازگارا تا... بهنود ... نوشتید و یک دوری هم به اتفاقات گذشته زدید.
خیلی خوب نوشتید.تشکر .
٣۴۶۷٣ - تاریخ انتشار : ۱۴ بهمن ۱٣٨۹